
emamian
موشک بالستیک خلیج فارس، توانایی نقطهزنی اهداف دریایی
قدرت موشکی یکی از دستاوردهای بزرگ جمهوری اسلامی ایران در عرصه فن آورینظامی و قدرت دفاعی کشور است که نقطه شروع این پیشرفت را میتوان دوران جنگ تحمیلی و تحریم های گسترده دانست.
در واقع نیازهای عملیاتی و خلاقیت متخصصان داخلی موجب شد تا در یک روند تدریجی ایران تبدیل به بزرگترین قدرت موشکی منطقه شود. امروز با تکیه بر توانمندی داخلی و استفاده حداکثری از ظرفیتهای موجود در فواصل زمانی کوتاه، موشکهای جدید و مدرنی توسط نیروهای مسلح کشور رونمایی میشود که با معرفی هرکدام از آنها توانایی جمهوری اسلامی درعرصه آفندی و پدافندی نمایانتر میشود.
دو ویژگی «دانش بنیان» و «بومی بودن» باعث شده که توانمندی موشکی ایران در سه دهه اخیر توسعه پیداکند و امروز هم به حدی از پیشرفت رسیده است که طیف گسترده ای از موشک های بالستیک در اختیار نیروهای مسلح ایران قرار دارد.
در واقع موشکهای بالستیک جزیی مهم از توانمندی موشکی ایران محسوب شده و یکی از موثرترین سلاحها در میادین نبرد محسوب می شوند که توانایی ضربات سنگین و مهلک علیه دشمن را دارند.
یکی از دستاوردهای مهم موشکی ایران در عرصه دریایی و ضد سطحی موشک «خلیج فارس» است که برای مقابله با شناورهای دشمن آن هم در فواصل دور توسعه یافته و عملیاتی شده است.
رونمایی
سردار سرلشکر پاسدار محمدعلی جعفری فرمانده کل وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ۱۸ بهمن ۱۳۸۹(7 فوریه 2011) در یک نشست خبری از تولید انبوه جدیدترین موشک بالستیک و هوشمند سپاه ضد اهداف دریایی خبر داد و تاکید کرد که دشمن توانایی ردگیری و خنثی کردن این موشک را ندارد. موشکی که توسط مرکز تحقیقاتی نیروی هوافضای سپاه پاسداران طراحی و توسط وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح تولید شده و خلیج فارس نام دارد.
موشک بالستیک خلیج فارس قادر است در صورت بروز تهدیدات دریایی، بدون داشتن پشتیبانی هوایی و دریایی ضربات سختی را به دشمن وارد کند.
همان زمان سپاه پاسداران موشک خلیج فارس را آزمایش کرد، سازمان اطلاعات نیروی دریایی آمریکا، طی گزارشی، دقت این موشک ضدکشتی را زیر ۱۰ متر اعلام کرد و نوشت که موشک خلیجفارس قادر است تمام تجهیزات نظامی دریایی دشمنان ایران در خلیج فارس و دریای عمان را مورد هدف قرار دهد.
بدین ترتیب موشک خلیج فارس از اهمیت مضاعفی برای مقابله با تهدیدات دریایی در خلیج فارس و دریای عمان برخوردار است.
به گفته منابع مختلف به کار گیری این موشک از سال 2012 آغاز شده و تاکنون در چند رزمایش نیز شلیک موفق شده است.
در واقع تنها کشورهایی که از توانمندی ساخت و عملیاتی کردن موشک های بالستیک ضد کشتی برخوردارند چین و ایران هستند.چین موشک میانبرد «دانگ فنگ21» DF21)) و ایران با تغییر در گونههای زمینی موشک فاتح به این ظرفیت دست یافته اند.
نگاهی کلی
خلیج فارس یک موشک بالستیک ضد کشتی، سوخت جامد تک مرحلهای، مافوق صوت با برد ۳۰۰ کیلومتر است که بر اساس موشک فاتح ۱۱۰ طراحی و ساخته شدهاست.
موشک خلیج فارس به عنوان نسل چهارم موشک موفق، دقیق، پرطرفدار و کاملاً بومی فاتح۱۱۰، به صورت انبوه، تولید میشود.
موشک با یک کلاهک انفجاری ۶۵۰ کیلوگرمی تجهیز شده که از ترکیبی از سیستمهای هدایت بهره میبرد که از رهگیری آن جلوگیری میکند. تفاوت خلیج فارس با موشکهای ضد کشتی کروز در این است که این موشکها عمدتاً با سرعتی زیرصوت و به صورت پرواز افقی عمل میکنند، اما موشک خلیج فارس با سرعتی مافوق صوت و به صورت بالستیک از سطح زمین شلیک شده و به صورت عمودی از ارتفاع بالا میتواند هرگونه ناو و یا شناور دشمن را مورد هدف قرار دهد.
این موشک همچنین در مرحله نهایی خود روی هدف قفل میکند، به این معنا که این موشک از سامانه شناسایی و تشخیص هدف برخوردار بوده که میتواند از هر یک از انواع اپتیکی، فروسرخ، راداری یا لیزری باشد که عدم اعلام این نوع هدایت، برای ناشناخته ماندن ماهیت عملکرد سامانه و سختتر شدن مقابله با آن لازم به نظر میرسد.
علاوه بر این سامانهای که قابلیت عمل قفل داشته و به پردازشگر هوشمند (دارای هوش مصنوعی) مجهز باشد قطعاً و یقیناً توان تعقیب اهداف متحرک را دارا است.
همچنین برد ۳۰۰ کیلومتری موشک خلیج فارس، تقریباً تمام خلیج همیشه فارس و دریای عمان را پوشش میدهد.
با توجه به شکل طراحی دماغه موشک خلیج فارس میتوان به تفاوت بین این موشک و موشک فاتح پی برد.
موشک خلیج فارس در نوک کلاهک خویش از یک سامانه الکترواپتیک پیشرفته برای کشف اهداف در هنگام بازگشت به جو بهره میجوید که این امکان را به موشک میدهد تا در زمان حمله مستقل بوده و خود اقدام به کشف هدف کرده و به سمت هدف هدایت شود. این موشک با سرعت بالای خود که حدود ۳ برابر سرعت صوت اعلام شده (تقریباً ۱۰۲۰ متر بر ثانیه) دارای انرژی جنبشی بالایی است که با وجود حرکت شیرجهای روی هدف در مرحله نهایی پرواز، که به این انرژی میافزاید، اثر تخریبی بسیار بالایی دارد و امکان واکنش را نیز از هدف خود سلب میکنند.
موشک خلیج فارس سرجنگی بسیار قدرتمندی داشته و مجهز به یک کلاهک انفجاری ۶۵۰ کیلوگرمی است که از ترکیبی از سیستمهای هدایت بهره میبرد و از رهگیری آن جلوگیری میکند. این برای یک موشک بالستیک ضد کشتی میزان قابل توجهی در مقایسه با موشک های کروز ضد کشتی متعارف است.
برای مثال موشک کروز ضد کشتی نور، دارای کلاهکی به وزن ۱۶۰ کیلوگرم است. اما کلاهک خلیج فارس معادل ۷ بمب معمولی مارک ۸۲ یا سه بمب مارک ۸۳ خرج انفجاری در خود جای داده است. انفجار یک بمب معمولی سه حالت برخورد، شوک و موج و نیز اثر حرارتی بوجود میآورد و تفاوت عمده بین موشک و بمب، در برخورد با سرعت بالا در موشکها است؛ لذا با سرعت برخورد بالایی که موشک خلیج فارس دارد، به مقدار نامعلومی بسته به نوع فیوز و نوع سرجنگی در سطح عرشه ناو نفوذ میکند. در حالت عمومی قدرت انفجاری ناشی از برخورد چنین بمبی حدود ۱.۲ تا ۸ متر در عمق زمین نفوذ میکند و دایرهای به قطر ۷ تا ۱۸ متر بوجود میآورد.
کلاهک بارانی دیگر ویژگی موشک خلیج فارس است که میتواند تا ۳هزار قطعه انفجاری با سرعت متغیر بین ۶۰۰ تا ۲۰۰۰ متر بر ثانیه به اطراف خود پرتاب کند که شوک ناشی از انفجار با سرعت متغیر از ۵۰۰ تا ۸۰۰ متر بر ثانیه از محدوده انفجار به بیرون خارج میشود و جریانی برابر با ۱.۸ تا ۲.۵ برابر صوت بوجود میآورد. موج انفجار تولید شده در نوع بارانی به تنهایی قادر است سطح کل ناو را از هر جسم متحرکی تخلیه کند. می توان گفت که مجهز بودن موشک خلیج فارس به یک کلاهک ۶۵۰ کیلوگرمی که تنها ۶۵ کیلوگرم کمتر از کل جرم یک موشک کروز ضدکشتی نور است، قدرت تخریبی باورنکردنی برای این سلاح ضد کشتی ایجاد میکند و شاید تنها اصابت یک فروند از این موشک برای آسیب رسانی بسیار جدی به یک ناوشکن و یا خارج کردن یک ناوهواپیمابر از رده عملیاتی کافی باشد.
همچنین برد ۳۰۰ کیلومتری موشک خلیج فارس، تقریباً تمام خلیج همیشه فارس و دریای عمان را پوشش میدهد.
اقتدار دریایی در سایه موشک خلیج فارس
موشک خلیج فارس در کنار طیفی از دیگر تسلیحات ضد کشتی ساخت ایران قادر به پوشش سخت ترین شرایط درگیری های دریایی هستند و می توان با استفاده ترکیبی و هوشمندانه از تکنیک ها و ابزار های تولید داخل و توان ملی مدت طولانی نبرد های دریایی را بدون داشتن پشتیبانی هوایی و دریایی مدیریت و ضربات سختی به دشمن متجاوز وارد کرد.
ناوگان متجاوز مجبور است تا شناورهای سنگین و ناوهای هواپیمابر خود را بجای درگیری از منطقه خطر دور کند که این امر نیز به نوبه خود باعث بوجود آمدن مشکلات بسیار بر سر راه حملات هوایی از طریق دریا با ایران می شود.
بعنوان نمونه ساده ترین راه ممکن قرار گیری ناو هواپیمابر دشمن در فاصله امن در محدوده فرضی 350 کیلومتری سبب می شود تا هواپیماهای ضربتی دشمن مجبور باشند 700 کیلومتر مسیر اضافی را برای رسیدن به آسمان ایران طی کنند.
این امر به معنای لزوم نصب مخازن سوخت خارجی برای این هواپیماه خواهد بود که آنها را سنگین تر کرده و امکان حمل تسلیحات و انجام مانورهای سریع را از آنان می گیرد و از سوی دیگر برای هر ماموریت نیاز به تعداد بیشتری جنگنده بوجود می آورد که این امر کار را برای سامانه های پدافندی هوایی ایران ساده تر کرده و ریسک عملیات هوایی را برای دشمن بسیار بالاتر می برد.
نشریه تخصصی آمریکایی نشنال اینترست مینویسد: «موشکهای بالستیک ضدکشتی خلیج فارس یکی دیگر از مولفههای ارزشمند توانمندیهای نامتقارن ایران در زمینه دریایی است.»این موشک بالستیک مافوق صوت، با برد 300 کیلومتر هنگام حمل کلاهک 650 کیلوگرمی اغلب «قاتل حامل» (منظور ناوهای هواپیمابر و بالگردبر است) لقب گرفته و موشک سوخت جامد و تکمرحلهای است.
خلیج فارس بر اساس موشک فاتح 110 طراحی و ساخته شده است.
ویژگیها
طول ۸٫۸۶ متر
قطر ۰٫۶۱ متر
موتور سوخت جامد تک مرحلهای
عملکرد سیستم هدایت و کنترل چندگانه
سرعت سیر دهانه 2100 متر بر ثانیه در هنگام فرود
برد موثر ۳۰۰ کیلومتر
برد نهایی 500 کیلومتر
کلاهک تک کلاهک
وزن کلاهک 650 کیلوگرم
برد عملیاتی ۳۰۰ کیلومتر
سقف پرواز 2000 کیلومتر
سرعت 3 ماخ
سامانه هدایت نهایی الکترواپتیک
دقت( میزان خطای دایره ای )کمتر از 5 متر
سکوی پرتاب متحرک
ذی الحجه، ماه خدا و وحدت امت اسلامی است
ماموستا ملا محمود ابن الخیاط امام جمعه اهل سنت و مدیر مدرسه شافعیه سقز ماه ذی الحجه را از ماه های الهی دانست و اظهار داشت: ذی الحجه ازجمله ماه هایی است که دارای نگاه ویژه از سوی خداوند متعال است؛ در این ماه تمام امت اسلامی از اقصی نقاط عالم ، در یک مکانی مشخص در جهت بندگی و تجلی وحدت اسلامی گردهم می آیند.
وی افزود: همگی با یک لباس، فکر و عبادت و اعمالی واحد برای رضای الهی اقدام می کنند.
وی ادامه داد: حج نماد و تجلی وحدت امت اسلامی است؛ همه مسلمانان با پیروی از قرآن کریم و عمل به دستورات الهی بر این فریضه الهی تاکید دارند.
ماموستا ابن خیاط تصریح کرد: ابراهیم خلیل با رفتن به منا و اقدام به قربانی کردن فرزند خود که نشان از تسلیم نمودن خود در پیشگاه الهی است، درسی بزرگ برای امت اسلامی را به یادگار گذاشتند که خدا را ناظر بر تمام امورات زندگی خود ببینید.
وی در پایان تاکید کرد: مبارزه با شیطان و دشمنان اسلام دیگر درس حج می باشد؛ امت اسلامی باید با اتحاد و انسجام با استکبار جهانی و زورگویان عالم مقابله نمایند و زیر سلطه ظلم و ستم نرفته و نقشه شیاطین بزرگ همچون آمریکا و اسرائیل غاصب را به شکست بکشانند.
بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، شخصیّتهای اثرگذار در مسائل مهمّ کشور ــ که یکی از شئون قوّهی قضائیّه همین است که اثرگذار در مهمترین مسائل کشور است؛ شماها چنین نقشی دارید ــ انشاءالله که موفّق باشید. این توفیقی است؛ خوشحالم که بحمدالله یک مقداری تخفیف شد در این گرفتاری بیماری همهگیر و این توفیق پیدا شد که شما را از نزدیک زیارت بکنیم.
اوّلاً یاد شهید عزیز مرحوم آیتالله بهشتی (رضوان الله تعالی علیه) را گرامی میدارم؛ همچنین همهی شهدائی که با ایشان شهید شدند و همچنین همهی شهدای قوّهی قضائیّه. خدا انشاءالله درجات همهی آنها را عالی کند. خب، شهید بهشتی (رضوان الله علیه) شخصیّت برجستهای بود؛ حقّاً و انصافاً آدم برجستهای بود. این سالهایی که ــ از پیش از پیروزی انقلاب، از وقتی ایشان از خارج آمد تا وقت شهادتش ــ ما با ایشان همکاریهای نزدیک و مستمر داشتیم، حقّاً و انصافاً انسان میدید که ایشان یک شخصیّت برجسته است. در مجموعههایی هم که با هم کار میکردیم همین جور بود؛ در شورای انقلاب، جمع، مرحوم آیتالله طالقانی را به ریاست شورای انقلاب انتخاب کردند، ولیکن همان جمع متّفقاً معتقد بودند که ایشان یک نایبرئیس لازم دارد و آن نایبرئیس آقای بهشتی است و ایشان را انتخاب کردند؛ ادارهی شورای انقلاب حتّی در زمان حیات مرحوم آقای طالقانی به عهدهی مرحوم آقای بهشتی بود. یک شخصیّت برجستهای بود؛ خدا انشاءالله درجاتش را عالی کند.
به این مناسبت بنده مایلم یک نیمنگاهی بکنیم به شرایط آن روز که این یک نگاه معرفتآموز است برای ما؛ در نظر آوردن شرایط آن هفتم تیری که ۴۱ سال قبل اتّفاق افتاد، راهگشا است. اوّلاً در آن روزها جنگ تحمیلی در سختترین و بدترین شرایط خودش بود. رژیم صدّام نیروهایش را تا نزدیک شهرهای بزرگ ما در جنوب و غرب آورده بود. بعضی از شهرها را که تصرّف کرده بودند، بعضی شهرها مثل اهواز و دزفول و بعضی شهرهای دیگر کشور در غرب را هم نیروها تا نزدیک [آن] شهرها آمده بودند. در همین ماههای اوّل سال ۶۰ ــ همین فروردین و اردیبهشت و خرداد ــ بنده منطقهی غرب بودم؛ فراموش نمیکنم، یعنی واقعاً همین الان که دارم با شما حرف میزنم، آثار آن غمی که بر فضا گسترده بود در آن روز، هنوز در دل من هست؛ یک ابر غمی تمام منطقهی غرب را پوشانده بود؛ هر جا انسان میرفت. از کنار این ارتفاعات معروف به برآفتاب که نزدیک کرمانشاه است با ماشین که میرفتیم تا برویم یک نقطهای، هیچ قدمی از این راه طولانی امن نبود، هر آن احتمال داشت که توپخانهی دشمن یا خمپارهی دشمن آنجا بیاید؛ این جور احاطه کرده بودند. واقعاً همهی فضا غمافزا بود؛ نیروهای دشمن مسلّط، نیروهای ما ناآماده؛ امکانات ما در نهایت ضعف، امکانات او فراوان. تیپ ارتشی ما در اهواز که مثلاً فرض کنید بایستی حدود ۱۵۰ تانک میداشت، به نظرم حدود سی و چند، بیست و چند ــ درست یادم نیست ــ در این حدود تانک داشت؛ وضع ما این جوری بود. این مال جنگ است.
در داخل کشور، در خود تهران جنگ داخلی بود؛ در خود این خیابانهای تهران جنگ داخلی بود. منافقین ریخته بودند با هر چیز که دستشان میآمد ــ از تیغ موکتبُری بگیرید تا هر چیز دیگری که در اختیارشان بود ــ افتاده بودند به جان مردم و پاسدار کمیته و پاسدار سپاه و ...؛ جنگ بود دیگر، تهران جنگ بود. ایّام هفتم تیر وضع این جوری بود.
وضع سیاسی کشور [این جور بود که] تقریباً یک هفته قبل از هفتم تیر، عدم کفایت رئیسجمهورِ وقت(۲) در مجلس احراز شده بود و برکنار شده بود. یعنی کشور بدون رئیسجمهور [بود]؛ وضع این جوری بود. کشور در یک چنین شرایطی، یک استوانهای مثل بهشتی را از دست داد؛ بهشتی استوانه بود، واقعاً یک استوانه بود. استوانههای انقلاب که انقلاب را نگه میدارند، ارزششان قابل محاسبه نیست؛ شهید بهشتی یکی از این استوانهها بود؛ در یک چنین شرایطی بهشتی رفت.
حدود دو ماه بعد، رئیسجمهور جدید و نخستوزیر ــ شهید رجائی و شهید باهنر ــ را با هم در یک جلسه شهید کردند. اینها را حالا خیلیهایتان شاید یادتان است امّا جوانهای عزیز این چیزها را ندیدهاند، درست هم از تاریخ و جزئیّاتش مطّلع نیستند؛ روی اینها فکر کنید جوانهای عزیز، فرزندان عزیز ما! تقریباً حدود دو ماه فاصله با این وضع، شهید رجائی و شهید باهنر ــ رئیسجمهور و نخستوزیر وقت ــ در یک جلسه ترور شدند، از بین رفتند. اندکی بعد یا یک فاصلهی کوتاهی بعد از آن، چند نفر از فرماندهان ارشد جنگ از ارتش و سپاه، در حادثهی هواپیما به شهادت رسیدند؛ شهید فلّاحی، شهید فکوری، شهید کلاهدوز و امثال اینها.(۳) یعنی در ظرف کمتر از سه ماه این همه حادثهی تلخ، این همه حادثهی وحشتناک، این همه ضربهی مخرّب! خب شما کدام کشور را سراغ دارید، کدام دولت را سراغ دارید که بتواند در مقابل این همه حوادث بِایستد و از پا نیفتد؟ شما قوّهی قضائیّهی یک چنین نظامی هستید. مردم ایستادند، امام مثل کوه دماوند سربلند ایستاد، مسئولین دلسوز و جوانهای انقلابی ایستادند، اوضاع را ۱۸۰ درجه بعکس کردند؛ جنگ را از باخت پیدرپی به بُرد پیدرپی تبدیل کردند، منافقین را از سطح خیابانها جمع کردند، ارتش و سپاه را روزبهروز منظّمتر و مرتّبتر کردند و کشور را به روال عادی و جاری انداختند.
در این [قضایا]، نکتهای وجود دارد و آن، این است که وقتی این حوادث اتّفاق میافتاد ــ چه در شهادت شهید بهشتی، چه در حوادث بعدی ــ دشمن ذوق میکرد، دشمنان سر شوق میآمدند، امیدوار میشدند که دیگر بساط این نظام انقلابی جمع شد؛ ولی ناامید شدند. آن روز ناامید شدند، در این چهار دهه هم مکرّر این ناامیدی تکرار شده. دشمن در یک مقطعی به یک چیزی، به یک ضعفی، به یک کمبودی در نظام جمهوری اسلامی امید بسته و بعد ناامید شده؛ این بارها اتّفاق افتاده؛ منتها مشکل دشمن این است که نمیتواند سرّ این ناامیدی را بفهمد، نمیتواند تشخیص بدهد؛ نمیتواند بفهمد که چرا، علّت چیست که جمهوری اسلامی هر دفعه از زیر بار این همه فشار میتواند بلند بشود بِایستد، سینه سپر کند، راه خودش را ادامه بدهد؛ این را نمیفهمد. اینها نتوانستند بفهمند که در عالمِ بشر غیر از محاسبات و مناسبات سیاسی، یک محاسبات و مناسبات دیگری هم وجود دارد که آنها قادر به فهم آن نیستند؛ آنها سنّتهای الهی است، که من حالا اندکی شرح خواهم داد.
سنّت یعنی قانون، قاعده؛ خدای متعال در عالم طبیعت، در عالم انسان قواعدی دارد، قوانینی دارد. وَ الشَّمسُ تَجری لِمُستَقَرٍّ لَها ذَلِکَ تَقدیرُ العَزیزِ العَلیم * وَ القَمَرَ قَدَّرناهُ مَنازِل؛(۴) اینها همه قانون است دیگر. لَا الشَّمسُ یَنبَغی لَها اَن تُدرِکَ القَمَر؛(۵) اینها قانون است، قوانینِ جاری است منتها قوانینِ جلوی چشم است. قانون جاذبه یک قانون جلوی چشم است و همه میفهمند، [امّا] قوانینی هم دارد که همه قادر به فهم آنها نیستند؛ واقعاً سرتاسر قرآن پُر است از بیان این قوانین؛ [مثلاً] اَنَّ اللَهَ مَعَ المُتَّقین،(۶) مَن جاهَدَ فَاِنَّما یُجاهِدُ لِنَفسِه،(۷) و امثال اینها که حالا تعدادیاش را عرض خواهم کرد. اینها هم قانون است. وَ مَن اَصدَقُ مِنَ اللَهِ قیلًا،(۸) چه کسی راستگوتر از خدا است؟ خدا میگوید این قانون است. یکی از این قوانین این است: لَیَنصُرَنَّ اللَهُ مَن یَنصُرُه؛(۹) هر کسی که خدا را نصرت کند، خدا او را نصرت میکند؛ لَیَنصُرَنَّ الله ــ با چند علامت تأکید ــ یا «اِن تَنصُرُوا اللَهَ یَنصُرکُم»؛(۱۰) این سنّت الهی است. اگر طریقی که شما دارید میروید، کاری که شما دارید میکنید، جهتگیری شما، نصرت خدا [باشد] ــ نصرت خدا یعنی نصرت دین خدا، یعنی نصرت ارزشهای الهی؛ یعنی این ــ اگر در این جهت حرکت بکنید، پیروز خواهید شد، خدا شما را کمک خواهد کرد. البتّه به شرطی که حرکت کنید، عمل کنید، نه اینکه [فقط] بگویید؛ عمل کنید. این یک سنّت الهی است. لَئِن شَکَرتُم لَاَزیدَنَّکُم؛(۱۱) اگر نعمت الهی را در جایش مصرف کردید، خدا آن نعمت را بر شما زیاد خواهد کرد؛ این سنّت الهی است. اَلَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدیَنَّهُم سُبُلَنا و اِنَّ اللَهَ لَمَعَ المُحسِنین؛(۱۲) این سنّت الهی است؛ همهی اینها سنّت الهی است.
من یک وقتی در یک جلسهای در همین حسینیّه گفتم(۱۳) که وقتی حضرت موسیٰ بنیاسرائیل را برداشت و شبانه به طرف دریا حرکت کردند که از آنجا بگریزند و بروند ــ حالا فردایش بود، پسفردایش بود، درست در تاریخ مشخّص نیست ــ فرعونیها فهمیدند، اینها را دنبال کردند؛ منتها آنها پیاده و بازحمت، اینها با اسب و سواره؛ وقتی که نزدیک شدند و دیده میشدند، فَلَمَّا تَراءَا الجَمعان،(۱۴) اصحاب موسیٰ رو کردند به موسیٰ گفتند: اِنّا لَمُدرَکون؛(۱۵) اصحاب موسیٰ ــ بنیاسرائیل ــ ترسو و کمیقین به موسیٰ گفتند: اِنّا لَمُدرَکون؛ الان میآیند ما را میگیرند؛ پدرمان درآمد! حضرت موسیٰ فرمود: کَلّا؛ هرگز! اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین؛(۱۶) خدا با من است. این سنّت الهی است؛ اینها سنّتهای الهی است.
سنّت الهی یعنی قانون؛ قانون چه جوری عمل میکند؟ قانون یک موضوع دارد، یک حکم دارد؛ یک موضوع دارد، یک نتیجه دارد. شما خودتان را با آن موضوع منطبق کنید، نتیجه قطعاً مترتّب خواهد شد. اِن تَنصُرُوا اللَهَ یَنصُرکُم؛(۱۷) «تَنصُرُوا اللَه» موضوع است؛ یاری کنید خدا را، حکم و نتیجه «یَنصُرکُم» است. اگر شما خودتان را با این تطبیق کردید، حتماً آن نتیجه مترتّب خواهد شد؛ بروبرگرد ندارد. وعدهی الهی است دیگر؛ قرآن، فرمایش صریح حضرت رب (جلّ جلاله) به ما است؛ در این که العیاذ بالله یک ذرّه مبالغه و خلاف و امثال اینها که وجود ندارد؛ منتها شرط این است که شما خودتان را منطبق کنید با آن موضوع؛ اگر منطبق کردید، آن نتیجه حاصل میشود. جمهوری اسلامی آن روز این جوری حرکت کرد؛ هر وقتی هم ما پیروز شدیم، این جوری حرکت کردیم؛ [یعنی] خودمان را با یک مصداق سنّت الهی منطبق کردیم و خدای متعال هم نتیجه را مترتّب کرد. وَ اَن لَوِ استَقاموا عَلَی الطَّریقَةِ لَاَسقَیناهُم ماءً غَدَقًا؛(۱۸) [فرمود: اگر] بِایستید، خدا شما را سیراب میکند، شما را بینیاز میکند. ایستادگی کردیم، ایستادیم، خدا بینیاز کرد. عکسش هم همین جور است. سنّتهای خدای متعال انواع و اقسامی دارد دیگر؛ آنجا میگوید: لَئِن شَکَرتُم لَاَزیدَنَّکُم، بعد میگوید: وَ لَئِن کَفَرتُم اِنَّ عَذابی لَشَدید؛(۱۹) این هم سنّت است ــ «کَفَرتُم» یعنی کفران نعمت ــ اگر کفران نعمت هم کردید، از نعمت استفاده نکردید، بد استفاده کردید، سوء استفاده کردید، اگر این کارها شد، اِنَّ عَذابی لَشَدِید؛ آن هم یک سنّت الهی است. اگر خودمان را بر طبق آن موضوع قرار دادیم، آن نتیجه بر آن مترتّب خواهد شد، یعنی هر دو موردش سنّت الهی است؛ آن طرف قضیّه هم همین جور است.
خب، دو مورد در سورهی آلعمران هست و عجیب است که این دو مورد هر دو در یک سوره و تقریباً مربوط به یک قضیّه است؛ البتّه دو قضیّه است، منتها دو قضیّهی متّصل به هم است. دو جور سنّتها را بیان میکند: سنّت پیروزی، سنّت شکست. یکی در آیهی ۱۷۳ سورهی آلعمران است: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایماناً وَ قالوا حَسبُنَا اللَهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ* فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سُوء.(۲۰) داستانش را لابد شنیدهاید؛ جنگ اُحد تمام شد، کسی مثل حمزهی سیّدالشّهدا در این جنگ به شهادت رسید، پیغمبر مجروح شد، امیرالمؤمنین مجروح شد، تعداد زیادی شهید شدند، خسته و فرسوده و زخمیشده برگشتند مدینه؛ حالا قریش، همین دشمنی که نتوانسته بود کاری [انجام بدهد] ــ ضربه زده بود، امّا نتوانسته بود پیروز بشود بر مسلمین ــ اینها بیرون مدینه در فاصلهای در چند کیلومتریِ مدینه جمع شدند، گفتند امشب حمله کنیم؛ اینها خستهاند، کاری از اینها برنمیآید، مسئله را تمام کنیم. عواملشان آمدند داخل مدینه شروع کردند هراسافکنی: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم؛ آمدند گفتند خبر دارید؟ اطّلاع دارید؟ اینها جمع شدهاند، لشکر فراهم آوردهاند میخواهند پدر شما را دربیاورند! امشب میریزند چنین و چنان میکنند! هراسافکنی. اینهایی که مخاطب این هراسافکنی بودند، قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل؛ [گفتند:] نخیر، ما نمیترسیم، خدا با ما است. پیغمبر فرمود آن کسانی که امروز در اُحد زخمی شدند، جمع بشوند؛ آنها جمع شدند، گفت بروید مقابل اینها؛ رفتند آنها را شکست دادند و برگشتند: فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضل؛ یک مقدار زیادی غنیمت آوردند و هیچ مشکلی هم برایشان پیش نیامد، دشمن را ناکام کردند و برگشتند؛ این سنّت الهی است. پس بنابراین، اگر چنانچه در مقابل هراسافکنی دشمن، شما به معنای واقعی کلمه معتقد شدید که «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» و به وظایفتان عمل کردید، نتیجهاش این است. این [بخش از] سورهی آلعمران این سنّت را برای ما بیان میکند. این مال قضیّهی بعد از اُحد بود، مثلاً شاید چند ساعت بعد از اتمام اُحد.
آن [بخش دیگرِ] قضیّه، مال داخل خود اُحد است؛ در جنگ اُحد مسلمانها اوّل پیروز شدند دیگر؛ یعنی اوّل حمله کردند و دشمن را منهزم کردند و بعد که آن تنگه را به خاطر دنیاطلبی از دست دادند، قضیّه بعکس شد؛ باز در سورهی آلعمران، قرآن این را بیان میکند؛ میفرماید: وَ لَقَد صَدَقَکُمُ اللهُ وَعدَه؛ خدا وعدهی خودش را با شما عمل کرد ــ ما وعده کرده بودیم که اگر در راه خدا جهاد کنید، شما را پیروز میکنیم؛ ما وعدهمان را عمل کردیم ــ اِذ تَحُسّونَهُم بِاِذنِه؛ شماها توانستید اینها را زیر فشار قرار بدهید و از پا دربیاورید باذنالله؛ اوّلش توانستید. خب پس اینجا خدا کار خودش را کرد؛ خدا وعدهای را که به شما داده بود عمل کرد، منتها بعد شما چه کار کردید؟ به جای اینکه این وعدهی الهی را شکرگزاری کنید، این لطف الهی را شکرگزاری کنید، حَتّیٰ اِذا فَشِلتُم؛ پایتان سست شد؛ چشمتان به غنیمت افتاد، دیدید بعضیها دارند جمع میکنند غنائم را، پای شما هم سست شد؛ فَشِلتُم، فَشَل شدید؛ وَ تَنازَعتُم؛ بنا کردید با همدیگر درگیر شدن، و اختلاف پیدا کردید. ببینید، [باید] یک نگاههای علمیِ جامعهشناسی روی این تعبیرات قرآنی انجام بگیرد؛ اینکه چطور میشود یک کشوری، یکی دولتی، یک حکومتی پیشرفت کند، چطور میشود متوقّف بشود و چطور میشود سقوط کند، اینها را در این آیات قرآنی پیدا کنید. حَتّیٰ اِذا فَشِلتُم وَ تَنازَعتُم فِی الاَمرِ وَ عَصَیتُم؛ عصیان کردید، نافرمانی کردید؛ پیغمبر به شما گفته بود که این کار را بکنید، نکردید. آن وقت، وقتی این جوری شد، مِن بَعدِ ما اَراکُم ما تُحِبّون؛ بعد از آنکه خدا آنچه را میخواستید ــ که همان نصرت الهی است ــ به شما داده بود، نشان داده بود، به نصرت کامل داشتید میرسیدید، امّا این جوری عمل کردید، آن وقت «مِنکُم مَن یُریدُ الدُّنیا وَ مِنکُم مَن یُریدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُم عَنهُم»،(۲۱) اینجا باز خدای متعال به سنّتش عمل کرد، صَرَفَکُم عَنهُم، دست شما را از سر آنها کوتاه کرد، یعنی مغلوب شدید؛ این سنّت الهی است دیگر. آنجا سنّت الهی این بود که در مقابل دشمنهراسی بِایستید و پیش بروید؛ اینجا سنّت الهی این است که در مقابل میل به دنیا و دنیاطلبی و عافیتطلبی و کار نکردن و زحمت نکشیدن و دنبال طعمه گشتن و مانند اینها، خودتان را و دیگران را بدبخت کنید. دو آیهی نزدیکِ هم در سورهی آلعمران، این دو سنّت را بیان میکند.
و قرآن پُر است [از سنّتهای الهی]؛ عرض کردم، از اوّل قرآن تا آخر قرآن همین طور که نگاه کنید، دائم سنّتهای الهی تبیین میشود و تکرار میشود؛ چند جا هم بیان شده: سُنَّةَ اللهِ الَّتی قَد خَلَت مِن قَبلُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبدیلًا(۲۲) ــ که از این قبیل چهار پنج مورد هم هست ــ که خدا [میفرماید] سنّتهای الهی تغییرپذیر نیست؛ قوانین الهی، قوانین متقنی است. خدا با کسی هم قوم و خویشی ندارد؛ اینکه بگوییم ما مسلمانیم و شیعهایم و جمهوری اسلامی هستیم، پس هر کاری که دلمان خواست بکنیم، نه؛ ما با دیگران هیچ فرقی نداریم؛ اگر چنانچه خودمان را با موضوع آن سنّتهای دستهی اوّل تطبیق کردیم، نتیجهاش آن است؛ اگر با موضوع سنّتهای دستهی دوّم تطبیق کردیم، نتیجهاش این است؛ بروبرگرد ندارد.
ما در سال ۶۰، در مقابل این همه حادثه و شدّت عمل توانستیم روی پای خودمان بِایستیم و دشمن را ناامید کنیم، امروز هم میتوانیم؛ خدای سال ۶۰، همان خدای امسال است؛ خدای دورانهای سختی و دورانهای گوناگون یکی است، همهی سنّتهای الهی هم سر جایش است. سعی کنیم خودمان را مصداق سنّتهای الهی در راه پیشرفت قرار بدهیم؛ سعیمان این باشد.
بپردازیم به مسائل قوهی قضائیّه. خب جناب آقای محسنی گزارش خوبی دادند؛ برخی از این نکاتی که من یادداشت کردم تذکّر بدهم، ایشان در گزارششان ذکر کردند و گفتند که انجام گرفته؛ حالا من مجدّداً خواهم گفت.
قوهی قضائیّه مثل دیگر قوا [است]، چون یک رکن اساسی کشور قوهی قضائیّه است؛ نه فقط در کشور ما، [بلکه در] همه جا. موفّقیّتها و ناکامیهای شما هر دو محکوم به احکام سنّتهای الهی است، و در کلّ کشور هم تأثیر میگذارد. این آیهی شریفهی سورهی حج تکلیف همهی ماها را روشن کرده: اَلَّذینَ اِن مَکَّنّاهُم فِی الاَرضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ اَمَرُوا بِالمَعرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَر.(۲۳) اَقامُوا الصَّلوة، یعنی اقامهی نماز؛ این اشاره است به اینکه حکومت الهی و اسلامی باید تعبّد را و توجّه به خدا را و توجّه به معنویّت را گسترش بدهد. اقامهی صلات به این منظور است؛ باید روح تعبّد در جمهوری اسلامی گسترش پیدا کند. وَآتَوُا الزَّکوة، یعنی زکات بدهند؛ زکات هم معلوم است چیست، لکن اشارهای و نکتهای که در این «آتَوُا الزَّکَوة»ها یا «آتُوا الزَّکَوة»های متفرّقه در قرآن هست، این است که در جامعهی اسلامی بایستی عدالت در توزیع، مورد نظر باشد؛ این [جور] است.
«وَ اَمَروا بِالمَعرُوف» امر به معروف. حالا در صلات و زکات و مانند اینها بالاخره یک کارهایی شده، [امّا در] «اَمَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَر» عقبیم. معروف چیست؟ عدالت، انصاف، برادری، ارزشهای اسلامی؛ اینها معروف است؛ باید امر به معروف بکنیم. در قانون اساسی ما هم جزو وظایف، در اصل هشتم همین مسئلهی امر به معروف و نهی از منکر هست. نَهَوا عَنِ المُنکَر؛ از منکر هم نهی [کنید]؛ منکر چیست؟ ظلم است، فساد است، تبعیض است، بیانصافی است، عدم اطاعت الهی است؛ اینها ظلم است، اینها منکر است؛ از اینها باید نهی بشود؛ یعنی اینها [جزو] وظایف است. امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز، مثل زکات جزو وظایف است. و حالا طبق یک روایتی امر به معروف از همهی این احکام الهی حتّی از جهاد هم بالاتر است.(۲۴) حالا نمیخواهیم وارد این جزئیّات بشویم. به هر حال این یک وظیفهای است که جزو وظایف قوّهی قضائیّه هم هست و اگر چنانچه عمل نکردیم، ضربه خواهیم خورد.
الان شما امکان دارید دیگر؛ قوّهی قضائیّه یعنی قضای کشور، دادگستری کشور دست شما است؛ این امکان شما است که از این امکان باید حدّاکثر استفاده را بکنید، بیشترین استفاده را باید بکنید در جهت همین «اَقَامُوا الصَّلَوةَ وَ آتَوُا الزَّکَوةَ وَ اَمَرُوا بِالمَعرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَر» و بقیّهی چیزهایی که در قرآن به عنوان وظیفه ذکر شده. باید استفاده کنید؛ اگر استفاده نکردید، نعمت، تضییع شده است.
معمولاً قدرتها از دو ناحیه ضربه میخورند: یک ناحیه، سوء استفادهی از قدرت است؛ یک ناحیه، عدم استفادهی از قدرت است. گاهی هست که انسان یک قدرتی دارد، از این سوء استفاده میکند؛ [یعنی] در جهت اهواء شخصی خودش، اهواء گروهی خودش، در جهت فساد و امثال اینها استفاده میکند؛ این یک جور ضایع کردن قدرت است؛ یک جور هم این است که انسان از این قدرت استفاده نکند؛ اصلاً معطّل بگذارد که این هم تضییع قوّت است؛ این هم کفران نعمت الهی است؛ فرقی نمیکند. تنبلی کردن، غفلت کردن، موجب میشود که این اقتدار از بین برود.
خب، حالا قوّهی قضائیّه یک عامل مهمّ اقتدار است در ادارهی کشور. بنده هم همیشه سفارشهایی کردهام؛ چه در این دوره، در جلسات دونفره، سهنفرهای که با جناب آقای محسنی داشتهایم، چه در جلسات عمومیای که بارها با عناصر محترم قوّهی قضائیّه ملاقات داشتهایم، همیشه سفارشهایی کردهام. خوشبختانه جناب آقای محسنی، رئیس قوّه، یک عنصر مؤمن و انقلابی [است]؛ واقعاً ایشان مؤمنند، انقلابیاند، پُرکارند، مردمی و دور از تشریفاتند؛ این خیلی مهم است. ایشان یک عنصر مردمی است که اینجا هم گفتند، با مردم مأنوس میشوند، میروند بین مردم. با زوایای قوّه، ایشان آشنا است؛ سالهای متمادی ایشان در قوّه بودهاند و به اجزای گوناگون قوّه آشنا هستند و گوش شنوا هم دارد؛ از منتقدین و مانند اینها هر چه بگویند، ایشان گوش شنوا دارد، میشنود؛ اینها خصوصیّات ممتاز ایشان است. خب بنابراین توصیههایی که عرض میکنیم ــ چه به شخص محترم ایشان و چه به شما برادران و خواهران عزیز ــ انشاءالله باید عملیّاتی بشود؛ باید از صِرف یک توصیه و موعظه خارج بشود.
اوّلین مطلب همین سند تحوّلی است که ایشان گفت. این سند تحوّل یکی از مترقّیترین اسناد تحوّل است؛ اوّل تهیّه شد؛ بعد در زمان جناب آقای رئیسی تجدید نظر شد؛ در این تجدید نظر نکات مهمّی به آن اضافه شد، تکمیل شد؛ این باید عمل بشود. خب رئیس محترم قوّه مقیّدند، دنبال میکنند امّا در سطوح مختلف قوّه باید دنبال بشود؛ هم قضات، هم کارکنان و مدیران باید اینها را دنبال کنند. حالا [بر اساس] گزارشهایی که به ما میرسد، یک مقداری در این زمینه بر طبق آن چیزی که انسان فکر میکند باید باشد، نیست. بر طبق این سند باید شخصیّتسازی بشود، به تعبیر رایج فرنگی کادرسازی بشود.
بر طبق این سند باید عمل بشود؛ یعنی قوّه در مقابل شایعه و حرف و مخالفت و مانند اینها، حالت انفعالی نداشته باشد. راه مستقیمی است جلوی او و با قدرت این راه را دنبال کند و حرکت کند؛ تحت تأثیر شایعات و اینکه حالا چهار نفر خوششان میآید، چهار نفر بدشان میآید قرار نگیرد؛ این توصیهی اوّل.
توصیهی دوّم؛ مسئلهی مبارزهی با فساد جدّی گرفته بشود. فساد وجود دارد. یک حرف خوبی جناب آقای محسنی در یکی از همین جلسات اواخر به من گفتند؛ ایشان گفتند ــ به این مضمون ظاهراً ــ که ما تصمیم گرفتهایم اوّل در درون خود قوّه با فساد مبارزه کنیم؛ بله، همین درست است. این جور نیست که در داخل قوّه فساد نباشد. البتّه اکثریّت قضات، پاکدست، نجیب، مؤمن، زحمتکش و حقیقتاً شریف هستند؛ در این تردیدی نیست، امّا در یک جمع هزارنفره اگر ده نفر هم آدم ناباب پیدا بشوند، میتوانند آن بقیّه را مورد آسیب قرار بدهند از لحاظ آبرو و از لحاظ کار و مانند اینها؛ باید دنبال همان ده نفر گشت. و عمده هم این است که با ساختارهای فسادزا مقابله بشود؛ گاهی اوقات در بخشی از جاها ــ حالا چه در قوّهی قضائیّه، چه در قوّهی مجریّه یا جاهای دیگر ــ بعضی از ساختارها هست که به طور طبیعی فساد ایجاد میکند؛ آن ساختارها باید در هم شکسته بشود؛ بگردید این ساختارها را پیدا کنید، آنها از بین برود؛ این هم نکتهی دوّم.
نکتهی سوّم، تقویت دانش قضائی. دانش قضائی بایست تقویت بشود. بسیاری از این احکامی که یا ضعیفند یا مخدوشند ــ حالا گاهی تصادفاً طبق یک گزارشی، یک چیزی، بعضی از احکام به ما رسیده، ارائه شده ــ انسان که نگاه میکند، بعضی از این احکام خیلی ضعیف است. [مثلاً] قاضی ده استدلال که برای یک حکم ذکر کرده، اغلب استدلالهایی که ذکر شده، قابل خدشه است، ضعیف است. استدلال باید متقن باشد، باید قوی باشد. نه فقط در مورد دادگاه، حتّی در مورد دادسرا. ادلّهای که دادستان در کیفرخواست ارائه میدهد باید ادلّهی متقنی باشد، بتواند از آنها دفاع کند، [البتّه] معنایش این نیست که حالا هر چه دادستان گفت، بالاخره مورد قبول قرار خواهد گرفت، امّا باید ادلّهای باشد که قابل استدلال باشد، قابل دفاع باشد. در مورد قاضی و دادگاه که خب اهمّیّت این جهت خیلی بیشتر است. پس این شد مسئلهی احاطهی علمی و قضائی، هم به موضوع، هم به حکم؛ یعنی دانش قضائی باید بالا برود.
نکتهی چهارم مسئلهی تشویق و تنبیه در درون قوّه است. تنبیه را عرض کردیم، تشویق هم باید بشوند. ببینید واقعاً بعضیها هستند، آدم میبیند ــ یعنی میداند؛ میبیند که حالا [درست نیست چون] ما از دور اطّلاع پیدا میکنیم ــ واقعاً تلاش میکنند، واقعاً زحمت میکشند، در مواردی وقت استراحتشان را هم به رسیدگیهای قضائی صرف میکنند؛ خب اینها شناسایی بشوند، تشویق بشوند؛ حالا با انواع تشویق. تشویق فقط تشویق مالی نیست؛ تشویق آبرویی هست، تشویق معرّفی کردن و مانند اینها هست؛ [بالاخره] تشویق بشوند. این هم نکتهی بعدی.
نکتهی پنجم این است که هیچ بخش از اختیارات و مأموریّتهای قوّهی قضائیّه که در قانون اساسی و قوانین مترتّب بر آن معیّن شده، معطّل نماند؛ هیچ بخشی معطّل نماند. حالا فرض کنید در حوزهی حقوق عمومی، دادستان کل وظایفی دارد، [و باید] رصد کامل نسبت به حقوق عامّه داشته باشد ــ که حالا یک موردش را بعداً عرض خواهم کرد ــ که حقوق عامّه تضییع نشود. هر جا احساس شد حقوق عامّه دارد تضییع میشود، به طور جدّی وارد میدان بشوند؛ با استناد به قانون. بنده با اِعمال احساسات و شعارگونه وارد شدنِ در این قضایا موافق نیستم امّا با استناد به قانون محکم وارد بشوند. این خب یک کار مهمّی است؛ یا مسئلهی پیشگیری از جرم که یکی از وظایف قوّهی قضائیّه است و در قانون اساسی هم آمده، بایستی جدّی گرفته بشود و [در مورد آن] هیچ اهمالی روا داشته نشود.
در مورد قوانین عادّی و معمولی و بهاصطلاح از کارهای متعارف قوّه، این قانونی که مربوط به زمینها بود که مشخّص کنند در شهرها و روستاها که هر یک متر زمین حکمش چیست، مال کیست و غیره، باید به نتیجه برسد، این باید به نهایت برسد، این باید دنبال بشود؛ اگر این کار شد، این زمینخواریها و این کوهخواریها و مانند اینها دیگر از بین خواهد رفت؛ که خود آن زمینخواریها هم باز زمینهی مشکلات دیگری است.
نکتهی ششم: نوع ارتباط قوّهی قضائیّه با ضابطین قضائی خیلی مهم است. از چند طرف باید ملاحظه وجود داشته باشد: یک طرف این است که بایستی از رفتار ضابطین مراقبت و نظارت بشود؛ که خب ایشان همین چندی پیش یک دستوراتی دادند ــ من از تلویزیون شنیدم ــ در مورد بعضی از این کارهایی که ضابطین میکنند، که نباید این کارها نسبت به متّهم انجام بگیرد. خب این یک بخش قضیّه است که مراقبت بشود از رفتار ضابط که تندروی و زیادهروی و مانند اینها انجام نگیرد.
یک جهت دیگر این است که قوّه تحت تأثیر نظر ضابط قرار نگیرد؛ خب ضابطین، دستگاههای مؤثّر و مهمّی هستند، قدرتهایی دارند، نظراتی نسبت به اشخاص، نسبت به قضایا دارند؛ قوّهی قضائیّه نه، خودش بایست مستقل رسیدگی کند، تحت تأثیر نظر او قرار نگیرد؛ این هم یک جهت است.
یک طرف دیگر قضیّه این است که همین ضابطین گاهی نظرات کارشناسیای دارند که اینها تحقیقشده است، این نظرات کارشناسی را هم ندیده نگیرند؛ قوّهی قضائیّه از این نظرات کارشناسی استفاده کند؛ حالا چه در نیروی انتظامی، چه در وزارت اطّلاعات، چه در جاهای دیگر، ضابطینی که هستند، گاهی نظرات تخصّصی و کارشناسیشدهای دارند؛ به این نظرات توجّه بشود.
یک مسئلهی دیگر [این است که] ضابطین به ما مکرّر شکایت میکنند که مثلاً ما وقتی اعتراض میکنیم که چرا فلان مورد را برخورد نکردید، میگویند ما برخورد کردیم، دادیم به قوّهی قضائیّه، قوّهی قضائیّه رها کرد. از قوّهی قضائیّه میپرسیم چرا؟ میگویند قانون نداشتیم! خب اگر قانون ندارید، قانون را چه کسی باید فراهم کند؟ شما باید فراهم کنید دیگر؛ لایحه درست کنید، تنظیم کنید، بدهید به مجلس تا برایتان تصویب کند. یعنی این جور نباشد که ضابط یک زحمتی بکشد، یک تلاشی بکند، یک کاری انجام بدهد، بعد بیاید قوّهی قضائیّه، با بیتوجّهی قوّهی قضائیّه یا عدم تخصّص قاضی در آن مورد خاص مواجه بشود و از دست برود. بنابراین این هم نکتهی ششم، [یعنی] نگاه همهجانبه در ارتباطات بین قوّهی قضائیّه و ضابطین.
نکتهی هفتم، مسئلهی امنیّت روانی مردم است. یکی از حقوق عامّه که گفتم اشاره میکنم این است؛ یکی از حقوق عمومی مردم همین است که امنیّت روانی داشته باشند. امنیّت روانی یعنی چه؟ یعنی هر روز یک شایعهای، یک دروغی، یک حرف هراسافکنندهای در ذهنها پخش نشود. حالا تا دیروز فقط روزنامهها بودند که این کارها را میکردند، حالا فضای مجازی هم اضافه شده. هر چند وقت یا چند روز یک بار، گاهی چند ساعت یک بار یک شایعهای، یک دروغی، یک حرفی را یک آدم مشخّصی یا نامشخّصی در فضای مجازی منتشر میکند، مردم را نگران میکند، ذهن مردم را خراب میکند. یک دروغی را مطرح میکند، شایع میکند، خب، این امنیّت روانی مردم از بین میرود. یکی از وظایف قوّهی قضائیّه برخورد با این مسئله است. البتّه اینجا هم من شنیدم بعضی گفتند که قانون نداریم؛ اوّلاً میشود از همین قوانین موجود استفاده کرد و حکم این را فهمید؛ اگر قانون هم ندارید، سریع قانون تهیّه کنید؛ اینها چیزهای مهمّی است. این هم یک مسئله. البتّه گاهی اوقات هم منبع برخی از همین اخبار خود قوّهی قضائیّه است. یعنی گاهی اوقات یک نفری از قوّهی قضائیّه یک گوشهای یک چیزی راجع به یک کسی، راجع به یک مجموعهای ذکر میکند که خود این، افکار عمومی را تحت تأثیر قرار میدهد.
آخرین مطلب این است که پروندهای را که باز میکنید تا آخر دنبال کنید و تمام کنید. پروندههای گوناگونی که به مسائل عمومی ارتباط دارد و قوّهی قضائیّه وارد شده، [مثلاً] راجع به برخی کارخانهها، راجع به برخی تصرّفات بیمورد و امثال اینها به آخر برسانید. جوری نباشد که سر زخم را باز کنید، بعد رها کنید. البتّه اوّلش یک سر و صدایی معمولاً میشود که این کار دارد انجام میگیرد، بعد یواشیواش فراموش بشود؛ نه. هر کاری را که شروع میکنید، هر مسئلهای که ــ حالا ایشان گفتند مسئلهمحوری؛ خب خوب است، مسئلهمحوری خیلی خوب است ــ به طور خاص به خاطر اولویّتش دنبال میکنید، این مسئله را به آخر برسانید، پرونده را تمام کنید، بعد بیایید کنار.
کارتان سخت است؛ کارتان سخت است! واقعاً یکی از کارهایی که خیلی سخت است، قوّهی قضائیّه است. بنده خب از اوّل انقلاب در مسائل جاری اجرائی انقلاب بودهام، همیشه میگفتم که من از قبول تصدّی مسائل مربوط به قوّهی قضائیّه میترسم و اجتناب میکنم؛ چون خیلی سخت است، خیلی سنگین است، کار سنگینی را به عهده گرفتهاید. خب به همان اندازه اجرش هم سنگین است؛ یعنی به تناسب سنگینی کار، اجر الهی هم سنگین است انشاءالله.
برای خدا کار را دنبال کنید و با هدایت الهی کار را دنبال کنید و انشاءالله اجر الهی شامل حال شما خواهد بود. ممکن است شما یک کار خوبی را انجام بدهید هیچ کس هم نفهمد، حتّی مدیر مافوق شما، رئیس شما، زیردست شما نفهمد که شما این چند ساعت را مثلاً اضافه کار کردید، این کار را بادقّت انجام دادید، با این فساد، با این انحراف بِجد مقابله کردید؛ ممکن است اینها را کسی نفهمد امّا کرامالکاتبین میفهمند و خدای متعال هم از ورای همهی اینها حاضر و ناظر است و میبیند و انشاءالله اجرتان پیش خدا است.
امیدواریم خدای متعال روح مطهّر امام بزرگوار را شاد کند؛ ارواح طیّبهی شهدا را با اولیائشان محشور کند؛ روح شهید بهشتی عزیز را خداوند انشاءالله با اولیائش محشور بکند و همهی ما و شما را عاقبتبهخیر کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای جامعه عشایری کشور
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، عشایر عزیز و گرامی سرتاسر کشور. ولادت حضرت ثامنالحجج (سلام الله علیه) را به همهی شما تبریک عرض میکنم و از اینکه این کنگره را، این بزرگداشت را تشکیل میدهید صمیمانه از شما تشکّر میکنم؛ کارتان بسیار کار خوبی است، کار درستی است. این بزرگداشتی که تشکیل میدهید و این جلسهی ما یک فرصتی هم هست که توجّه و نظر عموم مردم کشور را به عشایر جلب کند. امام فرمودند عشایر ذخایر انقلابند، ذخایر کشورند.(۲) مردم نباید فراموش کنند که ما یک مجموعههای باارزش از عشایر داریم که اینها ذخیرهی کشورند؛ این باید دائماً به یاد مردم بیاید. یکی از فواید این دیدار امروز ما و جلسهای که شما در زمان خودش(۳) خواهید داشت، همین است که ملّت ایران را با عشایر و ارزش عشایر آشنا میکند.
من یک مختصری راجع به عشایر میخواهم عرض کنم، لکن قبل از آن به بیانات این برادران اشاره میکنم. بیانات خوبی است؛ این فعّالیّتهایی که هر دو برادر ذکر کردند در مورد این کنگره یا بزرگداشتهای این بیست سال، خب کارهای باارزشی است. من هم اینجا در این راهرو نگاه کردم این تصویری را که از فعّالیّتها انجام گرفته و با دقّت همه را دیدم؛ کارهای خوبی انجام گرفته. این سه رویکردی هم که ایشان ذکر کردند، هر سه رویکرد مهم است، منتها یک نکتهای وجود دارد و آن این است که شما وقتی جهیزیّه میدهید به یک خانوادهای، خب این جهیزیّه به دست او میرسد و استفاده میکند، شما هم میفهمید که استفاده کردهاند؛ نقد است؛ حتّی آنچه به این نقدی هم نیست، مثلاً فرض کنید مثل کاشت نهال، خب نهال را میکارید ــ من تصویرهایش را اینجا دیدم ــ بعد از دو سال، پنج سال، ده سال، اینها سربلند میشوند و یک جنگل، یک باغستان، یک فضای سبزی را به وجود میآورند؛ این را هم شما به چشمتان میبینید اثرش را. کار فرهنگی چطور؟ خب شما کتاب تهیّه کردید، فیلم تهیّه کردید؛ خروجی این کتاب شما و این فیلم شما چه شد؟ این مهم است؛ این دیگر به آن آسانی نیست؛ دشواری کار فرهنگی همین است؛ مشکل کار فرهنگی همین است که شما با کمّیّت و با کار مادّی نمیتوانید نتیجهی آن را قطعی بدانید. کتاب را انسان چاپ میکند، ممکن است این کتاب را صد نفر بخوانند، ممکن است ده هزار نفر بخوانند؛ ممکن است همهی چاپ اوّلش هم فروش نرود، ممکن است به صد چاپ هم برسد؛ چه کارش میکنید؟ چه جور عمل میکنید که این کار فرهنگی به نتیجه برسد؟
ما امروز در همهی آحاد ملّت ایران، از جمله در عشایر، بیش از همه چیز به کار فرهنگی احتیاج داریم. دشمن ملّت ایران، دشمن اسلام، دشمن کشور، دشمن جمهوری اسلامی، تکیهاش امروز به جنگ نرم است که حالا من بعداً شاید یک اشارهای کردم. غرض، دوستانی که دستاندرکار مسائل این جور بزرگداشتها هستند و به کار فرهنگی هم توجّه دارند، به این نکتهای که عرض کردیم توجّه داشته باشند: بازخورد کار شما چه شد؟ خروجی کار شماها چه شد؟ تأثیراتش در جامعهی عشایری چه اندازه است؟
عشایر ایران جزو باوفاترین قشرهای ملّت ایرانند. اینکه عرض میکنیم «جزو باوفاترین»، از روی سلیقه و حدس نیست؛ با توجّه به اتّفاقاتی است که در کشور افتاده و ما میدانیم. هم در تاریخ نزدیک خودمان، هم در تاریخ این دویست سیصد سال گذشته، داستانها وجود دارد از تلاشی که خارجیها و مخصوصاً انگلیسیها کردند برای نفوذ در عشایر؛ کارهای عجیب و غریبی که حالا اگر وقت بود و مجال بود و انسان اینها را میگفت، بد نبود؛ باید در کتابها بخوانید. خارجیها تلاش کردند برای اینکه بتوانند در عشایر نفوذ کنند و آنها را به یک شکلی وادار به خیانت به کشورشان بکنند ــ حالا به شکلهای مختلفی؛ با تجزیه، با جنگ داخلی، با انواع و اقسام کارهای گوناگون ــ امّا نتوانستند آنها را به آن سمتی که خودشان میخواهند سوق بدهند و بکشانند؛ این «باوفاترینها» و «جزو وفادارترینها» که عرض میکنیم، به خاطر این است.
در همین دوران اخیر، یعنی دوران انقلاب، دوران دفاع مقدّس و دوران بعد از دفاع مقدّس هم عشایر امتحانهای خوبی پس دادند؛ همین که در بین جامعهی عشایری بیش از یازده هزار [نفر از این] جمعیّت به شهادت میرسند، این خیلی مهم است. این جور نبود که همهی عشایر ما لب مرز باشند، مورد تهدید باشند؛ البتّه بعضی لب مرز بودند و بلافاصله در دفاع مقدّس مورد تهدید قرار گرفتند، امّا بعضی هم نه، وسط کشور بودند و تهدید مستقیمی متوجّه اینها نبود، امّا در عین حال به سمت میدانهای دفاع مقدّس شتافتند و دفاع کردند و تلاش کردند و کار کردند.
چه عاملی موجب شد که عشایر کشور ما با اینکه قومیّتهایشان مختلف است، زبانهایشان مختلف است، این جور کنار هم بِایستند و در خدمت اسلام قرار بگیرند، در خدمت کشور قرار بگیرند؟ این نخ تسبیح، چه چیزی بود؟ دین و دینداری بود. دین، عامل وحدت است، عامل پیشرفت است، عامل فداکاری و ازخودگذشتگی است؛ عامل دین، عشایر را وادار کرد که این جور در میدانها در کنار هم باشند؛ نگذاشت این تنوّعهای قومیّتی و امثال اینها بین اینها جدایی به وجود بیاورد، اختلاف به وجود بیاورد؛ دین یک چنین تأثیری دارد.
امام راحل بزرگوار ما هم با استفاده از همین عامل توانست این انقلاب عظیم را به وجود بیاورد و به پیروزی برساند و بعد از پیروزیِ انقلاب توانست با همین عامل کشور را حفظ کند. اگر عامل دین نبود، انقلاب پیروز نمیشد؛ مطمئن باشید. هیچ عامل دیگری قادر نبود این جوانهایی را که با دست خالی میآمدند به خیابانها و در مقابل گلوله، در مقابل تفنگ سینه سپر میکردند، بیاورد در این میدان دشوار و سخت؛ هیچ عامل دیگری نمیتوانست؛ ایمان دینی اینها را آورد. امام از این استفاده کرد برای اینکه این انقلاب به پیروزی برسد، بعد هم از عامل ایمان مردم استفاده کرد برای اینکه این کشور را مصونیّت ببخشد. این کشور، بعد از انقلاب، مورد طمع قرار گرفت، به آن طمع کردند. این جور نبود که ناگهان به کلّهی خود صدّام بزند که بلند بشود [بیاید]؛ نخیر، تحریکش کردند، وادارش کردند، به او امید دادند، به او وعده دادند، به وعدهشان هم عمل کردند؛ به او پول دادند، سلاح دادند، نقشهی جنگی دادند برای اینکه بیاید. غرض این نبود که بیاید یک قسمتی از کشور را جدا کند؛ غرض این بود که بیاید با جدا کردن یک بخشی از کشور یا با انواع روشهای دیگر، انقلاب اسلامی را از بین ببرد؛ هدف این بود. آمریکا پشتش بود، انگلیس پشتش بود، فرانسه پشتش بود، دولتهای مرتجع پشتش بودند و هر کسی دنبالهروِ اینها بود؛ اینها همه آمدند میخواستند کشور را تکّهپاره کنند، اینها میخواستند کشور را برگردانند زیر سلطهی آمریکا، اینها میخواستند ملّت ایران را اسیر کنند، امام نگذاشت؛ با چه وسیلهای؟ با وسیلهی دین؛ دین این جور است؛ ایمان دینی یک چنین تأثیری دارد.
شهدای شما هم یک مظهر زیبا و باشکوهی هستند از همین ایمان دینی. این یازده هزار شهیدی که شما دادید، اینها در واقع دارند تأثیر ایمان دینی را نشان میدهند. این جوان میتوانست در خانهی خودش، زندگی خودش، در محیط خودش، پیش پدر و مادر خودش، پیش همسر خودش، پیش بچّههای خودش بماند، از لذّات زندگی بهرهمند بشود ــ به همان مقداری که ممکن است ــ امّا این کار را نکرد، همه را رها کرد؛ فرزند عزیز را رها کرد، همسر عزیز را رها کرد، پدر و مادر دلباختهی خودش را رها کرد رفت؛ برای چه؟ این انگیزه چه بود؟ انگیزه دین بود؛ حالا یا رزمنده بود و برگشت، یا جانباز شد، یا شهید شد. پدر و مادر او هم که توانستند این مصیبت را، این سختی را، این آتش دل را خاموش کنند، تسلّا پیدا کنند، به برکت دین بود، [اثر] دین بود.
یک دوست ما پسرش در تصادف از بین رفته بود، یک قدری ناراحت بود؛ پدر سه شهید آنجا بود، من گفتم شما یک پسرت رفته، این آقا سه پسرش رفته؛ گفت آقا، پسرهای این [آقا] شهید شدند، این غصّه ندارد! ببینید، حرف درستی هم هست. بله، سوزش دل هست ــ این جُرحی(۴) که بر دل پدر و مادر وارد میشود قابل انکار نیست ــ امّا خانوادههای شهدا تسلّا پیدا میکنند، صبر میکنند، چون میدانند که این جوانشان پیش خدا است، زنده است؛ با خدا معامله میکنند. اِنَّ اللَهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَهِ فَیَقتُلونَ وَ یُقتَلون؛(۵) هر دویش اجر دارد: هم از دشمن تلفات بگیرید اجر دارد، هم خودتان به دست دشمن کشته بشوید اجر دارد. اینها با خدا معامله کردند؛ هم آن جوان با خدا معامله کرد، هم این پدر و مادر و همسر با خدا معامله کردند. عامل دین را نباید در این قضیّه فراموش کرد.
خب حالا بعضیها در تحلیلهای گوناگونی که میکنند، [میگویند] این جوان رفت از مرزهای کشورش حراست کند، امنیّت را ایجاد کند. خب بله، معلوم است؛ امنیّت کشور، مصونیّت کشور، ناشی از همین فداکاریها است، ناشی از همین شهادتها و جانباز شدنها و مبارزهها و درگیریها است؛ شکّی در این نیست که این موجب امنیّت کشور است، امّا انگیزهی او دین بود، خدا بود؛ انگیزهی او را نباید به چیزهای کمتر از دین فرو کاست و تقلیل داد. در واقع اینها برای خدا حرکت کردند، برای خدا کار کردند و عزّت شهدا هم به خاطر همین است؛ عزّت شهدا هم به خاطر همین است. خب حالا بعضیها هستند که با دین سر و کاری ندارند، این شهادتها را هم نمیتوانند انکار کنند، [لذا] در انگیزهها دست میبرند. و یکی از مهمترین ابعاد جنگ نرم دشمن همین است که این انگیزهی دین را ــ که مهمترین انگیزه است، بالاترین انگیزه است ــ در بین مردم خاموش کنند یا تضعیف کنند.
امروز هر کاری در کشور علیه سنّتهای دینی و مقدّسات دینی انجام بگیرد، یک انگیزهی سیاسی پشتش هست؛ ممکن است خود طرف نداند، امّا هست و به این راه کشانده شده. تضعیف دین، تضعیف سنّتهای دینی، تضعیف شعائر دینی و مناسک دینی، زیر سؤال بردن اینها، غیر منطقی جلوه دادن اینها، همه چیزهایی است که دشمن از اینها استفاده میکند؛ حالا ممکن است این کسی که [این] کار را انجام میدهد نداند، توجّه نداشته باشد؛ بله، گاهی بعضیها از روی غفلت یک حرکتی انجام میدهند.
امروز سعی دشمن این است که ایمان دینی را تضعیف کند، امید را تضعیف کند، خوشبینی به آینده و به مدیریّت کشور را تضعیف کند؛ اینها چیزهایی است که روی آن دارند برنامهریزی میکنند، روی آن برنامهریزی میشود. [مثلاً] چه کار کنند که عقیدهی مردم این بشود که آیندهای ندارند، آینده بنبست است و در کوچهی بنبست قرار دارد؛ روی این برنامهریزی میکنند، برنامهسازی میکنند، در فضای مجازی و گاهی متأسّفانه در فضاهای رسمیِ خودِ ما اینها را بین مردم جوری پخش میکنند که مردم به این نتیجه برسند که راهها بنبست است، راهها خطا است یا به این نتیجه برسند که مسئولین کشور، مدیریّت کشور، بلد نیستند کشور را اداره کنند. این همه زحمت دارد کشیده میشود، این همه تلاش میشود، در مقابلِ این تلاشها این جوری [برخورد میشود]. حالا فرض بفرمایید، مِن باب مثال نیروی انتظامی کشور مثلاً یک تعدادی دزد را ظرف ۴۸ ساعت بعد از دزدی دستگیر میکنند؛(۶) خب باید تشویق بشوند، [امّا] در رسانهی ملّی خود ما جوری حرف زده میشود که به جای تشویق، کأنّه سرزنش میشوند! عمدی که نیست ــ مسلّم است که عمدی نیست ــ امّا غفلت است؛ این غفلتها به سود دشمن تمام میشود. هر کسی که مردم را از آینده ناامید کند برای دشمن دارد کار میکند؛ چه بداند، چه نداند. هر کسی ایمانهای مردم را تضعیف کند به سود دشمن دارد کار میکند؛ چه بداند، چه نداند. هر کسی مردم را نسبت به فعّالیّت و تلاش و برنامهریزیهای مسئولین کشور بیاعتقاد و بدبین بکند، دارد به سود دشمن کار میکند؛ چه بداند، چه نداند.
مسئولین بسیج هم که در زمینهی مسائل عشایر کار میکنند، [کارشان] کارِ باارزشی است. این کارهایی که دوستان ذکر کردند، نمونههایش را اینجا ما مشاهده کردیم در تصویرها؛ این کارها را دنبال بکنید، این کارها باارزش است. امّا مسئولش فقط بسیج نیست؛ بسیج یک محدودیّتی دارد، یک امکانات محدودی دارد، به قدر امکانات خودش تلاش میکند. همهی مسئولین کشور باید تلاش کنند، مسئولین ذیربط باید مشکلات عشایر را شناسایی کنند، اینها را برطرف کنند و همین طور که عرض کردم، بالخصوص روی مشکلات فرهنگی باید فکر کنند، کار کنند، برنامهریزی کنند، برنامهی درست انشاءالله انجام بگیرد.
امیدواریم انشاءالله خدای متعال شماها را توفیق بدهد، درجات شهدای عزیز شما را عالی کند. شهدای شما و همهی شهدای کشور کسانی هستند که به ماها یاد دادند باید امیدوار بود؛ یعنی رزمندگان ما در شرایطی وارد میدان رزم شدند که واقعاً به حسب محاسبات عادّی هیچ امیدی به پیروزی نبود؛ واقعاً هیچ امیدی به پیروزی نبود. روز سوّم یا چهارمِ شروعِ حملهی صدّام بود که خبرها از دزفول و اهواز و مانند اینها پشت سر هم میرسید؛ بنده رفتم از امام اجازه گرفتم، گفتم میروم آنجا شاید بتوانم نیرو جذب کنم، یقین داشتم ــ تقریباً یقین، شبیه یقین ــ که برگشتی در کار نیست؛ رفتیم آنجا با این توهّم که اصلاً امکان ندارد کاری انجام داد. خب شما ملاحظه کردید جمهوری اسلامی، جوانهای ما، فرماندهی امام بزرگوار جوری عمل کرد که این دفاع مقدّس با عزّت مطلق جمهوری اسلامی تمام شد، دشمن منکوب شد، بینیاش به خاک مالیده شد. این امید را رزمندگان ما دادند؛ یعنی در همهی شرایط، حتّی شرایطی مثل شرایط اوّل جنگ، بایستی انسان امیدوار باشد به کمک الهی و به همّت خودش. انشاءالله خداوند متعال با شماها بر طبق همین امیدها رفتار کند، توفیقتان بدهد، کمکتان کند، بتوانید انشاءالله از تلاشی که انجام میدهید نتایج مطلوب را بگیرید. سلام ما را هم به همهی عشایر کشور که شما اینجا نمایندههایشان هستید برسانید.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
سالروز ازدواج حضرت علی (ع)و حضرت فاطمه (س)مبارک
آخرین ماه از یک سال قمری با بهترین روز خلقت و پیوندی آسمانی آغاز میشود، یکم ذی الحجه یادآور روزی در تاریخ اسلام است که بانوی دو عالم در سن ۹ سالگی ولایت علی ابن ابیطالب را بر خود قبول کرده است. سالگرد ازدواج این دو نور عالم رخداد عظیمی است که به تعبیر امام خمینی (ره) اشاعه نور این خانواده عالم را روشن کرده است. از این روی اول ذی الحجه مصادف با سالگرد ازدواج حضرت زهرا (س) و حضرت امیرالمومنین (ع) روز مبارکی است که بیشترین زوجهای جوان پیوند خودشان را در این روز رقم میزنند.
مراسم خواستگاری امام علی (ع) از حضرت زهرا (س)
هنگامی که حضرت علی علیه السلام برای خواستگاری فاطمه علیهاالسلام رفت، حضرت حدود ۹ سال داشتند و پیامبر (ص) در خانه ام سلمه بود. امام علی (ع) وقتی درب خانه را زد پیش از آنکه خودشان را از پشت پرده معرفی کنند، پیامبر اکرم (ص) اذن ورود را به خانه دادند و گفتند: «درب را باز کنید. کسی پشت درب است که محبوب خدا و رسول محسوب میشود.»
علی (ع) وارد منزل شدند و سلام کردند و از روی شرم چشمانشان را بر زمین دوختند و شرم از پیامبر (ص) مانع گفتن خواستهاشان شد. پیامبر (ص) که خود حالات رفتاری و روحی امام علی (ع) باخبر بود، سکوت را شکستند و فرمودند: «میبینم برای حاجتی اینجا آمدهای. خواستهات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواستهات پیش من پذیرفته است».
حضرت علی (ع) که برای خواستگاری دختر پیامبر (ص) به خانه ایشان رفته بود، خواسته خود را اینگونه بیان کرد: «پدر و مادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دل سوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شماای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم میباشید.ای رسول خدا! اکنون که بزرگ شدهام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمدهام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا میپذیرید؟» چهره پیامبر، همانند گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را میکشید. خوشحال شد، ولی جواب قطعی را برعهده فاطمه (ع) گذاشتند.
پیامبر (ص) ماجرای خواستگاری امام علی (ع) را برای دخترش بازگو کرد، خانه ناگهان غرق در سکوت شد و حضرت فاطمه (س) از سر حیا ساکت ماند و حرفی نزدند. به ناگاه بانگ تکبیر پیامبر (ص) بلند شد: «اللّه اکبر! فاطمه راضی است. سکوت او نشانه رضایت اوست».
مهر علی (ع)؛ مهریه زهرا (س)
مشخص کردن میزان مهریه، از شرایط عقد در اسلام است. حضرت محمد (ص) که نخستین مجری دستورات اسلام بود، در پیوند دخترش با حضرت علی (ع)، از داماد آینده اش پرسید: آیا برای این ازدواج اندوختهای داری؟ علی (ع) پاسخ داد: شما از وضعیت من به خوبی آگاهید. تمام دارایی من شمشیر، زره و شتر آبکشم است. پیامبر فرمود: شمشیرت را برای جهاد در راه خدا نیاز داری؛ شتر هم برای انجام کارهای روزمره و امرار معاش میخواهی؛ ولی این زره (پیراهن جنگی) رابفروش و پولش را برایم بیاور. علی (ع) زره را به پانصد درهم فروخت و پول را به عنوان مهریه همسرش نزد پیامبر (ص) آورد تا برای ازدواجشان هزینه کند. بدین ترتیب مهریه برترین بانوی دنیا تعیین شد و پیام مهرآفرین آن برای همه دختران مسلمان باقی ماند. این مبلغ به عنوان سنت قرار گرفت و هر یک از اهل بیت (ع) میزان مهریه همسران خود را به همین مقدار مشخص میکردند.
سادهترین مراسم خطبه عقد
برای اجرای خطبه عقد، علی (ع) به دستور پیامبر به مسجد رفت. همچنین پیامبر (ص) به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گرد آورد. پس از مدت کوتاهی همگی در مسجد جمع شدند. پیامبر (ص) بر منبر مسجد نشست و در حضور شاهدان، خطبه عقد برترین بانوی اسلام را در مسجد مدینه جاری فرمود. سپس برای عروس و داماد دست به دعا برداشت و فرمود: «خداوند برای شما مبارک گرداند و اجتماعتان را پاینده بدارد.»
دوره نامزدی حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
امام علی (ع) در خاطرهای زیبا، پایان دوره نامزدی اش را چنین بیان میکند: یک ماه از اجرای خطبه عقدمان گذشت. در این یک ماه با رسول خدا (ص) نماز میخواندم و به خانه ام برمی گشتم و در این یک ماه درباره ازدواج سخنی به ایشان نگفتم. پس از یک ماه، همسران پیامبر (ص) به من گفتند: نمیخواهی درباره آوردن فاطمه به خانه خودت با پیامبر (ص) صحبت کنیم؟ گفتم صحبت کنید. آنها به محضر حضرت رفتند و عرض کردند: علی (ع) دوست دارد همسرش را به خانه ببرد، چشم فاطمه را به دیدار شوهرش روشن کن! پیامبر پرسید: چرا خود علی (ع) همسرش را از من نمیخواهد؟ ماتوقع داشتیم که خودش اقدام کند. من عرض کردم:ای رسول خدا! حیا و شرم مرا از سخن گفتن در این باره باز میدارد. پیامبر اسلام (ص) با شنیدن این سخنان، با برگزاری مراسم ازدواج موافقت کرده، به همسران خود دستور تهیه مقدمات آن را داد.
نمونهای از همسرداری اسلامی
در تمام زندگی مشترک امام علی (ع) و حضرت زهرا (س)، سرشار از مشقهای نیکوست. مقام معظم رهبری، در تحلیلی زیبا، از نقش حضرت زهرا (س) در فعالیتهای تأثیرگذار همسرش چنین یاد میکنند: «در طول ده سالی که پیامبر (ص) در مدینه بود، حدود نه سال، جنگهای کوچک و بزرگی ذکر کرده اند (حدود شصت جنگ اتفاق افتاده)، در اغلب آنها امیرالمؤمنین (ع) هم بوده است. حالا شما ببینید، او حضرت زهرا (س) خانمی است که در خانه نشسته و شوهرش مرتب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ میماند... از لحاظ زندگی هم وضع رو به راهی ندارند... در حالی که دخترِ رهبر است، دختر پیامبر است، یک نوع احساس مسئولیت هم میکند. ببینید انسان چه روحیه قویای باید داشته باشد تا بتواند این شوهر را تجهیز کند، دل او را از وسوسه اهل و عیال و گرفتاریهای زندگی خالی کند، به او گرمی بدهد، بچهها را به آن خوبی تربیت کند... فاطمه زهرا (س) این گونه خانه داری، شوهرداری و کدبانویی کردند و این طور محور زندگی فامیل ماندگار در تاریخ قرار گرفتند».
الگوی تربیتی مناسب فرزندان
کوثر بی کران، کاملترین الگویی است که میتوان در ابعاد گونه گون زندگی، او را مقتدای خویش قرار داد، که یکی از «لایهها و لطافتهای» زندگی معنوی وی که بستر معنوی خوبی را برای رشد ربانی و معنوی فراهم میسازد، «بستر تربیتی» زندگی او است. در «سیره عملی و علمی» زندگی وی، ظرافتها و دقتها موج میزند. او مادر است، اما چگونه مادر؟! مادر امامت است و حسنین در دامن مبارک او تربیت یافته اند. مادری است که از راه تکان دادن گهواره، برای همیشه جهان را تکان میدهد و از طریق «لالایی و تاتاییهای» حساب شده، جهان و جهانیان را پر از فریادهای عدالت خواهی میکند و به سمت عدالت پیش میراند.
پی نوشت:
دانشنامه زن در اسلام
کشف الغمة، ج. ۱، ص. ۵۰.
بحار الانوار، ج. ۴۳، ص. ۹.
زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام تألیف محمد قاسمپور با مقدمه آیتالله مرعشی نجفی ص۴۷.
زندگانی حضرت فاطمه علیهماالسلام و دختران آن حضرت مولف سیدهاشم رسولی محلاتی ص ۵۶.
نکاتی از شیوه ازدواج حضرت زهرا(علیهاالسلام)
از سبک و شیوه ازدواج امام علی(علیهالسلام) با حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) نکات آموزنده و بسیار جالبی بدست میآید که از جمله سادگی، بی آلایشی و قناعت است که لازم است تا مرز توان، تلاش کنیم این ساده زیستی و بی آلایشی را در تمام ابعاد زندگی خود به ویژه ازدواج بکار ببریم.
امّا متاسفانه امروزه قید و بندهای اجتماعی در امر ازدواج که بیشتر ناشی از فرهنگ مادی و غیردینی است، همچون زنجیری دست و پای جوانان و خانوادهها را گره زده و هر روز این زنجیرها بزرگتر و سنگینتر میشود، بطوری که امکان هر نوع حرکت درست و عاقلانه را گرفته و حیات جامعه را به سمت نابودی میکشاند و بر انحراف، فساد و مشکلات اخلاقی میافزاید.
امّا نکاتی که میتوان از شیوه ازدواج امام علی(علیهالسلام) با حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) بیاموزیم، از قرار ذیل است:
1. کفویت و همتا بودن
یکی از شاخصهها و ملاکهای اصلی در ازدواجهای موفقیت آمیز، هم کفو بودن دختر و پسر با همدیگر است؛ زیرا کفویت و همتا بودن دختر و پسر میتواند درک متقابل آنان را نسبت به یکدیگر امکانپذیر کند. امّا متاسفانه عدهای در جامعه، هم کفو بودن را تنها در ظواهری مانند ظاهر، نژاد، وضعیت مادی و رفاهی میدانند، حال آنکه هم کفو بودن علاوه بر شرایط ظاهری بیشتر در آرمانها، خواستها، تمایلات روحی و روانی، اعتقادات و مسائل اخلاقی و فرهنگی کاربرد دارد.
لذا اگر مسأله هم کفو بودن در ازدواج امام علی و حضرت زهرا( علیهماالسلام) مطرح نبود، بی شک دختران دیگری در مدینه بودند که آرزوی ازدواج با امام علی(علیهالسلام) را داشتند، ولی حضرت حتی از آنان خواستگاری هم نکرد. همچنین برای حضرت زهرا نیز خواستگاران متعددی وجود داشت که در نهایت حضرت حاضر به ازدواج با امام علی(علیهالسلام) شد و تنها حضرت زهرا(علیهاالسلام) و روح والای او بود که میتوانست جمال و شکوه معنوی امام را درک کند و برعکس، تنها امام علی(علیهالسلام) بود که میتوانست همتا و همکفو حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) قرار گیرد. همچنانکه پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در این باره فرمود: «اگر خداوند علی را نمیآفرید، برای فاطمه کفو و همتایی وجود نداشت.»[1]
2. قناعت
وقتی رضایت حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) برای ازدواج با امام علی(علیهالسلام) بدست آمد، امام از سوی پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) موظف شد، زره خود را بفروشد و خرج جشن عروسی کند. وقتی که پول زره را آوردند، پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) مشتی از آن را به بلال داد تا برای عروس، عطر بخرد و مقداری به ابوبکر داد تا برای داماد لوازم زندگی بخرد که با آن پول چیزهایی خریداری شد که هم وسائل زندگی برای داماد و هم جهیزیه عروس به حساب آمد.
امّا جهیزیه حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) بسیار اندک، ساده و شامل ارقام ذیل بود؛
«1- پيراهنى كه به هفت درهم خريدارى شده بود. 2- روسرى (مقنعه) كه قيمت آن يك درهم بود. 3- قطيفه مشكى كه تمام بدن را كفايت نمىكرد. 4- يك سرير عربى (تخت) كه از چوب وليف خرما مىساختند. 5- دو تشك از كتان مصرى كه يكى پشمى و ديگرى از ليف خرما بود. 6- چهار بالش كه دوتاى آن ازپشم و دوتاى ديگر از ليف خرما بود. 7- پرده. 8- حصير هجرى 9- دستآس 10- مشكى از پوست. 11- كاسه چوبى براى شير 12- ظرف پوستى براى آب 13- سبوى سبز رنگ 14- كوزههاى متعدد 15- دو بازوبند نقرهاى 16- يك ظرف مسى
از همین رو وقتی که چشم پيغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) به آنها افتاد، فرمود: اللّهُمَّ بَارک لِقومٍ جَل آنیتهُم الخَزف؛ خداوندا، زندگى را بر گروهى كه بيشتر ظروف آنها گلی است، مبارك گردان.»[2]
امّا نکته تأسف برانگیز آن است که در برخی خانوادهها به ویژه قشر مرفه جامعه، جهیزیه دخترانشان همانند نمایشگاه بینالمللی کالای خانگی است که برقش چشمهای ظاهربین را خیره میکند. امّا مگر حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) دختر پیغمبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) رهبر مسلمانان نبود؟ مگر از نژاد بنیهاشم؛ یعنی اصیلترین و شریفترین تیرههای عرب به حساب نمیآمد؟ مگر مادرش حضرت خدیجه(علیهاالسلام) ثروتمندترین زن عرب در عصر خود نبود؟ مگر از همه جهات علمی فردی آگاهتر و اندیشمندتر از همگان نبود؟ مگر پیامبر اسلام قادر نبود جهیزیه زیادی را همراه دخترش کند؟
پاسخ همه این سوالات این است که منش و روش پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلیالله علیهوآله) و خاندانش بر ساده زیستی استوار بود. ساده زیستی و قناعتی که در واقع تضمین کننده دوام و پایداری زندگی مشترک است.
3. خواستگاری حضرت زهرا(علیهاالسلام) بدون هیچگونه تجملات و تشریفات خاصی صورت گرفت، امّا امروزه در میان برخی خانوادهها برای صِرف یک خواستگاری آن چنان دو خانواده در گیر و دار تجملات و تشریفات قرار میگیرند و خانوادهها همدیگر را از این جهت برانداز میکنند که از اصل موضوع که خواستگاری است باز میمانند.
4. رضایت دختر
در عصر و زمانهای که دختر حق انتخاب نداشت و خانواده برای او همسر انتخاب میکردند، پیغمبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) بدون کسب رضایت دخترش حضرت زهرا(علیهاالسلام) به خواستگار پاسخ مثبت نداد.
لذا بعد از خواستگاری امام علی(علیهالسلام)، پيغمبر اکرم نزد زهرا(علیهاالسلام) رفت و فرمود: «دخترم! علی بن ابی طالب را به خوبی میشناسی، برای خواستگاری تو آمده است. آيا اجازه میدهی تو را به عقدش در آورم؟ فاطمه از خجالت سکوت کرد و چيزی نگفت. پيغمبر چون آثار خشنودی را در چهره او ديد، گفت: الله اکبر، سکوت او علامت رضايت است.»[3]
امّا امروزه با گذشت چندین قرن، هنوز خانوادههایی وجود دارند که سعی دارند که نظر خود را بر انتخاب دخترشان تحمیل کنند و نظر او را تغییر دهند، در حالی که باید توجه داشت که جایگاه مشورت دادن با اِعمال نظر متفاوت است و هرکدام در بستری جدا از همدیگر قرار دارند و نباید خانوادهها به بهانه مشورت، نظر خودشان را بر فرزندشان تحمیل کنند.
5. مراسم عروسی
از طرف داماد و عروس، عدّهای برای جشن عروسی[امام علی(علیهالسلام) با حضرت زهرا(علیهاالسلام)] به صرف ولیمه دعوت شدند، امّا بعد از صرف غذا و خواندن عقد، پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) دست دختر خود را در دست حضرت علی(علیهالسلام) قرار داد و فضائل هر دو را به آنان گوشزد کرد و کارها را بدین صورت تقسیم کرد؛ کارهای خانه با حضرت زهرا و کارهای بیرون از خانه با حضرت علی باشد و سپس دستور داد زنان مهاجر و انصار دور شتر عروس را گرفته و به خانه شوهر ببرند.[4] و به این سادگی ازدواج امام علی(علیهالسلام) با حضرت زهرا(علیهاالسلام) به پایان رسید.
در حالی که امروزه در میان عدهای از خانوادهها به ویژه خانوادههای مرفه، مراسم عروسی را در تالارهای آن چنانی با چند نوع مدل غذا، دسر و شیرنی همراه با تجملات و تشریفات خاصی که همگی آنها منجر به اسراف و تبذیر میشود، برگزار میکنند. به راستی آیا امکان این نیست که به جای مراسم آنچنانی در تالارهای گران قیمت، در منازل، آن هم به صورت ساده ولی با صفا جشن گرفته شود و یا اگر در تالار جشن گرفته میشود، حداقل با تشریفات کمتر؛ مثلا با یک نوع مدل غذا و حذف هزینههای ضروری همراه شود! و یا اینکه کسانی که از امکانات زیادی برخوردار هستند، امکانات خود را برای سامان دادن به ازدواج دیگران یا مواردی از این قبیل اختصاص دهند و در آخر، آیا امکان آن نیست که با تأسی از زندگی پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و دخترگرامیاش، کارها را برای خود و دیگران آسان گرفت، تا بتوانیم فرزندان جوان خود را با آرامش خاطر وارد زندگی مشترک کنیم؟!
پی نوشتها:
[1]. ینابیع الموده، ص 177 و 237
[2]. فروغ ابديت، آيت الله جعفر سبحانى، ج1
[3]. بحار الانوار، ج43، ص127
[4]. همان، ج43، ص94
ازدواج حضرت علی(ع) با حضرت فاطمه(س) الگوی همه نسل هاست
امروز سالگرد ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه(س) است؛ تعاون، تقوی و نیکی از جمله ارکان زندگی مشترک این دو بزرگوار میباشد. حضرت زهرا هیچگاه درطول زندگانی پر فراز ونشیب خود از حضرت علی چیزی نخواست که اجابت آن برای امیرالمومنین مشکل باشد.
"ومن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون"؛ برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید تا بدانها آرام گیرید ومیان شما دوستی و مهربانی نهاد، که در این برای گروهی که اندیشه میکنند عبرت هاست. (سوره روم آیه 21)
اسلام درباره مساله ازدواج تعقیب کننده مقاصدی وحیانی است. اصلی ترین وبنیادی ترین امر از نظر اسلام تشکیل خانواده است وبه یقین مهمترین بحث دنیای امروز نیز چالشهای پیش رو در این زمینه میباشد.
از آنجا که موانع بسیاری در مسیر ازدواجهای امروزین قرار دارد شاید بتوان گفت تشکیل مرکزیتی قدرتمند چون خانواده امری است بس مشکل. دلیل اصلی بروز چنین مشکلاتی در امر ازدواج درکنار موانع فرهنگی، تحقیقات ضعیف ومطالعات ناقص، عدم شناخت مسائل مربوط به این امر بر مبنای قرآن و زندگانی اهل بیت (ع)است. قطعا ویقینا استفاده از مفاهیم تعالی بخش قرآنی والگوگیری از زندگانی ائمه (ع) بسیاری از مشکلات موجود در این حوزه را سامان میبخشد.
اول ذیحجه (برابر 26 مهر) به دلیل سالگرد پیوند آسمانی حضرت علی (ع) وفاطمه (س) به نام روز ازدواج نام گذاری شده، به همین جهت در این مقال نگاهی کوتاه میاندازیم به زندگانی مشترک این دو بزرگوار.
تحقق ازدواج علی (ع) وفاطمه (س) براساس وحی آسمانی وتوسط پیامبر (ص) و با رضایت قلبی هر دو بزرگوار صورت گرفت. حضرت علی (ع) در سن 21 سالگی وفاطمه (س) در سن 9 سالگی در تاریخ اول ذی الحجه سال دوم هجری زندگی خود را آغاز کردند.
فاطمه (س) شخصیتی است که تمام جلوههای الهی وجبروتی در او جمع است؛ کسی که به گواه تاریخ پس از بستن پیمان زناشویی با علی (ع) تا آخرین روز بر سر پیمان خود ماند.
تعاون، تقوی و نیکی از جمله ارکان زندگی مشترک این دو بزرگوار میباشد. زهرا (س)هیچگاه درطول زندگانی پر فراز ونشیب خود از علی (ع) چیزی نخواست که اجابت آن برای حضرت مشکل باشد.
همکاری علی (ع) با فاطمه (س) در امور خانه به صورتی بوده که هرکدام برای انجام کارها از دیگری پیش قدم میشده اند. از جلوههای مطلوب زندگی این دو بزرگوار تقسیم وظایف به صورتی عادلانه وعالمانه میباشد. عالمانه است به این معنا که بر مبنای ساختار روحی وجسمی ومصلحت اجتماعی انجام گرفته وعادلانه بدان جهت که توسط پیامبر (ص) انجام پذیرفت به این صورت که ایشان کارهای داخل خانه را به فاطمه (س) وکارهای خارج از خانه را به علی (ع) واگذار کردند.
محبت و انس حضرت علی (ع) وحضرت فاطمه (س) به یکدیگر به قدری وسیع وعمیق است که وقتی پیامبر (ص)از حضرت فاطمه پرسیدند : فاطمه جان رفتار شوهرت علی باتو چگونه است؟ فاطمه (س) بدون درنگ پاسخ دادند خوب است بسیار خوب است. گرچه زنان قریش مرا سرزنش میکنند که پدرت تو را به ازدواج کسی در آورد که دستش از مال دنیا خالی است.
پیامبر در پاسخ فرمودند : پدر وشوهر تو فقیر نیستند خداوند خزاین زمین را از طلا ونقره بر من عرضه کرد. خدای سبحان به جهانیان نگریست واز میان همه 2 نفر را انتخاب کرد من که پدر تو هستم وعلی که شوهر توست. شوهر تو بهترین همسرهاست ومن تو را از نافرمانی اوبر حذر میدارم.
از آنجا که هر مردی برای حل مشکلات گوناگون خارج از منزل به یک روحیه ی قوی نیازمند است فاطمه (س) نیز از این امر دقیقا مطلع بوده واز جایگاه حساس وبلند شوهر خویش علی (ع) آگاه است؛ به همین علت تمام کوشش او ایجاد محیط آرام در درون خانه بود. امیرالمومنین برخورد فاطمه (س) را اینطور بیان فرمودند: هیچگاه فاطمه (س) از من نرنجید واو نیز هرگز مرا نرنجاند او را به هیچ کاری مجبور نکردم و او نیز مرا آزرده نساخت. هرگاه به خانه می آمدم وبه زهرا (س) نگاه می کردم تمام غم وغصه هایم برطرف میشد.
فاطمه (س) در تمام مبارزات سیاسی ونظامی مایه امید ودلگرمی علی (ع)بود ودر غیاب شوهر خویش خانه وفرزندان را به خوبی اداره میکرد.
وقتی علی (ع)از جبهه نبرد باز میگشت فاطمه به استقبال او میشتافت وبا روی گشاده ولبخند حاکی از افتخار به او مینگریست.
آری درتمام تاریخ کمتر خانه ای را میتوان یافت که دو عنصر اساسی آن یعنی زن وشوهر هر 2 معصوم ودارای مرتبه ولایت وکمالات انسانی باشند.
اما هیچگاه برای فاطمه (س) دختر پیامبر بودن باعث نگردید تا آنچه را انجام دهد که خدا ناراضی است و چیزی طلب کند که در توان علی (ع) نباشد وعلی (ع) نیز هیچگاه به سبب حاکم بودن بر جامعه اسلامی سعی نکردند تا کاری را انجام دهند که خداوند از آن ناراضی است و هیچگاه با فاطمه (س)از موضع قدرت وتسلط برخورد نکرد.
بی شک گفتار وکردار علی (ع) وفاطمه (س) الگوی برتر ازدواج جامعه اسلامی است. الگویی که به یقین درست و قابل اعتماد میباشد ودستآورد آن فرزندانی است که در دامان این دو بزرگوار تربیت شدند وخود حماسه ای ویژه آفریدند.
پرفضیلتترین ازدواج عالم
به مناسبت اول ذی الحجه سالروز ازدواج آسمانی برترین بانوی عالم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در سال دوم هجری قمری شایسته است معنویت منحصر به فرد این ازدواج ساده اما آسمانی تبیین شود، با اینکه فاطمه (سلام الله علیها) خواستگاران بسیاری داشت. گروهی از مهاجران و انصار و بسیاری از ثروتمندان از جمله عبدالرحمن بن عوف که ثروتمندترین مرد منطقه بود از خواستگاران حضرت بودند.[1] حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که شایسته ترین بانوی هستی است به ملاکی جز تقوا و فضیلت، در انتخاب همسر نمی اندیشد؛ از این رو وقتی پدر بزرگوارش نظر او را درباره ازدواج با علی (علیه السلام) جویا شد. سکوت سراپای فاطمه (سلام الله علیها) را فرا گرفت و از شرم و حیا هیچ نگفت. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) رضایت دخترش را از حالت او دریافت و در حالی که خنده نمکینی بر لبانش نقش بسته بود، علی را از سکوت فاطمه که در حقیقت نشانه رضایت او بود خبر داد.[2]
بعد از آن در مراسمی ساده و دور از هر گونه هیاهو و با نیکوترین کلام، خطبه عقد جاری شد و فاطمه (سلام الله علیها) به همسری علی (علیه السلام) در آمد. سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) خطاب به مردم فرمودند: «شما را گواه میگیرم که من بر طبق سنّت پایدار اسلام فاطمه را همسر او میگردانم. امیدوارم خداوند در بین آنها مهر و محبّت قرار داده، پراکندگی شان را سامان دهد و این وصلت را برایشان فرخنده گرداند و از لطف خویش به آنان فرزندان پاک و پاکیزه مرحمت فرماید و نسلشان را سبب رحمت و برکت و گنج علم و حکمت و موجب امنیّت ملّت اسلام قرار بدهد. از خداوند برای خود و دخترم و دامادم و شما آمرزش می طلبم». سپس علی (علیه السلام) نیز خطبهای ایراد کرد و دوباره پیامبر آنان را دعا کرد و همه آمین گفتند.[3] پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که از پیوند مبارک فاطمه (سلام الله علیها) و علی (علیه السلام) موجی از شادی در دلش جاری بود به نزد دختر دلبندش آمد و او را با این جملات تبریک گفت: «دخترم، تو را به عقد مردی در آوردهام که بهترین مردان عالمیان است و تمام امتیازات خوب را داراست. دخترم او اولین کسی است که به من ایمان آورده و با من نماز خوانده در شب هجرتِ من جان بر کف نهاده، در بستر من خوابید و خداوند بر فداکاری او بر من و بر فرشتگان مباهات نمود. او علیّ مرتضی است».[4]
نکتهی قابل تامل در این ازدواج ساد جهیزیه ساده آن است حضرت علی (علیه السلام) درباره جهیزیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) چنین میفرماید: «روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به من فرمود: زره خود را به بازار برده، بفروش تا با پول آن وسایل عروسی و جهیزیهای برای فاطمه تهیّه کنیم. من نیز به دستور پیامبر چنین کرده، بهای آن را به پیامبر تقدیم کردم. پیامبر مقداری از پول را به ابوبکر و سلمان فارسی و بلال داد و فرمود: مقداری اسباب و لوازم یک زندگی ساده را برای فاطمه تهیّه کنند و مقداری از آن پول را نیز به همسرش امّ سلمه داد که عطر و چیزهای زینتی برای فاطمه خریداری کند. بدین گونه جهیزیه ای ساده تهیه شد که چیزی جز شانزده یا نوزده قلم جنس نبود که فقط شانزده عدد آن اسباب و وسیلهی مختصر یک زندگی کوچک بود. وقتی چشمان مبارک رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آن جهاز مختصر افتاد، سرش را به جانب آسمان بلند کرد و فرمود: خداوندا زندگی را بر کسانی که بیشتر وسایلشان گلی و سفالین است مبارک گردان».[5]
مهمانی عروسی حضرت نیز بسیار ساده، صمیمی و معنوی بود روز جمعه فرا رسید. عدّه بسیاری به مهمانی عروسی دعوت شدند و طعام نیکویی فراهم شد که گوشت و نان آن را پیامبر (صلی الله علیه و آله) داد و به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) روغن و خرما را علی فراهم آورد. پیامبر آستین خود را بالا زد و در پخت غذا همکاری کرد. در آن جشن با شکوه و تاریخی عباس و حمزه، عموهای پیامبر و عقیل، برادر امیر المؤمنین علی (علیه السلام) از مهمانان پذیرایی میکردند و رسول (صلی الله علیه و آله) با دستان مبارک و پر برکت خود، غذا را از دیگ بیرون میآورد. مهمانی عروسی حضرت علی و فاطمه هم مثل مراسم عقد با سادگی و صفا و آرامش انجام گرفت.[6]
در پایان مراسم عروسی در خانهی پیامبر، ایشان فرمودند: «پارچهای زیبایی بر زین هموارترین مرکب او انداختند و خود آن حضرت (صلی الله علیه و آله)، دست فاطمه (سلام الله علیها) را گرفت و او را روی زین استر نشاند و افسار آن را به دست سلمان فارسی، که پیرمردی بود، داد و به زنان و دختران عبد المطلب و زنان مهاجر و انصار فرمود: به آرامی پشت سر مرکب عروس راه بیفتند و به آنان دستور داده بود«سخنی که خدای را ناخشنود می کند بر زبان نیاورند» و فقط سپاس خدا را بگویند و بس. بدین سان با صلوات و تکبیر و اشعاری پرمحتوا دختر پیامبر را تا خانه بخت بدرقه کردند».[7] سادگی و صفای ازدواج برترین بانوی هستی که افتخار فرزندی بزرگ ترین پیامبر الهی را نیز دارد، شکوهی جاودانه آفرید که تا کرانههای روزگار همه نگاههای حقیقت جو را به تحیّر و تحسین وا میدارد.
و این مراسم معنوی با دعای پیامبر تکمیل شد، نوشتهاند بعد از مراسم شادی و سرود خوانی در پایان مراسم، رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) خود وارد حجله عروس شد و علی (علیه السلام) را به آن جا خواند و دست دخترش فاطمه را گرفت و در دست علی گذاشت و این چنین دعا کرد: «خداوندا این دو تن، نزد من از همه محبوب ترند. پروردگارا، تو نیز ایشان را دوست بدار و نسلشان را با برکت و فرخنده فرما او از سوی خود محافظتی برایشان بگمار. من این دو و فرزندانشان را از شرّ شیطان در پناه تو قرار میدهم. بارالها، پلیدی را از آنان بزدای و این عروسی و وصلت را برایشان فرخنده ساز».[8]
--------------------------------------------------------------------------
پینوشت:
[1]. زندگانی فاطمه زهرا (علیهاالسلام)، سیدجعفر شهیدی، ص46.
[2]. مراسم عروسی و معجزات حضرت زهرا علیها السلام، اسدالله داستانی، انتشارات قیام. ص29.
[3]. همان، ص44.
[4]. همان، ص45.
[5]. همان، ص50.
[6]. همان، ص54.
[7]. همان، ص 59 - 61.
[8]. همان، ص67.
نقش امام جواد( ع) در رهبرى مکتب وهدایت امت
ائمه (ع) بعنوان امام تکلیف الهی داشتند تا امت را رهبری نمایند ؛ حفظ دین و آموزه های نبوی وقرآن کریم ومرزبانی از تمامیت دین بر هعده امامت بود ؛ امام جواد (ع) در دوران امامت خود که در کودکی به امامت رسید این وظیفه الهی را به بهترین روش به انجام رسانید ، امام ضمن اینکه از هویت وتمامیت دین دفاع نمود ، مرزهای مکتب اهل بیت(ع) را نیز با مکاتب دیگر مشخص نمود واسلام اصیل را در مکتب اهل بیت (ع) معرفی کرد.
زندگي سياسي امام
امامان معصوم و ياران آنها، مخالفان تسلط حکومت زورگويانه عباسي بر مسلمانان بودند. حاکمان هم در هر زمان، امامي را که عهدهدار مسئوليت امامت بود، به عنوان منشأ سياسي و رمز مقاومت و مخالفت شناخته، نهايت سختگيري را بر ايشان روا ميداشتند. در زمان امام جواد عليهالسلام، اين وحشت و ظلم شدت کمتري يافته بود؛ زيرا درگيري بين مراکز قدرت فراوان بود. از آنچه به عنوان حديث و نامه از امام جواد عليهالسلام در طول تاريخ به جا مانده، ميتوان دريافت که امام در رأس مسايل سياسي و عقيدتي بوده، مبارزات خود را مخفيانه انجام ميداده و مقام رهبري عميقي در وجدان و روح امت اسلامي وهدایت شیعه وپیروان مکتب اهل بیت وهمه امت اسلام داشته است.
امام جواد با راهبردهای مختلف شیعه را رهبری کرد که به مواردی اشاره می گردد:
علم
يکي از ويژگيهاي مهم امام در اعتقاد شيعه، دانش گسترده و علوم خاص او است؛ علومي که از طرق عادي کسب دانش هاي بشري به دست نمي آيد و از اين رو به آن لدُني يا خدادادي مي گويند؛ زيرا آگاهي جامع از تمام رموز و اسرار قرآن و وقوف کامل بر شريعت و تمام احکام و قوانين ديني (حتي احکام موضوعات جديد و مستحدث) و آمادگي کامل براي پاسخگويي به شبهات، همگي مستلزم آن اند که امام از علوم ويژه اي برخوردار باشد، اگر دانش امام تنها از منابع عادي تأمين شود، هيچ تضميني براي پاسخگويي به پرسشهاي ديني گسترده و متنوع مردم وجود نخواهد داشت و اين به معناي نقض غرض خداوند از تشريع دين است.
روايات و گزارشاتي از زندگي امام جواد(ع) حاکي از آن است که آن حضرت در موارد فراوان از ضماير، افکار و درون افرادي خبر داده و در بسا موارد از امور آينده يا حوادث اتفاق افتاده در غير مرئي و مسمع اش سخن گفته و همه اين اقوال درست و صائب بوده است. هم چنان که از ساير پيشوايان ديني نيز چنين اموري به وفور نقل شده است که اين مسأله در اعتقاد شيعه اماميه نه تنها امر اعجاب انگيز نيست، بلکه از شرايط امامت شمرده مي شود که از آن به "علم لدن" تعبير مي شود؛ اما هضم اين مطلب براي بسياري از متفکرين غير شيعي همواره با مشکل مواجه بوده است. برخي از آنها با تکيه بر عموميات قرآن بدون توجه به آيات مخصص گفته اند علم غيب محصور و مخصوص خداوند است و احدي را در اين گنجينه راهي نيست و لذا اعتقاد به علم غيب براي غير خدا را پندار نادرست و گزاف پنداشته اند و دسته ي ديگر با نگاه به مجموع آيات بينات قرآني، علم غيب را براي پيامبر امر ثابت و غير قابل ترديد دانسته، ولي آن را براي امام قابل قبول ندانسته اند. چنانچه ابن ابي الحديد معتزلي مي گويد: "ما منکر وجود افرادي که خبر از غيب داده و مي دهند نيستيم، ولي آن را مستند به خداوند باري تعالي مي دانيم که با قدرت و تمکين و آمادگي اسباب آن، به آنان عطا نموده است.
در اين ارتباط بايد گفت اولاً غيب بر دو قسم است: غيب مطلق و غيب نسبي؛ غيب مطلق اموري است که به هيچ صورت و در هيچ زمان و مکاني قابل ديد و درک نيست مانند ذات واجب الوجود که رؤيت آن براي همه و هميشه منتفي است و لذا به آن غيب الغيوب گفته مي شود اما غيب نسبي امور و مسايلي است که براي افراد خاصي يا تحت شرايط ويژه اي هر چند به غير حواس ظاهري قابل درک و دريافت است. نوع اول مخصوص مقام اعظم ربوبي است و بدون شک که احدي از مخلوقات توان ادراک آن ها را ندارد اما قسم دوم ممکن است به وسيله وحي، الهام يا به طرق ديگر براي انبيا و اوليا واقع و حاصل گردد؛ چنانچه آيات فراواني در اين زمينه وجود دارد که به طور مثال به چند نمونه اشاره مي شود:
1- خداوند در سوره جن مي فرمايد: عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احداً الا من ارتضي من رسول ... ؛ او (خداوند) داناي غيب است و هيچ کس به عالم غيب او آگاه نيست جز پيامبري که از او خوشنود باشد." ( جن/ 26 و 27)
2- در سوره آل عمران از قول حضرت عيسي(ع) مي فرمايد: و أنبئُکم بما تأکلون و ما تدخرون في بيوتکم؛ و به شما خبر مي دهم که در خانه هاي تان چه مي خوريد و چه مي اندوزيد." (آل عمران/ 44)
3- در سوره قصص مي فرمايد: "و اوحينا الي ام موسي أن ارضعيه فاذا خفتِ عليه فألقيه في اليم و لا تخافي و لا تحزني انّا رادّوه اليک و جاعلوه من المرسلين؛ به مادر موسي وحي کرديم که طفلت(موسي) را شير ده چون (از آسيب فرعونيان) بر او ترسان شوي به دريا افکن و ديگر بر او هر گز مترس و محزون مباش که ما اورا به تو باز آوريم و هم از پيامبران مرسلش قرار دهيم.(قصص/ 7)
4- در سوره مائده مي فرمايد: و اذ اوحيتُ الي الحواريين أن آمنوا و برسولي قالو آمنا و اشهد بأننا مسلمون؛ هنگامي که به حواريين(اصحاب حضرت عيسي) وحي کرديم که به من و رسول من ايمان آريد! (حواريون) گفتند: ايمان آورديم، خدايا گواه باش که ما تسليم امر توييم." (مائده/ 111)
چنانچه ملاحظه شد در نخستين آيه شريفه خداوند بزرگ، از امکان دسترسي پيامبر مورد رضايت به امور غيبي خبر داده و در آيه بعدي از آگاهي حضرت عيسي(ع) از امور غائبه سخن گفته و در آيات سوم و چهارم از اطلاع يافتن شماري از اوليا به امور غيبي پرده برداشته است که در مجموع، اين آيات هم امکان برخورداري از علم غيب را براي انبيا و اوليا به روشني اثبات مي کند و هم وقوع و تحقق آن را.
منابع دانش امام
علوم امام از منابع گوناگوني سرچشمه مي گيرد که عبارتند از:
الف) قرآن؛ يکي از سرچشمه هاي علم امام، قرآن کريم است. هر چند آيات قرآن در دسترس همگان قرار دارد، امام به فضل و انعام الهي، دانشي سرشار به کتاب خدا دارد؛ به گونه اي که به محکم و متشابه ، عام و خاص، مطلق ومقيد، ناسخ و منسوخ، اسباب نزول آيات و ديگر ابعاد گسترده اين کتاب آسماني به طور کامل آگاه است و به پشتوانه اين آگاهي مي تواند مردم را از تفسير آيات و رموز و اسرار قرآن آگاه کند.
ب) وراثت از پيامبر؛ دومين منبع علوم امام، علوم پيامبر(ص) است که به گونه اي (که حقيقت آن بر ما روشن نيست) به امام منتقل مي گردد. در حديث آمده است که پيامبر بزرگوار اسلام(ص) هزار باب علم را به علي(ع) آموخت به نحوي که از هر بابي، هزار باب ديگر گشوده شد.
آنگونه که در فوق نيز آورديم، حضرت امام رضا(ع) به يکي از ياران خود به نام معمر بن خلاد فرمود: من {ابو}جعفر را در جاي خود نشاندم و جانشين خود قرار دادم، ما خانداني هستيم که کوچکتران ما مو به مو از بزرگتران ما ارث مي برند.
ج) ارتباط با فرشتگان الهي و روح القدس؛ سومين سر چشمه علوم امام، الهامات الهي است که به واسطه فرشتگان الهي يا روح مقدسي به نام "روح القدس" به امام انتقال مي يابد. البته اين الهامات با وحيي که بر پيامبران فرو مي آيد تفاوت دارد. در شماري از روايات به اين حقيقت اشاره شده است که امامان مُحدَّث{به فتح دال} اند. در حديثي از امام صادق(ع) آمده است که در توضيح محدَّث فرمود: انه يستمع الصوت و لايري الشخص؛ او ( شخص محدَّث) صداي {فرشته} را مي شنود ولي او را نمي بيند.
بدين ترتيب امام از طريق الهام الهي و شنيدن صداي فرشتگان بر پاره اي حقايق آگاهي مي يابد. البته سخن گفتن خداوند يا فرشتگان با غير پيامبران، مطلب غريبي نيست و آيات متعددي از قرآن آن را تأييد مي کند.
جان کلام در اين باب اين است که همه امور و اطلاعات عالم و آدم در نزد خدا است و هرآنچه را که آن ذات با عظمت صلاح بداند مي تواند از هر طريق در اختيار بندگان برگزيده اش قرار دهد، لذا استبعاد در علم غيب انبيا و امامان، ازشک در قدرت خداوند يا عدم شناخت اين مقامات الهي، ناشي مي شود.
در روايتي آمده است که عمر بن فَرَج رجحي(از عُمال و کارگزاران متوکل عباسي) مي گويد: با امام محمد تقي جواد(ع) در کنار دجله (دريا) اي بوديم، من به آن حضرت گفتم: شيعيان شما ادعا دارند که شما به تمامي آبهاي دجله و وزن آن ها آگاهي داريد( آيا اين درست و معقول است؟!) حضرت فرمود: آيا حق تعالي قدرت دارد که علم آن را از ميان مخلوقاتش به پشه اي تفويض نمايد، يانه؟ گفتم: قدرت دارد!. آنگاه امام (ع) فرمود: من (نه تنها) از پشه (بلکه) از بيشتر خلق خدا در نزد او گرامي ترم
محورهاي فعالیتهای علمی :
براي شناخت مقام و شخصيت علمي امام جواد(ع) و آگاهي از دانش گسترده آن حضرت ضروري است تا محورهاي فعاليت فرهنگي و افاضات علمي آن حضرت مورد توجه قرار گيرد تا بتوان به نتايجي هرچند اجمالي دست يافته و با چهره و بعد علمي آن امام همام آشنا شد.
در يک نگاه کلي، فعاليت ها و افادات علمي آن حضرت را مي توان در چهار محور مورد بررسي قرار داد که به اختصار به آنها مي پردازيم:
الف) اخبار غيبي؛ روايات زيادي در دست است که آن حضرت در مواقع لازم با استفاده از دانش و بصيرت خاصه مقام امامت، از ضماير و افکار اشخاص يا امور آينده خبر داده است که اين امر جهت تثبيت عقايد و باورهاي ديني افراد و يا زدودن شک و شبهه و باطل از ذهن و ضمير آنان بوده است. حسين مکاري روايت ميکند که روزي در بغداد به مجلس حضرت امام جواد(ع) مشرف شدم و نهايت تعظيم و تکريم(ظاهري) خليفه را نسبت به وي مشاهده نمودم و با خود گفتم که آقا هرگز به وطن خود بر نمي گردد چرا که در اين ديار و دربار از آسايش و رفاه خوبي برخور دار است. چون اين فکر از خاطرم گذشت، ديدم که رنگ رخسار آن حضرت دگرگون شد و لحظه اي سر را پايين انداخت و بعد سر را بلند نموده به من فرمود: اي حسين! به خدا قسم که نزد من خوردن نان جوين با نمک سوده و سرنهادن بر روضه جدم در مدينه، خوشتر و گواراتر از اين زندگي است که اکنون مشاهده مي کني بلکه اين حال براي من از مکروه ترين احوال است.
ب) مناظرات يا پاسخگویی به شبهات؛ با آغاز امامت امام جواد (ع) سيلي از سوالات متوجه آن حضرت گرديد و اين پرسشها از دو ناحيه مطرح مي شد:
نخست از سوي شيعيان و پيروان مکتب اهل بيت(ع) که به خاطر سن کم آن حضرت دچار تشويش و تحير شده بودند و لذا آن حضرت را در مقابل انواع پرسشها قرار داده و از اين طريق او را به آزمايش و آزمون ميگرفتند تا با اثبات دانش گسترده و علم خدادادي او، به امامتش معتقد و مطمئن شوند و بدين منظور جلسات متعددي تشکيل مي شد. چنانچه در يکي از منابع آمده است: " ... در هنگام شهادت امام رضا(ع) آن جناب(امام جواد) در مدينه بود و بعضي از شيعيان از صغر سن آن جناب تأملي داشتند تا آنکه علما و افاضل و اشراف و امائل شيعه از اطراف عالم متوجه حج گرديدند و بعد از فراغت از مناسک حج به خدمت آن حضرت رسيدند و از وفور مشاهده معجزات و کرامات و علوم و کمالات، اقرار به امامت آن منبع سعادت نمودند و زنگ شک و شبهه از آيينه خاطرهاي خود زدودند حتي آنکه شيخ کليني و ديگران روايت کرده اند که در يک مجلس يا در چند روز متوالي، هزار مسأله از غوامض مسائل، از آن معدن علوم و فضائل سوال کردند و از همه جواب شافي شنيدند...
دوم از (سوي) حکومت، به ويژه مأمون و معتصم دو خليفه معاصر آن حضرت . از آن جا که شيعيان مدعي علم الهي براي امامان خود بودند، خلفا مي کوشيدند تا با تشکيل مجالس مناظره، آنان را رو در روي برخي از دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شايد در پاسخ برخي از پرسشها درمانده شوند و شيعيان از اين رهگذر، در اعتقاد خود ( وجود علم الهي نزد ائمه اهل بيت) دچار مشکل شوند و از پيروي آن ها خود داري کنند... افزون بر اين ها علاقه شخصي مأمون در بر پايي اين مناظرات بي تأثير نبوده است. او شهرت به علم دوستي داشت و فيلسوف خلفاي عباسي شناخته مي شد.
بهر صورت دستگاه خلافت عباسي چندين بار مجالس مناظره با امام را ترتيب داد که يکي از آنها در نخستين روزهاي ورود و حضور امام در بغداد بود که مأمون در پي مخالفت هاي عباسيان با طرح ازدواج دختر خليفه با امام جواد(ع)، مجلسي را آماده کرد و علماي برجسته عباسي را خواست و مقرر شد که يحيي بن اکثم مسايل علمي سختي را از امام بپرسد، تا ميزان فضل و کمال آن حضرت براي آنان روشن گردد، در اين جلسه مناظره، يحيي بن اکثم از پاسخ سوالي که امام مطرح کرد باز ماند و برجستگي علمي امام براي آنان آشکار گرديد. این مناظره ها در انسجام شیعه وهدایت آنها راه بردی بسیار کارآمد ومهم بود که توانست شیعه را از بحرانهای مختلف فکری وعلمی واجتماعی نجات دهد .
ج) راه بردی فرهنگی برای مکتب: بخشي ديگر از فعاليت هاي امام جواد(ع) مربوط به احاديثي است که در زمينه هاي مختلف فقهي، اعتقادي، اخلاقي و... از ايشان به يادگار مانده است. برخي تعداد اين احاديث را در حدود 250 مورد مي دانند که از طريق 120 راوي نقل شده و به ما رسيده است.
اگرچه اين تعداد روايت اندک مي نمايد، اما اگر عوامل مختلفي چون محدوديت هاي دوران امام جواد(ع) در ارتباط داشتن با شيعيان و کم بودن طول عمر ايشان را در نظر بگيريم، خواهيم ديد که همين مقدار حديث از ايشان حجم قابل توجهي خواهد بود. ضمن آن که اين مقدار رواياتي است که به دست ما رسيده و موجود است و به طور طبيعي به دلايلي که ذکر شد، قطعاً روايات ديگري نيز از سوي آن حضرت نقل شده، اما از ميان رفته و به دست ما نرسيده است. افزون بر اين بسياري از پرسشها و پاسخها از طريق نامه و به شکل مکتوب بين شيعيان و آن حضرت انجام شده اند که بسياري از آنها نيز به دست ما نرسيده است؛ اما آنچه به دست رسیده است در هدایت شیعه وفرهنگ شیعه تاثیر بزرگی داشت.
د)شاگرد پروری مولفه ای مهم برای حفظ مکتب: رای بقای یک اندیشه وفکر تربیت شاگردان مهمترین کاری است که باید انجام داد ؛ استمرار فرهنگ و پابرجایی آن نیاز به روز آمدی وبه روز رسانی و پالایش دارد ؛ ائمه به این مهم توجه ویژه داشتند؛ تربیت کادر ویژه جهت حفظ وانتقال میراث نبوت امامت به نسلهای بعدی از اهم برنامه ائمه در دوران امام بود ؛ امام جواد (ع) با وجود تحت نظر بودن و دوران کم امامت وشهادت در جوانی تعدادی از شاگردان پدر را همراه خود داشت و شاگردان دیگری نیز حضرت تربیت کرد ؛ بر اساس تحقيقات دانشمند بزرگ شيعه مرحوم شيخ طوسي در رجال، راويان و شاگردان امام جواد(ع) صدو نُه تن مي باشند. این صد ونه نفر میراث اهل بیت را زنده داشتند وبه مردم ابلاغ وبرخی تدریس می کردند ؛ همین شاگردان بودند که حلقه اتصال مردم با مکتب اهل بیت را حفظ کردند.
هرچند به خاطر مراقبت ها و اعمال محدوديت ها و ايجاد موانع از سوي حکومت، باعث شده که فعاليت هاي علمي آن حضرت در ميان شيعيان به خصوص در زمينه تربيت محدثان و دانشمندان برجسته به حد اقل برسد اما اهتمام و درايت و مديريت معصومانه آن حضرت فرهيختگاني را در خدمت جامعه اسلامي قرار داد که علي رغم محدوديت کمي از لحاظ کيفيت و ميزان تأثير گذاري و خدمت رساني بسيار قابل توجه مي باشند؛ نخبگان و فرهيختگاني چون حضرت عبدالعظيم حسني، ابوهاشم جعفري، علي بن مهزيار، احمد بن محمد بزنطي، محمد بن عبدالله بن مهران، زکريا بن آدم، محمد بن اسماعيل، حسين بن سعيد اهوازي، احمد بن محمد برقي، ابراهيم بن محمد همداني، معاويه بن حکيم، خيران الخادم و... که هر کدام در عرصه هاي علمي، فرهنگي و مذهبي از چهرههاي برجسته و مطرح شمرده مي شوند.
26 نفر از شاگردان امام جواد (ع) مجموعاً 78 اثر (حديثي) نوشته اند که يکي از آن ها علي بن مهزيار است که 35 اثر تأليف کرده، ديگري محمد بن عبدالله بن مهران است که داراي هفت اثر مي باشد و سومي معاويه بن حکيم است با هفت اثر.
البته آنچه در فوق به آمار و اسامي شان اشاره شد مربوط به شاگردان و راويان آن حضرت از ميان پيروان و شيعيان آن حضرت است، اما افادات و افاضات امام جواد(ع) هرگز منحصر و مخصوص شيعه نمي شود بلکه شمار زيادي از نخبگان و فرهيختگان اهل سنت نيز معارف و حقايقي از اسلام را از محضر آن حضرت دريافته و نقل کرده اند؛ چنانچه محدثان و دانشمنداني چون خطيب بغدادي، حافظ عبدالعزيز بن اخضر جنابذي، ابوبکر احمد بن ثابت، ابواسحاق ثعلبي، محمد بن منده بن مهربذ و... هرکدام در آثار شان روايات و احاديثي را با سند خود از آن حضرت نقل کرده اند.
نتيجه
- ۱. امام جواد (ع) همچون اجداد خود از ائمه (ع) براساس تکلیف الهی مامور به حفظ دین و هداین امت بود برای همه انسانها امامت داشت و هدایت انسانها تکلیف الهی بود برای حضرت ؛ وظیفه وتکلیف دیگر امام این بود که مکتب اهل بیت را که دین اصیل در آن نمایان است به انسانها معرفی نموده و پیروان را رهبری نماید.
2- از آنجا که منصب امامت، مقامي است الهي و انتصابي، لذا نمي توان محدوده سني را در آن معتبر و مشروط دانست؛ چرا که اين امر در حيطه فرمان الهي است که شخصي را در سنين کودکي بدين مقام برگزيند يا در ايام جواني و بزرگسالي. چنانکه پیامبرانی چون حضرت عیسی و حضرت یحیی در کودکی به نبوت رسیده اند ؛ (انعام/124).
3- دانش امامت همانند علوم و فنون بشري از طريق آموزش هاي معمول و متداول در ميان مردم قابل فراگيري نيست ؛ بلکه امام براي دريافت معلومات و آگاهي هاي لازم، منابع مخصوصي در اختيار دارد که اين زمينه ها و منابع علمي امور فوق العاده بوده و از دسترس افراد و اشخاص عادي بيرون است.
4- با توجه به نکات فوق، نهمين رهبر معصوم بشريت، حضرت امام محمد تقي جواد(ع) هر چند در سنين خردسالي به مقام عظماي ولايت و امامت نائل شد؛ اما کمی سن هرگز فرايند رهبري معصومانه ي او را تحت تأثير قرار نداده و آن حضرت با کمال دانايي و توانايي، رسالت الهي اش را در قبال جامعه به انجام رسانيد که در لا بلاي نوشتار به گستره فعاليت ها و محورهاي مديريتي آن حضرت به صورت گذرا اشاره گرديد. [1]
[1] . محمد بن یعقوب کليني، الکافي، شیخ طوسي، محمد بن الحسن، رجال الشيخ، ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه؛ شیخ عباس، قمي، منتهي الآمال، سیره معصومان سید محسن امین ، رسول جعفريان حیات فکری سیاسی ائمه (ع)
دوران رهبری امام جواد (ع) دوره ترفیع شیعه و مقدمات آماده سازی شیعه به دوران غیبت
آگاهي هاي تاريخي درباره زندگي امام جواد ـ عليه السّلام ـ چندان گسترده نيست؛ زيرا افزون بر آنكه محدوديتهاي سياسي همواره مانع از انتشار اخبار به امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ مي گرديد، تقيه و شيوه هاي پنهاني مبارزه كه براي «حفظ امام و شيعيان از فشار حاكميت» بود، عامل مؤثري در عدم نقل اخبار در منابع تاريخي است. ولي شكي نيست كه دوران كودكي امام جواد ـ عليه السّلام ـ از مهمترين دوران زندگي آن حضرت به شمار مي رود چرا كه اولين كودكي بود كه در چنين سني به امامت رسید و معادلات فكري سياسي حكمرانان را آشفته کرد با بروز و ظهور که از علم امام در عرصه علمی جامعه آنروز واقع گردید و مناظراتی که حضرت درآن علمای بزرگ دربار عباسی را به چالش کشید ؛ امامت درخششی نو از خود نشان داد.
تلاشهای فرهنگی امام جواد (علیه السلام)
در خانواده امام رضا ـ عليه السّلام ـ در محافل شيعه، از حضرت جواد ـ عليه السّلام ـ به عنوان مولودي پر خير و بركت ياد مي شد. از امام رضا ـ عليه السّلام در این باره فرمودند: «اين مولودي است كه براي شيعيان ما، با بركتتر از او زاده نشده است»
شبهه واقفيه با ولادتش ازبین رفت، واقفيه كساني بودند كه در امامت امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ توقف كرده بودند. اینان موجی از نگرانی در میان شیعه درباره امامت ایجاد کرده بود برخی از شخصیتها در انکار اصل امامت و یا انتقال آن و یا تردید در امامت امام رضا (ع) ایجاد کرده و خود مردد شده بودند؛ در واقع این رویدادها خود امتحانی بزرگ برای شیعه بود که برخی نتوانستند از این موج وپیچ تاریخ امامت با عقیده سالم عبور کنند.
تثبیت عقاید شیعه وترفیع جایگاه امامت و شیعیان از نظر عقیدتی در میان جامعه اسلامی با پاسخهای امام جواد(ع) درزمینه ی امامت وچیره شدن حضرت در مناظره یحی بن اکثم که تمام اهل سنت وفرقه های آن را به چالش کشید که مساوی بود با لرزیدن تخت سلطنت عباسیان ومشروعیت خلافت آنان ؛
از جمله امتيازهاي امام جواد ـ عليه السّلام ـ اظهار علم اهل بيت(ع) است در دوره ای که عقاید اسلامی آماج شبهات گوناگون بود؛ در عصر آن حضرت علم گراییی و گسترش علم وترجمه ی علوم دیگر از زبانهای مختلف به زبان عربی وشیوع شبهات عقیدتی و فکری از طریق این متون دراوج بود در این زمان بود که وجود حضرت و شخصیتش با سن خردسالی درخششی بی مانند داشت ؛ ازاینرو وجودش وامامتش درشرایط خاص خرد سالی به نبوت حضرت عیسی(ع) تشبیه شده است.
پس از شهادت امام رضا ـ عليه السّلام ـ عده اي از بزرگان و علما به مدينه آمدند و سي هزار مسئله در چند روز از حضرت سئوال نمودند و حضرت بدون تأمل و درنگ همه را جواب دادند در حالي كه ده سال بيشتر نداشتند.
آماده سازی شیعه برای دوره غیبت
پایه گزاری شبكه ارتباطي وكالت با وجودموانع سیاسی واختناق شدید موجود،امام از این ابزار جهت حفظ انسجام شیعه و تقویت علمی و فکری شیعه، ارتباط خود را با شيعيان مستمر نمود و پیوستگی شیعه با امامت را تامین و برنامه های آینده ی شیعه را نیز با تدبیر خاص سامان داد و از تجزيه و تفرقه ی شيعه پیشگیری کرد ؛ برای دوره غیبت نیز امام جواد (ع) تدابیری بی مانندی ریخت وبنیان وکالت خاص برای دوره غیبت صغری (نواب اربعه) وعام برای دوره غیبت کبری (مرجعیت) را به بهترین روش طراحی نمود.
امام جواد (ع) و تثبیت باورهای دینی شیعیان
علم بی مانند و کوششهای فرهنگي و مواضع سياسي وـ اجتماعي امام جواد عليه السّلام كه تمام دانشمندان بزرگ معاصرش را به حيرت واداشت وجریان علمی که امام رضا (ع) با محوریت اهل بیت(ع) برجسته و در میان ملل و رهبران ادیان معرفی کرده بود استمرار بخشید. این دوره با وجود امام جواد برای شیعه نقطه ی عطف وگذار از انشعابات گسترده و تجزیه بزرگ و تفرقه بود ؛ امام جواد (ع) با اقدامات ویژه تمام کارهای علمی و فرهنگی و سیاسی که امام رضا (ع) شروع کرد همه را ادامه داد و به نتیجه رساند؛ یکی از این مهمترین اقدامات تکمیلی رسمیت دادن به شیعه از نظر علمی وتثبیت برجستگی علمی مدرسه امامت بر تمام مدارس ومدرسه خلافت بود.
مناظره علمي با گروهي از معتزله و نيز با دانشمندان نامدار زمان مأمون از جمله يحيي بن اكثم و چیره شدن بر او يحيي از طرح فروعات زيادي در مورد مسائل فقهی و حج توسط امام عليه السّلامـ نمونه هایی از برجستگی علمی امام و برجستگی رهبری شیعه نسبت به دیگر فرق ومذاهب بود.
گوشه ای از فعالیت امام جواد(ع)
تربيت شاگردان و انتشار علوم اهل بیت بوسیله ی شاگردان گرچه دوره امام جواد عليه السّلام به دليل فشارهاي سياسي و كنترل و حصر شديد امام و زیر نظر داشتن فعاليت های آن حضرت از طرف دربار عباسی، گستره ی فعاليت بسيار محدود داشت با اين حال تربيت شاگرد ولو به صورت غیر حضوری از برنامه های مهم امام بود ؛ تعداد شاگردانش که برخی مشترک بین ائمه قبل بودـ در حدود صد و ده نفر بود و حدود 250 سخن گهربار از آن حضرت گزارش شده چون امام به سختی تحت نظر بود و از طرفی بيش از بيست و پنج سال عمر نكرد.اما دوران بابرکت امام (ع) از جهاتی بی نظیر بود مناظراتی که علمای درباری را حیرت زده کرد با وجود کودکی وخردسالی بر همه علما و فقهای زمان که از سوی دربار مامور بودند چیره شد و آنان را در شگفتی گذاشت و این آیات قرآن که درباره نبوت عیسی و یحیی نازل شده را مصداق امامت در کودکی جلوه گر نمود و اثبات امامت و حقانیت مکتب اهل بیت برای بسیاری روشن گردید که پس از امام رضا (ع) در حیرت و سرگردانی بودند ؛ دوره ترفیع شیعه و مقدمات آماده سازی شیعه به دوران غیبت از همین دوره شروع گردید.
چند نکته از فرموده ها ی حضرت
فرمایشات معصومان، چون باز تاب و شعاعي از آفتاب دانش بيکران آنهاست که براي بندگان خدا، رهنموني روشن و مطمئنبرای عمل کردن است . اين بزرگواران که از هر خطا، انحراف و کجانديشي به دور بودهاند، نظرها و گفتارهايشان يک بُعد ندارد، بلکه همه ابعاد وجودي انسان را دربرميگيرد و مخصوص قشر خاصي نيست و همه اقشار را به سوي کمال دعوت ميکند. امام جواد عليهالسلام در اين زمينه ميفرمايد: «کسي که با اتکاي به خدا، روي نياز از مردم بگرداند، مردم به او نيازمند ميشوند و کسي که پرهيزکاري پيشه سازد، محبوب مردمان ميشود».
در فرمایشی دیگر می فرمايد: «آنکه به غير خدا اميد ببندد، خداوند او را به همان کس وا ميگذارد و آن که بدون علم و اطلاعْ کاري انجام دهد، بيش از آن که آباد کند، خراب ميسازد».
شهادت حضرت
در روز وماه شهادت حضرت به عللی اختلافات هست که در علل اختلاف روز شهادت امام رضا سخن رفت ودر همین سایت(اندیشه قم) موجود است ؛ اما معروف ترین روز برای شهادت حضرت را بزرگانی چون شیخ طوسی ومفید در این روز دانسته اند (روز آخر ذی قعده) آن بعد از زندگاني کوتاه و در سن جوانی که 25 بهار از عمر شريف و با برکت امام جواد عليهالسلام گذشته بود، در روزگاری که از هر جهت بر جستگی علمی حضرت برای همه نمایان ومورد حسادت دستگاه ظالم و علمای درباری بود ،ووجود پر مهرش سرشار از آثار مثبت برای امت اسلام و برای همه اهل دانش منصف پسنديده و کوششهاي علمي و سياسي امام فراگیر بود بود، در آخر ذی قعده سال 225ق به جوار پروردگار شتافت و در قبرستان قريش(کاظمین فعلی) در کنار جدش امام موسي بن جعفر عليهالسلام دفن گرديد.
ام الفضل، دختر مأمون، به تحریک معتصم، خليفه عباسي، انگور رازقي زهرآلودي را خدمت حضرت آورد. همين که آن امام همام از انگور تناول نمود، آثار زهر در بدنش نمايان شد و بدين گونه، حضرت را به شهادت رسانيدند؛ زيرا که بنيعباس، از شخصيت و وجهه علمی ونفوذ معنوی امام جواد الائمه عليهالسلام برای حکومت ظالمانه وجاهلانه خود سخت بيمناک بودند [1].
[1] . منابع مورد استفاده :ارشاد شیخ مفید ، رجال شیخ طوسی ورجال نجاشی ؛ وسائل الشیعه شیخ حر عاملی ؛ امالی شیخ طوسی ، بحار الانوار مجلسی ؛ اعیان الشیعه سید محسن عاملی ، موسوعه امام جواد (ع)؛ حیات فکری سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان .