emamian

emamian

اعمال انسان پیامدهای وضعی و تکلیفی دارد. به طور مثال اگر کسی در مال دیگری بدون اجازه او تصرف کند و آن را بفروشد یا وقف کند یا با آن به نذر خود عمل کند، از نظر وضعی عقدهای صورت گرفته، باطل است. با فروش نیز ملکیت حاصل نمی‌شود، از نظر تکلیفی هم این عمل حرام است. 

حق الناس یعنی حقی که از دیگران بر گردن انسان است، آثار و پیامدهای وضعی و تکلیفی دارد. به طور مثال خوردن مال حرام بزرگترین حجاب برای رسیدن به قرب پروردگار است. مال حرام باعث تاریکی قلب می‌شود و علت بزرگ خسران و موجب هلاکت نفس است. قلبی که از حرام پر شده است استعداد دریافت فیوضات عالم قدس را نخواهد یافت. در منابع دینی برای تصرف غیرشرعی اموال دیگران، آثار سخت و جبران ناپذیری بیان شده است. داود حسینی در کتاب حج و حق‌الناس به بعضی از این آثار اشاره کرده است.

آثار حق‌الناس مالی

قبول نشدن حج

یکی از این آثار و پیامدهای ناگوار ِحق الناس قبول نشدن حج است. پروردگار عملی را که با مال حرام صورت گیرد چه واجب باشد، چه مستحب نمی‌پذیرد؛ چنان که رسول گرامی اسلام فرمود: «إِنَّ لِلَّهِ مَلِکاً على بیت المقدس یُنادی کُلِّ لَیْلَةٍ مَن أکَلَ حَراماً لم یُقبل من صرف و لا عدل أَی لا نَافِلَةٌ وَ لا فَرِیضَةٌ / برای خداوند فرشته‌ای است بر بیت‌المقدس که هر شب ندا می‌دهد: «هر کس حرامی را بخورد، هیچ عمل مستحب و واجبی از او قبول نمی‌شود.»

امام صادق نیز در این خصوص فرمود: «إذا اکتَبَ الرَّجُلُ مالاً مِن غَیْرِ حِلَّه ثُمَّ حَجَّ فَلَبَی نُودِی لَا لَبَیکَ وَلَا سَعدَیکَ وَإِن کَانَ مِن حِلَّه، نُودِی لَبَیکَ وَ سَعَدَیکَ !/ اگر کسی مالی را از غیر مسیر حلال به دست آورد و با آن به حج برود و در لباس احرام لبیک بگوید ندا داده می‌شود، لالبیک و لاسعدیک و اگر از راه حلال باشد ندا داده می‌شود لبیک و سعدیک.»

جسمی که از مال حرام رشد یافته است در بسیاری از موارد، توفیق گفتن لبیک صادقانه و خالصانه را پیدا نمی‌کند، فقط به زبان چیزی را می‌گوید، ولی حقیقت اسرار آن را درک نمی‌کند. چنان که علی (ع) به کمیل بن زیاد نخعی فرمود: «یا کُمَیلُ اللَّسَانُ یَنزَحُ القَلبَ وَ القَلبُ یَقومُ بِالغَدَاءِ فَأَنظُر فیما تُغَذِّی قَلْبَکَ وَ جِسْمَکَ فَإِن لَم یَکُن ذَلِکَ حَلالاً لَم یَقْبَلِ اللَّهُ تعالى تَسْبِیحَکَ وَ لا شکرى/ ای کمیل زبان از قلب سرچشمه می گیرد و قلب با غذا قوام می یابد. پس در آنچه با آن جسم و جانت را تغذیه می کنی، به خوبی دقت کن که اگر حلال نباشد، خداوند متعال تسبیح و شکر تو را نمی پذیرد.» 

امام باقر(ع) نیز دراین باره فرمود: «إِنَّ الرَّجُلَ إِذا أَصابَ مالاً مِن حَرَامِ لَم یُقبَل مِنه حَجٌ وَ لا عُمْرَةٌ / اگر مردی از راه حرام به مالی دست یابد و با آن حج و عمره به جا آورد، حج و عمره از او قبول نمی شود.»

رسول گرامی اسلام نیز فرمود: «مَن تَجَهَّزَ وَ فِی جِهَازِهِ عَلَمٌ حَرَامٌ لَم یَقْبَلِ الله منه الحج»، «اگر در وسایل سفر حج کسی حتی پرچم یا علامتی از حرام باشد، حج او قبول نیست».

عذاب اخروی 

رسول گرامی اسلام ﷺ فرمود: روز قیامت فردی را می آورند که اموالش را از راه حرام جمع کرده و در راه حرام صرف کرده است. خطاب می شود که او را به سوی آتش ببرید. فرد دیگری آورده می‌شود که اموالش را از راه حلال
به دست آورده ولی در راه حرام مصرف کرده است، خطاب می‌شود که او را نیز به سوی آتش ببرید. فرد دیگری آورده می‌شود که اموالش را از راه حرام کسب کرده و در راه حلال خرج کرده است. خطاب می شود که او را هم به سوی آتش ببرید.

بر اساس این روایت نبوی اگر کسی مالی را از راه حرام به دست آورد و آن را در راه حلال مانند حج هم مصرف کند، باز اهل آتش است. مولای متقیان فرمود: «طوبى لمن خاف العِقَابَ وَعَمِلَ للحساب/ خوشا به حال کسی که از عذاب الهی بترسد و خود را برای روز حساب آماده سازد.»

رفتن برکت از مال

مال حلال رشد می‌یابد و مفید واقع می‌شود، مشکلات صاحبش و دیگران را حل می‌کند و در راه مفید هزینه می‌شود. اما مال حرام، نه تنها رشد و برکت ندارد بلکه در راه صحیح و مفید هم هزینه نمی‌شود. چه بسیار افرادی که پول فراوان دارند ولی توفیق یک سفر زیارتی و معنوی همچون حج را ندارند، ولی یک کارگر ساده با پس انداز درآمد حلال خود به زیارت خانه خدا یا اماکن زیارتی دیگر می رود. امام علی(ع) به یکی از یارانش فرمود: «یا داودا إِنَّ الحرام لا ینمی وَإِن نَمى لا یبارک فیه وَ مَا أَنفَقَهُ لَمْ یُؤْجَر عَلَیْهِ/ ای داود! مال حرام رشد نمی کند و اگر زیاد هم شود، برکتی در آن نخواهد بود و آنچه را هم در راه خدا اتفاق کرده است، اجری ندارد.» 

بی اثر شدن عبادات

عبادتی کامل و ثمربخش است که با مقدمات صحیح آغاز شود. طبق روایات، عبادت با مقدمات نادرست به کمال نمی‌رسد و نمی‌تواند در روح انجام دهنده آن، تأثیر لازم را ایجاد کند. پس حج با مال حرام، برای حاجی تأثیری ندارد؛ چرا که هنگام پوشیدن لباس احرام، نمی تواند نیت کند که همه محرمات را بر خود حرام کرده است، زیرا لباس احرام او از حرام است. گوشت و پوستی نیز که بر بدن او روییده است، از مال حرام است. بنابراین چه چیزی را نیت کند؟! و چگونه نیت کند؟! على فرمود: «العِبادَةُ مَعَ أَکْلِ الحرام کالبناء على الرمل/ عبادت همراه با تغذیه حرام همچون بنای ساختمان بر شن‌های روان است؛ یعنی هیچ گاه این بنا استقرار نمی‌یابد و با کمترین لرزه نابود می‌شود.» 

محرومیت از رحمت الهی

زائر واقعی باریافته به درگاه رحمت الهی و میهمان ویژه خداست؛ چراکه خداوند او را از میان همگان برگزیده و به این میهمانی دعوت کرده است. اما یک شرط حضور در این مراسم، آن است که میهمان با مال حرام به این سفر نیامده باشد.  بی‌شک خرید لباس احرام، قربانی و غذا با مال حرام نه تنها توفیق حضور واقعی را در محضر پروردگار از زائر می‌گیرد بلکه چنین انسانی به خشم پروردگارش گرفتار می شود. چنان که رسول گرامی اسلام (ص) فرمود: « إذا وقعت اللقمة من حرام فی جوف العبدِ لَعَنْهُ کُلُّ مَلی فی السماوات و الأرض وما دامت اللقمة فی جوفه لا ینظر الله إلیه وَ مَن أَکَلَ اللقمة مِنَ الحرام رام . فقد باء بِغَضَبٍ مِنَ الله/ هنگامی که لقمه حرامی در وجود بنده قرار می گیرد، همه فرشتگان آسمانها و زمین او را لعنت می‌کنند و تا زمانی که آن لقمه در وجود اوست خداوند به او نظر نمی کند و کسی که لقمه حرام بخورد، به خشم پروردگار گرفتار می شود.» 

کسی که به حرام‌خواری عادت کند به راحتی از مردم رشوه و ربا می‌گیرد. گران فروشی و احتکار می‌کند. بی تردید رحمت پروردگار برای چنین انسانی نخواهد بود. 

مانع استجابت دعا

زائر خانه خدا به سرزمینی می‌رود که خداوند به سبب اشک و دعای ساکنان آن بر فرشتگان مباهات می‌کند؛ به سرزمین عرفات، سرزمین دعا و نیایش می رود؛ سرزمینی که در آن امام صادق از ظهر تا غروب روز عرفه با خدای خود مناجات می کرد. سرزمینی که ناامیدی از بخشوده نشدن گناه و مستجاب نشدن دعا در آن، گناهی بزرگتر از اصل گناه شمرده شده است. البته دعا با رعایت شرایط آن مانند استفاده نکردن از مال حرام مستجاب می شود. پس اگر درآمد یا تغذیه بنده ای از حرام بود دعایش مستجاب نمی شود، حتی اگر در صحرای عرفات باشد؛ همان گونه که رسول گرامی اسلام ﷺ ذیل آیه شریفه: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لکم، فرمود:« إِنَّ أَحَدَهُم یرفَعُ یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ یَقُولُ یَا رَبِّ یَا رَبِّ وَ مَطْعَمُهُ مِن حَرَامٍ وَ مَکَسَبُهُ مِن حَرَامٍ وَ غُذْیَ مِن حَرَامِ فَأَنَّى یَستَجَابُ لِدَا وَأَیُّ عَمَلٍ یُقْبَلُ هِذَا وَ هُو یُنفِقُ فِیهِ مِن غَیْرِ حِلَّ / اگر فردی از شما دستهایش را به سوی آسمان بالا ببرد و خدا را صدا بزند؛ در حالی که غذایش کسب درآمدش و تغذیه اش از حرام است چگونه دعایش مستجاب شود؟ و کدام عمل او قبول شود؛ در حالی که از راه غیر حلال انفاق می کند!؟»

کسی که می‌خواهد در راه خدا و برای عمل نیکی مانند حج هزینه کند. باید از پاکیزه ترین اموال استفاده کند؛ نه از اموالی که از راه باطل به دست آمده است. از ائمه معصوم روایت شده است که فرمودند: ما برای چند مورد از پاکیزه ترین اموال خود هزینه می‌کنیم؛ چنان که امام کاظم (ع) فرمود: « انا اهل بیتٍ مُهُورُ نِسَاتِنَا وَ حَجٌ صَرُورَتِنَا وَ أَکْفَانُ مَوتانا من طهرة أموالنا/ ما خاندانی هستیم که مهریه زنانمان و هزینه اولین حجمان و کفنهای مرده هایمان از پاکیزه ترین اموال ماست.»

بطلان حج

استفاده از اموالی که از راه های غیر شرعی به دست می آید، حرام است و انجام دادن اعمال عبادی با آنها نه تنها ثوابی ندارد، بلکه باطل است و باید دوباره انجام گیرد. سماعة بن مهران می گوید به امام صادق الله عرض کردم مردی از راه کار برای بنی امیه اموالی جمع آوری کرده است و با این اموال صدقه می‌دهد صله رحم می کند و حج به جا می آورد تا خداوند آنچه را از راه حرام کسب کرده بیامرزد و برای این کارش به این آیه استدلال می‌کند: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ. امام صادق الله فرمود: «إن الخطیئة لا تکفر الخطیئة/ به درستی که بدی بدی را پاک نمی کند». بر اساس این حدیث شریف هدف وسیله را توجیه نمی کند. اگر هدف مقدس و پاک باشد باید وسیله ای هم که برای رسیدن به این هدف به کار گرفته می‌شود پاک و سالم باشد در غیر این صورت کار درستی انجام نگرفته است. 

فقهای بزرگوار اسلام نیز چنین عملی را باطل می‌دانند. مراجع عظام تقلید در کتاب مناسک حج می‌گویند: «با مال حرام جایز نیست به حج برود و اگر مال او مشتبه است و علم به حرمت آن ندارد می‌تواند آن را صرف کند». البته «آیت الله زنجانی» و «آیت الله مکارم شیرازی» به قیدی هم اشاره می‌کنند و می گویند: به شرط آنکه از نظر ظاهر، محکوم به حلال بودن باشد. 

 

آثار حق‌الناس آبرویی

رفتار و عمل آدمى دو نوع اثر و پیامد دارد. دسته نخست آثاری که به کننده کار باز می‌گردد که در اصطلاح به آنها آثار بازگشتی می‌گویند. دسته دوم آثاری که عمل فرد بر اشیاء و اشخاص پیرامون خود می‌گذارد. هر یک از این آثار می‌تواند جنبه مادی با معنوی داشته باشد و موجب خوشبختی با بدبختی زندگی انسان شود. در رفتارهای اجتماعی انسان که با آبروی دیگران نیز مرتبط است آثار بازگشتی زیادی وجود دارد که در کتاب حج و حق الناس به آنها اشاره شده است. 

دوری از رحمت پروردگار

اگر کسی با غیبت، تهمت یا رفتار دیگری، آبروی مؤمنی را بریزد و شخصیت او را خراب کند، از رحمت پروردگار به دور خواهد بود؛ همان گونه که امام صادق فرمود: «مَن أعان على مُؤْمِنٍ بِشَطر کلمةٍ لَقِی الله یوم القیامة بین عینیه مکتوب آیس من رحمة الله/ اگر کسی حتی با بیان یک سخن کوتاه، موجب اذیت و تحقیر شخصیت مؤمنی شود، روز قیامت هنگام ورود به صحنه محشر این کلمه بر پیشانی او نقش بسته است: این انسان مورد رحمت و بخشش الهی قرار نخواهد گرفت.» 

کسی که برای آبروی دیگران ارزش قائل نیست، چگونه انتظار دارد خداوند به او نظر رحمت بیفکند و او را از چشمه سار کرمش بهره‌مند سازد؟! 

خروج از ولایت الله

انسان مؤمن همواره داخل در ولایت پروردگار است؛ به طوری که خود خداوند حافظ اوست. البته به شرط آنکه حرمت بندگان مؤمن پروردگار را رعایت کند؛ وگرنه از ولایت پروردگار خارج و داخل در ولایت شیطان می‌شود؛ چنان که امام صادق (ع) فرمود: « من روى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوایَةٌ یُرِیدُ بِها شَیْنَهُ وَ هَدَمَ مُرُونَهُ لِیَسْقُطَ مِن أَعیُنِ النَّاسِ، أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وِلایَتِهِ إِلى وِلایَةِ الشَّیْطَانِ، فَلَا یَقْبِلُهُ الشَّیْطَانُ./ کسی که سختی را بر ضرر فرد مؤمن بیان کند و هدف او ضربه زدن به جوانمردی او باشد تا به این وسیله از چشم مردم بیفتد خداوند او (گوینده را از ولایت خود خارج و داخل در ولایت شیطان می‌کند و شیطان هم او را نمی پذیرد.»

بی شک چنین فردی بدون توبه از اعمال گذشته خود نمی تواند زائر خانه پروردگاری باشد که برای بندگان با ایمانش، ارزش بسیار قائل است. زائر حرم امن الهی باید توجه داشته باشد افزون بر مُحرم شدن، مَحرم شدن نیاز است؛ همان گونه که امام صادق فرمود: «باید حق مردم را بپردازد، با آب توبه خالص، گناهانش را بشوید و احرام صدق و صفا و خضوع و خشوع بربندد و هر چه او را از ولایت الله خارج می کند، بر خود حرام کند.» 

 کسی که به سبب غیبت، تهمت، افترا و بهتان به بندگان از ولایت خداوند خارج شده است، چگونه می‌تواند محرم یار شود و به درون خانه آید. 

قبول نشدن اعمال

برای اینکه خداوند عبادتی را بپذیرد باید موانع قبولی اعمال را از میان برداشت؛ زیرا بعضی رفتارهای انسان مانع قبولی اعمال است؛ برای نمونه غیبت حق الناسی است که تا مدتی مانع پذیرش اعمال انسان می شود؛ همان گونه که رسول گرامی اسلام ﷺ فرمود: «من اغتاب مسلماً أو مُسلمة لم یقبل الله صلاته ولا صیامه أربعین یوماً و لَیْلَةً، إِلَّا أَنْ یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ/ کسی که غیبتِ مرد مسلمان یا زن مسلمانی را کند، خداوند نماز و روزه اش را تا چهل شب و روز قبول نمی کند؛ مگر اینکه صاحب حق او را ببخشد، بنابراین زائر خانه خدا باید خود را قبل از سفر برای این میهمانی آماده کند. اگر حق الناسی بر عهده اش است برطرف کند و رضایت صاحبان حق را به دست آورد تا به خانه دوست باریابد و از خوان کرم پروردگار بهره مند شود. 

بی آبرویی نزد پروردگار

امام باقر در روایتی از رسول گرامی اسلام ﷺ چنین نقل فرمود: یا مَعْشَرَ مَن أَسْلَمَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یُسْلِم بِقَلْبِهِ! لَا تَتَّبَعُوا عَثَراتِ المُسلِمِینَ فَإِنَّه مَن تَتَبَّعَ عَثَراتِ المسلِمِینَ تَتَبَّعَ اللهُ عَشَرَتَهُ وَ مَن تَتَبَّعِ اللَّهُ عَشَرَتَهُ یَعْضَحُه/ ای گروهی که به زبان اسلام آورده اید و قلبتان اسلام نیاورده است، لغزشهای پوشیده مسلمانان را جست و جو نکنید. کسی که لغزش های دیگران را جست و جو کند، خداوند هم خطاهای او را آشکار می کند. کسی را که خداوند خطاهایش را آشکار کند او را رسوا و بی‌آبرو می سازد.

امام رضا(ع) نیز فرمود: «باید بندگان، یک نشانه از پروردگار خود داشته باشند و آن سرپوشی و کتمان خطای دیگران است. چگونه بعضی افراد برای آبروی دیگران ارزش قائل نیستند؛ اما انتظار دارنــد کــه خداوند، گناهان بزرگ آنان را بپوشاند خودشان عیب پوش نیستند؛ ولی انتظار دارند عیبشان بازگو نشود.»

بر اساس فرموده رسول گرامی هر کس حقوق آبرویی دیگران را رعایت نکند خداوند هم حقوق آبرویی او را رعایت نخواهد کرد و همان طور که آبروی دیگران را می‌برد، خداوند هم آبروی او را خواهد برد. چنین شخصی سرانجام بدی خواهد داشت؛ چرا که نزد مردم بی آبرو و نزد پروردگار، سرافکنده خواهد بود.

پس انسان توجه داشته باشد آنچه را برای خود نمی پسندد، برای دیگران هم نپسندد و همان گونه که پروردگار با پوشانیدن لغزش بندگانش آبروی آنان را حفظ می‌کند، عیب و خطای دیگران را بپوشاند و آبروی آنان را حفظ کند.

در سال‌های پس از انقلاب سفرنامه‌های بسیاری از حج منتشر شده که عمدتاً چراغ راهی برای حاجیان سال‌های بعد بوده است،‌ اگر اهل ادبیات و کتاب بوده باشید‌، حتماً نام برخی از این سفرنامه‌ها برایتان آشناست، «سفر به قبله» نوشته هدایت‌الله بهبودی از زمره این دست سفرنامه‌هاست.

«سفر به قبله» یادداشت‌های سفر حج هدایت‌الله بهبودی در سال 1370 است،‌ که از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است. حج آن سال نخستین مراسم حج پس از کشتار ایرانیان در مکه در سال 1366 بود از این جهت نیز تجربه متفاوتی به‌شمار می‌رود.

حج 1404 , حج تمتع ,

بهبودی در نخستین تجربه خود از حج به انتشار یادداشت‌هایی پرداخته که شامل گزارش روزانه سفر است،‌ او در جایی گفته است: قرار نبوده سفرنامه بنویسد، قرار بود بعد از کشتار ایرانیان در مکه و وقوع رخدادهای سال 66 که دیگر سفر حجی انجام نشد، در سال 70 برای بعثه رهبری گزارشی تهیه کنم اما در حین این سفر موفق شدم سفرنامه‌ای بنویسم.

حج 1404 , حج تمتع ,

بهبودی دو نوع نگاه سیاسی و معنوی به مراسم حج دارد؛ نگاه سیاسی اشاره به برخورد سعودی‌ها با ایرانی‌ها و سیاست‌های آنها در کمرنگ جلوه دادن جنبه‌های مذهبی و به‌عوض رونق دادن بازاریابی محصولات اروپایی، آمریکایی، چینی و... است و نگاه مذهبی به توصیف لحظه‌های ناب عرفانی، رنگ باختن تعلقات دنیوی و برابری انسان‌ها اعم از فقیر، غنی، رئیس و مرئوس، زن و مرد، وعده‌ها و شروط با خدا، توصیف جزءبه‌جزء لحظات احرام، برائت از شیطان و وسوسه‌هایش اختصاص دارد که خواننده را مشتاق سفر به آن دیار می‌کند.

بهبودی با جمعی دیگر از اهالی قلم راهی سرزمین وحی می‌شود،‌ داستان این همراهی نیز در نوع خود جالب توجه است. او در سفرنامه‌‌اش در ابتدا ضمن شرح بیان ناباوری خود از تشرّف به این سفر می‌نویسد:‌

«اواسط اردیبهشت 1370

وقتی او بخواهد، به همین سادگی که می‌خوانی روی می‌دهد.

نشسته بودم پشت میز، با چه مطلبی ور می‌رفتم یادم نیست.،چشمم به حیاط بود، آبپاش دوّار، داشت باغچه تازه کاشته‌شده را سیراب می‌کرد. مرتضی بیرون بود، به کار یا به جلسه، نمی‌دانم. با صدای پا، سرم را بلند کردم، عبدالله بود، آخرین باری که به اینجا آمد، برای نوشتن داستان تازه‌ای بود، درباره «مرصاد». بعد از سه روبوسی ـ که تعدادش بین ایرانی‌ها به استاندارد رسیده ـ با سر اشاره کرد که بروم بیرون، پا را که از اتاقک آهنی بیرون گذاشتم، گفت: می‌آیی حج؟

چشم‌هایم گرد شد.
ـ حج؟! چی می‌گی؟
ـ فقط بگو می‌آیی یا نه؟
چهره به‌هم‌ریخته‌ام چیزی جز جواب مثبت نبود.

عبدالله که رفت، برگشتم پشت میز، نشستم، خم شدم برای بقیه کار ویرایش، انگار دستم قفل شده بود! مرتضی هم وقتی یک ساعت بعد خبردار شد، چون باور نمی‌کرد، راحت‌تر نشان می‌داد.

ولی انگار او خواسته؛ به همین سادگی که خواندی.»

 

کتاب بهبودی یک تفاوت عمده با سایر سفرنامه‌های حج نیز دارد،‌ و آن تقریظی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال 70 بر آن نگاشته‌اند،‌ یادداشتی متفاوت از رهبر انقلاب به این شرح: «این کتاب مرا باز در شور و حال حسرت‌آلود زیارت خانه خدا و حرم رسول‌الله(ص) فرو برد. شور و حال و اشتیاقی که دیگر امیدی هم با آن نیست، تا به‌یاد دارم ـ از سالهای دور جوانی ـ هرگز دل خود را از آتش این اشتیاق، رها نیافته‌ام، اما حتی در دوران سیاه اختناق که هر روحانی بامعرفت و بی‌معرفتی، با رغبت و یا حتی از سر سیری، آسان می‌توانست در خط حج قرار بگیرد...، و من نمی‌توانستم! یا بهتر بگویم؛ هیچ حمله‌دار و رئیس کاروانی از ترس ساواک شاه، نمی‌توانست و جرئت نمی‌‌کرد نام مرا در فهرست حاجی‌های خود ـ چه رسد به‌عنوان روحانی کاروان ـ بگذارد. بله، حتی در آن دوران سخت هم دلم از امید زیارت کعبه و بوسه ‌زدن بر جای پای پیامبر(ص)‌ در مکه و مدینه، خالی نمانده بود... و این امید، اگرچه با حج 10روزه‌ سال 58 که به‌فضل شهید محلاتی قسمتم شد، برآورده گشت، اما آتش آن شوق سوزنده‌تر و مشتعل‌تر شد... در سالهای ریاست ‌جمهوری چشم امید به پس از آن دوران دوخته بودم...، اما امروز...؟ شور و اشتیاقی بی‌سکون و امیدی تقریباً فرو مرده...، تنها تسلا به خواندن این‌گونه سفرنامه‌ها یا شنیدن آنها است که خود بازافزاینده‌ شوق نیز هست. این کتاب، شیرین، موجز،‌ باروح و هوشمندانه نوشته شده است، زیارت قبول؛ عزیز نویسنده! زیارت قبول...»

حج 1404 , حج تمتع ,

بهبودی در این کتاب از نثری ساده و روان بهره گرفته و به توصیفات مکان‌ها و مراسم حج پرداخته است،‌ او در لابه‌لای سفرنامه نقدهایی صاف و ساده نیز به سعودی‌‌ها دارد و تلاش کرده است حس‌وحال معنوی حاجیان را منتقل کند.

 در بخشی از این سفرنامه می‌خوانیم:

«اول خرداد 1370

توی این پانزده روز همه زورم خرج این شد که خبر لو نرود، قورت‌دادنش به این آسانی‌ها نبود، و این‌که اگر خبر خالی از آب در می‌آمد، سنگینی کِنِفی‌اش روی دوشم می‌ماند.

صبح این روز رفتیم به دیدار آقای خامنه‌ای، بعد از ده پانزده دقیقه خیابان‌گردی، در ورودی پیدا شد. جز عینک و لباسهای تنمان همه چیز را گرفتند و به‌جایش یک پلاک زرد دادند رفتیم تو. نام اینجا حسینیه امام خمینی است، مثل خود این نام پُرابهت، اما ساده، نه. بعد از یک ساعت و نیم جابه‌جا شدن و خمیازه کشیدن، معلوم شد که وقت دیدار را یکی دو ساعت زودتر از زمان مقرر اعلام کرده‌اند.

ساعت یازده آقای خامنه‌ای درون آن مستطیل بزرگ سرمه‌ای رنگ ظاهر شد، این اولین دیدار رهبر پس از عمل جراحی کیسه صفرا بود، کارگزاران حج سال 1370 گوش تا گوش نشسته بودند. صحبت‌های آقای خامنه‌ای سرجمع به ده دقیقه رسید، آثار نقاهت عمل جراحی، هم از صدا و هم از چهره رهبر پیدا بود.

ـ سعی کنید با رفتارتان در حج برای اسلام آبرو باشید.

چکیده تک‌جمله‌ای صحبت‌های آقای خامنه‌ای همین بود.

بعدازظهر ساعت پنج نشستیم به پای حرف‌های آقای ری‌شهری.

این دومین باری بود که او را از نزدیک می‌دیدم، اول بار چهره آقای ری‌شهری را در دادگاهی که در یکی از پادگان‌های خیابان دماوند تهران برای محاکمه توده‌ای‌ها به‌پا شده بود، دیده بودم، آن وقت‌ها خبرنگار بودم و از همان موقع این گمان در ذهنم ته‌نشین بود که چهره او روی لبخند را به خود ندیده است، جدی بود، خیلی. هنوز لکنت کلام «افضلی» فرمانده توده‌ای نیروی دریایی وقت را به‌یاد دارم و یا اعترافات «پرتوی» و یا آن سکوت شکست‌خورده «کیانوری» را. آن وقت‌ها آقای ری‌شهری سرپرست دادگاه‌های انقلاب ارتش بود، اما اکنون چهره‌ای را می‌دیدم که گشاده بود، با لبخندی ملایم و کلامی صمیمی.

اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم...

تنها نتیجه‌ای بود که از ذهنم گذشت.

حالا برای لو نرفتن خبر حج دیگر زور نمی‌زدم.»

20 خرداد 1370

وقتی رسیدیم، سیلی از مردم در حال خروج از مسجدالحرام بودند، از نماز جماعت صبح برمی‌گشتند. پله‌هایی را پایین رفتیم. پاسبان‌های عرب، دم دری بزرگ ما را گشتند. کفش‌ها را کندیم و فرو کردیم توی یکی از خان‌های کفشدان. گردن کشیدم، چشمم دنبال آن خانه سیاه‌پوش بود. جلوتر رفتیم از پشت ستون‌هایی که زیادند، گردابی از انسان‌های سفیدپوش دیده شد. کمی جلوتر... داشتند بر خلاف عقربه‌های ساعت می‌چرخیدند. کمی جلوتر... خانه پیدا شد. با چشم‌هایی که به مرز هیپنوتیزم نزدیک شده بود، از پله سرازیر شدم. پای برهنه را بر کف حیاط خانه گذاشتم، خنک بود. نشستیم و با چشم‌هایمان خوردیم آنچه را که می‌دیدیم، یک بغض ترک‌خورده و دو حلقه اشک... بلند شدیم، چقدر روح دارد این مکعب سنگی!

حج 1404 , حج تمتع ,

ـ حجرالاسود کجاست؟

از دلم گذشت، برای یافتنش راه افتادیم وسط جمعیت دَوّار، نیم‌دایره‌ای را بدون نیت زدیم، پیدایش شد، مثل چشم سیاهی چسبیده بود به نبش خانه. خط سیاهی، محاذی این سنگ بهشتی را روی کف سفید حیاط نشان می‌داد، رسیدیم، نیت طواف از دل و زبان گذشت و دور اول با عبور از این خط سیاه شروع شد، می‌گردیم.

انگار دهانه ذکر است این خانه، چشمه جوشان تسبیح، می‌گردیم و لب می‌زنیم:

ـ اللّهم البیت بیتک و الحرم حرمک و العبد عبدک...

این خانه، خانه است؛ می‌بینم. این حریم، حریم توست؛ حس می‌کنم. این بنده، بنده توست؛ ای‌کاش می‌فهمیدم! می‌گردیم، تودرتوی براده‌ها، می‌گردیم، لابه‌لای پروانه‌ها.

ـ این دور آخره؟

می‌پرسم و مرتضی با جواب مثبت، خوره شک را می‌کُشَد. هفت دور تمام شد.

باید برویم پشت مقام ابراهیم، می‌رویم، استوانه‌ای است شیشه‌ای، مثل ویترینی مدوّر، گویا یادگاری است از جای پای آن نبی بت‌شکن، ابراهیم، دو رکعت نماز پشت این مقام واجب است. توی ویترین را دید می‌زنم، دو جای پای بزرگ ـ شماره پنجاه یا بالاتر ـ قالب گرفته شده، شاید با طلا. نماز طواف را شروع می‌کنیم، کار آسانی است، مثل نماز صبح، اما این گردون عابد مجال نمی‌دهد، می‌ایستم، جا باز می‌کنم تا مرتضی شروع کند، دو رکعت را با گریه تمام می‌کند، می‌ایستد، او جا باز می‌کند تا شروع کنم، دو رکعت را با سجده تمام می‌کنم، عبدالله هم.

حج 1404 , حج تمتع ,

می‌رویم به‌سوی چاه زمزم، حالا موتوری غول‌پیکر روی آن خیمه زده و آب چهارهزارساله آن را به درون شیرهای فشاری کوچکی انتقال می‌دهد، و چه عشق‌بازی‌هایی که با این آب نمی‌کنند! می‌خوریم و به سر و صورت و سینه می‌پاشیم و همه این‌ها مستحب است.

می‌رویم به‌طرف صفا، می‌گویند کوه، ولی به‌نظرم شبیه یک دکور سنگی زیباست، سنگ‌کاری‌های کف و دیوار و نورپردازی‌ها این‌طور نشان می‌دهد، به بالای این بلندی کوچک می‌رویم، دست‌‌ها رو به بالا دعای وارده را همراهی می‌کند. فاصله چهارصدوبیست متری صفا تا مروه را که برویم، یک‌هفتم سعی را انجام داده‌ایم، شروع می‌کنیم، سر راه، بین دو رشته نئون سبز را تند می‌کنیم، می‌گویند هروله، می‌رویم به‌یاد آن حادثه تاریخی؛ به‌یاد هاجر و کودک ‌تشنه‌اش. او به‌دنبال سراب هفت بار این دو بلندی را رفت و برگشت، حالا ما به‌دنبال چه‌چیز؟ من خیال می‌کنم خدا دنبال بهانه می‌گردد برای آمرزیدن بنده‌اش، این هم یک بهانه دیگر.

حج 1404 , حج تمتع ,

هفت دور چرخیدیم و حالا هفت بار رفتیم و برگشتیم.

روی مروه ایستاده‌ایم. با یک حرکت دیگر زمان آن قول‌هایی که به خدا داده بودی تمام می‌شود، غیر از یکی: تراشیدن سر، اسم این حرکت تقصیر است و من یکی دو سانت از موهایم را با یک قیچی چینی تاشوی کوچک، کوتاه کردم.

عمره تمتع تمام شد، سه ساعت بیشتر نکشید.

ـ قبول باشه!

این حرف همه بروبچه‌ها به یکدیگر بود که همراه بوسه‌ای ردوبدل می‌شد.

از حالا تا وقتی که یک بار دیگر احرام می‌بندی برای رفتن به عرفات ـ نُه ذی‌حجه ـ باید این حس خوبی را که بِهِت داده‌اند، توی آب‌نمک بخوابانی تا تازه بماند.

ساعت هفت صبح است».

شنبه, 14 ارديبهشت 1404 10:10

حج؛ وصیت مهم امیر مؤمنان

حج ابراهیمی از عبادات پر رمز و رازی است که در طول عمر یک بار بر انسان مستطیع، واجب می‌شود. عبادتی که آن‌قدر گستردگی دارد که معمولا فقها رساله‌ای جداگانه برای حج دارند.

در عظمت حج همین بس که طبق روایات معتبر که در کتاب شریف کافی و «من لایحضره الفقیه»  آمده، اگر کسی شرایط کامل استطاعت را داشته باشد و عمدا حج بجا نیاورد، یهودی ونصرانی می‌میرد.

امیرمؤمنان علیه‌السلام در خطبه اول نهج البلاغه می‌فرماید: «خداوند زیارت خانه خود را که قبله مردم قرار داده بر شما واجب کرده و مشتاقان، همچون چهارپایان به آب رسیده، به آن هجوم مى‏برند و همانند کبوتران به آن پناه مى‏برند. حج‏ را نشانه خاکسارى در برابر عظمت و اعتراف به عزت خداوندیش قرار داد.»

حضرت در ادامه می فرماید: خداى سبحان کعبه را نشانه اسلام و حرم امن پناهندگان قرار داد. زیارتش را فرض، حقّش را لازم و رفتن به سویش را بر شما واجب کرد و اعلام کرد: « وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُ‏ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِین‏؛ بر آنان که توانایى رفتن دارند زیارت بیت واجب است، و آن که نسبت به این حکم الهى کفر ورزد بداند که خدا از همه جهانیان بى‏نیاز است».

حضرت علی علیه‌السلام در نامه 47 نهج البلاغه که بعد از ضربت ابن ملجم ملعون، وصایایی را بیان می‌فرماید، در فرازی از ‌آن وصایا، به حج توصیه می‌کنند و در هشداری می‌فرماید:  «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لَا تُخَلُّوهُ‏ مَا بَقِیتُمْ‏ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا؛ خدا را! خدا را! درباره خانه خدا، تا هستید آن را خالى مگذارید، زیرا اگر کعبه خلوت شود، مهلت داده نمى‏شوید!

حج از ارکان دین است

باید توجه داشت که حج یکی از واجبات دینی است که در روایات متعدی از  ارکان اسلام شمرده شده است. درست است که در یک تقسیم‌بندی، حج جزء فروع دین مطرح شده؛ اما ملاکش متفاوت است. همچنانکه نماز هم در این تقسیم‌بندی جزء فروع است؛ اما همین نماز در کنار حج از ارکان اسلام و ستون دین است و اگر قبول شود بقیه اعمال قبول می‌شود. این منافاتی با فروع بودن آن نیست؛ چرا که ملاک‌ها در هر یک متفاوت است.

حج تعطیل‌بردار نیست

نکته مهم دیگر این است که به راحتی نباید این فریضه الهی تعطیل شود؛ یعنی اهمیت آن به قدری است که به صرف اینکه فرضا پول حج به جیب دیگران هم برود نمی‌شود حج را تعطیل کرد. در اهمیت این نکته  همین بس که در حدیث است که اگر مردم حج را رها کردند، بر زمامدار مسلمانان است که آنان را بر انجام دادن فریضه حج وادار سازد، چه بخواهند و چه نخواهند؛ چرا که این خانه، برای حج برپا شده است. (کافی/ج4/ص272)

در حدیث دیگری در کافی از  امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: اگر مردم، هزینه سفر حج را نداشته باشند، مخارج سفر آنان از بیت المال مسلمانان پرداخت می شود.

  بابک شکورزاده

شنبه, 14 ارديبهشت 1404 07:47

آنچه درباره «کعبه» می‌دانیم

شهر مکه حرم است و شریف است و بامنزلت؛ اما این منزلت را از کعبه وام گرفته است؛ از خانه خدا و مسجدالحرامش؛ همان خانه‌ای که قبله یگانه مسلمانان جهان است و هر مسلمان در صورت توانایی مالی لازم است حداقل یکبار در طول عمر خود دور آن بگردد و قربان صدقه‌اش برود؛ قربان صدقه خانه و صاحب خانه ...

اما چقدر درباره این خانه عزیز می‌دانیم؟ چقدر آن را می‌شناسیم؟ از مشخصات ظاهری و فیزیکی آن چه می‌دانیم؟ ... شاید بگویید این معلومات به چه کار یک زائر می‌آید؟ اما باید دانست که برای انجام اعمال و مناسک حج دانستن اطلاعات دقیق از مکه و اماکن مختلف آن به ویژه کعبه ضروری است.

خانه کعبه بنایی در میان مسجد الحرام و مقدس‌ترین مکان برای مسلمانان است و در علت نامگذاری آن به «کعبه» دو وجه ذکر شده است:

ـ چون کعبه دارای ارتفاع و بلندی از سطح زمین است، همچنانکه کعبه در لغت نیز به معنای ارتفاع آمده است.

ـ زیرا خانه خدا به شکل مربّع است و عرب این اسم را به هر خانه‌ای که چهارگوش باشد اطلاق می‌کند، ولیکن با کثرت استعمال برای خانه خدا به کار می‌رود. 

همچنین مراد از تعبیر «بیت الحرام» در آیه شریفه «جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ...» (سوره مائده، 97)، همان کعبه معظمه است و خداوند را در روى زمین، خانه‌اى به حرمت آن نیست. مرحوم علامه طباطبایى ذیل آیه فوق مى‌فرماید: ذکر «بیت الحرام» پس از «کعبه» به خاطر احترام ویژه‌اى است که این خانه از آن برخوردار است.

نام‌های دیگر کعبه

بیت‌العتیق (خانه کهن یا آزاد شده)، بیت الحرام (خانه دارای حرمت)، بیت المعمور (خانه آباد) و بیت المحرم (خانه حرمت‌ داده یا دارای تحریم) از نام‌های دیگر کعبه‌ هستند که در قرآن به آن اشاره شده ‌است. کعبه ارتباط مستقیم به ارکان اسلام دارد، مخصوصاً فریضه حج که زیارت و طواف کعبه از مبانی حج است. همچنین در برپایی نماز نیز کعبه قبله گاه مسلمانان است. 

بنیان‌های کعبه

عمده اطلاعات ما در مورد کعبه منابع نویسندگان اسلامی است. فارغ از روایات و منابع اسلامی، گزارش و سند تاریخی چندانی مربوط به پیش از اسلام در مورد این بنا در دست نیست. بنا بر گفتار تاریخ‌نگار اسلامی، آزرقی، ساختمان کعبه 10 بار بنیان شده ‌است که عبارتند از: بنیان الملائکه، بنیان آدم، بنیان شیث، بنیان ابراهیم و پسرش اسماعیل، بنیان العمالقه، بنیان جرهم، بنیان مضر، بنیان قریش، بنیان عبدالله ابن زبیر و بنیان حجاج ابن یوسف الثقفی.

ارکان کعبه 

به هر یک از چهار گوشه کعبه، رکن گویند و کعبه بر چهار رکن بنا شده ‌است.

رکن حجر الاسود: سنگ سیاه آسمانی است. به اعتقاد برخی از مسلمانان هنگام بنای کعبه توسط آدم، این سنگ را فرشتگان از بهشت آوردند و آدم آن را در گوشه‌ای از خانه نصب کرد. پس از بازسازی کعبه توسط قریش، این سنگ به دست محمد (ص) پیش از درِ کعبه در رکن حجرالاسود نصب و محل شروع طواف حجاج شد.

رکن عراقی: یا رکن شمالی یکی از زوایای کعبه است که تقریباً به سمت شمال عربستان، یعنی کشور عراق واقع شده و طواف‌کننده پس از آن به حِجر اسماعیل می‌رسد. درِ خانه کعبه بین این رکن و رکن حَجَرالاَسوَد قرار دارد.

رکن شامی: یا رکن غربی از زوایای کعبه که به سمت مغرب واقع شده و طواف‌کننده پس از حِجر اسماعیل به آن می‌رسد. این رکن، به رکن شامی نیز شناخته می‌شود.

رکن یمانی: قبل از رکن حجرالاسود قرار دارد. در اعتقاد مسلمانان به ویژه شیعیان، محلی است که به اذن خدا شکافته شد تا فاطمه بنت اسد از آن داخل کعبه شود و حضرت علی (ع) داخل کعبه متولد شود. هرگاه واژه رکن بدون پسوند به کار رود، مقصود از آن رکنی است که حجرالاسود در آن است.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

مسیر طواف کعبه 

مسیر طواف، از رکن حجرالاسود آغاز شده، سپس به رکن عراقی می‌رسد و پس از آن به رکن شامی و سپس به رکن یمانی و آن گاه باز به رکن حجرالاسود می‌رسد و همین‌جا یک شوط پایان می‌یابد.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

سنگ بنای کعبه 

بنای کعبه از سنگ‌های سیاه و سختی ساخته شده که با کنار زدن پرده از روی آن، آشکار است. این سنگ‌ها از کوه‌های مکه به ویژه جبل الکعبه در محله شُبَیکه مکه و جبل مزدلفه گرفته شده‌ است. سنگ‌ها اندازه‌های گوناگون دارند، به گونه‌ای که بزرگ‌ترین آنان با طول و عرض و بلندی 190، 50 و 28 سانتی‌متر و کوچک‌ترین آنان با طول و عرض 50 و 40 سانتی‌متر است. پایه‌های آن از سرب مذاب ساخته شده  و به این ترتیب بنایی نسبتاً استوار است.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

درِ کعبه

پیش از بنای قریش، کعبه دو در داشته‌ است: یکی در ناحیه شرقی (محل درِ کنونی) و دیگری در ِناحیه غربی که از یکی وارد و از دیگری خارج می‌شدند؛ اما قریش تنها در ناحیه شرقی آن دری نصب کرد. بعدها عبدالله ابن زبیر درِ دیگر را گشود که به وسیله حجاج بن یوسف بسته شد و اکنون همان یک در باقی مانده ‌است. این در تا به حال چندین بار عوض شده ‌است. سقف کعبه، دو سقفی است که با سه‌پایه چوبی که در میانه آن در یک ردیف قرار گرفته است نگهداری می‌شود. اطراف آن سنگ‌های مرمر نصب شده و در کنار آن پلکانی قرار دارد که برای رسیدن به سقف بالایی تعبیه شده‌است. در حال حاضر درِ ورودی کعبه در ارتفاع 2 متر بالاتر از سطح زمین و در دیواره شمال شرقی کعبه قرار دارد.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

حجرالاسود

این سنگ در یک قاب 30 سانتیمتری از جنس نقره و در رکن اسود کعبه در ارتفاع 1٫5 متری از سطح زمین قرار دارد. این سنگ مقدس، پیش از اسلام و پس از آن همواره مورد توجه بوده‌ است و در شمار عناصر اصلی کعبه ‌است. به لحاظ همین تقدس، حضرت محمد (ص) آن را نگاه داشت و دیگر سنگ‌هایی را که به شکل بت ساخته شده بودند دور ریخت. حجرالاسود در جریان تخریب کعبه، که 5 سال پیش از بعثت صورت گرفت، در فاصله‌ای دور از مسجد واقع شد. در زمان نصب آن به جای خود، قریش به درگیری پرداختند، اما با درایت پیامبر (ص)، همه قریش در فضیلت آن سهیم شدند و عاقبت به دست خود ایشان نصب شد. به مرور زمان و در اثر تحولات، از حجم نخستین این سنگ کاسته و حتی به چند پاره تقسیم شد که آخرین بار قسمت‌های آن را به هم وصل کردند و آن را در محفظه‌ای نقره‌ای قرار دادند.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

ملتزم

قسمتی از دیوار و پایین دیوار کعبه را که در یک سوی آن حجرالاسود و در سوی دیگرش درِ کعبه قرار دارد، «ملتزم» می‌نامند. این محل را از آن روی ملتزم می‌نامند که مردم در آن قسمت می‌ایستند و به دیوار ملتزم شده، نزدیک شده و دعا می‌خوانند. در روایتی آمده ‌است که پیامبر اکرم (ص) صورت و دست‌های خود را روی این قسمت از دیوار قرار می‌داد. همچنین، از ایشان نقل شده ‌است که گفت: ملتزم، محلی است که دعا در آن‌جا پذیرفته می‌شود.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

مستجار 

محلی در پشت درِ کعبه، کمی مانده به رکن یمانی، مقابل ملتزم و در سوی دیگر کعبه، دیوار کنار رکن یمانی را «مستجار» می‌نامند. «جار» به معنای همسایه و مستجار به معنای پناه ‌بردن به همجوار و به صورت کلی‌تر «پناه بردن» است. این مکان نیز در اعتقاد مسلمانان از مکان‌های پذیرفته ‌شدن دعاست. زمانی که خانه کعبه دو در داشت، درِ دیگر آن در کنار مستجار بود که بسته شد.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

بیشتر بخوانید

شاذروان

شاذروان همان برآمدگی‌هایی است که در اطراف کعبه قرار دارد و آن بخشی از کعبه‌ است که توسط قریش از ساختمان کعبه کاسته شد و اکنون همانند پوششی اطراف خانه را در برگرفته‌ است. زمانی که در بازسازی‌های کعبه، ابعاد خانه قدری کوچک‌تر از بنای ابراهیمی آن شد، برای حفظ ابعاد اصلی، فضای عقب‌نشینی‌ شده را با ساخت سکویی کم‌ارتفاع علامت‌گذاری کردند که «شاذَروان» نامیده شد و چون ملاک در طواف، حدّ اصلی کعبه ‌است، فقها برای حصول شرط خروج طواف‌گزار از کعبه، طواف بر روی شاذروان را صحیح نمی‌دانند. 

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

حطیم

دیواری است نیم دایره به ارتفاع 90سانتی‌متر و عرض 1٫5 متر که به دیوار قسمت شمال غربی کعبه وصل نیست. جنس حطیم سنگ مرمر سفید است. برخی نیز مساحت میان حجرالاسود و زمزم و مقام ابراهیم و قسمتی از حجر اسماعیل را حطیم می‌گویند. از مکان‌های محترم در مسجدالحرام است و مردم در این قسمت برای دعا جمع می‌شوند.

حجر اسماعیل

حجر اسماعیل، فضایی است میان کعبه و حطیم که از رکن عراقی تا رکن شامی را شامل می‌شود. حجر اسماعیل به عقیده اسلام، یادگار زمان حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل و مدت زمانی پس از بنای کعبه ‌است و قدمت و پیشینه آن به زمان بنای کعبه به دست ابراهیم می‌رسد.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

ناودان رحمت

ناودان رحمت به عربی: میزاب الرحمه یا «ناودان طلا»، ناودانی از طلاست که بر بام کعبه نصب شده و به سمت حجر اسماعیل است. هرگاه باران بر بام کعبه ببارد، آب از ناودان در این فضای حجر اسماعیل می‌ریزد. به اعتقاد مسلمانان، اینجا مدفن اسماعیل و مادرش هاجر و بسیاری از پیامبران است. در روایت آمده ‌است که دعا در زیر ناودان کعبه پذیرفته‌ است.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

مقام ابراهیم

به محل ایستادن حضرت ابراهیم (ع) مقام ابراهیم می‌گویند و سنگی است به طول و عرض 40 سانتی‌متر و بلندی تقریبی 50 سانتی‌متر که جای پای ابراهیم روی آن است و مقابل درِ کعبه قرار دارد. رنگ آن میان زرد و قرمز متمایل به سفید است. طبق اعتقادات مسلمانان این مکان مربوط به زمانی است که حضرت ابراهیم دیوارهای کعبه را بالا می‌برد؛ آن گاه که دیوار بالا رفت، به اندازه‌ای که دست به آن نمی‌رسید، سنگی آوردند و ابراهیم روی آن ایستاد و سنگ‌ها را از دست حضرت اسماعیل گرفت و دیوار کعبه را بالا برد. روی این سنگ، اثر پای حضرت ابراهیم مشخص است اما اثری از انگشتان او نیست. از یک زمان به بعد این سنگ با طلا پوشانده شد و در محفظه‌ای قرار گرفت تا آسیب نبیند. حج‌ گزاران پس از طواف واجب، باید در پشت مقام ابراهیم، 2 رکعت نماز طواف به جای آورند. نماز طواف نساء نیز پشت مقام ابراهیم خوانده می‌شود.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

پرده کعبه 

بر روی کعبه پوششی سیاه رنگ وجود دارد که به آن «پرده کعبه» یا «جامه کعبه» گویند. نخستین کسی که خانه کعبه را پرده پوشانید تُبع حمیری پادشاه یمن بود. چون مهدی عباسی به خلافت رسید خادمان کعبه از انبوهی پرده‌ها روی کعبه شکایت کردند و گفتند بیم آن می‌رود که خانه صدمه ببیند. مهدی عباسی خلیفه مسلمین دستور داد پرده‌ها را بردارند و فقط یک پرده بر آن بگذارند و سالی یک بار آن را عوض کنند. این سنت تا به امروز ادامه دارد؛ و بر آن آیه‌هایی از قرآن قلاب دوزی شده‌است.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران با هشدار به کشورهای غربی درباره پیامدهای لفاظی‌های تحریک‌کننده تاکید کرد که تکرار دروغ‌ واقعیت‌های بنیادین را تغییر نمی‌دهد.

متن پیام سید عباس عراقچی وزیر امور خارجه در شبکه ایکس به این شرح است:

من به طور اصولی از ارائه استدلال در مورد عناصر کلیدی مذاکره از طریق رسانه‌ها اجتناب می‌کنم.  

ولی آنچه می‌خواهم بگویم این است که تکرار دروغ‌ واقعیت‌های بنیادین را تغییر نمی دهد. ایران به عنوان یکی از امضا کنندگان موسس معاهده ان پی تی، کاملا حق داشتن چرخه کامل سوخت هسته ای را دارد. علاوه بر این، چندین عضو NPT وجود دارند که اورانیوم را غنی‌سازی می‌کنند در حالی که سلاح‌های هسته‌ای را هم کاملا رد می‌کنند. این باشگاه به غیر از ایران شامل چند کشور آسیایی، اروپایی و آمریکای جنوبی نیز می شود.

از موضع گیری حداکثری و لفاظی های تحریک‌کننده چیزی بجز نابود کردن شانس موفقیت حاصل نمی‌شود.

یک توافق معتبر و پایدار در دسترس است. تنها چیزی که لازم است اراده سیاسی قاطع و نگرش منصفانه است.

شنبه, 14 ارديبهشت 1404 07:28

پاداش منتظر واقعی حضرت حجت (عج)

امام جعفر صادق (ع):

فَاِنْ ماتَ وَ قامَ القائِمُ بَعْدَهُ کانَ لَهُ مِنَ الاْجْرِ مِثْلُ اَجْرِ مَنْ اَدْرَکَهُ، فَجِدُّوا وَانْتَظِرُوا هَنیئا لَکُمْ اَیَّتُهَا الْعِصابَهُ الْمَرْحُومَةُ.

اگر کسی که منتظر حضرت است از دنیا برود و حضرت بعد از او قیام کند، اجر او همانند اجر کسی است که زمان او را درک کرده؛ پس بکوشید و منتظر باشید، گوارا باد بر شما ای یاران مورد لطف خدا.

کتاب الغیبة نعمانی، ص ۲۰۰

مطلق القحطانی امروز پنج‌شنبه در سخنانی در دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه گفت: (رژیم) اسرائیل نه تنها به اشغالگری پایان نداده بلکه به نسل‌کُشی ملت فلسطین به ویژه در غزه ادامه می‌دهد.

وی گفت: نسل‌کُشی (رژیم) اسرائیل در غزه تنها یک جنایت بین‌المللی نیست بلکه جنایتی است که همچنان وجدان بشریت را به درد می‌آورد.

القحطانی اضافه کرد: (رژیم) اسرائیل با سرپیچی از احکام دیوان بین‌المللی دادگستری، شهرک‌سازی و الحاق کرانه باختری را تشدید کرده است. فلسطینیان در غزه با شرایطی شبیه به قحطی مواجه هستند چرا که (رژیم) اسرائیل به طور کامل از ورود هر گونه کمک‌ها ممانعت می‌کند.

نماینده قطر همچنین گفت: اقدامات جنگی (رژیم) اسرائیل در غزه بیانگر بی‌توجهی کامل به جان انسان‌هاست و اسرائیل بایستی تحریم آنروا (آژانس امدادرسانی و کاریابی سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی) را متوقف و به سرعت آن را لغو کند.

وی ادامه داد: (رژیم) اسرائیل به طور سیستماتیک مانع از ارسال کمک‌های بشردوستانه به غزه توسط سازمان‌های بشردوستانه به ویژه آنروا می‌شود.

القحطانی گفت: بایستی (رژیم) اسرائیل را به استفاده نکردن از گرسنه‌سازی غیرنظامیان به عنوان یک شیوه جنگی وادار کرد. احترام نگذاشتن (رژیم) اسرائیل به احکام دیوان بین‌المللی دادگستری دلیل دیگری است که نشان می‌دهد که (رژیم) اسرائیل مرتکب کشتار جمعی علیه فلسطینیان می‌شود.

در زمان امام صادق (علیه الصلاة والسّلام) در تقدیر الهی ــ و نه در قضای محتوم الهی ــ بنا بوده یک تحّولی اتّفاق بیفتد به نفع ائمّه‌ی هدیٰ (علیهم السّلام). این را در روایات متعدّدی که وارد شده، انسان میفهمد. یک روایت از حضرت صادق (علیه السّلام) است که میفرماید که «اِنّ اللهَ قَدّرَ هذا الاَمرَ فی سَنَةِ سَبعین».(۱) خدای متعال این امر را، یعنی امر امامت را ــ امامتِ به معنای واقعی را ــ در تقدیر خودش برای سال ۷۰ هجری گذاشته بود.

ببینید؛ وقتی که امام حسن مجتبیٰ صلح کردند با معاویه، یک عدّه‌ای می‌آمدند گله میکردند و اعتراض میکردند. حضرت میفرمودند که: «ما تَدری لَعَلَّه فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ الی حین»؛ این تا یک وقتی است، این موقّت است. یعنی در کلمات امام حسن مجتبیٰ (علیه السّلام) اشاره شده به اینکه این حادثه، این تسلّط کفر و نفاق، بنا نیست دائمی باشد؛ در تقدیر الهی این موقّت است. تا کی؟ تا سال ۷۰. یعنی طبق همین روایت، سال ۷۰ هجری بنا است هر کس از اهل‌بیت در قید حیات است، قیام کند و حکومت را به دست بگیرد، و امامت واقعی تحقّق پیدا کند. بعد حضرت میفرمایند: فَلَمّا قُتِلَ الحُسینُ علیه السلام اِشتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَهُ اِلی مِئَةٍ وَ اَربَعین؛ یعنی حادثه‌ی کربلا، این بی‌اعتنائی مردم به مبانی دینی، این اِعراض آنها، اثرش این بود که این تقدیر الهی عقب افتاد تا سال ۱۴۰. ۱۴۰ زمان امام صادق (علیه السّلام) است دیگر، که حضرت [سال] ۱۴۸ از دنیا رفتند. این را شیعه میدانستند. یعنی خواصّ شیعه میدانستند. لذا مثلاً در یک روایتی دارد که زُراره به اصحابش ــ زراره که خب جزو نزدیکان است ــ میگوید لا تَری عَلی أعوادِها اِلّا جعفراً؛ (۲) اعواد، [یعنی] پایه‌های منبر، منبر خلافت؛ یعنی من جعفر را دارم میبینم که روی این منبر خواهد نشست. این [جور] است.

یا در یک روایت دیگر باز همین زراره ــ چون زراره ساکن کوفه بود ــ پیغام میدهد به حضرت صادق (علیه‌ السّلام) و عرض میکند که یکی از دوستان ما از شیعیان مقروض شده و طلبکارها دنبالش هستند. او هم برای اینکه پول ندارد، گذاشته از شهر رفته، آواره شده. اگر این قضیّه، یعنی قضیه‌ی خلافت، تا همین یکی دو سال بنا است انجام بگیرد ــ در روایت، هذا الأمردارد؛ [یعنی] اگر این قضیّه بنا است همین یکی دو سال انجام بگیرد ــ خب این [شخص] باشد تا شما بیایی سر کار، و قضایا حل میشود؛ امّا اگر طولانی است، رفقا پول جمع کنند و قرض او را بدهند. (۳) یعنی کسی مثل زراره منتظر بوده که در همین یکی دو ساله مسئله تمام بشود. اینکه شما می‌بینید می‌آیند خدمت حضرت صادق و مدام میگویند آقا، چرا قیام نمیکنید، [چرا] قیام نمیکنید، ناشی از این است که منتظرند؛ [یعنی] یک چیزی شنفته‌اند، یک مطلبی به گوششان رسیده.

بعد دنباله‌ی همان روایت که [سال] ۱۴۰ را معیّن فرمود، فرمود: شما افشا کردید، خدا عقب انداخت. یعنی اگر شیعیان دهنشان قرص بود و افشا نمیکردند، شاید همان وقت قضیّه تمام میشد؛ و شما ببینید تاریخ چقدر تغییر پیدا میکرد! اصلاً مسیر بشر یک مسیر دیگری میشد و امروز دنیا، دنیای دیگری بود. یعنی کوتاهی‌های ما، یک جا دهن‌لقّی‌مان، یک جا کمک نکردنمان، یک جا اعتراض کردن بیخودی‌مان، یک جا صبر نکردنمان، یک جا تحلیل غلطی که از اوضاع میکنیم، گاهی تأثیر میگذارد ــ [آن هم] تأثیرات تاریخی ــ یعنی این‌جور مسیر را عوض میکند؛ لذا خیلی باید مراقبت کرد.

و البتّه زندگی امام صادق (علیه السّلام) زندگی فوق‌العاده‌ای است، زندگی عجیبی است، زندگی موفّقی است از لحاظ اشاعه‌ی احکام الهی و روایات فراوانی که از آن بزرگوار و اصحاب ایشان داریم. البتّه این چهار هزار شاگردی که [برای حضرت] نقل میشود، شنونده خیال میکند که حضرت یک درسی شروع میکردند، چهار هزار نفر آنجا می‌نشستند؛ این [جور] نیست. در طول عمر این بزرگوار چهار هزار نفر از ایشان روایت کرده‌اند ــ آن‌طور که حالا در آن کتاب هست ــ ایشان چهار هزار نفر راوی دارند؛ چهار هزار شاگرد به این معنا است؛ نه‌اینکه حالا چهار هزار نفر می‌نشستند پای درس ایشان و ایشان درس میدادند.

و ماها دوریم از زندگی ائمّه؛ اطّلاعاتمان کم است، هم از کلماتشان، هم از بیاناتشان، روایاتشان، و حالات زندگی‌شان.

این قضایایی هم که در روایات ما است و نقل میشود که ایشان را بردند پیش منصور و منصور به ایشان شدّت خشم نشان داد، ایشان هم گفتند که «یابن‌عمّ! بزرگان، پیغمبران مظلوم واقع شدند، آنها بخشیدند، تو هم ما را ببخش»، اینها را بنده به طور قاطع میگویم دروغ است؛ به طور قاطع اینها واقعیّت ندارد. امام با هیچ کس این‌جوری حرف نمیزند؛ چه آن وقتی که خطر کشته شدن باشد، چه خطر کشته شدن نباشد؛ هر چه؛ امام اصلاً این‌جوری حرف نمیزند. راوی [این حرف] کیست؟ ربیع؛ راوی‌اش ربیع خادم است! ربیع، خادم منصور است، یعنی همه‌کاره‌ی منصور است؛ یک فرد درباریِ دروغگوی مثلاً این‌جوری. این [شخص] آمده نقل کرده که امام صادق این‌جوری گفت. خب این برای از بین بردن روحیه‌ی شیعه ابزار خوبی است دیگر؛ لذا از نقل اینها مطلقا باید اجتناب کرد. بعضی‌ها بی‌خودی نقل میکنند، در حالی که این روایات، روایات درستی نیست. ائمّه درس استقامت و درس ایستادگی و درس منطق [میدادند]؛ و در سخن گفتن با منطق، استدلال، طرف را گیر انداختن.

شما ببینید حضرت زینب در مجلس ابن‌زیاد، در مجلس یزید چه جوری حرف میزند! آن درست است؛ آن خط، خطّ درست ائمه است. هر کسی ایستادگی کند، در خطّ این بزرگواران دارد حرکت میکند. امروز هم اینهایی که در غزّه، در لبنان دارند ایستادگی میکنند، اینها در واقع در خطّ همین ائمّه‌ی دین، ائمّه‌ی هدیٰ دارند کار میکنند.
 
کافی، ج ۱، ص ۳۶۸ (با اندکی تفاوت)
رجال کشّی، ص ۱۵۶
رجال کشّی، ص ۱۵۷
بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة اللّه فی الارضین.

عیدتان مبارک! ان‌شاءاللّه که خودتان و خانواده‌هایتان از این نیّتهای نیک بتوانید بهترین استفاده را ببرید و آنچه آقای دکتر عارف ــ که ایشان شخص مجرّبی هستند، واقعاً دارای تجربه‌اند ــ گفتند و بیان کردند، به مرحله‌ی عمل و تحقّق برسانید.

من لازم است مجدّداً تأکید کنم که به خانواده‌های شما، به همسرانتان تبریک میگویم عید را و از آنها تشکّر میکنم و مطمئنّم که اگر همسران، همراه باشند، همفکر باشند، همدل باشند در کارهایی که شما مسئولین انجام میدهید ــ چه وزرا، چه نمایندگان مجلس، معاونین، مشاورین، رؤسای بخشهای مختلف ــ کارها بهتر پیش میرود. یک مقداری هم این به برخورد شما و رفتار شما وابسته است. بعضی از مسئولین وقتی که وارد میدان مسئولیّت و کار میشوند، شوق کار و علاقه‌ی به کار آن‌چنان اینها را مشغول میکند که یادشان میرود فرزندانی دارند و زنی دارند و وظایفی دارند و خانه‌ای دارند و ناهار و شامی باید با هم بخورند؛ بکل فراموش میکنند. فراموش نکنید!

راجع به فرمایشات آقای دکتر عارف، من یک جمله عرض بکنم. آنچه تصمیم گرفته‌اید و در مجالس و گردهمایی‌های کاری دنبال میکنید، خب خیلی خوب است ــ همینهایی که گفته شد، خیلی خوب است ــ منتها ما یک کمبود در کشور داریم که آن مهم است. ما کمبود قانون نداریم، کمبود مقرّرات نداریم، کمبود طرحهای خوب نداریم ــ بسیار طرحهای خوب آمده، رفته، گفته شده، تصویب شده ــ آنچه کمبود داریم «پیگیری» است؛ پیگیری. پیگیری کنید. بعضی از آمارهایی که ایشان دادند انسان را به فکر فرو میبرد؛ فرض کنید آمار مصرف بنزین با آن رقمی که ایشان گفتند. رقم، شاید بشود گفت دو برابرِ آن چیزی است که باید در کشور مصرف بشود. خب این را باید حل کرد، این قابل حل است. یک وقتی مصرف روزانه‌‌ی بنزین در کشور مثلاً به ۸۰ میلیون و ۷۵ میلیون و مانند اینها هم رسیده، به کمتر هم رسیده؛ حالا صد و شصت و خرده‌ای ایشان ذکر کردند! خب این باید دنبال بشود، باید پیگیری بشود. مسائل مربوط به مدارس، عدالت آموزشی، کارهای مربوط به طبقات فرودست و مستضعفین، باید دنبال‌گیری بشود؛ خواهش من این است که دنبال کنید. جلسه خوب است، تصمیم‌گیری خوب است، شوق و ذوق و انگیزه‌ی سران و مدیران بسیار خوب و چیز لازم و مبارکی است امّا کافی نیست. شما که مدیرید، شوق دارید، علاقه دارید، دستور هم میدهید به آن نفر دوّمتان، او هم احیاناً به نفر بعدی دستور میدهد، امّا همینطور در طول این فرایند، این دستور تدریجاً ضعیف میشود، ضعیف میشود، و گاهی به جایی میرسد که هیچ اتّفاقی نمی‌افتد.

یکی از کارهای خیلی لازم صرفه‌جویی است. من حالا نکاتی را راجع به مسئله‌ی شعار سال و مانند اینها یادداشت کرده‌ام که عرض خواهم کرد، لکن صرفه‌جویی مهم است؛ در مصرف برق، در مصرف حاملهای انرژی. خود دستگاههای دولتی بایستی بیشتر از همه صرفه‌جویی کنند؛ چون بزرگترین مصرف‌کننده خود دولت است، دستگاههای دولتی‌اند؛ بیشترین بنزین را دولت مصرف میکند، بیشترین برق را دولت مصرف میکند، و همینطور بقیّه‌ی چیزها. به صرفه‌جویی عادت بدهید. به قول سعدی:
چو دخلت نیست خرج آهسته‌تر کن
که میگویند ملّاحان سرودی
اگر باران به کوهستان نبارد
به سالی دجله گردد خشک‌رودی(۲)
این[جور] است. حالا برای خاطر بعضی از آذری‌زبان‌های مجلس: «شط اگر اولماسا بغداد اولماز»؛(۳) این هم بخش دیگری از این. باید بالاخره این پیگیری را جدی گرفت. این مسئله‌ی اوّل است.

من اینجا یادداشت کرده‌ام که دستور کارِ مشترکِ درجه‌ی یک دستگاهها را در زمینه‌ی مسائل اقتصادی، کمک به تحقّق شعار سال قرار بدهیم. یعنی این که «سرمایه‌گذاری برای تولید» شعار بشود و همه خود را موظّف بدانند برای این کار، کشور را از بسیاری از مشکلات نجات خواهد داد.

ما مشکل سرمایه‌گذاری داریم. پول دست مردم کم و بیش هست، هنر این است که شما ــ چه بانک مرکزی، چه وزارت اقتصاد، چه بعضی از دستگاههای دیگر ــ بتوانید این پول را هدایت کنید به سمت سرمایه‌گذاری و سرمایه‌گذاریهای تولیدی. این را دنبال کنید؛ این خیلی اهمّیّت دارد. البتّه برای مردم هم، یعنی برای آن کسی هم که میخواهد سرمایه‌گذاری بکند، افتخار است که پولی داشته باشد و بتواند این را بگذارد برای پیشرفت کشور، بهبود اوضاع کشور؛ این افتخار را هم به مردم یادآوری کنید تا بدانند که باید مفتخر باشند به این معنا. ولیکن عمده‌ی کار دست دولت است؛ یعنی دولت به معنای عام، [یعنی] حاکمیّت؛ قوّه‌ی قضائیّه نقش دارد، مجلس نقش دارد، بخشهای گوناگون وزارتی نقش دارند در اینکه این کار اتّفاق بیفتد و انجام بگیرد.

امنیّت سرمایه‌گذاری را تأمین کنید. یک وقتی چند سال پیش از این، اینجا داخل حسینیّه یک جلسه‌ای داشتیم، بنده راجع به جلب سرمایه‌گذاری خارجی و مانند اینها صحبت کرده بودم؛(۴) یکی از دوستان مجرّب و پخته و باتجربه ــ که خدا رحمتش کند؛ وفات کرده ــ بلند شد گفت که سرمایه‌گذاری خارجی فرع سرمایه‌گذاری داخلی است؛ اینجا شما این ویترین را درست کنید، معلوم میشود که سرمایه‌گذار داخل، مایل، راغب و مشتاق سرمایه‌گذاری است و حاضر است سرمایه‌گذاری کند، تا آن خارجی هم ببیند، تشویق بشود، بگوید خب میشود سرمایه‌گذاری کرد. موانع سرمایه‌گذاری داخلی را برطرف کنید. این یکی از بهترین راههای خنثی کردن تحریم است.

بنده بارها گفته‌ام که مسئله‌ی تحریم دو جور علاج دارد: یکی رفع تحریم است، که این دست ما نیست، دست طرف مقابل است؛ یکی خنثی کردن تحریم است که این دست ما است. راههای خنثی کردن تحریم را پیدا کنید؛ راههای زیادی وجود دارد، و واقعاً میشود تحریمها را خنثی کرد بلکه حتّی اگر از ظرفیّتهای داخلی خوب استفاده کنیم، میشود کاری کرد که کشور در مقابل تحریم آسیب‌ناپذیر بشود؛ یعنی ولو تحریم هم بکنند، کشور بتواند خودش را از آب و گِل کاملاً بیرون بیاورد؛ یعنی ظرفیّتهای داخلی کشور این توانایی را دارند.

مسئله‌ی گسترش روابط تجاری که اشاره کردند، جزو حرفهای مؤکّد بنده است. با کشورهای همسایه در اولویّت، با کشورهایی که در آسیا قطب اقتصادی‌اند ــ مثل چین، مثل روسیه، مثل هند که قطبهای اقتصادی‌اند ــ روابط اقتصادی را روان کنید. البتّه بعضی‌هایش خیلی سخت است، میدانیم این را امّا هر کار سختی را هم با تلاش زیاد، با تدبیر خوب میشود انجام داد. بنابراین مسئله‌ی ارتباط با همسایگان مهم است. در این [قضایا] هم دستهای واسطه خیلی مؤثّرند؛ یعنی این مدیران وسط که گاهی اوقات عادت کرده‌اند یک جنسی را از یک جایی بیاورند. من چند روز قبل، این را به کسی گفتم که زمان ریاست جمهوری من، [رئیسِ] یک کشور آفریقایی که آنجا رفته بودیم و مرکز دامداری و کشاورزی خیلی خوبی بود و الان هم هست، به من گفت: گوشتی که ما تولید میکنیم، گوشت لوکس است؛ یعنی اروپایی‌ها می‌آیند از ما گوشت میخرند ــ آن وقتها همهچیز از طریق دولت وارد میشد دیگر؛ در دهه‌ی ۶۰، گوشت را هم دولت وارد میکرد ــ شما از اروپا گوشت وارد میکنید، اروپا [هم] همان گوشتی را که از ما خریده، به دو برابر قیمت به شما میدهد! من آمدم اینجا به مسئولین این را گفتم که خب بروید دنبال کنید این را؛ نکردند؛ استقبال زبانی شد، استقبال عملی نشد. مسئله‌ی تجارت با همسایگان، با قطبهای اقتصادی، با کشورهای متنوّع، با خود همین آفریقا که من اسم آوردم، بسیار خوب است. این تماسهایی هم که رئیس‌جمهور محترم(۵) با رؤسای این کشورها به مناسبت عید و امثال اینها دارند، خیلی خوب است، اینها کارگشا است؛ فعّالیّت مجموعه‌ی وزارت خارجه [هم] ــ این سفرها و رفت‌وآمدها ــ فعّالیّت بسیار خوبی است.

یک جمله راجع به این گفتگوهای عمان(۶) عرض بکنیم. من این نکته را میخواهم بگویم که این گفتگوها، یکی از ده‌ها کار وزارت خارجه است؛ یعنی وزارت خارجه ده‌ها کار دارد که یکی‌اش هم این گفتگوهای عمان و این مسائلی است که حالا اخیراً مطرح شده. سعی کنید مسائل کشور را به این گفتگوها گره نزنید؛ این تأکید من است. اشتباهی که در برجام کردیم، اینجا تکرار نشود. آنجا ما همه‌چیزمان را منوط کردیم به پیشرفت مذاکرات؛ یعنی کشور را شرطی کردیم. خب سرمایه‌گذار وقتی که کار کشور منوط به مذاکره باشد، سرمایه‌گذاری نمیکند دیگر؛ معلوم است؛ میگوید ببینیم عاقبت مذاکرات به کجا میرسد. این مذاکرات هم یک کاری است، یک حرفی است، یکی از کارهای چندین‌گانه‌ی وزارت خارجه است که دارد انجام میدهد. کشور هم کار خودش را در بخشهای مختلف باید بکند: بخش صنعت، بخش کشاورزی، بخشهای گوناگون خدماتی، بخش فرهنگ، بخشهای سازندگی، موضوعات خاصّی که تعریف خاصّی برایش شده، مثل همین مسائل جنوب شرق کشور؛ اینها را با جدّیّت دنبال کنید؛ اینها اصلاً هیچ ارتباطی ندارد به این گفتگوهای جاری‌ای که در عمان شروع شده. این هم یک مسئله.

ضمناً، به این گفتگوها هم نه به صورت افراطی خوشبین باشیم، نه به صورت افراطی بدبین باشیم؛ این هم بالاخره یک کاری است،‌ یک حرکتی است، تصمیم‌گیری شده، دارد اجرا میشود و در این قدمهای اوّل هم خوب حرکت شده، خوب اجرا شده، بعد از این هم بایستی کاملاً با دقّت دنبال بشود ــ خطوط قرمز مشخّص است؛ برای طرف مقابل هم مشخّص است، برای ما هم مشخّص است ــ و مذاکرات به شکل خوب دنبال بشود. ممکن است به نتیجه برسد، ممکن است نرسد؛ نه خیلی خوشبینیم، نه خیلی بدبینیم. البتّه به طرف مقابل خیلی بدبینیم، طرف مقابل را قبول نداریم، می‌شناسیم طرف مقابل را، امّا به تواناییهای خودمان خوشبین هستیم، میدانیم که ما خیلی کارها میتوانیم انجام بدهیم، شیوه‌های خوبی بلد هستیم.

مسئله‌ی برنامه‌ی هفتم هم مسئله‌ی مهمّی است که حالا با تأخیر، بالاخره امسال دارد شروع میشود. سعی بشود از اوّلِ شروعِ این برنامه مثل برنامه‌ی ششم نشود. بعضی از بخشهای برنامه‌ی ششم از همان اوایل به انحراف کشیده شد؛ سعی کنید که بخشهای مختلف برنامه‌ی هفتم به انحراف کشیده نشود. این مصوّبه‌ی مجلس است و کاری است که برای کشور لازم است، متّکی به سیاستهای کلّی نظام است و مجموعاً برنامه‌ی خوبی است. بالاخره قانون است، بایستی اجرا بشود، منتها دقّت بشود که با موازین خودش و درست اجرا بشود و انحرافی پیدا نشود.

یک جمله درباره‌ی مسئله‌ی غزّه عرض بکنم. در قضایای غزّه، واقعاً این باند تبهکار که بر فلسطین حکومت میکنند، از حد گذرانده‌اند تبهکاری را؛ واقعاً از حد گذرانده‌اند! بنده هیچ به یاد ندارم، سراغ ندارم اینجور حرکتی را که متعمّدانه و با هدفگیری خاص، مظلومین را، کودکان را، مریضها را، خبرنگارها را، بیمارستانها را، آمبولانسها را بزنند؛ یعنی واقعاً این خیلی چیز عجیبی است، این خیلی شقاوت فوق‌العاده‌ای میخواهد که این باند و این گروه تبهکارِ خبیث [از آن] برخوردارند!

به نظر من دنیای اسلام باید یک حرکتی بکند، یک کاری باید بکند. بایستی با یک هماهنگی خوبی ــ چه از لحاظ اقتصادی، چه از لحاظ سیاسی، چه در صورت لزوم از لحاظ عملیّاتی ــ دنیای اسلام مجتمعاً روی این مسئله فکر کنند و کار کنند. البتّه آنها منتظر تازیانه‌ی خدا هم باید باشند؛ یعنی اینجور ظلم کردن، پاسخِ خداییِ سختی خواهد داشت ــ در این تردیدی نیست ــ ولی این [پاسخ الهی]، وظیفه‌ی مردم را، وظیفه‌ی ما را، وظیفه‌ی دولتها را کم نمیکند. خدای متعال کار خودش را میکند، ما هم باید وظیفه‌ی خودمان را انجام بدهیم.

امیدواریم ان‌شاءاللّه خدای متعال عاقبت همه‌ی ملّتهای مسلمان را، امّت اسلامی را، ملّت عزیز ایران را، شما مسئولین را به خیر کند و کارها را آسان کند و خدای متعال از ما و کار ما راضی باشد ان‌شاءاللّه. خدا را همیشه در همه‌ی کارها در نظر داشته باشید.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته

 
در ابتدای این دیدار ــ که به مناسبت آغاز سال جدید هجری شمسی برگزار شد ــ آقای دکتر محمّدرضا عارف (معاون اوّل رئیس‌جمهور) مطالبی بیان کرد.
سعدی. گلستان، باب هفتم
شط اگر نباشد، بغداد نیست.
از جمله، بیانات در دیدار جمعی از مسئولان بخشهای صنعتی، بازرگانی و تولیدی و اصناف سراسر کشور (۱۳۸۰/۴/۱۰)
آقای دکتر مسعود پزشکیان
([۶ اشاره به مذاکره‌ی غیر مستقیم ایران و آمریکا در مورد موضوع هسته‌ای ایران و رفع تحریمها، که اوّلین جلسه‌ی آن بیست‌وسوّم فروردین‌ماه سال جاری در کشور عمان برگزار شد.

«حضرت معصومه سلام الله علیها یکی از بانوان بافضیلت و باشخصیت خاندان اهل بیت علیهم السلام می‌باشد محل تولد و رشد حضرت معصومه سلام الله علیها خاندانی بود که او را با دریایی از علم و معرفت روبه‌رو ساخت. ولی بیش از 10 بهار از عمر شریفش نگذشته بود که پدر بزرگوارش با زهر جفا در زندان هارون به شهادت رسید و دریایی از غم و اندوه بر قلب شریفش فرو ریخت که در این ایام غم و تنهایی، تنها مایه تسلی او برادرش امام رضا علیه السّلام بود که ناگهان «مأمون» وجود اقدس امام هشتم را از کانون خانواده جدا نمود و به اجبار به خراسان جلب کرد و به اقامت اجباری در خراسان وادار نمود.

حضرت معصومه سلام الله علیها که بعد از پدرش تنها امیدش یعنی برادرش را از خود دور می‌دید بسیار آزرده خاطر و افسرده بود و نمی‌توانست دوری برادرش را تحمل کند تا اینکه بعد از یک سال به سوی ایران حرکت کرده اما اینکه علت سفر آن حضرت به ایران چه بوده دقیقاً مشخص نیست اما طبق اقوال و گزارشات موجود تاریخی علت سفر به ایران را اینگونه می‌توان بیان کرد.

1 . طبق برخی از گزارشات علت سفر حضرت معصومه سلام الله علیها به ایران جهت دیدار با برادر خودش بوده چون همانطور که اشاره شد حضرت معصومه بعد از شهادت پدر بزرگوارش علاقه و محبت و وابستگی خاصی به برادر خودش امام رضا علیه السّلام داشت و از محضر علمی و معنوی آن حضرت سود می‌برد حال که امام و برادرش را از خود دور می‌دید نمی‌توانست این دوری را تحمل بکند از این رو تصمیم گرفت برای زیارت برادرش از مدینه به مقصد خراسان حرکت بکند و در سال 201 هجری وارد ایران گردید.1

2 . طبق نقل دیگر امام رضا علیه السّلام بعد از ورودش به خراسان نامه‌ای خطاب به خواهر گرامی‌اش فاطمه معصومه مرقوم فرمود و آن را توسط یکی از غلامانش به مدینه منوره ارسال فرمود. امام به غلامش دستور داد که در هیچ منزلی توقف نکند تا در اندک زمان ممکن آن نوشته را به مدینه برساند. و حضرت معصومه به مجرد رسیدن نامه برادرش خود را آماده سفر نمود.2 البته جریان این نامه در کتاب‌های دست اول و قدیمی نیست. برخی محققین از لابلای مطالب کتاب‌های گذشته وجود چنین نامه‌ای را اثبات می‌کنند.3

از این دو نقل استفاده می‌شود که حضرت معصومه سلام الله علیها به خاطر وابستگی که به برادر بزرگوار خود داشته و اوضاع مساعد برادرش در خراسان آن حضرت را بر آن داشت تا به حضور برادر خود در خراسان برسد. لذا محقق بزرگوار آقای جعفریان می‌نویسد: پس از آمدن علی بن موسی علیه السّلام به ایران گروه‌هایی از «سادات» راهی ایران شدند. تسامح مأمون در مقابل سخت‌گیری پدرش نسبت به سادات، در رشد و سربلندی علویان، تأثیر بسزایی داشت و آمدن حضرت معصومه سلام الله علیها به ایران از جمله مهاجرت‌هایی بوده که در رابطه با آمدن امام رضا علیه السّلام به ایران صورت گرفته است.4

مرعشی هم در این باره می‌نویسد: سادات از آوازه ولایت امام رضا علیه السّلام و پناهی که مأمون به آن حضرت داده بود،‌ روی به طرف ایران نهادند و مجموع برادران و بنواعمام که به بیش از 20 نفر می‌رسید به ایران آمده و در قم مورد تکریم واقع شدند.5

دلایل تاریخی

سفر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و سایر امام‌زادگان و همراهان از روی غفلت نبوده است. بنا به دلایل تاریخی این سفر با علم و آگاهی از اوضاع صورت گرفته است. این دلایل عبارتند از:

1 . در کتاب کریمه اهل بیت علیهم السّلام سخن از نامه امام رضا علیه السلام به حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها است که امام علیه السلام خواستار سفر خواهرش شده است. نویسنده کتاب که سند این نامه را از کتاب «من لایحضره الفقیه» نقل می‌کند آورده است که حضرت امام رضا علیه السلام به یکی از غلامانشان دستور دادند که نوشته‌ای را به خدمت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها برسانند و حضرت به مجرد رسیدن نامه آماده سفر شدند.6

2 . سیاست مأمون که خلیفه مسلمین بود ابتدا جلب نظر علویان به سوی خود بود و سیاست خوبی با علویان داشته ولی بعداً این سیاست تبدیل به شکنجه و آزار و اذیت علویان گشت. شاید به همان خاطر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و سایر امام‌زادگان دست به سفر زدند.

«مأمون بعد از شهادت امام رضا علیه السلام به سال 202 قمری طی نامه‌ای به بنی عباس و موالی آنها در بغداد، از آنها استمالت نمود و پایان سیاست گرایش به علویان را اعلام کرد. و سیاست سابق دولت عباسی در قتل عام شیعیان و سرکوب طالبیان را به رویه‌ی ثابت خود قرار داد.»7

3 . اکثر منابع علت سفر حضرت معصومه سلام الله علیها را زیارت برادرش ذکر کردند. در هیچ یک از منابع در مورد غفلت آن بانو حرفی نزدند.

از منابع مهم می‌توان به کتب ذیل اشاره کرد:

کتاب «تاریخ قم»، نوشته حسن بن محمد بن حسن،8 کتاب «حیاة الست» «تألیف مهدی منصوری»،9 «ریاحین الشریعة» تألیف ذبیح الله محلاتی،10 «منتهی الآمال»، تألیف شیخ عباس قمی11 و ...

4. مسیرهایی که حضرت معصومه سلام الله علیها جهت سفر انتخاب کردند آن مسیرهایی بود که امام رضا علیه السلام از آنها ممنوع شده بودند. این یعنی دقت و آگاهی و یعنی اینکه ایشان می‌خواستند هدف از سفر برادرشان را تبلیغ و تبیین کنند و فرهنگ ناب و اصیل اسلامی را بیان کنند.

مأمون امام علیه السلام را از مسیرهایی که شیعه‌نشین بودند مانع شد تا مبادا شورش و طغیان علیه حکومت و دولت صورت گیرد حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها با دقت و زیرکی خاص از این مسیرهای ممنوع شده سفر کردند تا توطئه مأمون را خنثی کنند و همچنین ورود فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم که مرکز تجمع مخالفان دولت عباسی بود دلیل بر انتخاب و اراده آن حضرت در این سفر است.12

5 . یک مطلب مهم که بالاتر و مهمتر از همه موارد یاد شده است، فشار و اختناق حاکم بر عراق بود که منجر به هجرت امامزادگان و همراهان و حتی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از مدینه به سوی ایران گردیده است:

«در دوران خلفای اموی و عباسی، یکی از جریان‌های معارض و ستیزه‌گر با ایشان، علویان بودند. در دوره حکومت ظالمانه حجاج بن یوسف (75 95 ه ) بر عراق، علویان در معرض آماج حملات وی قرار گرفتند. این امر موجب گردید تا علویان به منظور پناه‌جویی متوجه سرزمین‌های شرق قلمرو خلافت گردند. علویان که به عنوان جریان معارض، مورد ضرب و شتم و تعقیب عمال خلفا قرار می‌گرفتند، در جستجوی پناهگاه، مناسب‌ترین منطقه را در ایران، مناطق هموار جنوب، سلسله کوه‌های البرز، یعنی شهرهایی چون قزوین، ری، قم، ساوه و آوه تشخیص دادند. این نواحی بیشتر بدین علت مورد توجه بود که در مواقع خطر، دستیابی به مناطق کوهستانی مشرف به این شهرها به سهولت امکان‌پذیر می‌گشت.

بعد از این (قیام یحیی بن عبدالله) نیز مهاجرت علویان ادامه یافت و به هنگام طرح مسأله ولایتعهدی حضرت رضا علیه السلام شماری از علویان به همراه آن حضرت به خراسان آمدند. وقتی آوازه این حرکت در جهان اسلام پیچید، علویان دیگری از نقاط مختلف، بویژه مدینه، عازم خراسان گشتند. حضرت رضا علیه السلام 21 برادر داشت که همه آنها به همراهی بنی اعمام خود از سادات حسینی و حسنی به سوی خراسان حرکت کردند.

آنان وقتی به نواحی ری رسیدند، بر خبر شهادت آن حضرت وقوف یافتند و مورد تهدید و تعقیب مأموران قرار گرفتند. برخی از این سادات در همین نواحی به شهادت رسیدند، ولی اکثر آنها به کوه‌های طبرستان پناه برده، در آن دیار سکونت گزیدند.

عده‌ای از علویان نیز که به همراه برادر حضرت رضا علیه السلام مشهور به «سید جمال‌الدین اشرف» تا شهر قم آمده بودند، به محض وصول خبر شهادت آن حضرت، از راه قزوین به دیلمان پناه بردند... مهاجرت علویان در دوره‌های بعد نیز ادامه یافت...»13

نتیجه‌گیری:

با دلایل تاریخی که گفته شد، مشخص می‌شود حضرت معصومه سلام الله علیها و سایر امام‌زادگان و همراهان از روی غفلت دست به سفر به سوی ایران نمی‌زدند، نامه‌ امام رضا (ع)، سیاست مأمون، دیدار امام رضا (ع)، تبلیغ امامت و مذهب تشیع، انتخاب مسیر و از همه مهمتر جوّ اختناق و فشار حاکم بر عراق از جمله دلایل تاریخی است که حضرت معصومه (س) برای دیدن برادرش به سمت ایران حرکت کرد و در این راه از تبلیغ امامت و مذهب تشیع فرو گذار نکرد.14

لذا با توجه به این توضیحات، می توان گفت که دو عامل مهم باعث شد حضرت معصومه (س) به ایران سفر کنند:

1. علاقه بسیار شدید بین امام رضا علیه السّلام و حضرت معصومه سلام الله علیها که فوق العاده زیاد بود و حضرت معصومه (س) از جهات گوناگونی وابستگی خاصی به برادرش داشت.

2. موقعیت عالی امام رضا علیه السّلام در دستگاه خلافت مأمون که فرصتی بود برای فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سادات برای تبلیغ تشیع که از هر سو به طرف ایران مهاجرت کردند و مورد محبت مردم قرار گرفتند.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1 . اصفهانی، ابوالفرج؛ مقاتل الطالبین، چاپ دوم، قاهره: دارالاحیاء الکتب العربیه، 1368 ه / 1949 م.

2 . زرین‌کوب‌، عبدالحسین؛ تاریخ مردم ایران از پایان ساسانیان تا پایان آل بویه، ج 2، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1367.

3 . قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم؛ ترجمه حسن بن علی بن حسن قمی، تصحیح سید جلال الدین طهرانی، تهران: انتشارات توس، 1361.

4 . مستوفی، حمدالله؛ تاریخ گزیده؛ به اهتمام عبدالحسین نوایی، چاپ دوم، تهران؛ انتشارات امیر کبیر، 1362.

5. ارشاد، شیخ مفید، ترجمه رسولی محلّاتی.

6. حضرت معصومه و شهر قم، محمد حکیمی.

7. حضرت معصومه فاطمه دوم، محمدمحمدی اشتهاردی.

8. کریمه اهل بیت، علی اکبر مهدی پور.

پی نوشت‌ها:

1 . میرعظیمی، بارگاه فاطمه معصومه، چاپ نهضت، ص 24.

2 . فقیه محمدی، محمدمهدی‌، انوار پراکنده، انتشارات جمکران، ج 6، ص 123.

3 . همان.

4 . جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، انتشارات سازمان تبلیغات، ص 162، الاصفهان، مقاتل‌الطالبین، ص 319.

5 . مرعشی، تاریخ طبرستان، تهران، انتشارات گسترده، ص 277.

6 . مهدی‌پور، علی اکبر، کریمه اهل بیت علیهم السّلام چ نهضت، نشر حاذق، اول ذیقعده 1415 ه . ق، قم، ص 493.

7 . پاک، محمدرضا، قم در دو قرن نخست هجری، فصلنامه تخصصی تاریخ اسلام، تابستان، 82، مؤسسه باقرالعلوم، شماره 14، ص 35.

8 . قمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، تصحیح و تحشیه جلال الدین طهرانی، تهران، توس 61، مترجم: حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی، ص 213.

9 . منصوری، مهدی، حیاة الست، انتشارات صحفی، قم، 39 ش، موضوع چهارم، ص 9.

10 . محلاتی، ذبیح الله ریاحین الشریعة در ترجمه دانشمندان بانوان شیعه، ناشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج 5، ص 30.

11 . قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، چاپ احمدی، چ 9، 77، نشر مطبوعاتی حسینی، تهران، ج 2، باب 9، فصل 6، ص 843.

12 . پاک، محمدرضا، پیشین.

13 . پرگاری، صالح، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره صفاریان و علویان، چ اول، تابستان 78، چاپ شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ناشر سمت، تهران، 78، بخش دوم، فصل دوم، 126.

14 . کریمان، قصران، انتشارات انجمن آثار ملی، ج 1، ص 171.