
emamian
جزئیات گفتگوی ایران و عربستان از زبان امیرعبداللهیان
حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان در خصوص جزئیات دیدارش با وزیر امور خارجه عربستان در توئیتی نوشت: امروز با همکارم امیر فیصل بن فرحان در پکن دیدار و گفتگویی مثبت داشتیم.
وی افزود: شروع روابط رسمی دیپلماتیک تهران ـ ریاض، ازسرگیری حج عمره، همکاری اقتصادی و تجاری، بازگشایی سفارتخانهها و سرکنسولگریها و تأکید بر ثبات، امنیت پایدار و توسعه منطقه، موضوعات مورد توافق و دستور کار مشترک است.
همچنین امروز وزرای خارجه ایران و عربستان بیانیه مشترکی را به امضا رساندند.
دو طرف طی این گفتوگوها بر اهمیت پیگیری اجرای توافق پکن و فعالسازی آن بهنحوی که اعتماد متقابل و زمینههای همکاری را گسترش دهد و به ایجاد امنیت، ثبات و شکوفایی منطقه کمک نماید، تأکید نمودند.
دو طرف بر اهمیت گفتوگو پیرامون راههای گسترش روابط دوجانبه و فعالسازی موافقتنامه همکاریهای امنیتی بین دو کشور که در تاریخ 28 فروردین 1380 ( 1422.1.22 مصادف با 2001.4.17) و موافقتنامه عمومی همکاری در زمینه اقتصاد، تجارت، سرمایهگذاری، فناوری، علوم، فرهنگ، ورزش و جوانان که در تاریخ 6 خرداد 1377 ( 1419.2.2 مصادف با 1998.5.27) به امضا رسیده است، تأکید نمودند.
دو طرف توافق کردند نمایندگیهای دو کشور طی زمان مورد توافق، بازگشایی شود و اقدامات لازم را برای گشایش سفارتخانههای دو کشور در ریاض و تهران و سرکنسولگریهای این دو کشور در جده و مشهد صورت دهند. دو طرف توافق نمودند هماهنگیهای لازم را میان هیئتهای فنی برای بررسی راههای گسترش همکاری میان دو کشور از جمله ازسرگیری پروازها و سفرهای متقابل هیئتهای رسمی و بخش خصوصی، تسهیل اعطای روادید برای شهروندان دو کشور از جمله روادید عمره، ادامه دهند.
دو طرف با عنایت به برخورداری از منابع طبیعی و توانمندیهای اقتصادی و فرصتهای فراوان که برای تحقق منافع مشترک دو ملت برادر وجود دارند، دیدارهای مشورتی و گفتگو را پیرامون راههای همکاری برای تحقق هرچه بیشتر چشماندازهای مثبت در روابط افزایش میدهند.
دو طرف بر آمادگی خود در راستای از بین بردن همه موانعی که پیش روی گسترش همکاری بین دو کشور است تاکید نمودند.
دو طرف توافق نمودند همکاری خود را در هر زمینهای که میتواند امنیت و ثبات منطقه را تأمین نماید و منافع ملتها و کشورهای آن را محقق کند، گسترش دهند.
در پایان نشست دو طرف کمال تشکر و قدردانی را از طرف چینی بهخاطر میزبانی این نشست ابراز داشتند، همچنین دو طرف از کشور سوئیس بهخاطر تلاشهای بهعملآمده برای حفاظت منافع عربستان و ایران تشکر نمودند.
تأمّلی بر محتوای احادیث تأویلکننده «تین» و «زیتون» بر امامان حسن و حسین(ع)
در احادیث اهلبیت(ع) واژههای «تین» و «زیتون» در سوره مبارکه «تین»، به امامان «حسن»(ع) و «حسین»(ع) تأویل باطنی و مصداقی شده است. مانند روایت جمیل بن دراج از امام صادق(ع): «قال سمعت أباعبدالله(ع) یقول: قوله تعالی «و التّینِ و الزَیتونِ» التین الحسن(ع) و الزیتون الحسین(ع)» «از امامصادق(ع) شنیدم که این قول خداوند «و التین و الزیتون» «التین» امامحسن(ع) و «الزیتون» امامحسین(ع) است.»[۱]
این روایات در منابع متعدّد، کهن و معتبر روایی شیعه و سنّی نقل شده و دارای «کثرت نقل» و «شهرت روایی» هستند. همچنین متن این احادیث با لحاظ صنعت ادبی مجاز (استعاره و مرسل)، از همسویی و هماهنگی با چارچوب کلّی قرآن و سنّت برخوردار است. آنچه در این نوشتار میآید تحلیل مضمون روایات باطنی و تأویلکننده «تین» و «زیتون» بر امامان «حسن» و «حسین»(علیهماالسلام) با بهرهگیری از آیات قرآن و روایات عترت(ع) است:
معنای لغوی «تین» و «زیتون» همان میوههای معروف «انجیر» و «زیتون» است.[۲] این دو میوه دارای منافع فراوان برای انسانها هستند. قدما «انجیر» را بهترین میوهها و دارای بیشترین مواد غذایی[۳] ، و «زیتون» را درختی مبارک، دارای ارزش غذایی و دارویی و از شریفترین میوهها دانستهاند.[۴] به طوری که مواد غذایی موجود در این دو میوه، نقش حیاتی در سلامتی بدن انسان ایفا میکند. از اینرو حسن و حسین(علیهماالسلام) از آن جهت که امام، حجّت خدا و جانشین پیامبرند، دارای منافع بیشمار برای دین، دنیا و آخرت مردم هستند.
جامعه انسانی و نه فقط امّت اسلامی، در بقاء حیات معنوی و سلامت روحی خود نیازمند هدایت این دو امام(ع) هستند. کلّیت نقش اجتماعی و ضرورت وجود امام برای بشریّت، از آیات و روایات قابل برداشت است. آیاتی مانند: «..فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ..»«پس پیمانه و ترازو را کامل بدهید»(الاعراف/۸۵)، «..وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمیزانَ..»«و از پیمانه و ترازو نکاهید..»(هود/۸۴) که دستور شعیب پیامبر(ع) به مردم برای کنارنهادن «کمفروشی» است، و سخن موسی(ع) به جانشینش هارون(ع): «..اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ أَصْلِحْ..»«در میان قوم من جانشینم باش و به اصلاح آنان بپرداز..»(الاعراف/۱۴۲) که وظیفه «اصلاح» را بر دوش وی گذاشته است؛ حکایت از نقش سودمند اجتماعی امام(ع) میکند.
در منابع روایی معتبر نیز ضرورت وجود امام(ع) بیان شده است؛ مانند روایات «إِنَّ الْإِمَامَةَ...نِظَامُالْمُسْلِمِین»«امامت رشته پیونددهنده مسلمانان است»[۵]، یا روایاتی که تطبیقکننده «ماءمعین»«آبروان» ـکه به تعبیر قرآن سرچشمه حیات موجودات است(الانبیاء/۳۰)ـ بر امام(ع) است[۶] یا روایات «لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت»«اگر زمین بدون امام باشد، فروخواهد رفت.»[۷] یا روایت رضوی(ع) که در آن امام اینچنین توصیف شده است:
«الْإِمَامُ کَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ لِلعالَم...الْإِمَامُ الْبَدْرُ الْمُنِیرُ وَ السِّرَاجُ الزَّاهِرُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ النَّجْمُ الْهَادِی فِی غَیَاهِبِ الدُّجَی وَ أَجْوَازِ الْبُلْدَانِ وَ الْقِفَارِ وَ لُجَجِ الْبِحَارِ الْإِمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَی الظَّمَإِ...الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَیْثُ الْهَاطِلُ وَ الشَّمْسُ الْمُضِیئَةُ...وَ الْعَیْنُ الْغَزِیرَةُ»«امام خورشید عالمتاب.. ماه درخشان، چراغ فروزان، نور پرفروغ و ستاره رهنما در شدّت تاریکی شبها و رهگذر شهرها و بیابانها و گرداب دریاها است، امام آب گوارای زمان تشنگی و راهنمای به سوی هدایت و نجات بخش از هلاکت است...امام ابری است بارنده، بارانیست شتابنده، خورشیدی است فروزنده،...چشمهایست جوشنده...»[۸]
مجموعه این روایات دلالت بر شدّت نیازمندی بشریت به امام(ع) و شعاع گسترده نقش حیاتبخش امام(ع) در جامعه میکند و شاهد مضمونی بر مفاد تأویل «تین» و «زیتون» بر «حسنین»(علیهماالسلام) است.
رابطه «تین» و «زیتون» با امام حسن (ع) و امام حسین (ع) به صورت جداگانه و از منظری دیگر نیز قابل تبیین است.
امّا «تین»: قدما بر این باور بوده اند که «انجیر» میوهای لطیف، ملیّن طبع و پرفایده است.[۹] شاید تأویل «تین» به امام مجتبی(ع) در واقع نوعی تشبیه و بیانگر لطافت، نرمخویی، بردباری و سخاوت ایشان باشد. در برخی روایات از پیامبر(ص) نقل شده که امام حسن(ع) وارث خصلت «ّبردباری» و «هیبت» از ایشان(ص) بودهاند.[۱۰] و نیز شبیه پیامبر(ص) در «صورت و سیرت» بودهاند[۱۱] که مصداق برجسته سیره آن حضرت(ص) از منظر قرآن، «نرمخویی» است: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ..»(آلعمران/۱۵۹) «سخاوت» و «سودمندی» بسیار برای مردم، خصلتی دیگر از امام حسن(ع) است که از تشبیه ایشان(ع) به «تین» برداشت میشود. صفتی که از دوران کودکی همراه آن حضرت(ع) بوده و قرآن بدان اشاره کرده است: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً»(الإنسان/ ۸) ابن ابیالحدید معتزلی نیز درباره ایشان(ع) گفته است:
«امام حسن(ع) بزرگترین فرزند امامعلی(ع)، دارای «سیادت»، «سخاوت»، «حلم» و «سخنوری» بود»[۱۲]
امّا «زیتون»: این واژه مشتقّ از «زیت» به معنای «روغن زیتون» است.[۱۳]همچنین به درخت یا میوهای که این عصاره از آن گرفته می شود، «زیتونة» و «زیتون» میگویند.[۱۴] طبق آیه «.. الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ..» «حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، (و آن چراغ) از (روغن) درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته میشود..»(النور/۳۵) روغن این درخت منبع فروزش چراغی پرفروغ همچون ستارهای درخشان است.
نوری که کارکرد مهمّش «راهنمایی» است: «..وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا...»«..ولی آن را نوری قرار دادیم که به وسیله آن هرکس از بندگانمان را بخواهیم، هدایت میکنیم..»(الشوری/۵۲)، «..وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ..» «برای شما نوری قرار دهد که با آن راه بروید..»(الحدید/۲۸)
از سویی دیگر، از جمله صفات پیامبر(ص) در قرآن، «سراجمنیر»(چراغفروزان) است.(الاحزاب/۴۶) بنابراین جانشینان و وارثان آن حضرت(ص) نیز که هادیان امّتند، «نور» و «منیر» هستند. مؤیّد مطلب روایتی از پیامبر(ص) است که امام حسین(ع) را «مصباحُهُدًی» و «مصباحُهادٍ» توصیف کرده است.[۱۵] در نتیجه تأویل «زیتون» به امامحسین(ع) نوعی تشبیه است که اشاره به هدایتگری آن حضرت(ع) همچون چراغ فروزان دارد. امّا اینکه چرا با وجود جایگاه ویژه و منافع بیشمار دیگر امامان معصوم(ع) در هدایت مردم به سعادت دنیوی و أخروی، و اینکه ایشان(ع) نیز طبق روایات دیگر، «مَصابیحُالدُّجی»(چراغهای شب تاریک) هستند،[۱۶] پس چرا «تین» و «زیتون» در این سوره مبارکه، به امام حسن و حسین(علیهما السلام) تأویل باطنی شده است؟ میتوان گفت که این دو امام همام(ع)، با توجّه به روایات صحیح و متواتر «سَیِّدا شَباب أهلِالجَنَّة»[۱۷] نسبت به نُه امام از نسلشان(ع) افضل هستند. در واقع «نور هدایتِ» امام حسن و امام حسین(ع) در مقایسه با دیگر انوار الهی از نسل سیدالشهداء(ع)، پر فروغترین و درخشانترین چراغ تابان هدایت در شب تاریک جهل و گمراهی است.
به قلم: محمد علی مروّجی طبسی، برای تفصیل بیشتر نک به: مجله «مطالعات اعتبارسنجی حدیث، مقاله: اعتبارسنجی روایات تأویلی سوگندهای سوره «تین»، از همین نگارنده.
پی نوشت ها:
[۱] تأویلالآیات، استرآبادی، ص۷۸۷ـ۷۸۸؛ مناقب آل ابیطالب، ابنشهرآشوب، ج۱، ص۳۰۱، ج۳، ص۳۹۳ـ۳۹۴؛ تفسیر فرات کوفی، ص۵۷۸؛ شواهدالتنزیل، حاکم حسکانی، ج۲، ص۴۵۵ـ۴۵۶؛ غررالاخبار، دیلمی، ص۱۵۶[۲] مفردات راغب اصفهانی؛ لسان العرب، ابن منظور
[۳] کتابالماء، ازدی عبداللهبنمحمّد؛ ج۱، ص۲۰۲
[۴] التفسیرالکبیر، فخررازی محمّدبنعمر؛ ج۱۹، ص۱۸۱؛ ج۳۲، ص۲۱۱
[۵] الکافی، کلینی، ج۱، ص۲۰۰؛ عیون أخبارالرضا(ع)، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۱۸؛ کمالالدین و تمامالنعمة، همو، ج۲، ص۶۷۷
[۶] الکافی، کلینی، ج۱، ص۳۴۰؛ کمالالدین و تمامالنعمة، شیخ صدوق، ج۲، ص۳۵۱، ۳۶۰
[۷] الکافی، کلینی، ج۱، ص۱۷۹؛ بحارالأنوار، مجلسی محمّدباقر؛ ج۲۳، ص۲۸
[۸] الکافی، کلینی، ج۱، ص۲۰۰؛ عیون أخبارالرضا(ع)، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۱۸ـ۲۱۹؛ الامالی، همو، ص۶۷۷ـ۶۷۸؛ کمالالدین و تمامالنعمة، ج۲، ص۶۷۷ـ۶۸۸؛ معانیالأخبار، همو، ص۹۸
[۹] کتاب الماء، ازدی، ج۱، ص۲۰۲؛ انوارالتنزیل، بیضاوی، ج۵، ص۳۲۳؛ التفسیرالکبیر، فخر رازی، ج۳۲، ص۲۱۰
[۱۰] هیثمی، مجمعالزوائد، ج۹، ص۱۸۵؛ نظم دررالسمطین، زرندی، ص۲۱۲
[۱۱] الإرشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۵؛ مناقب آل أبیطالب، ابن شهرآشوب، ج۴، ص۲۱
[۱۲] شرح نهجالبلاغة، ابن ابیالحدید، ج۱۶، ص۲۷
[۱۳] المفردات راغب اصفهانی
[۱۴] الصحاح، جوهری
[۱۵] عیون أخبارالرضا(ع)، شیخ صدوق، ج۱، ص۶۰؛ کمالالدین و تمامالنعمة، همو، ج۱، ص۲۶۵
[۱۶] بصائرالدرجات، صفار قمی، ج۱، ص۶۳؛ من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۲، ص۶۱۰
[۱۷] الصراط المستقیم، عاملی نباطی، ج۳، ص۱۴۲؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۳، ص۳۰۰، ۳۰۳، ۳۱۶؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۶۷
جایگاه علمی امام حسن (علیه السلام)
جایگاه رفیع امام حسن (ع) و ابعاد زندگی حضرت چندان مورد تحقیق جامع قرار نگرفته است؛ آیاتی که در شان حضرت و اهل بیت پیامبر(ص) در زمان نزول وحی نازل شده است امام حسن (ع) نیز مشمول این آیات و سوره ها هست از جمله این سوره ها و آیات سوره های هل اتی و سوره کوثر و آیات تطهیر ذوی القربی و آیات مباهله و آیات دیگر است، بنابراین از منظر قرآن شخصیت و جایگاه حضرت قابل بررسی و سزاوار است؛ در منابع اهل سنت نیز روایات زیادی از حضرت و درباره فضایل و جایگاه حضرت در اسلام وجود دارد که این روایات هم قابل توجه هست.
علاوه بر این اینها شخصیت ممتاز حضرت و ویژگی ها و تواضع، فروتنی، خدا ترسی، روابط حسنه، احترام متقابل و کمک به بینوایان از ابعاد برجسته زندگی آن سرور جوانان بهشتی است.
بدون تردید آن بزرگوار بازویی علمی، قضایی، و نیرویی بسیار کارآمد برای حکومت علوی و شخص امیرمومنان علیه السلام بود.
امام از جمله کسانی بود که از آغاز تا پایان به دفاع از حریم رهبری پرداخت و در جنگ های جمل، صفین و نهروان فعالانه شرکت جست، بلکه در بسیج نیروها از کوفه برای مقابله با فتنه طلحه و زبیر، گام های بسیار مثبت و موثری برداشت.
گوشه هایی از جایگاه علمی امام مجتبی علیه السلام به اشاره از دو منظر مورد توجه قرار می گیرد :
الف) امام در نگاه پیامبر صلی الله علیه و آله
امام حسن مجتبی علیه السلام کودک بود که پیامبر بزرگوار اسلام از او به عظمت و بزرگی یاد می کرد. به یقین این برخوردهای محبت آمیز که هیچگاه در زمان خاص و یا در محدوده خاصی ابراز نمی شد، نشان دهنده این بود که آن حضرت می خواست نقاب از چهره امام حسن علیه السلام کنار زده و شخصیت والای او را بیش از پیش، به مسلمانان معرفی کند.
حذیفه گوید: روزی صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله در نزدیکی کوه حرا- یا غیر آن - گرد پیامبر جمع شده بودند که حسن در خردسالی با وقار خاصی به جمع آنان پیوست.
پیامبر صلی الله علیه و آله با نگاه طولانی که بر او داشت، همه را مخاطب قرار داد و فرمود: آگاه باشید که همانا او - حسن- بعد از من راهنما و هدایتگر شما خواهد بود.
او هدیه است ازسوی خداوند جهان برای من؛ از من خبر خواهد داد و مردم را با آثار باقی مانده از من آشنا خواهد کرد. سنت مرا زنده خواهد کرد و افعال و کردارش نشانگر کارهای من است. خداوند عنایت و رحمتش را بر او فرو فرستد. رحمت و رضوان خداوند بر کسی باد که حق او را بشناسد و به خاطر من به او احترام نموده و نیکی کند.
مورخان نوشته اند: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله ضمن اظهار محبت به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: همانا حسن ریحانه من است. و این فرزندم سرور و بزرگ است و به زودی خداوند به دست او بین دو گروه مسلمان، صلح بر قرار خواهد کرد.
در واقع این سخن از جمله پیشگویی های رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که در آینده بین دو گروه از مسلمانان جنگ و خونریزی خواهد شد و امام حسن علیه السلام بین آن دو صلح و دوستی برقرار خواهد کرد.
طبق نقل تاریخ، امام حسن مجتبی علیه السلام با مشاهده خیانت یاران و فراهم نبودن زمینه جنگ با معاویه، خیر و صلاح امت را در این دیدند که از درگیر شدن با معاویه خود داری کرده و با صلح پیشنهادی معاویه، موافقت کنند؛ و در اثر این صلح، هم مسلمانان را از شر هجوم خارجیان نجات دادند و هم از جنگ و خونریزی جلوگیری کردند.
و در ادامه ماجرایی که حذیفه به نقل آن پرداخته بود، آمده است که ناگاه مرد عربی، چماق به دست وارد شد و فریاد برآورد:"کدام یک از شما محمد هستید؟" یاران رسول خدا، با ناراحتی جلو رفته و گفتند:" چه می خواهی ؟" رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: "آرام بگیرید." مرد عرب خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: "تو را دشمن داشتم، و اکنون دشمنی من نسبت به تو بیشتر شد. تو ادعای رسالت و پیامبری کرده ای، دلیل و برهانت چیست؟" حضرت فرمود: "چنانچه مایل باشی، عضوی از اعضای من به تو خبر دهد که برهان و دلیلم روشن تر خواهد بود.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آری. حسن جان! برخیز. مرد عرب که گمان می کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله او را مسخره می کند، گفت: خود از عهده پاسخگویی بر نمی آیی، خردسالی را از جای بلند می کنی تا با من صحبت کند؟! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به زودی او را آگاه به خواسته های خویش خواهی یافت.
طبق پیش بینی رسول خدا صلی الله علیه و آله امام حسن مجتبی علیه السلام از جای برخاست و از وضعیت آن مرد عرب و چگونگی گرفتاری وی در بین راه سخن گفت؛ به گونه ای که باعث تعجب و حیرت او شده و گفت: ای پسر! تو این مطالب را از کجا می دانی ؟! تو اسرار دل مرا بر ملا ساختی گویی همراه من بوده ای! مگر تو غیب می دانی؟ آنگاه مسلمان شد.
راستی که امام حسن علیه السلام با این بیانات، برهان و دلیل نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بوده است؛ چرا که این پاره تن رسول الله(ص) آنقدر از خود دانش نشان داد که دشمن را وادار به تسلیم و اسلام نمود.
ب) جایگاه امام حسن (ع) در نگاه امیرمومنان علیه السلام
امام حسن مجتبی علیه السلام در نگاه علی علیه السلام شخصیتی بسیار بزرگ و ممتاز بود. حضرت علی علیه السلام از همان دوران کودکی - امام حسن - که آیات الهی را برای مادرش فاطمه زهرا(س) می خواند، این گوهر گرانبها را شناخت و در طول سالیانی که در کنار یکدیگر بودند، همواره از فرزند خود تعریف، تمجید و تقدیر می کرد. حتی در برخی از موارد، قضاوت یا پاسخ به سوالات علمی را به عهده اش می گذاشت. نمونه های زیر، بیانگر شخصیت علمی و جایگاه والای آن حضرت در نزد پدر بزرگوارش می باشد.
۱- روزی امام علیه السلام به فرزند خود فرمود: برخیز و سخن گوی تا گفتارت را بشنوم. امام حسن علیه السلام عرض کرد: پدرجان! چگونه سخنرانی کنم با این که رو به روی تو قرار گرفته ام؟! امام خود را پنهان نمود، به طوری که صدای حسن را می شنید. امام حسن علیه السلام برخاست و خطابه خود را شروع کرد و پس از حمد و ثنای الهی، فرمود: علی، دری است که اگر کسی وارد آن در شود، مومن است و کسی که از آن خارج گردد، کافر است.
در این هنگام امام علی علیه السلام برخاست و بین دو چشم حسن را بوسید و سپس فرمود: «ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم» آنها فرزندان و دودمانی هستند که بعضی از بعضی دیگر گرفته شده اند و خداوند، شنوا و داناست.
۲-روزی یک فرد شامی، نزد امام حسن علیه السلام آمد و خود را از پیروان امیرمومنان(ع) معرفی کرد. حضرت به وی فرمود: تو از پیروان ما نیستی بلکه برای پادشاه کشور روم سوال هایی پیش آمده و پیکش را نزد معاویه فرستاده، او در جواب عاجز مانده، تو را به نزد ما فرستاده است.
پیش از آن که مرد شامی سوالات خود را مطرح کند، امام حسن علیه السلام لب به سخن گشود و فرمود: »آمده ای که چنین سوال هایی را مطرح کنی: فاصله بین حق و باطل چه قدر است؟ بین آسمان و زمین چه قدر فاصله است؟ قوس و قزح چیست؟ کدام چشمه و چاه است که ارواح مشرکان در آن جمع هستند؟ ارواح مومنان در کجا جمع می شوند؟ خنثی کیست؟ کدام ده چیز است که هر یک سخت تر از دیگری است؟»
مرد عرض کرد: یا بن رسول الله! درست است، پرسش های من همین هاست که فرمودید. سپس امام در حضور پدر به تمام آن پرسش ها پاسخ گفت. وقتی مرد شامی این پاسخ ها را شنید، گفت: گواهی می دهم که تو فرزند رسول خدایی و همانا علی بن ابی طالب سزاوارتر است برای خلافت و جانشینی رسول خدا از معاویه که به دروغ ادعای این مقام می نماید.
۳- از دیگر دلایل شخصیت علمی و جایگاه والای آن حضرت این است که امیرمومنان علیه السلام از او خواست تا در جریانی بسیار مشکل، داوری کند. او نیز درباره فردی که چاقو در دست داشت و در خرابه ای کنار کشته ای دستگیرش کرده بودند و همچنین درباره فرد دیگری که خود اقرار کرده بود که مقتول در خرابه را، او کشته است؛ چنین قضاوت کرد: قاتل واقعی با اقرار و صداقتش جان متهم را نجات داد و با این کار، گویی بشریت را نجات داده است و خداوند فرمود: و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا؛ هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد. چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است. بنابراین، آن دو را آزاد کنید و دیه مقتول را از بیت المال پرداخت نمایید.
ج) جایگاه امام حسن(ع) در نزد برادرش امام حسین(ع)
امام حسین علیه السلام ضمن این که برادر خود را شخصیتی بی مانند می دانست، او را عالم ترین فرد به تفسیر و تاویل و آشنا به تمام علوم و مسائل حکومت و جهان اسلام می دانست. چنانکه این نظر را می توان از برخورد امام حسین علیه السلام با عایشه در تشییع جنازه برادرش به دست آورد.
در تاریخ آمده است هنگامی که امام حسین علیه السلام خواست برادر خود را، بنا به توصیه اش پیش از دفن برای تجدید عهد نزد قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله ببرد، عایشه به تحریک بنی امیه از ورود جنازه امام حسن علیه السلام به داخل حجره پیامبر صلی الله علیه و آله جلوگیری کرد. امام در برابر این اهانت به فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله به عایشه فرمود: این تو و پدرت بودید که حرمت و حجاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را دریدید و کسی را داخل حجره اش کردید که پیامبر صلی الله علیه و آله جوارش را دوست نمی داشت و این که خداوند در فردای قیامت از تو بازخواست خواهد کرد. بدان ای عایشه! که برادرم داناترین فرد به خدا و رسول او است. و داناتر است به کتاب خدا از این که بخواهد نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله پرده دری کند.
د) نقش حضرت درحفظ وتفسیر قرآن و روایات
از جمله افرادی که نامش جزو راویان و محدثان از رسول خدا صلی الله علیه و آله در تاریخ ثبت گردیده، امام حسن مجتبی علیه السلام است؛ امام که در حیات پیامبر صلی الله علیه و آله هنوز ده سال نداشت با دریافت و حفظ فرمایشات پیامبر(ص) که گاهی آیات وحی بود و گاهی روایات، آنها را از سینه پیامبر(ص) به سینه خودش منتقل کرده و سپس به دیگران انتقال می داد.
امام حسن علیه السلام با شنیدن آیات وحی که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله فرود می آمد، بی درنگ به منزل آمده و آنها را برای مادرش حضرت فاطمه زهرا(س) قرائت می کرد که اینتیز هوشی مایه شگفتی پدر ومادر ودیگران بود.
نوشته اند : امام مجتبی علیه السلام هفت ساله بود که به همراه پیامبر(ص) در مسجد حضور می یافت و آنگاه که آیات جدید بر او نازل می شد، همان ها را از زبان جدش می شنید و آنگاه که به خانه باز می گشت، برای مادرش فاطمه(س) تلاوت می کرد، به گونه ای که هرگاه امیرمومنان(ع) وارد خانه می شد، ملاحظه می کرد آیات جدیدی که بر پیامبر(ص) نازل گردیده نزد فاطمه(س) است. از آن حضرت جویا می شد، فاطمه می فرمود: از فرزندت حسن.
بدین جهت، روزی علی بن ابی طالب (علیه السلام) زودتر به خانه آمد و از دید فرزندش پنهان گشت تا آیات جدید را که بر پیامبر(ص) نازل شده بار دیگر از فرزندش بشنود. امام حسن (علیه السلام) وارد خانه شد؛ همین که خواست آیات قرآن را برای مادرش بخواند، زبانش به لکنت افتاد و از خواندن سریع باز ماند. مادرش شگفت زده شد. امام حسن علیه السلام گفت: مادر! تعجب نکن، گویا شخصیت بزرگی در خانه است که با شنیدن سخنانم، مرا از سخن گفتن باز می دارد!
در این هنگام، امیرمومنان (علیه السلام) از محل اختفا بیرون آمده و فرزندش حسن را در آغوش گرفت و بوسید.
یکی از بهترین شواهد و دلایل شخصیت والای امام حسن مجتبی (علیه السلام) این است که وی از همان آغاز جوانی، بلکه کودکی، آنچه را که از زبان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله گرفته بود، سخاوتمندانه در اختیار دیگران قرار می داد. ابن الصباغ مالکی درباره این کلاس پر خیر و برکت می نویسد: درباره حسن بن علی - که درود بر او باد - نقل شده است که در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله می نشست و تشنگان معارف اسلامی گرداگردش می نشستند. او به گونه ای سخن می گفت که تشنگان علم و معرفت را سیراب نموده و ادله و براهین دشمنان را باطل کند.
ابن الصباغ مالکی سپس به نقل جریان زیر پرداخته تا شخصیت علمی امام حسن مجتبی علیه السلام و جایگاه والای او را در امت اسلامی بیان کرده باشد: علی بن احمد واحدی در تفسیر خود آورده است که مردی وارد مسجد رسول الله شده و ملاحظه کرد که شخصی مشغول نقل حدیث از پیامبر(ص) است. مردم اطراف او را گرفته، به سخنانش گوش می دادند. پس آن شخص به نزد وی آمده، گفت مراد از شاهد و مشهود - که در آیه شریفه آمده است - چیست؟ پاسخ داد: اما شاهد که روز جمعه است و اما مراد از مشهود، روز عرفه می باشد.
پس، از او گذشته به دیگری برخورد کرد که همانند اولی به نقل حدیث پرداخته بود، سوال خود را تکرار کرده از او پرسید که: مراد از شاهد و مشهود چیست؟ وی پاسخ داد: اما شاهد که روز جمعه است و اما مشهود، روز عید قربان است. آنگاه از کنار آن دو نفر گذشته، گذرش به نوجوانی افتاد که چهره اش همانند طلا می درخشید که او هم در مسجد، کلاس درس تشکیل داده بود. پس از او در باره شاهد و مشهود پرسید. وی در پاسخ گفت: آری. اما شاهد، حضرت محمد صلی الله علیه و آله است و اما مشهود، روز قیامت می باشد
آنگاه برای گفته خود، این چنین استدلال کرد: آیا سخن پروردگار را نشنیده ای که می فرماید: یا ایها النبی انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً ای پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم. ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود روز قیامت روزی است که همه مردم برای آن جمع می شوند و آن روز، روزی است که مشهود همگان است؛ سپس از نام شخص اول پرسید، گفتند: ابن عباس است و از دومی که پرسید: گفتند: ابن عمر است و از شخص سوم که پرسید، گفتند: وی، حسن بن علی بن ابی طالب است.
جالب اینجاست که بر طبق نقل علامه مجلسی در بحارالانوار: این شخص تفسیر امام را از شاهد و مشهود، بر دیگر تفسیرها که از عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر شنیده بود، ترجیح داده و آن را پسندیده بود شاید دیل این پذیرش، استدلال قوی امام حسن به دو آیه شریفه بوده است.
هـ) شاگرپروری امام حسن (ع)
شاگرد پروری که در سیره اهل بیت (ع) پیوسته بوده است و سر این روش امروز برای ما روشن می شود که اگر نبود شاگرد پروری وآینده نگری آنان چیزی از علومشان به دست ما نمی رسید لذا شاگرد پروری مهمتر از کتاب نوشتن و تالیف است؛ امام حسن (ع) نیز اینگونه عمل نمود و به تربیت شاگردان پرداخت،
لذا امام حسن مجتبی علیه السلام از دوران کودکی سفره علمی خود را پهن کرده و با نقل آیات شریفه و سپس نقل حدیث از پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله) خدمت بزرگی به تشنگان علم و معرفت نمود، وبه شاگرد پروری پرداخت، به ویژه در ده سال آخر که حوادث دردناکی به مسلمانان، خاصه پیروان اهل بیت روی آورده بود، امام با حلم، بردباری، صبر و حوصله ای که از خود نشان می دادند، خویشتن را برای هر نوع پاسخ گویی آماده ساخته بودند.
از این روی، می بینیم که افراد و گروه ها و شخصیت های زیادی در محضر درس امام علیه السلام می نشستند که یقیناً تاریخ، نام بسیاری از آنها را ثبت نکرده است. از جمله بسیاری از صحابه رسول خدا و تابعین هستند که از محضر پر فیض امام حسن علیه السلام استفاده کرده اند.
در اینجا برخی از بزرگان شیعه همانند شیخ طوسی در رجال خود، نام برخی از این شخصیت ها را به عنوان اصحاب امام آورده است که تعداد آنها از چهل و یک نفر نمی گذرد.
اگر چه جای این سوال هست که: چگونه یاران امام حسن علیه السلام از چهل و یک نفر تجاوز نمی کردند در حالی که امام نزدیک پنجاه سال در بین امت اسلامی زندگی می کردند؟ و چرا یک مرتبه تعداد ۴۵۰ یار که برای امیرمومنان علیه السلام ثبت شده، به چهل و یک نفر می رسد؟ و چرا این عدد نسبت به امام حسین علیه السلام هم به دو برابر، بلکه بیشتر می رسد و چرا با مقایسه با یاران امام زین العابدین علیه السلام یاران او یک چهارم می باشد؟! علت چیست و چرا چنین شده است؟
احتمال دارد شیخ طوسی فقط نام راویان از اصحاب امام حسن علیه السلام را آورده باشد؛ به دلیل این که در بخش آخر کتاب خود به نام عده ای اشاره کرده است که از معصومین علیه السلام روایت نکرده اند.
و احتمال دارد امام در زمانی می زیسته که بیشتر اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، و آنها به هر دلیلی از حضور در پای درس امام حسن علیه السلام و یا نقل روایت از او، خودداری می کردند. و نیز محتمل است که تبلیغات سوء معاویة بن ابی سفیان تاثیر خود را گذارده باشد.
نکته جالب توجه این که یاران امام از نظر عدد، بسیار کم هستند اما بسیاری از آنها از شخصیت های برجسته عالم اسلام می باشند. برخی از آنها پیامبر(ص) و پنج امام را درک کرده اند؛ همانند جابر بن عبدالله انصاری؛ و برخی دیگر علاوه بر این که از یاران امام حسن علیه السلام هستند، جزو یاران امیرمومنان(ع) بوده اند؛ همانند احنف، اصبغ، جابربن عبدالله، جعیدحبیب، حبه، رشید، رفاعه، زید، سلیم، سلیمان، سوید، عمرو بن حمق، عامر، کمیل، لوط، میثم، مسیب و ابواسحاق. و برخی دیگر جزو یاران امام حسین علیه السلام نیز هستند، همانند جابر، جعید، حبیب، رشید، زید، سلیم، عمرو، کیسان، میثم و فاطمه. دسته دیگر از آنها جزو یاران امام سجاد علیه السلام نیز هستند، همانند جابر، رشید، سلیم و ..
و گروهی نیز جزو یاران امام باقرعلیه السلام شمرده شده اند؛ همانند جابر بن عبدالله انصاری که در سال ۷۸ ق. به دیدار خدا شتافت
نکته دوم این که عده ای از یاران امام حسن علیه السلام همانند حبیب بن مظاهر اسدی، جزو شهدای کربلا هستند. و برخی همانند کمیل بن زیاد، عمرو بن حمق خزاعی، رشید هجری و حجربن عدی در راه ولایت و دفاع از اهل بیت علیه السلام به شهادت رسیده اند.
منابع مورد استفاده :
محمد باقر مجلسی،بحار الانوار، ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، محب الدین طبری، ذخائر العقبی، شیخ راضی آل یاسین، صلح الحسن. کلینی، کافی، ابن صباغ مالکی،الفصول المهمه،
زندگانی حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام، مؤلف: حسین حماسیان ( صابر کرمانی) ناشر: تهران، انتشارات اقبال ( ویژه نوجوانان).
زندگانی حضرت مجتبی، مؤلف: حسین عماد زاده اصفهانی (۱۳۲۵ـ ۱۴۱۰ق) ناشر: تهران، انتشارات اسوه
زندگی و سیمای حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام،مؤلف: سید محمد تقی مدرسی مترجم: محمد صادق شریعت ناشر: تهران، مؤسسه انصارالحسین
شرح دعای سحر ماه مبارک رمضان - بخش پایانی
اللهم إنّی اسئلک من کلماتک باتمّها و کلّ کلماتک تامّه. اللهم إنّی اسئلک بکلماتک کلّها...
پروردگارا، از تو درخواست میکنم به تمامترین کلماتت، حال آن که همه کلمات تو تمام است. بارالها، به همه کلماتت از تو درخواست میکنم.
شاید پس از گشایش بصیرت دل و خارج شدنت از زندان طبع و مراجعه به کلامی که در سابق گفتیم به حقیقت کلمه و کلام پی برده باشی و جان مطلب را فهمیده باشی و دیگر بتوانی با دلایل روشنی که از جانب پروردگار به تو میرسد مغز را از پوست معانی جدا کنی و آنها را از گورستان الفاظ برانگیزانی. شاید از آنچه به گوش جانت و بر روح و عقلت خوانده شد به فراست دریافته باشی که عوالم وجود و پهنه هستی، چه غیب و چه شهود آن، به مثابه کتاب و آیات، و کلام و کلمات هستند؛ یعنی دارای بابهای مرتب و فصول جداگانه و کلیدهایی هستند که آن بابها را میگشاید و نیز خاتمههایی که کتاب بدانها پایان مییابد.
هر سرآغازی نیز برای خود بابهایی دارد و هر بابی دارای فصولی و هر فصلی دارای آیاتی است و هر آیهای را کلماتی و هر کلمه را حروفی و هر حرفی را زُبُر(صورت لفظی) و بیّناتی(صورت باطنی) است[۱].
اما فاتحه و سرآغاز کتاب تکوینی الهی که خداوند متعال با قدرت کاملهاش آن را نگاشته و تمام کتاب به وجود جمعی الهی در آن وجود گرد آمده و از کثرت دور و از زشتی و کدورت پالوده است، از جهتی، عبارت است از عالم عقول مجرده و روحانیان ملائک و تعیّن اول مشیت، و از جهت دیگر، عبارت است از خود مشیت که کلید غیب وجود است. در زیارت جامعه آمده است: «بکم فتح الله[۲]؛ به واسطه شما، خداوند [باب همه چیز را] گشود»، و این به سبب مطابقت افق حضرات معصومین، علیهمالسلام، با افق مشیت حضرت حق است؛ همان طور که خداوند این معنا را چنین حکایت فرموده است: «ثمّ دنی فتدلّی فکان قاب قوسین او ادنی[۳]؛ پس نزدیک و نزدیکتر شد و فاصلهاش به اندازه طول دو کمان یا کمتر بود». ناگفته نگذاریم که همه معصومان از نظر ولایت متحدند، زیرا «اولّنا محمد، اوسطنا محمد، آخرنا محمد، کلّنا محمد، کلّنا نور واحد[۴]؛ آغاز و میان و انجام ما محمد است، همه محمدیم و همه نور واحدیم».
نیز، از آن جا که تمام کتاب در سوره فاتحه گرد آمده و سوره فاتحه خود به اعتبار وجود جمعی در بسم الله الرحمن الرحیم و آن در بای بسم الله و آن در نقطه زیر باء گرد آمده است، علی (ع) در روایتی که به حضرتش نسبت دادهاند فرموده است: «انا النقطة[۵]؛ نقطه بای بسم الله منم». و در روایات آمده است که «بالباء ظهر الوجود وبالنقطة تمیّز العابد من المعبود؛ وجود با باء پدید آمد و عابد با نقطه زیر با از معبود جدا شد». نقطه پایان این کتاب الهی و نوشته ربانی عالم طبیعت و کتاب وجود است.
آنچه تا بدین جا گفته آمد به اعتبار قوس نزول بود وگرنه، در واقع، آغاز و انجام یکی است، زیرا در روزی که مقدار آن بر حسب شمارش ما معادل هزار سال است، هر چه از آسمان الهی نازل شده به سوی او بالا میرود[۶]. و همین نکته، دلیل خاتمیت نبیّ مکرم و رسول معظم هاشمی است که وجود نخستین است؛ چنان که در حدیث آمده است: «نحن السابقون الآخرون[۷]؛ ما اولین و آخرینهاییم».
میدانیم که میان ابتدا و انتهای کتاب سورهها و آیهها و بابها و فصلهایی قرار دارد. در نتیجه، اگر وجود مطلق و کتاب تألیف شده حضرت اله را، که به وسیله مراتب و منازلش به نظم کشیده شده، همچون کتاب واحدی به حساب آوریم، هر یک از عوالم کلیّه باب و جزئی از ابواب و اجزاء آن و هر یک از عوالم جزئیّه سورهای و فصلی از آن خواهند بود. همچنین، هر مرتبهای از مراتب یک عالم یا هر جزء از اجزاء آن آیه و کلمهای به شمار خواهد آمد. بدین ترتیب، گویی این فرموده خداوند متعال: «ومن آیاته ان خلقکم من تراب ثمّ اذا انتم بشر تنتشرون...[۸]؛ از جمله نشانههای او این است که [پدر] شما آدمیان را از خاک آفرید. سپس هنگامی که [با توالد] به صورت انسانهایی شدید، بر روی زمین پراکنده گشتید...» ناظر به این اعتبار است.
اما اگر سلسله وجود را کتابهای متعدد و تالیفات متکثّر فرض کنیم، ناگزیر هر عالم کتاب مستقلی خواهد بود که به اعتبار مراتب و انواع و افراد بابها و آیهها و کلمههایی دارد. و گویی این فرموده خداوند «لا رطب ولا یابس الّا فی کتاب مبین[۹]؛ هیچ تر و خشکی نیست جز آن که در کتاب مبین آمده»، به همین اعتبار است. اما اگر بین این دو اعتبار جمع کنیم، وجود مطلق کتابی خواهد بود که دارای مجلدات متعدد است و هر مجلد دارای بابها و فصلها و آیات و علائم روشنی است.
توضیح
باید بدانی که تمام بودن هر چیز متناسب با خود آن است؛ مثلا، تمام بودن علم به این است که حقایق را به طور تامّ کشف کند، آن گونه که دیگر جهل و حجابی با آن نیامیزد. تمام بودن نور نیز به آن است که از تاریکی و کدورت پالوده باشد. به عبارت دیگر، تمامیت یک شیء خلوص آن از چیزهایی است که مقابل و مخالف آن است و صرافت و خلوصش در شئون و جهاتی که به آن و کمالاتش مربوط میشود. حال، با این ملاک، میتوانی تمام بودن کلام و کلمه و اتمّ بودن آنها را دریابی و بدانی که منظور از تمام بودن کلمه و کلام وضوحشان در دلالت و عدم اجمال و مشابهتشان [با کلام یا کلمه دیگر] و بالاخره، خالص بودنشان از چیزهایی است که از جنس آنها نیستند. نتیجه آن که کلمات موجود در این کتاب الهی برخی تامّ و برخی اتمّ، و بعضی ناقص و بعضی انقصاند. البته، سبب تمام یا ناقص بودنشان آینه بودن آنها برای عالم غیب الهی و سرّ مکنون و کنز مخفی است. هر چیزی که تجلی حق در آینه ذاتش کاملتر باشد دلالتش بر عالم غیب بیشتر است.
در نتیجه، عالمهای عقول مجرده و نفوس اسپهبدیه که از ظلمت ماده دور و از کدورت هیولا پاک و از غبار تعین ماهیت برکنارند کلمات تامّه الهی هستند. با این حال، چون هر یک آینه یک صفت یا اسم الهیاند ناقصاند؛ چنانچه گفتهاند: «منهم رکّع لایسجدون ومنهم سجّد لایرکعون؛ برخی فرشتگان راکعانی هستند که [هرگز] به سجده نمیروند و برخی سجدهگزارانی که [هرگز] به رکوع نمیروند».
اما انسان کامل، چون هستی (کون) جامع و آینه تام همه اسماء و صفات الهی است، تامّترین کلمات الهی نیز هست؛ بلکه انسان کامل همان کتاب الهی است که همه کتب الهی در آن جمع است؛ چنانکه سرور ما امیر مؤمنان و سید موحدان، صلوات الله وسلامه علیه، میفرماید:
اتزعم انـک جـرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر // وانت الکتاب المبیـن الذی بأحرفـه یظـهر المـضمر
تو میپنداری جرم کوچکی هستی؟ با اینکه جهانی بزرگ در تو نهفته است // تو کتاب روشنی هستی که به مدد حروف آن پوشیدگیها آشکار میشود.
خداوند تعالی نیز میفرماید: «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم. ثم رددناه الی اسفلالسافلین[۱۰]؛ همانا ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریدیم. سپس او را به اسفلالسافلین برگرداندیم». و این بر پایه قوس نزول است و بر هستی پیشین انسان، قبل از عالم طبیعت، دلالت میکند؛ همان گونه که پیش آنان ثابت است.
البته، نزول از اعلیعلیین به اسفلالسافلین جز با گذر از منازل میانی ممکن نیست. برای همین، انسان ابتدا از حضرت واحدیت و عین ثابت در علم الهی به عالم مشیت و از آن جا به عالم عقول و روحانیان ـ که فرشتگان مقرب هستند ـ نزول کرده و از آن جا به عالم ملکوت علیا که نفوس کلی در آنند و از آن جا به برزخها و عالم مثال رسیده، و از آن جا به عالم طبیعت و با پیمودن مراتب تا اسفل السافلین ـ که عالم هیولا و زمین اول است ـ نزول کرده است. مرتبه دیگر نزول از دیدگاهی دیگر زمین هفتم و طبقه زیرین است که نهایت نزول انسان است. بدین ترتیب، ]پیامبر اسلام[ پلهپله [مراتب کمال را] از هیولا ـ که مقبض کمان (انتهاییترین نقطه زه کمان) است ـ تا مرتبه دنی فتدلی فکان قاب قوسین او أدنی پیموده است.
این گونه است که انسان کامل جامع همه مراتب سلسله وجود است و دایره وجود با او تمام میشود. او اول و آخر و ظاهر و باطن و کتاب کلی الهی است و آن اعتبارات سهگانه در او نیز ملحوظ است. در نتیجه، اگر او را کتابی واحد فرض کردیم، باطن و روح و عقل و نفس و خیال و طبعش ابواب و سورههای آن و مراتب هر یک از آنها آیات و کلمات الهیّه خواهند بود؛ ولی اگر او را کتابهای گوناگون بدانیم، هر یک از آنها (باطن، روح، عقل، نفس، خیال و طبع) کتاب مستقلی است که بابها و فصلهایی دارد. و اگر هر دو اعتبار را با هم لحاظ کنیم، کتابی است دارای جلدها و قرآنی دارای سورهها و آیات. بنابراین، انسان کامل به وجود تفریقی و به اعتبار تکثر «فرقان» است ـ چنانچه روایت شده که علی، علیهالسلام، فرقان یعنی جداکننده حق از باطل است[۱۱] ـ و به اعتبار وجود جمعی «قرآن».
تمثیل
بدان که این انسان کامل است که مثل اعلای خدا و آیت کبرای او و کتاب مستبین حق و نبأ عظیم است. او بر صورت حق آفریده شده و با دستان قدرت او وجود یافته و خلیفه خداوند بر مخلوقات او و کلید باب معرفت حق است. لذا، هر که او را بشناسد خدا را شناخته است. او با هر صفتی از صفات و تجلیای از تجلیاتش آیتی از آیات خداوند و از امثال علیا برای شناخت کامل خالقش است.
نیز باید دانست که کلام عبارت است از تعیّن هوایی که از درون انسان خارج میشود [و این تعین] با حرکت هوا در جایگاههای خروج هوا و عبور از مراحل سرّ به خارج و ظهور از عالم غیب به عالم شهادت تحقق مییابد. بدین ترتیب، آنچه در ضمیر و نهاد گوینده است و باطن مقصد و حقیقت امر او را روشن و آشکار میکند ایجاد و انشای کلام توسط متکلم و تنزّل آن از عالم غیب به عالم شهادت و از آسمان سرّ به مرحله علن است، سبب آن نیز حبّ ذاتی متکلم به ابراز کمالات باطنی و اظهار ملکات درونیاش است. از آن جا که قبل از تکلم و ایراد کلام کمالات متکلم در مرتبه خفاست و او دوست دارد آنها را ظاهر و آشکار کند کمالاتش را در قالب کلام ایجاد و انشا میکند تا قدر و منزلتش شناخته شود.
تو نیز اگر قلبت به انوار الهی روشن شود و روحت از شعاعهای روحانی پرتو گیرد و چراغ زیتونی قلبت بدون بهرهگیری از تعالیم خارجی منور شود و از نور باطنیای که پیشاپیش تو در حرکت است بهرهمند شوی، یقیناً سرّ کتاب الهی ـ البته، به شرط داشتن طهارت لازم برای مسّ حقایق قرآن ـ برایت کشف خواهد شد و در آینه مثل اعلا و آیت کبرا حقیقت کلام الهی و غایت تکلم خدای تعالی را خواهی دید و خواهی دانست که مراتب وجود و عوالم غیب و شهود همگی کلام الهیاند که به وسیله هوایی که متعلق به مرتبه عماست از مرتبه هویت غیبی خارج شدهاند و به دلیل حب ذاتیای که حق تعالی برای اظهار کمالات و تجلی به اسماء و صفاتش داشته از آسمان الهی نازل گشتهاند تا شأن و مقام پروردگار را بشناسانند؛ چنان که در حدیث قدسی آمده است: «کنت کنزاً مخفیا فاحببت ان اعرف وخلقت الخلق لکی اعرف[۱۲]؛ من گنجی مخفی بودم و دوست داشتم شناخته شوم، پس مخلوقات را آفریدم تا شناخته شوم».
از حضرت علی، علیهالسلام، نقل است که فرمود: «ولقد تجلی الله لعباده فی کلامه ولکن لایبصرون[۱۳]؛ خداوند در آینه کلام خود بر بندگانش تجلی کرده است، ولی آنان بصیرت درکش را ندارند». نیز از آن حضرت وارد شده است که «انما یقول لما اراد کونه: کن فیکون، لا بصوت یقرع ولا بنداء یسمع وانّما کلامه سبحانه فعله[۱۴]؛ خداوند متعال به هر چیزی که وجودش را اراده فرماید میگوید: موجود شو. و آن چیز موجود میشود، [ولی] نه [با گفتن] به صدایی که به گوش رسد یا با آوایی که شنیده شود، بلکه کلام و سخن خدای سبحان همان فعل اوست». اهل معرفت گفتهاند: «تکلّمه عبارة عن تجلی الحق الحاصل من تعلقی الارادة والقدرة باظهارها فی الغیب وایجاده[۱۵]؛ تکلم حق تعالی عبارت است از تجلی حق که حاصل تعلق اراده و قدرت اوست بر ایجاد و اظهار آنچه در غیب است».
بشارت
شیخ عارفان کامل جناب صدرالمتالهین[۱۶]، قدسسره، در کتاب اسفار میگوید: «بدان، ای مسکین، که این قرآن با هزار حجاب از سوی حق بر خلق نازل گشته، به خاطر کسانی که چشم دلشان ضعیف و دیدههاشان مثل خفاش از دیدن نور عاجز است. اگر بر فرض باء بسم الله با عظمتی که در لوح دارد بر عرش فرود میآمد، عرش ذوب میشد و نابود میگشت، چه رسد به آسمان دنیا. و کلام حضرت حق: «لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله[۱۷]؛ اگر ما این قرآن را بر کوهی فرو میفرستادیم، هر آینه میدیدی که از خشیت الهی خاشع و متلاشی گشته است»، اشاره به همین حقیقت دارد»[۱۸]. این کلام از یکی از معادن علم و معرفت صادر شده که برگرفته از مشکات وحی و نبوت است.
من میگویم: کتاب تکوینی الهی و قرآن ناطق ربانی نیز با هفتاد هزار حجاب از جهان غیب و خزینه پنهان الهی نازل شده است تا کتاب تدوینی الهی را حمل کند و نفسهای واژگونه زندانی در طبیعت و جهنمهای آن را نجات دهد و غریبان این وحشت آباد را به وطنشان راهنمایی کند. در غیر این صورت، اگر این کتاب مقدس و نوشته پاک سبحانی به اشارهای از اشارهها و جلوهای از جلوههایش تجلی میکرد و گوشهای از حجابهای نورانی خود را از آسمان و زمین برمیداشت، ارکان آن را میسوزاند، و اگر بر فرشتگان مقرب جلوه میکرد، وجود آنان را درهم میکوبید. مولوی در این باره چه خوب سروده است:
احمد ار بگشاید آن پرّ جلیل تا ابد مدهوش ماند جبرئیل[۱۹]
پس، این کتاب تکوینی الهی و اولیای او، که خود از جمله کتابهای آسمانیاند، از بارگاه خداوند حکیم و علیم فرود آمدهاند. ایشان حاملان قرآن تدوینی هستند و به جز ایشان که مورد رضایت و پسند خداوندند هیچ کس دیگر توان حمل ظاهر و باطن آن را ندارد؛ چنانکه این مطلب از طریق امامان اهل بیت(ع) روایت شده است. در کتاب کافی از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: «ما یستطیع احد أن یدعی آنّ عنده جمیع القرآن کلّه، ظاهره وباطنه، غیر الاوصیاء[۲۰]؛ کسی جز جانشینان پیغمبر نمیتواند ادعا کند که تمام قرآن و ظاهر و باطن آن در نزد اوست». همچنین، در کافی از جابر روایت شده است که گفت: از امام باقر شنیدم که فرمود: «ما ادعی احد من الناس أنّه جمع القرآن کلّه کما انزل الّا کذّاب وما جمعه وحفظه کما انزله الله تعالی الّا علی بن ابیطالب والائمة من بعده[۲۱]؛ به جز انسان دروغگو کسی نمیتواند ادعا کند که تمام قرآن را همان گونه که نازل شده جمع کرده است. جز علی بن ابیطالب و امامان پس از او، کسی قرآن را آن طور که خداوند نازل کرده گرد نیاورده و حفظ نکرده است». در کتاب کافی، از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «وعندنا ـ والله ـ علم الکتاب کلّه[۲۲]؛ به خدا سوگند، دانش تمام کتاب تنها در نزد ماست».
سخنی از نور
بدان، همان طور که کتاب تدوینی الهی به یک اعتبار هفت بطن و به اعتبار دیگر هفتاد بطن دارد که جز خدا و راسخان در علم کسی آنها را نمیداند، و جز آنان که از آلودگیهای معنوی و اخلاق پست و زشت پاک شده و به فضیلتهای علمی و عملی آراسته شدهاند کسی آنها را در نمییابد و هر کس پاکی و بیآلایشیاش بیشتر باشد تجلی قرآن بر او بیشتر و بهره او از حقایق قرآن فراوانتر است، کتابهای تکوینی انفسیه و آفاقیه الهی نیز درست مثل آن و دارای هفت بطن و هفتاد بطن است که تأویل و تفسیر آن را جز پاکشدگان از پلیدیها و آلودگیهای عالم طبیعت نمیدانند و جز پاکان کسی به آن دست پیدا نمیکند؛ چون این کتب تکوینی نیز از نزد پروردگار رحیم نازل شدهاند.
پس ای مسکین، در راه پروردگارت مجاهده کن و دلت را پاک گردان و آن را از تسلط شیطان رها ساز و بالا برو و کتاب پروردگارت را بخوان و با تأمل بخوان و در پوسته آن توقف مکن و گمان مبر که کتاب آسمانی و قرآن فرو فرستاده ربانی همین پوسته و صورت است، زیرا توقف در صورت و ماندن در حد عالم ظاهر و نرفتن به مغز و باطن مرگ و هلاکت و ریشه تمامی جهالتها و پایه تمامی انکار نبوتها و ولایتهاست، زیرا اول کسی که در ظاهر ایستاد و چشم دلش از بهره باطن کور شد شیطان لعین بود. او چون به ظاهر آدم(ع) نگریست حقیقت امر برایش مشتبه شد و گفت: من را از آتش آفریدی و او را از گل، پس من از او بهترم، زیرا آتش از گل بهتر است. او ندانست که درک نکردن باطن آدم و دیدن ظاهر او بدون توجه به مقام نورانیت و روحانیتش خروج از مذهب برهان است. لذا، قیاس خود را بر پایه این مغالطه غلط بنا نهاد، چنانچه شرح آن در روایات اهل بیت(ع) آمده است.
در کتاب کافی از عیسی بن عبدالله قرشی نقل شده است که گفت:
ابوحنیفه خدمت امام صادق رسید. حضرت به او فرمودند: «یا اباحنیفة، بلغنی انک تقیس؛ ای ابوحنیفه، به من خبر رسیده که تو قیاس میکنی». پاسخ داد: بله.
حضرت فرمودند: «لا تقس. فان اول من قاس ابلیس حین یقول: خلقنی من نار وخلقته من طین[۲۳]. فقاس بین النار والطین. ولو قاس نوریة آدم بنوریة النّار عرف فضل ما بین النورین وصفاء احدهما علی الاخر[۲۴]؛ قیاس مکن، زیرا نخستین کسی که قیاس کرد ابلیس بود، آن هنگام که گفت: مرا از آتش آفریدی و او را از گل. پس، او آتش و گل را با هم قیاس کرد و اگر نورانیت آدم را با نورانیت آتش مقایسه میکرد، برتری بین این دو نور را میشناخت و درخشندگی یکی را بر دیگری در مییافت».
از سر همین اشتباهکاریها و ظاهربینیها و بستن درهای باطن بود که مردم پیغمبران و رسولان را انکار میکردند، آن هم بدین علت که آنان، علیهمالسلام، مانند دیگران در بازارها راه میرفتند و میخوردند و میآشامیدند[۲۵]. خداوند بلند مرتبه سخن آنان را چنین بازگو میکند:
«قالوا ما انتم الّا بشر مثلنا وما انزل الرحمن من شیء. إن انتم الّا تکذبون[۲۶]؛ گفتند: شما چیزی نیستید جز انسانهایی مانند خود ما. و خداوند رحمان چیزی فرو نفرستاده است و جز این که شما مردم درغگویی هستید هیچ خبری در کار نیست».
سخنی برای اتمام مقال و روشنگری حال
مبادا شیطان نور عقلت را برباید و امر را بر تو مشتبه سازد و در خواری و بدبختی قرارت دهد! زیرا شیطان با درآمیختن حق با باطل و درستی با نادرستی در دلهای مردم وسوسه ایجاد میکند. چه بسا، تو را هم با استدلالی که ظاهری درست و باطنی نادرست دارد از راه مستقیم خارج سازد و بگوید: علوم ظاهری و تمسک به ظاهر کتاب آسمانی ارزشی ندارد و بیرون رفتن از دایره حق و حقیقت است. اصلا، این عبارات قالبی لفظی و عبادات ظاهری برای عوام وضع شده است که مانند چهارپایاناند و ظاهربین و سطحی نگر، ولی برای اهل دل و اصحاب معرفت و دانایان اسرار و عارفان فقط ذکرهای قلبی و خطورات درونی لازم است که باطن مناسک و روح عبادات و نتیجه آنهایند. حتی شاید در این باره این شعر را برای تو بخواند:
علم رسمی سربهسر قیل است و قال نی از او کیفیتی حاصل نه حال
عـلـم نـبـود غـیـر علم عـاشـقی مابـقی تـلـبیس ابـلیس شقی[۲۷]
و خلاصه، از این دست غلطاندازیها و حیلهگریها.
پس، از شر شیطان به خدا پناه ببر و به او بگو: ای ملعون، این سخن حقی است که تو از آن اراده باطل کردهای، زیرا آنچه مورد طعن است ظاهری است که از باطن و صورتی است که از معنی جدا شده باشد. و مراد از آن نه کتاب است و نه قرآن. اما از ظاهری که با معنا مرتبط بوده و علنی که به سرّ متصل باشد، طبق فرموده حق تعالی و رسول و اولیائش، علیهمالسلام، باید پیروی کرد. اصلا، علم به ظواهرِ کتاب و سنت از جلیلترین و رفیعترین علوم و اساس اعمال ظاهری و واجبات الهی و نوامیس شرعی و ادیان الهی است و ]همان[ حکمت عملی است که راه مستقیم به سوی اسرار ربوبی و انوار غیبی و تجلیات الهی است و اگر این اعمال ظاهری نباشد، هرگز سالک به کمال و مجاهد به آمالش نمیرسد. بنابراین، عارف کامل کسی است که مراتب را حفظ کند و حق هر صاحب حقی را ادا کند و دارای هر دو چشم و هر دو مقام و هر دو نشئه باشد و ظاهر و باطن کتاب را بخواند و در ظاهر و معنا و تفسیر و تأویلش تدّبر کند، زیرا ظاهر بدون باطن و صورت بدون معنا مانند جسد بدون روح و دنیای بدون آخرت است. باطن فقط از طریق ظاهر قابل حصول است، برای همین است که «الدنیا مزرعة الاخرة[۲۸]؛ دنیا کشتزار آخرت است». پس، کسی که فقط به ظاهر چنگ بزند و در آن توقف کند کوتاهی کرده و معطل مانده است. آیات و روایات بسیاری داریم که ضمن ردّ توقف بر ظاهر، بر نیک بودن تدبر در آیات خدا و تفکر در کتابها و کلمات الهی دلالت دارند و به کسی که از تفکر و تدبر رویگردان است و در ظاهر آیات و روایات متوقف شده اعتراض داشته از او شکوه میکنند.
حال، معلوم میشود کسی که تلاش میکند فقط از طریق باطن (بدون در نظر گرفتن ظاهر) سیر کند از راه مستقیم گمراه شده و چه بسا دیگران را نیز گمراه کند. برعکس، کسی که برای رسیدن به حقایق به ظاهر متوسل میشود و نگاهش در این آینه برای دیدن جمال محبوب است به صراط مستقیم هدایت میشود و کتاب ]قرآن[ را آن طور که سزاوار است تلاوت میکند و جزو کسانی نیست که از ذکر پروردگارشان روی گردانیدهاند. والله العالم بحقیقة کتابه وعنده علم الکتاب.
پاورقی:
۱. ناگفته نماند که برای سلسله وجود دو اعتبار دیگر نیز هست: اعتبار کثرت در وحدت، و اعتبار وحدت در کثرت. سلسله وجود به اعتبار اول کلمه واحده است که همان کلمه «کن» وجودی است و خداوند بلند مرتبه در کلامش به آن اشاره کرده است: «اذا اراد ان یکون شیئا فقال له کن فیکون» (یس / ۹۸)؛ آن گاه که خداوند اراده خلق چیزی را بکند به آن می گوید: بشو، و می شود. و در خطبه روز عید فطر از امیرمؤمنان، علیهالسلام، آمده است: «الذی بکلمته قامت السموات السبع وقرّت الارضون السبع وثبتت الجبال الرواسی وجرت الریاح اللواقح وسار فی جو السماء السحاب وقامت علی حدودها البحار، فتبارک الله رب العالمین» (مصباح المتهجد؛ ص ۶۰۴، من لایحضره← → الفقیه؛ ج۱، ص۳۲۵و۳۲۶)؛ آن کس که به کلمه او آسمان های هفتگانه برپا ایستاده و زمین های هفتگانه آرام گرفته و کوه های سخت بنیاد استوار گشته و بادها روان گشته است و ابر در فضای آسمان حرکت کرده و دریاها در جای خود ایستاده است، پس والا و مبارک است خداوندی که پروردگار جهانیان است. و به اعتبار دوم، کلمات و کتاب است، چنانچه در این قسمت دعا به آن اشاره شده است، پس نیکو بیندیش.
۲. من لایحضره الفقیه؛ ج۲، ص۳۷۴، ح۲.
۳. نجم / ۸ و ۹.
۴. رک: بحارالانوار؛ ج۲۵، ص۳۶۳ ؛ ج۲۶، ص۳ و۶ و ۱۶.
۵. مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمومنین؛ ص۲۱.
۶. برگرفته از آیه ۵ سوره سجده.
۷. در بحارالانوار این عبارت چنین آمده است: نحن الاخرون السابقون، ج ۱۶، ص۱۱۸ ؛ رک: بحار الانوار؛ ج ۱۵و ج۲۴، ص۴ و ص۲۳۲ ؛ صحیح مسلم؛ ج۲، ص ۵۸۵ ؛ صحیح بخاری؛ ج۱، ص۳۶.
۸. روم / ۲۰ ـ ۲۵.
۹. انعام / ۵۹.
۱۰. تین / ۴ و ۵.
۱۱. احادیث فراوانی بدین مضمون وجود دارد. رک: بحارالانوار؛ ج ۳۶ و ج ۳۷، ص ۲۲۶ و ص۲۹۲.
۱۲. بحارالانوار؛ ج۸۴، ص۱۹۹و۳۳۹.
۱۳. این روایت با اختلاف اندکی از امام صادق نیز روایت شده است. رک: بحارالانوار؛ ج ۸۹، ص ۱۰۷، ح۲؛ نیز: نهج البلاغه؛ خ ۱۴۷ و روضه کافی؛ ص۳۸۷، قریب به همین مضمون.
۱۴. نهج البلاغه؛ خ ۱۸۶.
۱۵. رک: مقدمه قیصری؛ فصل دوم، فی معرفة اسمائه وصفاته؛ نیز: شرح مقدمه قیصری؛ ص۲۴۹
۱۶. محمد بن ابراهیم شیرازی معروف به ملاصدرا ( ـ ۱۰۵۰ ﻫ ) از حکما و فلاسفه بزرگ اسلامی است. او از شاگردان شیخ بهایی و میرداماد بود. از آثار اوست: الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، اسرار الایات وانوار البینات، مفاتیح الغیب و شرح علی الاصول من الکافی.
۱۷. حشر / ۲۱.
۱۸. اسفار اربعه / ج۷، ص۳۰ و ۳۱.
۱۹. مثنوی معنوی؛ دفتر چهارم.
۲۰. اصول کافی؛ ج۱، ص ۲۲۸، ح۱.
۲۱. همان؛ ص۲۲۸، ح۱.
۲۲. همان؛ ص۲۲۹، ح۵.
۲۳. اعراف / ۱۲.
۲۴. کافی؛ ج۱، ص۵۸، ح۲۰.
۲۵. مولوی در این باره چه زیبا سروده است:جمله عالم زین سبب گمراه شد کم کسی زابـدال حـق آگاه شدهمسـری بـا انبـیا پـرداختـنـد اولـیا را همچـو خود پـنداشتندگفته اینک ما بشر ایشان بــشر ما و ایشان بسته خوابیم و خورایـن نـدانستند ایشـان از عـمی هست فرقی در مـیان بی منـتها(مثنوی معنوی؛ دفتر اول)
۲۶. یس / ۱۵.
۲۷. مثنوی نان و حلوا؛ شیخ بهایی.
۲۸. علم الیقین؛ ج۱، ص۳۴۷ ؛ بحارالانوار؛ ج۱۰۷، ص۱۰۹.
مبارزه با فساد در رأس توصیههای اقتصادی/ لزوم افزایش تحرک وابتکار در سیاست خارجی
حضرت آیتالله خامنهای عصر امروز (سهشنبه) در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، با تأکید بر ضرورت تمرکز همت و اراده همه مسئولان و دستگاهها در همه طول سال برای «مهار تورم و رشد تولید»، به بیان الزامات تحقق شعار سال و چند توصیه مهم اقتصادی دیگر پرداختند و گفتند: اگر به این الزامات عمل شود، نتایج آن در کاهش تورم و احساس آسایش نسبی مردم در آخر سال دیده خواهد شد.
رهبر انقلاب در این دیدار همچنین نکات مهمی درباره توطئههای ظاهراً اجتماعی اما در واقع سیاسی-امنیتی دشمنان، موضوع حجاب، انتخابات اسفند ماه و تحولات جهانی بیان کردند.
رهبر انقلاب شعار امسال را شعاری مهم و حساس خواندند و افزودند: انتخاب شعار اقتصادی به معنای بیاعتنایی به مسائل اجتماعی و فرهنگی نیست چرا که مشکلات اقتصادی از جمله تورمِ بالا، باعث گسترش فقر و در مقابل، افزایش تبعیض و ثروتهای حرام میشود و ایجاد فساد، بر فرهنگ و افکار و رفتار مردم هم اثر منفی میگذارد.
ایشان رشد تولید را در کنار مهار تورم مهم دانستند و گفتند: گاهی تورم در کشور کنترل شده اما رکود آورده است که البته بر اساس استدلال قوی کارشناسان، مهار تورم در کنار رشد تولید امکانپذیر است و امیدواریم کارهای خوب، با جدیت و استمرار، همراه و شعار سال محقق شود.
حضرت آیتالله خامنهای اولویت داشتن حقیقی و عملیاتی شعار سال برای همه مسئولان و دستگاهها را کاملاً ضروری برشمردند و گفتند: باید در همه سال، توجه و همت و اراده همه مسئولان و مدیران بر این نقطه کانونی و اساسی متمرکز باشد نه اینکه چند صباحی حرف بزنیم، مطلب بنویسیم و سربرگ و تقویم بزنیم بعد همه چیز فراموش شود و شعار سال به انزوا و حاشیه برود.
ایشان در تبیین معنای حقیقی اولویت دادن به شعار سال در دولت، مجلس، قوهقضائیه و همه دستگاهها گفتند: استفاده از همه ظرفیتها و امکانات سختافزاری از جمله منابع طبیعی و خدادادی و زیرساختها و ظرفیتهای نرمافزاری مانند نیروی انسانی خلاّق، جوانان پر انگیزه، نخبگان و صاحبان فکرهای نو، برای تحقق شعار سال ضروری است.
استفاده از امکانات رسانهای، تجربیات مفید، عناصر مجرّب و حتی ارتباطات خارجی برای گسترش تعاملات اقتصادی با دیگر کشورها، نکات دیگری بود که رهبر انقلاب در تشریح معنای واقعی اولویت داشتن شعار سال بیان کردند.
حضرت آیتالله خامنهای پرهیز از حاشیهسازی و مانعتراشی برای شعار سال از جمله نگاههای سیاسی و جناحی و یا مصوبات تورمزا را شروط دیگری دانستند که اولویت شعار سال را معنا و مفهوم حقیقی میبخشد.
ایشان در جمعبندی این بخش از سخنانشان تأکید کردند: اگر ابعاد این اولویت در عمل محقق شود، افراد خبره، تحقق شعار سال را در شاخصهای اقتصادی درک خواهند کرد و مردم هم در زندگی خود تا حدی آسایش را احساس میکنند.
بخش دیگر سخنان رهبر انقلاب در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام به الزامات عملیاتی شدن شعار سال اختصاص داشت.
«همکاری حقیقی و گسترده سه قوه» از جمله تصویب قوانین مورد نیاز بخشهای اجرایی و «پیگیریهای جدی و مستمر تصمیمات تا رسیدن به نتیجه»، دو الزام مهمی بود که رهبری به آن اشاره کردند.
ایشان با اشاره به تذکرات مستمر خود به مسئولان در جلسات خصوصی درباره پیگیری کردن تصمیمات، وجود انبوه طرحهای نیمهتمام را ناشی از کمتوجهی به مقوله «پیگیری» دانستند و در بیان نمونهای عینی گفتند: چند شرکت بزرگ دولتی که سود خوبی دارند، به رئیس جمهور قول داده بودند برای خدمت به مردم، طرحهای عمرانی در مناطق مختلف کشور اجرا کنند اما اکنون مشخص شده که اقدامات قانعکنندهای انجام ندادهاند.
«ثبات در سیاستها و تصمیمات اقتصادی»، سومین الزامی بود که حضرت آیتالله خامنهای آن را زمینهساز تحقق شعار سال خواندند و تغییرات پیدرپی اینگونه سیاستها را بسیار مضر و باعث بیرغبتی سرمایهگذاران داخلی و خارجی برشمردند.
«مشارکت دادن مردم»، الزام دیگر تحقق شعار سال بود که رهبر انقلاب آن را بسیار مهم و تعیینکننده دانستند.
ایشان با انتقاد از ضعف عملکرد دستگاهها در این زمینه، تجربه ایجاد و گسترش هزاران شرکت دانشبنیان را تجربهای مفید و متکی بر برنامهریزی صحیح خواندند و افزودند: مسئولان دولت باید به طور مشخص و عینی، زمینه مشارکت مردم را فراهم کنند تا آحاد مردم تکلیف خود را بدانند که در این صورت رشد تولید در زمینههای مختلفِ کوچک و بزرگ، بدون شک محقق خواهد شد.
رهبر انقلاب در همین زمینه مسئولان دولت را به تهیه نقشهراه «دانشبنیان کردن اقتصاد ملی»، طراحی برنامه عملیاتی کردن این نقشهراه و اطلاعرسانی کامل به مردم فراخواندند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به سیاستهای اقتصاد مقاومتی گفتند: اجرای آن سیاستها نیز باعث توانمندسازی طبقات ضعیف و درآمد بیشتر آنها خواهد شد و سازمان برنامه و بودجه و دیگر دستگاههای ذیربط باید با ایجاد سازوکاری معین، چگونگی فعال شدن آحاد مردم را در اقتصاد مشخص کنند تا در ایجاد عدالت که اساس اقتصاد در اسلام است، گامهای خوبی برداشته شود.
رهبر انقلاب پس از تشریح الزامات تحقق شعار سال، به بیان چند توصیه مهم اقتصادی پرداختند.
«مبارزه جدی و بدون رودربایستی با هرگونه فساد»، در رأس توصیههای کلیدی رهبر انقلاب اسلامی به همه مسئولان بود.
ایشان بار دیگر فساد را اژدهایی هفتسر و مبارزه با این اژدها را کاری بسیار دشوار خواندند و گفتند: فساد، بیماری مهلک، بسیار خطرناک و مُسری است که مردم را ناامید و میل به سلامت اخلاقی را کاهش میدهد و مبارزه قاطعانه با آن باید در رأس کارهای مهم سه قوه و همه دستگاهها باشد.
«انضباط مالی» از جمله اصلاح ساختاری بودجه نیز در بحث وظایف اساسی اقتصادی مسئولان، مورد تمرکز و تاکید رهبر انقلاب قرار گرفت.
ایشان یکی از اهداف اصلی تشکیل جلسه هماهنگی سران قوا در دولت قبل را اصلاح ساختاری بودجه اعلام کردند و با اشاره به تحقق نیافتن این هدف گفتند: باید این دستور کار مهم را پیگیری کرد.
پرهیز از تعهدات مالی که منافع پایدار مطمئن ندارند و صرفهجویی جدی از جمله در سفرهای بی مورد، همایشهای بیفایده و خریدهای بیمورد دستگاهها نکاتی بود که رهبر انقلاب در همین زمینه بیان کردند.
رهبر انقلاب در توصیه بعدی با اشاره به سطح بسیار پایین بهرهوری در اقتصاد کشور یعنی مصرف زیاد و بازده کم، افزایش بهرهوری را کاملاً ضروری خواندند و گفتند: بهرهوری ما در آب از اغلب کشورهای دنیا کمتر است و در شدت انرژی چند برابر کشورهای پیشرفته است.
توصیه چهارم حضرت آیتالله خامنهای، «تعیین و تنظیم رابطه منطقی شرکتهای بزرگ دولتی با دولت» بود.
ایشان در این زمینه گفتند: در بخش دولتی و همچنین بخش خصوصی، مدیران خوبی وجود دارد که در جنگ اقتصادیِ چند ساله توانستهاند کشور را در بخشهای مختلف پیش ببرند. از این مدیران و کارآفرینان فعال باید برای افزایش کیفیت و قدرت رقابت و ایجاد بازار فروش داخلی و خارجی محصولاتشان حمایت کرد و آنها نیز وظیفه دارند نقش خود را در حرکت کلی اقتصاد کشور معلوم کنند.
ایشان با انتقاد از بعضی از شرکتهای بزرگ و پُر درآمد دولتی که از مواد اولیه داخلی برای تولید استفاده میکنند اما قیمت محصولات خود را با دلار تلگرامی و قیمتهای جعلی هدایتشده از طرف دشمن تطبیق میدهند، گفتند: چرا باید این کار که حاکمیت دادن به دلار و تقویت رقیب ریال است، انجام بگیرد.
رهبر انقلاب یکی از گرفتاریهای کشور را وابستگی بخشهای مختلف اقتصاد به دلار خواندند و خاطرنشان کردند: بعضی از کشورها که خود را از دلار جدا کردند و معاملات آنها نیز با سوئیفت قطع شد، وضع بهتری پیدا کردهاند.
ایشان با تأکید بر مشخص شدن نقش شرکتهای بزرگ دولتی در راهبرد کلان اقتصادی و مهار تورم، افزودند: در مقابل حمایت از مدیران خوبِ شرکتها، با صاحبان نقشهای مخرّب در نظام پولی و مالی همچون برخی مؤسسات مالی یا بانکهای خصوصی که با خرید ملک و زمین یا اضافه برداشت از بانک مرکزی موجب تورم میشوند، بدون رودربایستی برخورد شود.
«قدرت پیشبینیپذیری نظام برنامهریزی» توصیه دیگری بود که رهبر انقلاب در خصوص آن گفتند: اگر دستگاه برنامهریزی، قدرت پیشبینی نداشته باشد در مواجهه با کمبودهای ناگهانی، دستپاچه و عجولانه به دنبال واردات میرود که این کار کمر تولید را میشکند در حالیکه باید با پیشبینی رخدادها و به محض احساس کمبود در اقلامی همچون گوشت، مرغ و برنج، با بسیج امکانات و ظرفیتهای مردمی، مسئله را حل کرد.
حضرت آیتالله خامنهای در توصیه آخر، با ابراز خرسندی از حضور افراد دارای فهم و دانش اقتصادی خوب در دولت، چند اقدام کلیدی و زمینهساز جهش اقتصادی از جمله «استفاده از ظرفیتهای دریا و اقتصاد دریا پایه»، «بهرهگیری از موقعیت حساس و ممتاز جغرافیایی کشور برای حمل و نقل بینالمللی بخصوص در مسیر شمال- جنوب»، «احیاء معادن» و «تولید مسکن» را خواستار شدند.
رهبر انقلاب در بخش دیگری از سخنانشان، تحولات سیاسی جهان را بسیار سریع و در عین حال در جهت تضعیف جبهه دشمنان جمهوری اسلامی دانستند و گفتند: برای استفاده از این فرصت باید در سیاست خارجی تحرک و ابتکار و فعالیتهای خود را افزایش دهیم.
ایشان در بیان نشانههای تضعیف جبهه ضدّ ایران در نظم جدید جهان آینده گفتند: یکی از مهمترین مخالفان ایران در دنیا آمریکا است که واقعیات نشان میدهد آمریکای اوباما از آمریکای بوش، و آمریکای ترامپ از آمریکای اوباما، و آمریکای این آقا از آمریکای ترامپ ضعیفتر است.
حضرت آیتالله خامنهای در همین زمینه یادآور شدند: دو قطبی ایجاد شده در انتخابات دو سه سال قبل آمریکا هنوز با شدت وجود دارد، آمریکا بحران رژیم صهیونیستی را نتوانسته حل کند، آمریکا اعلام کرده بود که قصد ایجاد جبهه متحد عربی بر ضدّ ایران را دارد اما امروز بر عکس آنچه میخواست اتفاق افتاده و ارتباطات مجموعه عربی با ایران رو به افزایش است ضمن اینکه آمریکا با فشار سیاسی و تحریم میخواست مسئله هستهای را طبق برنامه خود پایان دهد اما نتوانست.
ایشان در ادامه بیان مصادیقِ رو به ضعف بودن آمریکا خاطرنشان کردند: آمریکا جنگ اوکراین را راه انداخت اما این جنگ موجب فاصله افتادن میان این کشور با متحدان اروپاییاش شده که در واقع کتک جنگ را آنها میخورند اما سودش را آمریکا میبرد.
رهبر انقلاب افزودند: آمریکا، آمریکای لاتین را حیاط خلوت خود میداند اما دولتهای متعدد ضد آمریکایی در آنجا سر کار آمدهاند. ضمناً آمریکا میخواست ونزوئلا را زیر و رو کند و حتی برای آن رئیسجمهور جعلی با پول و سلاح و لشکر هم درست کردند اما ناکام ماند.
«کسری بودجه سنگین آمریکا که معادل درآمد سالانه آن است» و تضعیف دلار آمریکا به شکلی که برخی کشورها در حال معامله با پولهای ملی یکدیگر هستند، نمونههای دیگری بود که رهبر انقلاب با استناد به مجموعه آنها گفتند: بنابراین آمریکا که در رأس دشمنان نظام اسلامی است رو به ضعف است.
ایشان در خصوص رژیم صهیونیستی یعنی دشمن دیگر جمهوری اسلامی نیز با اشاره به اینکه این رژیم در طول عمر ۷۵ ساله خود هرگز دچار گرفتاریهای هولناکی مانند امروز نبوده است، به بیان مصادیقی از آشفتگی و وضعیت رو به فروپاشی آن پرداختند و گفتند: رژیم صهیونیستی تزلزل سیاسی دارد و در چهار سال، چهار نخست وزیر عوض کرده است، ائتلافهای حزبی در آن، شکلنگرفته، متلاشی میشوند، دو قطبی شدیدی در سراسر رژیم جعلی وجود دارد که تظاهرات صدها هزار نفری در برخی شهرها نشانه آن است و اینکه بخواهند با چند موشک زدن این ضعفها را جبران کنند ممکن نیست.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به انتشار مطالبی در باره اینکه به زودی تعداد افرادی که از اسرائیل خارج میشوند به دو میلیون نفر میرسد، هشدارهای پی در پی مقامهای صهیونیست به نزدیک بودن فروپاشی این رژیم را از دیگر نشانههای تضعیف صهیونیستها دانستند و به کنایه گفتند: ما گفته بودیم ۲۵ سال دیگر را نمیبینند اما گویا خودشان عجله دارند و زودتر میخواهند بروند.
ایشان، دهها برابر شدن قدرت گروههای فلسطینی و رسیدن فلسطینِ اسلو و افتضاح یاسر عرفات به فلسطینِ شیرهای مقاومت را از دیگر نشانههای تضعیف جبهه ضدّ ایران و تقویت جبهه مقاومت خواندند.
رهبر انقلاب در بخش دیگری از سخنانشان به توطئه دشمنان برای داخل کشور پرداختند و گفتند: توطئههایی برای داخل کشور بوده و خواهد بود که اغتشاشات سال گذشته که با بهانه کردن مسئله زن و با پشتیبانی دستگاههای جاسوسی غربیها انجام شد، از این دست بود.
ایشان با اشاره به وضع اسفبار و ناامن زنان در کشورهای غربی خاطرنشان کردند: این کشورها که در برخی از آنها زنان به اذعان خودشان، در خیابان یا اردوگاه و نیروهای نظامی هم امنیت ندارند و حتی مثلاً زن مسلمان محجبه هم که برای شکایت به دادگاه آمده است، با ضربه شاکی به قتل و شهادت میرسد، برای جمهوری اسلامی که برترین شأن را برای زن قائل است، خط و نشان میکشند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به فریب خوردن تعدادی از افراد در حوادث سال گذشته، گفتند: عدهای در داخل که اغلب فریب خورده بودند، به تبع دشمن خارجی و افراد خائن خارج از کشور، شعار آزادی زن را سر دادند که به جای حرف متین و استدلال منطقی با هوچیگری همراه بود.
ایشان با بیان اینکه مسئله زن فقط مسئله پوشش نیست، به حضور فعال زنان و دختران ایرانی در عرصههای تحصیلی، اشتغال، فعالیت سیاسی و اجتماعی، مناصب مدیریتی و حضور فعال آنان در مبارزات قبل از انقلاب و دوران دفاع مقدس و راهپیماییهای ۲۲ بهمن و روز قدس، اشاره کردند و افزودند: در کدامیک از این مسائل در کشور آزادی وجود ندارد؟ در کجای دنیا زنان مانند ایران این همه فعالیت دارند که زنِ ایرانی با افتخار و سربلندی انجام میدهد؟
رهبر انقلاب در تبیین الزام شرعی و قانونی حجاب گفتند: در مسئله پوشش، حجاب، محدودیتی شرعی و قانونی است نه محدودیتی دولتی، و کشف حجاب نیز هم حرام شرعی است هم حرام سیاسی.
ایشان با تأکید بر اینکه بسیاری از کسانی که کشف حجاب میکنند از پشت پرده تحریک به این کار یعنی دستگاههای جاسوسی دشمن، مطلع نیستند، گفتند: اگر بدانند پشت کشف حجاب و مبارزه با حجاب چه کسانی و دستگاههایی هستند، این کار را نمیکنند چون خیلی از آنها اهل دین و تضرع و ماه رمضان و دعا هستند.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: این مسئله قطعاً حل خواهد شد همچنانکه در اولین هفتههای انقلاب، امام بزرگوار مسئله حجاب را الزاماً و قاطعاً بیان کردند. البته همانطور که دشمن با نقشه و برنامه وارد این کار شده، مسئولان نیز باید نقشه و برنامه داشته باشند که دارند و باید از انجام کارهای بیقاعده و بدون برنامه پرهیز شود.
«انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان» در اسفند ماه امسال موضوع دیگری بود که رهبر انقلاب با تأکید بر اهمیت آن، گفتند: انتخابات میتواند مظهر قدرت ملی باشد و اگر درست برگزار نشود ضعف کشور و ملت و مسئولان را نشان میدهد که هر چه ضعیف شویم تهاجم و فشار دشمنان بیشتر میشود بنابراین باید قوی شویم که یکی از ابزارهای مهم قدرت، انتخابات است.
ایشان در همین زمینه افزودند: مسئولان مرتبط، راهبرد «مشارکت، امنیت، سلامت و رقابت انتخابات» را از هم اکنون مشخص کنند تا انتخاباتی خوب، سالم و با مشارکت بالا داشته باشیم.
حضرت آیتالله خامنهای به مسئله مهم رسانه نیز اشاره کردند و گفتند: باید سیاهنماییها، تخریبها و توطئههای دشمن علیه اقتدار کشور که در فضای مجازی صورت میگیرد، افشا شود و رسانه ملی که بحمدالله در دست افراد مؤمن و پر انگیزه است، تلاش دشمن را در این زمینه خنثی کند.
رهبر انقلاب همچنین با تشکر از گزارش واقعاً خوب رئیس جمهور در ابتدای این دیدار، ماه مبارک رمضان را فرصتی بینظیر برای ذکر الهی، رهایی از بلای بزرگ غفلت و قرار گرفتن در معرض انوار رحمت و هدایت پروردگار برشمردند.
ایشان با استناد به آیات قرآن و احادیث ائمه اطهار(ع)، تأثیر نیک در اعمال و رفتار را از نتایج ذکر کثیر پروردگار خواندند و افزودند: مسئولیت بزرگ مسئولان، خدمت به مردم و اداره خوب کشور است که ذکر پروردگار در ادای این وظایف سنگین آثار مثبتی خواهد داشت.
حضرت آیتالله خامنهای معنای حقیقی خدمت به خدا را خدمت به خلقالله و پیشبرد اهداف الهی دانستند و خطاب به مسئولان گفتند: خداوند با اعطای امکان و قدرت خدمت به مردم، این خدمت را مهمترین مایه امتحان ما مسئولان قرار داده است؛ بنابراین باید با قدرشناسی فرصت نورانی رمضان، توش و توان خود را برای ادای وظایف سنگینمان مضاعف کنیم.
در ابتدای این دیدار، رئیسجمهور به بیان گزارشی از فعالیتها و برنامههای دولت پرداخت و گفت: قهرمان سال ۱۴۰۱ ملت بزرگ ایران بود که با ایستادگی و ناکام گذاشتن دشمنان در جنگ ترکیبی خوش درخشید.
حجتالاسلام والمسلمین رئیسی با اشاره به سخنان نوروزی رهبر انقلاب و ضرورت تحولگرایی، تحول را رویکرد اصلی دولت خواند و گفت: از ابتدای دولت ماموریت خود دانستهایم که نقاط ضعف کشور از جمله کسری بودجه، بالا بودن نرخ تورم، کاهش ذخایر کالاهای اساسی، افت تولید و مخدوش شدن اعتماد مردم در سرمایهگذاری را با شیوههای درست جبران و نقاط قوت کشور در همهی بخشها را تقویت کنیم.
رئیسجمهور با بیان اینکه نرخ تورم به دلایلی همچون اصلاحات اقتصادی در حذف ارز ترجیحی همچنان بیش از ۴۰ درصد است، گفت: شعار حکیمانه سال ۱۴۰۲ مبنی بر «مهار تورم و رشد تولید» را با قوت دنبال خواهیم کرد.
آقای رئیسی، رشد تولید در سال گذشته را امیدوارکننده دانست و گفت: رشد سرمایهگذاری ۷.۷ درصد، رشد تولید در صنعت ۸ درصد، در نفت و گاز ۹ درصد، در ماشینآلات و تجهیزات ۱۹ درصد، در خودرو ۱۹ درصد، در برخی صنایع سنگین نظیر ماشینآلات راهسازی تا ۱۰۱ درصد بوده و در سایر مقولات تولیدی همچون فولاد و لوازم خانگی هم رشدهای بالا داشتیم.
رئیسجمهور افزود: دولت با وجود پیگیری سیاستهای منطقهای و تقویت همکاریهای بینالمللی، زندگی مردم و پیشرفت کشور را به هیچ اراده خارجی گره نزد و دیگر از اینگونه سخنان که پیشرفت کشور متوقف به برجام یا فلان قرارداد است، شنیده نشد.
آقای رئیسی همچنین گفت: در کنار سایر قوا و نهادهای عمومی به وعدههای خود عمل میکنیم و اگر در موردی نتوانستیم به قول خود پایبند باشیم، صادقانه آن را با مردم در میان خواهیم گذاشت.
در پایان این دیدار، نماز مغرب و عشاء به امامت رهبر انقلاب اسلامی اقامه شد.
بلا و راهکار دفع آن در بیان امیرالمومنین(ع)
یکی از نگرانیهای بشر در طول اعصار مختلف، رویارویی با بلا های طبیعی و غیر طبیعی بوده است. امروزه نیز شاهد نزول بلایای مختلف طبیعی همچون سیل، زلزله، سونامی، توفان و... هستیم. وجود چنین بلایای طبیعی در کنار بلایای غیر طبیعی همچون جنگ، کشتار، فقر و... باعث شده است که مقابله و دفع بلایا به یکی از مهمترین دغدغههای انسان تبدیل شود.
با توجه به روایات موجود در منابع اسلامی، وجود چنین بلایایی بیثمر نبوده و با نگاه عمیق معرفتی میتوان به فواید آنها پی برد. برای درک فواید بلا زانوی ادب در مقابل امامی میزنیم که خود فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ»؛[1] «اى مردم! از من سؤال کنيد پيش از آنکه مرا از دست دهيد، زيرا من به راههاى آسمان از راههاى زمين آشناترم»
امیرالمومنین علیهالسلام در مورد ثمرات بلا فرمودند:«إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَة»؛[2] «بلا برای ظالم ادب نمودن و تنبیه کردن است، برای مومن امتحان است، برای انبیا درجه است و برای اولیا کرامت.»
با توجه به کلام نورانی امیر بیان، بلا حداقل برای چهار گروه از انسانها دارای ثمره است.
بلا، مجازات و تنبیهی است برای گناهکاران تا تادیب شده و راه خود را اصلاح کنند و قرآن نیز اینگونه بیان داشته است:«وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»؛[3] «به آنان از عذاب نزدیک (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) میچشانیم، شاید بازگردند».
بلا برای مومنین و نیکوکاران نیز امتحان است تا به این وسیله استعدادهای ایشان شکوفا شود و قرآن نیز به این مهم اشاره کرده است.[4]
برای انبیا و اولیای الهی که معصوم بوده و عاری از هر گونه گناهی هستند نیز ثمره کرامت و ارتقای درجه ایشان را دارد.
گرچه بلا بیفایده نیست ولی اسلام عزیز برای دفع بلا نیز راهکار ارائه کرده است. با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، مناسب است که راهکار امیرالمومنین علیهالسلام در این ماه را بیان کنیم. امیرالمومنین علی علیهالسلام فرمودند: «علَيْكُمْ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ بِكَثْرَةِ الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاءِ فَأَمَّا الدُّعَاءُ فَيُدْفَعُ بِهِ عَنْكُمُ الْبَلَاءُ وَ أَمَّا الِاسْتِغْفَارُ فَيَمْحَى ذُنُوبَكُمْ»؛[5] «در ماه رمضان بسیار استغفار و دعا کنید زیرا با دعا از شما دفع بلا می شود و با استغفار، گناهانتان پاک می شود.»
ماه رمضان بهترین فرصت برای استغفار از گناهان و دعا به درگاه الهی در جهت دفع بلا میباشد.
پینوشت:
[1]. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 189.
[2]. بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج64، ص235، دار احیاء التراث.
[3]. سجده: 21.
[4]. آل عمران: 186.
[5]. الکافی، شیخ کلینی، ج4، ص88، دار الکتب الاسلامیه.
حکمت وجوب روزه
اخلاص از حکمتهای وجوب روزه | خداوند متعال برای رساندن انسان به کمال و سعادت ابدی، مجموعهای از بایدها و نبایدها را در قالب آخرین دین آسمانی در اختیار انسان قرار داد. بخش عمدهای از این بایدها و نبایدها را احکامی تشکیل میدهند که رعایت آنها برای رسیدن انسان به سر منزل مقصود، ضروری است. از آنجایی که احکام اسلامی تابع مصالح و مفاسد هستند، آن دسته از احکامی که برای انسان از اهمیت بالاتری برخوردار بوده و انجام آنها برای وی مصلحت دارد در قالب احکام واجب الهی عرضه شدهاند. به عبارت دیگر انجام این دسته از احکام برای تحقق هدف از خلقت انسان ضروری بوده و ترک آنها دارای مفسده عظیمی میباشد.
یکی از این واجبات الهی که در میان دیگر واجبات از جایگاه ویژهای برخوردار است، روزه میباشد. در اهمیت این واجب الهی و نقش بسزای آن در انسانسازی و رساندن آدمی به کمال همین بس که خداوند متعال آن را در همه ادیان گذشته نیز واجب کرده است. قرآن نیز به این مطلب اینگونه تصریح کرده است «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛[1] «ای اهل ایمان، بر شما هم روزه واجب گردید چنانکه امتهای گذشته را فرض شده بود، و این دستور برای آن است که پاک و پرهیزکار شوید».
اگرچه بندگان موظف به انجام احکام الهی هستند حتی اگر حکمت و علت آنها را ندانند؛ ولی در برخی از روایات به علت و حکمت احکام اشاره شده است. در اینجا به بیان یکی از حکمتهای وجوب روزه با توجه به کلام حضرت امیر و حضرت زهرا سلاماللهعلیها میپردازیم.
آزمایش اخلاص بندگان
امیرالمومنین علی علیهالسّلام یکی از حکمتهای وجوب روزه را آزمودن اخلاص بندگان دانسته و فرمودند: «فَرَضَ اللهُ ... الصِّيامَ ابْتِلاءً لاخلاصِ الْخَلْقِ»؛[2] «خداوند روزه را واجب كرد تا اخلاص بندگان را بيازمايد.»
تثبیت اخلاص بندگان
حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها نیز تثبیت اخلاص بندگان را یکی از حکمتهای وجوب روزه دانسته و فرمودند: «فَرَضَ اللّه ُالصِّيامَ تَثبِيتا لِلإخلاصِ»؛[3] «خداوند روزه را براى استوارى اخلاص، واجب فرمود».
روزه که از واجبات الهی است، علاوه بر آثار و برکات فراوان و سازندگی برای خود روزه دار، این اثر را هم دارد که اخلاص را آزموده و در قلبها تثبیت کند. وجود این اخلاص برای حرکت در مسیر به سوی کمال ضروری است.
پینوشت:
[1]. بقره: 183.
[2]. نهج البلاغه، صبحی صالح، حكمت 252.
[3]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج93، ص368، دار احیاء التراث.
یاد امام زمان؛ همیشه و همهجا
امام زمان همیشه و همهجا | دلهای مردم در ایام خاص مناسبتی همچون نیمه شعبان و روز و شب جمعه، متوجه قطب عالم امکان، وجود نازنین حضرت صاحبالامر ارواحنافداه میشود. این توجه و التفات ویژه، اگرچه مطلوب است؛ اما کافی نیست. حضرت مهدی ارواحنافداه واسطه فیض الهی در این زمان هستند و هر خیری که به هر کسی برسد، از طریق ایشان افاضه میگردد.
ما در زیارت، ایشان را اینگونه مورد خطاب قرار میدهیم: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا سَبِيلَ اللَّهِ الَّذِي مَنْ سَلَكَ غَيْرَهُ هَلَك»؛[1] «سلام بر تو ای در گشوده شده بهسوی خدا که جز از طریق آن نمیتوان به سمت او رفت و سلام بر تو ای راه خدا که هر کسی از غیر آن برود، هلاک میشود». اگر مقصد در این دنیا، رسیدن به معرفت خداست و راه رسیدن به او نیز امام زمان علیهالسلام است، مومن که قصد سیر و سلوک بهسوی پروردگارش دارد، باید هر لحظه به یاد مولایش بوده و در طریق او قرارگیرد.
امام موسی کاظم علیهالسلام در توصیف مومنین در زمان غیبت میفرمایند: «لَا يَغِيبُ عَنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ ذِكْرُه»؛[2] «یاد او (مهدی) از دل مومنین هیچگاه زدوده نمیشود». یکی از حکمتهای سفارش به کثرت دعا برای حضرت مهدی در غیبت و زیارت و توجه به ایشان، همین زنده نگهداشتن یاد آن حضرت در قلبهاست، تا در اثر بیتوجهی نسبت به آن بزرگوار، دچار غفلت و قساوت و در نهایت، افتادن به وادی هلاکت نگردند.
به همین دلیل است که در دعا به خداوند چنین عرضه میداریم: «وَ لَا تُنْسِنَا ذِكْرَهُ وَ انْتِظَارَهُ وَ الْإِيمَانَ بِهِ وَ قُوَّةَ الْيَقِينِ فِي ظُهُورِهِ وَ الدُّعَاءَ لَهُ وَ الصَّلَاةَ عَلَيْهِ حَتَّى لَا يُقَنِّطَنَا طُولُ غَيْبَتِهِ مِنْ ظُهُورِهِ وَ قِيَامِه»؛[3] «پروردگارا ذکر امام زمان و انتظارش و ایمان به او و یقین به ظهورش و دعای برایش و صلوات بر او را از یاد ما نبر [و از ما نگیر] تا طولانی شدن غیبت او، باعث نا امیدی ما از ظهور و قیامش، نگردد».
پینوشت:
[1]. مجلسی، بحارالانوار، داراحیاءالتراث، ج99، ص117.
[2]. همان، ج51، ص150.
[3]. همان، ج53، ص188.
تاريخ وجوب روزه بر مسلمين
خداوند در آياتى چند در سوره بقره مسأله روزه و وجوب آن را مطرح فرموده است: (يا ايّها الذين آمَنوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الذَّينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُم تَتَّقون).
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد روزه بر شما واجب شده است چنان كه بر قبل از شما (امتهاى پيشين) واجب شده بود شايد كه باتقوا شويد.»
از اين آيه شريفه فهميده مى شود كه روزه در امتهاى پيشين نيز بوده امّا كيفيّت و نحوه آن متفاوت بوده است همچنانكه پيامبر وقتى وارد مدينه شد يهوديان را ديد كه در روز عاشورا روزه مى گيرند وقتى سبب آن را پرسيد در پاسخ به پيامبر گفتند اين روز (عاشورا) روزى است كه آل فرعون غرق شدند و موساى كليم با يارانش از شرّ فرعون نجات يافتند.( )
وجوب روزه بر مسلمانان طبق كتب تاريخى معتبر در ماه شعبان سال دوّم هجرت بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) از طريق امين وحى جبرئيل ابلاغ گرديد.( ) ومسلمانان به امر پيامبر اسلام شروع به گرفتن روزه نمودند ؛ بر اساس روايات اسلامي پيامبراکرم تمام ماه شعبان به عبادت وروزه واعتکاف اهتمام داشت وبرخي از اصحاب خاص مثل علي عليه السلام چندين ماه از سال به روزه اهتمام مي دادند ؛ درسالي که روزه بعنوان تکليف برمسلمانان اعلام شد آن حضرت ابتدا درباره اهميت روزه فرهنگ سازي فرمود وخودش در ماه شعبان روزه بود از اين روي اثر کاربردي رفتار و سيره ي حضرت درميان مسلمانان فوري بود ؛ پيامبر قوانين و ضوابط و مقررات هر حکمي که از سوي خدا اعلام مي شد به مسلمانان ابلاغ مي کرد ؛ براي روزه نيز ضوابط خاص اعلام شد : کساني که نتوانند به هر عذري در ماه رمضان بگيرند بايد در ايام ديگر قضاي آن و يا کفاره که عبارت از اطعام فقرا وآزاد کردن بردگان و...بود انجام بدهند؛ كه در مورد فضيلت ماه رمضان پيامبر(صلى الله عليه وآله) مفصلا در خطبه اى كه مشهور است به خطبه شعبانيه كه در آخرين جمعه ماه شعبان ايراد فرموده نكاتى را ذكر فرموده است كه اهميت آن ماه را مى رساند و در تواريخ مذكور همچنين آمده است كه امر به وجوب روزه سيزده روز پس از تغيير قبله مسلمين از بيت المقدس به سوى كعبه بوده است.( )با نگاهي کوتاه به فرازي از خطبه شعبانيه که در هفته ي آخر ماه شعبان براي ورود به ماه رمضان ايراد فرمود مي توان دريافت که چگونه مسلمانان را با مهرباني و زيبايي به انجام روزه تشويق مي کرد : پيامبر فرمود: (قَدْ اَقْبلَ اِلَيكُم شهرُ اللّهِ بِالبَرَكَةِ وَ الرَّحمةِ وَ الْمَغفِرَة...) «ماه خدا بر شما واجب گرديد ماهى كه در آن بركت و رحمت و مغفرت الهى مى باشد ماهى كه قرآن در آن نازل گشته...»( )« ...دعيتم فيه الي ضيافت الله... » به ضيافت الهي دعوت هستيد سعي کنيد در اين ماه آداب ضيافت را نگهداريد و مراقب باشيد که در حضور ميزباني هستيد که غير از بخشش وعفو و پذيرايي به احسن وجه در او گماني نيست .....يكى ديگر از قرائنى كه دلالت بر وجوب روزه بر مسلمين در ماه شعبان سال دوم هجرت دارد اين است كه: آياتى كه در مورد روزه آمده و همچنين ساير آيات در سوره بقره به غير از يك آيه آن كه در اواخر سوره مى باشد همه در مدينه پس از هجرت پيامبر نازل گشته كه اين نكته حتمى بودن نزول وحى در مورد وجوب روزه را بعد از هجرت مى رساند.
نتيجه: حكم روزه در اواخر ماه شعبان سال دوّم هجرت بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شده است.
چرا دور خانه خدا می چرخیم؟
طواف یعنی هفت دور به گرد کعبه گشتن میباشد.طواف هفت دور چرخیدن دور کعبه در مسجدالحرام و یکی از اعمال حج و عمره است. هفت دور طواف، از روبهروی حجرالاسود آغاز شده و به همانجا پایان میگیرد.
طوافکننده باید دارای شرایطی مانند طهارت بدن و طهارت از حدث بوده و طواف را به قصد اطاعت از دستور خدا انجام دهد.طواف، یکی از مهمترین مناسک و اعمال عبادی حج است. حاجیان که قصد خانه خدا و بیت الله الحرام و کعبه را دارند، میبایست در چند نوبت و هر نوبت هفت بار دور خانه خدا با شرایطی خاص بگردند.
گردشی همچون گردش پروانه دور نورانیت شمع روشن کعبه که از پیرامون به سمت مرکز هدایت میکند و هر گام آن موجب نزدیکی به کعبهای میشود.
که نماد عرشالله و چهار ذکر مهم «سبحان الله والحمدلله و لا اله الاالله و الله اکبر» است. انجام این عمل مناسکی در چند مرتبه، از سوی حاجی وظیفه و تکلیفی است که بیآن هرگز به مقام حاج نمیرسد و نیت و قصد تقرب الی الله و وجهالله بیآن تحقق نمییابد.
معنای اصطلاحی طواف
طواف در اصطلاح شرع عبارت است از هفت بار به گونهای خاص و به قصد قربت به دور کعبه گردیدن.طواف، هفت دور چرخیدن دور کعبه در مسجدالحرام است.
که یکی از اعمال حج و عمره دانسته شده است.[۱] به نظر فقیهان شیعه، کسی که طواف را از روی عمد ترک کند تا وقتی که زمان انجام آن تمام شود، عمره او _چه حکم را بداند و چه نداند_ باطل است.[۲]
طواف به خودی خود عبادتی مستقل و مستحب است؛ لیکن با نذر و مانند آن واجب میشود. [3]
چرا دور خانه خدا می چرخیم؟
طواف و چرخیدن نشان از محبت و علاقه به اهل بیت علیهم السلام
در قرآن آمده است: «وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» یا رسولالله! علاوه بر قرآن عظیم، ما به شما «سبعَ مثانی» عطا کردیم؛ اهلبیت(ع) میفرمایند:
سبع مثانی ما هستیم. اسامی اهلبیت(ع)، بدون تکرار، هفت اسم است؛ اسمِ محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین، جعفر و موسی علیهمالسلام؛ هفت تا اسم است.
به عبارت دیگر، هفت جلوه، هر جلوه را انسان یک بار طواف میکند، در مجموع میشود هفت بار؛ یعنی مولای من! به هر گونه که جلوه کنی، ما دور شما میگردیم، اگر در لباس جنگی باشید ما گرداگرد شما هستیم، اگر در لباس پادشاهی باشید ما گرداگرد شما هستیم، اگر در لباس غیبت باشید.
اگر در لباس دوست باشید، در هر هیأت و لباسی باشید و به هر صورتی که ظاهر شوید ما با شما هستیم؛ ما در عالم ذر پیمان بستیم: درون دنیا که آمدیم این تمرین و این مانور را انجام دهیم و اینگونه مثل پروانهای به دور شمع، به گرد شما و متوجه شما باشیم.
طواف و چرخیدن جاجیان تبعیت از فرشتگان است
از حضرت امام صادق (ع) سؤال شد چرا عرش مربّع است؟ فرمودند:، زیرا کلماتى که اسلام بر آن بنا شده چهار تا است و آنها عبارتند از: سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر.» [4]
پس عرش الهی که چهار فرشته جبرئیل، مکائیل، عزرائیل و اسرافیل حاملان آن هستند و به تدبیر عالم به حکم الهیاشتغال دارند، نمادی از ربوبیت الهی است که در کعبه و بیتالمعمور خودنمایی میکند.
همه هستی بر مدار این چهار کلمه وارکان آن میگردد، در حقیقت طوافگاه فرشتگان اعظم الهی است که مامور هستند تا بر مدار آنان بگردند.
این گردش فرشتگان بر مدار چهار اصل توحیدی در بیتالمعمور به معنای آن است که در کثرت به وحدت باز میگردد که همان الله است. کسی که اینگونه عمل میکند، به حقیقت «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» دست مییابد.
بنابراین، امتداد بیتالمعمور تا کعبه یا بر عکس، در همه این عوالم از هفت آسمان و هفت زمین به این معنا خواهد بود که در هر یک از این عوالم فرشتگان آن عالم بر این مطاف در حال گردش و طواف هستند و دستور میگیرند و عبادت میکنند؛ و کعبه در زمین چیزی جز ظهور و تنزّل دنیایی بیتالمعمور نیست.
طواف و چرخیدن ا چیزی جز گردش در مدار توحیدی نیست
بر این اساس هر کسی که کعبه را طواف میکند باید متوجّه حقیقت آن باشد که طواف او چیزی جز گردش در مدار توحیدی نیست که هماهنگ با همه هستی و طوافگران در عوالم دیگر است.
پیش ایشان نیز با فرشتگان و ملائک در تسبیح، تحمید، تهلیل و تکبیر خدا همراه هستند. حاصل این هماهنگی چیزی جز توحید ناب و همهجانبه نیست.
حاجی میبایست در طواف، با همه وجودش طواف کند و تنها به طواف قلبی و ذکر قلبی بسنده نکند، بلکه جوانح و جوارح وی میبایست در این دایره به گردش در آید تا اوج گیرد و عروج کند و بالا رود و به مقام عرش و بیتالمعمور نزدیک شود که کعبه تنزل و ظهور آن است؛
پس هیچ دلیلی نیست که این هماهنگی با ملائک و توحید خدا فقط باید با دل باشد، یا گفته شود که در این طواف، تنها دل اساس است؛ بلکه انسان باید با تمام وجود توحید محور باشد که قلب نیز شأن و مرتبهای از وجود انسان است نه کلّ وجود او؛ لذا کلّ بدن آدمی باید طواف کعبه کند.
علت طواف و چرخیدن دور خانه خدا از منظر امام رضا علیه السلام.
محمّد بن سنان گفت: حضرت رضا علیه السّلام در جواب مسائلی که محضرش ارسال داشتم مرقوم فرمودند:علّت تشریع طواف بیت اللَّه این است که خداوند تبارک و تعالی به فرشتگان فرمود: من در زمین برای خود جانشین و خلیفه ای قرار خواهم داد.
فرشتگان عرض کردند: آیا در زمین کسی را خلیفه می کنی که فساد در آن کرده و خونها می ریزد؟
پس از ردّ این جواب بلافاصله دانستند که بد نموده و مرتکب لغزش شده اند لذا از سخنی که ایراد کرده بودند پشیمان شده به ناچار به عرش پناه برده و با طواف به دور آن از خداوند طلب آمرزش کردند.
حق تبارک و تعالی خوشش آمد که بندگانش نیز او را همچون فرشتگان عبادت کرده و به چنین عبادتی (طواف) مبادرت ورزند لذا در آسمان چهارم بیتی محاذی عرش بناء نمود به نام ضراح بعد در آسمان دنیا بیتی به نام بیت المعمور را محاذی ضراح قرار داد،
پس از آن این بیت یعنی کعبه را محاذی بیت المعمور قرار داده و به آدم علیه السّلام امر فرمود آن را طواف کند، آدم به طواف آن پرداخت و بدین وسیله خداوند منّان توبه اش را پذیرفت و بعد این عمل را در فرزندان آدم تا روز قیامت سنّت قرار داد.( [5]
علت طواف و چرخیدن دور خانه خدا از منظر امام خمینی (ره)
{ ...وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ } [6]; «خانه آزاد را طواف کنید.» خانه اى که کسى نمى تواند مالک آن شود. آرى، زائران عاشق با طواف پیرامون کعبه که آزاد از هر قیدى است، درس بندگى و آزادگى مى آموزند.
حضرت امام راحل گردش به دور خانه را رهایى از قیود دنیا شمرده مى گویند:«در طوافِ حرمِ خدا، که نشانه عشق به حق است، دل را از دیگران تهى کنید.
و جان را از خوف غیر حق پاک سازید و به موازات عشق به حق از بت هاى بزرگ و کوچک و طاغوت ها و وابستگانشان برائت جویید که خداى تعالى و دوستان او از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان برىء هستند.»
پس انسان به هنگام طواف، در مدار توحید قرار مى گیرد و از هرچه شرک و پلیدى است، دور مى شود.( [7]
طواف یکى از بهترین حالات بنده در مقام تعظیم و تکریم خدا است.
«گردش به دور خانه خدا نشان دهنده این است که به غیر از خدا، گرد دیگرى نگردید.» کعبه برترین نشانه خدا در روى زمین است و زائر خانه خدا همچون فرشتگان که حول عرش خداوند همیشه در گردشند، مى چرخد. قرآن مى فرماید:
{ وَتَرَى الْمَلاَئِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ... } [8]«فرشتگان را مى بینى که به تسبیح و ستایش خداوند به طواف عرش مشغولند.» همانطور که طواف فرشتگان در عرش خدا نشانه عشق آنان به خداست، بنده نیز باید همانند ملائک به مقام تسلیم و رضا برسد و کعبه را طواف کند.
طواف یکى از بهترین حالات بنده در مقام تعظیم و تکریم خدا است.انسان مى تواند در مطاف معرفت هاى بسیارى بیاموزد; زیرا که در دایره توحید، معرفت هسته مرکزى است و آنکس که به دور معرفت مى چرخد نور خدا در دلش جلوه گر مى شود. [9]
علت طواف و چرخیدن دور خانه خدا از منظر امام صادق علیه السلام.
محمد بن مروان مى گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که مى فرماید: با پدرم در حجر اسماعیل بودیم ، پدرم مشغول نماز بود که مردى آمد و کنار او نشست ، آن مرد پس از اینکه پدرم نمازش را تمام کرد به او سلام کرد و گفت :
من از تو سه سؤ ال دارم که پاسخ آن را جز تو و یک مرد دیگر نمى داند. پدرم فرمود: آن سه سؤ ال چیست ؟ او گفت : به من بگو علّت طواف در اطراف این خانه چیست ؟
پدرم فرمود: هنگامى که خداوند به ملائکه دستور داد تا بر آدم سجده کنند، بعضى اعتراض نموده و گفتند:«اءَتَجْعَلُ فیها مَنْ یَفْسِدُ فیها وَیَسْفِکُ الدِّماءَ وَنَحْنٍ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ» [10]
خداوند متعال فرمود: (... إ نّىِ اءعْلَمُ مالاتَعْلَمُونَ). سپس بر ملائکه خشم کرد و از آنان خواست نسبت به این اعتراض توبه کنند و به آنان امر نمود که براى توبه باید به اطراف بیت المعمور طواف نمایند،
ملائکه هفتاد سال به اطراف بیت المعمور طواف نموده و نسبت به آنچه گفته بودند استغفار و طلب بخشش مى کردند، پس از هفتاد سال طواف و استغفار، خداوند آنان را بخشید.
سپس خداوند خانه کعبه را روى زمین موازى با بیت المعمور آفرید تا هر کس از فرزندان آدم (علیه السلام) که مرتکب گناه شود، به اطراف او طواف نموده و توبه کند تا خداوند او را بخشیده و از گناه پاک نماید.[11]
در بعضى روایات فرموده اند: ملائکه هفت هزار سال به کنار عرش خداوند پناهنده شدند تا خداوند آنان را بخشید.[12]
علت طواف و چرخیدن دور خانه خدا از منظر امام سجاد علیه السلام.
شخصى از امام سجاد (علیه السلام) درباره علت طواف بر بیت المعمور و خانه کعبه پرسید. زمان آغاز طواف بر بیت المعمور چه زمانى بوده و براى چه و چگونه بوده است؟ امام (علیه السلام) فرمود: آغاز طواف بر بیت المعمور زمانى بود که خداوند متعال به ملائکه فرمود:
من در روى زمین خلیفه و جانشینى قرار دادم [به نام انسان]، پس ملائکه گفتند: پروردگارا! خلیفهاى از غیر فرشتگان قرار دادى در حالى که این خلیفه در روى زمین فساد مىکند و خون مىریزد و به همدیگر حسادت و بغض مىورزند و ستم مىکنند.
پروردگارا! جانشین و خلیفهاى از ما روى زمین قرار بده که ما فرشتگان، فساد نمىکنیم و خون نمىریزیم و بغض و حسادت نداریم و ستم نمىکنیم و همواره به کمک تو تسبیح و تقدیس مىکنیم تو را و اطاعت مىکنیم تو را و عصیان نمىکنیم تو را.
خداوند فرمود: مسلماً من چیزى را مىدانم که شما نمىدانید. امام سجاد (علیه السلام) فرمود: ملائکه گمان کردند که آنچه مىگویند ردّى است بر پروردگارشان و مسلماً خداوند بر گفتار ایشان غضبناک شده است.
پس سه ساعت به عرش خدا پناه بردند، سپس خداوند به ایشان نظر کرد و رحمتش بر ایشان نازل گردید و خانهاى در زیر عرش قرار داد که بر چهار استوانه از زبرجد بود که آن را به یاقوت قرمز آغشته نموده بود که این خانه «بیت الضّراح» نام دارد.
سپس خداوند به فرشگان فرمود: طواف کنید این خانه را و رها کنید عرش را، پس ملائکه طواف خانه کرده و عرش را ترک کردند،
در نتیجه این طواف بر ملائکه آسان گردید [که مراد آسانى طواف نسبت به پناه بردن ملائکه به عرش مىباشد]. و این بیت المعمور که خداوند ذکر فرموده: هر روز و شب هفتاد هزار فرشته داخل آن مىشود که هرگز برنمى گردند.
سپس خداوند فرشتگانش را دستور داد که: خانهاى براى من در روى زمین بسازید به مانند و به منزلت بیت المعمور، بعد خداوند سبحان امر کرد به تمام انسانهایى که در زمین خلق کرده، طواف این خانه کنند همان طور که اهل آسمان بیت المعمور را طواف مىکنند.[13]
در تفسیر علیّ بن ابراهیم قمی به روایتی اشاره شده که بر طبق آن، طواف به دور "البیت المعمور" بعد از آنکه ملائکه بر خلقت آدم (علیه السلام) اشکال و اعتراض کردند، بر ملائکه واجب شد تا بمنزله توبه ایشان باشد.[14]
در بسیاری از روایات معراجیّة نیز به آن اشاره شده است که پیامبر در آنجا نماز خواندند و ملائکه و پیامبران به ایشان اقتدا کردند.[15] از امیر المؤمنین (علیه السلام) هم روایت شده که فرموده: در هر روز هفتاد هزار فرشته داخل آن مىشوند، و چون بر مىگردند دیگر تا ابد آنجا را زیارت نمىکنند.[16]
طواف و چرخیدن دور خانه خدا نمونه تشکیل امت واحد
قرآن و آموزههای آن، مسلمانان را یک امت و یک پیکره میداند: ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون.[17]طواف _که از مهمترین ارکان حج است و علاوه بر مقدار واجب، تکرار آن نیز مستحب است_ الگویی از همزیستی و در کنار یکدیگر قرار گرفتن است.
نژادها، رنگها، مذهبها، سلیقهها، فرهنگها و همه در چرخش طواف به حد اکثر همآهنگی میرسند و در عین تفاوتها، در حرکتی هماهنگ و منظم، در کنار یکدیگر قرار میگیرند.
طواف و چرخیدن دور خانه خدا ذکر و یاد الهی
یاد خدا، یکی از اهداف طواف است؛ پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «و امر بالحج و الطواف لاقامة ذکر الله». آن حضرت یکی از اسرار وجوب طواف را به پاداشتن یاد خدا دانسته است؛ چون انسان با تکرار طواف و گردش به دور خانه او، یاد او را همیشه به پا میدارد. .[18]
طواف و چرخیدن دور خانه خدا اعلام اطاعت و بندگی
سربازان به منظور اعلام آمادگی کامل، در برابر فرمانده کل رژه رفته و اطاعت از او را اعلام میکنند. طواف کنندگان نیز با طواف خود، بندگی و اطاعت از خداوند بزرگ را در خانه دوست، به وی و جهانیان اعلام میدارند.
طواف و چرخیدن دور خانه خدا آمرزش خواهی از خدا
یکی از اسرار باطنی طواف، بازگشت به خدا و پاک شدن از گناهان است. [19] از امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده است: «با پدرم امام باقر(علیهالسّلام) در حجر اسماعیل بودیم و ایشان مشغول به نماز بود که مردی آمد و سلام کرد. (آن گاه) گفت: سه سؤال دارم: نخست این که فلسفه طواف این خانه چیست؟
پدرم فرمود: خداوند متعال وقتی ملائکه امر فرمود آدم را سجده کنند و ملائکه در آغاز نپذیرفتند، خداوند بر آنان غضب کرد!! سپس ملائکه از خداوند طلب آمرزش و توبه نمودند. خداوند امر کرد تا به طواف بیت المعمور مشغول شوند. برای فرزندان آدم نیز کعبه قرار داد تا سبب آمرزش گناهان آنان شود. .[20]
طواف و چرخیدن دور خانه خدا پیوند نماز و طواف
طواف همانند نماز ، یک عبادت است که در دو شکل (یکی متحرک و دیگری ساکن) انجام میشود. عشق در رفتار عاشق، به دو گونه تجلی مییابد: یا با آرامش و گوشهنشینی و زمزمه عشق سرودن (نماز)، و یا برخاستن و به جنبش در آمدن و از خود بی خود شدن (طواف).
البته طواف رمزی فراتر از نماز دارد؛ چون در نماز استقبال و روی آوردن به کعبه شرط است؛ ولی در طواف، سالک خدا را در یک جهت نمیبیند.
بلکه خدا را همیشه و در همه جا حاضر و ناظر میداند. از این رو در طواف به طرف قبله بودن شرط نیست و طواف کننده با تمام وجود درک میکند که:
و لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله ان الله واسع علیم. [21]بنابراین طواف، نماد درک حضور خداوند در همه جهات و ابعاد است.
طواف و چرخیدن دور خانه خدا پناهندگی به درگاه الهی است
طواف، پناهندگی به درگاه الهی و التجا به پیشگاه رحمت و لطف او است. در این مدار، او خواستهها، دعاها و نیازهایش را صمیمانه و عاجزانه مطرح میسازد.
تنها از او یاری میخواهد و دامان لطف و عنایت او را بهترین پناهگاه میداند. ملتزم به حریم عنایت او و پناهنده باب مرحمت او میشود. تنها به او التجا میکند و از مدار لطف و بخشندگی او خارج نمیشود.
امام سجاد(علیهالسّلام) میفرماید: هربار که به در کعبه رسیدی، بر پیامبر او درود بفرست و در طواف بگو: «خدایا! به تو نیاز دارم و بیمناک و پناهندهام، نامم را عوض نکن و جسمم را تغییر مده» (اللهم انی الیک فقیر و انی خائف مستجیر)». [22]
علاوه بر این طواف، مبارزهای مداوم و خستگی ناپذیر با شیطان و شکستن زنجیرهای اسارت و درماندگی است. طواف؛ یعنی پناهندگی به درگاه حضرت حق و استمداد از او، برای رهایی از وسوسهها و توطئههای شوم شیاطین.
امام سجاد(علیهالسّلام) هر گاه به حجر میرسید، سرش را بلند کرده، میگفت: «خدایا! به رحمت خود مرا وارد بهشت کن شر فاسقان جن و انس و شر فاسقان عرب و عجم را از من دور ساز» (و ادرا عنی شر فسقة الجن و الانس). [23]
طواف و چرخیدن دور خانه خدا نشانه خوف و رجا
طواف میتواند رمزی از حیرت و سرگردانی و بیان خوف و رجای انسان باشد. وی از طرفی اعمال و گفتارهای ناپسند خود را به یاد میآورد و از عاقبت بد فرجام خود، به هراس میافتد. پس به درگاه معبود میشتابد و حیران و خائف، به گرد آن میچرخد تا لطف او را به خود جلب کند و از این سرگردانی به در آید.
از طرفی رحمت و کرامت محبوب را به یاد میآورد و ضیافت قدسی او را نشانهای از آمرزش خود میداند و در طواف چشم امید به آن دارد. این خوف و رجا، یکی از پسندیدهترین حالتهای انسان است که میتوان به خوبی در طواف بیت العتیق آن را مشاهده کرد و تلاش حج گزاران را برای رسیدن به آرامش و رستگاری ستود.
طواف و چرخیدن دور خانه خدا در فکر و ذکر محبوب
طواف، با همه بودن و در عین حال، بی همه بودن است؛ یعنی، هرچند حج گزار در جمع با شکوه و عظیم طائفان قرار میگیرد و در کنار سیاه و سفید، زن و مرد، جوان و پیر، به طواف خانه خدا میپردازد.
با این حال با بی توجهی نسبت به دیگران و حضور قلب فراوان، به عبادت و تسبیح آفریدگار خود میپردازد و دل در سودای او میبازد. وجود دیگران (به خصوص نامحرمان)، او را از توجه به حق باز نمیدارد و مانع عشق ورزیاش نمیشود.
او بجد مشغول ذکر و دعا میشود و به مناجات و راز و نیاز با معبود میپردازد و در حالی که با خیل عظیم مسلمانان در حرکت است؛ دل و فکر خود را معطوف حضرت حق میدارد و این سر ماندگاری و زیبایی طواف است.
طواف و چرخیدن دور خانه خدا کانون پیوند موحدان و صالحان
طواف نقطه اتصال موحدان و صالحان در طول تاریخ زندگی بشر است. از زمان حضور حضرت آدم بر روی زمین و ساخت بنای کعبه، یکتاپرستان و مؤمنان به خدا، همواره در این خانه مقدس به عبادت پرداختهاند. بیتالله الحرام، شاهد حضور خالصانه و عابدانه، بسیاری از پیامبران و اوصیای آنان بوده است (چنان که عدهای هم در آنجا مدفون شدهاند).
این یادآور پیشینه طولانی خداپرستی و حق خواهی و مبارزه با بتپرستی و کفر است و هر حج گزار باید این خاطرات را زنده نگه دارد و پیوند و پیمان خود را با همه صالحان و مؤمنان اعلام نماید.
امام صادق(علیهالسّلام) در این باره میفرماید: «جعله محل انبیائه و قبلة للمصلین الیه، فهو شعبة من رضوانه»؛ [2۴]«آنجا را جایگاه پیامبران و قبله گاه نمازگزاران قرار داده است، پس آن شعبهای از رضای الهی است».
طواف و چرخیدن دور خانه خدا پاسداشت حدود الهی
یکی از وظایف مسلمانان، بزرگداشت حدود و مقررات الهی و کوچک نشمردن آنها و پرهیز از تجاوز به حریم آنها است. این امر در طواف مورد توجه قرار گرفته است.
در حقیقت طواف به جهت مسائل مختلف آن، تمرینی است تا مسلمانان بتوانند حدود و مقررات الهی را پاس بدارند: «ولیحفظوا بالبیت العتیق ذلک و من یعظم حرمات الله فهو خیرله». [25]
نتیجه:
درباره فلسفه طواف و گردش به دور کعبه باید گفت اولا این کار به دستور خداوند متعال انجام می شود. پس وقتی به دستور خدا انسان یک کاری را انجام می دهد، آن کار می شود اطاعت و عبادت خداوند.
طواف، یک سیر کامل اعتقادی است؛ از توحید گرفته تا معاد. حجگزار با شروع طواف از گوشه کعبه، به آغاز حیات خود و آفرینندهاش (خداوند) متوجه میشود و توحید را سر لوحه اعمال و رفتارهای خود قرار میدهد.
آن گاه در مسیر خود، مابین مقام ابراهیم و خانه خدا، اعتقاد خود را به پیامبران و اطاعت و تبعیت از آنان نشان میدهد. در ادامه وقتی حجر اسماعیل و مستجار را دور میزند، یاد و نام پیشوایان معصوم را گرامی میدارد و ولایت و امامت آنان را، اعتقاد و شعار خود قرار میدهد.
پس در پایان به مکان نخستین باز میگردد و این همان توجه به معاد و بازگشت به مقصد اصلی (انا لله و انا الیه راجعون) است.
علاوه بر این منظره طواف (ورود مداوم عدهای به مطاف و خروج جمعی دیگر از آنان)، میتواند اشارهای به حضور انسانها در این جهان (مبدا) و خروج از آن داشته باشد (معاد).
یاد آوری این نکته، علاوه بر یاد کرد رستاخیز و رشد انسانها، درس دیگری از توحید و پایبندی به مسائل اعتقادی میدهد.
پی نوشت:
1.درسنامه مناسک حج، ص۳۳.
2.مناسک نوین، ص۱۳۰.
3. صمیری بحرانی، مفلح، غایة المرام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱، ص۳۶۶،
4.علل الشرائع، ترجمه ذهنى تهرانى، ج ۲، ص: ۲۸۸.
5. شیخ صدوق(ره)، علل الشرائع، ج 2، ص: 311؛ مترجم: ذهنی تهرانی، سیدمحمدجواد .
6. آیه 29 سوره حج
7.امام خمینی.آثار و ابعاد تربیتی و معنوی اسرار و معارف حج از دیدگاه امام - نسخه متنی ص 7
8. آیه 75 سوره زمر
9.امام خمینی.آثار و ابعاد تربیتی و معنوی اسرار و معارف حج از دیدگاه امام - نسخه متنی ص 8
10. آیه 30 سوره بقره
11. امام صادق(ع) فرمود: «همانگونه که با بدنت همراه مسلمانان بر گِرد کعبه طواف میکنى، با قلبت همراه فرشتگان بر گِرد عرش طواف کن».(1)
12.مصباح الشریعة، ص 50، اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1400ق.
13. بحار الأنوار: 55/ 59، باب 7، حدیث 7
14. تفسیر القمی، ج۱، ص۳۷ ذیل سورة البقرة آیات ۳۰ الى ۳۹
15. علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى، ج۲، ص: ۴۳
16. مجمع البیان، ج ۹، ص 10
17. انبیاء/سوره۲۱، آیه۹۷.
18. فیض کاشانی، محسن، محجة البیضاء، ج۲، ص۳۵۰.
19. شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۲، ص۳۱۰.
20. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۴، ص۱۸۸.
21. بقره/سوره۲، آیه۱۱۵.
22. ریشهری، محمد، الحج و العمرة فی الکتاب و السنه، ص۲۰۱.
23. ریشهری، محمد، الحج و العمرة فی الکتاب و السنه، ص۱۰۸، ح۲۰۵.
24. ریشهری، محمد، الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص۱۳۵.
25. حج/سوره۲۲، آیه۲۹ ۳۰.