emamian

emamian

حضرت آیت الله مظاهری، سلسله دروس اخلاقی با موضوع «شرح چهل حدیث اخلاقی» داشته اند که مطالب شنیدنی و خواندنی این استاد اخلاق حوزه در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.

  

- حدیث بیست و نهم: سه بلای خانمان‌سوز انسان از نظر امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه»

   

 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»

 

 روایتی از امیرالمؤمنین علی«سلام‌الله‌علیه» به‌صورت مشهور نقل شده است. این روایت در حکمت‌ها و کلمات قصار نهج‌البلاغه آمده است[۱]، مرحوم علامه مجلسی«رحمة‌الله‌علیه»نیز در بحارالانوار آن را نقل کرده[۲]، در تحف العقول نیز در کلمات امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه»بیان شده است.[۳]

   

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه»در آن روایت فرموده‌اند:

 

«أَلَا وَ إِنَ‏ مِنَ‏ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْب‏»[۴]

 

یعنی توجه داشته باشید که فقر، بلای بزرگی است، و بلای بزرگ‌تر از آن، بیماری جسمی است و از آن شدیدتر، مریضی دل و روح انسان است.

   

فقر، بحث مفصلی دارد که در قرآن کریم و در روایات اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم»به آن پرداخته شده است.

 

در تعالیم دینی، گاهی از فقر مذمّت شده است. در روایتی که اکنون خواندم و امثال آن، فقر را مصیبت دانسته‌اند.

در روایت دیگری، فقر، مقدّمۀ کفر دانسته شده: «کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً»[۵] یا سبب روسیاهی دنیا و آخرت بیان گردیده است: «الْفَقْرُ سَوَادُ الْوَجْهِ فِی الدَّارَیْن‏»[۶].

   

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» به محمّد حنفیّه می‌فرمایند: «یَا بُنَیَّ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّینِ‏ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِیَةٌ لِلْمَقْت‏»[۷]؛ ای فرزندم! من برای تو از فقر می‌ترسم، پس از آن به خداوند پناه ببر که همانا فقر، دین را ناقص و عقل را سرگردان می‌کند و عامل دشمنی است.

 

اما از طرف دیگر، فقر در بعضی از روایات، یک فضیلت محسوب شده و از آن تعریف و تمجید کرده‌اند. حتی پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» فقر را فخر خود دانسته، به آن افتخار کرده‌اند: «الْفَقْرُ فَخْرِی وَ بِهِ أَفْتَخِرُ»[۸].

در روایتی از امام صادق«سلام‌الله‌علیه»می‌خوانیم که در قیامت فقرا پیش از حساب و کتاب به بهشت می‌روند و می‌گویند: ما چیزی در دنیا نداشتیم که حساب آن را پس بدهیم.[۹]

  

محدّثین و علمای بزرگ، نظیر علامه مجلسی، در حیص و بیص عجیبی افتاده‌اند که چگونه بین این روایات را جمع کنند؟[۱۰]

 

به نظر می‌رسد جمع بین این دو دسته روایت به این است که بگوییم: اگر انسان در ابتلا به فقر، مقصّر باشد، فقر او مذموم است و باید تلاش کند که خود را از فقر و احتیاج نجات بخشد. امّا گاهی آدمی در فقرش تقصیر ندارد، مثل اینکه فقر او از طرف خداوند و مقدّر اوست یا جبر اجتماع و شرایط زمانه، فقر را به وی تحمیل کرده است، که در این دو صورت، فقرش مذموم نیست، پاداش هم دارد.

   

در ادامه به شرح مختصری از این سه نوع فقر می‌پردازیم.

 

فقر نوع اوّل، که بسیار نکوهش شده، عامل آن خود انسان است و معمولاً در اثر تنبلی و نادانی پدیدار می‌گردد. جامعه‌ای که افراد آن فعّال نباشند، خواه‌ناخواه فقیر می‌شود. چنین فقری نه تنها تأیید نشده، بلکه بلای خانمان‌سوزی است که سبب‌ساز لعنت الهی نیز خواهد بود.

امام علی«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: هرکس آب و خاک در اختیار داشته باشد و به فقر دچار شود، لعنت خدا بر او باد!: «مَنْ‏ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَ‏ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ‏ اللَّهُ»[۱۱]. کسی که تنبل است و نشاط کار و فعالیّت ندارد، نابرده «رنج» است و به «گنج» نخواهد رسید.

اهمیّت به استراحت و تفریح بیش از حد متعارف و اشتغال فراوان به خوردن و خوابیدن، سرانجامی جز فقر و احتیاج ندارد و این تنبلی، طبق روایات، منجر به فقر و محرومیّت از نعمت‌های دنیا می‌شود و بسیار مذموم است.[۱۲]چنان‌که از امام صادق«سلام‌الله‌علیه»روایت شده است که: «مَنْ کَسِلَ عَمَّا یُصْلِحُ بِهِ أَمْرَ مَعِیشَتِهِ فَلَیْسَ فِیهِ خَیْرٌ لِأَمْرِ دُنْیَاهُ»[۱۳]؛ هرکس در تأمین معیشت خود تنبل باشد، خیری از دنیا نمی‌برد.

امام کاظم«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ یُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوَّامَ الْفَارِغَ»[۱۴]؛ بنده‌ای که زیاد می‌خوابد و کار نمی‌کند، مبغوض خداوند عزّوجل است.

  

راوی می‌گوید: خدمت امام صادق«سلام‌الله‌علیه»رسیدم. ایشان سراغ شخص دیگری را گرفتند و گفتند: فلانی چه می‌کند؟ گفتم: او صالح است، کسب و کار و تجارت را رها کرده و به عبادت روی آورده است. می‌گوید: امام«سلام‌الله‌علیه»سه مرتبه فرمودند: «عَمَلُ الشَّیْطَانِ»[۱۵]؛ این عمل از شیطان است.

 

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه»روزی بر گروهی گذشتند و دیدند آنها در کمال صحّت، در گوشۀ مسجد نشسته‌اند. فرمودند: شما که هستید؟ گفتند: ما متوکّل هستیم، تکیۀ ما بر خداست. فرمودند: اگر متوکّلید، توکّل شما را به کجا رسانده است؟ گفتند: اگر چیزی بیابیم، می‌خوریم، وگرنه صبر می‌کنیم. امام«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: سگ‌های ما هم چنین می‌کنند.[۱۶]

 

بنابراین همه باید تا جایی که می‌توانند به دنبال کار، تلاش و فعالیّت باشند و از خود و خانواده، رفع نیاز و احتیاج کنند.

بنابر حدیثی از امام صادق«سلام‌الله‌علیه»، رفتن به دنبال کار و طلب روزی، انسان را از دیگران بی‌نیاز می‌کند، حتی اگر او فرزندان و عائلۀ زیادی داشته باشد.[۱۷]اجر و ثواب آن نیز طبق فرمودۀ امام رضا«سلام‌الله‌علیه»، از اجر مجاهد در راه خداوند عزّوجلّ بیشتر است: «الَّذِی یَطْلُبُ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَا یَکُفُّ بِهِ عِیَالَهُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ»[۱۸]. به عکس، اگر کسی به خانوادۀ خویش رسیدگی نکند و آنها را در مضیقه بگذارد، طبق فرمایش امام صادق«سلام‌الله‌علیه» گناهکار است: «کَفَی بِالْمَرْءِ إِثْماً أَنْ یُضَیِّعَ مَنْ یَعُولُهُ»[۱۹]؛ برای گناهکار بودن شخص همین بس، که به عائلۀ خویش نرسد. 

   

حتی اگر کسی احتیاج ندارد و زندگی و معیشت او از راه دیگری تأمین می‌گردد، باز هم نمی‌تواند از فعالیّت امتناع ورزد و اوقات خود را به بطالت و تنبلی بگذراند؛ زیرا اوّلاً ترک بدون دلیل فعالیّت، از نظر روانی به انسان ضربه می‌زند، چنانکه امام صادق«سلام‌الله‌علیه»می‌فرمایند: «تَرْکُ التِّجَارَةِ یَنْقُصُ الْعَقْلَ»[۲۰]؛ ثانیاً سبب می‌شود که انسان رفته رفته اموالش را از دست بدهد و فقیر و محتاج گردد.

راوی می‌گوید: امام صادق«سلام‌الله‌علیه»از من پرسیدند: به چه کاری مشغولی؟ گفتم: این روزها کاری نمی‏کنم. فرمودند: «کَذَلِکَ‏ تَذْهَبُ‏ أَمْوَالُکُمْ»؛ چنین است که اموالتان از دست می‏رود، و از کار نکردن من سخت ناراحت شدند.[۲۱]

 

ثالثاً سزاوار است که انسان تلاش کند و مازاد احتیاج خود را به فقرا و نیازمندان ببخشد و از مردم دستگیری کند.

از امام صادق«سلام‌الله‌علیه»روایت شده است که امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» از مال و دسترنج خود، هزار برده را آزاد کردند.[۲۲]

امام باقر«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: هرکس برای بی‏نیازی از مردم و تلاش برای رفاه خانوادۀ خود، و نیکی کردن به همسایه(دیگران)، به طلب دنیا برخیزد، یعنی کار و تلاش کند، روز قیامت در حالی خدای بزرگ را ملاقات می‏کند که صورتی همچون ماه‏ شب چهاردهم دارد.[۲۳]

  

در روایات فراوانی، بر ضرورت کار و فعالیّت انسان و اجتناب از بیکاری، تأکید شده است[۲۴].

از سوی دیگر، در روایات، توصیۀ فراوانی به ساده‌زیستی و قناعت شده و در حالی که مالکیّت شخصی در اسلام امضاء شده است، جمع کردن بی رویّۀ مال و زراندوزی، همراه با خودداری از انفاق نیز در تعالیم دینی به شدّت نکوهش شده است.[۲۵] همچنین در روایات بسیار زیادی، بر لزوم عمل به قانون مواسات و کمک و خدمت به خلق خدا و لزوم دستگیری از نیازمندان و مستمندان، پافشاری شده است.[۲۶]

جمع بین این آیات و روایات، این است که انسان باید در کار و تلاش، جدیّت به خرج دهد و اهل خانه و خانوادۀ خود را در رفاه بگذارد و علاوه بر آن، به جای تجمّل‌گرایی، اسراف و تبذیر، به دیگران برسد و به فکر رفاه مردم و دستگیری از آنها باشد. به خصوص در وقتی که محتاج در جامعه یافت می شود، رسیدگی به دیگران و رفع حوائج مردم، در حدّ توان بر انسان واجب است.[۲۷]

  

بر این اساس، در صورت رفع احتیاج از خود انسان نیز، دست کشیدن او از فعالیّت پسندیده نیست. امام رضا«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «لَیْسَ لِلنَّاسِ بُدٌّ مِنْ طَلَبِ مَعَاشِهِمْ فَلَا تَدَعِ الطَّلَبَ»[۲۸]؛ انسان گریزی از تلاش برای طلب روزی ندارد، پس جستجوی آن را رها نکنید.

   

فقر نوع دوّم، فقر خدادادی است. گاهی خداوند متعال برای آزمایش بنده او را فقیر می‌سازد، یا به جهت دیگری، مصلحت او در فقر و نداری است که از الطاف خفیّۀ خداوند سبحان به حساب می‌آید.

امام صادق«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «مَا أُعْطِیَ عَبْدٌ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا اعْتِبَاراً وَ مَا زُوِیَ‏ عَنْهُ‏ إِلَّا اخْتِبَاراً»[۲۹]؛ چیزی از دنیا به بنده‌ای عطا نشد، مگر برای عبرت گرفتن، و چیزی از وی دریغ نگردید، به جز برای آزمایش.

  

صبر در برابر فقر نوع دوّم، یعنی فقر خدادادی، بر اساس روایات اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» فضیلت و ثواب فراوانی دارد و انسان را به درجات والایی می‌رساند.[۳۰] حتی امام صادق«سلام‌الله‌علیه»در روایتی، از قول رسول خدا«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» نقل می‌کنند: به کسی که در برابر فقر، صبور باشد، درجه و ثواب صدّیقین عطا می‌گردد: «آتَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ خَمْسِینَ صِدِّیقاً مِمَّنْ صَدَّقَ بِی»[۳۱].

 

علاوه بر این، خداوند متعال در قیامت از بندگان فقیر عذرخواهی می‌کند. در حدیثی از امام صادق«سلام‌الله‌علیه» چنین نقل شده است: خداوند تعالی در قیامت، از بندۀ مؤمنی که در دنیا محتاج و فقیر بوده، عذرخواهی می‌کند، مانند برادری که از برادرش پوزش می‌طلبد: «لَیَعْتَذِرُ إِلَی عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْمُحْوِجِ فِی الدُّنْیَا کَمَا یَعْتَذِرُ الْأَخُ إِلَی أَخِیهِ». بعد می‌فرماید: به‌عزّت و جلالم سوگند که تو را در دنیا برای خواری در نظرم محتاج نکردم. سپس عوض و بدل سختی دنیا را به وی نشان می‌دهد. آن بنده می‌گوید: با این عوض که عطا فرمودی، من بابت آنچه در دنیا از من گرفتی، ضرر نکرده‌ام[۳۲]؛ یعنی خداوند تعالی برایش جبران می‌فرماید و او راضی می‌شود. آن حضرت در روایت دیگری می‌فرمایند: خداوند سبحان در قیامت، بعد از عذرخواهی از مؤمنان فقیر، به آنها خطاب می‌کند: هرکه در دنیا به شما نیکی کرده، دستش را بگیرید و به بهشت در آورید. بعد هم به آنها هفتاد برابر نعمت‌هایی که از آغاز تا پایان دنیا به اهل دنیا عطا فرموده، پاداش می‌دهد و آنان را راضی می‌کند.[۳۳]

   

در فقر خدادادی، گاهی اتفاق می افتد که دعای فقیر برای رفع فقرش مستجاب نمی‌شود، زیرا مصلحت او در فقر است و خودش توجه ندارد. امّا چون دعا، حتماً نتیجه دارد، خدای تعالی، در عوض دعای مستجاب نشده، بلایی از او رفع می‌کند یا نعمت دیگری، در دنیا یا آخرت به وی می‌بخشد.

از امام سجاد«سلام‌الله‌علیه» روایت شده است که: «الْمُؤْمِنُ مِنْ دُعَائِهِ عَلَی ثَلَاثٍ إِمَّا أَنْ یُدَّخَرَ لَهُ وَ إِمَّا أَنْ یُعَجَّلَ لَهُ وَ إِمَّا أَنْ یُدْفَعَ‏ عَنْهُ‏ بَلَاءٌ یُرِیدُ أَنْ یُصِیبَهُ»[۳۴]؛ مؤمن از دعای خود یکی از سه چیز را دارد: یا برایش اندوخته می‌شود یا در همین دنیا به او عطا می‌گردد یا بلایی که می‌خواسته به او برسد، از وی دفع می‌گردد.

  

امام صادق«سلام‌الله‌علیه» در روایتی می‌فرمایند: خداوند متعال در قیامت به برخی بندگان خطاب می‌کند: بندۀ من! تو دعا کردی و من آن را با تأخیر مستجاب کردم. بعد دعاهای او را با ثواب‌هایی که بابت تأخیر استجابت به وی عطا فرموده، یکی یکی به یاد او می‌آورد و برایش توضیح می‌دهد و به وی می‌فهماند که صلاحش در این نبوده که دعاهای او در دنیا مستجاب شود. حضرت می‌فرمایند: ثواب‌هایی که در قیامت بابت جبران، به چنین بندگانی می‌دهند، به‌قدری نیکوست که آنها آرزو می‌کنند، ای کاش هیچ یک از دعاهای ما در دنیا مستجاب نشده بود.[۳۵]

  

خود آن بندگان نیز در آخرت که پرده‌ها کنار می‌رود و امور مخفی آشکار می‌گردد: «یَوْمَ ‏تُبْلَی‏ السَّرائِرُ»[۳۶] توجّه پیدا می‌کنند که مصیبت آنان در دنیا، چه مصلحت عجیبی داشته و آنان هوشیار نبوده‌اند: «لَقَدْ کُنْتَ فی‏ غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ»[۳۷].

   

نوع سوّم فقر، فقری است که در اثر نواقص و نارسایی‌های اجتماع، به برخی انسان‌ها تحمیل می‌گردد. شیوع فقر در برخی موارد، ناشی از بیماری‌های اقتصادی، بی‌نظمی در عملکردها و عمل نشدن در امور اقتصادی به قوانین کشور و احکام اسلام یا حقّه‌بازی و ضرر رساندن برخی از مردم به همدیگر است.

عامل این نوع فقر، خود فقرا نیستند، از سوی خداوند متعال هم مقدّر نشده است، امّا خداوند از سر لطف خود برای این دسته از فقرا نیز که تقصیری در فقیر شدن خود ندارند، جبران می‌کند. آنها اگر صبور باشند و ناسپاسی نکنند، نزد خداوند متعال مأجورند، یعنی اجر و پاداشی شبیه اجر فقرای نوع دوّم خواهند داشت.

 

امام صادق«سلام‌الله‌علیه» فرموده‌اند: اگر صاحب مصیبت بداند که چه اجر و برکاتی در اثر تحمّل بلا و سختی در انتظار اوست، آرزو می‌کند هر روز او را با قیچی ذره ذره کنند تا درجاتش بیشتر شود.[۳۸]

   

راوی می‌گوید: امام صادق«سلام‌الله‌علیه» به من فرمودند: آیا به بازار نمی‌روی؟ میوه‏هایی که به فروش می‌رسد و چیزهای دیگری را که در بازار هست و دلت می‌خواهد نمی‏بینی؟ گفتم: بله. فرمودند: بدان که در برابر هر چه می‏بینی و قدرت خرید آن را نداری، برای تو حسنه‌ای است.[۳۹]

 

آنچه تاکنون بیان شد، راجع به فراز اوّل روایت بود که در آن امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» فرمودند:«أَلَا وَ إِنَ‏ مِنَ‏ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ».فراز دوّم روایت، در خصوص بیماری جسمی است. می‌فرمایند: «وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ»؛ یعنی سخت‌تر و بدتر از فقر، مریضی بدن است.

 

مریضی، یک بلا و مصیبت، مثل فقر، بلکه تلخ‌تر از آن است. اگر کسی به‌طور دائم به بیماری مبتلا باشد و نشاط کار و زندگی از او گرفته شود، وضعیّت دشواری دارد. در زمان حاضر، کمتر کسی پیدا می‌شود که از مریضی در امان بوده، از سلامتی کامل برخوردار باشد.

   

بیماری نیز مانند فقر یا هر مصیبت دیگری، سه نوع است؛ یک نوع آن تقصیر خود انسان، نوع دیگر خدادادی و نوعی نیز در اثر معضلات اجتماعی است.

   

نوع اوّل بیماری که عامل آن خود انسان است، در اثر مراقبت نکردن یا پرخوری یا سوء تغذیه یا تحرّک نداشتن و نظایر آن حاصل می‌شود. بسیاری از بیماری‌ها را خود انسان برای خودش می‌آورد. چراکه منشأ قریب به اتفاق بیماری‌ها، چاقی یا ضعف اعصاب است، که عامل آن خودمان هستیم. در زمان جوانی ما، این بیماری‌ها نبود، نه چاقی داشتیم، نه دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی داشتیم. زیرا خوراک مردم مناسب و به اندازه بود، تحرّک و فعالیّت فراوان هم داشتند، استرس و اضطراب نیز نداشتند. این‌گونه بیماری‌ها که پدید آمدن آن تقصیر خود انسان است، در قیامت پاداش و درجه ندارد، در بعضی موارد مؤاخذه و عقاب هم دارد.

 

تلاش برای حفظ سلامتی و صحّت جسم، لازم است و راهکارهایی دارد[۴۰]؛ از جملۀ راهکارها، پرهیز از پرخوری و بدخوری است. پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند: «أَبْغَضُکُمْ إِلَی اللهِ تَعَالَی کُلُّ نَئُومٍ وَ أَکُولٍ وَ شَرُوب‏»؛ مبغوض‌ترین شما نزد خداوند، کسی است که زیاد می‌خوابد، زیاد می‌خورد و زیاد می‌نوشد.[۴۱]

   

راهکار دیگر، اهمیّت به ورزش و تحرّک است. ورزشی مانند پیاده‏روی، به خصوص اگر در کنار جوی یا نهر آب و در مکانی سرسبز و در هوای پاک صبح‌گاهی باشد، هم نوعی تفریح است که به روح انسان نشاط می‌بخشد و هم جسم را سالم نگاه می‌دارد. ارزش تحرّک و ورزش به‌قدری است که امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» از قول نبیّ‌گرامی«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند: به فرزندان خود شنا و تیراندازی بیاموزید.[۴۲]

 

نوع دوّم بیماری، آن است که خود انسان عامل آن نیست و خداوند متعال، مثل فقر، برای آزمایش بنده مقدّر او کرده، یا به جهت دیگری، مصلحت او را در بیماری دانسته است. بعضی مریضی‌ها ناگهان و بدون هیچ دلیلی و بدون تقصیری از طرف شخص بیمار پیدا می‌شود، این بیماری‌ها خدادادی و از الطاف خفیّۀ خداوند سبحان است.

   

نوع سوّم بیماری نیز تقصیر اجتماع است، نظیر آنچه در اثر آلودگی هوا عارض می‌شود. عامل این‌گونه بیماری‌ها، عملکردهای غلط اجتماعی است یا مقصّر آن سایر انسان‌ها هستند و خود بیمار در آن دخالت نداشته است.

 

بیماری‌های نوع دوّم و سوّم، نزد خداوند متعال پاداش دارد و از سر لطف و مرحمتی که پروردگار به بندگان دارد، برای آنها جبران می‌فرماید.

   

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» در روایتی، بیماری را کفّارۀ گناهان و پاک کنندۀ معاصی می‌دانند.[۴۳]

امام کاظم«سلام‌الله‌علیه» نیز از قول پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»، فضیلت‌هایی برای شخص مریض ذکر کرده‌اند، از جمله اینکه گناهان او آمرزیده شده، چه زنده بماند و چه از دنیا برود، عاقبت به‌خیر خواهد شد: «فَیَسْتَخْرِجُ ذُنُوبَهُ‏ مِنْهُ فَإِنْ مَاتَ مَاتَ مَغْفُوراً لَهُ وَ إِنْ عَاشَ عَاشَ مَغْفُوراً لَهُ»[۴۴]

 

در فراز سوّم روایت، امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْب‏»؛ یعنی مرض قلب، از فقر و بیماری جسمی سخت‌تر و خطرناک‌تر است.  

   

مرض قلب، دو معنا دارد؛ یک معنا، دلهره و اضطراب خاطر است. غصه خوردن برای گذشته و نگرانی از آینده، روح و دل انسان را کدر و پرتنش می‌کند و ارمغانی جز ناامنی روانی ندارد. قرآن کریم، اولیای الهی و مؤمنین را دارای امنیّت دل می‌داند، برای اینکه غصّۀ گذشته را نمی‌خورند و از آینده ترس و دلهره ندارند: «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ‏»[۴۵]؛ چرا؟ چون خدا را دارند. حتی ممکن است فقیر باشند یا جایگاه اجتماعی والایی نداشته باشند، امّا خدا را دارند، از این‌رو یک دنیا نشاط دارند و خوف، نگرانی، غم، غصّه، دلهره و اضطراب خاطر در وجود آنها راه نمی‌یابد.

   

معنای مهم‌تر برای مرض قلب، صفات رذیله است. وقتی دل انسان به رذائل اخلاقی مبتلا گردد، اطمینان و ثبات خود را از کف می‌دهد و متزلزل می‌شود. قرآن شریف می‌فرماید: «وَ أَمَّا الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ»[۴۶].

 

امام باقر«سلام‌الله‌علیه» فرموده‌اند: اینکه آیۀ شریفه می‌فرماید: «کسانی که دلشان مریض است، پلیدی بر پلیدی آنها افزوده می‏شود»، یعنی شکّی بر شکّ آنها افزوده می‏شود.[۴۷]

 

گناه روی گناه و رسوخ صفات زشت انسانی، دل انسان را سیاه می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: وای به چنین دلی: «فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّه‏»[۴۸].

 

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» رسوخ صفات ناپسند و رذائل اخلاقی در دل را بسیار بدتر از فقر و مریضی برمی‌شمرند. انصافاً هم چنین است. اگر قدری روابط اجتماعی را در نظر بگیریم، می‌فهمیم که صفات رذیله‌ای مانند حسد، کبر، کینه‌، بخل، غرور و طمع، مضرتر و خطرناک‌تر از بلای فقر یا بیماری دائمی است.

   

بی‌جهت نیست که پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»، دشمن‌ترینِ دشمنان انسان را نفس او می‌دانند: «أَعْدَی عَدُوِّکَ‏ نَفْسُکَ‏ الَّتِی بَینَ جَنْبَیک»[۴۹]‏ و امام صادق«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: خوشا به حال آن بنده‏ای که در راه خدا با نفس و هوا و هوس خود مجاهدت کند: «طُوبَی‏ لِعَبْدٍ جَاهَدَفِی اللَّهِ‏ نَفْسَهُ وَ هَوَاهُ»[۵۰]، جدّاً هم خوشا به حال آن دلی که نور خدا در آن جلوه‌گر است، یعنی صاحب آن توانسته است صفات رذیله را ریشه‌کن یا دست کم سرکوب کند. 

 

بحث تهذیب نفس، شناخت صفات رذیله و راهکارهای درمان آن صفات بیماری‌گونه، مفصّل است و در این جلسه نمی‌گنجد.[۵۱]

   

پی نوشت ها:

[۱]. نهج البلاغه، حکمت ۳۸۸.

[۲]. بحار الانوار، ج ۶۹، ص ۵۳.

[۳]. تحف العقول، ص ۲۰۳.

[۴]. نهج البلاغه، حکمت ۳۸۸.

[۵]. کافی، ج‏۲، ص ۳۰۷.

[۶]. بحار الأنوار، ج‏۶۹، ص ۳۰.

[۷]. نهج البلاغه، حکمت ۳۱۹.

[۸]. عدّة الداعی، ص ۱۲۳.

[۹]. الکافی، ج‏۲، ص۲۶۵.

[۱۰]. ر.ک: بحار الانوار، ج ۶۹، ص ۳۰ تا ۳۵.

[۱۱].قرب الاسناد، ص ۱۱۵.

[۱۲]. ر.ک: الکافی، ج‏۵، صص۸۶-۸۴.

.[۱۳]الکافی،ج‏۵، ص۸۵.

.[۱۴]الکافی،ج‏ ۵، ص۸۴.

[۱۵]. الکافی، ج ۵، ص ۷۵و ر.ک:همان ص۸۴.

[۱۶].مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۲۰.

[۱۷]. الکافی، ج‏۵، ص۱۴۸.

[۱۸]. الکافی، ج‏۵، ص۸۸.

[۱۹]. الکافی، ج‏۴، ص۱۲.

[۲۰]. الکافی، ج‏۵، ص۱۴۸.

[۲۱].الکافی، ج‏۵، ص۱۴۸.

[۲۲]. المحاسن، ج‏۲، ص۶۲۴.

. [۲۳]الکافی، ج‏۵، ص۷۸.

[۲۴]. ر.ک: الکافی، ج‏۵، صص۸۶-۸۴؛ وسائل الشیعة، ج‏۱۶، صص۲۴-۲۲و ...

[۲۵]. توبه، ۳۵-۳۴؛ر.ک: الکافی، ج‏۲، ص۱۴۰-۱۳۷؛الأمالی(للطوسی)، صص۵۲۰-۵۱۹و ...

[۲۶]. ر.ک:الکافی، ج‏۲، ص۲۰۰-۱۹۲؛وسائل الشیعة، ج‏۱۶،صص۳۹۰- ۳۸۵ و ...

[۲۷]. ر.ک: سیروسلوک؛ تقوا، ص ۱۴۸.

.[۲۸]وسائل الشیعة، ج‏۱۷، ص۳۲.

[۲۹]. الکافی، ج‏۲، ص۲۶۱.

[۳۰] . ر.ک: کافی، ج‏۲، صص ۹۴-۸۷.

[۳۱]. کافی، ج ۲، ص ۹۱.

[۳۲]. الکافی، ج‏۲، ص۲۶۴.

[۳۳]. الکافی، ج‏۲، ص۲۶۲.

[۳۴]. تحف العقول، ص۲۸۰.

[۳۵]. الکافی، ج ۲، صص ۴۹۰ و ۴۹۱.

[۳۶]. طارق، ۹:«آن روز که رازها [همه‏] فاش شود.»

[۳۷]. ق، ۲۲: «[به او می‏گویند:] واقعاً که از این[حال‏]سخت در غفلت بودی. ولی ما پرده‏ات را [از جلوی چشمانت‏] برداشتیم و دیده‏ات امروز تیز است.»

[۳۸]. مشکاة الانوار، ص ۲۹۲.

[۳۹].الکافی، ج‏۲، ص۲۶۴.

[۴۰]. ر.ک: سیروسلوک؛ تقوا، صص ۱۳۷-۱۳۴.

[۴۱]. مجموعة ورّام، ج ۱، ص ۱۰۰.

[۴۲]. الکافی، ج ‏۶، ص ۴۷.

[۴۳]. الجعفریات، ص۱۶۹.

[۴۴]. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۱۹۳.

[۴۵]. یونس، ۶۲: «آگاه باشید، که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین می‏شوند.»

[۴۶]. التوبه، ۱۲۵: «امّا کسانی که در دل‌هایشان بیماری است، پلیدی بر پلیدیشان افزود.»

[۴۷]. بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۱۲۶.

[۴۸]. زمر، ۲۲: «پس وای بر آنان که از سخت‏دلی یاد خدا نمی‏کنند.»

[۴۹]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص ۳۰۷.

[۵۰]. مصباح الشریعه، ص ۱۶۹.

[۵۱]. ر.ک: سیروسلوک؛ تخلیه.

یک تحلیلگر روس در یادداشتی به چرایی جنجال‌های غربی‌ها درباره «توافق ۲۵ ساله ایران و چین» و همچنین تاثیرات این توافق بر شکست مواضع ضد ایرانی واشنگتن پرداخت.

«اکاترینا بلینُوا» در اسپوتنیک یادداشتی با این عنوان منتشر کرد: «چگونه مشارکت استراتژیک ایران- چین شاید آخرین میخ را بر تابوت سیاست فشار حداکثری ایالات متحده وارد کند». بلینُوا در یادداشت خود با یک تحلیلگر مسائل ایران هم مصاحبه‌ کرده و نظرات او را جویا شده است.

این خبرنگار روس در ابتدای یادداشت نوشت: «پیش نویس یک توافق اقتصادی و امنیتی بین جمهوری خلق چین و جمهوری اسلامی ایران که توسط نیویورک تایمز منتشر شد، همچنان در رسانه‌های بین‌المللی بازتاب دارد. ماهان عابدین تحلیلگر سیاسی ایران درباره جنجالها درباره این توافق توضیح داده و تغییر استراتژیک ایران به سمت شرق را به روشنی توضیح داده است».

بلینُوا ادامه داد: «طبق این سند ۱۸ صفحه به زبان فارسی، سرمایه‌گذاری‌های چندین میلیارد دلاری چین در اقتصاد ایران و همچنین تخفیف‌های قابل توجه نفتی برای جمهوری خلق (چین) پیش‌بینی می‌شود. این توافق همچنین شامل همکاری امنیتی، تبادل اطلاعاتی و رزمایش‌های نظامی مشترک می‌شود. محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران در اظهارنظر درباره انتشار این گزارش تایید کرد که کشورش در حال مذاکره با چین درباره مشارکت استراتژیک ۲۵ ساله است اما چنین توافقی هنوز به تصویب پارلمان ایران نرسیده است. تهران هنوز صحت (گزارش نیویورک تایمز درباره توافق ایران و چین) را تایید نکرده است».

چرا کشورهای غربی در حال دادن هشدار هستند؟

در یادداشت آمده است: «چشم انداز یک همکاری بلندمدت چینی- ایرانی باعث برانگیختن واکنش‌های متنوع ناظران مسائل بین‌المللی شده است. بر همین اساس (نشریه آمریکایی) فارین پالیسی ادعا کرد که این توافق "خبر بدی برای غرب" است و پیش‌بینی یک تغییر سازماندهی مجدد ژئوپلیتیکی در خاورمیانه و آسیا را کرد که بر اساس آن چین جای پای خود را در مناطق مهم استراتژیک تقویت می‌کند».

به نوشته او «دوم آگوست (۱۲ مرداد) مایک پامپئو وزیر خارجه ایالات متحده هم به این دسته هشداردهندگان (درباره توافق ایران و چین) وارد شد و در مصاحبه با فاکس نیوز مدعی شد که ورود چین به ایران "خاورمیانه را بی ثبات خواهد کرد" و اسرائیل، عربستان سعودی و امارات عربی متحده را "در معرض خطر" قرار می‌دهد. هیچ موضوع شگفت اوری درباره مخالفت رسانه‌های جریان اصلی و دولت‌های غربی با توافق چین و ایران وجود ندارد؛ توافقی که نمادی از تغییر قاطعانه ایران به سمت شرق است».


ماهان عابدین

 

این خبرنگار روس نوشت: «ماهان عابدین، روزنامه نگار کارکشته و تحلیلگر امور ایران و خاورمیانه در این باره اینطور توضیح می‌دهد که "ایران برای تجارت، سرمایه‌گذاری، آموزش و به طور کلی تعامل به مدت بیش از ۱۵۰ سال به غرب و به طور ویژه به اروپا نگاه کرده است حتی جمهوری اسلامی ایران هم این فرایند را متوقف نکرد و طی بیش از چهار دهه گذشته بحث‌های داغی در درون حلقه‌های سیاست در ایران درباره مفید بودن( یا نبودن) تعمیق تعامل با غرب در جریان بوده است اما شکست توافق هسته‌ای (برجام) به همراه ناتوانی اروپا در مواجهه با قلدری ایالات متحده به از دست رفتن اعتماد به غرب در ایران منجر شده است"».

به روایت بلینُوا، «این تحلیلگر خاطر نشان می‌کند که اگرچه توافق (ایران و چین) شاید هنوز امضا نشده باشد اما "هیچ تردیدی وجود ندارد که هر دو طرف ایران و چین در مراحل پایانی رسمی کردن یک توافق بلندمدت و احتمالا ۲۵ ساله هستند"».

در ادامه یادداشت آمده است: «عابدین معتقد است که هم تهران و هم پکن به نظر می رسد که به تقویت همکاری امنیتی بین یکدیگر علاقه‌مند باشند و البته فرضیات رسانه‌های خبری غربی درباره استقرار نیروهای نظامی جمهوری خلق چین در جرایز ایران در خلیج فارس را پوچ می‌خواند. به گفته او "ایران هرگز حضور نیروهای خارجی در خاکش را به خاطر مجموعه ای از دلایل مرتبط با قانون اساسی، تاریخی، سیاسی و ایدئولوژیکی نخواهد پذیرفت"».

ایران و چین دو قدرت اصیل آسیایی هستند

در ادامه یادداشت می‌خوانیم: «این کارشناس خاورمیانه (ماهان عابدین) در پاسخ به بدبینانانی که درباره جدیت نیات تهران و پکن و همچنین نگرانی چین از دور کردن امارات عربی متحده و عربستان سعودی از خود در نتیجه همکاری با جمهوری اسلامی ابراز تردید می‌کنند، توجهات را به سمت این واقعیت می برد که "ایران برای طرح جاده و کمربند (جاده ابریشم جدید) چین مهم است. ایران برای دسترسی سرزمینی به اروپا حیاتی است و به طور کلی موقعیت استراتژیک بالای ایران (با توجه به مجاورتش به آسیای میانه، دریای مکران، اروپا و حتی روسیه) این کشور را برای سرمایه‌گذاران چینی بسیار جذاب می‌کند". به اعتقاد او، بعید است جمهوری خلق چین به خاطر تهدید تحریم‌های ایالات متحده یا ناخرسندی احتمالی ریاض و ابوظبی از همکاری‌های چین-ایران پا پس بکشد».

عابدین افزود: «ایران و چین، دو قدرت اصیل آسیایی و شاید مهمترین قدرتهایی هستند که در دو سوی قاره آسیا غالب هستند. بین این دو کشور، احترام متقابل عمیقی وجود دارد و برای آنها بجا و مناسب است که در سطوح اقتصادی، سیاسی و به طور بالقوه نظامی همکاری‌های نزدیکتری داشته باشند».

ناکامی سیاست فشار حداکثری واشنگتن

به نوشته اکاترینا بلینُوا، «این روزنامه نگار ایرانی در موضوع رژیم تحریم‌های یکجانبه واشنگتن علیه جمهوری اسلامی تاکید کرد که سیاست "فشار حداکثری" دولت ترامپ مشخص است که موثر نبوده است».

عابدین به این خبرنگار روس گفت: «ایران کشوری انعطاف‌پذیر با یک سیاست خارجه گسترده و توسعه یافته است. علاوه بر این، ایران برای چهار دهه است که به تحریم‌ها عادت کرده است در نتیجه به فوت و فن دور زدن و شکست دادن تحریم‌ها دست یافته است. مضاف بر آن اینکه اقتصاد ایران پیچیده تر و خوداتکاتر از آن چیزی است که بسیاری فکر می‌کنند و این انعطاف پذیری اقتصادی یعنی اینکه ایران امکان تداوم پیش بردن امور خودش و حتی شکوفایی بدون فروش نفت خام را دارد».

 

بلینُوا در ادامه یادداشت خود می افزاید: «تهران علنا از تهدیدها و محدودیت‌های یکجانبه ایالات متحده را با کمک کردن به ونزوئلا سرپیچی کرده است؛ کشوری در آمریکای لاتین که از محاصره واشنگتن رنج می برد. تابستان اخیر جمهوری اسلامی کشتی های حاوی غذا، تجهیزات پزشکی و قطعات یدکی برای صنعت نفت در اختیار کاراکاس قرار داد».

به اعتقاد او، «فراتر از همه اینها، رای گیری ماه آگوست در سازمان ملل در رد قطعنامه کاخ سفید به منظور تمدید نامحدود محدودیتهای تسلیحاتی ایران، بینی ایالات متحده را خونین کرد ؛ محدودیتهایی که طبق توافق هسته‌ای (برجام) ۱۸ اکتبر (۲۷ مهر) منقضی می‌شود. قطعنامه تنها مورد حمایت ایالات متحده و جمهوری دومنیکن قرار گرفت و چین و روسیه با ان مخالفت کردند و ۱۱ کشور دیگر (عضو شورای امنیت سازمان ملل) به آن رای ممتنع دادند». 

ماهان عابدین از تاثیرات توفق بلندمدت ایران و چین بر سیاست و خط مشی تهران در سطح جهان اشاره می‌کند و می‌گوید که چنین توافقی (در صورت تصویب توسط طرفین) «تا آنجایی تاثیر بزرگتری بر سیاست جهانی ایران خواهد داشت که ایران از ناحیه فشار آمریکا احساس محدود شدن و تحت تهدید قرار گرفتن کمتری خواهد داشت».

وی افزود: «قطعا اگر توافق چین و ایران به شکل یک اتحاد رسمی انجام شود (و البته این یک اگر بزرگ است)، در آن صورت ایران اعتماد به نفس بیشتری در ایفای نقش جهانی فعالتر احساس خواهد کرد مثلا با سرمایه گذاری بیشتر در امریکای لاتین».

این تحلیلگر در مصاحبه با اسپوتنیک تاکید کرد، البته انعقاد توافق‌ها بعید است که سبب تغییر اصول سیاست منطقه‌ای ایران شود.

عابدین گفت: «ایران محور مقاومت که یک مفهوم سیاسی- ایدئولوژیکی است را در پیش می گیرد تا سیاستهایش را در سراسر منطقه و به طور ویژه در مناطق درگیری از قبیل یمن، سوریه، عراق و لبنان پیش ببرد. توافق چین و ایران این موضوع را تغییر نمی‌دهد».

در انتهای یادداشت اسپوتنیک آمده است: «این روزنامه نگار در پایان به این جمعبندی می رسد، مخلص کلام این است که مشارکت استراتژیک ایران و چین با منافع ملی جمهوری اسلامی همخوانی دارد و به حفظ امنیت ملی این کشور کمک خواهد کرد».

سه شنبه, 25 شهریور 1399 18:05

خطبه آتشین امام سجاد (ع) در شام

امام سجاد (ع) پس از آنکه خطیب دربار یزید به ناسزاگویی درباره امام علی (ع) پرداخت، خطبه ای در معرفی اهل بیت پیامبر اکرم(ص) خواندند که باعث رسوایی دشمنان شد.

 

بر اساس روایتى، پس از آنکه امام خطیب دربار یزید، نسبت به امیرالمومنین علی (ع) و امام حسین (ع) ناسزا گفت، ناگهان امام سجّاد فریاد برآورد: «وَیْلَکَ اَیُّهَا الْخاطِبُ! لَقَدِ اشْتَرَیْتَ مَرْضاهَ الَْمخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخالِقِ، فَتَبَوَّاْ مَقْعَدَکَ مِنَ النّارِ»؛ «واى بر تو اى خطیب! خشنودى مخلوق را با خشم خالق به دست آوردى؟ جایگاهت در آتش دوزخ مهیا باد!». و سپس امام سجاد (ع) به یزید گفت: «اَتَاْذَنَ لی اَنْ ارْقى هذِهِ الاَْعْوادَ فَاَتَکَلَّمَ بِکَلام فیهِ للهِِ تَعالى رِضىً، وَ لِهوُلاءِ اَجْرٌ وَ ثَوابٌ»؛ «آیا به من اجازه مى دهى که بر فراز این چوب ها بروم و سخنانى بگویم که سبب خشنودى خداوند متعال گردد، و اجر و پاداشى براى این مردم در پى داشته باشد؟» اما یزید از آنجا که می‌دانست سخنرانی امام باعث رسوایی می‌شود، درخواست امام را نپذیرفت و اصرار مردم نیز باعث نشد که اجازه سخنرانی بدهد، تا آنجا که پسر یزید گفت: «به او اجازه بده، زیرا وى توانایى ایراد خطبه را ندارد.» یزید به پسرش گفت: «انَّ هولاءِ وَرِثُوا الْعِلْمَ وَ الْفَصاحَهَ وَ زَقُّوا الْعِلْمَ زَقّاً»؛ «این گروه علم و فصاحت را به ارث برده اند و علم و دانش را با تمام وجود، چشیده اند.»
اما سرانجام یزید که راهی برای فرار از این موقعیت نداشت، پذیرفت که امام سجاد (ع) سخنرانی بپردازد.

 

متن عربی خطبه امام سجاد (ع) در مجلس یزید به این شرح است:

 

أَیُّهَا النَّاسُ أُعْطِینَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِینَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِیَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّیقُ وَ مِنَّا الطَّیَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِی وَ نَسَبِی.

 

أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَ مِنَی أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّکْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّی أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَی الْبُرَاقِ فِی الْهَوَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِیَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِیلُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّی بِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَی إِلَیْهِ الْجَلِیلُ مَا أَوْحَی أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِیمَ الْخَلْقِ حَتَّی قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.

 

أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَیْفَیْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ وَ لَمْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ النَّبِیِّینَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِینَ وَ یَعْسُوبِ الْمُسْلِمِینَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِینَ وَ زَیْنِ الْعَابِدِینَ وَ تَاجِ الْبَکَّائِینَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِینَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِینَ مِنْ آلِ یَاسِینَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَنَا ابْنُ الْمُؤَیَّدِ بِجَبْرَئِیلَ الْمَنْصُورِ بِمِیکَائِیلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِی عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِینَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِینَ وَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِینَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَی مِنْ قُرَیْشٍ أَجْمَعِینَ وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِینَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِینَ وَ مُبِیدِ الْمُشْرِکِینَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِی اللَّهِ عَلَی الْمُنَافِقِینَ وَ لِسَانِ حِکْمَةِ الْعَابِدِینَ وَ نَاصِرِ دِینِ اللَّهِ وَ وَلِیِّ أَمْرِ اللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِکْمَةِ اللَّهِ وَ عَیْبَةِ عِلْمِهِ.

 

سَمِحٌ سَخِیٌّ بَهِیٌّ بُهْلُولٌ زَکِیٌّ أَبْطَحِیٌّ رَضِیٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِیمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَکِیمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ یَطْحَنُهُمْ فِی الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَی وَ یَذْرُوهُمْ فِیهَا ذَرْوَ الرِّیحِ الْهَشِیمَ لَیْثُ الْحِجَازِ وَ کَبْشُ الْعِرَاقِ مَکِّیٌّ مَدَنِیٌّ خَیْفِیٌّ عَقَبِیٌّ بَدْرِیٌّ أُحُدِیٌّ شَجَرِیٌّ مُهَاجِرِیٌّ مِنَ الْعَرَبِ سَیِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَی لَیْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَیْنِ وَ أَبُو السِّبْطَیْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ذَاکَ جَدِّی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا ابْنُ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ.

 

ترجمه خطبه امام سجاد (ع) در مجلس یزید این چنین است:

 

ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است، به ما علم ارزانی داشت، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را، و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر بزرگ اسلام، صدیق «امیر المؤمنین علی علیه السلام»، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا صلی الله علیه و آله «حمزه»، و امام حسن و امام حسین علیه السلام دو فرزند بزرگوار رسول اکرم صلی الله علیه و آله را از ما قرار داد. هر کس مرا شناخت که شناخت، و برای آنان که مرا نشناختند با معرفی پدران و خاندانم خود را به آنان می شناسانم.

 

ای مردم! من فرزند مکه و منایم ،من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که حجر الاسود را با ردای خود حمل و در جای خود نصب فرمود، من فرزند بهترین طواف و سعی کنندگانم، من فرزند بهترین حج کنندگان و تلبیه گویان هستم، من فرزند آنم که بر براق سوار شد، من فرزند پیامبری هستم که در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر کرد، من فرزند آنم که جبرئیل او را به سدرة المنتهی برد و به مقام قرب ربوبی و نزدیکترین جایگاه مقام باری تعالی رسید، من فرزند آنم که با ملائکه آسمان نمازگزارد، من فرزند آن پیامبرم که پروردگار بزرگ به او وحی کرد، من فرزند محمد مصطفی (ص) و علی مرتضایم (ع)، من فرزند کسی هستم که بینی گردنکشان را به خاک مالید تا به کلمه توحید اقرار کردند.

 

من پسر آن کسی هستم که برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه می رزمید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید، و به اندازه چشم بر هم زدنی به خدا کفر نورزید، من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبیا و از بین برنده مشرکان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادت کنندگان و افتخار گریه کنندگانم، من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پیامبر (ص) هستم، من پسر آنم که جبرئیل او را تأیید و میکائیل او را یاری کرد، من فرزند آنم که از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین و ناکثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه کرد، من فرزند بهترین قریشم، من پسر اولین کسی هستم از مؤمنین که دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت، من پسر اول سبقت گیرنده ای در ایمان و شکننده کمر متجاوزان و از میان برنده مشرکانم، من فرزند آنم که به مثابه تیری از تیرهای خدا برای منافقان و زبان حکمت عباد خداوند و یاری کننده دین خدا و ولی امر او، و بوستان حکمت خدا و حامل علم الهی بود.

 

او جوانمرد، سخاوتمند، نیکو چهره، جامع خیرها، سید، بزرگوار، ابطحی، راضی به خواست خدا، پیشگام در مشکلات، شکیبا، دائما روزه دار، پاکیزه از هر آلودگی و بسیار نمازگزار بود. او رشته اصلاب دشمنان خود را از هم گسیخت و شیرازه احزاب کفر را از هم پاشید. او دارای قلبی ثابت و قوی و اراده ای محکم و استوار و عزمی راسخ بودوهمانند شیری شجاع که وقتی نیزه ها در جنگ به هم در می آمیخت آنها را همانند آسیا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراکنده می ساخت. او شیر حجاز و آقا و بزرگ عراق است که مکی و مدنی و خیفی و عقبی و بدری و احدی و شجری و مهاجری است، که در همه این صحنه ها حضور داشت. او سید عرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسین. آری او، همان او «که این صفات و ویژگی های ارزنده مختص اوست» جدم علی بن ابی طالب است. آنگاه گفت: من فرزند فاطمه زهرا بانوی بانوان جهانم.

 

خطبه امام سجاد (ع) باعث گریه حاضران در مجلس شد و یزید که از سخنان امام ترسیده بود، دستور داد مؤذن اذان بگوید. هنگامی که مؤذن گفت: «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ»، حضرت سجاد فرمود: «چیزی از خدا بزرگتر نیست»، و هنگامی که مؤذن گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، علی بن الحسین (ع) فرمود: «مو، پوست، گوشت و خون من به یگانگی خدا شهادت می دهند» و سپس مؤذن گفت: «أشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» که امام سجاد (ع) خطاب به مؤذّن گفت: «تو را به حقّ محمّد ساکت باش تا من سخنی بگویم.» آنگاه از بالای منبر خطاب به یزید فرمودند: «ای یزید! این پیغمبـر، جد من است و یا جد تو؟ اگر گویی جد من است، همه می دانند که دروغ می گویی، و اگر جد من است پس چرا پدر مرا از روی ستم کشتی و مال او را تاراج کردی و اهل بیت او را به اسارت گرفتی؟! به خدا سوگند اگر در جهان کسی باشد که جدش رسول خداست، آن منم، پس چرا این مرد، پدرم را کشت و ما را مانند رومیان اسیر کرد؟! ای یزید! این جنایت را مرتکب شدی و باز می گویی محمد رسول خداست؟! و روی به قبله می‌ایستی؟! وای بر تو! در روز قیامت جد و پدر من در آن روز دشمن تو هستند.»

 

پس از این اتفاق، جمعیت حاضر منقلب شدند و از حقیقت واقعه خبردار گشتند. در روایات آمده است فردی یهودی که در مجلس حضور داشت پس از آنکه متوجه می‌شود این اسیران از خاندان رسول الله (ص) هستند، خطاب به یزید گفت: سبحان اللَّه!! این حسین پسر دختر پیامبر شما است و مع ذلک او را با این سرعت کشتید. چه بد با ذرّیه پیامبر خدا رفتار کردید!! بخدا قسم اگر حضرت موسی یک نوه از صلب خود در میان ما یهودیان به یادگار می‌نهاد ما او را پرستش می‌کردیم، ولی شما که دیروز پیغمبر خود را از دست داده اید امروز برجستید و پسر او را شهید کردید؟ اف بر شما، چه بد امتی هستید!» یزید که از سخنان یهودی خشمگین شده بود دستور داد تا او را بکشند که در این هنگام آن یهودی برخاست و گفت: «اگر می خواهید مرا بزنید بزنید، می خواهید بکشید بکشید، رها می کنید رها کنید؛ در هر صورت من در تورات می نگرم که می گوید: هر کسی ذریه پیامبری را بکشد تا زنده باشد همیشه ملعون خواهد بود و هنگامی که بمیرد دچار آتش جهنم خواهد شد.»

چرا امام سجاد (ع) حج را بر جهاد ترجیح دادند؟
 

 

پاسخ

 

دوران امام سجاد(ع)، دوران سختی بـود که شـاید نـتوان سختی آن دوران را با هیچ بیان یا فیلمی به تصویر کشید. برای این که معلوم شود تصور آن دوران از تـوان ما خارج است به زیارت های نوشته شده در مفاتیح الجنان رجوع کنید تا معلوم شـود همه آن ها از امام بـاقر (ع) بـه بعد می باشد. [1]به عبارت واضح تر، امام سجاد در اوج خفقانی بود که حتی نمی توانست به طور علنی سلامی بر پدر و برادران و عموهای شهیدش بنماید تا به عنوان زیارت نامه از ایشان نقل شود.

فضای متلاطم کوفه و قیام تـائبان و امثال آنان دلیل بر آزاد بودن امام سجاد(ع) نبود؛ زیرا اولاً امام در مدینه بود نه در کوفه و ثانیاً نوشتن و ارسال زیارت نامه ای برای مردم کوفه، امکان سوء استفاده مقام طلبان از نام امام حسین (ع) را افزایش مـی داد و حـکومت بنی امیه نیز امام (ع) را در مدینه تحت فشار قرار می داد.

لازم به یادآوری است که امام سوم شیعیان به وسیله دو دسته و گروه که در طول یکدیگر بودند شهید شد. البته یکی از این دسته ها یعنی حکومت بنی امـیه پیـوسته می کوشید تا خود را در آستین دیگری یعنی مردم جاهل و یا ترسو پنهان کند [2] و تا حدودی نیز موفق شد و همین باعث شد که مردم کوفه به جان هم بیفتند و یکدیگر را از دم شمشیر بگذرانند.

در ایـن مـیان، گاهی حکومت بنی امیه آن قدر مظلوم نمایی می کرد و خود را اسلام ناب جلوه می داد که نهایتش معلوم نیست، تنها کافی است بدانید که مردم آن قدر فریب تبلیغات حکومت را می خوردند که گویی در غار اصـحاب کهـف بـه سر می بردند و از امام سجاد(ع)مـی خواستند که بـه دنـبال آنان و برای جهاد در رکاب آنان اقدام کند و به جای حج به جبهه های جنگ برود. نمونه ذیل را با هم دنبال می کنیم تا مـطلب روشـن شـود:

علی بن ابراهیم از پدرش ابراهیم بن هاشم از عثمان بـن عـیسی از سماعه از حضرت صادق (ع) چنین نقل کرده است: عباد بصری حضرت سجاد (ع) را در راه مکه دید و به او گفت: ای علی بن الحسین جهاد و سـختی آن را رهـا کرده ای و بر حج و راحتی آن روی آورده ای؟ درحالی که خدای تعالی می فرماید: «ان الله اشتری من المومنین انـفسهم و أموالهم بأنّ لهم الجنّة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقاً فی التوراة و الانجیل و القرآن و من اوفی بعهده مـن الله فـاستبشروا بـبیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم» (توبه، 111 /9)؛ خدا جان و مال اهل ایـمان را بـه بهای بهشت خریداری کرده که آن ها در راه خدا جهاد کنند که دشمنان دین را به قتل برسانند و یا خود کشـته شـوند ایـن وعده قطعی خداوند و عهدی است که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا باوفاتر بـه عـهد کیست؟ ای اهـل ایمان شما به خود در این معامله بشارت بدهید که این معاهده با خدا به حـقیقت سـعادت و فـیروزی بزرگی است.

حضرت سجاد (ع) در جوابش فرمود: آیه را تمام کن و او خواند: «التّائبون العابدون الحامدون السـّائحون الراکعـون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المومنین» (توبه، 112/9)؛ بـدانید که پشـیمانان از گـناه، خداپرستان، حمد و شکر نعمت گزاران، روزه داران، نماز را با خضوع گزاران، امر به معروف و نهی از مـنکر کنـندگان و نگهبانان حدودالهی و مومنان را بشارت ده.

حضرت فرمودند: «اذا رأینا هؤلاء الذین هذه صفتهم فـالجهاد مـعهم أفـضل من الحج؛ [3] هنگامی که افرادی را دیدیم با این ویژگی ها جهاد با ایشان از حج برتر است؟»

اصحاب سـند این روایت هـمه از بزرگان هستند و از نظر سندی اشکالی بر حدیث وارد نیست. بنابر این چنین الفاظی از امام صـادق (ع) صـادر شـده است اما عباد بصری کیست؟ آیا او عباد بن بکیر است یا عباد بن صهیب یا عباد بـن کثـیر. [4]شـیعه بوده یا سنی، مورد وثوق بوده یانه، برایمان مهم نیست؛ زیرا مـاجرای سـخن او با حضرت سجاد (ع) را امام صادق (ع) نقل کرده است.

به هر حال او فردی است که فریب تبلیغات فراوان حکومت بـنی امـیه را خورده که پیوسته مردم را به جهاد ترغیب، و جهاد را نیز به معنای جنگیدن بـادشمن جـلوه داده؛ و همگان را به آن تشویق می کرده اند. به گونه ای که وی بـه حـضرت سـجاد (ع) اعتراض می کندکه چرا تو سختی جهاد را وانهاده ای و راحـتی حـج را برگرفته ای؟

امام (ع) آن قدر مظلوم است و در فشار، که نمی تواند بگوید این سلسله حاکمان فاسدی هستند که تـمام مـردان طایفه مرا از پدر، برادر، عمو و فـرزندان آنـان را کشته اند، حـالا نـیز فـکر کشورگشایی در سر می پرورانند یا می خواهند بـر بـحران های داخلی خود سرپوش بگذارند و سایر مخالفان داخلی خود را سرکوب کنند که هیچکدام ربـطی بـه جهاد اسلامی ندارد.

و باز نمی تواند بـه او بگوید، جهاد غیر از قـتال و کارزار اسـت و اساس دین بر تبلیغ و بـیدار کردن فـطرت است. به هر حال چون گفتن این که متولیان حکومت، انسان های فاسدی هستند، بـرای حـضرت سجاد(ع) هزینه سنگینی دارد و از سوی دیـگر عـباد بـصری نیز هنوز بـعد از شـهید شدن امام حسین(ع) و یـارانش بـه دست یزیدیان، انتظار دارد که امام (ع) مانند یک سرباز، در جبهه آنان قرار بگیرد و از آنان دفاع کنـد، بـا یک جمله کوچک به او می فرماید: »دنـباله آیـه را بخوان تـا مـعلوم شـود مؤمنانی که خداوند تلاش مـالی و بدنی آنان را می خرد و به آنان بهشت می دهد، هر اسلحه بر دوشی نیست که عربده مـی کشد و خـون بیگناهان را می ریزد و مسلمان را روانه سیاه چالهای حـجاج مـی کند، بـلکه آنـان مـومنانی هستند که پیوسته تـوبه کنـنده، پیوسته اهل عبادت و نیایش خداوند، پیوسته در حال روزه [5]و رکوع و سجود، آنانی که واقعاً به کارهای معروف و پسندیده دسـتور مـی دهند و از کارهـای زشت و ناپسند باز می دارند و حدود و مقررات الهـی را کامـلاً حـفظ مـی نمایند، نـه انـسان های هرزه ای که هر سخن نادرستی از دهنشان خارج می شود و به کارهای ناپسند فرمان می دهند و از کارهای خوب، باز می دارند.

از مقایسه دو گروه، یکی امام حسین (ع) و یارانش که در مواجهه با دشمن ـ یعنی لشـکر حُر ـ از مشک های آب خود به آنان می دهند و به یال های آنان آب می پاشند و گروه دیگر که بین امام حسین (ع) و آب فاصله می اندازند، از برداشتن آب نهر، جلوگیری می کنند و زن و فرزند اورا، پس از شهادتش در فشار و تنگنا قرار می دهند، می توان طرفداران مـعروف و مـنکر، خوب و بد را کاملاً شناخت.

حال، آیا می توان گفت، اگر این گروه دوم حاکم باشند و فریاد جهاد سر دهند، باید در رکاب اینان به جهاد پرداخت؟

بله، چون خفقان حاکم اجازه نمی دهد که امام سـجاد (ع) ایـن توضیح ها را برای عباد بصری بدهد و عباد، شیفته تبلیغات یزیدیان شده که می گویند باید دین را گسترش داد، باید مخالفان داخلی را سرکوب کرد؛ زیرا اینان علیه امیرالمومنین!!یـزید یـا مروان یا حجاج قیام کرده اند و بـه آنان التزام عملی ندارند، امام مجبور می شوند، به طور رمزی جمله ای بگویند که آیندگان، شرایط او را درک کنند و بدانند کسی که اجازه ندارد برای پدرش زیارت نامه بخواند، حـتماً اجـازه ندارد جهاد اسلامی و شـرایط آن را تـشریح کند.

یادآوری
نظیر همین اشکال عباد بصری را زهری به امام سجاد (ع) نموده است[6] البته سندش مرسل است و به آن اعتمادی نیست.

بله، سؤال و جواب همان است، تنها تفاوتش این است که امام (ع) در جـواب زهـری مسأله را کمی بازتر کرده و فرمودند: «انما هم الائمه علیهم السلام؛ آن ـ مومنانی که خداوند تلاش بدنی و مالیشان را به قیمت بهشت می خرد ـ، تنها ائمه اطهار(ع)هستند». نه مدعیانی که حق آن امامان معصوم را غصب کرده و بر دل آنـان خـون نشانده اند و هـر روز با انحراف تازه ای، در دین، آنان را نگران می نمایند.

اما، نکته جالب تری که باید به آن پرداخت، این است که چرا جـهاد در رکاب ائمه اطهار(ع) برتر از حج است؟

جهاد در رکاب ائمه اطهار (ع) برای سرکوب مخالف، یـا بـرای کشـورگشایی، کینه توزی و جبران عقده حقارت و امثال آن نیست. بلکه به طور کلی، جهاد ائمه اطهار جنگ نیست، بلکه جـهاد فـرهنگی است، آگاه نمودن مردم رهانیدن آنان از انحرافات است، شاهدش این که قرآن می فرماید: «و جـاهدهم بـه جـهادا کبیرا» (فرقان، 52/25)؛ و به وسیله این[قرآن] به جهادی بزرگ بپرداز. روشن است که جهاد با قرآن، علم آموزی و ایـمان سازی است، نه کشورگشایی و مخالف سوزی.

به این امید که خداوند توفیقی عنایت کنـد که بتوانیم با جهاد فـرهنگی، حـقایق دین را بر طبق فطرت اسلامی، معرفی نماییم.

پی نوشت:
[1] تنها زیارت امین الله از امام سجاد(ع) نقل شده که آن نیز زیارت امیرالمومنین (ع) است و سخنی از شهادت امام حسین (ع) در آن نیست.
[2] حکومت بنی امیه با استفاده از مردم جـاهل و ترسو، امام را به شهادت رسانید و می خواست وانمود کند که این کار تنها توسط مردم یا نیروهای خودسر، انجام شده و حکومت نقشی در آن نداشته است. به همین جهت، پس از واقعه کربلا، ابن زیاد خواست که فـرمان نـامه خود را از عمر سعد پس بگیرد و او از پس دادن آن خودداری کرد بنابراین، بین آن دو اختلاف رخ داد. و باز به همین علت، یزید مسؤلیت کشتن امام حسین (ع) را به دوش ابن زیاد انداخت و خود را از آن مبرا دانست و گفت: ما به کمـتر از ایـن راضی بودیم و… .
[3] ر. ک تفسیر نورالثقلین، 2/272، حدیث 358.
[4] ر. ک معجم رجال الحدیث، 9/217تا210.
[5] در روایتی سائحون را به منای روزه داران دانسته است. ر. ک نورالثقلین، 2/274، حدیث 366.
[6] ر. ک. نورالثقلین، 2/273، حدیث364.

بعضى از روایات که ناظرِ به اسرار حجّ است،(1) گرچه از حیث سند قابل تأمّل و دقت مى‌باشد و جاى تحقیق بیشترى دارد، لیکن متن آنها بسیار قوى است. کسانى که احادیث را با متون آنها مى‌شناسند، این گونه از احادیث را هم معتبر مى‌دانند.
على بن الحسین، امام سجاد سلام الله علیه بعد از سفر حجّ، شبلى را دیدند و فرمودند: چه مى‌کنى؟
عرض کرد: از حج برمى‌گردم.
فرمـود: آیا به میقـات رفتى و لبـاس دوختـه را از تـن درآوردى و لباس احـرام را در بر نمـودى و سپس غسـل احـرام را انجـام دادى؟
عرض کرد: آرى.
فرمود: این که لباس دوخته را از بَر گرفتى، آیا هنگام کندن لباس دوخته، قصد کردى که از لباس معصیت بیرون بیایى؟
عرض کرد: نه.
فرمود: وقتى لباس احرام را در بر کردى در این قصد بودى که جامه طاعت در بر مى‌کنى؟
عرض کرد: نه.
فرمود: وقتى غسل احرام انجام دادى، آیا قصد کردى که خود را از گناهان شستشو مى‌کنى؟
عرض کرد: نه، من فقط لباس مخیط و دوخته را بیرون آوردم و لباس احرام را در بَر کردم و وقوف نمودم. و نیت کردم همان چیزهایى را که دیگران انجام مى‌دهند.
فرمود: پس تو احرام نبسته‌اى! احرام یک دستور ظاهرى دارد که همه آن را انجام مى‌دهند و یک دستور باطنى و سرّى دارد که تنها اهل سیر و سلوک و کسانى که به اسرار حجّ آگاهند، به آن توجه دارند.
گوشه‌هایى از اسرار و مسائل اخلاقى حج 

 

عده‌اى از اصحاب و شاگردان ائمه ـ علیهم السلام ـ به کشف و شهود راه یافته‌اند و باطن کسانى را که در سرزمین عرفات و غیر عرفات به سر مى‌بردند، دیده‌اند. زائر بیت الله باید با باطنى روشن این سفر را طىّ کند وگرنه ممکن است خداى ناکرده باطن حیوانى داشته باشد و اهل باطن با چشم ملکوتى واقعیت آنها را ببینند.
امام سجّاد علیه السلام از زهرى پرسید: به نظر تو جمعیت زائر امسال چقدر است؟ زهرى عرض کرد: چهارصد هزار یا پانصد هزار. حضرت با اشاره‌اى، گوشه‌هایى از ملکوت را بر وى روشن ساخت و او باطن بسیارى از افراد را دید که به صورت حیوان بودند. آنگاه فرمود: حج‌گزار کم است و سر و صدا و ناله زیاد. این سر و صداها، سر و صداى حاجیان راستین نیست. حاجیان راستین بسیار کم هستند که آنان را به صورت انسان مى‌بینى کسانى هستند که به قرآن و عترت و وحى و رسالت معتقدند و به تمام چیزهایى که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره اصول و فروع دین، به خصوص امامت و ولایت آورده‌اند معتقدند و عمل مى‌کنند. باطن این گروه همانند ظاهرشان، انسان است. و دین وجودشان را احاطه کرده است. اما کسانى که بسیارى از مسائل را نپذیرفته‌اند و مى‌گویند رسول خدا صلی الله علیه و آله در تعیین رهبرى اجتهاد کرده و این تعیین رهبرى به دستور خداوند متعال نبوده است! اینها قائل به جدایى قرآن و عترتند، در حالى که قرآن و عترت یک نور و از هم جدایى ناپذیرند. اگر کسى به قرآن تمسک کند و عترت را نپذیرد در حقیقت قرآن منهاى قرآن را برگزیده است. نمى‌شود که انسان، بخشى از حقیقت را بپذیرد و بخشى دیگر را رها سازد؛ «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» نمى‌شود. کسانى که «یریدون أن یتخذوا بین ذلک سبیلا»(2)؛ خواسته‌اند راه نزدیک‌ترى انتخاب کنند، بیراهه رفته‌اند و در حقیقت باطن اینها، جحود و انکار حقّ است و جحود و انکار حقّ به صورت حیوانیت و درنده خویى ظهور مى‌کند.
اگر انسانى حیوان شود بد است وگرنه حیوانى که انسان نبوده و خودش در حدّ حیات حیوانى خلق شده است، مذموم و معاقب نیست و او را به جهنّم نمى‌برند زیرا مکلّف نبوده است.
اینجا از خدا غیرِ خدا طلبیدن خطاست

 

وقتى امام سجاد سلام الله علیه به مکّه مشرف شد، به عرض ایشان رساندند: والى مدینه که باغ شما را به ستم گرفت شکایت او را به عبدالملک خلیفه وقت برسانید، چون عبدالملک در این سال به مکّه آمده است. حضرت فرمود: من در کنار کعبه، از صاحب این خانه دنیا نمى‌خواهم چه رسد که به غیر خدا پناه ببرم و مسائل دنیا را در این جا مطرح کنم! این جا جاى نیایشى است که انسان را با محبوب حقیقى آشنا کند. بدا به حال کسى که در کنار کعبه، از صاحب کعبه غیر از محبوب حقیقى را طلب کند!
امام سجاد علیه السلام در عرفات دید سائلى به تکدّى پرداخته، گریه مى‌کند. حضرت فرمود:
اگر تمام دنیا دستِ این مرد بود و از دست او گرفته مى شد، حق نداشت امروز در این سرزمین براى آن اشک بریزد! این جا از خدا غیر خدا را طلبیدن، ضرر کردن است.
به تعبیر استاد بزرگوار، حکیم متألّه، مرحوم الهى قمشه‌اى ـ قدس الله سرّه الشریف ـ :
حجرالأسود خالِ لب لعل است و این خال را ببوس تا به محبوبت برسى. بوسى حَجَر خالِ لب لعل‌نگاران.(3)
زائر با یمین خدا بیعت مى‌کند و حجرالأسود را تنزل دست پروردگار مى‌داند؛ چه این که کعبه را تنزّل بیت معمور و عرش خدا مى‌داند و طواف خود را تنزّل طواف فرشتگان مى‌شمارد. و سرانجام خود را فرشته‌اى متوسط مى‌یابد و آثار فرشتگى را در خود مشاهده مى‌کند.
وقتى به سرزمین عرفات مى‌رسد، دعاهاى خاصّ عرفه را همانند امام سجّاد و سالار شهیدان، سیدالشهدا علیهماالسلام مى‌خواند.
امّا زمزم، رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلم آن قدر به آب زمزم علاقه داشت که استهداء مى‌کرد و مى‌فرمود: شما که از مکه به مدینه مى‌آیید، براى من آب زمزم سوغات بیاورید.(4) این آب در اثر نیایش آن مادر جوشید. وقتى هاجر به ابراهیم خلیل عرض کرد من و این کودک نوزاد را در این سرزمین لم یزرع به که مى‌سپارى (اِلى مَن تَدَعُنا) فرمود: به صاحب این سرزمین (اِلى ربّ هذه البنیة)(5) این گفتن همان و آرامش قلب مادر همان.
وقتى کودک تشنه شد، مادر به دنبال آب، هفت بار از سینه صفا به مروه و از بالاى مروه به صفا رفت و آمد. ناگهان دید که زیر پاى کودک نوزاد چشمه‌اى جوشیده است که همچنان هزاران قرن است مى‌جوشد! چه با برکت است زمزم!
بدا به حال کسى که با آب زمزم وضو بگیرد، در کنار کعبه طواف کند و از خدا غیر خدا بخواهد و نورانى نشود!
امام صادق علیه السلام فرمود: «نور الحق لا یزال على الحاج ما لم یذنب.»(6)
«حاجى تا زمانى که آلوده به گناه نشود، نور خدا در او هست و زایل نمى‌شود.»
این عالى‌ترین بهاء به حج و زیارت است. این عمل نور است. خوشا به حال کسى که این نور را در آن جا ببیند و در جان خود پیاده کند.
وقتى انسان از کعبه و از سفر بیت الله باز مى‌گردد باید طواف وداع انجام دهد و با خدا گفتگو کند.
روایت شده که امام هشتم علیه السلام آنگاه که مى‌خواست کعبه، این بناى توحید را وداع کند، به خدا عرض مى‌کرد:
«اِنّی انقلبُ على أن لا اله الاّ أنت»(7) ؛ «خدایا! من از کنار خانه تو با توحید بازمى‌گردم و بر این اعتقادم که پروردگارى جز تو نیست.»
زائر باید بگوید: خدایا! من موحّد از اینجا مى‌روم و نه تنها معتقدم که در عالم خدایى هست که این ضعیف‌ترین درجه توحید است بلکه آنچنان موحّدم که تمام کارها را فانى در کار تو و تمام اوصاف را فانى در وصف تو و بالأخره تمام ذوات را فانى در ذات تو مى‌بینم؛ (انّى انقلب على أن لا اله الاّ أنت.)
حضرت فرمود: «الدّخول فى الکعبة دخول فى رحمة الله والخروج عن الکعبة خروج من الذنوب»(8) ؛ اگر انسانى توفیق پیدا کرد و به درون کعبه راه یافت، جایى که انسان در هر حال و به هر سوى مى‌تواند نماز بخواند، و به هر سمت رو کند به قبله رو کرده است و بالأخره آنجا که نمودار کامل از «فأینما تُوَلُّوا فثمّ وجه الله»(9) است، چنین شخصى وارد رحمت الهى شده است و هنگامى که از کعبه بیرون مى‌آید از گناهان خارج مى‌شود.
حضور امام زمان (عج) در حجّ 

 

وجود مبارک حضرت بقیّة الله، حجة بن الحسن ـ عجّل الله تعالى فرجه الشریف ـ هر سال در مراسم حجّ حضور دارد.(10) در عرفات و منا حاضر است. همچنین بسیارى از شاگردان خاصش مانند ابوبصیرها، سدیر صیرفى‌ها و زهرى‌ها و ... که تربیت شده او هستند در مراسم حضور دارند. حضرت مى‌تواند به شاگردان خود از راه ملکوت بفهماند که چه کسى انسان است و چه کسى حیوان. ممکن است کسى در سرزمین عرفات و منا به وجود مبارک بقیة الله الاعظم دعا هم بکند و دعاى فرج را هم بخواند امّا قلب او، قلب انسان نباشد. ممکن است کسى مشکلى داشته باشد و مشکلش ناخودآگاه به برکت حضرت حجت ـ سلام الله علیه ـ حل شود امّا چنین نیست که اگر عملى خارق عادت در حج یا در منا و عرفات پیدا شد، مستقیماً توسّط وجود مبارک حضرت حجّت باشد. احتمال دارد خود حضرت باشند و احتمال دارد اولیایى که دست پرورده آن حضرت هستند باشند. ممکن است سالمندى، زن یا مرد، و یا ناواردى راه خیمه و چادر را گم کند یا در بین راه بدون زاد و راحله بماند و ولیّى از اولیاى الهى که تربیت شده مکتب ولایت امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ است او را راهنمایى کند. گرچه این شخص مع الواسطه خدمت حضرت حجّت رسیده است اما بلاواسطه نبوده است. چنین نیست که هر اثر غیبى در مراسم حجّ مستقیماً مربوط به وجود مقدس حضرت ولى عصر ـ ارواحنا فداه ـ باشد. خیلى توفیق مى‌خواهد و چنین تشرّفى براى اَوحَدى از موحّدان پیش مى‌آید که وجود مبارک حضرت ـ سلام الله علیه ـ شخصاً به بالین او بیاید. البته عنایت ایشان شامل اولیا و شاگردان و صالحین و صدیقین و شهدایى را که تربیت کرده است، مى‌شود. آنها مأموران ایشان هستند و به دستور ایشان مشکلات دیگران را حلّ مى‌کنند و خلاصه این که وجود مقدّس حضرت و دست پروردگان ایشان، باطن ما را مى‌بینند.
تفاوت حج با دیگر عبادات 

 

زائران بیت الله الحرام هر عبادتى را که انجام مى‌دهند راز و رمز بسیارى از آنها برایشان روشن است. نماز کارهایى دارد. روزه دستوراتى دارد. زکات و جهاد دستوراتى دارد که پى بردن به منافع و فواید این دستورات دشوار نیست. نماز ذکرهایى دارد که معناى آن روشن است؛ رکوع و سجودى دارد که تعظیم را تفهیم مى‌کند و تشهدى دارد که اعتراف را به همراه دارد و ...
روزه‌داراى پرهیز از مشتهیات است. همدلى و همدردى و همآهنگى با مستمندان و یادآور فشار گرسنگى و تشنگى بعد از مرگ است. روزه گرفتن منافع فراوان دارد که هم منافع طبّى و دنیایى‌اش معلوم است و هم منافع تهذیب روح و معنوى آن.
زکات، انفاق و تعدیل ثروت و رسیدگى به حال مستمندان و ضعیفان است که منفعت و مصلحت آن هم مشخّص است.
جهاد و مرزدارى و دفاع مقدّس علیه تهاجم بیگانگان نیز منافع فراوانى دارد که پى بردن به آنها دشوار نیست.
لیکن حج، یک سلسله دستورات و مراسم و مناسک دارد که پى بردن به راز و رمز آن بسیار سخت و دشوار است. فهمیدن معناى بیتوته در مشعرالحرام، سر تراشیدن، بین صفا و مروه هفت بار رفتن و بازگشتن و در بخشى از این مسافت هروله کردن و ... دشوار است، چرا که این راز و رمزى دارد پیچیده. لذا جریان تعبّد در حجّ بیش از سایر دستورات دینى است.
از رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلم نقل شده است که آن حضرت به هنگام لبیک گفتن، به خدا عرض کرد:
«لبّیکَ بِحَجَّة حَقّاً تَعَبُّداً و َرِقّاً»(11)؛ «خدایا! من با رقّیت و عبودیّت محض لبیک مى‌گویم و مناسک حجّ را انجام مى‌دهم.»
از آنجا که روح تعبّد در حج بیشتر است، سرّ بسیارى از مناسک با عقل عادى قابل تبیین نیست. لذا به هنگام گفتن لبیک، عرض کرد: «تعبّداً و رقّاً» نظیر ذکرى که در سجده تلاوت گفته مى‌شود.
پس حج یک سلسله دستوراتى دارد که با بندگى محض و رقّیت صرف و عبودیّت تامّ هماهنگ‌تر است، براى این که آن اسرار و منافع مرموز را تبیین کنند، در روایات به صورت منافع آورده‌اند و گاهى هم به صورت داستان در سخنان اهل معرفت و دل آمده است. از یک سو به عنوان بیان اسرار است و از سوى دیگر به عنوان داستان مى‌خواهند بخش‌هاى اساسى حج را خوب تفهیم و تبیین کنند.
پی‌نوشت‌ها: 1 ـ مستدرک الوسائل، ج10، ص166، روایت شبلى. در احیاءالعلوم غزالى آمده است: کسى شبلى را در خواب دید و از او پرسید: پروردگار با تو چه کرد؟ شبلى پاسخ داد: آن سان مرا به حساب گرفت که سخت نومید شدم و آن هنگام مرا در بخشایش غرقه ساخت.
2 ـ نساء / 150.
3 ـ دیوان الهى قمشه‌اى.
4 ـ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص135.
5 ـ فروع کافى، ج4، ص201 .
6 ـ فروع کافى، ج4، ص253/ ثواب الاعمال صدوق، ص74.
7 ـ وافى، باب دخول الکعبه .
8 ـ وسائل الشیعه، ج13، ص272.
9 ـ بقره/ 115.
10 ـ بحار، ج52، ص151 و ص152/ من لایحضره الفقیه، ج2، ص307.
11 ـ مجمع الزوائد، ج3، ص223/ و محجة البیضاى فیض کاشانى.

سه شنبه, 25 شهریور 1399 17:54

مسجد «بیت الفتوح» لندن

مسجد «بیت الفتوح» که در «موردن» لندن واقع شده است یکی از بزرگ ترین مساجد اروپای غربی است و ظرفیت پذیرایی از 13 هزار نمازگزار را دارد.

این مسجد در سال 2003 میلادی با هزینه 15 میلیون پوندی که جامعه مسلمانان احمدیه آن را بر عهده گرفت ساخته شد.

 

 

مسجد اصلی دارای ارتفاع 23 متر از سطح زمین است و برای به حداکثر رساندن ظرفیت ساختمان یک فضای زیرزمینی هم برای آن در نظر گرفته شده است.

 

 

نام مسجد «بیت الفتوح» به خاطر تلاش های متولیان آن برای اطعام افراد بی خانمان و انسجام جامعه محلی برای دفعات زیادی در روزنامه های انگلیسی آورده شده است.

 

طراحی این مسجد هم تلفیقی از طرح سنتی اسلامی با معماری مدرن انگلیس است.

 

«بیت الفتوح» دارای تاریخی از رویدادهای قابل توجه است. در مستند تلویزیونی سال 2015 میلادی از آن به عنوان «بزرگ ترین مسجد بریتانیا» یاد شد.

 

«میرزا طاهر احمد»،رئیس وقت جامعه مسلمانان احمدیه در فوریه سال 1995 میلادی درخواست بودجه برای ساخت مسجد «بیت الفتوح» را ارائه داد و زمینی که مسجد در آن قرار دارد در 29 مارس سال 1996 میلادی خریداری شد.

 

طراحی این مسجد را استودیوی معماری آکسفورد به نام «ساتون گریفین» ارائه داد.

 

سنگ بنای مسجد بیت الفتوح به دست میرزا طاهر احمد در 19 اکتبر 1999 در مراسمی با حضور 2000 مهمان گذاشته شد و در نهایت این مسجد در روز سوم اکتبر 2003 افتتاح شد.

 

 

در مراسم افتتاح این مسجد بیش از 600 مهمان از جمله اعضای پارلمان اروپایی،اعضای پارلمان بریتانیا،شهردارهای حومه های لندن،اعضای شورای شهر و سخنران های دانشگاهی حضور داشتند.

 

مسجد بیت الفتوح در سال 2010 میلادی به عنوان «50 ساختمان برتر جهان» در نشریه «Spectator» معرفی شد.

 

 

این مسجد همچنین در مرکز کمپین وفاداری ، آزادی و صلح در سراسر انگلیس برای از بین بردن تصورات غلط درباره اسلام و ایجاد پل ارتباطی میان مسلمانان و غیر مسلمانان  قرار داشت.

پنج شنبه, 20 شهریور 1399 15:01

نکاتی درباره عالم پس از مرگ

  

- سؤال

منازل و مراحل آخرت و چگونگی عالم پس از مرگ را توضیح دهید؟

  

- پاسخ

انسان در سفر آخرت منازل و مراحل متعددی را طی می کند که در این جا به اختصار درباره آن منازل توضیحاتی ارائه می شود:

  

۱. نخستین منزل، جریان سکرات مرگ و سختی جان دادن است، امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ در تبیین سکرات مرگ می فرماید: «مرگ را ورطه ها و دشواری هایی است سخت تر از آن که بتوان وصفش کرد، یا عقل های مردم بتواند آن را بفهمد.»[۱]

طبق این کلام حضرت، سکرات مرگ بگونه ای سخت است که اساساً هرگز قابل وصف نیست، و اگر بتوان آن را وصف کرد، کسانی که در دنیا هستند توان درک و فهم آن را ندارند.                 

  

۲. منزل دیگر، قبر است، امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ درباره این منزل می فرماید: «فیا لَهُ مِن بیتِ وحدهٍٍ، و منزل وحشهٍ و مفرد غربَهٍٍ» [۲] یعنی  وای براو از خانه تنهایی، و سرای وحشت، و جایگاه بی کسی و غربت.

در روایتی آمده روزی رسول خدا _ صل الله علیه و آله و سلم _ بر سر میتی که او را دفن می کردند حاضر شد، و در حالی که اشک از چشمان حضرت به شدّت سرازیر بود به مردم فرمود: «اخوانی لمثل هذا فاعدّوا» یعنی ای برادرانِ من، از برای همچو منزلی خود را آماده سازید. [۳]

  

۳. گر چه از یک نظر قبر همان عالم برزخ است، [۴] از لحاظ دیگر برزخ  را می توان یکی از منازل قیامت تلقی کرد، برزخ واسطه میان دنیا و آخرت است، انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتی که داشته و اعمال نیک و بدی که در این دنیا انجام داده  مورد بازپرسی خصوصی قرار می گیرد و پس از محاسبه اجمالی طبق نتیجه ای که گرفته شده به یک زندگی شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محکوم گردیده و با همان زندگی در انتظار روز رستاخیز عمومی بسر می برد. روح انسان در برزخ  در یک قالب مثالی که اوصاف ماده (رنگ و شکل و اندازه) را دارد ولی مادی نیست. به سر می برد اگر از نیکان است از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا برخوردار می شود و اگر از بدان است در نقمت و عذاب و مصاحبت شیاطین و پیشوایان ضلال می گذراند. [۵]

درباره انسان در عالم برزخ سخن بسیار است، از جمله اینکه بر اساس آموزه های دینی انسان میت در آن عالم سخت نیازمند کارهای نیک از قبیل دعا و صدقه دادن به نیت او از طرف بستگان است، در روایتی آمده هر کسی که صدقه به فقیری به نیت میتی بدهد، فرشته ای آن را در ظرفی از نور که بسیار درخشنده است می گذارد و در عالم برزخ آن را به میت مورد نظر هدیه کننده می رساند و می گوید این هدیه را فلان کس برای شما فرستاده است، میت آن هدیه را می گیرد و از آن بهره مند می شود. [۶]

  

۴. منزل دیگر مرحله ای است که از آن در آموزه های دینی به «نفخ صور= فریاد مرگ و حیات» یاد شده است، و در آیات فراوانی از قرآن مجید اشاراتی به مسأله نفخ صور شده است، از مجموع آن آیات به خوبی استفاده می شود که دو بار در صور دمیده می شود، یک بار در پایان جهان که همه خلایق می میرند و این نفخه مرگ است، و بار دیگر در آستانه رستاخیز که همه مردگان زنده می شوند و این نفخه حیات است، در حقیقت توقف و از کار افتادن این جهان و آغاز حرکت جهان دیگر تشبیه به توقف و حرکت لشکرها و قافله ها شده است که با صدای شیپور مخصوص یا صدای بلند دیگری همگی با هم از راه رفتن باز می ایستند و متوقف می شوند و با صدای دیگر به پا می خیزند و حرکت می کنند. [۷] در قرآن کریم درباره این مرحله و منزل انسان در مسیر سفر آخرت چنین  آمده: «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْری فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ» [۸] یعنی و در صور دمیده می شود و تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستند می میرند مگر کسانی که خدا بخواهد، سپس بار دیگر در صور دمیده می شود ناگهان همگی به پا می خیزند و در انتظار هستند.

از این آیه به دست می آید که نفخ صور در حقیقت یک صاعقه و صیحه عقلی است که تمام آسمان و زمین را پر می کند و سبب مرگ ناگهانی همه موجودات زنده می شود و یا همه را به حرکت و جنبش در می آورد و سبب حیات و زنده شدن آنها می شود. [۹]

  

۵. منزل دیگر که جزء مواقف هولناک مسیر آخرت است، منزل سنجش اعمال انسان است.

در قرآن کریم بحث های گسترده ای درباره این مرحله از سفر آخرت مطرح شده و با تعبیرات گوناگون از آن موقف و مرحله یاد شده است که در اینجا به نمونه هایی از آن آیات اشاره می شود تا چیستی و چگونگی این منزل تا اندازه ای معلوم شود:[۱۰]

فرمود: «وَ تَری کُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعی إِلی کِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» [۱۱] یعنی هر امتی را به زانو در آمده می بینی، هر امتی به سوی کارنامه خود فرا خوانده می شود و بدیشان می گویند: آنچه را می کردید امروز پاداش می یابید. و در آیه دیگر فرمود: «اما کسی که نامه اعمالش به دست راست او داده می شود از خوشحالی فریاد می زند که اهل محشر نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید و اما کسی که نامه اعمالش بدست چپ او داده شده می گوید: ای کاش هرگز نامه اعمال به من داده نمی شد.»[۱۲]

اما در این باره که ماهیت نامه اعمال چیست، مفسران مطالب فراوانی را مطرح کرده از جمله گفته اند: ممکن است گفته شود اعمال انسان همان گونه که در درون جان او اثر می گذارد در عالم بیرون، در فضا و هوای اطراف، در زمینی که بر آن زندگی می کند و در همه چیز اثر دارد، گوئی بر آنها نقش می بندد، نقوش طبیعی و غیر قابل انکار، نقوشی که به وسیله قوا و نیروهای عالم هستی و فرشتگان در دل این موجودات ثبت می شود، در قیامت پرده از آن برداشته می شود، و آشکار می گردد، و به دست هر کس داده می شود و با یک نگاه در آن حال هر کس معلوم است، مسلماً این آثار در دنیا برای ما محسوس و قابل درک نیست، اما بی شک آنها وجود دارند، و روزی که در آن دید تازه ای پیدا می کنیم همه اینها را می بینیم و می خوانیم و تصدیق می کنیم. [۱۳]

   

۶. یکی دیگر از منازل آخرت که بسیار حساس است، مرحله عبور از صراط است، در وصف آن گفته شده: صراط پُلی است که بر روی جهنم کشیده شده و تا کسی از آن نگذرد داخل بهشت نمی شود. و در روایات آمده است که از مو باریک تر و از شمشیر برنده تر و از آتش گرم تر است، و مؤمنان خالص در کمال آرامش، ‌ و به سرعت و بدون ترس از آن عبور می کنند. اما برخی با دشواری و همراه ترس و نگرانی بالاخره از آن می گذرند و عده ای از روی آن پل به جهنم می اُفتند.

نمونه آن صراط در دنیا نیز وجود دارد که در واقع گذر از این صراط پی آمدش عبور آسان از صراط یاده شده در آخرت است و آن عبارت است از دین حق و راه ولایت و متابعت از امیرمؤمنان و سایر امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ، هر کسی که در دنیا از این صراط یعنی راه ولایت عدول کند و به انحراف کشیده شود و مسیر غیر ولایت را برگزیند و با گفتار یا کردار خود در جهت خلاف آن حرکت نماید، در آخرت از پل نمی تواند عبور کند و بالاخره در هنگام عبور از آن پایش می لرزد و در جهنم سقوط می کند. [۱۴]

برخی از بزرگان معاصر ضمن بحث مبسوطی درباره صراط به این روایت استناد کرده که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «ای علی در روز قیامت من و تو و جبرئیل به صراط می نشینیم و کسی از صراط نمی گذرد مگر این که نامه ای داشته باشد که در آن اعتقاد وی به ولایت شما نگاشته شده باشد... د. اساساً در اسلام ناب همه معارف به هم پیوسته است لذا صراط که همان راه و روش شناخت خدا است، دو گونه است، صراط دنیا و آخرت، راهی که در دنیاست، همان امام واجب الاطاعه است، کسی که در دنیا او را شناخت و به راهنمایی های او اقتدا کرد از صراط آخرت که پل دوزخ است گذشته است و هر کس امام را در دنیا نشناخت گامش بر صراط آخرت می لرزد و در آتش دوزخ سقوط می کند. [۱۵]

  

آنچه بازگو شد نمودار و نمونه‌هایی از منازل و مراحل سفر آخرت است، و ممکن است در هر کدام از مراحل و منازل یاد شده به خصوص بعد از آن که انسان سر از خاک بر می‌دارد و زنده می‌شود مراحل و مواقف‌ متعدد وجود داشته باشد مثلاً در روایات آمده که در قیامت پنجاه موقف و ایستگاه وجود دارد که هر موقف آن هزار سال طول می‌کشد.

امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «انّ فی القیامه خمسین موقفاً لکل موقفٍ الف سنة» [۱۶] یعنی در قیامت پنجاه موقف وجود دارد که هر موقف آن هزار سال است.

علما گفته‌اند: در مسیر محشر برای هر یکی از واجبات الهی یک ایستگاه گذاشته می‌شود و انسان‌ها در آن ایستگاه‌ها نگاه داشته می‌شوند و درباره نحوه‌ عملکرد انسان نسبت به آن کار و فریضه الهی حساب‌ رسی می‌شود، اگر عمل کرده بود و رحمت الهی شامل او شد به عقبه بعدی منتقل می‌شود تا به این ترتیب از همه عقبه‌ها عبور کند و اگر خدای نخواسته عمل نکرده بود و رحمت الهی نیز شامل او نشد از همان عقبه پای او می‌لرزد و وارد جهنم می‌شود. زیرا همه این موقف‌ها به عبور از پل صراط بر می گردد، اسم یکی از آن‌ها عقبه‌ی ولایت است که انسان در آنجا مورد بازجویی قرار می‌گیرد و درباره‌ی ولایت امام علی و سایر ائمه ـ علیهم السّلام ـ سؤال می‌شود.

عقبه‌ دیگر، عقبه‌ نماز است، عقبه دیگر عقبه‌ امانت است و برای هر وظیفه‌ شرعی یک عقبه و موقف تعیین شده است. [۱۷]

  

طبق این بیان معلوم می‌شود که گذشته از آنچه علما در بحث منازل آخرت و به عنوان مراحل کلی مسیر آخرت مطرح کرده‌اند، مواقف و عقبه‌هایی نیز در مسیر راه وجود دارد. مثلاً بر پل صراط که خود یکی از منازل آخرت است، چند موقف و عقبه وجود دارد. و بدین ترتیب اگر در ترتیب‌بندی منازل آخرت منزل حساب‌رسی قبل از منزل «پل صراط» عنوان شده در واقع یک ترتیب‌بندی به حسب طرح بحث منازل آخرت است و گرنه بر اساس بیان یاد شده و بعضی روایات در سر پل صراط در مواقف و عقبه‌های خاصی از هر کدام از اعمال واجب بازجویی می‌شود و این خود یک نوع حساب‌رسی است پس این مسأله که آیا پل صراط قبل از منزل حساب‌رسی است یا بعد از آن، گفته‌ها بر اساس روایات متعدد متفاوت خواهد بود.

  

نتیجه:

مواقف مذکور، بخش هایی از مراحل و منازل مسیر انسان در سفر ابدی اوست که این سفر بدون استثنا برای همگان است و کسی چه بخواهد چه نخواهد این سفر را باید برود و  آن منازل را باید طی کند، تا بالاخره به نتیجه آنچه عمل کرده است برسد. اگر خوب عمل کرده و در مسیر معارف وحی آسمانی حرکت کرده است فَطُوبی له و حُسنُ مَآب، بهشت جاودان گوارای او باد. اگر خدای نخواسته بد عمل کرده و در جهت خلاف راهنمایان الهی (پیامبران و ائمه ـ علیهم السّلام ـ) گام برداشته است، بدا به حال او که جهنم  آتشین جایگاه او خواهد بود.

  

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱. معاد، آیت الله دستغیب.

۲. معاد شناسی سید محمد حسین تهرانی.

۳. معاد در قرآن، آیت الله مظاهری.

   

پی نوشت ها:

[۱] . نهج البلاغه، خطبه ۲۲۱.

[۲] . همان، خطبه ۱۵۸.

[۳] . قمی، شیخ عباس، منارل الآخره، نشر مؤسسه در راه حق، قم، ۱۳۶۵ ش، ص ۲۰.

[۴] . موسوی خمینی، سید روح الله، معاد از دیدگاه امام خمینی، نشر مؤسسه نشر آثار امام (ره)، ۱۳۷۸ ش، تبیان دفتر ۳۰، ص ۱۷۱.

[۵] . طباطبایی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۴۸ ش، ص ۱۰۰.

[۶] . قمی، شیخ عباس، منارل الآخره، نشر پیشین، ص ۴۳.

[۷] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷ ش، ج ۶، ص ۴۶.

[۸] . زمر/ ۶۸.

[۹] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، نشر پیشین، ج ۶، ص ۶۷.

[۱۰] . همان، ص ۷۵.

[۱۱] . جاثیه/ ۲۸.

[۱۲] . الحاقه/ ۱۹، ۲۵، ۲۶.

[۱۳] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، نشر پیشین، ج ۶، ص ۱۰۵.

[۱۴] . قمی، شیخ عباس، منازل الآخره، نشر پیشین، ص ۱۱۸؛ و موسوی خمینی، سید روح الله، چهل حدیث، نشر مؤسسه آثار امام (ره) , ۱۳۷۸ ش، ص ۹۸،   مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۹ ش، ج ۱۳، ص ۱۱۹.

[۱۵] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، (معاد در قرآن)، قم، نشر مرکز اسراء، ۱۳۸۱ ش، ج ۵، ص ۲۱۴، مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، نشر داراحیاء التراث العربیّه، ۱۴۰۳ ق، ج ۸، ص ۶۷، نور الثقلین، قم، نشر المطبعة العلمیة، بی تا، ج ۴، ص ۴۰۲.

[۱۶] . بحارالانوار، بیروت، نشر دار الاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، ج۷، ص۱۲۷، باب ۶، ح ۵.

[۱۷] . همان، ص۱۲۹.

  

- آیه

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‌ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ‌

  

- ترجمه

و هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شده  اند، مردگانند؛ بلکه آنها زندگانی هستند که نزد پروردگارشان روزی داده می  شوند.

  

- نکته ها

ما بر مبنای قرآن که شهیدان را زنده می  داند، به شهدای راه اسلام و خصوصاً شهدای کربلا سلام کرده، با آنان حرف می  زنیم و توسل می  جوییم.

ابوسفیان در پایان جنگ اُحد با صدای بلند فریاد می زد: این هفتاد کشته  مسلمانان در احد، به عوض هفتاد کشته  ما در جنگ بدر. ولی رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: کشته های ما در بهشت جای دارند، ولی کشتگان شما در دوزخند. [۱۷۸]

  

نکاتی پیرامون شهید و شهادت

۱- در روایات آمده است که شهید، هفت ویژگی اعطایی از جانب خداوند دارد: اوّلین قطره ی خونش، موجب آمرزش گناهانش می گردد. سر در دامن حورالعین می نهد. به لباس های بهشتی آراسته می گردد. معطّر به خوش بوترین عطرها می شود. جایگاه خود را در بهشت مشاهده می کند. اجازه ی سیر و گردش در تمام بهشت به او داده می شود. پرده ها کنار رفته و به وجه خدا نظاره می کند. [۱۷۹]

۲- پیامبر صلی الله علیه وآله از شخصی شنید که در دعا می گوید: «اسئلک خیر ما تسئل» خدایا! بهترین چیزی که از تو درخواست می شود به من عطا کن، فرمود: اگر این دعا مستجاب شود، در راه خدا شهید می شود. [۱۸۰]

۳- در روایت آمده است: بالاتر از هر نیکی، نیکوتری هست، مگر شهادت که هرگاه شخصی شهید شود، بالاتر از آن خیری متصوّر نیست. [۱۸۱]

۴- در روز قیامت، شهید مقام شفاعت دارد. [۱۸۲]

۵ - از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: در قیامت لغزش  های شهید به خودش نیز نشان داده نمی  شود. [۱۸۳]

۶- شهدای صف اوّلِ حمله و خط شکن، مقامشان برتر است. [۱۸۴]

۷- مجاهدان از درب مخصوص وارد بهشت می  شوند [۱۸۵] و قبل از همه به بهشت می  روند [۱۸۶] و در بهشت جایگاه مخصوصی دارند. [۱۸۷]

۸ - تنها شهید است که آرزو می کند به دنیا بیاید و دوباره شهید شود. [۱۸۸]

۹- بهترین و برترین مرگ ها، شهادت است. [۱۸۹]

۱۰- هیچ قطره ای محبوب تر از قطره ی خونی که در راه خدا ریخته شود، در نزد خداوند نیست. [۱۹۰]

۱۱- در قیامت، شهید سلاح به دست، با لباس رزم و بوی خوش به صحنه می آید و فرشتگان به او درود می فرستند. [۱۹۱]

۱۲- امامان ما شهید شدند. بسیاری از انبیا و رهروان و پیروان آنان نیز شهید شدند. «وکایّن من نبیّ قاتل معه ربّیّون کثیرا» [۱۹۲]، «یقتلون النبیین بغیر حق» [۱۹۳]

۱۳- حضرت علی علیه السلام با داشتن ده ها فضیلت اختصاصی، تنها وقتی که در آستانه ی شهادت قرار گرفت فرمود: «فزت و ربّ الکعبة» او اوّل کسی بود که ایمان آورد، جای پیامبر صلی الله علیه وآله خوابید، برادر پیامبر شد، تنها خانه ی او به مسجد پیامبر درب داشت، پدر امامان و همسر زهراعلیها السلام بود. بت شکن بود، ضربت روز خندق او، از عبادت ثقلین افضل شد. امّا در هیچ یک از موارد مذکور نفرمود: «فُزت»

۱۴- علی علیه السلام می فرمود: قسم به خدایی که جان فرزند ابوطالب در دست اوست، تحمّل هزار ضربه شمشیر در راه خدا، آسان تر از مرگ در رختخواب است. [۱۹۴]

۱۵- علی علیه السلام در جنگ احد ناراحت بود که چرا به شهادت نرسیده است تا اینکه مژده شهادت در آینده را از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله دریافت نمود.

۱۶- شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی می نویسد: سخاوتمند، هنرمند و عالم، مال، هنر و علم خود را که بخشی از وجود اوست جاودانه می کند، امّا شهید، خودش را جاودانه می کند. [۱۹۵]

۱۷- در عالم حیوانات نیز گوسفندِ مرده بی ارزش است، گوسفندی که به سوی قبله و با نام خدا ذبح شود، ارزش دارد.

۱۸- همان گونه که کور، مفهوم بینایی را درک نمی کند، زندگان دنیا حیات شهدا را درک نمی کنند.

۱۹- وقتی انفاق مال در راه خدا، قابلیّت رشد تا هفتصد برابر و بیشتر را دارد، دادن خون و جان، در راه خدا چگونه است؟

  

- پیام ها

۱- شهادت، پایان زندگی نیست، آغاز حیات است. بسیاری از زندگان مرده اند، ولی کشتگان راه خدا زنده اند. «بل أحیاءٌ»

۲- شهادت، باختن و از دست دادن نیست؛ بلکه یافتن و به دست آوردن است. «بل أحیاء ... یرزقون»

۳- کشته شدن، آنگاه ارزشمند است که در راه خدا باشد. «قتلوا فی سبیل اللَّه»

۴- تصوّر هلاکت و یا خسارت برای شهید، تفکّری انحرافی است که باید اصلاح شود. «لا تحسبنّ»

  

پی نوشت ها:

۱۷۸) تفسیر مجمع البیان.

۱۷۹) وسائل، ج ۱۱، ص ۱۰.

۱۸۰) مستدرک، ج ۲، ص ۲۴۳.

۱۸۱) بحار، ج ۷۴، ص ۶۱.

۱۸۲) بحار، ج ۲، ص ۱۵.

۱۸۳) وسائل، ج ۱۱، ص ۹.

۱۸۴) میزان الحکمة.

۱۸۵) بحار، ج ۹۷، ص ۸.

۱۸۶) بحار، ج ۹۷، ص ۱۱.

۱۸۷) تفسیر نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۴۱.

۱۸۸) کنزالعمّال، ج ۴، ص ۲۹۰.

۱۸۹) بحار، ج ۱۰۰، ص ۸.

۱۹۰) وسائل، ج ۱۱، ص ۶.

۱۹۱) بحار، ج ۹۷، ص ۱۳.

۱۹۲) آل عمران، ۱۴۶.

۱۹۳) بقره، ۶۱.

۱۹۴) نهج البلاغه.

۱۹۵) حماسه حسینی، ج ۳، ص ۴۰.

حضرت آیت‌الله‌خامنه‌ای در پیامی، اهانت اخیر یک نشریه فرانسوی به ساحت پیامبر اعظم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم را محکوم کردند.

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:

بسمه‌تعالی
گناه بزرگ و نابخشودنی یک نشریّه‌ی فرانسوی در اهانت به چهره‌ی نورانی و قدسی حضرت رسول اعظم (صلّی الله علیه و آله) بار دیگر عناد و کینه‌ی شرارت‌بار دستگاه‌های سیاسی و فرهنگی دنیای غرب با اسلام و جامعه‌ی مسلمانان را آشکار ساخت. بهانه‌ی آزادی بیان برای محکوم نکردن این جرم بزرگ که از سوی برخی سیاستمداران فرانسوی گفته شده کاملاً مردود و غلط و عوام‌فریبانه است.

سیاست‌های عمیقاً ضدّ اسلامی صهیونیست‌ها و دولتهای استکباری عامل این‌گونه حرکتهای دشمنانه است که هر چند یکبار بُروز می‌یابد. این حرکت در این برهه‌ی زمانی میتواند، نیز به انگیزه‌ی منصرف کردن ذهن ملّت‌ها و دولت‌های غرب آسیا از نقشه‌های شومی باشد که آمریکا و رژیم صهیونیستی برای این منطقه در سر دارند.

ملّت‌های مسلمان بویژه کشورهای غرب آسیا، ضمن حفظ هوشیاری در مسائل این منطقه‌ی حسّاس، باید هرگز دشمنی‌های سیاستمداران و سردمداران غربی نسبت به اسلام و مسلمین را فراموش نکنند.

والله غالب علی امره
سیّدعلی خامنه‌ای
   ۹۹/۶/۱۸

حجت الاسلام  حسن روحانی رئیس جمهور روز دوشنبه در دیدار وزیر امور خارجه سوئیس با وی، با اشاره به اینکه معیار در روابط کشورها باید مقررات بین المللی و قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل باشد، اظهار داشت: آمریکا سالهاست که بدنبال حذف نظام جمهوری اسلامی و مداخله در امور داخلی ایران است و آقای ترامپ در یک محاسبه غلط فکر می کرد که با فشار به ایران و جنگ اقتصادی می تواند نظام جمهوری اسلامی را ظرف سه ماه از پای درآورد.

 روحانی با تاکید بر اینکه ما به مقررات بین المللی و توافقات چند جانبه پایبند بوده و خواهیم بود، گفت: هر روزی که آمریکا تصمیم بگیرد از اشتباهات خود دست بردارد، اقدامات غیر قانونی خود را جبران کرده و به قطعنامه 2231 و برجام برگردد، راه برای او باز است.

رئیس جمهور تاکید کرد: امروز برای آمریکایی ها کاملا روشن شده که اشتباه کرده اند و با فشار و تحریم به هدف خود نخواهند رسید.

وی تحریم و جنگ اقتصادی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ، ترور یک مقام عالیرتبه نظامی ایران در یک کشور دیگر و همچنین تعرض به حریم هوایی ایران را نمونه های بارز تروریسم اقتصادی، عملیات تروریستی و تروریسم هوایی از سوی این کشور عنوان کرد و افزود: انتظار ما از همه کشورهای دوست و آزاد جهان این است که در برابر تروریسم و اقدامات غیرقانونی که آمریکا در طی این سالها مرتکب آن شده، سکوت نکنند.

روحانی با بیان اینکه انتظار ما این بود که در شرایط شیوع ویروس کرونا، کشورهای اروپایی در برابر تروریسم اقتصادی آمریکا که حتی مانع از ورود دارو به ایران شده است، اقدام عملی قاطع و صریحی انجام دهند، خواستار فعال تر شدن کانال مالی سوئیس و ایفای نقش موثر تر و مفید تر آن شد.

رئیس جمهور در بخش دیگری از سخنان خود از سوئیس به عنوان یک کشور مهم در قاره اروپا نام برد و با اشاره به روابط خوب و دوستانه دو کشور طی سال های گذشته، بر توسعه روابط تهران – برن در زمینه های مختلف علمی، بهداشتی، کشاورزی، محیط زیستی و .. تاکید کرد.

روحانی همچنین با اشاره به شیوع ویروس عالمگیر کرونا در بسیاری از کشورهای جهان، ابراز امیدواری کرد دو کشور با به اشتراک گذاشتن تجربیات خود در زمینه مقابله با بیماری کووید 19، همکاری های خود در این زمینه را توسعه دهند.

«ایگناتسیو کاسیس» وزیر امور خارجه سوئیس نیز در این دیدار، با اشاره به یکصدمین سالگرد تاسیس روابط سیاسی و دیپلماتیک دو کشور، روابط ایران و سوئیس را بسیار خوب و صمیمانه خواند و بر توسعه و تعمیق این روابط درهمه زمینه ها تاکید کرد.

وزیر خارجه سوئیس با اشاره به اهمیت رعایت قوانین و مقررات بین المللی از سوی همه کشورها، گفت: همه کشورهای جهان باید بدانند یک نظام حقوقی قوی در دنیا برقرار است تا بتوانند با امنیت خاطر زندگی کنند به همین خاطر مهم است که بویژه کشورهای قدرتمند به مقررات و قوانین بین المللی به طور کامل پایبند باشند.

ایگناتسیو کاسیس، با بیان اینکه از مشکلات ناشی از اعمال تحریم های آمریکا برای مردم ایران آگاه هستیم، گفت: کانال مالی سوئیس برای رفع این مشکلات طراحی و راه اندازی شده و برای ایفای نقش مفید این کانال تلاش خواهیم کرد.

وزیر امورخارجه سوئیس با بیان اینکه برای رفع مشکلات همچنان در کنار ایران هستیم و برای ایفای نقش خود تلاش خواهیم کرد، گفت: در این سفر دیدارهای بسیار خوبی با مقام های جمهوری اسلامی داشتم که این ملاقات ها می تواند مبنای توسعه و تقویت روابط دو کشور در زمینه های مختلف باشد.