emamian

emamian

ائمه معصومین علیهم السلام بهترین راهنمایان و راهیان هدایت هستند و با تمسک و توسل به ایشان راه هدایت را می یابیم. احادیث فراوانی درباره اهمیت جایگاه و ابعاد گوناگون آن از پیشوایان معصوم دین(ع) وارد شده که در اینجا برخی از آنها نقل می شود.
1 ـ شخصی به رسول اکرم (ص) عرض کرد: من به قصد حج از شهر خارج شدم، ولی به آن موفق نشدم، لیکن من مردی ثروتمندم. اکنون بفرمایید با ثروتم چه کنم تا به پاداشی مانند حج گزاران نائل آیم؟ رسول خدا فرمود: به کوه ابوقیس بنگر اگر به اندازه این کوه طلای سرخ داشته باشی و آن را انفاق کنی هرگز به پاداش حج گزاران، دست نخواهی یافت. سپس آن حضرت فرمود: حج گزار چون مقدمات سفر خود را آماده کند چیزی بر نمی دارد و چیزی نمی نهد مگر آنکه خداوند ده حسنه برای او ثبت و ده سیئّة‌از او محو می کند و ده درجه او را بالا می برد. پس چون بر مرکب خود سوار شود، مرکبش گامی بر نمی دارد و گامی نمی نهد مگر آنکه خداوند باز برای او چنان می کند. پس چون به گرد کعبه طواف کند از گناهانش بیرون می آید و چون بین صفا و مروه سعی کند از گناهانش به در می آید و چون در عرفات توقّف کند از گناهانش خارج می شود و چون در مشعر الحرام توقّف کند از گناهانش برون می آید و چون رمی جمره کند از گناهانش خارج می شود. اینچنین رسول خدا یکایک مواقف را بر شمرد و فرمود که اگر حج گزار در هر یک از این مواقف درنگ کند از گناهانش بیرون می آید و آنگاه فرمود: تو کجا می توانی به پاداش حج گزار، دست یابی؟[1]
شاید مراد پیامبر گرامی(ص) از این که «چون حج گزار طواف کرد از گناهانش خارج می شود و چون میان صفا و مروه سعی کند از گناهانش بیرون می آید و ...» بیان این نکته باشد که هر یک از این اعمال گوناگون در آمرزش گناهی خاص موثر است؛ زیرا هر یک از این اعمال برای آمرزش گناهی خاص واجب شده است. یا آنکه گناهان چون انباشته شود و زنگار و پرده ای بر گنهکار شود، هر یک از این مناسک موجب کاستن ضخامت این پرده ها و کنار رفتن این پوشش ها از دل ها می گردد، تا آنجا که حج گزار با دلی پاک که نه بر آن زنگاری نشسته و نه حجابی بر آن کشیده اند به دیدار پروردگارش نایل می شود. خداوند چنین حجی را روزی ما فرماید.
2. در وصایای نبی اکرم(ص) به امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) آمده است: مستطیعی که حج نگزارد کافر است: یا علی! کفر با لله العظیم من هذه الامة عشره... و من وجد سعة فمات ولم یحج. یا علی! تارک الحج و هو مستطیع کافر، زیرا خداوند فرمود: وَلله عَلی النّاس حَج البیت من استطاع ألیه سبیلاًً و من کفر فإن الله غنیُّ عَنِ العالمین .[2]
3 ـ امیر المؤمنین امام علی(ع) فریضة حج را چنین ترسیم کرده است: خداوند حج خانه خود را بر شما واجب کرد، خانه ای که آن را قبله‌ مردم قرار داد. مردم چونان تشنه کامان که وارد آبگاه می شوند وارد آن می شوند و همانند کبوتران به آن پناه می برند.
خداوند سبحان کعبه را نشانة‌فروتنی آدمی در برابر بزرگی خود و اعتراف به عزّت خویش قرار داد. و از میان آفریدگان خود شنوایان و اطاعت کنندگانی را برگزید که دعوت او را اجابت و سخن او را تصدیق کرده و در جاهایی که انبیا ایستاده اند قرار گرفتند، و خود را به فرشتگانی که به دور عرش می گردند شبیه ساخته اند اینان سودهای فراوانی در این تجارتخانه عبادی می برند و برای رسیدن به وعدة آمرزش نزد خداوند می شتابند.
خداوند، کعبه را پرچمی برای اسلام و حرم امنی برای پناهندگان به آن قرار داد و رفتن به سوی آن و حج گزاردن و شناخت و ادای حق آن را واجب گرداند و بندگان رابه زیارت آن فرا خواند.[3]
4.همچنین آن حضرت دربارة فضیلت حج و عمره می فرماید: بهترین وسیله ای که سالکان برای رسیدن به خدا، بدان چنگ می زنند، ایمان به او و پیامبرش و جهاد در راه او... و زیارت خانه او در حج و عمره است؛ همانا حج و عمره فقر را از میان بر می دارد و گناه را می ریزد.
5. آن حضرت در خطبة دیگری که بخشی از آن ناظر به نقش حج در ایجاد تواضع و فروتنی و در هم شکستن تکبر و استکبار است می فرماید: مگر نمی بینید خداوند از دوران حضرت آدم(ع ) همواره بشر را به سنگ هایی آزموده که نه زیان می رسانند و نه سود می بخشند و نه می بینند و نه می شنوند. این سنگها را خانة محترم خود قرار داد و آن را مایة‌استواری مردم ساخت. سپس آن را در سنگلاخ ترین مکان ها و بی گیاه ترین منطقه زمین و تنگ ترین درّه ها قرار داد. در میان کوه های خشن، شن های فراوان، چشمه های کم آب، آبادی های از هم گسسته، که هیچ حیوانی در آن فربه نشود.
سپس به آدم(ع) و فرزندانش دستور داد تا به آن سمت رو کنند. از آن پس خانة خدا مرکز تجمع و مقصود پایانی سفرهای آنان شد. دل های انسان ها با اشتیاق، شیفتة آن شد، با گذر از بیابان های دور و درّه های عمیق و جزیره های دریاهای پراکنده و گسسته به آن روی می آورند، تا به هنگام سعی شانه های خود را حرکت دهند و لا إله إلاّ الله گویان اطراف خانة خدا طواف کنند و با موهای آشفته و بدنهای پر گرد و غبار با پاهای خود به سرعت حرکت کنند. لباس هائی که نشانه شخصیت است دور انداخته و با اصلاح نکردن موها، چهره های خود را نازیبا کنند این آزمونی بزرگ، امتحانی شدید و آزمایشی روشن و پاکسازی و ناخالص زدایی رسایی است که خداوند آن را سبب رحمت و رسیدن به بهشت قرار داد.
اگر خداوند خانة خود و محل مناسک حج را بین بوستان ها و نهر ها و سرزمین های پر درخت و پر میوه، در مناطقی آباد و دارای خانه ها و کاخ های بسیار و آبادی های به هم پیوسته، در میان گندم زارها و باغهای خرم و پر گل و گیاه، در میان بستان های زیبا و پر طراوت و پر آب، در وسط باغستانی بهجت زا و جاده های آباد قرار می داد به همان نسبت که آزمایش ساده تر بود پاداش نیز کمتر بود.
اگر پی و بنیان کعبه و سنگ هایی که در بنای ان به کار رفته، از زمرد سبز و یاقوت سرخ و نور و روشنایی بود، شک و تردید دیرتر در دل ها رخنه می کرد و کوشش ابلیس بر قلب ها کمتر اثر می گذاشت و وسوسه و شکهای پنهانی از مردم منتفی می گشت. اما خداوند بندگانش را با سختی های گوناگون می آزماید و با پیش آوردن دشواری های مختلف آنان را متعبد می سازد و آنها را به اقسام گرفتاری ها مبتلا می کند تا تکبیر را از قلب هایشان خارج ساخته، خضوع و آرامش را در دل های آنان مستقر کند. درهای فضل و رحمتش را به رویشان گشوده و وسایل عفو خویش را به آسانی در اختیارشان قرار دهد.
6. در بخشی از وصیت آن حضرت به حسنین (ع ) و به عموم مردم نیز چنین آمده است: خدا را دربارة خانة پروردگارتان در نظر بگیرید، تا زنده هستید آن را خالی نگذارید؛ زیرا اگر کعبه ترک شود، مهلت داده نمی شوید.[4]
7- على بن الحسین امام چهارم (ع) فرمودند: به حجّ و عمره بپردازید تا درد و بلا از جان شما برود و روزى شما فراخ گردد و خرجى اهل و عیال از دوش شما برداشته شود.
8- على بن الحسین (ع) فرمودند: زائران خانه خدا به سه دسته تقسیم مى شوند: یک دسته مورد مغفرت واقع مى شوند و بهشت نیز بر آنان واجب مى شود. یک دسته مورد مغفرت واقع مى شوند ولى پرونده آنان باز مى ماند تا حسنات و سیئات آنان ثبت شود و چه بسا دوزخى شوند. یک دسته مورد مغفرت واقع نمى شوند، اما حدّ اقلّ پاداشى که دریافت کنند، جان و مال و خاندانشان از بلا در أمان مى ماند.
9- ابو جعفر باقر (ع) فرمودند: هر کس به زیارت حج و یا عمره مشرّف شود، در حالى که از کبر و خودپسندى برى باشد، گناهان او پاک مى شود و پرونده او مانند روز تولد تجدید مى گردد. ابو عبد اللَّه صادق (ع) در تأیید سخن پدر، کلام خدا را تلاوت کرد که مى گوید: «هر کس شتاب کند و روز دوم عید قربان از مهمانى منى به سوى منزل بار سفر ببندد، گناهى بر او نیست و هر کس حرکت خود را به تأخیر بیندازد و روز سوم عید قربان از مهمانى منى خارج شود، گناهى بر او نیست. و کسى در شتاب و حرکت صاحب اختیار است که تقواى لازم را در مراسم حجّ و عمره رعایت کرده باشد». من گفتم: کبر و خودپسندى کدام است؟ ابو عبد اللَّه به نقل از رسول خدا (ص) فرمودند: بالاترین مرتبه خودپسندى آن است که خلق خدا را در زیر پا له کند و حق ناشناس باشد. گفتم: چگونه مردم را زیر پا له مى کنند و حقّ ناشناس مى شوند؟ ابو عبد اللَّه گفت: حق دیگران را ادا نمى کنند و اهل حق را تحقیر مى کنند و هر کس چنین باشد رداى کبریاء حق را ربوده است.
10- به ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفتم: من خودم را آماده کرده ام که هر ساله به حج خانه خدا بروم و یا یکتن از خانواده ام را به حج بفرستم. ابو عبد اللَّه گفت: جدا چنین تصمیمى گرفته اى؟ من گفتم: آرى. ابو عبد اللَّه (ع) گفت: اگر به این تصمیم خود عمل کنى، بشارتت باد که ثروت و دولت بسیارى بدست آورى.
11- ابو عبد اللَّه صادق (ع) فرمودند: حاجیان، با سه نوع پاداش الهى به خانه خود بازمى گردند: یک دسته از آتش دوزخ رها مى شوند که گناه گذشته و آینده آنان بخشوده مى گردد. و یک دسته از گناهان خود پاک مى شوند مانند آن روزى که از مادر به دنیا آمده اند. و یک دسته از حیث مال و خاندان خود بیمه ایمنى دریافت مى کنند، و این نازلترین پاداشى است که یک نفر حاجى دریافت مى کند.
12- ابو عبد اللَّه صادق (ع) فرمودند: بعد از آنکه حاجیان در چادرهاى منى جابجا شوند، از جانب حق ندائى برآید که اى حاجیان. اگر شما مى دانستید که در بارگاه چه کسى پا نهاده اید، با خاطرى آرام، یقین مى کردید که علاوه بر مغفرت و آمرزش، هزینه رفت و آمد خود را نیز دریافت مى کنید.
13- من هر ساله به حجّ مشرف مى شدم. در آن سال که قحطى و سختى رو آورد و مردم دچار محنت شدند. یاران من گفتند: اگر برآورد کنى و امسال هزینه سفرت را در راه خدا صدقه کنى، ارج و ارزش بیشترى خواهى برد. من گفتم: شما مطمئن هستید؟ آنان گفتند: آرى. من در آن سال، هزینه سفر حج را به مستمندان تصدّق کردم و در خانه ماندم. اما در شب عرفه خوابى دیدم که از کار خود پشیمان شدم و با خود گفتم: از این پس به سخن کسى گوش فرا نمى دهم و حج خانه خدا را ترک نمى گویم. سال بعد به حج رفتم و در منى خدمت ابو عبد اللَّه صادق (ع) رسیدم. مردم در حضور آن سرور مجتمع بودند. من پیش رفتم و گفتم: بفرمائید که اگر کسى چنین و چنان کند- و داستان خود را شرح دادم- بعد پرسیدم: آیا حج خانه خدا فضیلت بیشترى دارد یا صدقه در راه خدا؟ ابو عبد اللَّه صادق گفت: وه که صدقه در راه خدا چه کار خوبى است؟ و این جمله را سه نوبت زمزمه کرد. من گفتم: درست. اما ارج کدام یک بیشتر است؟ ابو عبد اللَّه(ع) گفت: چه مانعى دارد که انسان، هم به حج خانه خدا بیاید و هم در راه خدا صدقه بپردازد؟ من گفتم: اگر دولت و مکنت او به هر دو عبادت رسا نباشد، چه مى تواند بکند؟ ابو عبد اللَّه گفت: این کار که غیر ممکن نیست: مثلا هر گاه که قرار باشد ده درهم هزینه سفر کند به پنج درهم اکتفا کند و پنج درهم دیگر را در راه خدا صدقه کند و اگر تا این حدّ ممکن نباشد، آن چه مى تواند از هزینه سفر بکاهد و کاسته ها را صدقه کند که اجر او کامل شود. من گفتم: بلى با این رهنمود شما مى توانیم به هر دو عبادت موفّق شویم.
ابو عبد اللَّه (ع) در پایان سخن سه نوبت گفت: انسان با کدام طاعت دیگر مى خواهد به پاداش حج دست یابد؟ انسان از خانه و کاشانه خود خارج مى شود و با پرداخت هزینه زندگى از آنان جدا مى شود و به سوى خانه خدا مى آید تا بالاخره به مسجد الحرام مى رسد. ابتدا طواف فریضه را بجا مى آورد سپس به سوى مقام ابراهیم مى رود و به نماز طواف مى پردازد. در این موقع فرشته اى در سمت چپ او مى ایستد و چون از نماز طواف فارغ شود، دستى بر پشت او مى نوازد و مى گوید: اى مرد! گناهان گذشته ات پاک شد، اما تا مى توانى براى آینده ات بکوش، باشد که رستگار بمانى.
14- ابراهیم بن میمون براى ابو عبد اللَّه صادق (ع) گزارش کرده بود که من در حضور ابو حنیفه نشسته بودم. مردى آمد و پرسید: رأى شما چیست؟ کسى که حج فریضه را انجام داده باشد، آیا باز هم به حج برود بهتر است یا اینکه با هزینه حج بنده اى بخرد و در راه خدا آزاد کند؟ و ابو حنیفه گفته بود: آزاد کردن بنده بهتر است. ابو عبد اللَّه صادق علیه السلام بعد از نقل این خبر گفت: به خدا سوگند که ابو حنیفه دروغ گفته و فتواى ناحق داده است. به خدا سوگند که حج خانه خدا بهتر است از خریدن و آزاد کردن یک بنده با یک بنده دیگر و یک بنده دیگر تا برسد به ده بنده کامل. واى بر ابو حنیفه. با آزاد کردن کدام بنده به طواف کعبه و سعى صفا و مروه و فیض عرفه خواهد رسید؟ و یا پاداش سرتراشى و رجم مجسّمه شیطان را دریافت خواهد کرد؟ این چه فتوائى است که اگر شهرت یابد مردم حج خانه خدا را به تعطیل مى کشانند، و اگر حج خانه خدا به تعطیل بکشد، امام زمان موظّف مى شود که فتواى ابو حنیفه را نقض کند و مردم را به سفر حج مجبور سازد، چه راضى به سفر باشند و یا نباشند، چرا که بنیاد خانه کعبه بر حج و زیارت نهاده شده است.
15- شنیدم ابو جعفر باقر (ع) مى گوید: نه. و سوگند به پروردگار کعبه که فقر و درماندگى با کسانى که هماره و همیشه به حج مى روند، ندیم و همدم نخواهد شد.
16- ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: هیچ سفرى مانند سفر مکّه در گوشت و خون و پوست و موى انسان اثر نمى گذارد. هیچ کس به زیارت کعبه موفق نمى شود، جز با سختى و محنت.
17-ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: آنگاه که حاجیان در چادرهاى منى جاى گیرند، از جانب خداى عزّ و جلّ هاتفى ندا برکشد: اى حاجیان. اگر هدف شما از زیارت کعبه تحصیل رضایت من بود، بدانید که من از شما راضى و خوشنود گشتم.
18- شامگاه در منى خدمت ابو عبد اللَّه صادق (ع) بودم.آن سرور به من سفارش مى کرد که حج خانه خدا را ترک نکنم. در این زمینه گفت: هر مسلمانى که از روزى خدا نصیبى به دست آورد و آن روزى را خرج سفر کند و با خانواده خود در زیر تابش خورشید و تفت گرما به سوى مکه روان گردد تا خود را به عرفات برساند و در آنجا بپوید تا گوشه خلوت و نقطه خالى بیابد و در آن نقطه خالى به انتظار نزول مغفرت و رحمت تا شب درنگ کند- آیا تو شخصا دیده اى که در صحراى عرفات، اینجا و آنجا و در میان انبوه اقوام و ملل، گوشه خلوت و نقطه خالى وجود دارد؟ من گفتم: آرى دیده ام جانم به قربانت. ابو عبد اللَّه گفت:- در این هنگام، خداوند تبارک و تعالى که بى شریک و بى همتا است مى گوید: این بنده مرا بنگرید. من از مال دنیا نصیبى به او عطا کردم و او نصیب خود را در راه زیارت خانه ام انفاق کرد و با خانواده اش در میان تابش خورشید و تفت گرما به بارگاه من آمد و به امید مغفرت و رحمت من در این عرصه خالى جا گرفت. اینک من گناه او را مى بخشم و رنج او را مى زدایم و روزى او را به دست خود عطا مى کنم ...
19- ابو عبد اللَّه صادق (ع)فرمودند: هر کس در راه مکه بمیرد، گر چه در مراجعت باشد، از بزرگترین هراس روز قیامت در امان مى ماند.
20- یکی از اصحاب به ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: خداوند رحمت خود را بر شما نثار فرماید. اگر شما جان خود را از تب و تاب سفر و پیچ و تاب محمل معاف مى کردید براى حفظ سلامتى شما نافعتر بود. ابو عبد اللَّه علیه السلام فرمودند: من دوست دارم در آنجا که فیض الهى نثار مى شود، حاضر باشم.
خداوند تبارک و تعالى مى گوید: «لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» هیچ کس در منى حاضر نمى شود، جز اینکه بهره خود را از فیض الهى دریافت مى کند: شما شیعیان با سود معنوى یعنى مغفرت و رضوان الهى به خانه هاى خود بازمى گردید، اما دیگران با سود مادى و دنیوى یعنى امنیّت در مال و خاندان به خانه هاى خود بازمى گردند.[5]


پی نوشت ها:
[1] . أنی لک أن تبلغ ما یبلغ الحاج .وسائل الشیعه 8/79
[2] . وسائل الشیعه8/20.
[3] . نهج البلاغه، خطبه 1، بند 54 و 51
[4] . نهج الباغه، نامة 47، بند6
[5] . گزیده کافى ج 3 260 (2) فضیلت حج و عمره و پاداش آن ..... ص : 248
[6]. تهذیب، ج 5، ص 21، ح 60

 

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، سیاست خارجی خوب و دستگاه دیپلماسی کارآمد را رکنی اساسی برای اداره موفق کشور برشمردند و با بیان ۶ ضابطه الزامی در سیاست خارجی گفتند: رعایت این شاخص‌ها، نشانه سیاست خارجی موفق است و اگر این ضابطه‌ها مشاهده نشد، یا در نظریه سیاست خارجی و یا در کارکرد و عملیات دیپلماسی دچار مشکل هستیم.
توانایی تبیین اقناع‌کننده منطق رویکردهای کشور در مسائل مختلف، اولین ضابطه یک سیاست خارجی موفق بود که رهبر انقلاب اسلامی بیان کردند.
«حضور اثرگذار و جهت‌بخش در پدیده‌ها، حوادث و جریان‌های مختلف سیاسی-اقتصادی جهان»، «رفع و کاهش سیاست‌ها و تصمیمات تهدیدآمیز علیه ایران»، «تضعیف کانون‌های خطرآفرین»، «تقویت دولت‌ها و مجموعه‌های متحد و همراه با ایران و توسعه عمق راهبردی کشور» و «قدرت تشخیص لایه‌های پنهان در تصمیمات و اقدامات منطقه‌ای و جهانی»، پنج ضابطه دیگری بود که ایشان در تشریح یک سیاست خارجی موفق و افتخارآمیز، بیان کردند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین در پردازش معنای سه کلیدواژه «عزت، حکمت و مصلحت» در مقوله سیاست خارجی، گفتند: «عزت»، نفی «دیپلماسی التماسی چه در کلام و چه در محتوا» و پرهیز از چشم دوختن به حرف و تصمیم مقامات کشورهای دیگر است.
ایشان تکیه نکردن بر اصول در سیاست خارجی را خلاف عزت و باعث تذبذب دانستند و افزودند: در همه مسائل جهانی در «حرف و اقدام و مواجهه با اقدام دیگران»، عزتمندانه و متکی بر اصول حرکت میکنیم.
رهبر انقلاب معنای حقیقی «حکمت» را رفتار و گفتار «خردمندانه، اندیشیده‌شده و محاسبه‌شده» برشمردند و گفتند: هر حرکتی در سیاست خارجی باید عقلانی و فکر‌شده باشد و تصمیمات و اقدامات دفعی و بدون حساب در مقاطعی به کشور ضربه زده است.
ایشان نداشتن اعتماد بی‌جا به طرف‌های مقابل را روی دیگر مفهوم «حکمت» برشمردند و گفتند: البته نباید هر حرفی را در عالم سیاست دروغ دانست؛ چرا که حرف‌های صادقانه و قابل قبول وجود دارد اما نباید به همه حرف‌ها اعتماد کرد.
«مصلحت» به مفهوم داشتن انعطاف در موارد لازم برای دور زدن موانع سخت و صخره‌ای و ادامه دادن مسیر، کلیدواژه مهم دیگری بود که رهبری به تبیین آن پرداختند.
ایشان گفتند: حفظ اصول منافاتی با مصلحت به معنای یاد شده ندارد. البته چند سال قبل که مفهوم «نرمش قهرمانانه» مطرح شد، در خارج و برخی در داخل برداشت غلط کردند؛ چرا که مصلحت یعنی یافتن راهی برای گذشتن از کنار موانع دشوار وادامه دادن راه برای رسیدن به هدف.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه سخنانشان در جمع مسئولان وزارت امور خارجه و سفیران کشورمان، ابتکارات شخصی «خوب، به‌موقع و فکرشده» بخصوص در تعاملات سفیران را مهم و ضروری خواندند.
مسئله «کیفیت و کمیّت نیروی انسانی در وزارت امور خارجه و جذب عناصر کارآمد و قابل اعتماد»، نکته دیگری بود که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند و گفتند: وزارت امور خارجه باید نیروهایی جذب کند که عمیقاً و از بُن دندان به مبانی فکری و سیاسی انقلاب و جمهوری اسلامی باور داشته باشند، و با انگیزه کافی و اراده‌ای قوی و تحرک و فعالیت در مقابل طوفان‌های فکری و تبلیغاتی بیگانگان بایستند و خم نشوند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با ابراز خرسندی از برنامه وزارت امور خارجه برای جذب نیروهای جوان، تأکید کردند: مراقبت از انگیزه، ایمان و اراده نیروها، وظیفه مهم دستگاه وزارت امور خارجه است.
رهبر انقلاب در جمع‌بندی این بخش از سخنانشان، نمایندگان ایران در خارج از کشور را نماینده مردم و نوع رفتار آنها را نشان‌دهنده هویت و ماهیت ملت ایران خواندند و گفتند: دیپلمات ایرانی باید نماد ایمان، عشق به ایران عزیز، غیرت، عزم و اراده و تحرک و پر کاری باشد و گفتار و رفتارشان برای ملت ایران هم احترام‌برانگیز باشد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بخش دیگری از سخنانشان، با اشاره به مرزهای طولانی ایران با کشورهای متعدد و بعضاً مهم و اثرگذار، سیاست دولت کنونی برای ارتباط با همسایگان را بسیار مهم و درست خواندند و افزودند: دست‌های بیگانه برای ایجاد مشکل بین ایران و همسایگان آن، فعال است که نباید اجازه بدهید این سیاست آنها محقق شود.
ایشان، سیاست ارتباط با کشورهای اسلامی ولو در دوردست و همچنین سیاست ارتباط با کشورهای هم‌جهت و همراه را نیز مهم برشمردند و افزودند: امروز همراهی و هم‌جهتی برخی کشورهای بزرگ و مهم دنیا با جمهوری اسلامی ایران در برخی جریانها و خطوط اساسی سیاست بین‌الملل پدیده‌ای بی‌سابقه است که باید با قدردانستن این فرصت، ارتباطات با آن کشورها را تقویت کنیم.
رهبر انقلاب با اشاره به موضوع اجلاس سفرا مبنی بر تحول در نظم کنونی جهان و پُر تکرار شدن این موضوع در ادبیات جهانی، گفتند: تحول در نظم جهانی یک فرآیند پر فراز و نشیب و بلندمدت و متأثر از حوادث احتمالی پیش‌بینی نشده است و کشورهای مختلف نظرات و رویکردهای متعارض و گوناگونی به آن دارند.
ایشان لازمه جانمایی مناسب ایران در نظم جدید را رصد و ارزیابی تحولات جهانی و شناخت دقیق سمت و سو و پشت پرده حوادث دانستند و گفتند: بر اساس این رصد و ارزیابی باید پیشنهادهای عملی استخراج شود که در این زمینه هم سفرا و رؤسای نمایندگی‌ها بخصوص در کشورهای اثرگذار نقش مهمی دارند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پایان بار دیگر با تأکید بر اهمیت سیاست خارجی و نقش مهم آن در اداره و بهبود کشور، افزودند: با وجود توجه به عوامل اقتصادی و فرهنگی در تحلیل وضع کنونی کشور، غالباً در مباحث از عامل سیاست خارجی غفلت می‌شود در حالی که سیاست خارجی خوب و موفق حتماً موجب بهبود وضع کشور می‌شود و در مقابل، اختلال و اشکال در سیاست خارجی باعث بروز مشکل در وضع عمومی کشور می‌شود که نمونه‌های آن نیز کم نبوده است.
در ابتدای این دیدار وزیر امورخارجه به بیان گزارشی از اقدامات، برنامه‌ها و اولویت های  دستگاه سیاست خارجی در دولت سیزدهم برای ایجاد تحول، پرداخت.
آقای امیرعبداللهیان، خروج از سیاست تک ساحتی برجامی با هدف ایجاد توازن در سیاست خارجی، اولویت دادن به دیپلماسی اقتصادی، تمرکز بر توسعه صادرات غیر نفتی و ظرفیت منحصربه‌فرد ترانزیتی در کشور، نگاه ویژه به آسیا با اولویت همسایگان و کشورهای اسلامی، حمایت از محور مقاومت، کنش‌گری فعال با مشارکت در ائتلاف‌های سودمند منطقه‌ای همچون اتحادیه اقتصادی اوراسیا، شانگهای و بریکس و پیشبرد همزمان استراتژی «بی‌اثرکردن تحریم‌ها» و مذاکره برای «رفع‌ تحریم‌ها» را از مهمترین راهبردهای وزارت امورخارجه در دولت سیزدهم عنوان کرد.
وزیر امور خارجه همچنین با اشاره به ۱۱ سفر خارجی رئیس جمهور و ۱۴ سفر سران دیگر کشورها به ایران طی ۲۰ ماه گذشته، امضای تفاهم‌نامه‌های جامع و بلندمدت با کشورهایی نظیر چین، روسیه و ترکیه را از جمله اقدامات صورت گرفته در جهت افزایش تعاملات جمهوری اسلامی ایران و افزایش تبادلات تجاری کشور برشمرد.
آقای امیرعبداللهیان با اشاره به حضور بیش از ۵ میلیون ایرانی در خارج از کشور، توجه ویژه دولت سیزدهم به ارائه خدمات به این دسته از هموطنان را از دیگر اقدامات وزارت امور خارجه دانست.

سی و دومین نشست سران اتحادیه عرب در جده عربستان سعودی که با حضور بشار اسد، رئیس جمهور سوریه بعد از نزدیک به 12 سال انجام شد، جمعه شب با صدور بیانیه‌ای به کار خود پایان داد و حاضران در این نشست بر مسئله فلسطین، حل بحران‌ها در کشورهای عربی و استقبال از توافق احیای روابط بین ایران و عربستان سعودی تأکید کردند.

مهمترین محورهای متن بیانیه پایانی نشست سران عرب به این شرح است:

ـ تأکید بر اهمیت افزایش تلاش‌ها برای حل عادلانه مسئله فلسطین

ـ تأکید بر توقف دخالتهای خارجی در امور داخلی کشورهای عربی

ـ تمجید از اهتمام عربستان سعودی برای فراهم شدن شرایط مناسب برای رشد اقتصادی در منطقه

ـ تأکید بر احترام به ارزش‌ها و فرهنگ‌های دیگران و احترام به حاکمیت و استقلال و تمامیت ارضی کشورها

ـ استقبال از بازگشت سوریه و ازسرگیری مشارکت هیئت‌های دولت این کشور در نشست‌های شورای اتحادیه عرب و نهادهای وابسته

ـ مخالفت با حمایت از تشکیل گروه‌ها و شبه نظامیان مسلح خارج از چارچوب ساختارهای دولتی

ـ حمایت از شورای ریاست جمهوری یمن (وابسته به ائتلاف سعودی) برای برقراری امنیت و ثبات

ـ حمایت از تلاشهای سازمان ملل و کشورهای منطقه برای دستیابی به راه حل سیاسی فراگیر بحران یمن

ـ افزایش تلاشهای عربی با هدف کمک به سوریه برای اینکه بحران خود را پشت سر بگذارد.

ـ برگزاری نشست‌های گروه‌های سودانی در جده گام سازنده‌ای برای بحران یمن است.

ـ مخالفت با هرگونه دخالت خارجی در مسائل سودان برای اینکه از تشدید درگیری‌ها جلوگیری شود.

ـ تأکید بر ضرورت آتش‌بس در سودان و غلبه زبان گفتگو بر نزاع

ـ محوری بودن مسئله فلسطین برای کشورهای عربی و نیز ابتکار (سازش) عربی به عنوان راهی برای حل آن

ـ محکومیت شدید اقدامات و تجاوزات علیه فلسطینیان و درخواست از جامعه بین‌المللی برای عمل به مسئولیت خود در راستای پایان اشغالگری و توقف تجاوزات مکرر اسرائیل

ـ ضروری بودن تقویت شرایط مناسب برای بازگشت آوارگان سوری به کشورشان و نیز حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی سوریه

ـ درخواست برای انتخاب رئیس جمهور لبنان و تشکیل دولت در اسرع وقت

ـ حمایت از تلاشها برای یکپارچه سازی نیروهای مسلح لیبی و تثبیت آتش‌بس در این کشور

ـ حمایت از تلاشهای هیئت نمایندگی سازمان ملل در لیبی و تأکید بر ضرورت حل سیاسی فراگیر بحران

ـ استقبال از توافق به دست آمده میان عربستان سعودی و ایران برای فعال سازی توافق همکاری امنیتی و اقتصادی فیمابین.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی بازگشت موفقیت آمیز دلاور مردان ناو گروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش از مأموریت دریانوردی بزرگ به کشور را تبریک گفتند.


متن پیام فرمانده کل قوا به شرح زیر است:


بسم الله الرّحمن الرّحیم


به دلاور مردان ناو گروه ۸۶ نیروی دریائی ارتش جمهوری اسلامی ایران، دریانوردی بزرگ و موفقیت آمیزشان را تبریک میگویم. عزیزان! به خانه خوش آمدید؛ موفق باشید.


سیّدعلی خامنه‌ای


 ۱۴۰۲/۲/۳۰  


ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش پس از ۸ ماه دریانوردی و طی بیش از ۶۵ هزار کیلومتر مسیر دریایی به دور کره زمین، پیش از ظهر امروز (شنبه) در بندرعباس پهلوگیری کرد.

 

 

امام جواد علیه السلام:

مَن زارَ قَبرَ عَمَّتی بِقُمَّ ، فَلَهُ الجَنَّةُ

هر کس قبر عمّه‏ ام (حضرت معصومه علیهاالسلام) را در قم زیارت کند، بهشت پاداش اوست.

 

کامل الزیارات، ص ۵۳۶

ناوگروه 86 نیروی دریایی ارتش متشکل از ناوشکن دنا و ناو بند مکران پیش از ظهر امروز شنبه با استقبال فرمانده نیروی دریایی ارتش و خانواده‌های کارکنان این ناوگروه وارد منطقه یکم دریایی نیروی دریایی ارتش در بندر عباس شد.

ماموریت ناوگروه 86 نیروی دریایی ارتش متشکل از ناوشکن تمام ایرانی دنا و ناوبندر مکران پس از 8 ماه دریانوردی و طی بیش 65 هزار کیلومتر مسیر دریایی که با هدف طی یک دور 360 درجه دور کره زمین بود، هم اکنون به پایان رسید.

این ناوگروه پس از اعزام به ماموریت دور کره زمین از مبدأ بندرعباس، در نخستین ایستگاه در بندر بمبئی هند توقف کرد و سپس با عبور از خلیج بنگال و تنگه مالاگا در جاکارتا پایتخت اندونزی پهلو گرفت.

پس از این توقف ناوگروه با ادامه مسیر به سمت دریای جاوه و عبور از تنگه ماکاسار و دریای سلبس، برای نخستین بار در تاریخ دریانوردی نظامی ایران پا به عرصه وسیع و پهناور اقیانوس آرام گذاشت و با عبور از بیشترین عرض اقیانوس آرام و گذر از کنار جزایر میکرونزی و پولینزی به سمت تنگه ماژلان در جنوب قاره آمریکا حرکت کرد و با عبور از این تنگه وارد اقیانوس اطلس جنوبی شد و سپس با حرکت به سمت شمال و عبور از سواحل شیلی، آرژانتین، اروگوئه و برزیل، نهایتا در بندر ریودوژانیروی برزیل پهلوگیری کرد که این پهلوگیری مصادف با یکصدوبیستمین سالگرد برقراری روابط ایران و برزیل بود.

ناوگروه 86 نیروی دریایی ارتش پس از توقف چند روزه در ریودوژانیرو، با عبور از عرض اقیانوس اطلس در شهر کیپ‌تاون آفریقای جنوبی پهلوگیری کرد و در این شهر نیز چند روزی توقف کرد و پس از آن طی یک دریانوردی حدودا 40 روزه، هم‌اکنون در بندر صلاله عمان پهلوگیری کرده است.

صلاله آخرین ایستگاه ناوگروه 86 نداجا پیش از رسیدن به ایران بود و دریادلان ایرانی پس از جدا شدن از اسکله صلاله به سمت کشورمان حرکت کردند و نهایتا ظهر چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه وارد آب‌های سرزمینی کشورمان شدند.

ناوگروه 86 نیروی دریایی ارتش امروز و پس از 8 ماه دریانوردی و کسب یک موفقیت تاریخی برای کشورمان در اسکله بندرعباس پهلوگیری کرد.

جمعه, 29 ارديبهشت 1402 07:08

چرا دین اسلام کاملترین دین است؟

در این مقاله  بحث بر سر این است که اثبات کنیم چرا دین اسلام کاملترین دین است؟ چه دلیلی برای جامع و کامل بودن  دین اسلام وجود دارد؟یا چرا انسان از میان ادیان آسمانی مختلف، دین اسلام را بر گزیند و سایر ادیان را مجاز نیست بر گزیند؟

تعالیم اسلام مجموعه‌ای است کامل از اعتقادات، اخلاقیات و احکام که به گونه منسجم و به هم پیوسته به وسیله امین وحی در اختیار انسان قرار گرفته است. (1)این نظریه را نقل و عقل تایید می‌کنند. (2)
 
آیین اسلام از یک سو با وضع قوانین اجتماعی، راه سعادت جامعه انسانی را باز نموده است و از سوی دیگر، با پای فشاری بر فضائل اخلاقی، در پی کمال افراد انسانی است.
 
 بدین سان، مراد از جامعیت دین اسلام، توجه آن به همه زوایا مادی و معنوی زندگی انسان و بر آوردن نیازهای او است. هر آنچه انسان برای راه یافتن به سعادت دنیوی و اخروی نیاز دارد، در دین اسلام آمده است. (3)
 
ویژگیهای دین جامع و جاودانه:
1ـ توجه به انسان شناسی: دین جامع باید از انسان شناسی عمیق برخوردار باشد و در این دین به تمام ابعاد انسان توجه شده باشد.
 
یعنی از معماهای وجود انسان، جایگاه انسان در هستی، عوامل تکامل انسان، نیازهای انسان و راههای ارضای آنها، روش رشد انسان در ارتباط های انسان یعنی رابطه انسان با خود، خدا، طبیعت و دیگران و سنت های الهی حاکم بر حیات فردی و جمعی انسان سخن نگوید.

2ـ هماهنگی با فطرت: اگر بنا شود که دین برای تمام اعصار دارای پیام باشد باید دستورات آن مطابق با فطرت باشد.

3ـ سهولت و سادگی: دستورالعمل دین جاوید و جامع، باید آسان باشد زیرا که دین برای همه افراد بشر در تمام زمانها آمده است باید به گونه ای باشد که التزام به آنها عسر و حرجی را برای مکلفین ایجاد نکند (یُریدُ اللّهُ بِکُم الیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُم العُسْر)(5) خداوند راحتی شما را می خواهد نه زحمت شما را.

4ـ انعطاف پذیری: دین ثابت و جامع باید انعطاف پذیر باشد تا بتواند نیازهای همه اعصار را جوابگو باشد.

5ـ عقلانی بودن: تعالیم دین جامع و جاودانه باید بر مبنای عقل و منطق باشد. عقاید و احکام نیز مبتنی بر مصالح باشد که زمینه ساز تکامل انسان قرار گیرد. تمام این ویژگی ها در دین اسلام موجود است.
 
اگر اسلام کامل جامع نباسد ضرری در قیامت وجود ندارد.
وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ‌: و هر کس غیر از اسلام به سراغ دینى دیگر برود، پس هرگز از او قبول نمى‌شود و او در قیامت از زیانکاران خواهد بود.
 
از جمله‌ى‌ «یَبْتَغِ»، استفاده مى‌شود که مراد آیه، کسانى هستند که اسلام به گوش آنها رسیده، ولى آن را رها کرده و به سراغ دیگر مکاتب رفته‌اند. این افراد در قیامت زیانکارند و دین آنها مورد پذیرش نیست.
 
با توجّه به آیه‌ى 81، پذیرش دین اسلام، میثاق خداوند از همه‌ى پیامبران پیشین است ولذا با آمدن پیامبر و دین اسلام، دین دیگرى غیر از آن مورد قبول نیست. «فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ»
 
در آیات قبل همین آیه اشاره سیمایى از اصول مکتب اسلام ترسیم شد که خطوط کلّى آن عبارتند از:
1- از تمام انبیاى پیشین پیمان گرفته شده تا به پیامبر بعدى ایمان آورند.
2. تمام هستى تسلیم خداست و نمى‌توان غیر دین الهى را پذیرفت.
3. پیروان اسلام، به تمام انبیا و کتب آسمانى ایمان دارند.
 
و در این آیه با صراحت اعلام مى‌کند: هرکس غیر از دین اسلام را بپذیرد، قابل قبول نیست. آرى، بعد از دعوت، استدلال، مباهله واعلام همسویى با عقاید و کتب آسمانى دیگر، جاى صراحت و بى‌پرده سخن گفتن است.(6)
 
پس اگر اسلام کامل جامع نباسد ضرری در قیامت وجود ندارد. در حالیکه خداوند در قرآن می فرماید غیر اسلام را انتخاب نکنید.زیرا دین های قبلی کامل نبوده و بعد اسلام هم دینی نخواهد آمد. پس دین اسلام جامع و کامل است
 
 
دین تکامل یافته آدم، نوح، ابراهیم،‌ موسى و عیسی(ع) است، که با تکمیل رهنمودهاى وحیانی، این دین مورد رضاى خداوندى است.دینی که خداوند آن را دین کامل و مورد رضاى خداوندى معرفى کرده است.
 
(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً). نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ پیام راستین خدا کامل گشت .به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است .
 
 خاتم مایه زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده، برترى پیامبر اسلام و شریعتش را بر پیامبران پیشین و شرایعشان دلالت دارد.
 
در منظر درون دینی، پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند و آخرین آنان،‌ بهترین و پیامش بهترین پیام ها است،‌ که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل،‌ یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی،‌ یاد مى شود.
 
بشارت دین کامل و ابدی توسط پیامبران یشین
به دلیل این که دین اسلام کامل‌ترین دین بود پیامبران پیشین به مردم خودشان بشارت مى‌دادند، که پس از ما پیامبر دیگرى خواهد آمد، ولى حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم آخرین پیامبر است.
 
 و پس از او پیامبرى نخواهد آمد. یکى از پیامبرانى که بشارت آمدن حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم را به پیروانش داد حضرت عیسى علیه السلام بود؛ چنان‌که خداوند به نقل از حضرت عیسى علیه السلام مى‌فرماید
 
وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ ۖ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَٰذَا سِحْرٌ مُبِینٌ(7)
 
و هنگامی که عیسی مریم به بنی اسرائیل گفت: من همانا رسول خدا به سوی شما هستم و به حقانیت کتاب تورات که مقابل من است تصدیق می‌کنم .
 
و نیز (شما را) مژده می‌دهم که بعد از من رسول بزرگواری که نامش (در انجیل من) احمد است بیاید. چون آن رسول ما با آیات و معجزات به سوی خلق آمد گفتند: این سحری آشکار است.
 
قسمتى از تعلیمات موسى‌ و عیسى‌ و محتواى کتاب‌هاى آنها در ضمن گفته‌هاى پیروانشان به این کتاب‌ها انتقال یافته است، به همین دلیل نمى‌توان همه آنچه را که در عهد قدیم (تورات و کتاب‌هاى وابسته به آن) و عهد جدید (انجیل و کتاب‌هاى وابسته به آن) آمده است، انکار کرد.

بلکه محتواى کتاب‌هاى فوق، مخلوطى از تعلیمات این دو پیامبر بزرگ خدا و افکار و اندیشه‌هاى دیگران است.در کتاب‌هاى موجود، تعبیرات گوناگونى که بشارتِ ظهور پیامبر بزرگى در آینده که نشانه‌هاى او جز بر پیامبر اسلام تطبیق نمى‌کند، دیده مى‌شود.
 
آخرین و کاملترین تسلّى دهنده در انجیل
جالب آنکه غیر از پیشگویى‌هایى که در این کتاب‌ها دیده مى‌شود و بر شخص پیامبراسلام صلى الله علیه و آله تطبیق مى‌کند،
 
 در سه مورد از انجیلِ «یوحنّا»، روى کلمه «فارقلیط» تکیه شده که در ترجمه‌هاى فارسى، به «تسلّى دهنده» ترجمه شده است. اکنون به متن انجیل یوحنّا به نقل از تفسیر نمونه توجّه کنید:
 
«و من از پدر خواهم خواست و او «تسلّى دهنده‌ى» دیگر به شما خواهد داد که تا ابد با شما خواهد ماند.» (8)و در باب 15 آمده است: «و چون آن «تسلّى دهنده» بیاید ... در باره‌ى من شهادت خواهد داد.» (9)
 
و در باب 16 نیز مى‌خوانیم: «لیکن به شما راست مى‌گویم که شما را مفید است که من بروم‌.که اگر من نروم، آن «تسلّى دهنده» به نزد شما نخواهد آمد، امّا اگر بروم او را به نزد شما خواهم فرستاد.» (10)
 
مهمّ این است که در متن سریانى اناجیل که از اصل یونانى گرفته شده است، به جاى تسلّى دهنده، «پارقلیطا» آمده و در متن یونانى «پیرکلتوس» که از نظر فرهنگ یونانى به معنى «شخص مورد ستایش» و معادل واژه‌هاى «محمّد و احمد» در زبان عربى است.
 
ولى هنگامى که ارباب کلیسا متوجّه شدند انتشار چنین ترجمه‌اى ضربه‌ى شدیدى به تشکیلات آنها وارد مى‌کند، به جاى «پیرکلتوس»، کلمه‌ى «پاراکلتوس» را نوشتند که به معناى «تسلّى دهنده» است و با این تحریف آشکار، این سند زنده را دگرگون ساختند، هر چند با وجود این تحریف، بشارت روشنى از ظهور یک پیامبر بزرگ در آینده مشهود است.(11)
 
خاتم پیامبران در دایرة المعارف بزرگ فرانسه،
«محمّد، مؤسّس دین اسلام و فرستاده‌ى خدا و خاتم پیامبران است. کلمه «محمّد» به معنى بسیار حمد شده است و از ریشه‌ى «حمد» به معنى تجلیل و تمجید، گرفته شده .
 
 و نام دیگرى که آن هم از ریشه‌ى «حمد» است و هم معنى لفظ «محمّد» مى‌باشد، «احمد» است که احتمال قوى مى‌رود، مسیحیان عربستان، آن لفظ را به جاى «فارقلیط» به کار مى‌بردند.
 
 احمد یعنى بسیار ستوده شده و بسیار مجلل، که ترجمه‌ى لفظ «پیرکلتوس» است و اشتباهاً لفظ «پاراکلتوس» را به جاى آن گذاشته‌اند و به این ترتیب نویسندگان مذهبى مسلمان مکرّر گوشزد کرده‌اند.
 
 که مراد از این لفظ، بشارت ظهور پیامبر اسلام است. قرآن مجید نیز آشکارا در آیه ششم سوره صف به این موضوع اشاره مى‌کند.» (12)
 
عدم تحریف اسلام دلیل بر تکمیل بودن دین
دین اسلام از هرگونه تحریفى محفوظ است و تحریف نمى‌شود، ولى دین و کتاب‌هاى آسمانى سایر دین‌ها تحریف شده است؛ خداوند مى‌فرماید:«إِنّٰا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّٰا لَهُ لَحٰافِظُونَ»؛(13) ما خود این کتاب را فرو فرستادیم و خودمان از آن نگهبانى (و نگهدارى) مى‌کنیم.
 
در حالى که کتابهاى آسمانى دیگر مانند تورات و انجیل تغییرهاى فراونى کرده و مطالب غیر معقول و خنده دارى در آنها دیده مى‌شود، که کُشتى گرفتن یکى از پیامبران با خدا یکى از نمونه‌هاى آن است.
 
در این آیه‌ى کوتاه، شش نوع تأکید بکار رفته است؛ سه تأکید براى نزول قرآن که در کلمات‌ «إِنَّا، نَحْنُ‌، الذِّکْرَ» نهفته شده و سه تأکید براى حفظ قرآن از هر نوع تغییر و تحوّل که در کلمات‌ «إِنَّا، لَهُ‌، ل» است که در اصطلاح ادبیات عرب براى اهل فن روشن است.
 
به گواهى و وعده خدا در این آیه، هیچ گونه تغییر وتحریفى در قرآن رخ نداده، چنانکه در آیات دیگر نیز این مطلب آمده است، از جمله: «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»(14) هیچگونه باطلى از هیچ طریقى به قرآن راه ندارد.
 
و اگر روایاتى را دیدیم که‌ در آن به تحریف قرآن اشاره‌اى دارد؛ یا جعلى است که باید بر دیوار زد و یا مراد تحریف در معنا وعمل، تفسیر به رأى و سلیقه و کنارزدن قرآن شناسان اصلى یعنى اهل‌بیت پیامبر علیهم السلام مى‌باشد.
 
علاوه بر وعده خداوند مبنى بر حفاظت از قرآن، مسلمانان از آغاز، قرآن را حفظ کرده ودر نوشتن وحفظ آن جدّى بودند، حتّى آموزش قرآن را مهریه زنان قرار مى‌دادند،
 
 در نمازها مى‌خواندند و کاتبان وحى افراد متعدّد بودند که یکى از آنان حضرت على علیه السلام بود وامامان اهل‌بیت علیهم السلام مردم را به همین قرآن موجود دعوت مى‌کردند.
 
 به علاوه حدیث ثقلین از شخص پیامبر که فرمودند: من دو چیز گرانبها در میان شما مى‌گذارم و مى‌روم؛ یکى قرآن و دیگرى اهلبیتم، که این دو هرگز از هم جدا نمى‌شوند.
 
و اگر شما به هر دو تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد. گواه دیگرى بر سلامت قرآن است و به راستى مگر مى‌توان گفت رسالت پیامبر ثابت ولى کتابش متغیر است؟!(15)
 
احکام دین اسلام منطبق بر فطرت و عقل است
احکام دین اسلام منطبق بر فطرت و عقل است، در حالى که در دیگر شریعت‌ها، گاهى احکامى وجود دارد که معقول نیست؛ مثلاً دین اسلام به ما اجازه مى‌دهد در برابر زورگویان بایستیم و اگر به ما ستم کردند (مثلاً ما را زدند) ما هم مقابله به مثل کنیم .
 
الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ  فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَیْکُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ(16)
 
ماه‌های حرام را در مقابل ماه‌های حرام قرار دهید، که اگر حرمت آن را نگاه نداشته و با شما قتال کنند شما نیز قصاص کنید. هر که به ستم بر شما دست دراز کند او را از پای در آورید به قدر ستمی که به شما رسانده است، و از خدا پروا کنید و بدانید که خدا با پرهیزکاران است.
 
این آیه مى‌فرماید: اگر مخالفان شما در این چهار ماه به شما هجوم آوردند، شما نیز در برابرشان بایستید و در همان ماهها با آنان بجنگید و ماه حرام را در برابر ماه حرام قرار دهید.
 
 زیرا حرمت خون مسلمانان و حفظ نظام اسلامى از حرمت این ماهها بیشتر است، و هرکس حرمت‌ها را شکست باید مورد قصاص قرار گیرد.
 
 سپس به عنوان یک قانون کلّى مى‌فرماید: هرکس به شما تجاوز کرد، به همان مقدار به او تعدّى کنید. و تقوا داشته باشید و بیش از مقدار لازم قصاص نکنید و بدانید که خداوند با متّقین است.
 
 در حالى که انجیل مى‌گوید: اگر کسى به سمت راست صورت شما سیلى زد، سمت چپ صورتتان را هم جلو بگیرید تا بزند.حالا خودتان مقایسه کنید و ببینید زورگویان و ستم کاران کدام یک را بیشتر دوست دارند و با کدام روش مى‌توان ظلم و ستم را ریشه کن کرد؟
 
دین کامل محدود به منطقه جغرافیایی خاصّی نخواهد بود.
از ضروریات این آیین الهی است. همگان هم به خوبی می دانند که محدود به منطقه جغرافیایی خاصّی نبوده است. علاوه بر این، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به سران کشورهایی مانند:
 
 قیصر روم، پادشاه ایران و فرمانروایان مصر و… نامه نوشتند و همه را به پذیرش دین اسلام دعوت کرده و از پیامدهای کفر بر حذر داشتند.
 
 و اگر دین اسلام، جهانی نبود چنین دعوتی عمومی انجام نمی گرفت و سایر اقوام و امت ها هم عذری برای عدم پذیرش می داشتند. بنابراین، نمی توان بین ایمان به اسلام و ضرورت عمل بر طبق این شریعت الهی تفکیکی قایل شد و در نتیجه نمی توان کسی را از این آیین الهی مستثنی دانست. (17)
 
 آیات قرآنی نیز دین اسلام را برای هدایت تمام مردم می داند (اِنْ هُوَ اِلاّ ذکرٌ لِلعالَمِین)[ (18) در این آیه تأکید شده است که قرآن برای جهانیان نازل شده است.
 
و در آیه دیگر خبر از پیروزی دین جهانی اسلام، بر همه ادیان خبر داده و می فرماید: (هو الذی ارسل رسوله بالهُدی و دین الحقِّ لِیُظْهِرَهُ علی الّدین کُلِّهِ) (19)«او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد
 
اسلام بر اساس فطرت مشترک همه ی اقوام و ملت هاست
دین اسلام بر اساس فطرت انسان ها پایه گذارى شده و چون  فطرت در همه  انسان ها مشترک است ، پس اسلام همگانى است . چنان که قرآن کریم مى فرماید:«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ (20)


پس روى خود را متوجه آیین پروردگار کن!این فطرتى است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده ; دگرگونى در آفرینش الهى نیست .» نتیجه ، این که دین همگانى است .
 
حضرت رسول خدا فرمود هیچ مولودی نیست مگر اینکه بر فطرت دین اسلام متولد می شود سپس این پدر ومادر او هستند که اورا یا یهودی می کنند یا نصرانی ویا مجوسی . صحیح بخاری این نور براى همه افراد بشر لازم و مفید است .
 
 پس دین اسلام همگانى است ; چنان که خداوند مى فرماید «وَ مَا هِىَ إِلاَّ ذِکْرَى لِلْبَشَرِ» (21) ; «وَ مَا هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِّلْعَــلَمِینَ ; (22) و اختصاصى به عصرى خاص و یا نژادى ویژه ندارد»; «وَ مَآ أَرْسَلْنَـکَ إِلاَّ کَآفَّهً لِّلنَّاسِ». (23)

 
 قلمرو دعوت رسول خدا نیز همه افراد بشرند: «تَبَارَکَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَــلَمِینَ نَذِیرًا (24)
 
 زوال ناپذیر و پر برکت است کسى که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد»; «نذیراً للبشر نذیر براى بشر است  (25)دعوت و ترغیب دین از همه انسان ها به تدبّر و تفکر، شاهد دیگرى بر جهانى بودن آن است : «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ (26) چرا در قرآن تدبّر نمى کنید»
 
دین اسلام تکمیل کننده ادیان قبلی است.
دین‌هاى الهى مانند پایه‌اى تحصیلى و دوره‌هاى درسى است، که با توجه به سطح بینش و توان مردم در یادگیرى و عمل کردن، خدا آنها را بر پیامبران نازل فرموده است. در زمان حضرت نوح مردم آگاهى بسیار کمى داشتند و نمى‌توانستند دین اسلام را دریافت کنند بفهمند و عمل کنند.
 
آنان مانند دانش‌آموزان کلاس اول ابتدایى بودند، به این خاطر خداوند دین ساده و ابتدایى براى آنها انتخاب کرد، پس دین آنها کامل نبود.در دورۀ حضرت ابراهیم علیه السلام سطح آگاهى‌هاى مردم بیشتر شد و مى‌توانستند دین کامل‌ترى داشته باشند. پس دین حضرت ابراهیم از دین حضرت نوح کامل‌تر بود.
 
 این روند تا دین‌هاى حضرت موسى علیه السلام و عیسى علیه السلام ادامه پیدا کرد، تا در زمان حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم مردم جهان به حدّى رسیدند که مى‌توانستند کامل‌ترین دین را دریافت کنند. بدین خاطر خداوند مهربان دین اسلام را که کامل‌ترین دین بود براى مردم فرستاد.
 
پس همان گونه که دانش‌آموزان، سال به سال و دوره به دوره معلومات بیشترى مى‌آموزند و کامل‌تر مى‌شوند، دین‌هاى الهى نیز دوره به دوره کامل‌تر شدند، تا به دوره اسلام رسید.
 
 و مسلمانان - این دانش آموخته گان دانشگاه اسلام به حدّى رسیدند که توانستند نقشه کامل و جامع مسیر خداشناسى یعنى قرآن را به دست بگیرند و با راهنمایى اهل بیت مسیر سعادت را طى کنند.
 
اسلام دین میانه ای است، افراط و تفریط در آن وجود ندارد
خداوند می فرماید: طه (27) مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى(28) ما این قرآن را بر تو نفرستادیم که تا رنج کشی.و نیز می فرماید: {یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ} (29) خداوند به شما ارادهء آسانی دارد و ارادهء دشواری بر شما ندارد.
 
و برای کسی که بنابر دلایلی نا توانی دارد تکلیف شرعی به اندازه توان او در نظر گرفته می شود.لا یکلف الله نفسا الا وسعها سوره بقره).خداوند هیچ نفسی را مکلف نمی کند مگر به اندازه توان او بنابر این طبق این اسناد اسلام بر خلاف اقوال معاندین دین میانه ای است و نه دین سختگیری ها.
 
دین اسلام در همه ی امور  جامع و کامل است
دین اسلام جامع است؛ یعنى براى تمام امور ما انسان‌ها برنامه ریزى کرده است؛ از روابط شخصى ما با خدا گرفته تا روابط اجتماعى، خانوادگى، اقتصادى و...، در حالى که دین‌هاى دیگر این جامعیت را ندارند.
 
نظریه جامع انگاری دین اسلام بر آن است که این جامعیت برخاسته از دو مؤلفه است: اول، جامعیت منابع آموزه‌های اسلامی که عبارت از قرآن و روایات بزرگان معصوم علیه‌السّلام است؛ دوم، جامعیت آموزه‌های دین اسلام.
 
تصریح قران بر جامعیت دین اسلام
قرآن تصریح می‌کند که این کتاب آسمانی به همه نیازهای انسان پاسخ می‌دهد (30) و تعالیم ادیان پیشین را تصدیق می‌کند و مردمی را که ایمان می‌آورند، راه می‌نماید. (31) قرآن، دین اسلام را جهانی می‌خواند(32)

و این گواه است بر جامعیت آن؛ زیرا دینی جهانی است که توان پاسخگویی به همه مردم جهان را داشته است و این امر تنها با جامعیت میسر خواهد شد. (33)
 
جامعیت اسلام در روایات معصومین
روایاتی که بر جامعیت دین اسلام گواهی می‌دهند، بسیارند. از آن جمله است روایتی از امام باقر علیه‌السّلام که می‌فرماید، خداوند هر آنچه را امت به آن نیازمند است، در کتاب خود یا سنت رسولش بیان کرده است. (34)
 
روایتی نیز از امام علی علیه‌السّلام نقل است که می‌فرماید: «بدانید که قرآن، دانش آینده و حدیث گذشته را در خود دارد و دردهایتان را درمان می‌کند و امور فردی و اجتماعی شما را سامان می‌دهد.» (35)
 
نیز امام صادق علیه‌السّلام می‌فرماید: «خداوند در قرآن همه چیز را بیان کرده است.» (36)
 
دلیل عقلی بر جامعیت اسلام.
نفی جامعیت به معنای آن است که بپذیریم دین اسلام ناقص است؛ حال آنکه نسبت هر گونه نقص به اسلام خلاف عقل است؛ زیرا اولا با خاتمیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم سازگار نیست (37)
 
و ثانیا بر خلاف قاعده لطف است (38)و ثالثا نظریه تقصیر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در تبلیغ دین را تقویت می‌کند. (39)
  
اصل اجتهاد ملاگی بر جامعیت اسلام.
وجود اصل اجتهاد مستمر در آیین اسلام ملاکی دیگر است که جامعیت آن را تضمین می‌کند. اجتهاد مستمر به معنای استنباط احکام جزئی از قواعد کلی متن دین است. (40)
 
امام‌ خمینی یکی از شاخصه‌ها و ویژگی‌های اسلام را، جامع بودن قوانین و معارف اسلامی و رساندن مردم به سعادت دنیا و آخرت می‌داند. (41)
 
ایشان تاکید دارد که اسلام تنها عبادت و تعلیم‌وتعلم عبادی نیست، بلکه منشا بسیاری از احکام عبادی اسلام، حکمت‌های اجتماعی و سیاسی است. (42)
 
به اعتقاد امام‌ خمینی مکتب اسلام مکتبی است که در تمام شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی و اقتصادی، سیاسی و نظامی دخالت و نظارت دارد.
 
 و از هیچ نکته‌ای هرچند بسیار ناچیز که در طبیعت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی او نقش دارد، فروگذار نکرده و تمامی موانع تکامل اجتماع و فرد را بیان کرده و در مسیر برطرف‌کردن آنها گام برداشته‌ است. (43)
 
از نظر امام‌ خمینی اسلام از بیان هیچ‌چیز غافل نبوده است (44)و برای همه ابعاد وجودی انسان برنامه دارد. (45)ایشان، با تاکید بر بعد تربیتی اسلام معتقد است.
 
 اسلام مکتب انسان‌ساز است و برای تمام مرحله‌های تکامل انسان از همان دوران جنینی و دوران کودکی تا مراحل تهذیب نفس و سیروسلوک برنامه دارد. (46)
 
ازاین‌رو علاوه ‌بر جنبه‌های فردی به روابط اجتماعی انسان در جامعه و همچنین ارتباط جامعه اسلامی با سایر جوامع توجه کرده‌ است. امام‌ خمینی تاکید دارد که قرآن کریم و سنت، شامل همه دستورها و احکامی است که برای سعادت بشر نیاز است و بر همین اساس است که قرآن خود را «تبیان کل شی» (47)
 
معرفی کرده‌ است. این کتاب آسمانی کامل‌ترین و جامع‌ترین کتاب شریعت است. (48)
 
نتیجه:
دین مبین اسلام بر اساس آموزه‌هایش؛ کامل‌ترین و جامع‌ترین دین است، و بر اساس محتوایش؛ عقلانی‌ترین و منطقی‌ترین دین است و از نظر فراگیری؛ جهانی‌ترین و جاودانه‌ترین دین است .
 
و از نظر پذیرش؛ جوان پسندترین و عرفانی‌ترین دین است و از نظر پاسخ‌گویی به نیاز بشر، علمی‌ترین و عالی‌ترین دین است.
 
درعین‌حال وزین‌ترین، آسان‌ترین و ساده‌ترین دستورات در آن نهفته است، به صورتی که هیچ فرقه و مسلکی و هیچ مرام و روشی به گرد او نرسد.
 
دین مبین اسلام در اوج کمال و زیبائی، دینِ زندگی، دینِ آرامش و امنیت، دینِ عزت و شرافت، دینِ اتحاد و برادری، دینِ صلح و هم‌زیستی، دینِ پیشرفت و تمدن و دینِ تلاش و کوشش است.
 
با نگاه مقایسه اى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مى گوییم: دین اسلام برترى دارد،‌
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند،‌ قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
 
دوم: حقوق فردى انسان ها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
 
چهارم: رهنمود هاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستى اند،‌ مثلاً عدم خشونت بودایى ها و مسیحیان، در حالى که دنیا پر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیت ها همخوان است.
 
پنجم: اکثر دین ها عهده دار زندگى اجتماعى انسان ها نیستند،‌ یا اگر هستند، تعادلى در آن ها دیده نمى شود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسان‌ها مى شود. این وضع در اسلام بهتر است.
 
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند، در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد. که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربوده اند.
 
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام(قرآن) تحریفى وجود ندارد.
 
پی نوشت:
1. سورآل عمران ۳، آیه۷.   
2. سور مائده ۵، آیه۳.   
3. عقائد الشیعة الامامیه، ص۵۶۳.   
5. سوره بقره، آیه 185.
6.تفسیر نور جلد 1 - صفحه 556
7. سوره صف آیه 6.
8. انجیل یوحنّا، باب 14، جمله 16.
9. انجیل یوحنّا، باب 15، جمله 26.
10. انجیل یوحنّا، باب 16، جمله 8.
11. تفسیر فرقان.
12. دایرة المعارف بزرگ فرانسه، ج 23، ص 4176، به نقل از تفسیر نمونه.
13. سوره حُجر، آیه 9.
14. سوره  فصلت آیه 42
15. تفسیر نور جلد 4 - صفحه 444
16. سوره بقره  آیه 194 .
17. مصباح یزدی، محمد تقی، اصول عقاید، ناشر مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سیزدهم، 1374، ج 1 و 2، ص 330ـ329.
18.سوره  تکویرآیه 27.
19.سوره  صف آیه 9.
20.سوره روم  آیه 30
21. سوره مدثرآیه 31
22. سوره قلم آیه 52
23. سوره صبا آیه 28
24. سوره فرقان آیه 1
25. سوره مدثر آیه 26
26. سوره محمد آیه 24
27. سوره طه، آیه 1
28 سوره طه، آیه 2
29. سوره  بقره: آیه ۱۸۵
30 نمل/سوره۲۷، آیه۸۵.   
31 یوسف/سوره۱۲، آیه۱۱۱.   
32 انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۷.   
33. کشف المراد، ص۳۸۶.
34. نور الثقلین، ج۳، ص۷۴.   
35. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۸.   
36. کلینی، محمد بن یعقوب،اصول کافی، ج۲، ص۵۹۹.   
37. خاتمیت، ص۸۶- ۷۰.   
38. الالهیات، ج۲، ص۵۴- ۴۷.
39. نهج البلاغه، خطبه
40. رهبری در اسلام، ص۴۶۳- ۴۴۹.
41. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۳، ص۲۰۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.   
42. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۶-۴۰۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.   
43. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۲-۴۰۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.   
44. خمینی، روح‌الله، کشف الاسرار، ص۱۸۴، تهران، بی‌تا.
45. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۴، ص۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.   
46. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۷، ص۲۸۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.   
47. نحل/سوره۱۶، آیه ۸۹.   
48. خمینی، روح‌الله، ولایت فقیه، ص۲۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.   

نبوت یک جریان پیوسته است و پیام خدا (یعنی دین) یک حقیقت بیشتر نیست، ظهور پیاپی پیامبران، تجدید دائمی شرایع، نسخه های مداوم کتب آسمانی، این سؤال را پیش می کشد که چرا پس از اسلام و با اعلام ختم نبوت، ارتباط انسان با جهان غیب یکسره منقطع شد،.

و نه تنها پیامبر تشریعی (صاحب شریعت) نیامده و نخواهد آمد، حتی پیامبر تبلیغی نیز نیامده و نخواهد آمد؟ فلسفه و راز ختم نبوت چیست؟ در پاسخ به این سوال و علت یابی خاتمیت سه علت عمده را باید بیان کرد.
 

چرا پس از پیامبر اسلام (ص) پیامبر دیگری نیامد؟

زیرا قرآن بر سایر کتب اشرافیت دارد
«مهیمن» به معنای حافظ، شاهد ، مراقب، امین، نگهبان و ایمنی بخش، و یکی از اسامی و صفات قرآن است: (وانزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب ومهیمنا علیه). «و این کتاب قرآن را به حق بر تو نازل کردیم؛ در حالی که کتب پیشین را تصدیق می‌کند و حاکم بر آن‌ها است».(1)

قرآن ، حافظ کتاب‌های گذشته است و اصل وجود آن‌ها را تثبیت و تصدیق می‌کند و مراقب است و بر آن‌ها اشراف دارد و در نتیجه می‌تواند بعضی از احکام آن‌ها را نسخ و بعضی دیگر را امضا و تثبیت کند و هر غلط و تحریف راه یافته در آن‌ها را بیان می‌کند.
 
خداوند می‌ فرماید: همه انبیا حقّ آوردند ولی کتب انبیای گذشته، زیر هیمنه و سیطره و نفوذ قرآن کریم حفظ می ‌شود؛ وقتی خدا قرآن را مُهَیْمن برکتب انبیای پیشین قرار داده،.
 
 چون کمال علمی‌ هر پیامبری در کتاب آسمانی او و کمال علمی‌ پیغمبر خاتم نیز در قرآن ظهور می‌ کند، پس ره ‌آورد رسول خدا بالاتر از کتب انبیای پیشین است.
 
اعلام خاتمیت رسول اکرم (ص) در قرآن
ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیماً (2)محمّد صلى الله علیه و آله، پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست، بلکه رسول خدا و خاتم پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است.

گذشته از این، شواهد دیگری نیز دلالت قطعی بر خاتمیت رسول‌ الله دارد که صحیفه نبوت پیامبران به وسیله آن حضرت، به پایان رسید. مقصود از خاتمیت، هم تأخر و خاتمیت زمانی و هم خاتمیت رتبی در قوس صعود است.
 
در این آیه هم کلمه «رسول» و هم کلمه «نبىّ» آمده است. «رسول» صاحب کتاب و «نبىّ» خبر دهنده است، یا آنکه «رسول» پیام‌آور و «نبىّ» انجام دهنده رسالت است.(3)
 
«خاتَمَ» به معناى نگین انگشتر است که در قدیم با حک کردن نام خود بر روى آن، پایان نامه‌ها و دستورها را با آن مُهر مى‌کردند. خاتم و در اینجا کنایه از آخرین پیامبر بودن است.
 
«خاتم» یعنی مُهر، که در پایان نوشته‌ ها قرار می‌ گیرد؛ وقتی نویسنده هر آنچه لازم بود بیان داشت و مقاصد خود را عنوان کرد، پایان نوشتار خود را مهر کرده، ختم آن را اعلام می‌ دارد؛ خدای سبحان که با جهانیان سخن می‌ گوید، از راه فرستادن وحی برای هدایت انسان ها برنامه دارد .
 
لذا نه تنها عیسای مسیح، بلکه همه انبیا کلمات الهی هستند انبیا کتاب حقّ و کلام حقّند. خدای سبحان با فرستادن آنها برای جوامع بشری پیام می ‌فرستد. پس از پایان گفتار و کلماتش، سلسله‌ نبوتشان را با فرستادن پیامبر اکرم ختم، و صحیفه رسالت آنان را با وجود مبارک خاتم المرسلین مهر کرده است .
 
پس هرگز جا برای نبوت و رسالت دیگری نیست لذا می‌ فرماید: رسول اکرم زیور همه انبیا و خاتم آنان بوده، و سلسله نبوت، با آن حضرت مهر شده و پایان پذیرفته است.
 
ولایت و عبودیت  کامل رسول اکرم (ص)
روایات معتبر اسلامی هیچ پیامبری به نبوت نرسید مگر به معرفت این انوار مقدس. حذیفة بن اسید از پیامبر اکرم (ص) نقل کرد «نبوت هیچ پیامبرى در عالم «اظله» (ظاهرا عالم ارواح) تکمیل نشد .
 
مگر اینکه ولایت من و ولایت اهل بیتم بر او عرضه شد و تمثال آن‌ها براى آن پیامبر مجسم شد و پیامبران، اقرار به اطاعت و ولایت اهل‌بیت کردند؛ عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ أُسَیْدٍ الْغَفَّارِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ‏:
«مَا تَکَامَلَتِ‏ النُّبُوَّةُ لِنَبِیٍّ فِی الْأَظِلَّةِ حَتَّى عُرِضَتْ عَلَیْهِ وَلَایَتِی وَ وَلَایَةُ أَهْلِ بَیْتِی وَ مَثُلُوا لَهُ فَأَقَرُّوا بِطَاعَتِهِمْ وَ وَلَایَتِهِمْ.» (4)

یا امام صادق (ع) در دیگر روایت فرمود: مَا تَنَبَّأَ نَبِیٌّ قَطُّ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ حَقِّنَا وَ بِفَضْلِنَا عَلَى مَنْ سِوَانَا؛ هیچ پیامبرى به مقام نبوت نرسید مگر به‌معرفت حق ما و برترى دادن ما بر سایرین.» (5)

بعضی از انسان ها تحت تدبیر اسمای جزئیّه حقّند، مثلاً بعضی در حقیقت، عبدالرزّاق، عبدالباسط، عبدالقابض، عبدالکریم یا عبدالجلیل هستند اما پیامبر اسلام «عبدُه» است و پروردگاری مدبّر و مربی شخصی وی است که نهایی ترین مرتبه را داراست، و در قوس صعود، مقامی ‌برتر از مقام مربوبیت شخص رسول اکرم نیست.
 
نزول اختصاصی وحی بر پیامبر اسلام (ص)
 کیفیت نزول وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را می‌توانیم از زبان آن حضرت بشنویم و این بیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در طی حدیثی آمده است که در طرق روایات شیعه و اهل سنت دیده می‌شود:

 حارث بن هشام از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) پرسید، وحی چگونه بر شما نازل می‌شود؟ فرمود: گاه صدایی همانند صدای جرس به گوش من می‌رسید و وحیی که بدین صورت بر من نازل می‌شد سخت برمن گران و سنگین بود،
 
سپس این صداها قطع می‌شد و آنچه را جبرائیل می‌گفت فرا می‌گرفتم، و گاهی جبرائیل به صورت مردی بر من فرود می‌آمد و سپس بامن سخن می‌گفت ومن گفته های او را حفظ و از بر می‌کردم (6)
 
پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) در این حدیث، دو کیفیت را درباره وحی بخود، یاد می‌کند که در یکی از آنها صداهای پی در پی همچون آواز جرس به سمع مبارکش می‌رسید.
 
 و در دیگری، جبرائیل (علیه السلام) بصورت یک انسان عادی در نظرش مجسم می‌شد. وحی بگونة اول بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) سخت گران و طاقت فرسا بوده است .

چنانکه خداوند متعال از اینگونه وحی به «قول ثقیل = گفتاری گران و سنگین » تعبیر کرده و فرموده است «انا سَنُقلی عَلیکَ قولاً ثَقیلاً» (7) ما گفتار گرانی را بر تو القاء خواهیم کرد).
                                                                                                   
ولی وحی به صورت دوم کمی سبکتر و لطیف بوده و دیگر، آن سرو صداهای هولناک و نا آشنا بگوش نمی‌رسید بلکه جبرائیل (علیه السلام) بصورت فرد عادی و با فرمی مشابه شکل انسانی مألوف و مأنوس، مجسم می‌شد تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بدو آرام گرفته و رعب و بیمی در او بهم نرسد.
 
 ولی باید گفت که وحی در هر دو صورت بر پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) سنگین بوده، وهمیشه همزمان با لحظاتی که وحی نازل می‌گردید ـ در تمام فصول سال ـ از پیشانی مبارکش عرق فرو می‌ریخت و خود نیز می‌فرمود:
 
 «فما مِن مَرَّهٍ یوحی الیَّ الّا ظَنَنْتُ آنَّ نَفسی تُقبضُ» هیچ بار وحی بر من نازل نگردید جز آنکه این تصور (به علت سنگینی وحی) در من پدید می‌آمد که جانم گرفته می‌شود.(8)
 
برای آگاهی بیشتر از کیفیت گرانی و سنگینی وحی بر پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به کناب سفینه البحار رجوع کنید (9)
 
 معجزه پیامبر(ص) برای همه قابل درک و فهم است
و اگر درک قرآن مقدور همه نیست، لااقل دسترسی به برخی از درجات آن مقدور محقّقان هست و به همان میزان می‌ توان رسول خدا و سیره علمی‌ آن حضرت را شناخت.
 
از آیاتى از قرآن که امر به تدبّر مى کند به خوبى استفاده مى شود که قرآن براى هر کس قابل فهم است، ولى به مقدار بضاعت علمى، و اگر قابل فهم نبود امر به تدبّر لغو بود و خداوند بزرگتر از آن است که سخن لغو گوید،
 
 پس آنچه بعضى فکر مى کنند قرآن قابل فهم ما نیست و کتابى فوق فهم ما است، اینها یا عالمانه و یا جاهلانه قرآن را طرد مى کنند و متوجّه نیستند.
 
 ما فکر مى کنیم به طرفدارى از این کتاب الهى سخن مى گویند و ظاهر سخن آنها هم زیبا است، ولى اگر در سخن آنها دقت شود، مفهوم حرفشان این است که:
 
قرآن را باید فقط خواند و از متن زندگى و جامعه کنار گذارد، زیرا فقط الفاظى مى خوانیم ولی معانى آن را درک نمى کنیم، آیا از خود نباید بپرسیم .
 
اگر قرآن قابل تدبّر و درک نیست چرا فقط در خود قرآن چهار مرتبه امر به تدبّر شده، و این غیر از مواردى است که امر به تفکر و تفقّه و غیره شده است .
 
یعنى فقط ماده (تدبّر) این قدر مورد تأکید قرار گرفته است. «أَفَلَایَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»(10) آیا نخوانده اند که خداوند غایت انزال قرآن را تدبّر در آیات آن و تذکر قرار داده است:
 
 «کِتَابٌ اَنزَلنَاهُ اِلَیکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ اُولُوا الاَلبَابِ»(11)؛ (این کتابى است پربرکت که بر تو نازل کرده ایم، تا در آیات آن تدبر کنند، و صاحبان مغز [و اندیشه] متذکّر شوند).(12)
 
از برجسته ترین مزایای علمی ‌رسول اکرم  آن است که خدای سبحان قرآن را به ‌او آموخته و حقیقت آن را در قلب مطهر او القا کرده، پس زمانی می ‌توانیم سیره علمی‌ رسول گرامی‌ را ارزیابی کنیم که حقیقت قرآن را بشناسیم.
 
تجلیل خداوند نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خطاب
خدای سبحان، از نظر ادب محاوره، حرمتی خاص برای پیامبر خاتم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ قایل است که برای انبیای پیشین قایل نبوده. انبیای گذشته را با نام مخصوص آنها خطاب می کند.
 
اما هرگز نام مبارک پیامبر اسلام را به عنوان «یا محمد» نمی برد بلکه همیشه از او با تعبیرهای تجلیل آمیزی همچون: «یا أیّها النبی»(13 )، «یا أیّها الرسول»(14) یاد می کند. مثلا درباره آدم ابوالبشر می فرماید:
 
«یا آدَمُ اْسْکُنْ اَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّة» درباره حضرت نوح می فرماید:«یا نُوح اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أهْلِک»درباره موسی:«یا مُوسی أَقْبِلْ وَ لاتَخَفْ»
 
ولی درباره رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ علاوه بر خطاب جلالت آمیز خود، به بندگان نیز می آموزد:«لا تَجْعَلوُا دُعاءَ الْرَّسولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضُکُمْ بَعْضاً»(15)
 
«هر گاه خواستید پیامبر را صدا بزنید او را مانند مردی عادی صدا نزنید.»
 
عظمت اخلاق پیامبر اکرم(ص)
عائشه گوید: هیچ کس خوش خلق تر از رسول خدا صلى الله علیه و آله نبوده است و هر وقت کسى از اهل بیت او یا دیگران او را می‌خواندند و صدا می‌زدند در جواب آن‌ها لبیک مى فرمود لذا این آیه براى او نازل شد.(16) وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ(17)

با جمله اسمیه و تأکید، می ‌فرماید: تو دارای اخلاق عظیمی هستی، وقتی خدای سبحان از چیزی به عظمت یاد کند، معلوم می ‌شود که از عظمت فوق العاده ‌ای برخوردار است.
 
 چون او هر چیزی را به عظمت نمی‌ ستاید؛ بسیاری از موارد را با صفت «ضَعف» یا «قلّت» یاد می‌ کند، سراسر دنیا را اندک می‌ شمرد:
 
 ﴿متاع الدنیا قلیل﴾ و از دسیسه‌ های شیطان به عنوان: ﴿إنّ کید الشیطان کان ضعیفاً﴾ سخن می‌ گوید؛ اما وقتی از خُلق رسول خدا نام می‌ برد می‌ فرماید: ای پیامبر تو واجد همه ملکات نفسانی در حد اعلا هستی!
 
عالم بودن به غیب و شهادت حضرت رسول (ص)
از مقامهای منیع رسالت، اطلاع بر غیب است. خدای سبحان می فرماید:«قُلِ اْعْمَلوُا فَسَیَرَیْ اللّهُ عَمَلُکُمْ وَ رَسوُلُهُ وَ الْمُؤْمِنون»«به مردم بگو هر کاری می کنید خدا، پیامبر و مؤمنان می بینند.» (18)
 
یعنی مقام رسالت که مقام اطلاع بر غیب، آگاهی بر نهان و نهاد انسان ها، قلب ها و فکرها و سرهای دیگران است، از کارهای شما اطلاع دارد. این که خدا فرمود:
 
بگو پیامبر می بیند، تنها اخبار نیست بلکه با این بیان، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ را مظهر عالم غیب و شهادت کرده است.
 
عدم تحریف و تغیر در کتاب و شریعت پیامبر اکرم (ص)
یکى از مهمترین علل ظهور پیامبران جدید، تحریف و تبدیلهایى است که در تعلیمات و کتب مقدّس پیامبران رخ مى داده است.
 
 و غالباً پیامبران احیا کننده سنن فراموش شده و اصلاح کننده تعلیمات تحریف یافته پیشینیان خود بوده اند. گذشته از انبیائى که صاحب کتاب و شریعت و قانون نبوده و تابع یک پیغمبر صاحب کتاب و شریعت بوده اند.
 
 مانند همه پیامبران بعد از ابراهیم تا زمان موسى و همه پیامبران بعد از موسى تا عیسى، پیامبران صاحب قانون و شریعت نیز بیشتر مقرّرات پیامبر پیشین را تأیید مى‏ کرده ‏اند.
 
ظهور پیاپى پیامبران تنها معلول تغییر و تکامل شرایط زندگى و نیازمندى بشر به پیام نوین و رهنمایى نوین نیست، بلکه بیشتر معلول نابودیها و تحریف و تبدیلهاى کتب و تعلیمات آسمانى بوده است.(18)
 
شهید مطهری(ره) امت های انبیای گذشته را همانند کودک مکتبی مثال می زند که توان نگهداری کتاب خود را ندارد و پس از مدت کوتاهی آن را پاره پاره می کند.(19)
 
 لذا لازم است روند تجدید بعثت انبیای الهی ادامه یابد تا اینکه بشر به آن سطح از بلوغ فناوری و اجتماعى رسید که مى ‏توانست. [با استفاده از ابزاری که در اختیار داشت مثل صنعت چاپ و کتابت و حفظ و تلاوت متناوب آیات و احادیثی که در تفسیر آنها بیان می شود و...] حافظ و نگهبان مواریث علمى و دینى خود باشد و خود به نشر و تبلیغ و تعلیم و تفسیر آن بپردازد.
 
در چنین شرایطی خداوند خاتم پیامبران را با قرآن که از همه جهت کامل است می فرستد و خود نیز بدین گونه به آن تصریح کرده که: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛(20)

 (ما خود این کتاب را فرود آوردیم و هم البتّه خود نگهبان آن هستیم) - از تحریف آن جلوگیری می کند. در چنین شرایطی امر تجدید شرایع و تبلیغ و حفظ آنها از تحریف دیگر لزومی ندارد و متوقف می گردد.
 
و دیگر نه به پیامبری با شریعت جدید نیاز است و نه به پیامبرانی که بخواهند سنت پیامبران قبلی را که بخاطر تحریف یا بی توجهی مردم فراموش می شد، احیا کنند.
 
رسالت پیامبر (ص) برای همه انسان ها تا روز قیامت هست
خداوند پیامبر اکرم  را شخصیتی جهانی دانسته و در باره قلمرو رسالت او می‌ فرماید: ما تو را برای جهانیان فرستادیم اما بر مؤمنان منت نهادیم.
 
 این دو نکته در باره قرآن کنار هم آمده است که قرآن کتابی جهانی است: ﴿شهر رمضان الذی اُنزل فیه القران هدی للناس و بیناتٍ من الهدی و الفرقان﴾(21) لیکن تنها اهل‌ تقوا از آن طرفی می ‌بندند:
 
﴿ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین﴾(22) این کتاب برای همه آمده، ولی عده ‌ای به عمد خود را از آن محروم کرده ‌اند، کتابی جهانی است ولی اهل‌ تقوا و فضیلت از آن بهره می‌ گیرند.
 
درباره رسول خدا نیز این دو تعبیر را دارد، از طرفی می ‌فرماید: تو پیامبری جهانی هستی: ﴿وما أرسلناک إلا کافةً للناس) (30)، و از طرف دیگر می‌ فرماید: ﴿لقد منّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولاً من أنفسهم﴾(24): خداوند بر مؤمنان منت نهاده پیامبری را از خودشان در میان آنها برانگیخت.
 
«منت» عبارت است از نعمت سنگین و بزرگی که تحمل آن آسان نیست، تنها مؤمن از عهده پذیرش نعمت پیامبری و اطاعت از آن، به خوبی برمی ‌آید، نعمت ایمان، رسالت و ولایت چنین است.
 
حاصل آنکه: رسالت پیامبر برای همه انسان ها تا روز قیامت هست ولی تنها مؤمنان از فیض رسالت بهره ‌مند می‌ شوند و خدا تنها بر آنان منت نهاده و رسول، از بین آنها مبعوث شده است.
 
 گرچه بعثت همه انبیا منت است اما دو ویژگی خاتمیت و منت بودن بعثت تنها در خصوص پیامبر خاتم آمده است.
 
رسول اکرم مظهر رأفت و رحمت خدا برای مؤمنان
خداوند در مورد بعضی از انبیا تعبیر برادر کرده می‌ فرماید: «برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، «برای قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم»، «...آن هنگام که برادرشان نوح آنها را گفت. »
 
ولی درباره پیامبر تعبیر برادر نیامده، بلکه می‌ فرماید: ﴿هو الذی بعث فی الأمّیین رسولاً منهم﴾ یا اینکه می ‌فرماید ﴿لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزیزعلیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم﴾(25)
 
 پیامبری برای شما آمده که از جانتان برخاسته، انحراف شما برای او بسیار سخت است، با حرص و شوق کوشش می‌ کند تا شما مؤمن بشوید، او مظهر رأفت و رحمت خدا برای مؤمنان است.
 
خداوند خطاب به پیامبر می فرماید، تو مبشر جهانیان هستی اما تنها مؤمنان از تو استفاده کرده آنان را به رحمت خاصه نوید می‌ دهی و گرنه توده انسان ها از خُلق و سبک زیست مردمی‌ تو بهره می‌ برند، هر چند به راه نیایند، حد اقل از تیرگی آنها کاسته می شود.
 
شرح صدر رسول اکرم (ص)
خداوند سبحان به رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید:«ما برای این که تو را به مکتب لدی اللهی برسانیم و از ام الکتاب برخوردارت کنیم. ظرف دلت را باز کردیم تا گنجایش این علوم را داشته باشی.»
 
«اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکْ * اَلَّذی اَنْقَضَ ظَهْرَک»(26)«آن بار توان فرسا را از دوش تو برداشتیم و سینه ات را گشودیم، مانعی از درون و فشاری از بیرون نداری، می توانی اسرار را بنگری و سختی ها را تحمل کنی.»
 
رهبران حق که در برابر طوفان مخالفت‌ها و مشکلات و شکنجه‌ها و تهدیدها و توطئه‌ها و تهمت‌ها و لجاجت‌ها و جنگ‌ها و ... قرار مى‌گیرند بیش از هر چیز به سعه صدر نیاز دارند.
 
شرح صدرى که به پیامبر اسلام داده شد، باعث شد تا آن حضرت در برابر آن همه آزارها، قومش را نفرین نکند و مى‌فرمود: «اللهم اهد قومى فانهم لا یعلمون» (27)یعنى خداوندا این مردم را هدایت کن زیرا که نمى‌دانند و در فتح مکه با اعلام عفو عمومى فرمود:

«لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ» امروز باکى بر شما نیست و همه را بخشیدم، همانگونه که یوسف با این جمله تمام برادرانش را یکجا عفو کرد(28)سعه صدر، زمینه‌ساز انجام برنامه‌هاى سنگین رسالت است
 
درود فرستادن خدا و ملائکه بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
مقام پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ آن قدر والاست که آفریدگار هستی و تمامی فرشتگان بر او درود می فرستند و خداوند به همه مؤمنان دستور می دهد که آنها هم بر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ درود بفرستند:
 
«اِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبی یا اَیُّهاَ الَّذینَ آمَنوُا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّموُا تَسْلیماً»«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند، ای کسانی که ایمان آورده اید! بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید.»
 
خداوند در قرآن به پیامبرش مى‌فرماید: به زکات دهندگان صلوات فرست، خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً ... صَلِّ عَلَیْهِمْ‌ (29)
 
 در این آیه به مردم سفارش مى‌کند که بر پیامبر صلوات فرستاده شود. خدا به پیامبرش دستور مى‌دهد به کسانى که به ملاقاتت مى‌آیند سلام کن. «إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ»(30)
 
امام صادق علیه السلام فرمود: «درود خداوند به معناى رحمت، درود ملائکه به معناى به پاکى یاد کردن و درود مردم به معناى دعاست». (31)

پس درود لفظى کافى نیست، تسلیم عملى نیز لازم است. «صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا» و رابطه‌ى مردم و رهبر در حکومت الهى، صلوات و سلام است. (علاقه‌ى قلبى کافى نیست، اظهار علاقه لازم است.) «صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا»(32)
  
دوره رسالت خاتم دوره  بلوغ و رشد است
در دوره های پیشین، بشر به دلیل نرسیدن به بلوغ و رشد، نمی توانست یک نقشه کلی برای مسیر خود دریافت کند و راه خویش را ادامه دهد. لازم بود مرحله به مرحله راهنمایی شود و همیشه راهنمایانی، او را همراهی کنند.
 
هم زمان با دوره رسالت خاتم و پس از آن، این توان برای بشر پیدا شد و برنامه دریافت راهنمایی های منزل به منزل و مرحله به مرحله متوقف گشت.
 
علت دوم تجدید شریعت ها این بود که بشر نمی توانست برنامه کلی و طرح جامع خود را دریافت و تدوین کند. با پیدایش این امکان و استعداد، طرح کلی و جامع در اختیار بشر قرار گرفت و علت دوم تجدید نبوت ها و شریعت ها نیز منتفی شد.
 
عالمان امت، کارشناسانی هستند که با استفاده از نقشه کلی که اسلام به دست می دهد و با تدوین و تنظیم آیین نامه های موقت، راه را می نمایانند. (33)
 
تفسیر و تبلیغ نیاز اصلی بعد از ختم نبوت است
در کل، پیامبران دو وظیفه داشتند: اول اینکه از سوی خدا برای بشر قانون و دستورالعمل می آوردند. دوم اینکه مردم را به اطاعت از خدا و عمل به دستورها و قوانین الهی آن عصر و زمان فرا می خواندند.
 
 در اینجا استاد مطهری میان نبوت تبلیغی و نبوت تشریعی تفکیک قائل می شود و پیامبران را به پیامبران صاحب شریعت و پیامبران مبلّغ شریعتِ پیامبران گذشته تقسیم می کند.
 
به باور وی «غالب پیامبران، پیامبر تبلیغی بوده اند، نه تشریعی. پیامبران تشریعی شاید از انگشتان یک دست تجاوز نکنند. کار پیامبران تبلیغی، ترویج و تبلیغ و اجرا و تفسیر شریعتی بود که حاکم بر زمان آنها بوده است.
 
 علمای امت در عصر خاتمیت که عصر علم است، قادرند با معرفت به اصول کلی اسلام و شناخت شرایط زمان و مکان، آن کلیات را با شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی تطبیق دهند و حکم الهی را استخراج و استنباط کنند. نام این عمل، «اجتهاد» است.
 
علمای شایسته امت اسلامی، بسیاری از وظایفی را که پیامبران تبلیغی و قسمتی از وظایف پیامبران تشریعی را (بدون آنکه خود مشرّع باشند) با عمل اجتهاد و با وظیفه خاص رهبری امت انجام می دهند.
 
 ازاین رو، در عین اینکه نیاز به دین همواره باقی است و بلکه هر چه بشریت به سوی تمدن پیش رود، نیاز به دین فزونی می یابد، نیاز به تجدید نبوت و آمدن کتاب آسمانی جدید و پیامبر جدید برای همیشه منتفی گشت و پیامبری پایان یافت».(34)
 
بنابراین، اسلام با اعلام ختم نبوت، نه تنها به نبوت تشریعی، بلکه به نبوت تبلیغی نیز پایان داد. حال بر فرض که پذیرفتیم اسلام به واسطه کمال، کلیّت و جامعیتش به نبوت تشریعی پایان داد، پایان یافتن نبوت تبلیغی را چگونه می توان توجیه کرد؟ استاد مطهری در پاسخ این پرسش می گوید:
 
حقیقت این است که وظیفه اصلی نبوت و هدایت وحی، همان وظیفه اول است، اما تبلیغ و تعلیم و دعوت، یک وظیفه نیمه بشری و نیمه الهی است، ولی عالی ترین و راقی ترین مظاهر و مراتب هدایت است.
 
 وحی رهنمودهایی دارد که از دسترس حس و خیال و عقل و علم و فلسفه بیرون است و چیزی از اینها جانشین آن نمی شود، ولی وحی ای که چنین خاصیتی دارد، وحی تشریعی است، نه تبلیغی؛وحی تبلیغی برعکس است.
 
تا زمانی بشر نیازمند به وحی تبلیغی است که درجه عقل و علم و تمدن به پایه ای نرسیده است که خود بتواند عهده دار دعوت و تعلیم و تبلیغ و تغییر و اجتهاد در امر دین خود بشود.
 
ظهور علم و عقل و به عبارت دیگر، رشد و بلوغ انسانیت، خود به خود به وحی تبلیغی خاتمه می دهد و علما جانشین چنان انبیا می گردند. در عهد قرآن، وظیفه تعلیم و حفظ آیات آسمانی به علما منتقل شده و علما از این نظر جانشین انبیا می شوند. (35)
 
از دیدگاه استاد مطهری، مفهوم «اجتهاد» در فلسفه ختم نبوت، نقش مهمی دارد. عالمان امت در دوران خاتمیت که عصر علم است، با معرفت به اصول کلی اسلام و شناخت شرایط زمان و مکان، می توانند وظیفه خطیر خود را به انجام رسانند.
 
از آنچه گفته شد، برمی آید که بلوغ و رشد فکری اجتماعی بشر در ختم نبوت نقش دارد و این نقش از چند جهت است:

1. کتاب آسمانی اش را از خطر تحریف، حفظ کرده است.

2. به مرحله ای رسیده است که برنامه تکاملی خویش را یک جا ـ نه منزل به منزل و مرحله به مرحله ـ تحویل بگیرد.
 
3. بلوغ فکری و رشد اجتماعی اش به او اجازه می دهد که ترویج و تبلیغ و اقامه دین و امر به معروف و نهی از منکر را خود برعهده بگیرد. از این طریق، نیاز به پیامبران تبلیغی که مروّج و مبلّغ شریعت پیامبران صاحب شریعت بوده اند، برطرف شده است. این نیاز را عالمان و مصلحان امت برآورده می کنند.
 
4. انسان چنان رشد فکری یافته است که می تواند در پرتو اجتهاد، کلیات وحی را تفسیر و توجیه کند و در شرایط مختلف مکانی و زمانی، هر موردی را به اصل مربوط ارجاع دهد. این مهم را نیز عالمان امت انجام می دهند.
 
پس معنای ختم نبوت این نیست که چون نیاز بشر به آموزه های الهی و تبلیغاتی که از راه وحی می رسید، به دلیل بلوغ و رشد فکری برطرف شده، نبوت پایان یافته است. باید گفت هرگز چنین نیست، بلکه نیاز به وحی جدید و تجدید نبوت ها رفع شده است، نه نیاز به دین و آموزه های الهی.
 
از نظر استاد مطهری، پیامبر خاتم کسی است که جمیع مراتب را پیموده است و دیگر مرحله ای ناپیموده از نظر او و از نظر کارش وجود ندارد: «اَلْخاتَمُ مَنْ خَتَمَ الْمَراتِبَ بَأَسْرِها؛... ختم کننده کسی است که تمام مراتب و مراحل را پیموده است».
 
ازاین رو، چیزهایی که از طریق وحی و الهام باید به بشر القا شود، ابلاغ شده است و دیگر راه نرفته و سخن نگفته دیگری باقی نمانده است. بنابراین، وقتی تمام مراحلی که در این قسمت هست، به پایان رسید، خواه ناخواه نبوت هم تمام می شود. ایشان در توضیح این مطلب می نویسد:
 
مسائلی که بشر از طریق وحی و الهام باید آنها را کشف کند و از این طریق باید به بشر الهام بشود، نامتناهی نیست؛ محدود است و متناهی. وقتی آنچه در ظرفیت و استعداد بشر هست، بیان شد، مطلب ختم می شود. (36)
 
ایشان خاتمیت و جاودانگی اسلام را بر فطری بودن دین مبتنی می کند؛ زیرا اگر آموزه های اسلامی، فطری یا مبتنی بر فطرت باشد، تغییرناپذیر و جاویدان خواهد ماند. به باور وی،
 
 «رمز دیگر خاتمیت و جاودانی بودن این دین که آن نیز از هماهنگی با قوانین فطری سرچشمه می گیرد، این است که برای احتیاجات ثابت و دایم بشر، قوانین ثابت و لایتغیری در نظر گرفته و برای اوضاع و احوال متغیر وی، وضع متغیری را پیش بینی کرده است».(37)
  
نتیجه:
در پاسخ به  این سوال که: چرا پس از اسلام انسان‌ها به پیامبر جدید نیاز ندارند؟
یکى تحریف دین سابق، به گونه‌اى که از کتاب خدا و تعالیم پیامبر پیشین امور بسیارى تحریف شده باشد و دیگرى تکامل بشر در طول تاریخ که مقتضى نزول قوانین جامع‌تر و کامل‌تر بود.

امّا پس از پیامبر اسلام، این دو امر واقع نشده است. زیرا اوّلًا قرآن، بدون آنکه کلمه‌اى از آن تحریف شود، در میان مردم باقى است و ثانیاً جامع‌ترین و کامل‌ترین قوانین در آن مطرح شده و بر اساس علم خداوند، تا روز قیامت هیچ نیازى براى بشر نیست، مگر آنکه حکمش در اسلام بیان شده است.

پس نیازهاى متغیّر انسان با خاتمیّت دین سازگار است زیرا باب اجتهاد باز است و مى‌توان قوانین مورد نیاز را از قواعد کلّى استنباط کرد. البتّه بر اساس اصولى که فقها براى استخراج احکام تدوین نموده‌اند.
 
پی نوشت:
1.سوره مائده/۵، آیه۴۸.   
2.آیه 40 سوره احزاب
3.تفسیر نور جلد 7 - صفحه 376
4. بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۷۳
5. همان، ج ۱، ص ۷۴
6.الاتقان ج 1 ص 76. بحارالانوار ج 6 ص 669. صحیح بخاری ج 1 ص 27
7. سوره مزمل،آیه 4
8.. الاتقان ج 1 ص 76
9. سفینه البحار ج 2 ص 638.
10. سوره نساء، آیه 82.
11. ترجمه: «کتابى است پر برکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند»؛ سوره ص آیه 29.
12. گردآوری از کتاب: اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: اکبر خادم الذاکرین‏، نسل جوان‏، قم‏، 1385 شمسی، چاپ: اول، ج 1، ص 523.
13.آیه 59 و45 سوره احزاب
14.آیه 67 سوره مائده
15.آیه 63 سوره نور
16. کتاب الدلائل از ابونعیم واحدى صاحب اسباب النزول.
17.آیه 4 سوره قلم
18. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى‏، مطهرى‏، مرتضی، انتشارات صدرا، تهران، 1374 هـ ش، چاپ ششم، ج ‏3، ص 156.
19. همان، ج 3، ص 175.
20. آیه 9 سوره حجر
21.آیه 185 سوره بقره
22.آیه 2 سوره بقره
23.آیه 28 سوره سبأ
24.آیه 164 سوره آل عمران
25. آیه 128 سوره توبه
26.آیه 1 سوره شرح
27.بحارالانوار، ج 11، ص 298
28.تفسیر نور: جلد 10 - صفحه 524
29. توبه، 103.
30.آیه 54 سوره انعام
31. تفسیر نورالثقلین.
32.تفسیر نور:جلد 7 - صفحه 396
33. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، قم، صدرا، 1378، چ 1،صص 240 و 241.
34.همان، ص 284؛
35.  ختم نبوت، صص 173 و 174.
36.  خاتمیت، ص 59.
37. همان، ص 199.

دوران غیبت امام زمان علیه‌السلام از دوران سخت و فتنه‌انگیزی است که مردم به‌ویژه شیعیان و پیروان حضرت هر روز غربال می‌شوند؛[1] بنابراین یکی از راه‌های نجات از این گرداب سنگین، استواری بر ایمان و شناخت امام عصر علیه‌السلام است. امام صادق علیه‌السلام برای تحقق این امر، چهار توصیه دارد:

یک. صلوات همراه با «عَجِّل فَرَجَهم»
صلوات همراه با درخواست ظهور در دیدگاه امام صادق علیه‌السلام از آسان‌ترین راه‌ها برای درک امام زمان علیه‌السلام است؛ ازاین‌رو حضرت فرمود: «هر کس بعد از نماز صبح و نماز ظهر بگويد: «أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ»، نمی‌‏ميرد تا اينکه حضرت مهدی علیه‌السلام را درک کند».[2]

دو. خواندن دعای عهد 
امام صادق علیه‌السلام فرمود: «مَنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ، كَانَ مِنْ أَنْصَارِ قَائِمِنَا عَلَيْهِ‌السَّلَام، فَإِنْ مَاتَ قَبْلَهُ أَخْرَجَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ قَبْرِهِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ كَلِمَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَة»؛[3] «هر که چهل صبح دعای عهد را بخواند از یاران قائم ما باشد؛ پس اگر پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود، خدا او را از قبر بیرون آورد [که در خدمت آن حضرت باشد] و حق‌تعالی به هر کلمه آن هزار حسنه به او دهد و هزار گناه از او محو کند».

سه. دعای معرفت
از آنجا که معرفت امام زمان علیه‌السلام از مهمترین شناخت‌هاست،[4] امام صادق علیه‌السلام برای به‌دست آوردن معرفت و شناخت حضرت، مداومت بر دعای زیر را سفارش کردند؛ زیرا معرفت، تنها راه نجات از مرگ جاهلیت است: «اللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى»؛[5] «خدایا خودت را به من بشناسان؛ زیرا اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نشناخته‌ام. خدایا پیامبرت را به من بشناسان؛ زیرا اگر فرستاده‌ات را به من نشناسانی، حجّتت را نشناخته‌ام. خدایا حجّت خود را به من بشناسان؛ زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه می‌شوم».

چهار. دعای غریق در دوران سرگردانی
امام صادق علیه‌السلام برای نجات از سرگردانی در دوران غیبت فرمود: «زمانی می‌رسد که امام هدايتگر و نشانه آشکاری نباشد. از حيرت و سرگرداني آن دوره، کسی نجات پيدا نمی‌کند؛ مگر آنکه به خواندن دعای غريق مداومت کند و آن دعا این است: «یا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ»؛[6] «ای خدا! ای بخشنده! ای مهربان! ای تغییر دهنده‌ قلب‌ها! قلب مرا بر دین خودت ثابت گردان».

بنابراین هر انسان منتظری با عمل به این چهار توصیه آسان و پر مغز، می‌تواند زمینه‌های نجات از فتنه‌های دوران غیبت را در خود فراهم کند.

پی‌نوشت:
[1]. طوسی، محمدبن الحسن، الغیبة، دارالمعارف الاسلامیه، 1411ق، چاپ اول، ص340.
[2]. همان، مصباح المتهجد، فقه الشیعه، 1411ق، چاپ اول، ج1، ص368.
[3]. ابن‌مشهدی، محمدبن جعفر، جامعه مدرسین، 1419ق، چاپ اول، المزار الکبیر، ص663.
[4]. حمیری، عبدالله‎بن جعفر، قرب الاسناد، موسسه آل‌البیت، 1413ق، چاپ اول، ص351.
[5]. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق، ج1، ص337.
[6]. ابن بابویه، محمدبن علی، کمال‌الدین، اسلامیه، 1395ق، چاپ دوم، ج۲، ص۳۵۱.

حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها در نخستین روز ماه ذی‌القعده سال173 هجری قمری در شهر مدینه، پا به عرصه وجود گذاشت.[1] مادر ایشان، حضرت نجمه خاتون سلام‌الله‌علیها از بانوان بافضیلت و از اسوه‌های باتقوای روزگار خود بود.[2] آن بانوی باکرامت با امام رضا علیه‌السلام از یک پدر و مادر بوده و همچون برادر خویش از ویژگی‌های خاصی برخوردار می‌باشد.

زیارت حضرت عامل سعادت 
سعادت و رستگاری به‌ویژه سعادت در آخرت از مهمترین دغدغه‌های هر مسلمان است و در مورد این مهم در زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها چنین آمده است: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَخْتِمَ لِي بِالسَّعَادَة»؛[3] «خداوندا من از تو می‌خواهم که عاقبت مرا به سعادت ختم کنی». امام رضا علیه‌السلام در ادامه می‌فرماید: «فَلَا تَسْلُبَ‏ مِنِّي‏ مَا أَنَا فِيه‏»؛[4] «خدایا آنچه در آن هستم را از من سلب نکن». بی‌تردید یکی از مصادیق سعادت، زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها است.

عوامل سعادت
در قرآن کریم یکی از ثمرات زندگی سعادتمندانه را جاودانگی در بهشت می‌داند: «وَ أَمَّا الَّذينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدينَ فيها»؛[5] «امّا آنها که خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند». در اینجا عواملی وجود دارد که باعث سعادت انسان می‌شود.

توفیق و منَّت الهی
امام رضا علیه‌السلام درباره سعادت انسان فرمود: «لَيسَ كُلُّ مَن يُحِبُّ أن يَصنَعَ المَعروفَ إلى الناسِ يَصنَعُهُ و لا كُلُّ مَن رَغِبَ فيهِ يَقدِرُ علَيهِ و لا كُلُّ مَن يَقدِرُ علَيهِ يُؤذَنُ لَهُ فيهِ، فإذا مَنَّ اللّه على العَبدِ، جَمَعَ لَهُ الرَّغبَةَ في المَعروفِ و القُدرَةَ و الإذنَ، فهُناكَ تَجبُ السَّعادَةُ»؛[6] «چنين نيست كه هر كس بخواهد به مردم خوبى كند، بتواند و هر كس به اين كار رغبت داشته باشد، توانا بر آن باشد و هر كس بدان توانا باشد، توفيق آن را بيابد؛ بلكه هرگاه خداوند بر بنده منّت نهد، «رغبت به نيكى كردن»، «توانايى بر انجام آن» و «اذن و توفيق» را برايش فراهم آورد، در اين هنگام است كه سعادت برای او واجب گردد».

بنابراین نخست خداوند با منّت گذاشتن، باید مراحل رغبت به خوبی‌ها، قدرت و اجازه بر انجام آنها را در انسان ایجاد کند تا به سمت سعادت حرکت کرده و این انسان است که باید زمینه چنین توفیقی را در خود فراهم کند.

یک. اطاعت از اهل‌بیت علیهم‌السلام 
هر چند زیارت حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها در رسیدن انسان به سعادت مؤثر است؛ ولی سعادت بدون عمل و اطاعت، محقق نخواهد شد؛ بر این اساس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «...أَنَّ مَنْ أَطَاعَكَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ اسْتَحَقَّ السَّعَادَةَ بِرِضْوَانِهِ»؛[7] «به تحقیق کسی که از تو (امیرالمؤمنین علیه‌السلام) اطاعت کرد، از خدا اطاعت کرده است و به رضای الهی مستحق سعادت خواهد بود».

دو. خودسازی و تقوی 
یکی از مهمترین مواردی که انسان را به سعادت دنیا و آخرت وامی‌دارد، دوری از صفات رذیله و زینت دادن نفس به صفات خوب و زیباست. در این زمینه به دو روایت از امیرالمؤمنین علیه‌السلام اشاره می‌شود:

یک. ترک صفات رذیله: «خُلُوُّ الصَّدْرِ مِنَ‏ الْغِلِّ وَ الْحَسَدِ مِنْ سَعَادَةِ الْعَبْد»؛[8] «خالى بودن دل از كينه و حسادت از خوشبختى بنده است». 
دو. زینت دادن نفس به خوبی‌ها: «سَعادَةُ المَرءِ القَناعَةُ و الرِّضا»؛[9] «خوشبختى انسان در قناعت و رضایت [به داشته‌ها] است».

بر این اساس حضرت در یک جمله، همه سعادت در دنیا و آخرت را تقوا و پرهیزگاری معرفی کردند.[10]

سه. زهد و پارسایی 
اگر چه خداوند انسان را از داشتن دنیا نهی نکرده است؛ ولی او را از درگیر شدن با مسائل زودگذر دنیایی باز داشته و به زهد و پارسایی تشویق کرده است؛ زیرا دلبستگی به دنیا؛ علاوه بر اینکه او را از سعادت آخرت محروم می‌کند، سعادت و خوشبختی دنیا را نیز از او می‌گیرد؛ بنابراین اسلام برای آرامش انسان، زهد و پارسایی نسبت به دنیا را پیشنهاد داده است: امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «أَصْلُ‏ الزُّهْدِ الْيَقِينُ وَ ثَمَرَتُهُ السَّعَادَة»؛[11] «یقین، اساس زهد و ثمره آن سعادت و خوشبختی است».

بنابراین رعایت این عوامل، زمینه‌های سعادت را در انسان ایجاد می‌کند و نتیجه آن فرمایش امام جواد علیه‌السلام است که فرمود: «مَنْ زَارَ قَبْرَ عَمَّتِي‏ بِقُمَ‏ فَلَهُ الْجَنَّةُ»؛[12] «کسی که قبر عمه‌ام در قم را زیارت کند، بهشت برای او خواهد بود».

پی‌نوشت:
[1]. نمازی، علی، مستدرک سفینه، جامعه مدرسین قم، بی‌تا، ج5، ص221.
[2]. صدوق، محمدبن علی، عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، منشورات جهان، بی‌تا، ج1، ص14.
[3]. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها
[4]. همان.
[5]. هود: 108.
[6]. الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه‌السلام، موسسه آل‌البیت، 1406ق، چاپ اول، ص: 374.
[7]. التفسیرالمنسوب الی الإمام الحسن العسكري عليه‌السلام، مدرسه الامام المهدی علیه السلام، 1409ق، چاپ اول، ص94.
[8]. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، دارالکتاب الاسلامیه، 1410ق، چاپ دوم، ص364.
[9]. همان، 398.
[10]. همان، ص328.
[11]. همان، ص199.
[12]. این قولویه، جعفربن محمد، کامل الزیارات، دارالمرتضویه، 1356ش، چاپ اول، ص324.