emamian

emamian

دوشنبه, 21 فروردين 1402 10:58

شب قدر از نگاه علامه طباطبایی(ره)

شب قدر یعنى چه؟
مراد از قدر، تقدیر و اندازه‏ گیرى است و شب قدر شب اندازه‏ گیرى است و خداوند متعال دراین شب حوادث یک سال را تقدیر می‏کند و زندگى، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و امورى ازاین قبیل را دراین شب مقدر میگرداند.

شب قدر کدام شب است؟
در قرآن کریم آیه ‏اى که به صراحت ‏بیان کند شب قدر چه شبى است دیده نمى‏ شود. ولى از جمع‏ بندى چند آیه از قرآن کریم مى توان فهمید که شب قدر یکى از شب‏هاى ماه مبارک رمضان است. قرآن کریم از یک سو مى ‏فرماید: « انا انزلناه فى لیله مبارکه‏.»( دخان / 3) این آیه گویاى این مطلب است که قرآن یکپارچه در یک شب مبارک نازل شده است و از سوى دیگر می فرماید: « شهررمضان الذى انزل فیه القرآن‏.»( بقره / 185) و گویاى این است که تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است. و در سوره قدر مى ‏فرماید: «انا انزلناه فى لیله القدر.» (قدر/1) از مجموع این آیات استفاده مى ‏شود که قرآن کریم در یک شب مبارک در ماه رمضان که همان شب قدر است نازل شده است. پس شب قدر در ماه رمضان است. اما این که کدام یک از شب‏هاى ماه رمضان شب قدر است، در قرآن کریم چیزى برآن دلالت ندارد. و تنها از راه اخبار مى ‏توان آن شب را معین کرد.

در بعضى از روایات منقول از ائمه اطهار علیهم السلام شب قدر مردد بین نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان است و در برخى دیگر از آنها مردد بین شب بیست و یکم و بیست و سوم و در روایات دیگرى متعین در شب بیست و سوم است. (1) وعدم تعین یک شب به جهت تعظیم امر شب قدر بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نکنند.
پس از دیدگاه روایات ائمه اهل بیت علیهم السلام شب قدر از شب‏هاى ماه رمضان و یکى از سه شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم است. اما روایات منقول از طرق اهل سنت‏ به طورعجیبى با هم اختلاف داشته و قابل جمع نیستند ولى معروف بین اهل سنت این است که شب بیست و هفتم ماه رمضان شب قدر است (2) و در آن شب قرآن نازل شده است.

تکرار شب قدر در هر سال
شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و سالى که قرآن درآن نازل شد نیست ‏بلکه با تکرار سالها، آن شب نیز تکرار مى‏ شود. یعنى درهر ماه رمضان شب قدرى است که درآن شب امور سال آینده تقدیر مى‏شود. دلیل براین امر این است که:

اولا: نزول قرآن به طور یکپارچه در یکى از شب‏هاى قدر چهارده قرن گذشته ممکن است ولى تعیین حوادث تمامى قرون گذشته و آینده درآن شب بى‏ معنى است.

ثانیا: کلمه «یفرق‏» در آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم‏.» (دخان / 6) در سوره دخان به خاطر مضارع بودنش، استمرار را مى‏رساند و نیز کلمه «تنزل‏» درآیه کریمه «تنزل الملئکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر» (قدر/ 4 ) به دلیل مضارع بودنش دلالت ‏بر استمرار دارد.

ثالثا: از ظاهر جمله « شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن‏.»( بقره / 185) چنین برمیآید که مادامى که ماه رمضان تکرار مى‏ شود آن شب نیز تکرار مى‏شود. پس شب قدر منحصر در یک شب نیست ‏بلکه درهر سال در ماه رمضان تکرار مى‏شود.
در این خصوص در تفسیر برهان از شیخ طوسى از ابوذر روایت‏ شده که گفت: به رسول خدا (ص) عرض کردم یا رسول الله آیا شب قدر شبى است که درعهد انبیاء بوده و امر به آنان نازل میشده و چون از دنیا مى ‏رفتند نزول امر درآن شب تعطیل مى‏ شده است؟ فرمود: « نه بلکه شب قدر تا قیامت هست.‏» (3)

عظمت‏ شب قدر
در سوره قدر مى ‏خوانیم: «انا انزلناه فى لیله القدر وما ادریک ما لیله القدر لیله القدر خیر من الف شهر.» خداوند متعال براى بیان عظمت ‏شب قدر با این که ممکن بود بفرماید: «وما ادریک ما هى هى خیر من الف شهر» یعنى با این که می‏توانست در آیه دوم و سوم به جاى کلمه «لیله القدر» ضمیر بیاورد، خود کلمه را آورد تا بر عظمت این شب دلالت کند. و با آیه « لیله القدر خیر من الف شهر» عظمت این شب را بیان کرد به این که این شب از هزار ماه بهتر است. منظور از بهتر بودن این شب از هزار ماه، بهتر بودن از حیث فضیلت عبادت است. چه این که مناسب با غرض قرآن نیز چنین است. چون همه عنایت قرآن دراین است که مردم را به خدا نزدیک و به وسیله عبادت زنده کند. و احیاء یا عبادت آن شب از عبادت هزار ماه بهتر است.
از امام صادق علیه السلام سؤال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ ( با این که در آن هزار ماه درهر دوازده ماهش یک شب قدر است) .
حضرت فرمود: « عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت درهزار ماهى که در آن شب قدر نباشد.» (4)

وقایع شب قدر

الف- نزول قرآن
ظاهر آیه شریفه « انا انزلناه فى لیله القدر» این است که همه قرآن در شب قدر نازل شده است و چون تعبیر به انزال کرده که ظهور در یکپارچگى و دفعى بودن دارد نه تنزیل، که ظاهر در نزول تدریجى است.
قرآن کریم به دو گونه نازل شده است:
1- نزول یکباره در یک شب معین.
2- نزول تدریجى در طول بیست و سه سال نبوت پیامبر اکرم (ص) .

آیاتى چون «قرانا فرقناه لتقراه على الناس على مکث ونزلناه تنزیلا.»( اسراء / 106 ) نزول تدریجى قرآن را بیان مى‏کند.
در نزول دفعى (و یکپارچه)، قرآن کریم که مرکب از سوره‏ ها و آیات است ‏یک دفعه نازل نشده است ‏بلکه به صورت اجمال همه قرآن نازل شده است چون آیاتى که درباره وقایع شخصى و حوادث جزیى نازل شده ارتباط کامل با زمان و مکان و اشخاص و احوال خاصه ‏اى دارد که درباره آن اشخاص و آن احوال و درآن زمان و مکان نازل شده و معلوم است که چنین آیاتى درست در نمى‏ آید مگر این که زمان و مکانش و واقعه‏اى که درباره‏اش نازل شده رخ دهد به طورى که اگر از آن زمان ‏ها و مکان‏ ها و وقایع خاصه صرف نظر شود و فرض شود که قرآن یک باره نازل شده، قهرا موارد آن آیات حذف مى‏شود و دیگر بر آنها تطبیق نمى‏ کنند، پس قرآن به همین هیئت که هست دوبار نازل نشده بلکه بین دو نزول قرآن فرق است و فرق آن در اجمال و تفصیل است. همان اجمال و تفصیلى که درآیه شریفه «کتاب احکمت ایاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر.»( هود / 1) به آن اشاره شده است. و در شب قدر قرآن کریم به صورت اجمال و یکپارچه بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد و در طول بیست و سه سال به تفصیل و به تدریج و آیه به آیه نازل گردید.

ب- تقدیر امور
خداوند متعال در شب قدر حوادث یک سال آینده را از قبیل مرگ و زندگى، وسعت ‏یا تنگى روزى، سعادت و شقاوت، خیر و شر، طاعت و معصیت و... تقدیر مى‏ کند.
در آیه شریفه «انا انزلناه فى لیله القدر»( قدر / 1 ) کلمه «قدر» دلالت‏ بر تقدیر و اندازه ‏گیرى دارد و آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم.‏» (دخان / 6 ) که در وصف شب قدر نازل شده است‏ بر تقدیر دلالت مى‏ کند. چون کلمه «فرق‏» به معناى جدا سازى و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است. و فرق هر امر حکیم جز این معنا ندارد که آن امر و آن واقعه ‏اى که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازه‏ گیرى مشخص سازند. امور به حسب قضاى الهى داراى دو مرحله‏ اند، یکى اجمال و ابهام و دیگرى تفصیل. و شب قدر به طورى که از آیه «فیها یفرق کل امر حکیم.‏» برمى‏ آید شبى است که امور از مرحله اجمال و ابهام به مرحله فرق و تفصیل بیرون مى ‏آیند.

ج- نزول ملائکه و روح
بر اساس آیه شریفه « تنزل الملئکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر.»( قدر / 4) ملائکه و روح در این شب به اذن پروردگارشان نازل مى‏شوند. مراد از روح، آن روحى است که از عالم امر است و خداى متعال درباره‏ اش فرموده است « قل الروح من امر ربى‏.»( اسراء / 85 ) دراین که مراد از امر چیست؟ بحث‏هاى مفصلى در تفسیر شریف المیزان آمده است که به جهت اختصار مبحث ‏به دو روایت در مورد نزول ملائکه و این که روح چیست ‏بسنده مى‏ شود.

1- پیامبر اکرم (ص) فرمود: وقتى شب قدر مى ‏شود ملائکه‏اى که ساکن در «سدره المنتهى‏» هستند و جبرئیل یکى از ایشان است نازل مى‏شوند در حالى که جبرئیل به اتفاق سایرین پرچم‏ هایى را به همراه دارند.
یک پرچم بالاى قبر من، و یکى بر بالاى بیت المقدس و پرچمى در مسجد الحرام و پرچمى بر طورسینا نصب مى‏ کنند و هیچ مؤمن و مؤمن ه‏اى دراین نقاط نمى‏ ماند مگر آن که جبرئیل به او سلام مى‏ کند، مگر کسى که دائم الخمر و یا معتاد به خوردن گوشت ‏خوک و یا زعفران مالیدن به بدن خود باشد. (5)
2- از امام صادق علیه السلام در مورد روح سؤال شد. حضرت فرمودند: روح از جبرئیل بزرگتر است و جبرئیل از سنخ ملائکه است و روح ازآن سنخ نیست. مگر نمى‏بینى خداى تعالى فرموده: «تنزل الملئکه والروح‏» پس معلوم مى‏شود روح غیر از ملائکه است. (6)

د- سلام و امنیت
قرآن کریم در بیان این ویژگى شب قدر مى ‏فرماید: «سلام هى حتى مطلع الفجر.»( قدر / 5 ) کلمه سلام و سلامت ‏به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است. و جمله «سلام هى‏» اشاره به این مطلب دارد که عنایت الهى تعلق گرفته است‏ به این که رحمتش شامل همه آن بندگان بشود که به سوى او روى می‏آورند و نیز به این که در خصوص شب قدر باب عذابش بسته باشد. به این معنا که عذابى جدید نفرستد. و لازمه این معنا این است که دراین شب کید شیطان‏ها هم مؤثر واقع نشود چنانکه در بعضى از روایات نیز به این معنا اشاره شده است.
البته بعضى از مفسرین گفته ‏اند: مراد از کلمه «سلام‏» این است که در شب قدر ملائکه از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند، سلام مى ‏دهند.

پى ‏نوشت ‏ها:
1- مجمع البیان، ج 10، ص‏519.
2- تفسیر الدرالمنثور، ج‏6.
3- تفسیر البرهان، ج‏4، ص‏488، ح‏26.
4- فروع کافى، ج‏4، ص‏157، ح‏4.
5- مجمع البیان، ج‏10، ص‏520.
6- تفسیر برهان، ج‏4، ص‏481، ح‏1

 
 

 آیا شفاعت به معناى تحت تأثیر قرار گرفتن خداوند در برابر دیگرى - یعنى شفیع - نیست؟ چرا که اگر بگوییم در مسأله شفاعت مؤثر حقیقى تنها و تنها خداست.

 بنابراین درخواست شفیع هیچ اثرى نداشته و شفاعت بى‏معناست؛ و اگر بگوییم دیگرى نیز در افاضه این فیض الهى از ناحیه خداوند مؤثر است، مستلزم تأثر و انفعال خداوند است!

از طرفی آیا شفاعت کردن شفیع براى رفع عقاب از کسى است که مستحق عقاب است و آیا پذیرش این شفاعت از جانب خداوند به این معنا نیست که رحمت و لطف و مهربانى شفیع بیشتر و بالاتر از رحمت و لطف خداوند است؟

جهت پاسخ به بعضی از این شبهات ابتدا معنا و مفهوم لغوی و اصطلاحی شفاعت را یبان می کنیم بعد به این دو سوال پاسخ ی دهیم.
 
شفاعت از نظر لغوی
شفاعت از نظر لغوی و اصطلاحی معنای لغوی شفاعت :شفاعت از ریشه و ماده « شفع » به معنای جفت و زوج بوده است و برگرفته از « ضَمُّ الشِّیء اِلَی مِثلِه » است و نقطه مقابل آن « وتر » به معنای فرد و تک و تنهاست .

 سپس به ضمیمه شدن فرد برتر و قوی تری برای کمک به فرد ضعیف اطلاق گردیده است ، در واقع مثل این که شخص شفاعت کننده با وسیله ناقصی که شخص شفاعت خواهنده دارد.

ضمیمه می شود و تشکیل یک زوج را می دهند که با آن می تواند به مقاصدی که قبلاً بر اثر ضعف و قصور نمی رسیده است ، برسد .معنای لغوی «شفاعت»، ضمیمه کردن و پیوند دادن چیزی به چیز دیگر(1)

شفاعت در محاورات عرفی
شفاعت در محاورات عرفی و گفت و گوی روزمره مردم ، قالباً به معنای وساطت و درخواست شخص آبرومندی از بزرگی برای عفو مجرمی یا ترفیع درجه و پاداش خدمتگزاری به کار می رود .
 
 در حقیقت شخصی که متوسل به شفیع می شود نیروی خود را به تنهایی کافی نمی بیند و به این جهت نیروی خود را با نیروی شفیع ضمیمه می کند و در نتیجه آن را مضاعف نموده تا به آنچه می خواهد نائل شود .
 
معنای اصطلاحی شفاعت :
شفاعت در اصطلاح عبارت است از وساطت یک مخلوق میان خداوند و مخلوقی دیگر چه در دنیا و چه در آخرت ، چه وساطت در خیر و نفع چه وساطت در دفع شر و ضرر .

یکی از مظاهر رحمت واسعه خداوند ، مغفرت و آمرزش است . مغفرت و آمرزش الهی مانند هر رحمت دیگر خداوند از طریق مجاری خاص و بر اساس قانون و نظام اسباب و مسببات به بندگان می رسد .
 
همان گونه که رحمت و هدایت الهی از طریق واسطه به مردم می رسد و انبیا و وحی و کتاب های آسمانی که برای هدایت مردم فرستاده شده اند .
 
 واسطه خروج ازظلمات به نور هستند ، رحمت مغفرت و آمرزش الهی نیز از طریق مجاری خاصی به مردم می رسد یعنی فیض مغفرت الهی نیز از قانون و نظام اسباب و مسببات مستثنی نیست و از طریق اسباب و وسایل به بندگان می رسد .
 
تعریف شفاعت
همان سبب بودن و تأثیرگزاری اسباب بر طبق نظام حاکم بر عالم هستی است و در حقیقت در نگرش توحیدی ، فیض الهی وقتی به واسطه ها نسبت داده می شود « شفاعت » است .

سبب بودن جمیع علت ها و اسباب طبیعی ( همچون سوزندگی آتش ، روشنی و حرارت بخشیدن خورشید ، درخشندگی ماه ) و نیز سببیت و تأثیرگذاری علل معنوی ( مانند سبب بودن توبه و استغفار برای آمرزش گناهان و نقش پیامبران و کتاب های آسمانی در جهت هدایت انسان ها ) همگی شفاعت نامیده می شود .
 
این اسباب و علت های طبیعی و معنوی ، شفیعان و واسطه های فیض الهی اند .شفاعت در مغفرت عبارت از وساطت در رسیدن مغفرت و آمرزش الهی به بندگان گنهکار است بنابراین حقیقت شفاعت ، رسیدن فیض مغفرت و آمرزش الهی از طریق مجاری و اسباب آن به بندگان است .
 
تعبیر استاد شهید مطهری (ره)  ازشفاعت
به تعبیر استاد شهید مطهری (ره) شفاعت ، در حقیقت همان مغفرت الهی است که وقتی به خداوند که منبع و صاحب خیرها و رحمت هاست ، نسبت داده می شود ، با نام مغفرت خوانده می شود و هنگامی که به وسایل و مجاری رحمت منصوب می گردد ، نام شفاعت به خود می گیرد .(2)

بنابر این در شفاعت ، شفیع میان خداوند و بنده گنهکار واسطه می شود و سبب می شود که آمرزش و مغفرت الهی شامل حال انسان گنهکار بشود .
 
 البته ممکن است این شفاعت در دنیا باشد مانند شفاعت توبه و ممکن است در آخرت و روز رستاخیز باشد مانند شفاعت اولیای الهی برای گنهکاران در روز قیامت.(3)
 
شفاعت ارتباط نزدیکی با مفهوم توسل دارد؛
شفاعت ارتباط نزدیکی با مفهوم توسل دارد؛ بر این اساس توسل کار فردی است که به دیگری پناه می‌برد و از او طلب شفاعت می‌کند و شفاعت کار شخصی است که به او توسل شده و او از خدا می‌خواهد آن فرد را ببخشاید.

در دعای توسل که از دعاهای مشهور است در کنار توسل جستن به چهارده معصوم از هر کدام از آنان نیز درخواست شفاعت شده است.

در جمله پایانی دعا نیز، توسل و شفاعت در کنارهم قرار گرفته است«یا سادَتی وَمَوالِی اِنّی تَوَجَّهْتُ بِکمْ اَئِمَّتی وَعُدَّتی لِیوْمِ فَقْری وَحاجَتی اِلَی اللّهِ وَتَوَسَّلْتُ بِکمْ اِلَی اللّهِ وَاسْتَشْفَعْتُ بِکمْ اِلَی اللّهِ فَاشْفَعُوا لی عِنْدَ اللّهِ

ترجمه:ای آقایان و سرورانم، من به شما پیشوایان و توشه هایم برای روز تنگدستی روی آوردم، و نیازم به سوی خداست، و توسّل جستم به سوی خدا، پس در نزد خدا واسطه من شوید. [4]
 
شفاعت بر دو قسم است: شفاعت تکوینی و شفاعت تشریعی
شفاعت تکوینی عبارتست از وساطت علل وجودی در میان خداوند و موجودات دیگر. از این نظر تمام اسباب و علل وجودی، شفیع محسوب می شوند.
 
شفاعت تشریعی نیز خود بر دو قسم است: یکی شفاعت کنندگان در دنیا که سبب مغفرت، آمرزش و قرب الهی می شوند. موارد زیر را می توان از جمله این شفاعت کنندگان برشمرد:
 
توبه، (5) قرآن (6) و ایمان (7) عمل صالح، مساجد، مکانهای متبرک، روزهای شریف، انبیاء، ملائکه و مؤمنان.
 
دیگری شفاعت کنندگان در جهان آخرت و قیامت، یعنی ملائکه، انبیاء، شهدا. از آیه 143 سوره بقره، این گونه استفاده می شود که منظور از شهدا، شاهدان اعمال هستند. نه کشته شدگان در راه خدا.
 
پاسخ به شبهات
آیا رحمت شفیع از رحمت خداوند بیشتر است؟
*آیا لازمه اعتقاد به شفاعت ، این نیست که رحمت شفیع بیشتر از رحمت خداوند است و اگر شفاعت نباشد خداوند گنهکار را عذاب می کند ؟

شفاعت در حقیقت همان مغفرت و رحمت الهی است که از سوی او اعطا می شود ، او اراده کرده تا بنده گنهکارش را ببخشد .

و بر اساس حکمت عالی خود ، شفیعان را به عنوان سبب و واسطه تعیین کرده و از آنان خواسته است تا واسطه در مغفرت و بخشش گنهکاران باشند .

شفیعان برای کسانی شفاعت و طلب بخشش می کنند که خداوند اراده کرده آنان را ببخشد در نتیجه نه تنها رحمت شفیعان بیشتر و گسترده تر از رحمت الهی نیست بلکه در اساس غیر از رحمت الهی هیچ فیض و رحمتی نیست .
رحمت از جانب اوست لکن اراده حکیمانه الهی بر اعطای رحمت از طریق اسباب خاص است به این جهت خود او شفیعان را سبب اعطای رحمت آمرزش قرار داده است .

خداوند پزشک و داروی خاص را سبب شفای بیمار قرار داده است و این به آن معنا نیست که رحمت پزشک و یا تأثیر دارو بیشتر از رحمت و قدرت خداوند است ؛ بلکه تأثیر گذاری در دایره حکمت ، رحمت و قدرت الهی است .

پس این انگاره که ( اگر شفیعان شفاعت نکنند خداوند گنهکار را عذاب می کند ) کلیت ندارد و شاید خداوند به گونه دیگری به تناسب لیاقت وی او را مشمول لطف و رحمت قرار دهد .

از این رو شفاعت به عنوان یکی از راه های رحمت و بخشش خداوند است و منافاتی ندارد که خداوند از راه های دیگر نیز بندگان خویش را بیامرزد .

البته این انگاره به یک معنا صحیح است و آن توجه به نقش واسطه های فیض الهی است و این که خداوند فیض خود را از طریق وسایط (اسباب ) اعطا می کند همچنان که با وساطت پزشک و دارو ، شفا و سلامتی بیمار حاصل می شود .

اما اگر مقصود این باشد که خداوند منفعل از عمل شفیعان است و خواست و اراده او به بخشش تعلق نگرفته ، سخن نادرستی است چون وساطت شفیعان برخواسته از اراده خدا و تجلی آن است.(8)
 
اعتقاد به شفاعت جرات بر گناه نیست؟
* آیا اعتقاد به شفاعت موجب جرأت افراد به گناه و شانه خالی کردن از مسؤولیت نمی شود ؟

این ایراد را از دو راه می توان پاسخ داد :اول از راه نقض به آیاتی که دلالت بر شمول و توسعه رحمت خداوند دارد مانند « ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء»(9)

 مشخص است که این آیه مربوط به توبه نیست به دلیل آن که شرک از آن استثنا شده در صورتی که اگر مربوط به توبه بود استثنای شرک از آن صحیح نبود زیرا آن هم با توبه آمرزیده می شد .
دوم از راه حل : این که وعده شفاعت و تبلیغ آن در صورتی موجب تجری بر معصیت می شود که دو شرط در آن جمع گردد :

1. تعیین مجرم به نام و نشان و یا تعیین گناهی که شفاعت درآن واقع می شود به طوری که هیچ گونه ابهامی در آن باقی نماند آن هم به صورت منجز نه معلق بر شک مشکوک الوجودی بوده باشد .
2. تأثیر شفاعت به طور مطلق در تمام انواع گناهان در تمام ازمنه به طوری که اثر آن را به کلی معدوم کند .

مثلاً اگر بگویند همه مردم یا فلان طایفه خاص هرگز بر گناهانشان مجازات نمی شوند یا گفته شود فلان گناه عقوبتی بر آن نمی شود ، چنین وعده ای مسلماً باطل و باعث جرأت مردم بر معصیت و بی اثر ساختن تکلیف است .

ولی اگر این دو قسمت مبهم گذارده شود و تعیین نشود که شفاعت در چه گناهان و در حق چه اشخاصی است و یا این که عقابی که به واسطه شفاعت برداشته می شود .

جمیع انواع عقوبت و در تمام ازمنه است یا نه ، در این صورت هیچ کس نمی داند آیا مشمول شفاعت خواهد شد یا نه و با این وضع کسی جرأت بر معاصی پیدا نمی کند .

اما در مقابل احتمال شمول شفاعت نسبت به او روح رجا و امیدواری را در وی بیدار کرده و از یأس از رحمت خدا در برابر گناهان جلوگیری به عمل می آورد .

و همان طور که به مقتضای آیه شریفه « ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلاً کریما »(10).

 کسی که گناهان کبیره را ترک کند خداوند سیئات و گناهان صغیره او را می بخشد و خداوند وعده فرموده که اگر از گناهان کبیره اجتناب شود ، صغائر را بیامرزد ، چه مانعی دارد که بگوید :

 
اگر ایمان خود را تا پایان عمر حفظ کنید و با ایمانی سالم مرا ملاقات نمایید شفاعت شفاعت کنندگان را درباره شما قبول می کنم و این معنا موجب جرأت کسی بر گناه نمی شود .

زیرا تمام گفت و گو در همین حفظ ایمان است چون معاصی ایمان را تضعیف کرده و دل را سخت و شرک را به انسان نزدیک می کند.(11).
 
آیا شفاعت با عدالت تناقض ندارد؟
* آیا شفاعت عدالت خدا را زیر سؤال نمی برد و به زبان امروزی پارتی بازی نیست ؟

بررسی همه جانبه و نگاه به تمام ابعاد مسأله شفاعت ما را به حقایق رهنمون می کند که پاسخ سؤال را به خوبی تبیین می کند به این جهت توجه به نکات ذیل ضروری است :

۱- استحقاق شفاعت شفاعت یکی از مظاهر رحمت گسترده الهی است و به اراده خدا و به رضایت او شفیعان اجازه شفاعت دارند .

یعنی بر خلاف پارتی بازی است که شخص مجرم واسطه ای پیدا می کند و از طریق پول و قدرت او را وادار می کند تا بر قاضی و حاکم تأثیر بگذارد .
 
در شفاعت همه چیز تنها و تنها برخواسته از اراده حکیمانه خداوند است و او به شفیع اجازه می دهد تا بر اساس اراده و خواست الهی در مورد برخی بندگان که استحقاق عفو الهی را دارند شفاعت کنند شفاعت اولیای الهی بی حساب و گزاف نیست .

 تأمل و درنگ در شرایط شفاعت و شفاعت شوندگان آشکار می سازد که شفاعت در حقیقت پاداش و جایزه الهی به کسانی است که در دنیا اهل ایمان و عمل صالح بوده اند.
 
 یعنی بر خلاف پارتی بازی که امری ناروا و ناحق است و بر پایه استحقاق افراد نیست ، شفاعت بر مبنای استحقاق و قابلیت افراد استوار است . آنان این قابلیت را به واسطه عقیده و عمل خویش در دنیا تحصیل کرده اند .

۲- قانون شفاعت شفاعت قانونی حکیمانه و بر اساس رحمت وفضل الهی است و مقدم بر قانون کیفر و عذاب مجرمان است .

به عنوان مثال در قوانین کشورها طبق یک ماده قانونی ، کسی که مرتکب جرم خاصی شود باید ۵ سال زندانی بکشد و طبق ماده قانونی دیگر هر مجرمی که واجد شرایط عفو باشد قبل از تحمل دوره کامل حبس مورد عفو قرار گرفته و آزاد می شود .

عفو چنین مجرمی نه تبعیض است و نه نقض قانون بلکه بر اساس قانون دیگری است که مقدم و حاکم بر قانون اولیه کیفر مجرمان و برخاسته از قابلیت شخص مجرم است .

۳- عدم تبعیض در شفاعت خداوند با هیچ کس رابطه قوم و خویشی ندارد و بین بندگان در امکان و بهره مندی از قانون شفاعت تبعیضی قائل نمی شود.
 
هر انسانی قادر است با تحصیل شرایط از شفاعت بهره مند شود و خود را در معرض بخشش و عفو اخروی قرار دهد یعنی شفاعت قانونی عام و فراگیر و بااعلام قبلی است برخلاف پارتی بازی که به صورت گزینشی ، فردی ، غیر فراگیر و نامبتنی بر پایه استحقاق است.(12).
 
*با توجه به این که قرآن ، سنت های الهی را ثابت و تغییر نا پذیر معرفی می کند ( سوره فاطر آیه ۴۳ )

آیا شفاعت با سنت الهی « کیفر مجرمان » منافات ندارد ؟
چنان که کیفر و عذاب تحت شرایط خاصی متوجه مجرمان می شود و این یک سنت الهی است ، آمرزش و بخشش برخاسته از رحمت گسترده الهی نیز تحت ضابطه و شرایط خاصی متوجه گنهکاران می شود .
یعنی ( کیفر و بخشش ) دو قانون و سنت الهی است که هرکدام با ضوابط و شرایط مخصوصی در گستره خاص خود جاری می شوند .
 
از طرف دیگر رحمت خدا بر غضب او غلبه دارد بنابراین سنت ( رحمت ) حاکم بر سنت و قانون ( غضب ) است .از این رو با توجه به نوع جرم ها دو نوع قانون وضع شده است و مجرمان دو دسته اند :

۱- کسانی که عقیده و عمل آنان در دنیا به گونه ای است که استحقاق بخشش و مغفرت الهی را دارند . این گروه بر اساس سنت الهی و قانون شفاعت مورد رحمت و مغفرت الهی قرار می گیرند .

2- کسانی که به واسطه شدت زشتی عقاید و اعمالشان استحقاق مغفرت الهی را ندارند . این گروه بر اساس سنت و قانون کیفر الهی با غضب الهی وکیفر اخروی مواجه خواهند شد.(13)

آیا اعتقاد به شفاعت با آیه « و ان لیس للإنسان الا ما سعی » (14) در تناقض نیست ؟ نخست باید دانست سعی و تلاش آدمی تنها به تلاش های ظاهری و فعالیت های فیزیکی منحصر نیست بلکه ارتباط معنوی و محبت به اولیای خدانیز از اعمال با فضیلت شمرده شده است .

علاوه بر این شفاعت اولیای الهی متوقف بر شرایطی است که همگی بر عمل و استحقاق شفاعت شونده استوار است و کسانی که در دنیا با سعی و تلاش خود این شرایط را تحصیل کرده اند مشمول شفاعت خواهند شد .

در تعبیر روایات شفاعت پاداش و هدیه الهی به انسان هایی است که عمل به عقیده آنان مورد پسند و رضایت خداوند است .

این پاداش بر اساس اصل قرآنی « لیس للإنسان الا ما سعی » تنها به کسانی داده می شود که در دنیا تلاش و سعی خود را در عمل به دستورات و وظایف الهی و رسیدن به مقام قرب او و نیز جلب رضایت او به کار گرفته اند.

 و با اولیای الهی هم فکر و هم عقیده و همراه شده اند .البته ممکن است که گاهی دچار خطا و لغزش نیز شده باشند ، در حقیقت این افراد به واسطه عمل خود در دنیا استحقاق مغفرت الهی را در آخرت پیدا کرده اند
 
توجه به بعضی آیات و روایات ، نقش مهم عمل انسان را در بهره مندی از شفاعت بیشتر آشکار می سازد :
1- قرآن کریم ، عمل نکردن به وظایف و دستورات دین را علت عدم بهره مندی برخی اهل دوزخ از شفاعت می داند : « از اهل جهنم سؤال می شود چه چیزی شما را جهنمی کرد ؟
 
گویند : از نمازگزاران نبودیم و بی نوایان را اطعام نمی کردیم و با اهل باطل در هرزه فرو می رفتیم پس شفاعت شفیعان به حال آنان سودی نمی بخشد ». (15).

2- امام صادق علیه السلام می فرمایند : هرکس دوست دارد شفاعت شافعان در مورد او سودمند باشد باید رضایت خداوند را جلب کند و هیچ کس رضایت خدا را جلب نخواهد کرد مگر با اطاعت از خدا ، پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام.(16)
 
3- قرآن کریم می فرماید : « ما لی الظالمین من حمیم ولا شفیع یطاع »(17) در روز قیامت برای ستمگران ، دوست و شفاعت کننده ای که شفاعتش پذیرفته شود وجود نخواهد داشت .

بنا بر این نجات با شفاعت ، بر اساس سعی و عمل به اضافه لطف و رحمت خداوند است در نتیجه شفاعت نه تنها با آیه بالا در تناقض نیست بلکه منطبق بر آن و مبتنی بر عمل انسان است.(18)

لازمه صحت شفاعت این است که خداوند تحت تاثیر شفاعت کنندگان قرار گیرد یعنی شفاعت ایشان موجب مغفرت (که فعل الهی است ) بشود .

پذیرفتن شفاعت به معنای تحت تاثیر قرار گرفتن نیست چنانکه قبول توبه و استجابت دعا نیز چنین لازمه نادرستی ندارد.

زیرا در همه این موارد، کارهای بندگان موجب آمادگی برای پذیرش رحمت الهی میشود و به اصطلاح ( شرط قابلیت قابل است نه شرط فاعلیت فاعل.)(19)
  
با وجود توانایی خدا بر بخشش مستقیم چه نیازی به شفاعت وجود دارد؟؟
خداوند قدرت بخشش مستقیم را دارد؛ امّا خود برای ایجاد امید و شایستگی بیشتر در شفاعت شونده جهت توبه و نیز برای ترفیع مقام توبه کننده و هر بنده ای شفاعت را جعل فرموده است.

شفاعت در شکل صحیح که مد نظر قرآن و روایات می باشد، در عرض توبه نیست تا با وجود یکی، توجیهی برای عملکرد دیگری وجود نداشته باشد.

بلکه شفاعت از طرف خود خداوند متعال به عنوان یکی از راه های توبه معرفی شده است تا شفاعت شونده امید بیشتری به بخشش خداوند پیدا کند.

در واقع شفاعت بر محور دگرگونى موضع «شفاعت شونده» دور مى زند؛ یعنى شخص شفاعت شونده به کمک شفیع خود را در وضع مطلوبى قرار دهد که شایسته و مستحق بخشودگى گردد .
 
و در مسیر کمال قرار گیرد. ضمن اینکه طبق برخی روایات شفاعت برای همه انسانها، اعم از گناه کار و نیکوکار مفید است و می تواند باعث افزایش مقام و عامل مؤثری در کمال باشد. (20)
 
آیا شفاعت همان توبه است؟
توبه و شفاعت در عرض هم نیستند که با وجود یکی نیازی به دیگری نباشد. شفاعت یکی از راه های توبه است و از طرف خداوند به عنوان راهی برای بازگشت وضع و جعل شده است.

حکمت جعل شفاعت از سوی خداوند برای بندگان هم این است که شفاعت شونده در وضعیت بهتری از حیث امید به بخشش و مراتب توبه قرار گیرد .

و در پیشگاه معبود خود از مقامات شفاعت کننده برای خویش وسیله و اعتبار بیشتری کسب کرده و خود را خس بی ارزشی نپندارد که توبه او ارزشی نزد خدا ندارد.(21)
 
به تعبیر دیگر توبه مراحلى دارد، و ندامت از گناه و تصمیم براى پاک بودن در آینده تنها مرحله نخستین آن است.
 مرحله نهایى آن به این حاصل مى شود که توبه کار از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه در آید و در این مرحله است که شفاعت شافعان و پیوند و ارتباط با آنها مى تواند اثر بخش باشد.(22)
 
نتیجه:
اگر شفاعت شرک می‌بود، در قرآن و سنت، حرام محسوب می‌گشت. هرگاه شفاعت کردن برای پیامبر(ص) و دیگر شفیعان در قیامت حق و مشروع باشد، طلب شفاعت از آنان نیز حق و مشروع خواهد بود.
رفع عقاب ممکن است «فضل» باشد و هیچ یک از دو عنوان «ظلم» و «عدل» بر آن صدق نکند. به بیان دیگر رفع عقاب فضل است و بالاتر از عدل. خدای سبحان براساس عدل خود برای تبهکاران عذاب معین کرده است، اما رفع عقاب به واسطه شفاعت، فضل و احسان است. 

درست است که خدا از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است، ولی حکمت خلقت انسان بر روی زمین اقتضا داشته به جای اینکه مستقیما با بشر صحبت کند رسولانش را برای ارشاد و هدایت مردم بفرستد و باز همین حکمت اقتضا داشته جایگاه این رسولان و هدایت کنندگان را در نظر مردم بالا برد تا امر هدایت کامل‌تر انجام گیرد.

اگر شفاعت شرک می‌بود، در قرآن و سنت، حرام محسوب می‌گشت. هرگاه شفاعت کردن برای پیامبر(ص) و دیگر شفیعان در قیامت حق و مشروع باشد، طلب شفاعت از آنان نیز حق و مشروع خواهد بود.

عتقاد به شفاعت موجب جرأت بر گناه در افراد شده و روح سرکشی را در گناه‌کاران و مجرمان زنده می‌کند؛ لذا اعتقاد به آن، با روح شریعت اسلامی و سایر شرایع سازگاری ندارد! 
شفاعت از آن جهت که نوعی تأثیرگذاری در هستی است، از مظاهر و جلوه‌های ربوبیت خداوند است و بدین جهت به او اختصاص دارد.

ولی این مطلب با اعتقاد به حق شفاعت برای پیامبران و صالحان منافات ندارد، زیرا خداوند، خود به ایشان اذن شفاعت داده است، همان‌طور که در سایر امور هم هیچ چیز اثری ندارد مگر خداوند به آن اذن تأثیر داده باشد

پی نوشت ها :
1. لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، میر دامادى، جمال الدین، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، 1414 هـ ق، چاپ سوم، ج 8، ص 183 و 184 و 185.
2.مجموعه آثار ج ۱ ص ۲۵۹۶ .
3. شفاعت و توسل ص ۳۰ – ۳۴۷
4.متن دعا.
5. سوره زمر، آیه 54.
6. سوره مائده، آیه 16.
7. سوره حدید، آیه 28.
9. شفاعت وتوسل ص۲۳.
10.- شفاعت وتوسل ص۳۵-۳۷.
11. سوره نساء ، آیه 51
12. سوره نساء ، آیه ۳۱ .
13.تفسیرالمیزان ج۱ ص۲۱۸-۲۲۰.
14.شفاعت وتوسل ص۴۰و۴۱.
15.شفاعت وتوسل ص۴۲.
16.سوره نجم ، آیه39
17. سوره مدثر، آیه ۴۲ – ۴۶.
18. بحار ج۸ ص۴۰.
19 سوره غافر ، آیه ۱۸.
20. پیدایش مذاهب، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1384 هـ ش، چاپ اول، ص 168.
21. ن.ک: پیام قرآن‏، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیة‏، تهران‏، ‏1386 هـ ش‏، چاپ نهم، ج 6، ص 532.
22. ن.ک: تفسیر نمونه، همان، ج ‏1، ص 233-235.

اخلاص از حکمت‌های وجوب روزه | خداوند متعال برای رساندن انسان به کمال و سعادت ابدی، مجموعه‌ای از بایدها و نبایدها را در قالب آخرین دین آسمانی در اختیار انسان قرار داد. بخش عمده‌ای از این بایدها و نبایدها را احکامی تشکیل می‌دهند که رعایت آن‌ها برای رسیدن انسان به سر منزل مقصود، ضروری است. از آنجایی که احکام اسلامی تابع مصالح و مفاسد هستند، آن دسته از احکامی که برای انسان از اهمیت بالاتری برخوردار بوده و انجام آن‌ها برای وی مصلحت دارد در قالب احکام واجب الهی عرضه شده‌اند. به عبارت دیگر انجام این دسته از احکام برای تحقق هدف از خلقت انسان ضروری بوده و ترک آن‌ها دارای مفسده عظیمی می‌باشد

یکی از این واجبات الهی که در میان دیگر واجبات از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است، روزه می‌باشد. در اهمیت این واجب الهی و نقش بسزای آن در انسان‌سازی و رساندن آدمی به کمال همین بس که خداوند متعال آن را در همه ادیان گذشته نیز واجب کرده است. قرآن نیز به این مطلب اینگونه تصریح کرده است «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛[1] «ای اهل ایمان، بر شما هم روزه واجب گردید چنانکه امت‌های گذشته را فرض شده بود، و این دستور برای آن است که پاک و پرهیزکار شوید».

اگرچه بندگان موظف به انجام احکام الهی هستند حتی اگر حکمت و علت آن‌ها را ندانند؛ ولی در برخی از روایات به علت و حکمت احکام اشاره شده است. در اینجا به بیان یکی از حکمت‌های وجوب روزه با توجه به کلام حضرت امیر و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها می‌پردازیم.

آزمایش اخلاص بندگان

اخلاص

امیرالمومنین علی علیه‌السّلام یکی از حکمت‌های وجوب روزه را آزمودن اخلاص بندگان دانسته و فرمودند: «فَرَضَ اللهُ ... الصِّيامَ ابْتِلاءً لاخلاصِ الْخَلْقِ»؛[2] «خداوند روزه را واجب كرد تا اخلاص بندگان را بيازمايد.»

تثبیت اخلاص بندگان

حضرت صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها نیز تثبیت اخلاص بندگان را یکی از حکمت‌های وجوب روزه دانسته و فرمودند: «فَرَضَ اللّه ُالصِّيامَ تَثبِيتا لِلإخلاصِ»؛[3] «خداوند روزه را براى استوارى اخلاص، واجب فرمود».

روزه که از واجبات الهی است، علاوه بر آثار و برکات فراوان و سازندگی برای خود روزه دار، این اثر را هم دارد که اخلاص را آزموده و در قلب‌ها تثبیت کند. وجود این اخلاص برای حرکت در مسیر به سوی کمال ضروری است.

پی‌نوشت:
[1]. بقره: 183.
[2]. نهج البلاغه، صبحی صالح، حكمت 252.
[3]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج93، ص368، دار احیاء التراث.

تعداد قابل‌اعتنایی از شبهات ملحدین در رسانه‌های گوناگون، استبعاد و تمسخر است. این افراد ازآنجاکه عظمت روح انسان و توان او برای رسیدن به مقامات والا را قبول ندارند، هر کرامت و معجزه‌ای را با دیده انکار نگاه کرده، آن را بعید به‌حساب می‌آورند و راه مسخره و ریشخند را در پیش می‌گیرند .

روح خدایی انسان

بنا بر آیات قرآن، روح انسان شریف است و منشأ الهی دارد. خداوند می‌فرماید: از روح منتسب به خود، در خمیرمایه انسان دمیدم «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِی»؛[1] «در آن از روح خود دميدم». انسان از منظر دین اسلام دارای کرامت و بزرگی است.[2] بشر در بهترین حالت ممکن خودش نظام‌یافته و آفریده‌شده است[3] و می‌تواند به قرب الهی ویژه دست بیابد.[4] طبیعی است که موجودی با این اوصاف، می‌تواند با اذن پروردگار، مرده را زنده کند، از غیب خبر دهد، عصا را تبدیل به اژدها نماید و دریا را بشکافد. افرادی که انسان را فقط بدن مادی و جسمانی و نوع جهش‌یافته حیوانات می‌دانند و روح الهی انسان را انکار می‌کنند، در برابر توانایی خارق‌العاده اولیای خدا، چاره‌ای به‌غیراز مسخره کردن و نگاه متعجب ندارند.

عدم اختصاص کرامات به پیامبران و امامان علیهم‌السلام
رسیدن به کمال روحی و کسب توانایی برای درک باطن جهان، مختص انبیا و امامان علیهم‌السلام نیست. به‌عنوان نمونه بانوی بزرگ اسلام؛ حضرت خدیجه علیها‌السلام، نور حضرت زهرا علیهاالسلام را در رحم خویش حس کرد، زنان بهشتی برای تولد فرزندش به یاری‌اش آمدند و در شب معراج پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، خدیجه مخاطبِ سلام جبرئیل علیه‌السلام بوده و خداوند متعال به او سلام رسانده است. در روایت امام باقر علیه‌السلام آمده است که «اِنَّ رَسولَ الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله قال: إنَّ جَبْرَئیلَ أَتانی لَیْلَةً اُسری بی فَحینَ رَجَعْتُ قُلْتُ: یا جَبْرَئیلُ هَلْ لَکَ مِنْ حاجَةِ؟ قالَ: حاجَتی أنْ تَقْرَءَ عَلی خَدیجَةَ مِنَ اللهِ وَمِنِّی السّلامَ»؛[5] «رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: آن شبی که در معراج بودم، به هنگام بازگشت، جبرئیل نزد من آمد. به جبرئیل گفتم: ای جبرئیل! آیا حاجتی داری؟ پاسخ داد: حاجت من این است که از طرف خدا و من به خدیجه، سلام برسانی».

انکار مقامات بزرگان دین و تمسخر آن، ریشه در جهالت و نشناختن استعداد و توان انسان دارد. بشر، مخلوق شریف و دارای روح الهی است و قابلیت رسیدن به کرامات متعدد را دارد و این مسئله مختص پیامبر و امام معصوم نیست.

پی‌نوشت:
[1]. ص: 72.
[2]. اسراء: 70.
[3]. تین: 4.
[4]. نجم: 8-9.
[5]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، داراحیاء التراث العربی، 1403ق، ج16، ص7.

دوشنبه, 21 فروردين 1402 10:47

حکمت وجوب روزه از منظر امام رضا

حکمت وجوب روزه از منظر امام رضا | اسلام بعنوان آخرین دین آسمانی، همچون ادیان گذشته برای هدایت بشر و رساندن او به کمال و سعادت، دارای مجموعه‌ای از بایدها و نبایدها است. این بایدها و نبایدها در یک تقسیم‌بندی کلی به سه بخش؛ عقاید، احکام و اخلاق تقسیم می‌شود. احکام اسلامی به پنج بخش واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح تقسیم می‌گردد. از آنجایی که خداوند متعال حکیم است و کار عبث نمی‌کند، تمامی احکام اسلامی دارای دلیل حکیمانه هستند.

باید توجه داشت که وظیفه بندگان، عمل به تمام احکام اسلامی است اگرچه علت، فلسفه و حکمت آن‌ها را ندانند. اساسا بندگی یعنی اطاعت بی‌چون و چرا از دستورات الهی که توسط انبیا و اوصیای ایشان به بندگان ابلاغ شده است. با این حال با تفحص در منابع روایی، به برخی از علت‌ها و حکمت‌های احکام الهی پی می‌بریم.

یکی از واجبات الهی که در تمام ادیان آسمانی از اهمیت بسزایی برخوردار است، روزه می‌باشد. در این نوشته برآنیم به بیان برخی از علت‌ها و حکمت‌های وجوب روزه از منظر عالم آل محمد؛ امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام بپردازیم.

روزی از امام رضا علیه‌السلام سوال شد چرا در اسلام روزه واجب شده است؟ امام علیه‌السلام در پاسخ به چندین علت و حکمت اشاره فرمودند که ما پاسخ امام را در پنج قسمت بیان می‌کنیم:

1. «إِنَّمَا أُمِرُوا بِالصَّوْمِ لِکَیْ یَعْرِفُوا أَلَمَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ فَیَسْتَدِلُّوا عَلَى فَقْرِ الْآخِرَةِ»؛ «برای اینکه گرسنگی و تشنگی را بشناسند و به فقر و ناداری (خود) در آخرت پی ببرند»

2. «وَ لِیَکُونَ الصَّائِمُ خَاشِعاً ذَلِیلًا مُسْتَکِیناً مَأْجُوراً مُحْتَسِباً عَارِفاً صَابِراً عَلَى مَا أَصَابَهُ مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ فَیَسْتَوْجِبَ الثَّوَابَ»؛ «و برای اینکه روزه‌دار (به درگاه الهی) خاشع و فروتن شود و نیازمندی نشان دهد، پاداش برد، حسابگر بار آید، در برابر سختی‌ها که از گرسنگی و تشنگی به او می‌رسد صابر باشد تا مستحق ثواب شود»

3. «مَعَ مَا فِیهِ مِنَ الْإِمْسَاکِ عَنِ الشَّهَوَاتِ»؛ «علاوه بر این، در روزه چیزهای دیگری هست از قبیل غلبه بر شهوت‌ها، کنترل هوای نفس و پیشگیری از طغیان آن»

4. «وَ لِیَکُونَ ذَلِکَ وَاعِظاً لَهُمْ فِی الْعَاجِلِ وَ رَائِضاً لَهُمْ عَلَى أَدَاءِ مَا کَلَّفَهُمْ وَ دَلِیلًا لَهُمْ فِی الْآجِلِ»؛ «و اینکه در دنیا موجب پند و عبرت آنان شود و مایۀ ریاضت و سخت‌کوشی و تمرینی برای آماده کردن آنان بر انجام تکالیف باشد، دلیل و راهنمای آنان بر سختی و شدت جهان دیگر شود»

5. «وَ لِیَعْرِفُوا شِدَّةَ مَبْلَغِ ذَلِکَ عَلَى أَهْلِ الْفَقْرِ وَ الْمَسْکَنَةِ فِی الدُّنْیَا فَیُؤَدُّوا إِلَیْهِمْ مَا افْتَرَضَ اللَّهُ لَهُمْ فِی أَمْوَالِهِمْ»؛ «و در پرتو روزه شدت فشار و سختی گرسنگی و تشنگی را بر فقیران و بینوایان در دنیا احساس و درک کنند و بشناسند و آنچه را خداوند در اموالشان برای مساکین و تهی دستان واجب کرده ادا کنند».[1]

با دقت در بیان امام علیه‌السلام، به نقش انسان‌ساز روزه و حرکت وی در مسیر سعادت و کمال بشری پی‌می‌بریم.

پی‌نوشت:
[1]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 116، منشورات جهان.

شنبه, 19 فروردين 1402 11:20

توصیه رمضانی مولای متقیان

امام علی علیه السلام:

عَلَیکُم فی شَهرِ رَمَضانَ بِکَثرَةِ الاِستِغفارِ و الدُّعاءِ

بر شما باد در ماه رمضان به بسیاریِ استغفار و دعا.

 

الکافی: ج ۴ ، ص ۸۸

خداوند در آیاتی چند در سوره بقره مسأله روزه و وجوب آن را مطرح فرموده است: (یا ایّها الذین آمَنوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الذَّینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُم تَتَّقون).

«ای کسانی که ایمان آورده اید روزه بر شما واجب شده است چنان که بر قبل از شما (امتهای پیشین) واجب شده بود شاید که باتقوا شوید.»

از این آیه شریفه فهمیده می شود که روزه در امتهای پیشین نیز بوده امّا کیفیّت و نحوه آن متفاوت بوده است همچنانکه پیامبر وقتی وارد مدینه شد یهودیان را دید که در روز عاشورا روزه می گیرند وقتی سبب آن را پرسید در پاسخ به پیامبر گفتند این روز (عاشورا) روزی است که آل فرعون غرق شدند و موسای کلیم با یارانش از شرّ فرعون نجات یافتند.
وجوب روزه بر مسلمانان طبق کتب تاریخی معتبر در ماه شعبان سال دوّم هجرت بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) از طریق امین وحی جبرئیل ابلاغ گردید و مسلمانان به امر پیامبر اسلام شروع به گرفتن روزه نمودند ؛ بر اساس روایات اسلامی پیامبراکرم تمام ماه شعبان به عبادت و روزه و اعتکاف اهتمام داشت و برخی از اصحاب خاص مثل علی علیه السلام چندین ماه از سال به روزه اهتمام می دادند.

درسالی که روزه بعنوان تکلیف برمسلمانان اعلام شد آن حضرت ابتدا درباره اهمیت روزه فرهنگ سازی فرمود وخودش در ماه شعبان روزه بود از این روی اثر کاربردی رفتار و سیره ی حضرت درمیان مسلمانان فوری بود ؛ پیامبر قوانین و ضوابط و مقررات هر حکمی که از سوی خدا اعلام می شد به مسلمانان ابلاغ می کرد ؛ برای روزه نیز ضوابط خاص اعلام شد : کسانی که نتوانند به هر عذری در ماه رمضان بگیرند باید در ایام دیگر قضای آن و یا کفاره که عبارت از اطعام فقرا وآزاد کردن بردگان و...بود انجام بدهند که در مورد فضیلت ماه رمضان پیامبر(صلی الله علیه وآله) مفصلا در خطبه ای که مشهور است به خطبه شعبانیه که در آخرین جمعه ماه شعبان ایراد فرموده نکاتی را ذکر فرموده است که اهمیت آن ماه را می رساند و در تواریخ مذکور همچنین آمده است که امر به وجوب روزه سیزده روز پس از تغییر قبله مسلمین از بیت المقدس به سوی کعبه بوده است.

با نگاهی کوتاه به فرازی از خطبه شعبانیه که در هفته ی آخر ماه شعبان برای ورود به ماه رمضان ایراد فرمود می توان دریافت که چگونه مسلمانان را با مهربانی و زیبایی به انجام روزه تشویق می کرد : پیامبر فرمود: (قَدْ اَقْبلَ اِلَیکُم شهرُ اللّهِ بِالبَرَکَةِ وَ الرَّحمةِ وَ الْمَغفِرَة...) «ماه خدا بر شما واجب گردید ماهی که در آن برکت و رحمت و مغفرت الهی می باشد ماهی که قرآن در آن نازل گشته...»« ...دعیتم فیه الی ضیافت الله... » به ضیافت الهی دعوت هستید سعی کنید در این ماه آداب ضیافت را نگهدارید و مراقب باشید که در حضور میزبانی هستید که غیر از بخشش وعفو و پذیرایی به احسن وجه در او گمانی نیست .....یکی دیگر از قرائنی که دلالت بر وجوب روزه بر مسلمین در ماه شعبان سال دوم هجرت دارد این است که: آیاتی که در مورد روزه آمده و همچنین سایر آیات در سوره بقره به غیر از یک آیه آن که در اواخر سوره می باشد همه در مدینه پس از هجرت پیامبر نازل گشته که این نکته حتمی بودن نزول وحی در مورد وجوب روزه را بعد از هجرت می رساند.

نتیجه: حکم روزه در اواخر ماه شعبان سال دوّم هجرت بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل شده است.

جمعه, 18 فروردين 1402 00:21

دیدار وزرای خارجه ایران و چین

حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان که به پکن سفر کرده، امروز پنجشنبه با «چین گانگ»، همتای چینی خود دیدار و گفتگو کرد.

وزیر خارجه کشورمان که در رأس هیئتی به چین سفر کرده است، امروز همچنین با «فیصل بن فرحان»، همتای عربستانی خود برای اولین بار به صورت رسمی دیدار و گفت‌وگو کرد و روابط دو کشور رسما احیا و از سر گرفته شد. چین در دیدارهای اخیر بین مقامات ایران و عربستان سعودی میزبان و نقش میانجی را ایفا کرده است.

امیرعبداللهیان در نشست مشترک با همتای سعودی  خود گفت: ایران برای توسعه روابط با عربستان در تمامی زمینه‌های مورد علاقه آمادگی دارد/ بن فرحان: عربستان آماده است تا با همکاری ایران فضای مثبت در مناسبات منطقه‌ای را تقویت نماید

وزیر امور خارجه کشورمان در دیدار با همتای سعودی خود با تأکید بر اینکه روابط رسمی تهران - ریاض از امروز رسما فعال شد، گفت؛ با توجه به‌ گفتگوهای انجام شده و نیز پیام تبادل شده بین پادشاه عربستان و رئیس جمهور کشورمان، اراده رهبران دو کشور بر توسعه و تعمیق روابط فیمابین قرار دارد.

امیرعبداللهیان با ابراز خرسندی از بازگشت روابط دو کشور همسایه، دوست و برادر به حالت طبیعی، تأکید کرد جمهوری اسلامی ایران برای توسعه روابط با عربستان در تمامی زمینه‌های مورد علاقه آمادگی دارد.

وزیر امور خارجه کشورمان با تاکید بر اهمیت و ضرورت توسعه روابط در زمینه های اقتصادی و تجاری و نیز سرمایه گذاری، آمادگی جمهوری اسلامی ایران برای برگزاری کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور را اعلام کرد.

وزیر امور خارجه کشورمان با اشاره به وجود موافقتنامه های پایه و مبنائی میان دو کشور افزود، اسناد پایه موجود در کنار اراده رهبران دو کشور، زمینه های قانونی و حقوقی لازم را برای پیشبرد همکاری های دو کشور در تمامی زمینه ها فراهم کرده است.

امیرعبداللهیان با تاکید بر اینکه رشد روابط اقتصادی و سرمایه گذاری های متقابل می‌تواند به تحکیم روابط کمک کند، افزود؛ یکی از زمینه های مهم همکاری بحث ترانزیت است و موقعیت ژئوپلیتیک ایران فرصت بینظیری را در اختیار عربستان سعودی و کشورهای خلیج فارس برای همکاری های تجاری با کشورهای شمال ایران قرار می دهد.

وزیر امور خارجه عربستان نیز در این دیدار از برگزاری این نشست و فعال شدن روابط رسمی دو کشور در ماه مبارک رمضان ابراز خرسندی کرد و آن را زمینه ساز خیر و برکت برای دو کشور و کشورهای منطقه توصیف کرد.

فیصل بن فرحان نیز با اشاره به گشایش صفحه جدیدی در روابط دو کشور و شکل گیری افق های جدید در روابط دوستانه و برادرانه میان ایران و عربستان، بر آمادگی کشورش برای اجرایی کردن موافقتنامه های موجود میان دو کشور تاکید نمود و به این منظور از تبادل هیأت‌های عالی میان دو کشور استقبال کرد.

وی افزود: روابط جدید میان دو کشور، فضای مثبت جدیدی را در کل منطقه ایجاد کرد و عربستان سعودی آماده است تا با کمک و همکاری ایران فضای مثبت یادشده در مناسبات منطقه ای را تقویت نماید.

طرفین در این دیدار بر تبادل هیأت‌های مقدماتی برای بازگشایی سفارتخانه ها و کنسولگری های دو کشور، فعال سازی موافقتنامه های مشترک و تبادل هیأت‌های دو کشور بمنظور توسعه روابط در زمینه های مختلف از جمله در زمینه های اقتصادی و تجاری و سرمایه گذاری، انجام مذاکرات هیأت‌های تخصصی بمنظور از سرگیری پروازهای مستقیم، تسهیل صدور روادید برای شهروندان دو کشور از جمله روادید عمره و نیز تقویت همکاری های مشترک در مجامع بین المللی توافق نمودند.
  
دو وزیر از دعوت های متقابل بعمل آمده از یکدیگر برای سفر رسمی دوجانبه تشکر و استقبال نمودند. همچنین در پایان این دیدار بیانیه مشترک گفتگوهای انجام شده به امضای وزرای خارجه ایران و عربستان رسید.

امام حسن مجتبی علیه السلام:

إنَّ اللّه َجَعَلَ شَهرَ رَمضانَ مِضمارا لِخَلقِهِ فَیستَبِقونَ فیهِ بِطاعَتِهِ إلی مَرضاتِهِ

خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه ای برای آفریدگان خود قرار داده تا با طاعتش برای خشنودی او از یکدیگر پیشی گیرند.

 

تحف العقول، ص ۲۳۶

در شب ولادت باسعادت کریم اهل‌بیت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) جمعی از استادان زبان و ادب پارسی و شاعران جوان و پیشکسوت با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار با ابراز خرسندی از گسترش قلمروی شعر در کشور، شعر را رسانه‌ای تأثیرگذار و ماندگار خواندند و با اشاره به فراگیری و اهمیت بی‌بدیل شعر در دوره‌هایی از تاریخ جهان اسلام گفتند: از ویژگی‎های ممتاز شعر فارسی، تولید سرمایه‌های معرفتی و معنوی است که تبلور آن در قله‌های شعر فارسی و اشعار حکمت‌آمیز و معرفت‌آموز شاعران برجسته‌ای همچون فردوسی، نظامی، مولوی، سعدی و حافظ است.

رهبر انقلاب با اشاره به حفظ سرمایه و جوهره شعر فارسی حتی در سخت‌ترین شرایط تاریخ ایران مانند دوره حمله و تاخت‌وتاز مغولان، خاطرنشان کردند: البته مغول‌های امروزی یعنی غربی‌ها، ظاهر و تاخت‌وتاز متفاوتی دارند که علاوه بر تاریخ سیاه جنایات آنها در دوره استعمار، در دوره ما نیز با تجهیز سگ هاری مثل صدام به انواع سلاح‌ها به‌ویژه سلاح شیمیایی برای حمله به ایران، یا پس از آن به‌وسیله تحریم، مشغول تاخت‌وتاز هستند.

ایشان تحریم دارویی و ممانعت از تحویل واکسن به‌بهانه‌های مختلف را نمونه‌های دیگری از هجوم غربی‌ها علیه ایران برشمردند و گفتند: آنها اگر می‌توانستند کاری کنند که ایران اسلامی و مردم آن را از مواد غذایی هم محروم کنند، از این کار دریغ نمی‌کردند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بخش دیگری از هجوم متنوع بدخواهان به ایران را هجوم رسانه‌ای و استفاده آنها از هزاران رسانه برای ترویج دروغ، شایعه و انحراف دانستند و افزودند: هدف دشمن از این تهاجم، سلب نقاط قوت فکری و معارفی و تضعیف روحیه استقلال و استقامت ملی و وحدت و عمل اسلامی است.

ایشان تضعیف تدیّن زن را از دیگر نقاط آماج علیه ایران برشمردند و با اشاره به نقش مؤثر زنان در پیروزی انقلاب اسلامی و مراحل پس از آن، خاطرنشان کردند: غربی‌ها نسبت به زن ایرانی و رعایت حقوق آن ترحّم ندارند بلکه از زن ایرانی کینه دارند و به‌دروغ خود را طرفدار آزادی و حقوق زن معرفی می‌کنند.

رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه ادعای حقوق بشر به‌هیچ‌وجه به غربی‌ها نمی‌آید، خاطرنشان کردند: غربی‌ها اساساً دشمن حقوق بشر هستند و حقوق بشر آنها را همه در داعش و زنده زنده سوزاندن یا غرق کردن انسان‌ها، یا در حمایت از منافقین و صدام یا در جنایات علیه غزه و فلسطین مشاهده کرده‌اند.

ایشان حمایت غرب از ترور و کشتار جوانان مؤمن در خیابان‌های تهران را مصداق دیگری از کذب بودن ادعای طرفداری از حقوق بشر خواندند و افزودند: پاک‌ترین جوانان ما همچون آرمان علی‌وردی و روح‌الله عجمیان با شکنجه و با تحریک و آموزش رسانه‌ای غربی‌ها کشته شدند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر ضرورت شناخت دشمن و اهداف و شیوه‌ها و نقاط آماج آن گفتند: شناخت ابعاد جنگ نرم دشمن برای همگان لازم، اما برای فعالان فرهنگی و هنری از همه لازم‌تر است تا هم خودشان منفعل نشوند، هم دیگران را متوجه تاخت‌وتاز دشمن کنند.

ایشان با ابراز خرسندی از وجود شاعران پرشمارِ خوش‌قلب، مؤمن و انقلابی در کشور گفتند: روحیه شاعر، احساسی و عاطفی است اما در مواجهه با مسائل نباید احساساتی عمل کرد بلکه باید با فکر و شناسایی درست صحنه، تکلیف خود را با استفاده از هنر ادا کرد.

در این دیدار دهها تن از شاعران جوان و پیشکسوت اشعار خود را در حضور رهبر انقلاب اسلامی قرائت کردند.

در ابتدای این دیدار نیز نماز مغرب و عشاء به‌امامت رهبر انقلاب اقامه شد.