emamian

emamian

ماموستا سیدمصطفی خاتمی امام جمعه اشنویه ، حج را عامل تقویت و استحکام وحدت امت اسلامی دانست و اظهار داشت: در ایام حج، تمام فرق و مذاهب اسلامی یکپارچه خواهند شد و امکان آنکه کسی بخواهد مذهب و فرقه کسی را تشخیص دهد، وجود ندارد و همه تحت لوای اسلام اعمالی واحد انجام می دهند که وحدت را به منصه ظهور می رساند.

وی افزود: در حقیقت همدلی ، همصدایی ، همنوایی و هم رنگی و بسیاری از فضائل وحدت در این روزها و شب ها هویدا است.

خاتمی تصریح کرد: خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: "فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ ۖ"؛ پس آن گاه که از عرفات بازگشتید در مشعر ذکر خدا کنید و به یاد خدا باشید، لذا در این ایام یاد خدا کردن و دعا نمودن بسیار تاکید شده است.

وی اذعان داشت: عید قربان و انجام مناسک حج همه از نمادهای وحدت هستند؛ امتی با لباس و اعمالی واحد تجلی بخش وحدت می باشند.

خاتمی اضافه کرد: با انجام وقوف عرفه ، تمام حاجیان در صحرای عرفات حضور بهم می رسانند و بعد از پایان ده روز ابتدایی حج حاجیان خود را را برای برپایی عید سعید قربان آماده می کنند.

وی عنوان کرد: در این روزها همه رنگ خود را باخته و با رنگی واحد در کنار یکدیگر حاضر می شوند که در واقع و در پایان این دهه خداوند پاداش مومنان و مومنات را عطا می فرماید.

وی در پایان تاکید کرد: انجام رمی عقبه و دوری از شیطان این پیام را برای امت اسلامی دارد که با شیطان صفتان و کسانی که پیرو شیطان هستند به مانند اسرائیل و آمریکا مقابله نموده و مبارزه با این شیطان صفتان را از اعمال خود بدانند.

مولوی اسحاق مدنی عضو شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی ، حج را از ارکان مهم اسلام و برابر جهاد دانست و اظهار داشت: حج یکی از ارکان مهم اسلام است؛ درو اقع عبادتی است که با جهاد برابری می کند و این نشان از اهمیت بالای آن می باشد.
 
وی افزود: مسلمانان از سراسر دنیا در مکانی مقدس جمع شده تا اتحاد خود را به رخ جهانیان بکشانند، زیرا این اقدام در وحدت امت اسلامی تاثیر ویژه ای خواهد داشت.

مشاور عالی دبیرخانه شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت ، تصریح کرد: شما در هیچ قسمت عالم اطلاع ندارید که مردمی با لباس و یک زبان واحد که یک ندای واحد را سر می دهند، از کشورهای مختلف و نژادهای گوناگون با رنگ های مختلف گردهم آیند.

وی ادامه داد: همه به دور یک بیت طواف کرده و در یک میدان یعنی صحرای عرفات جمع شده و با لباس احرام و واحد تجمعی عظیم را برپا می کنند.

اسحاق مدنی اضافه کرد: اکثر اعمال حج به طور شخصی می باشد، هیچ فردی، امتیاز وبرتری بر کسی ندارد؛ مگر دارای عذر باشد که دراین مسائل، شرایط خاصی دارد.

وی عنوان کرد: همه مکلف بر محرم شدن هستند؛ در واقع یک شکوه وحدت آفرین وخاصی در برگزاری حج حکمفرما می شود که معنویت ویژه ای را به همه انسان ها اعطا می کند.
 

وی در پایان تاکید کرد: در روایاتآمده که خداوند به فرشتگان می فرماید: همان انسانی که شما برای خلقت او معترض بودید و می گفتید این انسان فساد خواهد کرد مشاهده می کنید همه در گرمایی طاقت فرسا مرا صدا زده و یک صدا عبادت و اذکار الهی را به زبان می آورند.
یکشنبه, 12 تیر 1401 07:04

فلسفه امتحان الهی

امام خمینی(ره) در حدیث پانزدهم از چهل حدیث خود به بلاها و امتحانات پروردگار نسبت به مؤمنان پرداخته است. این حدیث با بیان روایتی از امام صادق(ع) آغاز می گردد.
سماعه به نقل از امام صادق(ع) گفت كه آن حضرت از امام علی(ع) فرمود:" همانا در كتاب علی(ع) آمده است كه همانا سخت ترین مردم از لحاظ بلا پیغمبران اند. سپس جانشینان آن ها. پس نیكوكارتران و نیكوكارتران؛ و همانا این گونه است كه مؤمن به اندازه كارهای نیكویش مبتلا می گردد. پس هر كس كه دین او درست و كار او نیكو باشد، بلای او هم سخت خواهد گردید، و این بدان خاطر است كه خداوند متعال دنیا را نه ثوابی از برای مؤمن قرار داده و نه مجازاتی برای كافر؛ و كسی كه دینش اندك و عقلش ضعیف است، بلای او هم اندك خواهد بود، و همانا سرعت بلا به سوی مؤمن پرهیزكار تندتر از باران به سوی آرامگاه زمین است."
"بلا" آن چیزی است كه خداوند متعال، بندگان خود را با آن ها امتحان می كند، مانند بیماری ها و فقر، و گاه با دادن دولت و جاه و مقام بنده را امتحان می كند.
این نكته را باید دانست كه نفوس انسان ها در ابتدای ظهور و تعلق به بدن ها بالقوه شامل تمام علوم و كمالات است و به مرور زمان ادراكات ضعیف در او ایجاد می شود مانند لمس كردن و دیگر حواس ظاهری، و سپس ادراكات باطنی در او ایجاد می گردد، و اگر تحت تأثیراتی قرار نگیرد، میل به زشتی در آن ایجاد می گردد، تا جایی كه به حیوانی درنده و شیطانی غریب تبدیل خواهد شد!
برای جلوگیری از این كار خداوند متعال دو مربی( مربی باطنی یعنی عقل، و مربی ظاهری یعنی پیامبران) را برای تربیت آنها قرار داده است و این دو مربی بدون كمك به یكدیگر نمی توانند مؤثر واقع شوند. این دو نعمت بزرگ را خداوند متعال اسباب تمیز انسان ها از یكدیگر و اسباب امتحان آنها از هم قرار داده است.
امام صادق(ع) فرمود:" حتمی است برای مردم كه خالص شوند و امتحان گردند و از یكدیگر تمیز داده شوند و غربال گردند و مردمان بسیاری در غربال استخراج شوند."
بر اساس روایات مختلف روشن می شود كه هر بخشش و توسعه ای و هرمنعی و هر امر و نهی ای برای امتحان است؛ و نیز برانگیخته شدن پیامبران و ارسال كتاب های آسمانی برای جدا شدن بدكاران از نكوكاران و بدبختان از خوشبختان است، تا در این امتحان حجت الهی بر مردم تمام شود، زیرا خداوند به همه چیز آگاه است.

 

هرعملی كه از انسان سر می زند و هر لذتی كه انسان می برد، اثری در نفس بر جای می گذارد و هر چه شخص در لذت ها بیش تر غوطه بخورد علاقه اش به دنیا بیش تر می گردد

شدت ابتلای پیامبران و اوصیا و مؤمنان

هرعملی كه از انسان سر می زند و هر لذتی كه انسان می برد، اثری در نفس بر جای می گذارد و هر چه شخص در لذت ها بیش تر غوطه بخورد، علاقه اش به دنیا بیش تر می گردد و به همان اندازه از آخرت غفلت می ورزد تا جایی كه توجه او از خداوند و آخرت كلاً سلب می گردد.
از سوی دیگر هر گاه انسان از پدیده ای بدی و سختی هایی ملاحظه كند، از آن متنفر ورویگردان می شود، و سعی می كند آن را از خود دور سازد. بر اساس همین مطلب هر گاه انسان از این عالم بلاها و دردها و سختی ها دید طبیعتاً از آن متنفر می شود، دلبستگی او به این دنیا كم می شود، سعی می كند از آن روحاً كوچ كند و دل به سرای دیگر بفرستد.
لذا هر چه عنایت خداوند متعال به بنده ای بیش تر باشد، موج های بلا را بیش تر متوجه او می كند تا این كه روح این بنده از دنیا و زخارف و زینت های آن منصرف گردد.
آینه( خداوند متعال) او را از دنیا پرهیز می دارد، همان طور كه طبیب مریض را ( پرهیز می دارد)
همچنین عنایات ازلی خداوند متعال به انبیا و اولیا به خاطر آن است كه خداوند آگاهی دارد كه آن ها در زمان تكلیف او را اطلاعت می كنند.
از دیگر نكات شدت ابتلا و گرفتاری بندگان خاص خداوند آن است كه بیشتر به یاد خدا بیفتند؛ زیرا اصولاً انسان ها در هنگام راحتی و آسایش غفلت می ورزند. البته این نكته در خصوص انبیا و اولیای كامل تا حدی فرق می كند، زیرا قلب این ها محكم تر از آن است كه به دنیا علاقه ورزد و نیازی باشد تا با سختی وبلا چهره از دنیا برگردانند، بلكه اینان به نور باطنی دریافته اند كه حضرت پروردگار به این عالم توجهی ندارد، لذا فقر را بر ثروت و بلا را بر راحتی ترجیح داده اند.در حدیث است كه جبرئیل كلید خزائن زمین را به پیشگاه حضرت ختمی مرتبت آورد و عرض كرد كه در صورت قبول این ها، چیزی هم از مقامات اخروی شما كم نمی گردد، اما حضرت برای فروتنی در برابر پروردگار آن را قبول نكرد و فقر را برگزید.
همچنین در روایات آمده است كه برای مؤمنان مراتبی است كه نمی توان به آن ها رسید مگر به سبب تحمل سختی و بلا ، چنان كه امام حسین(ع) رسول خدا(ص) را در خواب دید، حضرت به آن مظلوم فرمود:" از برای تو در بهشت درجه ای است كه به آن نمی رسی مگر با شهادت".
در روایت دیگر از امام صادق(ع) آمده است كه همانا بزرگی مرد به بزرگی بلایی است كه به او می رسد؛ و خداوند قومی را دوست نمی دارد، مگر این كه آن ها را مبتلا نماید.
به این نكته نیز باید توجه داشت كه انبیا و اوصیا در بیماریهای جسمی و حسی شبیه دیگران اند؛ اما از ابتلای به برخی امراض كه با اهداف بعثت منافات داشته باشد و موجب روی گردانی مردم از آن ها شود مصون و درمان اند، مانند جذام و برص.
دلیل آن هم این است كه عموم مردم صحت و سلامتی جسمی را با كمالات روحی ملازم و همراه می دانند، لذا عنایات خداوند اقتضا می كند كه پیامبران صاحب شریعت و مبعوث به رسالت را به بیماری هایی دچار نكند كه خلق از آنها متنفر ، و از گرد آنها پراكنده نشوند ، اما در خصوص بعضی از پیامبران كه صاحب شریعت نیستند و برخی اولیاء و مؤمنان بزرگ ابتلای به این گونه بیماری ها منعی ندارد چنان كه حضرت ایوب و جناب حبیب نجار مبتلا بودند .

 

علت ابتلای مؤمن در دنیا آن است كه خداوند متعال دنیا را پاداشی برای مومن و یا مجازات برای كافر قرار نداده است. دنیا محل امتحان و دار تكلیف و مزرعه آخرت است.

دنیا محل پاداش و مجازات نیست

باید دانست كه دنیا نه دار كرامت و ثواب پروردگار است و نه محل عذاب، زیرا دار كرامت و پاداش عاملی است كه نعمت های آن خالص و به سختی آغشته نباشد، در حالی كه می دانیم لذات و خوشی های دنیا با سختی و درد همراه است و سختی ها و دردهای آن هم خالص نیست و گاه با نعمت و نقمت ایی همراه است.
لذا همان طور كه در حدیث آمده است، علت ابتلای مؤمن در دنیا آن است كه خداوند متعال دنیا را پاداشی برای مومن و یا مجازات برای كافر قرار نداده است. دنیا محل امتحان و دار تكلیف و مزرعه آخرت است. بنابراین كسانی كه انتظار دارند خداوند متعال گنه كاران و ظالمان را قلع و قمع كند، خلاف سنت الهی می اندیشند، زیرا سنت الهی آن است كه دنیا محل عمل باشد و در آخرت نتایج مشخص گردد.
اگر ظالم و ستمگری در دنیا مجازات شود، از عنایات خداوند متعال به اوست، همان طور كه مهلت دادن به اهل معصیت هم استدراج است، چنان كه در آیه 177 سوره آل عمران آمده است.
" آنان كه كافر شدند، گمان نكنند كه مهلت ما به آن ها خیر آن هاست. همانا مهلتشان دادیم تا گناه را زیاد كنند و برای آن ها عذابی دردناك است ."

میزان درك بلا و سختی بستگی به میزان درك شخص دارد، لذا كسانی كه عقل و دركشان كامل است به همان نسبت بلاهای روحانی را بیش تر درك می كنند

به این مطلب نیز باید اشاره كرد كه میزان درك بلا و سختی بستگی به میزان درك شخص دارد، لذا كسانی كه عقل و دركشان كامل است به همان نسبت بلاهای روحانی را بیش تر درك می كنند. می توان گفت این كه رسول خدا(ص) فرمود:" هیچ پیامبری اذیت نشد، آن گونه كه من اذیت شدم، ناظر به همین معنا باشد، زیرا هر كس عظمت پرودگار را بیشتر درك كند، از گناه بندگان بیشتر متأثر می شود، پس اذیت و بلای او بیشتر خواهد بود.
 

رسانه‌های عربی به نقل از کان شبکه رسمی رادیو و تلویزیون رژیم صهیونیستی خبر دادند، حجم اطلاعات درز یافته از دستگاه‌های امنیتی اسرائیل آنقدر زیاد است که بنی گانتس وزیر جنگ اسرائیل را بر آن داشت تا دستور انجام تحقیقات در رابطه با منبع این افشاگری صادر کند.

به گفته گانتس، این افشاگری‌ها سیاست ابهامی که اسرائیل در رابطه با تقابل با ایران در پیش گرفته است، را دچار خدشه می‌کند.

برخی از رسانه‌های عبری زبان هم تاکید کردند این نگرانی نزد سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیلی وجود دارد که منبع افشا کننده دیدار آویو کوخافی رئیس ستاد ارتش اسرائیل با همتای سعودی اش فیاض بن حامد الرویلی در مصر، هم اسرائیلی باشد.

این افشاگری در حالی صورت گرفت که عربستان بارها ادعا کرده است که حاضر به هر نوع مذاکرات مستقیم با اسرائیل پیش از اعلام پایبندی تل‌آویو به ابتکار صلح عربی که ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان طراح آن بود، نیست، از اینرو اطلاعات منتشر شده در رابطه با دیدارهای سعودی ـ اسرائیلی را تکذیب می‌کند.

یکی دیگر از اطلاعات افشا شده‌ای که گانتس را به وحشت انداخته، اخباری است که نیویورک تایمز رسید و حکایت از آن داشت که اسرائیل در نامه نگاری‌‌هایی به آمریکا به واشنگتن اطلاع داده است که مسئولیت حسین صیاد خدایی افسر بلندپایه سپاه پاسداران را به عهده دارد.

کان شبکه 11 تلویزیون اسرائیل در گزارش خود تاکید کرد، سرویس‌های امنیتی اسرائیل قصدی برای اتخاذ تدابیر شدید علیه فرد یا افراد خاصی نداشته بلکه هدف آنها جلوگیری از ادامه افشاگری‌های آتی است.

گانتس در دستور العمل خود خواهان تحقیق در رابطه با درز کردن اطلاعات مذاکرات امنیتی شد که پشت درهای بسته در رابطه با ایران انجام گرفته است.

یکی دیگر از موارد نگران کننده برای گانتس، انتشار گزارش‌‌هایی در رابطه با اختلاف نظر ارتش اسرائیل و موساد در رابطه با موضع تل‌آویو در قبال توافق هسته‌ای جدید با ایران است.

همچنین قرار است تحقیقاتی نیز در رابطه با نحوه انتشار گزارش مربوط به هواپیماهای بدون سرنشین سرنگون شده در حریم هوایی عراق و نیز سفر رئیس ستاد ارتش اسرائیل به مصر در کنار حملات اسرائیل در سوریه، انجام شود.

برخی از رسانه‌های عربی شمار موارد نگران کننده برای گانتس را 10 مورد اعلام کردند که باعث شده است او چنین دستوری را صادر کند.

ظرف مدت زمانی کوتاه و چند ماهه، روند مذاکرات دیپلماتیک برای عادی سازی روابط ترکیه و ارمنستان رفته رفته به بار می نشیند.

با برگزاری پنجمین دور مذاکرات ترکیه و ارمنستان در وین اتریش، توافق برای بازگشایی مرزها، شکل می گیرد. وزارت امور خارجه ترکیه در بیانیه‌ای به دیدارهای نمایندگان ویژه ترکیه - ارمنستان در روند عادی‌سازی روابط اشاره کرده است.

در این بیانیه آمده که مرز زمینی ترکیه و ارمنستان در اسرع وقت برای اتباع کشورهای ثالثی که به دو کشور سفر می‌کنند باز می شود.

کشور ترکیه ,

مذاکرات  روابط ترکیه و ارمنستان در وین با حضور سردار کیلیچ , روبن روبینیان، نمایندگان ویژه روند عادی سازی ترکیه و ارمنستان به طرح مسائل اقتصادی رسید است. این دو نماینده توافق کردند که تجارت محموله‌های هوایی مستقیم بین ترکیه و ارمنستان در اسرع وقت آغاز شود. همچنین طرفین بار دیگر بر توافق خود بر ادامه روند عادی سازی روابط دو جانبه بدون هیچ پیش شرطی تاکید کردند.

کارشناسان چه می گویند؟

تحلیلگران بر این باورند که ارمنستان می تواند برای شرکت های بزرگ بخش خصوصی ترکیه یک بازار پرسود باشد. اما واقعیت این است که هنوز تکلیف بخشی از مسائل امنیتی روشن نشده و پیش بینی می شود که در روند آتی مذاکرات، رفته رفته اختلاف نظرات نیز برجسته شوند.

مراد اصلان، محقق سیاست خارجی ترکیه گفته است:«تداوم مذاکرات ترکیه و ارمنستان، بدون پیش شرط مثبت است. اما با پیشرفت مذاکرات، مسائل دشواری بر سر میز قرار خواهند گرفت. مهم این است که بتوانیم در مورد این مسائل به روشنی بحث کنیم. مهم ترین نتیجه ای که ارمنستان از عادی سازی انتظار دارد، ایجاد ارتباط اقتصادی با غرب است. در این طرف هم، مهمترین پارامتر ترکیه روابط با آذربایجان است و هر گام ملموسی که باید برداشته شود، باید به شکلی باشد که به روابط آنکارا – باکو لطمه نزند.»

کشور ترکیه ,

پروفسور برهان الدین دوران از مشاورین نزدیک اردوغان نیز گفته است:«با وجود شکست در جنگ قره باغ، پاشینیان توانست در انتخابات پیروز شود. او توانست خود را در موقعیت دقیق ترین رهبر برای آینده ارمنستان نگه دارد. اما او مشکلاتی نیز دارد. به عنوان مثال، پاشینیان باید اثرات منفی مهاجران ارمنی را محدود کند و تعادل بین غرب و روسیه را حفظ کند. البته دغدغه پاشینیان این است که با رهایی از انزوای دیپلماتیک - تجاری از سرخوردگی ناشی از شکست برای جامعه ارمنی بکاهد و رفاه را افزایش دهد. راه انجام این کار، صلح با آذربایجان و عادی سازی روابط با ترکیه است. همزمان با آغاز پروازهای چارتر به ایروان، افتتاح کریدور زنگزور و آغاز روابط تجاری روی میز است. رایزنی‌های منطقه‌ای 3+3 که از 10 دسامبر آغاز شد، برای حل مشکلات کشورهای منطقه بسیار ارزشمند است. اگر مشکل عدم حضور گرجستان در اولین نشست برطرف شود، یکپارچگی منطقه ای بلندمدت در قفقاز راه را هموار خواهد کرد. پنجره فرصت در قفقاز باز شده است، ببینیم اوضاع چگونه پیش خواهد رفت.»

در همین حال طلحه کوسه مسئول نمایندگی یکی از پژوهشکده های وابسته به حزب عدالت و توسعه در بروکسل گفته است:«مرزهای بین آذربایجان و ارمنستان هنوز به طور واضح ترسیم نشده و توافق نامه صلح دائمی بین طرفین امضا نشده است. ترکیه و آذربایجان انتظار دارند که کریدور زنگزور هر چه زودتر افتتاح شود و روابط تجاری به بهره برداری برسد. از سوی دیگر، پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان در تلاش است تا با فرصت های نوظهور همکاری منطقه ای، دستاوردهای دیپلماتیک و اقتصادی برای کشورش به دست آورد. اما در این میان، گرجستان به دلیل مشکلاتی که در روابط خود با روسیه دارد، همچنان از ایده پلتفرم منطقه ای دور مانده است. تحولاتی که بین ترکیه، آذربایجان و ارمنستان آغاز شد و روسیه و ایران از نزدیک آن دنبال کردند، ابتکارات بسیار مهمی برای تضمین صلح و ثبات منطقه ای است.»

چرا ارمنستان کوتاه آمد؟

یکی از مهمترین پرسش های سیاسی در مورد انگیزه ها و اهداف ایروان برای ورود به دور عادی روابط با ترکیه، این است که چرا دولت پاشینیان از ترکیه طلب عذرخواهی نکرد؟ آن هم در شرایطی که جو بایدن رئیس جمهور آمریکا، رویداد تاریخی 1915 میلادی را به رسمیت شناخته و ترکیه را در شرایط دشوار قرار داد؟ چرا باوجود حمایت آمریکا، فرانسه و فعالیت گسترده لابی و دیاسپورای ارمنی، پاشینیان گزینه ضرورت عذرخواهی و گرفتن دیه و خسارت را مطرح نکرد؟ در پاسخ به این سوال مهم، می توان به چنین پاسخ هایی اندیشید:

کشور ترکیه ,

1. ارامنه تندرو موسوم به داشناک ها، پس از رویداد تاریخی 1915 و در همان دوران جنگ عالمگیر اول، علاوه بر ژنرال ها یا پاشاهای اصلی مسئول کشتار ارامنه، ده ها تن از مقامات سیاسی، وزرا، فرماندهان عالی، دیپلمات ها و نمایندگان عثمانی را در چندین کشور جهان ترور کردند. با آن که امپراتوری عثمانی منحل و جمهوری ترکیه تاسیس شد، اما گرفتن انتقام ارامنه از عثمانی طول کشید و  به مدت چند دهه، کار و فعالیت برای دیپلمات های ترک در کشورهای مختلف عملاً ناممکن بود. آنان یا در خیابان و منزل ترور و کشته می شدند و یا در جریان بمب گذاری و به آتش کشیدن اقامتگاه های خود از میان برداشته می شدند. ترکیه بارها در مورد این رویدادها پیگیری قضایی به راه انداخته و قاعدتاً اگر ارمنستان طلب دیه و عذرخواهی می کرد، دولت ترکیه نیز یک بار دیگر پوشه های قطور مربوط به حملات گسترده داشناک ها را پیش می کشید و ارمنستان عملاً وارد یک روند کشدار و فرساینده حقوق بین الملل می شد.

2.ارمنستان در جنگ اخیر با مشکلات بزرگی روبرو شد. علاوه بر آن که خسارات اقتصادی سنگینی بر این کشور تحمیل شد، از منظر روانشناسی اجتماعی نیز شرایط برای دولت سخت تر شده و حالا با خروج از انزوای اقتصادی می تواند وضعیت بهتری پیدا کند.

سه دغدغه بسیار مهم ترکیه

در نگرش سیاسی دولت ترکیه به موضوع عادیسازی روابط با ارمنستان، سه موضوع و مساله مهم در میان است:

1.بدون تردید، مهمترین مساله ترکیه، تاثیر روند عادی سازی بر وضعیت منطقه ای جمهوری آذربایجان است. در این پرونده جایگاه آذربایجان برای ترکیه حتی از منافع اقتصادی هم مهم تر و حیاتی تر است. به ویژه حالا که آنکارا امیدوار است تا با بهره گیری از ظرفیت های نوین پس از جنگ قره باغ از طریق نخجوان و ارمنستان به جمهوری آذربایجان و کشورهای مجاور آن متصل شود.

2.ترکیه امیدوار است در یک بازه زمانی کوتاه، ارمنستان را به یک بازار بزرگ برای مصرف کالاهای خود تبدیل کند و در همان حال سالانه پذیریای ده ها هزار تروریستی ارمنی باشد.

3.رساندن روابط آنکارا – ایروان به یک سطح مطلوب و خوب، می تواند بار سنگین اتهامات تاریخی و حقوقی را از شانه های ترکیه بردارد و تبدیل به کاتالیزوری برای توسعه روابط ترکیه و جهان مسیحی شود.

تکمیل روند عادی سازی روابط ترکیه با ارمنستان، رویداد مهمی است که می تواند بر بخشی از معادلات اقتصادی، امنیتی و اجتماعی در قفقاز و آسیای میانه تاثیر بگذارد. حال باید دید، دولت و بخش خصوصی ترکیه در این مسیر چه اهداف و پروژه هایی را پیش خواهد برد.

أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ، إِنَّهُ لَا يَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا يَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا يَفْتَقِرُ مَنْ كَفَاهُ فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ. وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا، فَإِنَّهَا عَزِيمَةُ الْإِيمَانِ وَ فَاتِحَةُ الْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيْطَانِ.

حمد و ستايش مى کنم او را براى جلب اتمام نعمتش و اظهار تسليم در برابر عزّتش و تقاضاى حفظ و نگهدارى از معصيتش، چرا که آن کس را که او هدايت فرمايد هيچ گاه گمراه نمى شود و آن کس را که او دشمن دارد هرگز رهايى نمى يابد، زيرا ستايش او در ترازوى سنجش، از همه چيز سنگينتر است و براى ذخيره کردن، از هر گنجى برتر.
و گواهى مى دهم که جز خداوند معبودى نيست; يگانه و بى شريک است، همان گواهيى که خلوص آن آزموده شده و عصاره و جوهره آن را در عمق عقيده خود جاى داده ام، شهادتى که تا خدا ما را زنده دارد به آن پايبنديم و آن را براى صحنه هاى هولناکى که در پيش داريم ذخيره کرده ايم زيرا اين (شهادت به توحيد) پايه اصلى ايمان و ريشه و قوام آن و سرآغاز همه نيکيها و سبب جلب خشنودى خداوند و موجب طرد و دورى شيطان است.
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 1، ص: 274-267

و من خطبة له عليه السّلام بعد انصرافه من صفّين و فيها حال النّاس قبل البعثة و صفة آل النّبي (ص) ثم صفة قوم آخرين.
اين خطبه را امام (ع) به هنگام بازگشت از صفين ايراد فرمود و در آن، وضع حال مردم پيش از بعثت و اوصاف اهل بيت پيامبر اسلام (ص) و سپس اوصاف گروه ديگرى بيان شده است.

خطبه در يك نگاه:
اين خطبه در واقع داراى پنج فراز است (كه در ضمن چهار بخش مورد بحث و بررسى قرار مى گيرد): فراز اوّل در باره حمد و ثناى الهى و پناه بردن به فضل و كرم و رحمت او و فراز دوّم در باره شهادت به توحيد پروردگار و آثار پر بار ايمان به توحيد و فراز سوّم شهادت و گواهى به نبوّت، به اضافه بخش مهمّى از فضايل پيغمبر اكرم (ص) و اوضاع و احوال عصر جاهليّت و گرفتاريهاى عظيم جامعه
اسلامى در آن زمان و اشاره به زحماتى كه پيامبر اسلام براى دگرگون ساختن اين وضع تحمّل فرمود و بالاخره در فراز چهارم اشارات پر معنايى در باره موقعيّت اهل بيت و عظمت مقام آنها و لزوم پناه بردن مردم در مشكلات دينى به آنان آمده است.
در فراز پنجم همين معنى را به شكل ديگرى ادامه مى دهد و مردم را از مقايسه كردن آل محمد با ديگران بر حذر مى دارد و با بيان اين كه هيچ يك از افراد اين امّت همتاى آنان نيست امتيازات آنان را بر مى شمرد و از بازگشت حق به اهلش اظهار رضايت و خشنودى مى كند.
شرايط و زمان صدور اين خطبه:
همان گونه كه در آغاز خطبه خوانديم مرحوم سيّد رضى تصريح مى كند كه اين خطبه بعد از بازگشت امام (ع) از صفّين ايراد شده است. حال و هواى خطبه نيز تناسب با اين معنى دارد زيرا شرح احوال مردم در عصر جاهليّت، بازگو كننده اين حقيقت است كه از تكرار جاهليّت دوّم بر حذر باشند و اجازه ندهند بازماندگان عصر جاهليّت كه عمدتا لشكر شام را در ميدان صفّين تشكيل مى دادند، در رسيدن به نيّات سوء خود موفّق شوند. و نيز تأكيد مى كند كه دست به دامان اهل بيت پيامبر بزنند تا از خطراتى كه اسلام را در آن زمان تهديد مى كرد رهايى يابند، چرا كه خود پيامبر بارها فرمود: من در ميان شما دو چيز گرانمايه به يادگار مى گذارم كه اگر به آنها تمسّك جوييد هرگز گمراه نخواهيد شد: «قرآن و اهل بيت
».
از اين جا روشن مى شود كه آنچه ابن ابى الحديد در يك داورى عجولانه در باره زمان صدور خطبه گفته است، صحيح به نظر نمى رسد. او مى گويد حال و هواى آخر خطبه متناسب با زمان بازگشت از صفّين نيست چرا كه آن زمان بر اثر حادثه حكميّت و نيرنگ عمرو بن عاص و تقويت معاويه و مشكلات ديگرى كه در لشكر آن حضرت ظاهر گشت مناسب چنين سخنى نبود، بلكه تناسبى با آغاز خلافت آن حضرت دارد و اگر سيّد رضى زمان صدور آن را بعد از بازگشت از صفّين دانسته، اشتباهى از او نيست، او آنچه را در كلمات پيشينيان يافته، بازگو كرده است و چه بسا اشتباه از سابقين باشد. به گفته بعضى از دانشمندان اين سخن را در باره كسى بايد گفت كه كوه علم و درياى وقار و اسطوره مقاومت و جهاد نباشد.
شخصى با سعه صدر على (ع) هرگز در برابر چنين حادثه اى خودش را نمى بازد و روح بلند و فكر گسترده او اجازه نمى دهد كه پريشان حال و مضطرب و مشوّش گردد، بلكه به عكس، همان گونه كه گفتيم اين خطبه به مردم هشدار مى دهد كه تسليم تبليغات مسموم و تلاشهاى شيطانى حاكمان شام نشوند و از بازگشت به عصر جاهليّت بپرهيزند و آن گونه كه حق به اهلش باز گشته، دست از آن بر ندارند و محكم، تا آخر بايستند.
اين كه ابن ابى الحديد معتقد است پيروزى در اين ميدان از آن معاويه بود و با جمله: «الآن اذ رجع الحقّ الى اهله، اكنون حق به اهلش بازگشته» تناسبى ندارد صحيح به نظر نمى رسد، زيرا:
اوّلا: معاويه هرگز در اين ميدان پيروز نشد، تنها از يك شكست قطعى بر اثر نيرنگ عمرو بن عاص نجات يافت و على (ع) همچنان حق را در اهلش (خودش و اهل بيت) مى بيند و به مردم هشدار مى دهد، مراقب باشند كه حق از اهلش گرفته نشود.
ثانيا: داستان حكميّت و داورى زشت و ظالمانه عمرو بن عاص- بر خلاف آنچه بسيارى فكر مى كنند- به هنگام حضور امام در صفّين واقع نشد بلكه چند ماه بعد از آن صورت گرفت و جالب اين كه خود ابن ابى الحديد در جاى ديگر به اين معنى تصريح كرده است. بنا بر اين اگر ابن ابى الحديد مى خواهد جمله اخير خطبه را دليل بر اين بگيرد كه اين خطبه بعد از جنگ صفّين نبوده، دليل نادرست و شاهد باطلى است.                      

اصل اساسى در اسلام
اين خطبه مانند بسيارى از خطبه هاى نهج البلاغه با حمد و ستايش پروردگار آغاز مى شود ولى در اين جا انگيزه هاى سه گانه اى براى حمد و ستايش الهى بيان شده است: نخست تقاضاى افزايش و تکميل نعمتهاى الهى و ديگر اظهار تسليم در مقابل قدرت و عزّت او و سوّم تقاضاى حفظ و نگهدارى از معاصى به برکت الطاف او مى باشد; مى فرمايد: «حمد و ستايش مى کنم او را به خاطر جلب اتمام نعمتش و اظهار تسليم در برابر عزّتش و تقاضاى حفظ و نگهدارى از معصيت و نافرمانيش» (اَحْمَدُهُ اسْتِتْماماً(1) لِنِعْمَتِهِ وَاسْتسْلاماً(2) لِعِزَّتِهِ وَاسْتِعْصاماً(3) مِنْ مَعْصيَتِهِ).
بايد توجّه داشت که مفهوم حمد چيزى بيشتر از شکر است و به تعبيرى ديگر شکر آميخته با ستايش است و اين از يکسو سبب فزونى نعمتهاى الهى مى شود همان طور که مى فرمايد: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَزيدَنَّکُمْ»(4) و از سوى ديگر انجام وظيفه عبوديّت و بندگى است و آن همان تسليم در برابر عزّت پروردگار است و از سوى سوّم موجب جلب عنايات و الطاف و امدادهاى حق، براى حفظ از گناهان است.
بعد از حمد به سراغ استعانت از پروردگار مى رود و دليل آن را نيز بيان مى فرمايد، مى گويد: «از او يارى مى جويم چرا که نيازمند به کمک و کفايت او هستم» (وَاَسْتَعينُهُ فاقةً اِلى کِفايَتِهِ).
آرى هنگامى که بنده آگاه خود را سرتاپا نيازمند به آن ذات بى نياز و صاحب کمال مطلق مى بيند، دست استعانت به دامان لطفش مى زند و در همه چيز و در همه حال از او يارى مى طلبد.
سپس به دليل ديگرى براى اين يارى جستن اشاره کرده، مى افزايد: «چرا که آن کس را که او هدايت فرمايد هرگز گمراه نمى شود و آن کس را که خدا او را دشمن دارد هرگز نجات و رهايى نمى يابد و هر کس را کفايت کند هرگز نيازمند نخواهد شد» (اِنّهُ لايَضِلُّ مَنْ هَداهُ وَلا يَئِلُ(5) مَنْ عاداهُ وَلا يَفْتَقِرُ مَنْ کَفاهُ).
آرى قدرتش آن چنان است که هيچ کس را ياراى مقابله با آن نيست و علمش چنان است که هيچ خطايى در آن راه ندارد.
اين احتمال نيز وجود دارد که اين جمله هاى سه گانه دليل ديگرى براى حمد و هم دليل براى استعانت باشد.
در پايان اين کلام باز به دليل و نکته ديگرى براى حمد پروردگار اشاره مى فرمايد، مى گويد: «چرا که ستايش او در ترازوى سنجش، از همه چيز سنگينتر و براى ذخيره کردن از هر گنجى برتر است» (فَاِنَّهُ اَرْجَحُ ما وُزِنَ وَ اَفْضَلُ ما خُزِنَ).
در واقع فوايد و آثارى که در جمله هاى قبل آمده، مربوط به اين جهان است و آنچه در دو جمله اخير آمده، مربوط به جهان ديگر و ذخيره يوم المعاد است و به اين ترتيب حمد پروردگار مايه نجات در دنيا و آخرت است و چه زيباست که در اين جمله هاى کوتاه تمام ابعاد و نکات را در کوتاه ترين عبارت بيان فرموده است. بى جهت نيست که ابن ابى الحديد هنگامى که به شرح اين خطبه مى رسد و از کنايات و تعبيرات لطيف و بديع آن سرمست مى گردد، مى گويد «فَسُبحانَ مَنْ خَصَّهُ بِالْفَضائِلِ الَّتى لاتَنْتَهى اَلْسِنَةُ الْفُقَهاءِ اِلى وَصْفِها وَ جَعَلَهُ اَمامَ کُلِّ ذى عِلْم وَ قُدْوَةَ کُلِّ صاحِبِ خَصِّيَةِ; منزه است خدايى که على(عليه السلام) را به فضايلى مخصوص کرد که زبان فصيحان توان وصف آن را ندارد و او را بر هر عالمى مقدّم داشت و پيشوا و اسوه هر صاحب فضيلتى کرد».
سپس به سراغ ريشه تمام نيکيها و پاکيها و فضايل و افتخارات يعنى شهادت به توحيد مى رود و مى فرمايد: «من گواهى مى دهم که جز خداوند معبودى نيست، يگانه و بى شريک است» (وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِله اِلاّ الله وَحْدَهُ لا شَريکَ لَهُ).
پناه گرفتن، در سايه توحيد هم به خاطر آن است که ريشه تمام عقايد و افکار پاک و اعمال صالح است و هم به خاطر اين که کسانى که مدعى الوهيت آن حضرت بودند به نادرستى اعتقاد خود پى ببرند.
سپس مى افزايد: «(اين شهادت و گواهى من به حقيقت توحيد يک شهادت ساده نيست بلکه شهادتى است که خلوص آن آزموده شده و عصاره و جوهره آن را در عمق عقيده خود، جاى داده ام (نه تنها زبان من که تمام ذرّات وجودم و اعماق روح و جانم به آن گواهى مى دهم)» (شَهادَةً مُمْتَحَناً(6) اِخْلاصُها، مُعْتَقَداً مُصاصُها(7)).
نه يک شهادت و گواهى زودگذر بلکه «شهادتى که تا خداوند ما را زنده دارد به آن پايبنديم و آن را براى صحنه هاى هولناکى که در پيش داريم ذخيره کرده ايم» (نَتَمَسَّکُ بِها اَبَداً ما اَبْقانا، وَ نَدَّخِرُها لاَهاويلِ(8) ما يَلْقانا).
امام(عليه السلام) در اين گفتار عمق ايمان و وفادارى خود را به حقيقت توحيد در تمام ابعاد و همه صحنه هاى زندگى اعلام مى دارد و هر کس تاريخ زندگى آن بزرگوار را مطالعه کند، اين حقيقت را به روشنى در تمام زندگى آن حضرت مى بيند که لحظه اى به شرک آلوده نشد و در برابر هيچ بتى سجده نکرد و هميشه در سايه توحيد گام برمى داشت و از هر گونه شرک خفىّ و جلىّ بيزار بود.
سپس دلايل چهارگانه اى براى تمسّک جستن به اين اصل اصيل ذکر مى فرمايد، مى گويد: «زيرا شهادت به توحيد پايه اصلى ايمان و ريشه و قوام آن است و همچنين سرچشمه همه نيکيها و سبب جلب خشنودى خداوند و موجب طرد و دورى شيطان است» (فَاِنَّها عَزيمةُ الايمانِ، وَ فاتِحَةُ الاِحْسانِ، وَ مَرْضاةُ الرَّحمنِ، وَ مَدْحَرَةُ(9) الشَّيْطانِ).
چنانچه در بحث نکات خواهد آمد خواهيم ديد که هيچ يک از مراتب ايمان به اصول دين، بدون توحيد، اساسى ندارد و نيز تمام نيکيها و اعمال صالح از حقيقت توحيد سرچشمه مى گيرد و به همين دليل سبب خشنودى خدا و دورى شيطان است چرا که مهمترين ابزار شيطان شرک است ـ خواه به صورت جلىّ و آشکار باشد و يا مخفى و پنهان.
بعضى از مفسّران نهج البلاغه تعبير به «فاتحة الاحسان» را اشاره به پاداشهاى نيک الهى دانسته اند که سرآغازش توحيد است ولى تفسيرى که در بالا گفته شد صحيح تر به نظر مى رسد.
نکته ها:
1ـ توحيد ريشه همه نيکيها:
معمولا شهادت به يگانگى پروردگار به عنوان يکى از اصول قطعى اعتقادى شمرده مى شود در برابر اصول ديگر; ولى اين در واقع يک برداشت ساده از اين اصل مهم اسلامى است. دقّت بيشتر در منابع اسلامى و همچنين تحليلهاى عقلى نشان مى دهد که توحيد، اصلى است که در تمام اصول و فروع جريان دارد و به تعبير ديگر تمام اصول و فروع اسلام تبلورى از توحيد است نه تنها در مباحث اعتقادى و عبادى که در مسائل اجتماعى و سياسى و اخلاقى، روح توحيد حاکم و جارى است.
يگانگى خداوند چه در جهت ذات و صفت و چه در جهت افعال و عبوديّت امرى است روشن و مسلّم، ولى در مورد نبوّت انبيا نيز به مقتضاى «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَد مِنْ رُسُلِهِ»(10) در ميان رسولان و انبياى او جدايى نمى افکنيم و معتقديم همه، داعيان يک مکتب و مناديان يک برنامه بودند هر چند با گذشت زمان و پيشرفت جوامع انسانى پاره اى از احکام و برنامه ها به شکل تازه اى مطرح شده است.
در امر معاد به مقتضاى «وَکُلُّهُمْ آتيهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَرْداً»(11) همه در يک روز، تک و تنها و در يک دادگاه، حضور مى يابند و با يک معيار درباره آنها داورى مى شود و هر کدام به تناسب اعمالشان پاداش و کيفر مى بينند.
جوامع انسانى به يک ريشه باز مى گردند و اصولى که حاکم بر آن است بلکه اصولى که بر تمام عالم هستى حاکم است اصول ثابت و معيّنى است درست است که قوانين الهى در اديان آسمانى از نظر شاخ و برگ تا حدّى متفاوت بوده، ولى ريشه هاى آن در همه جا يکى است و به همين دليل ما معتقديم که انبيا به سوى جامعه واحد جهانى دعوت مى کرده اند و سرانجام نيز تمام جهان در زير چتر حکومت عدل واحدى قرار خواهد گرفت.
در مسائل اخلاقى، چه کسى است که نداند: فضايل اخلاقى از توحيد، و رذايل، از شرک سرچشمه مى گيرد. افراد رياکار گرفتار شرکند همان گونه که حسودان و بخيلان و حريصان و متکبّران گرفتارند. کسى که توحيد افعالى خدا را در اعماق جانش پذيرا گشته و عزّت و ذلّت و روزى و حيات و پيروزى و موفقيّت را به دست تواناى او مى داند دليلى ندارد که راه ريا و حرص و بخل و حسادت را پيش گيرد.
کوتاه سخن اين که توحيد همچون يک دانه درشت تسبيح در مقابل بقيّه دانه ها نيست بلکه همچون ريسمانى است که تمام دانه ها را به هم مى پيوندد.
اين جاست که عمق کلام مولا در جمله هاى بالا روشنتر مى شود چرا که توحيد را پايه اصلى ايمان و سرآغاز همه نيکيها و موجب خشنودى خدا و عامل طرد و دورى شيطان مى شمرد و اگر آفتاب توحيد بر صفحه جان و جسم و جامعه انسانى بيفتد و همه چيز در پرتو توحيد روشن شود وضع و شکل ديگرى به خود خواهد گرفت.
اگر مى بينيم مولاى متّقيان على(عليه السلام) که خود روح توحيد است بارها و بارها در خطبه هاى نهج البلاغه توحيد و شهادت به يگانگى خدا را تکرار مى کند و از اين طريق به همه پيروان مکتبش درس توحيد تعليم مى دهد به خاطر اين است که اين شعله جاودانى را در دلها زنده نگهدارد و سرزمين جانها را با اين آب حيات آبيارى کند تا بذرهاى نيکى و پاکى در وجودشان به ثمر بنشيند و در پرتو توحيد رنگ الهى و صبغة الله را پذيرا شوند.
بى شک شهادت به رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و توجّه به مأموريتهاى او و کتاب آسمانيش بهترين زمينه ساز پيشرفت حقيقت توحيد در اعماق وجود انسانهاست.
2ـ درخشش توحيد خالص در زندگى اميرمؤمنان(عليه السلام):
على(عليه السلام) پيش از آن که ديگران را به سوى اين حقيقت بزرگ (توحيد) دعوت کند خود مظهر تمام عيار آن بود. در تمام عمرش لحظه اى براى بت سجده نکرد و گرد و غبار شرک بر دامان پاکش ننشست. هر گامى برمى داشت براى خدا و هر حرکتى مى کرد براى جلب رضاى او بود. از آغاز عمرش تا پايان عمر پيامبر(صلى الله عليه وآله) همه جا در خدمتش بود و از جان و دل مى کوشيد.
داستان معروف پيکار او با «عمروبن عبدود» در آن هنگام که عمرو، بر زمين افتاده بود و حضرت مى خواست کار او را يکسره کند معروف است; آرى سپاهيان اسلام با کمال تعجّب ديدند که در اين لحظه حسّاس، على(عليه السلام) توقّف کرد (و شايد برخاست و کمى راه رفت) سپس برگشت و کار عمرو را يکسره کرد. هنگامى که از علّت اين ماجرا پرسيدند، فرمود: «قَدْ کانَ شَتَمَ اُمّى وَ نَفَلَ فى وَجْهى فَخَشِيتُ اَنْ اَضْرِبَهُ لِحَظِّ نَفْسى فَتَرَکْتُهُ حَتّى سَکَنَ ما بى ثُمَّ قَتَلْتُهُ فِى اللهِ; او به مادرم دشنام داد و آب دهان بر صورتم افکند من ترسيدم اگر آخرين ضربه را بر او وارد کنم به خاطر هواى نفس باشد او را رها کردم تا خشم من فرونشست سپس براى خدا او را به قتل رساندم».(12)
هنگامى که بعضى از يارانش پيشنهاد شرک آلودى به او کردند که براى تقويت پايه هاى حکومتت در بيت المال مسلمين تبعيض روا دار و سرشناسان و سردمداران را از بيت المال سير نما، فرمود: «اَتَأْمُرُونّى اَنْ اطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فيمَنْ وُلَّيتُ عَلَيْهِ وَ اللهِ لا اَطُورُ بِهِ ما سَمَرَ سَمير وَ ما اَمَّ نَجْم فِى السَّماءِ نَجْماً; آيا به من پيشنهاد مى کنيد که براى پيروزى خود از جور و ستم در حقّ کسانى که بر آنها حکومت مى کنم استمداد جويم؟ به خدا سوگند تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پى هم طلوع و غروب مى کنند دست به چنين کارى نمى زنم»!(13)
هنگامى که به نماز مى ايستاد آن چنان غرق صفات جمال و جلال خدا مى شد که جز او نمى ديد و به غير او نمى انديشيد آن گونه که در حديث معروف آمده است که در پاى مبارکش پيکان تيرى در غزوه احد فرو نشست که بيرون آورن آن در حال عادى مشکل بود; رسول خدا دستور داد که در حال نماز از پايش بيرون بياورند (چنين کردند ولى) بعد از پايان نماز فرمود: من متوجّه بيرون آوردن تير در حال نماز نشدم(14) و از اين گونه جلوه هاى توحيد در زندگى مولا فراوان است.
***
پی نوشت:
1. «استتمام» گاه به معناى اتمام آمده و گاه به معناى مطالبه اتمام است و در اين جا معناى دوّم مورد نظر است و شاهد آن جمله هاى بعد است.
2. «استسلام» به معناى انقياد و تسليم است و به تعبير بعضى ديگر از لُغويون در اصل به معناى موافقت ظاهر و باطن نسبت به چيزى است که از لوازم آن انقياد است.
3. «استعصام» به معناى مطالبه، حفظ و نگهدارى و دفع امور نامطلوب است.
4. سوره ابراهيم، آيه 7.
5. «يئل» از مادّه «وأل» بر وزن (وَعْد) در اصل به معناى نجات يافتن و پناه گرفتن و بازگشتن است.
6. «ممتحن» از مادّه «محن» بر وزن «رهن» به معناى آزمايش و امتحان است، ولى بعضى از ارباب لغت گفته اند ريشه اصلى آن بيرون آوردن خاک، به هنگام حفر چاه است.
7. «مصاص» از مادّه «مصّ» (بر وزن نصّ) در اصل به معناى چشيدن و مکيدن است و از آن جا که به هنگام مکيدن چيزى، خالص و عصاره آن وارد بدن انسان مى شود، «مصاص» به معناى خالص آمده است.
8. «اهاويل» جمع «اهوال» و آن نيز جمع هول به معناى ترس و وحشت است.
9. «مدحرة» از مادّه «دَحْر» به معناى طرد کردن و دور ساختن است.
10. سوره بقره، آيه 285.
11. سوره مريم، آيه 95.
12. مناقب ابن شهرآشوب، ج 2، ص 115 (مستدرک الوسائل، ج 18، ص 28) و بحارالانوار، ج 41، ص 51.
13. نهج البلاغه، خطبه 126.
14. کتاب «مناقب مرتضويه» تأليف مولا محمّد صالح کشفى حنفى، صفحه 364، طبع بمبئى (مطابق نقل احقاق الحق، ج 8، ص 602).
 

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ أَرْضِهِ.

ستايش مخصوص خداوندى است که ستايشگران هرگز به مدح و ثناى او نمى رسند و حسابگران (زبردست) هرگز نعمتهايش را شماره نمى کنند و تلاشگران هرگز قادر به اداى حقّ او نيستند. همان خدايى که افکار بلند و ژرف انديش، کنه ذاتش را درک نکند و غوّاصان هوشمند (درياى علوم و دانش ها) دسترسى به کمال هستى اش پيدا ننمايند، همان کسى که براى صفاتش حدّى نيست و توصيفى براى بيان اوصافش وجود ندارد و نه وقت معيّنى و نه سرآمد مشخّصى براى ذات پاک اوست. مخلوقات را با قدرتش آفريد و بادها را با رحمتش به حرکت درآورد و گسترش داد و لرزش و اضطراب زمين را به وسيله کوه ها آرام ساخت.

پيام امام اميرالمؤمنين عليه‏ السلام، ج‏1، ص: 80-69
خطبه در يك نگاه‏:
اين خطبه از مهمترين خطبه ‏هاى نهج البلاغه است كه در طليعه اين كتاب بزرگ واقع شده و از نشانه‏ هاى بارز حسن انتخاب «مرحوم رضى» است.
اين خطبه شامل يك دوره جهان‏ بينى اسلامى است كه از صفات كمال و جمال خداوند و دقايق عجيبى در اين زمينه شروع مى ‏شود، سپس به مسأله آفرينش جهان به طور كلى و بعد از آن آفرينش آسمانها و زمين و آن گاه آفرينش فرشتگان، سپس آفرينش آدم (ع) و داستان سجود فرشتگان و مخالفت ابليس و هبوط آدم (ع) به زمين مى‏ پردازد.
در ادامه خطبه از بعثت پيامبران و فلسفه آن و سرانجام از بعثت پيامبر اسلام (ص) و عظمت قرآن مجيد و اهميّت سنّت پيامبر (ص) سخن مى‏ گويد و از ميان دستورهاى اسلامى و به اصطلاح فروع دين، روى مسأله حج به عنوان يك فريضه عظيم الهى و فلسفه و اسرار آن انگشت مى‏ گذارد، به طورى كه توجّه دقيق به محتواى اين خطبه مى ‏تواند يك بينش جامع و كلّى نسبت به مهمترين مسائل اسلامى به ما بدهد و بسيارى از مشكلات و پيچيدگيهايى را كه در اين مسائل وجود دارد، حل كند.
از يك نظر اين خطبه به منزله فاتحة الكتاب در قرآن مجيد است كه فهرستى را از مجموعه مسائلى كه در نهج البلاغه مطرح شده است به دست مى‏ دهد، چرا كه محورهاى اصلى مجموعه خطبه‏ ها و نامه‏ ها و كلمات قصار در اين خطبه به گونه فشرده‏ اى آمده است. ما اين خطبه را به پانزده بخش تقسيم كرده ‏ايم و هر بخشى جداگانه مورد بررسى و تفسير قرار گرفته، سپس در جمع ‏بندى كلّى از مجموع آنها نتيجه‏ گيرى مى‏ كنيم.
 
هماى بلند پرواز انديشه ها به کُنه ذاتش نرسد!
يک نگاه کوتاه به اين فراز از خطبه نشان مى دهد که اميرمؤمنان على(عليه السلام) دوازده وصف از اوصاف الهى را با انسجام زيبا و نظام جالبى بيان کرده است:
در مرحله اوّل نشان مى دهد که چگونه بندگان در مقام مدح و ثنا و شکر خداوند در عمل ناتوانند (در اين مرحله به سه وصف اشاره شده است).
در مرحله دوّم اين حقيقت را بيان مى کند که از نظر انديشه نيز چگونه انسانها از درک عظمت و کنه ذات او عاجزند (در اين مرحله به دو وصف اشاره شده است).
در مرحله سوّم دليل اين مطلب را بازگو مى کند که ذات پاک او از هر نظر نامحدود و طبعاً نعمتهايش نيز بى پايان است و عجز ما از درک ذاتش يا اداى حقّش درست به همين دليل است (در اين مرحله به چهار وصف اشاره مى فرمايد).
سرانجام در مرحله چهارم به جهان آفرينش و مخلوقات او باز مى گردد، گويى مى خواهد اين حقيقت را بيان کند که ذات پاکش را تنها از اين طريق بايد شناخت و اين حداکثر توان و قدرت ماست (و در اين قسمت به سه وصف از اوصاف فعل او اشاره شده است).
اينها گواهى مى دهد که اين معلّم بزرگ عالم بشريّت تعبيراتى را که در خطبه بلند خود انتخاب فرموده همه حساب شده و روى نظام خاصّى بوده است.
با اين نگاه اجمالى به تفسير اوصاف دوازده گانه بالا باز مى گرديم:
امام(عليه السلام) سخن را از حمد و ثناى الهى شروع مى کند و در برابر آن اظهار عجز کرده، مى گويد: «ستايش مخصوص خداوندى است که ستايشگران از مدح و ثناى او عاجز و ناتوانند» (اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذى لا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقائِلُونَ).(1)
چرا که اوصاف «کمال» و «جمال» او از حدّ بيرون است. آنچه انسانها و فرشتگان از حمد و مدح او گويند به مقدار معرفت و شناخت خودشان از آن ذات بى مثال است نه به مقدار کمالات او.
هنگامى که شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) که بزرگ ترين پيامبر الهى است مطابق حديث مشهور اظهار عجز از معرفت خالق متعال مى کند و نغمه «ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ»(2) را سر مى دهد ديگران چگونه مى توانند دعوى معرفت او کنند؟ و هنگامى که انسان از معرفت او عاجز باشد چگونه مى تواند حقّ حمد و ستايش او را به جا آورد؟ بنابراين بالاترين حدّ «حمد» ما همان است که مولا فرموده، يعنى اظهار عجز و ناتوانى در برابر حمد و ثناى او کردن و اعتراف به اين که هيچ گوينده اى توانايى ندارد که بر قلّه حمد و ثنايش عروج کند.
در حديثى از «امام صادق(عليه السلام)» مى خوانيم که: «خداوند به موسى(عليه السلام) وحى فرستاد: اى موسى! حقّ شکر مرا به جا آور. عرض کرد: پروردگارا! چگونه حقّ شکر تو را به جا آورم در حالى که هرگاه شکر تو را به جا آورم، اين خود نعمتى است که به من ارزانى فرمودى (و توفيق شکرگزارى دادى و به اين ترتيب مشمول نعمت تازه اى شده ام که شکر ديگرى بر آن لازم است)؟! فرمود: «يا مُوسى اَلآنَ شَکَرْتَنى حينَ عَلِمْتَ اَنَّ ذلِکَ مِنّى; اى موسى الآن شکر مرا به جا آورى که دانستى اين هم از من است (و تو از اداى شکرش ناتوانى)».(3)
البتّه از يک نظر هنگامى که انسان به طور سربسته مى گويد: الحمدلله (هر گونه حمد و ستايش مخصوص خداست) چيزى از مراتب حمد و ستايش باقى نمى ماند، مگر اين که مخصوص ذات پاک او مى شود. به همين جهت در حديثى مى خوانيم که امام صادق(عليه السلام) از مسجد بيرون آمد در حالى که مرکب او گم شده بود، فرمود: «اگر خداوند آن را به من بازگرداند، حقّ شکر او را ادا مى کنم، چيزى نگذشت که مرکب امام(عليه السلام) را آوردند در اين موقع عرض کرد: الحمدلله! کسى گفت ـ فدايت شوم ـ مگر شما نفرموديد حقّ شکر خدا را به جا مى آورم؟ امام فرمود: مگر نشنيدى گفتم الحمدلله» (مگر چيزى بالاتر از اين است که هر گونه حمد و ستايش را مخصوص او بدانم).(4)
در توصيف دوّم مى فرمايد: «و حسابگران (زبردست) هرگز نتوانند نعمت هايش را شماره کنند» (وَ لا يُحْصي نَعْمائَهُ الْعادُونَ).
زيرا نعمت هاى مادّى و معنوى، ظاهرى و باطنى، فردى و جمعى او از آن برتر و بيشتر است که قابل احصا باشد. بدن يک انسان از سلولها و ياخته هاى بى حدّ و حصرى تشکيل شده (10 ميليون ميليارد به طور متوسّط!) که هر کدام يک موجود زنده است با ساختمان پيچيده اش و هر يک نعمتى است از نعمتهاى پروردگار که شمارش آنها در ده ها هزار سال نيز ممکن نيست. وقتى انسان نتواند تنها اين بخش کوچک از نعمت هاى الهى را شماره کند، چگونه مى تواند آن همه نعمتهاى بيرونى چه در جنبه هاى مادّى يا معنوى را شماره کند؟ اصولا ما از همه نعمت هاى او آگاه نيستيم که بخواهيم آنها را شماره کنيم؟ بسيارى از نعمتهاى او سراسر وجود ما را احاطه کرده و چون هرگز از ما سلب نمى شود، پى به وجود آنها نمى بريم (زيرا وجود نعمت هميشه بعد از فقدان آن شناخته مى شود) اضافه بر اين، هر قدر دامنه علم و دانش انسان توسعه مى يابد، به مواهب جديد و نعمت هاى تازه اى از خداوند دست مى يابد. با اين حال بايد قبول کرد ـ همان گونه که مولا مى فرمايد ـ حسابگران قادر به احصاى نعمت هاى او نيستند!
اين جمله مى تواند به منزله علّتى براى جمله قبل باشد، زيرا وقتى نتوان نعمت هاى او را احصا کرد چگونه مى توان مدح و ستايش و حمد او را به جا آورد؟
گرچه متأسفانه گروهى از بى خبران و ستمگران، بسيارى از نعمتهاى او را به صورت انحصارى درآورده، يا از طريق اسراف و تبذير بر باد داده اند و گروهى از خلق خدا را به زحمت افکنده اند، ولى اينها هرگز دليل بر محدويّت نعمت هاى او نيست.
در سوّمين توصيف مى فرمايد: «و تلاشگران و کوشش کنندگان حقّ او را ادا نمى کنند (هر چند خود را به بيفکنند)» (وَلا يُؤدّي حَقَّهُ الُْمجْتَهِدونَ).
اين جمله در حقيقت نتيجه اى است از جمله سابق، زيرا وقتى نتوان نعمتهاى او را احصا کرد، چگونه مى توان حق او را ادا نمود؟ و به تعبير ديگر حقّ او به اندازه عظمت ذات اوست و شکر و حمد ما به مقدار توان ناچيز ماست و به همين دليل اين، جوابگوى آن نخواهد بود. نه تنها در مقام عمل از مدح و ثنا و اداى حقّ او عاجزند که در مقام انديشه و تفکّر نيز از درک ذاتش ناتوانند.
به همين دليل در ادامه اين سخن ـ ضمن بيان دو وصف ديگر ـ مى فرمايد: «همان خدايى که افکار بلند و ژرف انديش، کنه ذاتش را درک نکنند، و غوّاصان هوشمند درياى علوم و دانش ها، دسترسى به کمال هستيش پيدا ننمايند» (اَلَّذِى لا يُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَلا يَنالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ).(5)
تعبير به «بُعْدُ الْهِمَمِ وَ غَوْصُ الْفِطَنِ» گويا اشاره به اين حقيقت است که اگر افکار بلند در قوس صعودى و انديشه هاى قوى در قوس نزولى حرکت کنند، هيچ يک به جايى نمى رسند و از درک کنه ذاتش عاجز و ناتوانند.
سپس در ادامه اين سخن، خود امام(عليه السلام) به دليل آن پرداخته که چرا انسانها از درک کنه ذاتش عاجز و ناتوانند؟ مى فرمايد: «او کسى است که براى صفاتش حدّى نيست و توصيفى براى بيان اوصافش وجود ندارد، و نه وقت معيّنى و نه سرآمد مشخّصى براى ذات پاک اوست!» (اَلَّذى لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدّ مَحْدُود، وَ لا نَعْت(6) مَوْجُود، و لا وَقْت مَعْدُود وَ لا اَجَل(7) مَمْدُود).
يعنى چگونه ما مى توانيم به کنه ذاتش برسيم در حالى که فکر ما بلکه تمام هستى ما محدود است و جز اشياى محدود را درک نمى کند حال آن که ذات خدا از هر نظر نامحدود و صفات بى پايانش از ازل تا ابد را گرفته، نه حدّى دارد، نه توصيف قابل درکى و نه آغاز و نه پايانى.
نه تنها ذات او که صفات او نيز نامحدود است. علمش نامحدود است و قدرتش بى پايان، چرا که همه اينها عين ذات نامحدود اوست.
به تعبير ديگر او هستى مطلق است و هيچ قيد و شرطى ندارد و اگر قيد و شرط و حدّ محدودى به ذاتش راه يابد مرکّب خواهد بود و مى دانيم که هر موجود مرکّبى ممکن الوجود است نه واجب الوجود. بنابراين واجب الوجود ذاتى است نامحدود در تمام جهات و به همين دليل يکتا و يگانه و بى نظير و بى مانند است زيرا دو وجود نامحدود از هر جهت، غير ممکن است چرا که دوگانگى باعث محدويّت هر دو مى شود اين يک، فاقد وجود ديگرى است و آن هم فاقد وجود اين.
پس از اشاره اى که در جمله هاى سابق به صفات جمال و جلال خدا (صفات ثبوتى و سلبى) آمد، به گوشه اى از صفات فعل پروردگار اشاره کرده مى فرمايد: «مخلوقات را با قدرتش آفريد و بادها را با رحمتش به حرکت درآورد و گسترش داد و لرزش و اضطراب زمين را به وسيله کوه ها برطرف ساخت» (فَطَرَ(8) الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّياحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ(9) بِالصُّخُورِ(10) مَيَدانَ(11) أرْضِهِ).
تعبيرات بالا هر کدام ناظر به يک يا چند آيه قرآنى است: جمله «فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ» ناظر است به آيه «فاطِرِ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ» که در چندين سوره قرآن آمده(12) و جمله «نَشَرَ الرِّياحَ بِرَحْمَتِهِ» ناظر است به آيه «وَ هُوَ الَّذى يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْرىً بَيْنَ يَدَىْ رَحْمَتِهِ;(13) او کسى است که بادها را بشارت دهنده در پيشاپيش (باران) رحمتش فرستاد)».
جمله سوّم اشاره دارد به آيه شريفه «وَ اَلْقى فِى الاَرْضِ رَواسِىَ اَنْ تَميدَ بِکُمْ; در زمين کوه هايى افکند تا شما را نلرزاند».(14)
با توجّه به آنچه در معناى «فطر» گفته شد، آفرينش را تشبيه به شکافتن پرده ظلمانى عدم کرده، پرده اى که يکپارچه و منسجم و خالى از هر گونه شکاف است، ولى قدرت بى پايان حق آن را مى شکافد و مخلوقات را از آن بيرون مى فرستد و اين چيزى است که جز از قدرت او ساخته نيست.
دانشمندان، امروز در اين مسأله اتّفاق نظر دارند که محال است ما بتوانيم چيزى از عدم به وجود آوريم، يا از وجود به ديار عدم بفرستيم، آنچه در قدرت ماست همان تغيير شکل موجودات است و بس!
تعبير به رحمت، در مورد وزش بادها تعبيرى است گيرا و جذّاب که با لطافت نسيم و وزش باد و آثار مختلف آن مانند حرکت ابرها به سوى زمين هاى تشنه، تلقيح و بارور ساختن گياهان، تلطيف و جابجايى هوا، حرکت کشتى ها، تعديل درجه گرما و سرماى هوا و برکات فراوان ديگر، بسيار سازگار است.
امّا اين که چگونه کوه ها و صخره ها از لرزش زمين جلوگيرى مى کنند، دانشمندان پيشين با اعتقاد به سکون زمين، تفسيرهايى براى آن داشته اند که امروز قابل قبول نيست. بلکه تفسيرهاى روشن ترى در دست داريم که هم با حقايق مسلّم علمى سازگار است و هم با آيات قرآنى و روايات هماهنگ; زيرا:
1ـ وجود کوه ها بر سطح زمين سبب مى شود که اثر جزر و مدّ که نتيجه جاذبه ماه و خورشيد است در خشکيها به حدّاقل برسد. اگر سطح زمين را خاکهاى نرم فرا گرفته بود، جزر و مدّى همچون درياها در آن به وجود مى آمد و قابل سکونت نبود.
2ـ ريشه هاى کوه ها در زير خاکها به هم پيوسته است و همچون زرهى گرداگرد زمين را گرفته و اگر آنها نبودند، فشارهاى داخلى ناشى از گازهاى درونى و موادّ مذاب دائماً مناطق مختلف را به حرکت درمى آورد و آرامشى وجود نداشت. هم اکنون گهگاه فشارها که زياد از حدّ مى شود، زلزله هاى ويرانگرى به وجود مى آيد و اگر کوه ها نبودند اين زلزله ها دائمى بود.
3ـ کوه ها همچون دندانه هاى يک چرخ، پنجه در قشر هواى اطراف زمين افکنده و آن را با خود حرکت مى دهند. اگر سطح زمين صاف بود، حرکت سريع دورانى زمين به دور خود سبب برخورد دائمى با قشر هوا مى شد، از يکسو دائماً طوفان هاى شديد همه جا را در هم مى کوبيد و از سوى ديگر حرارت فوق العاده اى بر اثر اين تماس پيدا مى شد که زندگى براى انسان مشکل بود.
به اين ترتيب «صخور» (کوه ها)، «مَيَدان» (حرکات نامنظم و شديد) زمين را کنترل مى کنند و اضافه بر همه اينها کوه ها مهم ترين منبع ذخيره آب براى انسان ها هستند و تمام چشمه ها و نهرها از ذخاير زيرزمينى و روى زمينى کوههاست.
از آنچه در بالا در مورد نقش حياتى بادها و کوه ها در زندگى انسان ها و تمام موجودات زنده گفته شد روشن مى شود که چرا «اميرمؤمنان على»(عليه السلام) بعد از اشاره به مسأله خلقت و آفرينش، روى دو موضوع بالخصوص تکيه کرده است.
پی نوشت:
1. در توضيح معناى حمد و مدح و شکر در ميان ارباب لغت و مفسّران قرآن و نهج البلاغه سخن بسيار است، ولى مشهور در ميان آنها اين است که حمد هر گونه ستايش در برابر کارهاى خوب اختيارى است; در حالى که مدح مفهوم وسيع ترى دارد و ستايش در برابر خوبى هاى اختيارى و غير اختيارى را شامل مى شود; ولى شکر منحصراً در جايى گفته مى شود که نعمتى از کسى به ديگرى برسد و او را در برابر آن سپاس گويد.
(براى توضيح بيشتر در اين زمينه مى توانيد به مجمع البحرين، لسان العرب و مفردات و شرح ابن ميثم و شرح علاّمه خويى مراجعه فرماييد).
اين در حالى است که بعضى از مفسّران قرآن و نهج البلاغه مانند زمخشرى در کشّاف و ابن أبى الحديد در شرح خود حمد و مدح را يکسان شمرده اند و تفاوتى ميان آن دو قائل نيستند ولى تفسير اوّل صحيح تر به نظر مى رسد.
2. مرحوم علامه ي مجلسي در ضمن يکي از بيانات مشروح خود در توضيح بعضي از اخبار در بحار الانوار، ذيل کلام محقق طوسي اين حديث را بدون ذکر سند از پيغمبر اکرم(ص) نقل مي کند که فرمود: «ماعَبَدناکَ حَقَّ عِبادتِکَ و ما عرفناک حق معرفتک» (بحار الانوار، ج68، صفحه 23).
3. اصول کافى، ج 2، ص 98، ح 27.
4. همان مدرک، ص 97، ح 18.
5. «هِمَمِ» جمع «همّت» به گفته «مقاييس اللغة» در اصل به معناى ذوب شدن و جريان يافتن و حرکت کردن است و اندوه را از اين جهت «همّ» مى گويند که سبب ذوب شدن جسم و جان انسان است. سپس به هر امرى که داراى اهميّت است يا فکر و هوش انسان را به خود مشغول مى سازد و مايه حرکت مى باشد، همّ و همّت اطلاق شده است (در مفردات نيز قسمتى شبيه به همين آمده است).
«غَوْص» در اصل به معناى فرو رفتن در آب است، سپس به ورود در هر کار مهمّى نيز اطلاق شده است.
«فِطَن» جمع «فِطْنَة» (بر وزن فتنه) به گفته «لسان العرب» به معناى فهم و هوش و ذکاوت است.
6. «نَعْت» به گفته «خليل بن احمد» به معناى توصيف چيزى با صفات نيک است (بنابراين با «وصف» که در خوب و بد مى آيد تفاوت دارد).
7. «اَجَل» به معناى سرآمد و سررسيد هر چيزى است، خواه در مورد عمر انسان باشد يا اشياى ديگر، يا سررسيد قراردادها و بدهيها.
8. «فَطَرَ» از مادّه «فَطْر» (بر وزن سطر) به گفته «راغب» در «مفردات» در اصل به معناى شکافتن چيزى از طول است و لذا خوردن روزه را افطار مى گويند گويى حالت روزه با آن شکافته مى شود. اين واژه به معناى آفرينش و ايجاد و ابداع چيزى نيز آمده، گويى پرده عدم شکافته مى شود و به عالم وجود گام مى نهد.
9. «وَتَّدَ» از مادّه «وَتْد» (بر وزن وقت) به معناى ثابت کردن چيزى است و لذا به ميخ که در اشيا ثابت مى شود و آنها را نيز ثبات مى بخشد «وَتَد» (بر وزن سبد) و گاه «وَتْد» (بر وزن وقت) مى گويند.
10. «صُخُور» جمع صَخْرة به گفته «لسان العرب» به معناى سنگ بزرگ و سخت است.
11. «مَيَدان» از مادّه «مَيْد» (بر وزن صيد) است که به معناى تحرّک و اضطراب است و «مَيَدان» (بر وزن ضربان) نيز به همين معناست و «مَيْدان» (بر وزن حيران) به معناى فضاى وسيع است و جمع آن ميادين مى باشد.
12. سوره يوسف، آيه 101 ـ سوره ابراهيم، آيه 100 ـ سوره فاطر، آيه 35 و... .
13. سوره اعراف، آيه 57.
14. سوره نحل، آيه 15.

ازدواج امر مقدسی است که خداوند آن را محملی برای رشد انسان‌ها قرار داده است و اساساً هدف از ازدواج، رسیدن به قله‌های رشد و کمال است. افرادی که طالب رشد شخصیت و کمال معنویت هستند، سعی می‌کنند هرچه سریع‌تر مقدمات ازدواجشان را فراهم کنند؛ همچنان که امر ازدواج، از جهات مختلف، پشتوانۀ تقویت بنیان‌های یک جامعه محسوب می‌شود؛ یک جهت آن، تأمین امنیت روانی جامعه است. در حال حاضر مهم‌ترین دغدغۀ یک جوان، داشتن شغلی مناسب برای تشکیل خانواده است. تأخیر در مقدمات شکل‌گیری ازدواج سبب افت کارکرد نیروی جوان جامعه و به دنبال آن، پسرفت در ارکان مختلف نظام می‌شود.  جهت دیگر آن، تنظیم رشد جمعیت و تأمین نیروی انسانی جوان است؛ تا خانواده شکل نگیرد، رشد جمعیت مسئله‌ای انتزاعی خواهد بود.

کم‌رنگ شدن واسطه‌گری
در این بین، شناسایی تهدیدات و موانع پیش روی ازدواج، امری بسیار ضروری جلوه می‌کند؛ رهبر معظم انقلاب در طول سال‌های اخیر به معرفی این آسیب‌ها پرداختند و اکنون به برخی از این موارد اشاره می‌کنیم؛ به عنوان نمونه از اولین چالش‌ها، کم‌رنگ شدن سنت حسنۀ وساطت در امر ازدواج است. این امر قبلاً بسیار مرسوم بود، اما اکنون به دلایل مختلفی که از حوصله بحث خارج است، رنگ باخته است. رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودند «یکی از مسائل مهم این است که رسم خواستگاری رفتن و وساطت کردن برای ازدواج دخترها، متأسّفانه کمرنگ شده؛ این چیز لازمی است. افرادی هستند  ــ سابق‌ها همیشه معمول بود، حالا هم با کثرت نسل جوان در جامعه‌ی ما، باید این رواج داشته باشد- پسرهایی را می‌شناسند، به خانواده‌ی دختر معرّفی می‌کنند؛ دخترهایی را می‌شناسند، به خانواده‌ی پسر معرّفی می‌کنند؛ تسهیل می‌کنند و آماده‌سازی می‌کنند ازدواج را؛ این کارها را بکنند. هرچه که ما بتوانیم در جامعه مسئله‌ی مشکل جنسی جوانها را حل کنیم، این به نفع دنیا و آخرت جامعه‌ی ما است؛ به نفع دنیا و آخرت کشور ما است.» (94/04/20 بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان) «در گذشته معمول بود که براى ازدواج، افراد خیر و مؤمنى پیدا می‌شدند، واسطه‌‌گرى می‌کردند، دخترهاى مناسب را، پسرهاى مناسب را، معرفى می‌کردند، ازدواج‌ها را راه مى‌‌انداختند؛ این کارها باید انجام بگیرد؛ باید واقعاً در جامعه یک حرکتى در این زمینه به‌‌وجود بیاید.» (93/05/01) ایشان در 

گرفتن روح تقدس از ازدواج 

از مهم‌ترین تهدیداتی که متوجه امر ازدواج است، گرفتن روح تقدس از این پیوند آسمانی است که خود این مسئله سبب بروز مشکلات بعدی می‌شود. اکنون شاهد شکل‌گیری جریاناتی در جامعه هستیم که سعی دارند ازدواج را امری عادی جلوه دهند که ممکن است برای انسان تکلف ایجاد کند. رواج چنین تفکری از یک سو سبب بی‌رغبتی جوانان به ازدواج  و سقوط آنها در منجلاب گناهان می‌شود و از دیگر سو سبب غلبۀ نگاه مادی و مادی‌گرایی نسبت به این امر مقدس می‌شود؛ رهبر معظم انقلاب در سخنانی بر این امر تأکید دارند که  «ازدواج یک جنبه‌ی قدسی دارد؛ این جنبه‌ی قدسی را نباید از آن گرفت. گرفتن جنبه‌ی قدسی به همین کارهای زشتی است که متأسفانه در جامعه‌ی ما رایج شده است. این مهریه‌های سنگین به خیال اینکه می‌تواند پشتوانه‌ی حفظ خانواده و حفظ زوجیت باشد، تعیین می‌شود.» (90/10/14 بیانات در سومین نشست اندیشه‌های راهبردی)

سخت‌گیری در شرایط ازدواج و چالش مهریه

از دیگر آسیب‌های تحقق ازدواج، سخت‌گیری در شرایط و معیارهای خواستگار است که این چالش از همان غلبۀ نگاه مادی حاصل می‌شود. هر چه که قرآن و ائمه معصومین دعوت به معیارهای آسمانی و دینی کردند، ما عمدتاً برعکس آن عمل می‌کنیم؛ چه از مهریه، چه تشریفات ازدواج دچار بحرانیم. رهبر معظم انقلاب در این باره می‌فرمایند «در مرحله انتخاب همسر، شرایط عجیبی را که هرگز دخالتی در کفو بودن و همتایی دختر و پسر برای آغاز زندگی ندارند، به جای دین و تقوا و اخلاق قرار داده‌ایم! مهریّه را  ـــ که هدیه‌ای است به نشان مهر و راستی و در سنّت پیامبر صلی الله علیه وآله ارزش مالی آن اصلاً مورد توجه نبوده است، بلکه کم بودن آن نشان شگون و خوش‌قدمیِ عروس شمرده شده است – به قیمت گذاری برای دختر تبدیل کرده‌ایم!»   (86/08/16) رهبر معظم انقلاب مهریۀ بالا را دور از شأن عنصر مقدس زن می‌دانند و معتقدند هر نوع قیمت‌گذاری، سبب تحقیر جایگاه دختر خانواده است. ایشان می‌فرماید «اصل قضیه ازدواج یک امر انسانی است؛ نه یک امر مادّی. اسلام مهریه را قرار داده است؛ اما مهریه این را به‌صورت یک معامله‌ی دادوستدی نمی‌کند. این‌جا دادوستدی نیست؛ بلکه طرفین در یک جای مشترک سرمایه‌گذاری می‌کنند ... اینجا چیزی دادن و چیزی گرفتن نیست؛ بلکه هر دو نفر موجودی خودشان را در صندوق و کاسه‌ی مشترکی می‌گذارند و هر دو از آن استفاده می‌کنند. در ازدواج، قضیه این است.  بنابراین، نقش مادّیات در این‌جا باید خیلی ضعیف باشد ... بعضی‌ها چند میلیون تومان مهریه می‌گذارند؛ یعنی ازدواج را که یک امر انسانی است، به یک دادوستد و به یک کار بازاری و معامله‌گری تبدیل می‌کنند. این، تحقیر و توهین به نقش و شأن انسانیت در ازدواج است. این، کار غلطی است.» (1370/04/20 بیانات در مراسم اجرای خطبه‌ی عقد ازدواج‌)

آداب و رسوم غلط
چالش دیگری که در مسئله ازدواج وجود دارد، گستر ش آداب و رسوم غلط و من‌درآوردی است؛ آدابی که هیچ نسبتی با آموزه‌های دین اسلام و بلکه هیچ دین آسمانی ندارد. حاصل این آداب و رسوم غلط و جاهلی، تأخیر در امر ازدواج جوانان است. باید بدانیم هر آدابی و رسومی که سبب ایجاد دست‌انداز در هر امر خیری شود، به طور قطع از ناحیۀ ابلیس و وسوسه‌های اوست. خداوند با ارسال برترین خوبان بشر یعنی انبیاء و رسولان، حجت را بر ما در تمام عرصه‌ها از جمله سبک زندگی به ویژه امر ازدواج تمام کرد و دیگر بهانه‌ای برای جهالت وجود ندارد. هیچ پیامبر و یا امامی را نمی‌یابیم که ازدواج را بر خود یا اطرافیان سخت بگیرد بلکه همواره دعوت به سهل‌گیری و مدارا شده‌ایم؛ از این جهت گناه تأخیر در امر ازدواج جوانان به دلیل آداب و رسوم جاهلی، به پای خانواده‌هایی نوشته می‌شود که منطق عقل و شرع و اخلاق را کنار گذاشته‌اند و منطق جهالت و وسوسه‌های شیطان را در پیش گرفته‌اند. رهبر معظم انقلاب نیز در این باره فرمودند «به بهانه‌ی انجام آداب و رسوم، آبروداری، حفظ حیثیّت و ارزش نهادن بر دختر و پسر و... این شیرین‌ترین حادثه‌ی زندگی جوانان را به کابوسی وحشتناک تبدیل کرده‌ایم. نتایج تلخ این نگاه بیمار، تعداد زیادی از جوانان را از تشکیل زندگی ناامید کرده است و تعداد فراوان دیگری را با مشکلات فراوانی در آغاز راه روبه‌رو کرده است. خانواده‌های زیادی با نزدیک شدن به زمان ازدواج فرزندشان، به جای جشن و شادی عزا می‌گیرند. آسیب‌های فرهنگی، تربیتی و اخلاقیِ ناشی از تجرّدِ طولانی مدّت و تأخیر در ازدواج، غیر قابل محاسبه است. نتایج شوم یک شروع پُر مشقّت و پُردردسر، چه بسیار کام جوانان را در آغاز زندگی تلخ می‌کند.»  (86/08/16)

تشریفات زائد ازدواج

چالش بعدی در امر ازدواج، تشریفات زائد است. اساساً تشریفات یکی از شعبه‌های اسراف است که حرام شمرده می‌شود. مضاف بر اینکه هر نوع فعلی که سبب تولید هزینۀ اضافی برای دیگری شود و برای او ایجاد تکلّف کند تا جایی که فرد را در آستانۀ بدهی‌ها و مخارج کمرشکن قرار دهد، به طور قطع مغضوب خدا خواهد بود و خدا نظر رحمت خود را از کسانی که بانی این هزینه‌ها شده‌اند بر می‌دارد. امیر مؤمنان علیه السلام در روایتی مشهور فرمود «إرحَمْ تُرحَمْ»؛ رحم کن تا بر تو رحم شود. برگزاری چند مرحله عقد و انجام مراسم‌های خارج از عرف عروسی، هزینه‌های سنگین تالار و آتلیه‌های گران‌قیمت و ... بخشی از این تشریفات زائد است. مقام معظم رهبری با اشاره به چالش تشریفات زائد ازدواج می‌فرماید «خرج‌های زیاد، مجالس متعدد - که واقعاً انسان دلش می‌گیرد وقتی می‌شنود. اینها از آن مواردی است که گفتمان‌سازی می‌خواهد. خانم‌های مؤثر، آقایان مؤثر، اساتید دانشگاه، روحانیون، به خصوص صدا و سیما و رسانه‌ها باید در این زمینه‌ها کار کنند؛ این را از این حالت بیرون بیاورند.» (1390/10/14بیانات در سومین نشست اندیشه‌های راهبردی) ایشان همچنین در دیدار  اعضای گروه اجتماعی صدای جمهوری اسلامی ایران‌، یکی از مهم‌ترین وظایف صدا و سیما را شکستن رسم تشریفات ازدواج دانسته، فرمودند «یکی از موضوعات زنده‌ای که الان در میان مردم مطرح است، تشریفات ازدواج است. این‌گونه موضوع‌ها، موضوع‌های زنده‌ای است که طرح آن حقیقتاً در وضع زندگی مردم تأثیر می‌گذارد. تشریفات ازدواج، پدر مردم را درآورده است؛ هرچه هم گفته می‌شود، اثر نمی‌کند؛ این را شما به میان مردم بیاورید و آن کسانی که دنبال مهریه‌ی زیادی و جهیزیه‌ی آن‌چنانی هستند، یک هفته خوب عرق‌شان را در بیاورید! یقیناً کسانی پیدا خواهند شد که برای این کارها بهانه‌های معمولی را به شما خواهند گفت -ـ آقا اگر مهریه‌مان را بالا نبریم، دخترمان را طلاق می‌دهند ــ اما شما باید قبلاً مطلب را برای خودتان پخته کنید و جوابش را در دست داشته باشید؛ و تا کسی اینطور گفت و گزارشگر شما منتقل کرد، شما به زبان مناسب و با شکل هنرمندانه‌ای به او پاسخ بدهید.» (70/11/29)

امکانات ازدواج

تهدید دیگری که پیش پای ازدواج جوانان وجود دارد، سخت‌گیری در امکانات ازدواج  است. پدر و مادری که خود قبلاً با کم‌ترین امکانات و ساده‌ترین شرایط ازدواج می‌کردند، اکنون بیشترین امکانات را از خواستگار دختر خود خواستارند. این مسئله هم دور از انصاف است و هم در تضاد با قواعد آموزه‌های دین است. سوگوارانه این فرهنگ به حدی غلبه یافته که تبدیل به امری عادی شده است. اگر قبلاً معیارِ تقوا و اخلاق محوریت معیار خانواده‌ها برای ازدواج دخترشان بود، اکنون محوریت با مادیات است. از این جهت شاهد گسترش اختلافات خانوادگی هستیم که تمام آنها از سر بداخلاقی زوجین با یکدیگر است. رهبری نظام درباره چالش امکانات ازدواج فرمود «من خواهش می‌کنم و تقاضا میکنم از شماها که یک خرده امکانات ازدواج را آسان کنید. پدر و مادرها سخت‌گیری می‌کنند؛ هیچ سخت‌گیری لازم نیست. بله، یک مشکلات طبیعی وجود دارد ــ مسئله‌ی مسکن، مسئله‌ی شغل و از این مسائل ــ لکن «اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه»؛ (اگر فقیر باشند، خداوند آنها را از فضلش غنی می‌کند) خب، این قرآن است. ممکن است جوان، الان هم امکانات مالی مناسبی نداشته باشد، امّا ان‌شاءالله بعد از ازدواج خدای متعال گشایش می‌دهد. ازدواج جوان‌ها را متوقّف نکنند؛ من خواهش می‌کنم که پدرها و مادرها به این مسئله توجّه کنند.» (94/04/20 بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان) همگان می‌دانیم که مادیات، اخلاق و دین نمی‌آورد و کسی که مقیّد به دین نباشد، هر کاری از او بر می‌آید. دین با محدودیت‌هایی که ایجاد می‌کند و با آموزه‌هایی که در امور مختلف مثل ازدواج ارائه می‌دهد، به افراد معیار می‌دهد تا در برخورد با چالش‌های زندگی به دست‌انداز نیفتند. رهبر معظم انقلاب در جایی دیگر اشاره دارند «ما باید به این وعده، مثل بقیه‌‌ى وعده‌‌هاى الهى که به آن وعده‌‌ها اطمینان می‌کنیم، اطمینان کنیم. ازدواج و تشکیل خانواده، موجب نشده است و موجب نمی‌شود که وضع معیشتى افراد دچار تنگى و سختى بشود؛ یعنى از ناحیه‌‌ى ازدواج کسى دچار سختى معیشت نمی‌شود؛ بلکه ازدواج ممکن است گشایش هم ایجاد کند.» (93/05/01)

جهیزیهنامتعارف

از مهم‌ترین چالش‌های امر ازدواج، جهیزیه‌های سرسام‌آور است. برخی به اسم آداب و رسوم، سعی می‌کنند بهترین امکانات را در اختیار دختر خانواده قرار دهند تا جایی که ممکن است تهیۀ جهیزیه سبب تأخیر زیاد در امر ازدواج شود. این خانواده‌ها به تصور اینکه جهیزیۀ کم سبب سرشکستگی دختر است، حاضرند زیر بار قرض‌های سنگین و کمرشکن بروند تا بتوانند قطعه‌ای از جهیزیه تهیه کنند. هرچند این مسئله متأسفانه تبدیل به فرهنگی عمومی شده و خانواده‌هایی هستند که ناخواسته تن به این فرهنگ و عرف نامبارک داده‌اند، اما اگر فکری برای اصلاح این فرهنگ صورت نگیرد، تبعات آن روز به روز بیشتر دامنگیر جوانان می‌شود. رهبر معظم انقلاب جهزیه‌های سنگین را از زاویه‌نگاه تفاخر یا فخرفروشی مورد ارزیابی قرار داده، می‌فرماید «بعضی‌ها هم ازدواج را که یک امر عاطفی و انسانی و وجدانی است، به صحنه‌ی تفاخر تبدیل می‌کنند. مثلاً می‌گویند که جهیزیه‌ی ما این‌چیزها را داشت؛ آیا جهیزیه‌ی دختر شما هم اینها را دارد؟! تفاخر و تنافس! ...  اینکه ما این‌جا را صحنه‌ی تفاخر قرار بدهیم، غلط اندر غلط است. هم محیط ازدواج را آلوده‌ی به مادّیات می‌کند، هم این صحنه‌ی پاک و لطیف وجدانی را صحنه‌ی تفاخرها و تنافس‌ها و زیاده‌روی‌ها می‌کند، بعد هم این دختر و پسر از اول عادت می‌کنند که بایستی زندگی آنان بر تجمل و تشریفات بگذرد؛ چرا؟ پس بگذارید از اول به یک زندگی متوسط عادت کنند.» ( 1370/04/20 بیانات در مراسم اجرای خطبه‌ی عقد ازدواج‌) و در جایی دیگر فلسفۀ جهیزیه را سهل کردن آغاز زندگی دانسته، فرمودند «... جهیزیّه را که هدیه خانواده‌ها برای سهل کردن آغاز زندگی و نشان محبّت و دوستی پدران و مادران در زندگی فرزندان عزیزشان است، به سدّ راه زندگی آنها و مصیبت بزرگ خانواده‌ها مبدّل ساخته‌ایم. هر چه شرع اَنوَر بر انجام صمیمانه و آسان ازدواج تأکید کرده است، ما در مقابل بر سخت کردن و انجام تکلّف آمیز آن همّت ورزیده‌ایم. به راستی! پایان این رقابت و چشم و هم چشمیِ جاهلانه و شیطانی تا کجاست؟» (1386/08/16)

حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران روز شنبه در دیدار با بشار اسد رئیس جمهور سوریه با ابلاغ سلام های مقام معظم رهبری و رییس جمهور، سفر اخیر رئیس جمهور سوریه به تهران را نقطه عطفی در مناسبات جمهوری اسلامی ایران و سوریه خواند و آن را در پیشبرد روابط دو کشور موثر و پر ثمر ارزیابی کرد.

وزیر امور خارجه با قدردانی از تلاش‌های دولت و رییس جمهور سوریه در تحکیم وحدت ملی، تمامیت ارضی و حاکمیت این کشور افزود: مخالفان مشخص تمامیت ارضی و حاکمیت سوریه تلاش دارند وضعیت این کشور را به هم بریزند.

امیرعبداللهیان حملات رژیم صهیونیستی به سوریه را محکوم کرد و سکوت محافل غربی و عدم واکنش کشورهای مدعی غرب را نشان دهنده استانداردهای دوگانه این کشورها خواند.

وی افزود: عدم برخورد جدی با اقدامات مخرب تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی نشان می‌دهد که ادعای کشورهای غربی مبنی بر تلاش برای ثبات امنیت در سوریه واقعی نیست و این موضع آنها موجب افزایش جسارت رژیم نژادپرست صهیونیستی برای تلاش به منظور بر هم زدن اوضاع سوریه می‌شود.

وزیر امور خارجه همچنین تاکید  کرد که نگرانی‌های موجود را درک می‌کنیم ولی با توسل به عملیات نظامی برای رفع مشکلات مخالف هستیم. معتقدیم مشکلات را باید با گفت وگوهای مستقیم و از طریق همکاری با یکدیگر حل و فصل و نگرانی‌ها را رفع کرد.

از راه حلی که سوریه را از جنگ دور کند استقبال می‌کنیم

رئیس جمهور سوریه نیز سفر وزیر امور خارجه به دمشق در شرایط کنونی را با توجه به تحولات منطقه‌ای و جهانی با اهمیت خواند و افزود: وضعیتی در حال شکل گیری است که موازنه را در منطقه به نفع ما تغییر می‌دهد.

بشار اسد اقدامات کشورهای غربی را با هدف تحریک اوضاع در سوریه به منظور تسویه حساب، رقابت و امتیازگیری از طرف‌های دیگر محکوم کرد.

وی با اشاره به نگرانی‌ها و خطرات موجود در منطقه گفت: بعضی از این موضوعات بین کشورهای منطقه مشترک است و باید از طریق راه حل سیاسی و گفت وگوهای مشترک حل و فصل شود. خوشحالیم که در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران بخشی از راه حل سیاسی در منطقه است.

بشار اسد تاکید کرد: از راه حلی که سوریه را از جنگ دور کند استقبال می‌کنیم.

وی روابط جمهوری اسلامی ایران و سوریه را یک رابطه همپیمانی راهبردی خواند و افزود: طی ۴۰ سال گذشته شاهد روابط رو به رشد بین دو کشور بوده ایم.

بشار اسد فلسطین را موضوع مورد توجه مشترک جمهوری اسلامی ایران و سوریه خواند و یادآور شد: با توجه به فشارها بر روی کشورهای محور مقاومت، یک هم‌پیمانی شکل گرفته که هم‌پیمانی اراده‌ها در رویارویی با نظام سلطه است و البته کشورهای کمی در دنیا دارای چنین اراده‌ای هستند.

 حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه روز شنبه به منظور گفت‌ وگو و تبادل نظر با مقامات عالی سوریه وارد دمشق شد و در فرودگاه مورد استقبال فیصل المقداد وزیر امور خارجه این کشور قرار گرفت.

شنبه, 11 تیر 1401 17:44

برتری عالم بر عابد

امام محمد باقر علیه السلام:

 

عالِمٌ یُنتَفِعُ بِعِلمِه، أفضَلُ مِن سَبعینَ ألفِ عابِدٍ

 

عالمی که از علمش بهره بَرَد، برتر از هفتاد هزار عابد است.

 

الدعوات: ۶۲/۱۵۳