emamian

emamian

کتاب «رژیم موقت مفهوم و پژوهش‌های تخصصی» که توسط مرکز مطالعات و پژوهشهای الاتحاد تألیف و منتشر شده، در مباحثی تخصصی به بررسی پدیده فروپاشی رژیم موقت صهیونیستی پرداخته است. این کتاب در فصل اول مفهوم رژیم موقت و اذعان شخصیت‌های مختلف بین‌المللی و صهیونیستی را به این موضوع مورد اشاره قرار داده و در فصل‌های بعدی به بررسی ساختارهای امنیتی و تشکیلاتی سرویس‌های جاسوسی و نظامی رژیم صهیونیستی پرداخته و در ادامه بحران‌های فراروی اسرائیل را که منجر به این فروپاشی می‌شود برشمرده است.

بخش دوازدهم

نقشه استراتژیک منطقه و پیامدهای آن برای رژیم صهیونیستی

چالش‌های امنیت داخلی رژیم صهیونیستی در دوره اخیر به‌شکل قابل‌توجهی افزایش یافته و هم‌زمان با آن دشمنان این رژیم به تقویت قدرت خود پرداخته‌اند و همین مسئله اسرائیلی‌ها را مجبور کرده است از ترس هزینه گزافی که باید بپردازند و به‌دلیل چالش‌های فزاینده داخلی از ورود به درگیری نظامی اجتناب کنند، این در حالی است که تهدیدات استراتژیک علیه امنیت رژیم صهیونیستی در برابر قدرت‌های بزرگ منطقه افزایش یافته است.

هرچند سال گذشته نیروهای سرویس امنیتی رژیم صهیونیستی توانستند اسرای جنبش جهاد اسلامی را که از زندان امنیتی جلبوع فرار کرده بود دوباره بازداشت کنند اما فرار این اسرا آرامش امنیتی صهیونیست‌ها را از بین برده اوضاع را در معرض انفجار قرار داد.

کرانه باختری

در کرانه باختری، رژیم صهیونیستی تلاش می‌کند واقعیت این منطقه را بر اساس آرامش امنیتی بهبود ببخشد؛ به‌طوری که مانع از انجام عملیات‌های مقاومتی گسترده فلسطینیان ضد اسرائیل شود، در مقابل جنبش حماس تلاش دارد این معادله صهیونیست‌ها را به چالش بکشد و هم‌زمان با تنزل جایگاه ابومازن (محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین) موقعیت خود را در جامعه فلسطینی بهبود ببخشد و حماس همچنان در تلاش برای بازیابی قدرت خود در کرانه باختری است. در نوار غزه اسرائیل تلاش دارد با میانجیگری مصر اوضاع را آرام نگه دارد و در شرایط فعلی به‌نفع هیچ یک از طرف‌ها در این منطقه نیست که وارد جنگ جدیدی شوند، البته هم‌زمان با این شرایط حماس همچنان در تلاش است مبارزه با اسرائیلی‌ها را در سطح بالایی حفظ کند و شاید این وضعیت در زمانی نزدیک منجر به وقوع یک جنگ دیگر شود.

چالش‌های اسرائیل در سطح امنیتی

در سطح چالش‌های خارجی، ایران به تقویت و تثبیت قدرت و نفوذ خود در منطقه ادامه می‌دهد که این مسئله تهدید بزرگی برای اسرائیل به وجود آورده است، بعد از آن عراق و یمن نیز تبدیل به عرصه‌های چالش‌برانگیز جدید برای رژیم صهیونیستی شده‌اند و در این میان ایران قدرت محور مقاومت را همچنان بیشتر می‌کند، حزب‌الله لبنان نیز به‌عنوان یکی از بزرگترین متحدان ایران، از تهدیدات راهبردی علیه اسرائیل محسوب می‌گردد.

عقب‌نشینی آمریکا از افغانستان

بازتاب خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان به‌شکل قابل‌توجهی روی دوستان ایالات متحده به‌ویژه هم‌پیمانان منطقه‌ای آن منعکس شد و سؤالاتی را درباره ادامه حضور نظامی آمریکا در عراق و سوریه و تلاش واشنگتن برای احیای توافق هسته‌ای با ایران و تشدید تحریم‌های تحمیل‌شده علیه سوریه به وجود آورد، این درحالی است که آمریکا هیچ استراتژی مشخصی در قبال این پرونده‌ها ترسیم نکرده است و این وضعیت منجر به بروز تحرکات منطقه‌ای در اردوگاهِ مقابل واشنگتن شد.

سوریه

آمریکا سال گذشته به مصر و اردن اجازه داد گاز و برق خود را از طریق خط لوله‌های سوریه به لبنان ارسال کنند؛ اما واشنگتن در عین حال آماده کاهش تحریم‌های خود علیه نظام بشار اسد نیست و استراتژی تازه‌ای در قبال سوریه طراحی نکرده است، در این مرحله پیش‌بینی نمی‌شود که نیروهای آمریکایی از شرق سوریه عقب‌نشینی کنند. عقب‌نشینی واشنگتن از افغانستان که فرماندهی ستاد مشترک ارتش آمریکا آن را یک شکست راهبردی توصیف کرد مانعی در برابر خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و عراق دست‌کم در مرحله فعلی به وجود آورده است، این درحالی است که اردن و مصر و کشورهای حوزه خلیج فارس در تلاش برای احیای روابط خود با نظام بشار اسد در سوریه هستند و به این منظور از ابزارهای اقتصادی و سیاسی استفاده می‌کنند، به‌عنوان مثال پادشاه اردن در 3 اکتبر 2021 با بشار اسد گفتگو و تأکید کرد که اردن از ثبات و حاکمیت سوریه حمایت می‌کند، این مسئله گام مهمی در نزدیک کردن دو کشور و در عین حال اعتراف به مشروعیت نظام بشار اسد بود.

لبنان

تلاش‌های بین‌المللی برای تحقق ثبات نظام سیاسی لبنان درحالی ادامه دارد که کشورهایی چون آمریکا و فرانسه نمی‌توانند ادامه حضور قدرتمند حزب‌الله در دولت جدید لبنان را انکار کنند. حزب‌الله همچنان به تثبیت قدرت سیاسی و نظامی خود در لبنان بدون هیچ مشکلی ادامه می‌دهد و دولت نجیب میقاتی، نخست‌وزیر لبنان نیز نه تمایل و نه قدرت محدود کردن گام‌های حزب‌الله را دارد، هم‌زمان با آن قدرت نظامی حزب‌الله و تسلیح آن به موشک‌های دقیق و دیگر سلاح‌های پیشرفته همچنان ادامه دارد.

پیامدهای تحولات داخلی و خارجی بر امنیت صهیونیست‌ها

همان‌طور که گفته شد کشورهای عربی به‌تدریج درحال بازیابی روابط خود با نظام بشار اسد هستند و واشنگتن نیز نمی‌تواند با این موضوع مخالفت کند، از طرف دیگر عدم وجود یک استراتژی روشن و منطقی از جانب ایالات متحده در قبال دمشق موجب شده است تحریم‌های آمریکا علیه سوریه حالت فرسایشی به خود بگیرد و وضعیت نظام سوریه را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی بهبود ببخشد، در این شرایط اسرائیل احساس می‌کند که باید راهبرد جدیدی در قبال پرونده سوریه پیش بگیرد و از آمریکا بخواهد تا فرصت از دست نرفته، وضعیت سوریه را به‌گونه‌ای تغییر دهد که مطابق با منافع امنیت داخلی اسرائیل باشد.

افزایش قدرت حزب‌الله در لبنان

افزایش قدرت حزب‌الله تحت حمایت دولت لبنان یک تهدید راهبردی درجه اول برای اسرائیل محسوب می‌شود و این رژیم نتوانسته است مانع از انتقال سلاح از سوریه به لبنان شود، در این شرایط صهیونیست‌ها باید یک تصمیم راهبردی اتخاذ و بررسی کنند که؛ آیا توان وارد کردن یک ضربه پیشگیرانه و پذیرفتن خطر ورود به جنگ را دارند یا اینکه در برابر قدرت حزب‌الله تسلیم می‌شوند؟

از سوی دیگر استراتژی جنگ بین جنگ‌ها که رژیم صهیونیستی از دهه‌های گذشته دنبال می‌کند متمرکز بر استفاده از قدرت این رژیم بوده اما قدرت طرف‌های مقابل را نادیده گرفته است و اسرائیلی‌ها نمی‌توانند از این روش علیه قدرت دشمن‌های خود استفاده کنند و از ورود به یک جنگ فراگیر هراس دارند، این وضعیت یک معضل بزرگ برای اسرائیل به وجود آورده و نیاز آن را به تقویت استراتژی‌های خود بیشتر کرده است.

کتاب «رژیم موقت مفهوم و پژوهش‌های تخصصی» که توسط مرکز مطالعات و پژوهش‌های الاتحاد تألیف و منتشر شده، در مباحثی تخصصی به بررسی پدیده فروپاشی رژیم موقت صهیونیستی پرداخته است. این کتاب در فصل اول مفهوم رژیم موقت و اذعان شخصیت‌های مختلف بین‌المللی و صهیونیستی به این موضوع را مورد اشاره قرار داده و در فصل‌های بعدی به بررسی ساختارهای امنیتی و تشکیلاتی سرویس‌های جاسوسی و نظامی رژیم صهیونیستی پرداخته و در ادامه بحران‌های فراروی اسرائیل که منجر به این فروپاشی می‌شود را برشمرده است.

بخش دهم

نقش سرویس‌های جاسوسی در تصمیم‌سازی‌های تل‌آویو

ـ نقش سرویس اطلاعات نظامی امان

سرویس اطلاعات نظامی امان بزرگترین سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی است که بزرگترین بخش بودجه کابینه را به خوداختصاص داده است. این سرویس اطلاعاتی اسرائیل که همانند سایر مراکز و موسسات وابسته به کابینه و ارتش رژیم صهیونیستی یک سرویس جاسوسی محسوب می‌گردد ارزیابی‌ها واطلاعات راهبردی در اختیار کابینه‌های مختلف این رژیم قرار می‌دهد و نقش اساسی در تصمیم‌گیری‌های اسرائیل دارد. اطلاعاتی که توسط امان ارائه می‌شود نقش اساسی در انجام عملیات‌های جاسوسی دارند و این اطلاعات محرمانه هستند. اما بخشی از آنها به شکل خام توسط کارشناسان اسرائیلی فاش می‌گردد. اطلاعات مذکور در اختیار وزیر جنگ و نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی و دیگر تصمیم‌گیرندگان این رژیم قرار می‌گیرد و گزارش ارزیابی اطلاعاتی سالانه اسرائیل نیز توسط امان صادر می‌شود.

ـ نقش سرویس اطلاعات و امنیت عمومی (شاباک)

با وجود اینکه شاباک کوچکترین سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی محسوب می‌گردد اما در عین حال امنیتی‌ترین سرویس این رژیم بوده و تاثیر زیادی بر عملیات تصمیم‌گیری در نهادهای سیاسی و نظامی اسرائیل دارد و نمی توان نقش آن را با سایر سرویس‌های امنیتی این رژیم مقایسه کرد.

همه منابع و رسانه‌های صهیونیستی اتفاق نظر دارند که اگر توصیه‌های سایر سرویس‌های امنیتی اسرائیل با اطلاعات شاباک مغایرت داشته باشد، کابینه اسرائیل توصیه‌های مذکور را رد می‌کند.در جریان انتفاضه الاقصی فلسطینیان در سال 2000 شاباک مسئول ترسیم سیاست‌های سرکوبگرانه علیه فلسطینیان بود و این سیاست‌های رژیم نژادپرست صهونیستی را تشدید می‌کرد. این نفوذ گسترده شاباک در محافل تصمیم‌گیری تل‌آویو به اندازه‌ای است که «ناحوم برنیگ» کارشناس امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی در روزنامه یدیعوت آحارانوت می‌گوید رئیس شاباک حاکم واقعی اسرائیل است.

ـ نقش سرویس امنیت خارجی (سرویس جاسوسی موساد)

موساد نقش مهمی در ترسیم سیاست‌های خارجی رژیم صهیونیستی دارد و این سرویس جاسوسی از طریق «یوسی کوهن» رئیس سابق خود روابط با کشورهای عربی را سازماندهی می‌کرد و در راس پروژه عادی‌سازی و توسعه مناسبات با اعراب بود تا از این طریق کشورهای عربی را وادار کند که با اسرائیل به عنوان یک «کشور» رسمی تعامل داشته باشند.

ـ نقش مرکز مطالعات سیاسی (مماد)

مرکز مطالعاتی مماد وابسته به وزارت خارجه رژیم صهیونیستی است که در زمینه ارزیابی مواضع سیاسی در سایه اطلاعات رسیده به آن کار می‌کند. این اطلاعات شامل اطلاعات امنیتی و سیاسی از دفاتر و کنسولگری‌های تابع مماد در کشورهای مختلف است. این مرکز صهیونیستی نسبت به مراکز وابسته به امان و موساد نقش کمتری در تصمیم‌گیری‌های تل‌آویو دارد و از مطالعات آن در زمینه فعالیت‌های سیاسی وزارت خارجه اسرائیل استفاده می‌شود. کارشناسان و پژوهشگران مماد گاهی در نشست‌های کابینه رژیم صهیونیستی برای ارزیابی مواضع امنیتی حاضر شده و توصیه‌ها و پیشنهادات خود را در عرصه‌های مختلف ارائه می‌دهند.

این مرکز از مهمترین مراجع ایجاد شبکه روابط گسترده با مسئولان سیاسی و نظامی و امنیتی و دیپلماتیک با کشورهای عربی و دیگر کشورهای جهان است. مماد نقش مهمی در توسعه مناسبات بین رژیم صهیونیستی و کشورهای اروپایی و آسیایی و به طور خاص کشورهای آفریقایی دارد. این مرکز همچنین نقش مهمی در برگزاری مباحثات میان سیاستمداران اسرائیلی و عرب طی دهه‌های گذشته داشته است.

بارزترین ابزارهای جمع‌آوری اطلاعات در سرویس‌های جاسوسی اسرائیل

سرویس‌های اطلاعاتی و جاسوسی در سراسر جهان برای کسب اطلاعات جهت انجام عملیات‌های خود از ابزارهای متعددی بهره می‌گیرند که در این میان روش‌هایی که صهیونیست‌ها به این منظور پیش گرفته‌اند متفاوت تر از دیگر سرویس‌های اطلاعاتی و جاسوسی دنیاست:

ـ عنصر انسانی: جذب جاسوسان و استفاده از آنها

با وجود اینکه ابزارهای متعددی برای جمع‌آوری اطلاعات از اهداف جاسوسی وجود دارد مانند: دستگاه‌ها و تسلیحات مدرن در عرصه هوایی و زمینی و دریایی، ابزارهای پیشرفته اطلاعاتی و رسانه‌‌ای، سرویس‌های ماهواره‌های پهپادهای جاسوسی، شبکه‌های اینترنتی و... که در اختیار سرویس‌های جاسوسی اسرائیل قرار دارد اما هنوز هم عنصر انسانی مهمترین ابزار عملیات‌های جاسوسی این رژیم محسوب می‌گردد؛ چرا که عنصر انسانی قدرت تجزیه وتحلیل و برقراری ارتباط میان اطلاعات را دارد و همچنین با بهره‌گیری از امکانات عقلی و فکری می‌تواند اطلاعات مفیدی ارائه دهد و همچنین اطلاعات عنصر انسانی قابل اعتمادتر است. بنابراین سرویس‌های جاسوسی رژیم صهیونیستی فعالیت‌های خود را با هدف جذب جاسوس روز به روز افزایش می‌دهند و روش‌های متعددی به این منظور به کار می‌گیرند. از جمله بارزترین روش‌های سرویس‌های جاسوسی اسرائیل برای جذب مزدور می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

ـ سوءاستفاده از مسائل جنسی: سرویس‌های جاسوسی رژیم صهیونیستی از تمایلات جنسی افراد به ویژه جوانان در سراسر جهان برای جذب آنها استفاده می‌کنند. در این روش قصه از آنجا شروع می‌شود که یک زن جوان با طعمه‌های سرویس‌های جاسوسی اسرائیل تماس تلفنی برقرار می‌کند یا در شبکه‌های اجتماعی با آنها ارتباط می‌گیرد. این ارتباط چندین ماه به شکل عادی ادامه پیدا می‌کند و سپس روابط نامشروع آغاز می‌گردد و افرادی که طعمه سرویس‌های جاسوسی رژیم صهیونیستی شده‌اند احساس می‌کنند همه چیز عادی است و به مرور در این روابط غرق می‌شوند و در مرحله پایانی، زن جوانی که مامور به دام انداختن افراد مذکور است آنها را برای همکاری تحت فشار و باج‌خواهی قرار می‌دهد.

ـ سوءاستفاده از نیازهای انسانی مانند درمان و تحصیل و کار: سرویس‌های جاسوسی رژیم اشغالگر از این روش بیشتر علیه ملت فلسطین به ویژه در نوار غزه که تحت محاصره شدید قرار دارد استفاده می‌کند. این سرویس‌ها از این راه کثیف فلسطینیان را تحت باج‌خواهی و فشار قرار داده و از نیازهای انسانی آنها سوءاستفاده می‌کنند؛ به این صورت که از خلال ارتباط مستقیم یا تماس تلفنی، افرادی را که نیاز شدیدی به خدمات انسانی همچون درمان خود و خانواده‌هایشان در خارج دارند مورد هدف قرار می‌دهند و به آنها وعده می‌دهند که در صورت همکاری با این سرویس‌ها امکانات لازم برای پایان دادن به درد و رنج آنها را فراهم می‌سازند. این روش از جمله کثیف‌ترین ابزارهای رژیم اشغالگر برای جذب مزدور است. نهادهای جاسوسی این رژیم همچنین افرادی را که نیاز به تحصیل در خارج از کشور دارند طعمه قرار می‌دهند و آنها در همه جا و حتی در خارج از فلسطین از طریق دفاتر جاسوسی موساد تحت نظر هستند.

ـ سوءاستفاده از وضعیت اقتصادی: در این روش موسسات جاسوسی رژیم صهیونیستی افرادی را که نیاز مالی شدید دارد مورد هدف قرار داد و با تحریک و فریب آنها سعی در جذبشان دارند. سرویس‌های جاسوسی اسرائیل به این منظور طعمه‌های خود را تحت فشار قرار داده و مدام به آنها اصرار می‌کنند و یک زندگی رویایی به آنها وعده و قول می‌دهند که همه مشکلات مالیشان را حل کنند. از این روش اغلب در خارج از فلسطین و کشورهای مورد هدف استفاده می‌شود و افرادی که طعمه شده‌اند بعد از مدتی متوجه می‌شود دست به یک جنایت بزرگ زده و به کشور خودشان خیانت کرده‌اند.

ـ جذب جاسوس در شبکه‌های اینترنتی: افسران نهادهای جاسوسی اسرائیل سعی در هماهنگی شبکه‌های اینترنتی برای به دام انداختن جوانان دارند و فریبکاری آنها در این عرصه شامل موارد زیر می‌شود:

-فریب الکترونیکی

-فریب عاطفی

-فریب جنسی

-فریب اطلاعاتی

ـ مهندسی اجتماعی: در این روش طعمه مورد نظر بدون اینکه بداند به طرق مختلف همانند ارتباط مستقیم یا تلفنی یا در فضای مجازی اطلاعاتی را در اختیار افرادی قرار می‌دهد که در ظاهر برای امور سازگار با ماهیت طبیعی انسان همچون درخواست کمک و... به او نزدیک شده‌اند و اعتماد وی را جلب می‌کنند.به عنوان مثال افسران نهادهای جاسوسی اسرائیل در این روش از طریق شبکه‌های اجتماعی با علایق افراد مختلف آشنا شده و شروع به برقراری روابط با آنها می‌کنند. در برخی موارد این افسران خود را نماینده شرکت‌ها و موسسات دولتی معرفی کرده و بعد از ارتباط با طعمه‌های خود از آنها دعوت به همکاری در شرکت‌ها و موسسات خاص یا انجمن‌های بشردوستانه می‌کنند.

پیری بخشی از زندگی است ولی با رعایت شیوه زندگی سالم، کاهش وزن، فعالیت بدنی منظم و تغذیه سالم می‌توان به نهایت سلامت جسم و روان در این دوران دست یافت. در این گزارش ۱۰ مورد از مهمترین مواد غذایی ضدپیری را معرفی می‌کنیم.

۱- پروتئین

پروتئین در حفظ و ایجاد حجم عضلات نقش اساسی دارد. علاوه بر این، پروتئین در تمام سلول‌های بدن مورد استفاده قرار می‌گیرد و در رشد مو، ناخن، پوست و سلامت سیستم ایمنی نیز تاثیرگذار است.

بعد از ۴۰ سالگی به طور متوسط سالانه یک تا دو درصد از حجم عضلات به صورت طبیعی کاسته شده و در یک دوره ۱۵ تا ۲۰ ساله موجب ضعف عمومی بدن و آسیب‌پذیری در برابر انواع بیماری‌ها می‌شود.

به اعتقاد محققان افراد سالمند باید به ازای هر کیلوگرم از وزن خود، روزانه ۱.۲ گرم پروتئین مصرف کنند. استفاده از پودرهای مکمل پروتئین می‌تواند ورزانه بین ۲۴ تا ۵۰ گرم از پروتئین موردنیاز بدن را تامین کند اما بهترین منابع طبیعی پروتئین شامل گوشت قرمز، مرغ، ماست، ماهی و کینوا هستند.

۲- مولتی ویتامین‌ها

مولتی‌ویتامین‌ها انواع مواد مغذی موردنیاز بدن را فراهم می‌کنند. البته مصرف مولتی ویتامین‌ها نمی‌تواند جایگزین یک رژیم غذایی سالم و سبک زندگی صحیح شود، اما کمبود مواد مغذی را تا حد قابل قبولی جبران می‌کند.

در حال حاضر تولید مولتی ویتامین‌ها در بسیاری از کشورها تحت نظر سازمان غذا و دارو انجام می‌شود و استفاده از مولتی‌ویتامین‌های آزمایش شده و مورد تایید این سازمان، بهترین گزینه است.

۳- کوآنزیم Q۱۰

کوانزیم Q۱۰ یا CoQ۱۰ یک آنتی‌اکسیدان قدرتمند است که انرژی لازم برای فعالیت تمام سلول‌ها را تامین می‌کند افزایش سن کاهش می‌یابد. این ماده استرس اکسیداتیو را که موجب تسریع پیری می‌شود، کاهش داده و روند پیری را کند می‌کند.

۴- اسیدچرب امگا ۳

اسیدهای چرب امگا ۳ در عملکرد سایر اندام‌های بدن نقش دارند. مطالعات محققان دانشگاه داکوتای جنوبی واقع در آمریکا نشان می‌دهد که رژیم غذایی حاوی اسیدچرب امگا ۳، مانع از تحلیل مغز و بیماری آلزایمر می‌شود.

تحقیقات محققان دانشگاه آکسفورد نشان می‌دهد اسید چرب امگا ۳ اختلالات خواب را از بین می‌برد. اسیدهای چرب امگا ۳ باعث کاهش التهاب و رفع افسردگی می‌شوند.

نیاز زنان، مخصوصا زنان یائسه به امگا ۳ بیشتر است. حجم هیپوکامپ مغز زنانی که در وعده‌های غذایی خود از این اسید چرب استفاده می‌کنند، ۲.۷ درصد بیشتر از سایرین است. این بخش از مغز، به محض شروع بیماری آلزایمر و قبل از بروز علایم اولیه، تغییر شکل پیدا می‌کند.

تحقیقاتی که سال گذشته انجام شد نشان داد که اسیدچرب امگا ۳، قادر به عبور از سد خونی مغزی است که در بیماران مبتلا به آلزایمر وجود دارد. برخی از مهمترین منابع وجود اسید چرب امگا ۳ عبارتند از:

• انواع ماهی • خاویار • روغن زیتون • حبوبات • تخم مرغ • ریحان • اسفناج • گردو • میگو • گل گلم • ماهی آزاد • ساردین • دانه سویا • کلم بروکلی

۵- کورکومین

این آنتی اکسیدان قوی، ماده موثر زردچوبه است و اثر ضدپیری قوی دارد. به مرور زمان سلول‌ها دچار فرایندی موسوم به پیرشدگی سلول شده و توانایی تولید مثل خود را از دست می‌دهند. تجمع چنین سلول‌هایی در بدن موجب تشدید فرایند پیری می‌شود. کورکومین دارای ماده فعالی است که فرایند پیرشدگی سلول را به تاخیر می‌اندازد و در نتیجه فرایند پیری را کندتر می‌کند.

زردچوبه سبب بهبود حافظه و تمرکز در سالمندان می‌شود، همچنین در کاهش استرس و احساس خستگی و افزایش آرامش نقش دارد. کورکومین موجود در زردچوبه با کاهش التهاب و بهبود جریان گردش خون، سبب بهبود عملکرد مغز می‌شود.

۶- ویتامین A

این ویتامین محلول در چربی و یک آنتی‌اکسیدان بسیار قوی است. ویتامین A رطوبت پوست را افزایش داده و انعطاف‌پذیری پوست را افزایش می‌دهد. سیب زمینی، کدو تنبل، انواع کلم، اسفناج، نخودفرنگی، خرمالو، هویج، فلفل، زردآلو، انبه، تخم مرغ وکره حاوی این ویتامین هستند.

مصرف حداکثر ۹۰۰ میکروگرم ویتامین A‌ در روز برای مردان و ۷۰۰ میکروگرم برای زنان توصیه شده است که می‌تواند از مواد غذایی یا مکمل‌ها تامین شود.

۷- ویتامین C

ویتامین C یا اسیداسکوربیک یک ماده مغذی محلول در آب با خاصیت آنتی‌اکسیدانی است. این ویتامین برای تقویت سیستم ایمنی بدن و محافظت از پوست و مو ضروری است. مرکبات، گوجه فرنگی، کدو حلوایی، انواع کلم، اسفناج، خربزه و طالبی، شلغم، فلفل دلمه‌ای، آناناس، نخود فرنگی و کیوی سرشار از ویتامین C هستند.  

۸- کلاژن

مصرف کلاژن همراه با فعالیت بدنی موجب کندی از دست رفتن عضلات و تسریع چربی‌سوزی می‌شود. این ماده خاصیت کششی پوست را در زنان میانسال بهبود می‌بخشد و درد مفاصل را کاهش می‌دهد. کلاژن در اغلب محصولات گوشتی یافت می‌شود.

۹- ویتامین B۱۲

با افزایش سن، جذب ویتامین B۱۲ در بدن کمتر می‌شود و مصرف مکمل‌های این ویتامین می‌تواند آثار پیری عادی مانند اختلال شناختی و کاهش قابلیت تحرک را به تعویق بیاندازد. این ویتامین تنها در بدن جانوران یافت می‌شود و به همین علت گیاهخواران باید از مکمل‌های حاوی این ماده استفاده کنند. ماهی، گوشت قرمز، تخم مرغ، لبنیات و ماکیان منابع سرشار این ویتامین هستند.

۱۰- ویتامین E

ویتامین E یک ماده مغذی محلول در چربی است که عملکرد آنتی‌اکسیدانی دارد و سیستم ایمنی بدن را تقویت می‌کند. اسفناج، بادام، دانه آفتابگردان، میگو، روغن زیتون، ماهی، کلم بروکلی، کدو حلوایی، بادام زمینی، شلغم، چغندر، خرمالو، کیوی و مارچوبه، مهمترین منابع ویتامین E هستند.

جمعه, 11 آذر 1401 10:36

کاهش استرس به 8 روش موثر

بدن انسان در مقابل برخی رویدادها عکس‌العملی از خود نشان می‌دهد که باعث اضطراب شخص می‌شود. در ادامه این مطلب راه حل هایی اشاره می شوند که تا حدی به کاهش استرس و اضطراب کمک می کنند. 

 احساسات خود را باور کنید
‌هیچ‌وقت به‌خودتان نگویید که شما نباید آنچه را انجام می‌دهید احساس کنید.(جلوی احساس خود را نگیرید). نگویید: من الان نباید دچار استرس شوم. شما باید همیشه احساسات خود را قبول کنید در غیراین صورت آن احساسات به‌زودی بر شما غلبه می‌کنند. اگر شما قبول کنید که استرس دارید یک قدم جلو هستید و بهتر می‌توانید بر آن غلبه کنید.

مسئولیت احساسات خود را قبول کنید
خالی کردن حالات استرس خود روی دیگران بسیار کار ساده‌ای است. ولی سعی کنید که هیچ‌ وقت با دیگران رفتار نامناسبی نداشته باشید. اگر با دیگران بر خلاف میل آنها رفتار کنید باعث می‌شود که آنها ناراحت شده و ناراحتی خود را بر سر شما خالی کنند. 

سرزنش کردن فقط باعث استرس بیشتر شما می‌شود. زیرا اشتیاق،خود مستقیما با عوامل قابل کنترل شما در ارتباط است.آنچه غیرقابل دسترسی است شما را مشتاق می‌کند. اگر شما همسرتان را به‌خاطر داد زدن سرزنش می‌کنید پس تنها راه‌حل این است که همسرتان صدایش را پایین بیاورد. که در این حالت اشتیاق و استرس هر دوی شما افزایش می‌یابد زیرا شما نمی‌توانید تاثیر زیادی روی صدای همسرتان داشته باشید.

اما زمانی‌که شما مسئولیت کار خود را قبول کردید آن وقت فاکتور سرزنش کردن از بین می‌رود.و شما با واقعیت روبه‌رو شده و قربانی دیگران نمی‌شوید و می‌توانید کنترل احساسات خود را در دست بگیرید لذا مسئولیت شما باعث می‌شود تا نسبت به احساسات خود کاری انجام دهید.

اگر شخصی باعث اضطراب شما می‌شود، او را صدا کنید و به او بگویید چه احساسی نسبت به او دارید و چرا این احساس را دارید و چه می‌توان کرد که این احساس از بین برود. این موضوع را با سرزنش کردن آنها بدتر نکنید. همیشه راجع به مشکل خود فکر کنید، نه راجع به شخص به‌خصوصی.

نفس کشیدن 
زمانی‌که اضطراب وجود شما را فرا  می‌گیرد، ناخودآگاه نفس‌های کوتاه می‌کشید. این اولین مرحله قبل از جدال و یا خاموشی و سکوت است که اینها خود باعث صدمه زدن به گفت‌وگو می‌شود. بنابراین در این مواقع نفس‌های عمیق بکشید، این کار باعث کاهش اضطراب می‌گردد.

 استراحت کوتاهی بکنید
از صحنه خارج شدن همیشه فکر شما را تازه می‌کند. البته نیازی به سفر‌های بلندمدت نیست بلکه یک استراحت کوتاه ‌مدت تنها چیزی است که به آن نیاز دارید. قدم زدن و یا تمرین در باشگاه ورزشی کافی است.بهتر است فعالیت کنید تا هورمون‌های مخالف و ضد‌حالت‌های فعلی در شما ایجاد شود. ورزش همیشه باعث ریلکس شدن بدن می‌شود.

دوری از محل اضطراب باعث آرامش فکر شده و فرصتی جهت مقابله با مشکل به شما می‌دهد. حتما سعی کنید بعد از استراحت مشکل را با طرف مقابل بازگو کنید در غیراین صورت فقط وقفه‌ای در مشکل به‌وجود آمده است بدون آنکه مشکل شما بر طرف گردد.

انعطاف پذیر باشید
استرس غیرقابل اجتناب است و مانند طلوع و غروب خورشید اتفاق می‌افتد. پس بهترین راه مبارزه با آن تغییر رفتار و برخورد با دیگران است. نرم باشید نه سخت. با توجه به کلام افراد نشانه‌های استرس را تشخیص داده و سپس خودتان را با آن تطبیق دهید. با کمی انحراف و گذشتن از علائق خود دیگران را در به ‌دست آوردن نیازهایشان کمک کنید.

نیازی به سختی کشیدن و تحمل سفرهای دور و دراز نیست فقط به صحبت‌های دیگران گوش دهید و توجه داشته باشید که این روش به خوبی باعث کاهش استرس می‌گردد.

راجع به مشکل بعد از وقوع آن صحبت کرده و بحث کنید
این موضوع را اگر با موضوع قبلی یعنی انعطاف پذیری ادغام کنید می‌توانید افراد مضطرب را کنترل کنید. شما حتما باید بعد از یک اتفاق تنش‌زا (بعد از آرام شدن) راجع به آن صحبت کنید، در غیر این صورت آن مشکل به شکل فجیع تری تکرار خواهد شد. اگر شخصی را می‌شناسید که  زود عصبانی می‌شود به او بگویید که موضوع زیر را بخواند. 

اضطراب و استرس شیمیایی
3 مورد ذکر شده زیر باعث استرس و اضطراب شده و شما باید از آنها دوری کنید.

الف) نیکوتین
این ماده هم در کوتاه مدت باعث آرامش شده ولی در درازمدت به فرد صدمه می‌زند. اگرچه کشیدن یک سیگار در همان لحظه باعث آرامش می‌گردد ولی ضربان قلب را افزایش داده و نفس‌ها را کوتاه می‌کند و ضررهای بیشمار دیگری نیز دارد.

ب) کافئین
از این داروی محرک دوری کنید به جای قهوه از یک نوشابه  دیگربا کافئین کمتر مثل چای استفاده کنید.

ج) شکر
غذاهای شیرین باعث افزایش گلوکز می‌شود. می‌توانید از غذاهایی با شکر کمتر استفاده کنید مثل انواع نان سبوس‌دار.

از دیگران در مورد عکس العمل های خودتان در زمان استرس سوال کنید
شما حتما باید این‌کار را بکنید زیرا در موقع استرس متوجه بسیاری از مسائل و رفتارهایی که از شما سر می‌زند نیستید و فراموشی کوتاه مدت اجازه بازیابی مسائل را به شما نمی‌دهد. همچنین اطلاع‌یافتن از رفتارهایتان می‌تواند به شما کمک شایانی بکند. اگر دیگران بگویند که شما در هنگام استرس فریاد می‌زنید، به‌خود آمده و خواهید دانست که باید استرس خود را کاهش داده و سپس به گفت‌وگو بپردازید.

پنجم جمادی الاولی سالروز ولادت عقیله بنی هاشم، حضرت زینب (س) است که به این مناسبت به انتشار «دیدگاه اهل بیت(ع) درباره حضرت زینب (س)» خواهیم پرداخت:

 

حضرت زینب(سلام الله علیها) یکی از بانوانی است که گرچه درخشش، فضل و مقام بی‌نظیرش پس از جریان کربلا بر همگان واضح است و نقش ایشان در قیام برادرش حضرت سید الشهدا(علیه السلام) هرگز مخدوش یا در تاریخ گم نشده، اما با این همه شرح زندگی این بانوی فاضله فرزانه پیش از واقعه کربلا و پس از آن، چندان برای ما روشن نیست، به طوری که حتی محل دفن و قبر شریفش (همچون مادر بزرگوارش) با اختلافاتی نقل شده و قطعی نیست.

 

با این همه سعی می‌کنیم تا با استناد به سخنان معصومین(علیهم السلام) به ترسیم جایگاه حضرت زینب کبری بپردازیم.

 

بر اساس روایات وقتی این دختر بزرگوار امیرمؤمنان علی(علیه السلام) متولد شد، حضرت زهرا(علیها السلام) از ایشان خواست، تا نامی برای این نوزاد انتخاب نماید که حضرت علی(علیه السلام) می‌گوید در نامگذاری فرزندانم بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیشی نمی‌گیرم. چون پیامبر از سفر بازگشت، حضرت زهرا(علیها السلام) بچه را به ایشان دادند و پیامبر فرمود واللّه در نامگذاری خودت و بچه‌هایت بر خدا پیشی نگرفتم و پیامبر از جانب خدا نام زینب برای این دختر قرار داد، و فرمود علی، خودش زینت اهل دنیاست، اما این دختر به جایی می‌رسد که زینت پدر می‌شود. [۱]

 

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در مورد فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) می‌فرماید: «وُلدِ فاطِمَةَ فَانَا وَلِیُّهُم وَ عُصبَتُهُم، وَ هُم خُلِقُوا مِن طِینَتِی ویل للمکذبین بفضلهم، من أحبهم أحبه اللّه و من أبغضهم أبغضه اللّه؛ فرزندان فاطمه (حسن، حسین، زینب، و امّ کلثوم)، که من ولی و سرپرست نَسَبی آنها هستم، از طینت و خمیره ذات من آفریده شده‌اند، وای بر آن کسان که فضل و بزرگواری ایشان را تکذیب کند و هر که آنها را دوست بدارد، خدا او را دوست می‌دارد، و هر که با آنها دشمن باشد، خدا او را دشمن دارد».[۲] همچنین پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) درباره حضرت زینب چنین فرمود: «مَن بَکی عَلی مصائبِ هذِهِ البِنتِ کانَ کَمَن بَکی عَلی أخَوَیهَا الحَسَنِ و الحُسَینِ؛ هر کس بر مصیبت‌های این دختر (زینب) بگرید، همانند کسی است که بر برادرانش، حسن و حسین گریسته باشد».[۳]

 

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در جائی دیگر می‌فرماید: «زینب با هزار سختی به انواع بلاها گرفتار خواهد شد».[۴] از آن حضرت روایت دیگری وجود دارد: «وصیّت می‌کنم حاضرین و غائبین امّت را که این دختر را به حرمت پاس بدارند، همانا وی مانند خدیجه کبری است».[۵]

 

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در علت گریه‌اش در تولد حضرت زینب فرمود: گریه‌ام به این علت است که این دختر دوست داشتنی من سرنوشت غمباری خواهد داشت، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلاتی دردناکی رو به رو می‌شود و چه مصیبت‌های بزرگی را به خاطر رضای خداوند با آغوش باز استقبال می‌کند. [۶]

 

از نگاه حضرت علی(علیه السلام) نیز حضرت زینب، دارای جایگاه خاصی بود و به او احترام بسیاری قائل می‌شد. چنانکه نقل شده وقتی اهل بیت(علیهم السلام) می‌خواستند به زیارت مرقد پیامبر(صلی الله علیه و آله) بروند، امام علی(علیه السلام) جلوتر می‌رفتند، تا راه را باز کنند و حسنین(علیهما السلام) اطراف حضرت زینب را می‌گرفتند و امیرمؤمنان چراغ‌های حرم پیامبر(صلی الله علیه و آله) را خاموش می‌کرد، تا کسی قد و قامت حضرت زینب را مشاهده نکند. [۷]

 

از منظر حضرت علی(علیه السلام) دخترش دارای جایگاه ممتاز علمی بود به طوری که این شایستگی را داشت تا برای بانوان کوفه تفسیر قرآن بگوید. یک سال پس از استقرار حضرت علی(علیه السلام) در کوفه، زنان و دختران مشتاق دانش، به امام پیام فرستادند و گفتند: «ما شنیده‌ایم که دختر شما، حضرت زینب‌ همانند مادرش، زهرای مرضیّه، منبع سرشار دانش و دارای علوم و کمالات است. اگر اجازه بدهید به محضرش حاضر شده و از آن سرچشمه دانش بهره‌مند شویم». امام علی‌(علیه السلام) نیز اجازه داد، تا دختر عالمه‌اش، بانوان مسلمان کوفه را آموزش داده و مشکلات علمی و دینی آنان را حل کند. زینب‌(علیها السلام) آمادگی خود را اعلام نمود و بعد از دیدارهای مقدماتی، جلسه تفسیر قرآن برای آنان تشکیل داد و پرسش‌ها و شبهات آنان را جواب می‌داد. [۸]

 

بنابر روایتی حضرت علی(علیه السلام) در هنگام شهادت خود حضرت زینب(علیها السلام) را از وضعیتی که برای او پیش می‌آید، آگاه می‌کند، در این روایت آمده: «در واپسین لحظات عمر مبارک امام علی(علیه السلام) دخترش زینب از پدر می‌خواهد تا حدیثی که ‌ام ایمن برایش نقل کرده را بازگوید. علی(علیه السلام) می‌فرماید دخترم، گویا تو و دختران اهل بیت را می‌نگرم که به صورت اسیر و در نهایت پریشانی وارد این شهر (کوفه) می‌کنند، به گونه‌ای که بیم دارید مردم به سرعت ‌شما را بربایند. دخترم! آن روز صبر کنید، صبر کنید، سوگند به خداوندی که دانه را می‌شکافد و انسان را خلق می‌کند، در آن روز در سراسر روی زمین غیر از شما و دوستان و شیعیان شما، دوستی دیگر برای خدا نخواهد بود...».[۹]

 

حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز درباره دخترش زینب چنین می‌فرماید: «محبت دخترم زینب به حسین بی‌نهایت است، که بی‌دیدار حسین آرام نمی‌گیرد. اگر بوی حسین را نشنود، قالب تهی می‌کند».[۱۰]

 

امام حسین(علیه السلام) نیز نسبت به خواهرش حضرت زینب(علیها السلام) توجه و علاقه خاصی داشت و همین طور زینب کبری نیز ادب و احترام و محبت ویژه‌ای برای برادرش قائل بود که این مطلب از القاب حضرت زینب آشکار است: نائبة الحسین؛ جانشین و نماینده حضرت حسین(علیه السلام) و عدیلة الخامس من اهل الکساء؛ همتای پنجمین نفر از اهل کساء (امام حسین) از این جمله است. [۱۱]

 

ادب و احترام حضرت زینب‌(علیها السلام) به برادر خود آن‌چنان بود که هنگامی که عبداللَّه بن عباس به امام حسین(علیه السلام) گفت: شما که به این سفر خطرناک می‌روید چرا زن‌ها را با خود می‌برید؟ حضرت زینب‌ با شنیدن این سخن سر از محمل خود برآورده و فرمود: «ای پسر عباس! آیا می‌خواهی بین من و برادرم جدایی بیندازی؟ هرگز من از او جدا نخواهم شد».[۱۲]

 

محبت امام حسین(علیه السلام) و زینب(علیها السلام) علاقه‌ای متقابل و استثنایی بود. امام نیز فوق العاده حضرت زینب را عزیز و گرامی می‌داشت، [۱۳] ایشان را محرم راز و امین خود می‌دانست و ودایع خویش را به ایشان سپرد و اسرار امامت را به ایشان سپرد. [۱۴] این مسئله مقام و شأن حضرت زینب(علیها السلام) را گواهی می‌دهد. به حدی که هنگام دیدار امام با خواهر خویش برای او جا باز می‌کرد و با شادمانی ایشان را در کنار خود می‌نشاند و در قرب جوارش بود. [۱۵]

 

امام حسین(علیه السلام) که خود معصوم و واسطه فیض الهی است و مقام بالای دارد، هنگام وداع آخر به خواهرش زینب کبری فرمود: «یا اُختاه لا تَنْسِینی فِی نافِلَةَ اللَّیْل؛ خواهرم! در نماز شب مرا فراموش نکن».[۱۶]

 

امام زین‌العابدین(علیه السلام) که در طول اسارت فداکاری‌های حضرت زینب را بارها مشاهده کرده بود درباره ایشان می‌فرماید: «عمه‌ام، زینب‌ در مدت اسارت، غذایی را که به عنوان سهمیه و جیره می‌دادند، بین کودکان تقسیم می‌کرد؛ زیرا در شبانه‌روز به هر یک از ما یک قرص نان می‌دادند. او سختی‌ها و تازیانه‌ها را به جان خود می‌خرید و نمی‌گذاشت بر بازوی کودکان اصابت کند. [۱۷]

 

در روایتی از حضرت زین العابدین (علیه السلام) که گویای جایگاه رفیع ایشان می‌باشد، آمده است: «عمتی زینَب ما تَرکت تَهجدَها طولَ دَهرها حتّی لیلة حادی عشر من المُحَّرم؛ عمه جانم زینب در طول زندگی‌اش نماز شبش را ترک نکرد؛ حتی شب یازدهم مُحرّم».[۱۸]

 

در شب یازدهم محرم، علی‌رغم آن‌همه خستگی و فرسودگی و مشاهده آن‌همه آلام روحی، نماز شب خود را خواند. امام سجادعلیه السلام فرمود: «عمه‌ام، زینب‌ در مسیر کوفه تا شام تمام نمازهای واجب و مستحب را اقامه می‌کرد و در برخی منازل به سبب گرسنگی و ضعفی که بر وی عارض شده بود، نماز را نشسته خواند».[۱۹]

 

امام سجاد(علیه السلام) در روایتی دیگر در بیان جایگاه حضرت زینب می‌فرماید: «خدا حق عمه‌ام زینب را بر ما و شیعیان ما حلال بگرداند!».[۲۰] فاطمه دختر امام حسین(علیه السلام) می‌گوید: «عمّه‌ام زینب در آن شب (شب عاشورا)، در محراب عبادتش ایستاده دعا می‌خواند و به خدا استغاثه می‌کرد، آن شب دیدگان هیچ یک از ما به خواب نرفت و آه و ناله‌ ما فرو ننشست».[۲۱] در روایت دیگری درباره عمه اش فرمود : ای عمه خدا را شکر که تو دانشمندی هستی که بدون استاد به این مقام نایل شدی و تو فهمیده‌ای هستی که به ذات خود در این فضل برتری داری. [۲۲]

 

از سخنان حضرت‌ زینب(علیها السلام) در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام، خطبه‌ها و سخنرانی‌هایی که در فرصت‌های مختلف در برابر ستمکاران و طاغیان آن زمان و مردم دیگر ایراد فرمود، به خوبی معلوم می‌شود که مراتب علم و دانش و کمال آن بانوی بزرگوار از راه تحصیل و تعلیم و اکتسابی نبوده است. [۲۳] از طرفی می‌دانیم که برترین درجه علم، علمی است که از ذات الهی به انسان افاضه می‌شود که به تعبیر قرآن مجید، علم «لَدُنّی» می‌باشد: «و عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلما؛ علم فراوانی از نزد خود به او (حضرت خضر) آموختیم» [۲۴] درباره زینب کبری‌(علیها السلام) باید گفت علاوه بر اینکه ایشان بانویی سرشار از بینش و بصیرت بود، به شهادت امام سجاد(علیه السلام) ایشان «علم لَدُنّی» را داشت چرا که خطاب به عمّه‌اش فرمود: «أنْتِ بِحَمْدِاللَّه عالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ و فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَة؛ به حمداللَّه تو دانشمند معلم‌ندیده و فهمیده‌ای فهم نیاموخته هستی».[۲۵] و این سخن امام سجاد(علیه السلام) در تأیید مقام علمی عمه بزرگوارش حضرت زینب می‌باشد.

 

امام صادق(علیه السلام) نیز در تبیین جایگاه حضرت زینب فرموده است «اگر کسی بر مصیبت عمّه‌ام زینب که با برادر شریک بودند گریه کند و تشکیل مجالس ذکر ما بدهد یا بشنود و گریان شود اگر به قدر بال مگس چشمش در این مصیبت تر شود خداوند او را بیامرزد، این است ثواب و اجر گریه‌کنندگان بر مصیبت حضرت زینب. [۲۶] در روایتی آمده است که شخصی از امام صادق (ع) سؤال کرد: آیا پیامبر (ص) چنین فرموده است: همانا فاطمه پاکدامن است پس خداوند ذریۀ او را بر آتش جهنم حرام کرده است؟ حضرت در پاسخ می فرماید: بلی مقصود پیامبر(ص)، حسن و حسین و زینب و ام کلثوم (ع) بوده است.

 

یکی دیگر از مواردی که به تبیین جایگاه والای حضرت زینب(علیها السلام) کمک می‌کند، شناخت القاب ایشان است، به ویژه که این القاب از جانب ائمه و اهل بیت به ایشان عطا شده و گویایی صفات والای این بانوی بزرگوار است. حضرت زینب القاب زیادی دارند که عبارت اند از: عالمة غیر معلّمة؛ دانای بی آموزگار، فهمة غیر مفهّمة؛ فهمیده بدون‌ فهماننده، کعبة الرّزایا؛ قبله رنج‌ها، نائبة الزهراء: جانشین و نماینده حضرت زهرا، ملیکة الدنیا؛ شه بانوی گیتی، محبوبة المصطفی؛ مورد محبّت و محبوب پیامبر، قرّة عین المرتضی؛ نور چشم حضرت علی، حَفَرَةُ علیٍ و فاطمة؛ مرکز جمع‌آوری دوستی و محبت علی و فاطمه. اما لقب اصلی ایشان عقیله است و عقیلة بنی‌هاشم: بانوی خردمند بنی هاشم، ‌ عقیلة النساء؛ خردمند بانوان، عقیلة خدر الرسالة؛ خردمند پرده‌نشینان رسالت، عقیلة الطالبیین؛ زن خردمند از خاندان حضرت ابوطالب، عقیلة الوحی؛ بانوی خردمند وحی، عقیلة النبوّة؛ بانوی خردمند پیامبری، عقیلة القریش؛ بانوی خردمند از قریش، سیدة العقائل؛ بانوی زنان خردمند نیز درباره ایشان مشهور است. حضرت زینب را به واسطه پرستاری از امام سجاد(علیه السلام) پس از واقعه عاشورا «کفیلة السجّاد» لقب دادند و نیز او را سرّ أبیها؛ راز پدرش علی(علیه السلام) نامیدند. همچنین الصدّیقه الصغری: صدّیقۀ کوچکتر لقب دیگر حضرت زینب است تا با مادرش صدّیقه کبری فاطمه زهرا(علیها السلام)، اشتباه نشود. [۲۷]

 

منبع: مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه

 

پی نوشت ها:

[۱]. اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء(س)، قم، دلیل ما، چ اول، ۱۴۲۸ق، ‌ ج۵، ص۳۷۳.

[۲]. ابوسعید خرگوشی نیشابوری، شرف المصطفی، مکه، دار البشائر الإسلامیة، چ اول، ۱۴۲۴ق، ج۵، ص۳۳۴.

[۳]. نورالدین جزائری، الخصائص الزینبیه، قم، المکتبه الحیدریه، ۱۴۲۵ق، ص ۱۵۵؛ من علماء البحرین والقطیف، وفیات الأئمة، بیروت، دار البلاغة للطباعة والنشر والتوزیع، چ اول، ۱۴۱۲ق، ص۴۳۱؛ حسین شاکری، عقیلة والفواطم، بی‌جا، ناشر مولف، بی‌تا، ص۱۱.

[۴]. محمد مهدی تنکابنی، ریاض المصائب، قم، افق فردا، ۱۴۲۳ق، ص ۴۷.

[۵]. جزائری، پیشین، ص۱۷.

[۶]. عباسقلی خان سپهر مستوفی، طراز المذهب، بی‌جا، بی‌نا، ۱۳۱۵ق، ص ۳۲ و ۲۲

[۷]. جعفر بیاتی، الأخلاق الحسینیة، بی‌جا، انوار الهدی، چ اول، ۱۴۱۸، ص۲۲۳؛ شاکری، پیشین، ص۱۷.

[۸]. ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعة، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۴ش، ج ۳، ص ۵۷.

[۹]. ابن قولویه، ‌ کامل الزیارات، ‌ نجف، ‌ مرتضوی، چ اول، ۱۳۵۶ق، ص۲۶۶؛ مجلسی، بحار الأنوار، تهران، اسلامیه، چ دوم، ۱۳۶۳ش، ج۴۵، ص۱۸۳.

[۱۰]. تنکابنی، پیشین، ص ۴۷.

[۱۱]. ر. ک: احمد رحمانی همدانی، فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی(ص)، تهران، منیر، چ سوم، ۱۳۷۸ش، ص۶۳۶؛ شیخ عبد الله بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم و المعارف، مستدرک- حضرت زهرا تا امام جواد علیهم السلام، قم، مؤسسة الإمام المهدی(عج)، چ اول، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۹۴۸.

[۱۲]. ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعة، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص ۴۱.

[۱۳]. همان، ج ۳، ص ۷۶.

[۱۴]. احمد بهشتی، زنان نامدار در قرآن و حدیث، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۸، ص ۵۱.

[۱۵]. جعفر نقدی، زینب الکبری بنت الامام، النجف الاشرف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۶۱، ص ۲۱ .

[۱۶]. جواد شبّر، ادب الطف أو شعراء الحسین(ع)، بیروت، دار المرتضی، چ اول، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۴۲، محلاتی، پیشین، ص۶۲.

[۱۷]. ر. ک: سید جواد حسینی، «فضائل و مناقب حضرت زینب (ع)»، ماهنامه مبلّغان، ش ۳۳، ۱۳۸۱ش، ص ۴۳.

[۱۸]. وفیات‌ الأئمّه، پیشین، ص ۴۴۱.

[۱۹]. ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعة، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۴ش، ج ۳، ص ۶۲.

[۲۰]. ر. ک: مجله افق حوزه، «جایگاه حضرت زینب سلام اللّه علیها در روایات»، اردیبهشت ۱۳۸۹، شماره ۲۶۶.

[۲۱]. احمد صادقی اردستانی، زینب قهرمان دختر علی، تهران، مطهر، ۱۳۷۲، ص ۱۰۶.

[۲۲] . بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۶۷، احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۴۰۵.

[۲۳]. هاشم رسولی محلاتی، نگاهی کوتاه به زندگی زینب کبری(س)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۶ش، ص۱۰.

[۲۴]. سوره کهف، آیه ۶۵.

[۲۵]. طبرسی، الإحتجاج، مشهد مقدس، نشر مرتضی، چ اول، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۵؛ شیخ عباس قمی، سفینة البحار، نجف، مطبعه علمیه، ۱۳۵۵، ج ۱، ص ۵۵۸.

[۲۶]. جعفر نقدی، زینب الکبری بنت الامام، النجف الاشرف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۶۱، ص۱۰۴.

[۲۷]. ر. ک: احمد رحمانی همدانی، فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی(ص)، تهران، منیر، چ سوم، ۱۳۷۸ش، ص۶۳۶؛ شیخ عبد الله بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم و المعارف، مستدرک- حضرت زهرا تا امام جواد علیهم السلام، قم، مؤسسة الإمام المهدی(عج)، چ اول، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۹۴۸.

دعا از دیدگاه قرآن و روایات

 

دعا مسئله بسیار مهمّی است که در آیات قرآن و روایات معصومان (علیهم السلام) به گونه گسترده ای مطرح شده است. در این باره، مباحث مختلف و سؤالات گوناگونی مطرح شده است که به بعضی از آنها اشاره می شود:

 

۱- فلسفه دعا چیست؟ اگر ما مستحق اجابت هستیم، خداوندی که از آشکار و نهان ما و از برون و درون ما آگاهی دارد، بدون دعا نیز خواسته ما را برآورده می سازد و اگر استحقاق آن را نداشته باشیم، هر قدر دعا بکنیم تأثیری نخواهد داشت!.

 

۲- شرایط اجابت دعا چیست؟ چه کنیم تا دعاهایمان در درگاه ذات حق به هدف اجابت برسد؟

 

۳- موانع استجابت دعاها چیست؟ چرا برخی از دعاها - علی رغم اصرار فراوان - به هدف اجابت مقرون نمی گردد؟

 

۴- برترین دعا، چه دعایی است؟

 

دعا برترین عبادت

 

از آیات و روایات استفاده می شود که دعا نه تنها عبادت است، بلکه از برترین عبادتها به شمار رفته است.

به منظور روشن تر شدن اهمیّت دعا، به سه آیه از قرآن مجید و شش روایت از معصومان (علیهم السلام) اشاره می شود:

 

۱- خداوند متعال در آیه ۶۰ سوره غافر (مؤمن) می فرماید: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعونی اَسْتَجِبْ لَکُمْ اِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»؛ پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم! کسانی که از عبادت من تکبّر میورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ می شوند!

 

آیه شریفه، نخست به «دعا» تعبیر می کند؛ سپس در ادامه تعبیر را عوض کرده، از آن به «عبادت» یاد می کند.

 

چرا از «دعا» به «عبادت» تعبیر شده است؟

 

برخی گفته اند: برای اینکه عبادت به معنای مطلق دعاست و شاید تعبیر برخی از روایات: «اَلدُّعا مُخُّ الْعِبادَةِ ؛ دعا روح و جان عبادت است»(۱) بدین جهت بوده است.

 

۲- خداوند متعال در آیه ۷۷ (آخرین آیه) سوره فرقان می فرماید: «قُلْ ما یَعْبَؤُ بِکُمْ رَبّی لَوْ لا دُعاؤکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاماً»؛ بگو: «اگر دعای شما نباشد، پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست؛ شما [آیات خدا و پیامبران را] تکذیب کردید، و [این عمل ] دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد».

 

این تعبیر - که خداوند بخاطر دعاهایتان به شما اعتنا می کند و برای شما ارزش قایل است - در سایر عبادت ها؛ مانند حج، روزه، جهاد و... به کار نرفته است. و تنها درباره دعا ذکر شده است؛ یعنی علی رغم گناهان فراوانی که انجام می دهید و فسادهایی که مرتکب می شوید، تنها چیزی که سبب ارج نهادن خداوند به شما می شود، دعاهای شماست؛ قدر و ارزش آن را بدانید.

 

۳- خداوند متعال در آیه ۱۸۶ سوره بقره، پس از بیان آیاتی درباره فضیلت و احکام ماه مبارک رمضان، می فرماید: «وَ اِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَلْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یُرْشِدُونَ»؛ و هنگامی که بندگان من، از تو درباره من سئوال کنند، [بگو:] من نزدیکم؛ دعای دعاکننده را، به هنگامی که مرا می خواند، پاسخ می گویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند و به مقصد برسند.

 

بنابر آیه شریفه: «نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْکُمْ مِنْ حَبْلِ الْوَرید» ، خداوند، نزدیک ترین کس به انسان است و حتّی از رگ گردن یا رگ قلب نیز به انسان نزدیک تر است.(۲)

 

بی شک تعبیری ظریف و زیباتر از این برای قرب و نزدیکی بین خالق و مخلوق، عابد و معبود و بنده و مولا وجود ندارد.بنابراین، با تفکّر در آیات سه گانه درمی یابیم که دعا از نظر اسلام چقدر مهم شمرده شده است؛ به گونه ای که هم عبادت است؛ و هم باعث اعتنای خدا به انسان؛ و هم وسیله تقرب بنده به مولاست.

 

دعا در آئینه روایات

 

همان گونه که قبلاً ذکر شد، روایات فراوانی مسائل دعا را بررسی نموده که در این مختصر تنها به ذکر شش روایت بسنده می گردد:

 

۱- در روایتی وجود نازنین پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) فرموده است:

«اَلدُّعا سِلاحُ الْمُؤْمِنِ وَ عَمُودُ الدّینِ وَ نُورُ السَّماواتِ وَ الاَْرْضِ»؛ دعا و راز و نیاز به درگاه خداوند، اسلحه انسان با ایمان و ستون (خیمه) دین و نور آسمان ها و زمین است(۳)

 

آری؛ دعا در درگاه خداوند هرچند عبادتی است بی رنج و زحمت؛ لیکن از کلمات گهربار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) درمی یابیم که در نزد خداوند جایگاهی بس عظیم دارد که متأسّفانه، انسان ها به جهت سهل و آسانی آن کمتر بدان توجّه دارند.

 

۲- مولای متّقیان، حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «اَلدُّعا مِفْتاحُ الرَّحْمَةِ وَ مِصْباحُ الظُّلْمَةِ»؛ دعا کلید رحمت خداوند و چراغ روشنی برای تاریکی های دنیا و آخرت است.(۴) دعا نه تنها دنیا، بلکه آخرت انسان را نیز روشن می کند.

 

۳- در روایت دیگری پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) فرموده است: «عَمَلَ الْبِرِّ کُلُّهُ نِصْفُ الْعِبادَةِ وَ الدُّعا نِصْفٌ»؛ تمام اعمال نیک انسان، تنها نیمی از عبادت است و نیم دیگر آن، دعا و راز و نیاز با معبود است.(۴)

 

۴- امام صادق (علیه السلام) در روایتی می فرماید: «اَکْثِرْ مِنَ الدُّعا فَاِنَّهُ مِفْتاحُ کُلِّ رَحْمَة وَ نَجاحُ کُلِّ حاجَة وَ لا یَنالُ ما عِنْدَ اللّهِ اِلاّ بِالدُّعا وَ لَیْسَ بابٌ یُکْثَرُ قَرْعُهُ اِلاّ یُوشَکَ اَنْ یُفْتَحَ لِصاحِبِهِ»؛ زیاد دعا کنید و در خواندن خدا اصرار کنید؛ زیرا کلید تمام رحمت ها و عامل پیروزی در هر حاجتی دعاست؛ نعمت ها و برکاتی که نزد خداوند است، بدون دعا به کسی نمی رسد، و هیچ دری وجود ندارد مگر اینکه با اصرار و سماجت و پافشاری گشوده می شود.(۶)

 

بنابراین چنانچه دعا مستجاب نگردد، نباید سبب ناامیدی انسان شود؛ زیرا چه بسا خداوند می خواهد با دعا انسان را تربیت کرده، قلب و دل اورا شستشو بدهد.

 

۵- امام صادق (علیه السلام) در روایت دیگری دعا را چنین توصیف می فرماید: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ الدُّعا»؛ هیچ عبادتی بالاتر از دعا نیست.(۷)

 

۶- حضرت علی بن موسی الرضا - علیهما السلام - می فرماید: «عَلَیْکُمْ بِسِلاحِ الاَْنْبیاءِ، قیلَ ما سِلاحُ الاَْنْبیاءِ؟ قالَ: اَلدُّعاء»؛ شیعیان و پیروان اسلام! همواره به اسلحه پیامبران - که در کارها و برنامه های سخت تبلیغی بدان مسلّح

بودند - مسلّح شوید. شخصی از آن حضرت پرسید: اسلحه پیامبران چیست؟ حضرت فرمود: دعا.(۸)

 

از مجموعه آیات قرآن و روایات معصومان (علیهم السلام) روشن می گردد که دعا در اسلام جایگاهی بس عظیم دارد و از اهمیّت بسیار زیادی برخوردار است.

 

راز اهمیّت دعا در اسلام

 

چرا دعا از نظر دین دارای چنین ارزش و اهمیّتی است که بنا بر آیات و روایات، برترین عبادت، اسلحه مؤمن، ستون دین، نور آسمان ها و زمین، کلید رحمت، چراغ هدایت، نیمی از عبادات، رمز پیروزی، اسلحه انبیا، مایه ارج انسان در پیشگاه خدا و... به شمار می رود؟

 

اگر این تحفه و هدیه الهی را مورد دقّت و بررسی قرار دهیم و آن را موشکافی کنیم، درمی یابیم که حقیقتاً، تمام این فضایل برای دعا سزاوار و شایسته است.

 

دعا آثار مهمّی در وجود انسان به ارمغان می آورد که مهم ترین اثر آن این است که انسان را تربیت می کند؛ و عامل خودسازی و تربیت انسان است.

 

تعلیم و تربیتی که بعثت انبیا بر آن نهاده شده و از مهم ترین اهداف بعثت به شمار رفته است.(۹) بی شک تعلیم مقدمه تربیت است. از این رو، هدف نهایی، تربیت شناخته شده است.

 

رابطه «دعا» و «تربیت»

 

دعا آثار تربیتی فراوانی دارد که به سه نمونه آن اشاره می شود:

 

۱- اوّلین اثر دعا، ایجاد نور امّید در دل انسان ها است. انسان ناامید در دریف مرده ها قرار دارد؛ انسان بیمار اگر به سلامت خود امّیدوار باشد، بهبود می یابد و اگر مأیوس شود و چراغ امّید در دلش خاموش گردد، دیگر امیدی به بهبودی او نیست. همان گونه که عامل اصلی پیروزی جنگجویان در میدان جنگ، امید و روحیه است. از این رو، سربازان ناامید اگر پیشرفته ترین سلاح های جنگی را نیز داشته باشند، بازنده میدان جنگ خواهند بود.

 

دعا در دل انسان نور امید می تاباند، انسانی که اهل دعا و متّکی به خداوند است - علی رغم مشکلات زیاد؛ دشمنان جسور، فقر مالی و... - اگر به درگاه خداوند روی آورد و به او امید ورزد و با او راز و نیاز کند، نور امید در دلش زنده می شود و به زندگی امیدوار می گردد و گویی حیات دوباره ای می یابد؛ چه اینکه این انسان دست نیاز به سوی کسی دراز نموده که مشکل ترین کارها در نزد او آسان ترین است.

خدایی که اصلاً مشکل و آسان برای او معنا ندارد؛ زیرا مشکل یعنی چیزی که بالاتر از مقدار قدرت و آسان، یعنی چیزی که کمتر از آن است. آیا چیزی را می یابید که فوق قدرت خداوند باشد؟! بنابراین، برای خداوند مشکل و آسان تفاوتی ندارد او هرچه را اراده کند، در یک لحظه می آفریند اگرچه میلیون ها خورشید همانند خورشید خاکیان باشد! وقتی انسان به درگاه چنین قادر و عالمی روی می آورد و با او درد دل می کند و در مقابلش به سجده می افتد و برایش اشک می ریزد و مشکلاتش را به او عرضه می دارد، بی شک خداوند نور امید را در دل او تجلّی می دهد.

 

۲- دومین اثر دعا ایجاد نور تقوا در وجود انسان است.

 

تقوا؛ سبب تقرّب انسان به درگاه الهی است.(۱۰)

 

تقوا؛ زاد و توشه ای است که سبب نجات انسان در جهان آخرت می گردد.(۱۱)

 

تقوا؛ برات و گذرنامه بهشت است.(۱۲)

 

آن گاه دعا، نور چنین گوهر ارزشمندی را در دل انسان زنده می کند. وقتی انسان دست به دعا برداشته، به درگاه خداوند توسّل می جوید و خدا را با أسمای حسنی و صفات جلال و جمالش می خواند، آن صفات بازتابی در وجود انسان خواهد داشت و طبعاً انسان را به سمت خداوند سوق می دهد؛ به گونه ای که انسان احساس می کند که اگر بخواهد دعایش مقرون به اجابت شود، باید توبه کند.

دعا انسان را به توبه فرامی خواند و توبه او را به تجدید نظر در زندگی، و در نتیجه سیر این حرکت نور تقوا را در زندگی انسان زنده می گرداند.

 

در حدیث جالبی آمده است: «آن دسته از افرادی که پیوسته - چه در حال گرفتاری و چه در حال آسایش و آرامش - با خداوند راز و نیاز دارند، در هنگام مکشلات و گرفتاری ها وقتی خداوند را می خوانند فرشتگان می گویند: «این صدا آشنا است مشکل او را حل کنیم» ؛ ولی وقتی صدای انسان هایی را می شنوند که تنها به هنگام گرفتاری ها و سختی ها و ناراحتی ها دعا می کنند، آن صدا برای فرشتگان ناآشناست».(۱۳)

 

حضرت علی (علیه السلام) در خطبه ارزشمندِ همّام، در شرح حال متّقین می فرماید: «نُزِّلَتْ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاءِ کَالَّتی نُزِّلَتْ فِی الرَّخاءِ»؛ پرهیزکاران کسانی هستند که در حال رخا و آسایش و آرامش همان گونه هستند که در حال بلا و سختی و گرفتاری هستند.(۱۴)

 

خداپرستی و راز و نیاز فرعونی که در حال غرق شدن «یا الله» می گوید، هیچ فایده ای ندارد. به همین جهت، در آن هنگام جبرئیل در پاسخ فرعون مشتی از لجنِ تهِ رودخانه را به دهانش می کوبد.(۱۵)

 

۳- سومین اثر تربیتی دعا، تقویت نور معرفت است. وقتی انسان به درگاه خداوند روی می آورد، در این فکر فرو می رود که او بر همه چیز توانا و قادر است و اسرار درون و برون ما را می داند.

این مطلب سبب می شود که سطح معرفت انسان بالا برود؛ مخصوصاً اگر دعاهایی همچون: صحیفه سجّادیه، مناجات شعبانیّه، صباح، کمیل و ندبه خوانده شود که اینها بالاترین درس های عرفان اسلامی است و با وجود این منابع معتبر شایسته نیست طالب عرفان در پی کتاب های مشکوک برود. بنابراین، دعا نور امید، نور تقوا و نور معرفت را در دل انسان زنده می کند.

 

پرسش: در دعای ماه رجب - که خواندن آن پس از هر نمازی مستحب است -، می خوانیم: «یا مَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُ، یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ»؛ ای خدایی که به دعاکنندگان و به کسانی که دعا نمی کنند، به عارفان و به کسانی که تو را نمی شناسند، عطا می کنی و نعمت می دهی.

بر اساس این قسمت از دعای ماه رجب، خداوند به همه انسان ها - چه کسانی که خداشناس باشند و چه نباشند، چه کسانی که دعا کنند و چه نکنند - نعمت عطا می کند. بنابراین، چه نیازی به دعا و توسّل است؟.

 

پاسخ: فیض برکات خداوند اقسام و انواعی دارد: بخشی از آن را خداوند به همه انسان ها عطا می کند، همانند باران که در هنگام نزول کافر و مؤمن، عارف و غیرعارف و... همه از آن بهره مند می شوند.

 

بخش دیگر آن، برکاتی است که تنها به اهل معرفت عطا می شود و غیر مؤمن مشمول آن نمی گردد. و بخش سوم، نعمت هایی است که تنها دعاکنندگان از آن بهره می برند.

در روایتی آمده است: «در نزد خداوند کراماتی است که جز به دعا به کسی نمی دهند».(۱۶)

بنابراین، تنها بخش اوّل است که شامل همه می شود؛ ولی بخش دوم و سوم، ایمان و دعا در آن مؤثر است.

 

موانع و شرایط استجابت دعا

 

چرا برخی از دعاها مستجاب نمی شود؟ چرا وعده خداوند در مورد استجابت دعا تحقّق نمی یابد؟ آیا اِشکال - نعوذ بالله - از جانب خداوند است یا از جانب دعاکنندگان؟

 

این شبهات در عصر ائمّه (علیهم السلام) نیز برای اصحاب و مسلمانان مطرح بوده است. آنها نیز این گونه شبهات را در روایات متعدّدی در محضر آن بزرگواران مطرح می کردند و ائمّه (علیهم السلام) نیز به آنها پاسخ می گفتند.

 

از مجموعه این روایات و روایات دیگری که در این زمینه، بدون طرح سؤال، وارد شده است، به دست می آید که وعده الهی در مورد مستجاب شدن دعاها بی قید و شرط نبوده است، بلکه دعا دارای شرایطی است که دعاکنندگان باید شرایط دعا راتحصیل، و موانع آن را از سر راه خود بردارند.

بنابراین، اگر دعاکننده بدون برطرف کردن موانع و به دست آوردن شرایط، دعایی کرد و به هدف اجابت نرسید، نباید جز خود، کسی دیگر را ملامت کند. دعاکننده ای که واجد شرایط نیست به بیماری می ماند که نزد پزشکی می رود و بیماری خویش را برای او شرح می دهد، سپس پزشک نسخه ای برایش می نویسد و به او می گوید: «اگر به این نسخه عمل نمایی سلامت خود را باز می یابی».

بیمار پس از چندی به پزشک مراجعه می کند و با عصبانیّت و ناراحتی به او اعتراض می کند که: «این نسخه شما سر سوزنی در مداوای بیماری من تأثیر نداشت! این چه نسخه ای است و شما چه پزشکی هستید»؟! پزشک می پرسد: «آمپول هایی که تجویز کردم، یک روز در میان تزریق نمودی»؟ بیمار می گوید: «آری؛ لیکن با فاصله دو روز در میان تزریق نمودم»!

 

پزشک می گوید: «آیا از کپسول های «آنتی بیوتیک» که قرار بود هر ۸ ساعت یک بار بخوری، استفاده کردی»؟ مریض جواب می دهد که: «فقط روزی یک کپسول خوردم»! پزشک می پرسد: «آیا چهار روز استراحت که برایت نوشته بودم، انجام دادی»؟ مریض: «نه آقا! با این وضع گرانی مگر می شود استراحت کرد، از همان روز اول مشغول کار شدم».

 

پس از این سئوال و جواب ها، پزشک سری تکان می دهد و به مریض می گوید:

«نسخه من اشکالی نداشته است، بلکه شما مریض محترم طبق شرایط به آن نسخه عمل ننمودی؛ در نتیجه سلامت خود را نیافتی و جز خود، هیچ کس دیگر را نباید سرزنش کنی».

 

همچنین اگر متخصّص اصلاح بذر به یک کشاورز، بذری بدهد و به او بگوید: «اگر با شرایط خاصّی بذرافشانی کنی، محصول قابل توجّهی به دست خواهی آورد» و کشاورز بذرها را بپاشد و حتّی یک دانه هم سبز نشود، بی شک شرایطی که متخصّص بذر گفته بود، او عمل نکرده است؛ مثل اینکه به موقع آبیاری، دفع آفات، کودپاشی و... را انجام نداده باشد. در اینجا نیز جز کشاورز کس دیگری مقصّر نیست.

 

عزیزان! روزه داران محترم! خواهران و برادران گرامی! دعاهای ما نیز مانند بذری است که تنها افشاندن آن در زمین کافی نیست، بلکه به آبیاری، مراقبت و محافظت و برطرف کردن آفات و موانع نیز نیازمند است.

بر اساس آنچه در روایات آمده باید شرایط دعاها را فراهم کرد و موانع آن را برطرف ساخت؛ ولی متأسّفانه، انتظار داریم بدون رعایت شرایط و برطرف کردن موانع، دعاهای ما اجابت شود که این انتظار امری است غیر معقول.

 

در این نوشتار به برخی از شرایط و موانع استجابت دعا اشاره می شود:

 

۱- عدم معرفت خدا مهم ترین مانع اجابت دعا

 

یکی از مهم ترین موانع اجابت دعا، عدم معرفت خداوند است، به عبارت دیگر، یکی از شرایط اساسی استجابت دعاها، شناخت خداوندی است که خوانده ماست و از او می خواهیم که دعای ما را اجابت کند. مگر می شود انسان از کسی چیزی بخواهد که او را نشناسد؟!

 

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است که: عدّه ای از نزدیکان و اقوام آن حضرت علّت مستجاب نشدن دعاها را از حضرتش پرسیدند. حضرت در جواب فرمودند: «لاَِنَّکُمْ تَدْعُونَ مَنْ لا تَعْرِفُونَهُ؛ علّت اینکه دعاها به اجابت نمی رسد، این است که شما کسی را می خوانید که نسبت به او معرفت ندارید».(۱۷)

 

بنابراین، همانطور که قبلاً گذشت، دعا نور معرفت را به ارمغان می آورد و معرفت پایه اساسی دعاست؛ یعنی این دو تأثیر متقابل در یکدیگر می گذارند.

 

همان گونه که خداوند در قرآن مجید درباره نماز می فرماید: «اِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشآءِ وَ الْمُنْکَرِ؛ نماز انسان را از زشتیها و گناه باز می دارد»(۱۸)؛ یعنی جامعه نمازخوان، آلوده به معصیت و گناه نمی شود؛ خانواده معتقد به نماز، از آلودگی ها بدور است، فرد نمازخوان گناه مرتکب نمی شود. و خلاصه، نماز بیمه از گناهان است.

 

با ملاحظه آیه شریفه، چرا بعضی از نمازگزاران مرتکب گناه می شوند؟. آیا اشکال - نعوذ بالله - از آیه شریفه است؟ خیر! اشکال از نمازگزار است، اگر نمازگزار نداند برای چه نماز می خواند و در مقابل چه کسی سر به سجده می نهد، نماز او نمی تواند او را از انجام گناه باز دارد؛ زیرا بازداشت از گناه، نیاز به معرفت الهی دارد.

شناخت خداوند گوهر گرانبهایی است که شرط بسیاری از عبادت ها است، بلکه شرط زیارات نیز می باشد؛ چه اینکه آثار و ثواب زیارت ها برای کسی در نظر گرفته شده است که زیارت بامعرفت انجام دهد.(۱۹)

بنابراین، شرط اوّل اجابت دعا، شناخت صفات جلال و جمال و فعل و اسماء الله الحسنی است که هر کس باید به اندازه توان خود این شناخت را به دست آورد.

 

۲- نیّت صادق و قلب مخلص

 

دومین شرط اجابت دعا، نیّت صادق و پاک و قلب با اخلاص و بدون ریا است.

 

به این مناسبت امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرموده است: «اِنَّ الْعَبْدَ اِذا دَعا اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی بِنِیَّنَة صادِقَة وَ قَلْب مُخْلِص اُسْتُجیبَ لَهُ بَعْدَ وَفائِهِ بِعَهْدِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ»؛ هنگامی که بنده خدا، با نیّت صادق و پاک و قلبی پر از اخلاص و صفا به درگاه خداوند روی آورد بعد از آن که به عهد و پیمانی که با خداوند منّان داشته، عمل نماید، خداوند دعای او را مستجاب می گرداند.(۲۰)

عمل به عهد و پیمان خداوند - که همان صفای دل و اخلاص نیّت است - شرط قبولی دعاست.

 

باید توجّه داشت که چگونه دعا انسان را تربیت می کند. برای قضای حاجت و حل مشکل به در خانه خدا می رویم، ولی می دانیم بدون اخلاص نیّت و صفای قلب این امر امکان پذیر نیست به همین جهت باید در پی خودسازی و تربیت خود باشیم.

 

۳- غذای حلال شرط مهم و سخت اجابت دعا

 

در این باره پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) در روایت بسیار زیبا و هشدارباشی می فرماید: «اَطِبْ کَسْبَکَ تُسْتَجابُ دَعْوَتُکَ؛ فَاِنَّ الرَّجُلَ یَرْفَعُ اِلی فیهِ حَراماً فَما تُسْتَجابُ لَهُ دَعْوَةٌ اَرْبَعینَ یَوْماً»؛ کسب و درآمدت را پاک کن تا دعاهایت مستجاب شود؛ زیرا یک لقمه حرام باعث می شود که دعا تا چهل روز مستجاب نشود.(۲۱)

برخی از مردم کسب و کارشان آلوده به حرام، کم فروشی، ربا، ظلم به دیگران، و عدم رسیدگی به وجوهات شرعی است. با این وضعیّت دعا می کنند و توقّع دارند دعاهایشان مستجاب شود.

 

از کلام گهربار پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) نیز برمی آید که دعا عامل مهم تربیت به شمار می رود و انسان را وادار به رعایت حرام و حلال می کند.

 

انصافاً، رعایت حرام و حلال در زندگی نقش بسزایی دارد. اگر این مهم رعایت شود این همه دعوا و پرونده در دادگستری ها نخواهد بود. اگر مردم حرام و حلال را مراعات کنند، این همه فقیر و نیازمند در جامعه نخواهیم داشت. ولی افسوس که برخی به بهانه های واهی از این مهم غفلت می کنند و می گویند: «کجاست حلال و حرام؛ حلالی یافت نمی شود تا آن را بیابیم!»

 

یکی از همین انسان های توجیه گر می گفت: «اگر چیز حلالی می خواهی، آن فقط آب باران است آن هم در وسط رودخانه هنگامی که باران باریدن گرفت دهانت را باز کنی تا قطرات باران مستقیم وارد دهانت شود؛ چون هم باران حلال است و هم کف رودخانه که ایستاده ای ملک غصبی نیست!».

 

در واقع این گونه انسان ها با این بهانه ها، سر خود را کلاه می گذارند (یُخادِعُونَ اللّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ اِلاّ اَنْفُسَهُم وَ ما یَشْعُرُونَ) (۲۲) به عبارت دیگر، آنها نوعی مغالطه کرده اند؛ زیرا سخن در حلال و حرام ظاهری است و آنها از حلال و حرام واقعی سخن می گویند، در حالی که ما مأموریم به ظاهر عمل کنیم.

 

مگر ائمّه ما از همین بازار مسلمانان نوشیدنی ها و خوردنی های خویش را تهیّه نمی کردند؟! در عین این که ظاهر احکام شرع را پایبند بودند و عمل می کردند؛ ولی از مسائلی که احتیاط در آن سزاوار بود، پرهیز می کردند؛ مثلاً از نان و گوشت بازار، بدون پرداخت زکات استفاده نمی کردند.

شایسته است ما نیز مقدار نان و گوشتی را که در یک سال استفاده می کنیم، محاسبه کرده زکات آن را به فقرا بپردازیم؛ چه اینکه بسیاری از کشاورزان و دامداران - متأسّفانه - زکات اموال خود را نمی پردازند و ما نیز در استفاده از اجناس آنها مبتلاییم. اگرچه به سبب ندانستن، معذوریم؛ لیکن اثر وضعی خود را خواهد گذاشت. پس محاسبه زکات آن امری نیکو شمرده شده است و سبب پاکی قلب و نورانیّت دل می شود.

 

نتیجه این که، تغذیه حلال نه تنها در دعا مؤثّر است، بلکه در تمام عبادت های انسان نیز تأثیر دارد؛ در نماز، روزه، حج، زیارت های واجب و مستحب و مانند آن نیز قطعاً اثر می گذارد و از طرفی، غذای حرام نه تنها مانع استجابت دعا می شود، بلکه نشاط و روحانیّت عبادت و زیارت را نیز سلب می کند و انسان دیگر از قرائت قران و اقامه نماز و مانند آن، لذّت نمی برد.

 

۴- حضور قلب

 

چهارمین شرط اجابت دعا، حضور قلب است، روشن است که این شرط بسیار با ارزش است؛ چه این که در روایتی آمده است: «سُئِلَ النَّبِیُ (صلی الله علیه وآله) عَنِ اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ فَقالَ: کُلُ اِسْم مِنْ اَسْماءِ اللّهِ اَعْظَمْ فَفَرِّغْ قَلْبَکَ مِنْ کُلِّ ما سِواهُ وَ ادْعُهُ بِاَیِّ اِسْم شِئْتَ»؛ از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)در مورد اسم اعظم سئوال شد. حضرت فرمودند: «تمام اسم های خداوند اعظم است، قلبت را از ما سوی الله خالی کن، سپس به هر نامی از اسماء الله که می خواهی خدا را بخوان، همان اسم اعظم است».(۲۳)

 

از این روایت استفاده می شود که اسم اعظم - آن گونه که بعضی ها تصوّر می کنند - یک لفظ نیست که انسان آن را بر زبان جاری سازد و مشکلاتش حل شود، بلکه اسم اعظم حالت و صفت خاصّی است که باید در درون انسان ایجاد شود و آن، پاک کردن خانه دل است.(۲۴)

 

وقتی قلبی کانون بت هاست؛ بت مال، بت مقام، بت شهرت، بت زن و فرزند و مانند آن؛ و از درون این بت خانه دعا صورت گیرد، روشن است که این دعا مستجاب نمی شود. نخست باید همچون ابراهیم و علی بت شکن برخیزیم و تمام این بت ها را از خانه دل بیرون کنیم. آن گاه با هر یک از نام های خدا که او را بخوانیم، دعایمان مستجاب خواهد شد.

 

با توجه به شرایط چهارگانه دعا، آیا ما این شرایط را فراهم کرده ایم؟ آیا غذای پاک، قلب خالی از اغیار، صفا و اخلاص نیّت و معرفت و شناخت خداوند را تحصیل کرده ایم؟

اگر فاقد این شرایط هستیم، باید در راه تحصیل آن بکوشیم. مخصوصاً، در ماه مبارک رمضان - که ماه رحمت و لطف الهی است و روح انسان آمادگی بیشتری دارد - فرصت بسیار مناسبی برای دعا و تحصیل شرایط وجود دارد.

 

اجابت برخی از دعاها به مصلحت انسان نیست!

 

اگرچه ما موظّف به دعا هستیم و باید نسبت به اجابت آن هم امیدوار باشیم؛ ولی باید توجّه داشت که برخی اوقات اجابت بعضی از دعاها به مصلحت انسان نیست، گاهی از اوقات انسان خیال می کند که سعادت او در اجابت دعاست، در حالی که خداوند از روی آگاهی می داند که شقاوت و هلاکت و نابودی او در آن است، اینجاست که چنین دعاهایی اجابت نمی شود.

 

در این زمینه، داستان عبرت آمیز و تکان دهنده ثعلبه انصاری که با اصرار فراوان بر خواسته اش - که به مصلحت او نبود - پافشاری کرد و اجابت آن باعث بی ایمانی و اعتراض به برخی قوانین الهی شد، درس بزرگی برای همگان است.(۲۵)

 

گاهی جوانی به خواستگاری دختری می رود و جواب منفی می شنود، او التماس و درخواست زیادی می کند؛ لیکن با دعاهای فراوان هم ازدواج او صورت نمی گیرد. دلشکسته و ناراحت به زندگی ادامه می دهد. بعد از مدّتی متوجّه می شود که خداوند چه لطف بزرگی به او کرده که دعایش را اجابت نکرده است، زیرا شاید ثمره آن ازدواج چیزی جز فرزندان فلج نبوده است.

 

بنابراین، از اجابت نشدن برخی از دعاهایمان نگران نباشیم، زیرا امکان دارد دعای مورد نظر از همین قبیل باشد و علاوه بر آن، بنابر روایات معصومان (علیهم السلام): «دعاهایی که در دنیا مستجاب نمی شود، خداوند در آخرت معادل آن را به دعاکننده عطا می کند».(۲۶)

 

سؤالی مهم درباره دعا

 

سؤال: در دعاهایی که از ائمّه معصومان (علیهم السلام) به ما رسیده است، دعاهایی می بینیم که هرگز مستجاب نخواهد شد. چرا ائمه (علیهم السلام) دستور داده اند که چنین دعاهایی را بخوانیم؟ مثلاً در دعاهای ماه رمضان - که به عنوان تعقیب نماز خوانده می شود - آمده است: «اَللّهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدْین؛ پروردگارا! بدهی تمام بدهکاران و وام تمام وام گیرندگان را عطا بفرما» در حالی که این خواسته تحقق نمی یابد مخصوصاً، در عصر و زمانی که ما زندگی می کنیم؛ زیرا زندگی دنیای فعلی به گونه ای است که همه مردم برای خود وام و بدهکاری فراهم می کنند و اساساً، دنیای بدون بدهکاری و وام خیالی بیش نیست. بنابراین، هدف از این گونه دعاها چیست؟

 

پاسخ: وام و بدهکاری بر دو قسم است؛ نخست وام ها و بدهکاری هایی که زمینه پرداخت آن فراهم است؛ مثل وام هایی که تجّار و کسبه می گیرند و معاملاتی انجام می دهند و تا زمان قسط آن نیز مال مورد نظر را می فروشند و بدهکاری را می پردازند، یا وام هایی که افراد حقوق بگیر دریافت می کنند و از محل حقوق خود آن را می پردازند.

 

قسم دوم وام هایی است که زمینه پرداخت ندارد و در عین حال، انسان مجبور به گرفتن آن است و در پرداخت آن عاجز و ناتوان می شود. ظاهراً منظور از دعای فوق وام های قسم دوم است نه اوّل.

 

در وام های قسم دوم، نه تنها دعا برای اجابت آن پسندیده و اجابت آن امکان پذیر است، بلکه بنابر دستورات اسلام، باید برای تحقّق آن گام های عملی نیز برداشته شود؛ چه اینکه در یک جامعه اسلامی کامل - که همان جامعه امام زمانی است - حتّی یک گرسنه هم نباید وجود داشته باشد. «اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جایِعْ» . یک برهنه نباید باشد، «اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیان» . یک فقیر و نیازمند نباید باشد؛ «اَللّهُمَّ اغْنِ کُلَّ فقیر» . و نهایتاً یک بدهکار نیز نباید باشد.

 

شاهد این مطلب روایت مفصّلی است به این مضمون که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که «خداوند دقیقاً نیازِ نیازمندان را محاسبه کرده و به مقدار نیاز آنها در اموال ثروتمندان زکات قرار داده است. اگر نیاز فقرا بیشتر بود، خداوند مقدار زکات را بیشتر می کرد.(۲۷)

 

یعنی اگر همه مردم به قوانین الهی عمل کنند و وجوهات شرعی خود را بپردازند، گرسنه ای یافت نخواهد شد. و اگر اکنون گرسنگان و برهنگان و فقرایی در سطح جامعه دیده می شوند، به خاطر نافرمانی و سرپیچی ثروتمندان از دستورات الهی و نپرداختن وجوه شرعیّه است بنابراین، در جامعه امام زمانی، نه گرسنه ای یافت می شود؛ نه برهنه ای وجود دارد؛ نه فقیر و نیازمندی خواهد بود، و نه بدهکارِ وامانده ای می یابید و دعا در رفع این گرفتاری ها دور از اجابت نیست.

 

پاورقی:‌

۱- میزان الحکمه، باب ۱۱۸۹، حدیث ۵۵۱۹.

۲- سوره ق: آیه ۱۶.

۳- کافی، جلد ۲، ص ۴۶۸.

۴- بحارالانوار، جلد ۹۰، ص ۳۰.

۵- میزان الحکمه، باب ۱۱۸۹، حدیث ۵۵۳۳.

۶- میزان الحکمه، باب ۱۱۹۶، حدیث ۵۵۸۵.

۷- میزان الحکمه، باب ۱۱۸۹، حدیث ۵۵۱۶ و ۵۵۳۲.

۸- کافی، جلد ۲، ص ۴۶۸.

۹- سوره جمعه: آیه ۲.

۱۰- سوره حجرات: آیه ۱۳.

۱۱- سوره بقره: آیه ۱۹۷.

۱۲- سوره مریم: آیه ۶۳.

۱۳- میزان الحکمه، باب ۱۱۹۴، حدیث ۵۵۶۳.

۱۴- نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.

۱۵- تفسیر مجمع البیان، جلد ۵، صفحه ۱۳۱، ذیل آیه شریفه ۹۲ سوره یونس.

۱۶- میزان الحکمه، باب ۱۱۸۹، حدیث ۵۵۲۱.

۱۷- بحارالانوار، جلد ۹۰، صفحه ۳۶۸.

۱۸- سوره عنکبوت، آیه ۴۵.

۱۹- نمونه ای از این روایات، در کتاب وسایل الشیعه، ج ۱۰، ابواب المزار، باب ۸۲ آمده است.

۲۰- مکارم الاخلاق، جلد دوم، صفحه ۸۷۴.

۲۱- مکارم الاخلاق، ج ۲، صفحه ۲۰.

۲۲- سوره بقره، آیه ۹.

۲۳- بحارالانوار، ج ۹۰، صفحه ۳۲۲.

۲۴- توضیح بیشتر پیرامون «اسم اعظم» را در تفسیر نمونه، جلد ۷، صفحه ۳۰ و جلد ۲۳، صفحه ۳۱۰ و جلد ۱۵، صفحه ۴۷۰، مطالعه فرمائید.

۲۵- شرح این داستان در بحث های گذشته به طور مفصّل مطرح شد.

۲۶- در این مورد روایات فراوانی وارد شده است که دعا بدون اثر نیست، به میزان الحکمه، باب ۱۲۰۹ مراجعه کنید.

۲۷- وسایل الشیعه، جلد ۶، ابواب الزکاة، باب ۱، حدیث ۲ و ۳ و ۶ و ۹؛ شرح برخی از روایات مذکور، در بحثهای گذشته از نظر شما گذشت.

جمعه, 11 آذر 1401 10:29

بیانات در دیدار بسیجیان

به مناسبت هفتهی بسیج مستضعفان
 
بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین ارواحنا فداه.

خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، جوانان دلیر بسیجی؛ این حسینیّهی ما را با نور انگیزههای بسیجی که بحمدالله در شما هست، منوّر کردید؛ هفتهی بسیج هم بر همهی شما مبارک باد، بلکه بر همهی ملّت ایران مبارک باد.

بسیج یکی از ابتکارهای مبارک امام بزرگوار ما بود؛ البتّه ابتکارات بزرگ ایشان، ابتکاراتی که در زندگی مردم، در تاریخ کشور یک حرکتهای عظیمی را ایجاد میکرد، یکی دو مورد نبود لکن یکی از مهمترین و بزرگترینِ این ابتکارها تشکیل بسیج بود که ایشان در اوایل آذر ۵۸ در آن سخنرانی معروفشان، اعلام کردند [لزوم تشکیل] لشکر بیستمیلیونی کشور را.(۱) خب، بسیج بعد از فرمان امام تشکیل شد؛ این مال سال ۵۸ است. برکات بسیج و این ابتکار عظیم به قدری بود که امام در آذر سال ۶۷، یعنی نُه سال بعد از آن، آن خطابهی والا و شیوا و بلند را در مدح بسیج صادر کردند.(۲) در این نُه سال به دست بسیج در کشور چه اتّفاقی افتاد که امام بزرگوار را آن جور تحت تأثیر قرار داد که آن بیان والا و شیوا و آن تعبیرات عجیب و آن ادبیّات عجیب را به کار بردند؟

حالا من چند جمله از آن ادبیّات فاخر امام بزرگوار را میگویم که یادتان بیاید امام عزیز ما در این بیانیّه، و در واقع در این خطابه، با بسیج مثل یک پدری صحبت میکنند که به فرزندان خودش عشق میورزد. این عبارات را من میخوانم: «بسیج، مدرسهی عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که بر گلدستههای رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سَر داده‌اند». چه ادبیّات فاخری، چه تعبیرات بلندی! «درخت پُرثمری است که شکوفههای آن، بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق میدهد». البتّه من این عبارات را پشت سر هم نمیخوانم؛ بروید دقّت کنید، این حرفها خطاب به شماها است. بعد میفرمایند: «افتخارم این است که خود بسیجیام». امام با آن عظمت که دنیا را تکان داد، تاریخ را تکان داد، میگوید «افتخارم این است که بسیجیام». بعد میگوید: «من دست یکایک شما را میبوسم»؛ واقعاً اینها فراموش‌شدنی نیست. خب شما بسیجی‌های امروز مخاطب این بیانید. امام نفرمودند بسیج دهه‌ی ۶۰، [فرمودند] بسیجی؛ شما و بسیجیان بعد از شما، تا دوره‌های آینده، همه مخاطب این بیانند که امام میگوید من دست شماها را میبوسم.

خب، در همین بیانیّه ــ بیانیّه‌ی آذر ۶۷ ــ امام [لزوم] بسیج دانشجو و طلبه را اعلام میکند؛ این یک معنای خاصّی دارد. از دانشجویان مطالبه میکند، از طلّاب علوم دینی مطالبه میکند که بسیج داشته باشند، بسیج بشوند؛ این معنایش آن است که بسیج فقط مال میدان نظامی نیست؛ در همه‌ی میدانها، از جمله میدان علم ــ علم دین و علم مادّی ــ بسیج باید حضور داشته باشد؛ درست توجّه کنید، این نکته‌ی مهمّی است. امام بزرگوار با این کار در واقع یک تهدید را تبدیل کرد به فرصت؛ آن تهدید چه بود؟ امام در چهارم آذر ۵۸ این اعلام عمومی را کرد و در واقع، تشکیل بسیج را دستور داد؛ این یعنی حدود بیست روز بعد از اشغال لانه‌ی‌ جاسوسی. لانه‌ی جاسوسی در سیزدهم آبان اشغال شد؛ این بیانیّه‌ی اوّل امام و فرمایش امام در چهارم آذرماه صادر شد. بعد از اینکه در سیزدهم آبان، آن حادثه اتّفاق افتاد و لانه‌ی جاسوسی را دانشجوهای پیرو خطّ امام تصرّف کردند و اسناد را از آنجا بیرون کشیدند، خب آمریکایی‌ها خیلی عصبانی شدند، شروع کردند به تهدید کردن؛ هم تهدید زبانی، هم تهدید عملی. تهدید عملی‌شان این بود که ناوهایشان را بتدریج آوردند طرف خلیج فارس؛ اینها تهدید بود دیگر. امام به جای اینکه منفعل بشود یا بترسد ــ معمولاً رؤسای کشورها منفعل میشوند دیگر؛ به مجرّدی که آمریکا اخم میکند، اینها منفعل میشوند، میترسند، خوف میکنند؛ امام، نخیر ــ ملّت را به صورت بسیج عمومی وارد میدان کرد، یعنی این تهدید را تبدیل کرد به فرصت؛ این موجب شد که میدان نبرد، منحصر به سازمانهای رسمی نمانَد، آحاد ملّت وارد بشوند؛ این همان تبدیل تهدید به فرصت است؛ این یکی از مهارتهای امام و ملکات خدادادی امام بود که تهدیدها را تبدیل میکرد به فرصت.

خب نکته‌ی مهمّی در اینجا وجود دارد، که اشاره کردم، و آن،این است که اگر چه بسیج در میدان نظامی انصافاً درخشید ــ البتّه آن وقتی که امام این بیان را فرمودند، هنوز جنگ شروع نشده بود؛ بعدها که جنگ در سال ۵۹ شروع شد، خب حضور بسیج در میدان جنگ بسیار کارآمد بود، گره‌گشا بود؛ به معنای واقعی کلمه پشتیبان بسیار مهمّ سازمانهای رسمی نظامی مثل ارتش و سپاه بود ــ [اگر چه] آزمون بسیج در میدان جنگ آزمون پُرشکوهی بود لکن بسیج صرفاً یک سازمان نظامی نیست؛ این نکته‌ی اساسی است. بسیج بالاتر از این حرفها است؛ یعنی شأنش و جایگاهش از یک سازمان نظامی، رفیع‌تر و بالاتر است. [بسیج] چیست؟ بسیج یک فرهنگ است، بسیج یک گفتمان است، بسیج یک تفکّر است.

این تفکّر چیست؟ این فرهنگ چیست؟ این فرهنگ عبارت است از خدمت بی‌تظاهر و بی‌توقّع به اجتماع و به کشور؛ این خیلی مهم است. بدون انتظار، بدون اینکه بنشیند منتظر بشود به او بگویند بارک‌الله، حتّی در موارد زیادی بدون اینکه برای ورود در یک عرصه به او بودجه‌ای بدهند، پولی بدهند، امکاناتی بدهند ــ بالاخره هر تحرّکی یک امکاناتی لازم دارد ــ بدون اینها وارد میدانهای مختلف میشود، خدمت جهادی میکند و خطرات خدمت جهادی را به جان میخرد؛ این فرهنگ بسیجی است. فرهنگ بسیجی یعنی چه؟ یعنی تا زانو در گِل فرو برود برای اینکه گِل را از اتاقهای خانواده‌های سیل‌زده پاک کند؛ یعنی خودش را در خطر ابتلای به کرونا و در خطر مرگ قرار بدهد برای اینکه کرونایی‌ها را نجات بدهد و آنها را از خطر مرگ دور کند. فرهنگ بسیج یعنی خستگی نشناختن در کمکهای مؤمنانه که حالا یک نمونه‌اش را در این نمایشگاهی که می‌آمدیم نشان دادند؛(۳) البتّه بنده کاملاً اطّلاع دارم که بسیجی‌ها چه کردند در اعلام کمک مؤمنانه و حرکت در این جهت، یا در اردوهای جهادی؛ این بسیج است؛ فرهنگ بسیج یعنی این. منتظر نشدند کسی بگوید بارک‌الله، آفرین؛ نه، رفتند هر جور توانستند و در مواردی با شیوه‌های بسیار ابتکاری و جالب، این کمک مؤمنانه را در کلّ کشور توسعه دادند. در محیط علم و تحقیق، در آزمایشگاه‌ها، بسیج کارآمد بود؛ جوانانی که اهل علم بودند، اهل تحقیق بودند، اهل دانش بودند، روحیه‌ی بسیجی داشتند، در آزمایشگاه‌ها [فعّالیّت داشتند]؛ هم در قضیّه‌ی کرونا و هم غیر کرونا در قضایای مختلف. یک نمونه‌اش همین شهدای هسته‌ای ما؛ اینها بسیجی بودند، اینها بسیجی‌اند. یک نمونه‌اش امثال مرحوم کاظمی(۴) هستند و این دستگاه مفصّلی که راه انداختند و بقیّه‌ی کارهای علمی و تحقیقی؛ فرهنگ بسیجی اینها است. آن وقت در میدان مقابله‌ی با دشمن هم، یعنی در میدان جنگ نظامی هم بی‌محابا وارد میدان شدن، از دشمن نترسیدن، به دشمن فرصت ندادن؛ این [فرهنگ بسیجی] است. در هر کارزار سیاسی و نظامی و علمی وارد شدن و همه‌ی توان خود را به کار گرفتن؛ این فرهنگ بسیجی است. بسیجی بودن فرهنگ مجاهدان گمنام است ــ همین طور که در فرمایش امام هم به همین معنا اشاره شده ــ فرهنگ مجاهدان بی‌توقّع است؛ خطرپذیری است، نترسیدن است؛ خدمتگزاری است برای همه و برای کشور؛ از خود برای دیگران مایه گذاشتن است؛ حتّی مظلوم شدن برای اینکه مظلوم را رهایی ببخشد. دیدید در این قضایای اخیر، بسیجی‌های مظلوم، خودشان مظلوم واقع شدند برای اینکه نگذارند ملّت، مظلومِ یک مشت اغتشاشگر ــ غافل یا جاهل یا مزدور ــ بشود؛ خودشان مظلوم واقع میشوند برای اینکه جلوی ظلم دیگران را بگیرند؛ به خودشان ناامیدی راه نمیدهند؛ این یکی از بخشهای مهمّ فرهنگ بسیجی است. ناامیدی برای بسیجی معنا ندارد.

خب اینها یک توصیف اجمالی است از بسیج و بسیجی. البتّه اگر بخواهیم در این زمینه صحبت کنیم، مفصّل میشود پشت سر هم عبارات پُرمغز و پُرمعنا را بیان کرد؛ اجمالش همین چیزی است که عرض کردیم؛ دهه‌ی شصتی و هشتادی و نودی هم ندارد. شما دهه‌ی هشتادی و دهه‌ی هفتادی و امثال اینها هستید، جوانهای نورس هستید؛ نه امام را دیدید، نه دوران انقلاب را دیدید، نه دوران دفاع مقدّس را دیدید امّا همان روحیه‌ی جوانِ در میدان جنگ در شما هم هست؛ دهه‌ی ۶۰ و ۹۰ و ۸۰ ندارد. این حرفهای انقطاع نسلی و از این حرفهایی که میزنند، حرفهای روشنفکریِ داخل گعده‌های روشنفکرانه است؛ واقعیّتها غیر از این است. امروز بسیج، همان بسیج دهه‌ی ۶۰ است.

خب، یک نکته‌ی مهمّ دیگر این است که امروز، هم کشور ظرفیّت این را دارد که بسیج تربیت کند، بسیجی تربیت کند، رویشهای نوبه‌نو را در بسیج به وجود بیاورد، هم بسیج این ظرفیّت را دارد که کشور را قدم‌به‌قدم با گامهای بلند جلو ببرد. یعنی هم کشور آماده است برای اینکه بسیجی برویاند، نوزایی کند، هم بسیج ــ سازمان بسیج و عموم بسیجی‌ها؛ حالا عرض خواهم کرد، ما بسیجی سازمانی و بسیجی غیر سازمانی داریم ــ و دنیای بسیج در کشور ما آماده برای این است که کشور را توسعه بدهد و پیش ببرد. اینکه گفتیم کشور ظرفیّت دارد، خب، این ظرفیّت تازه به وجود نیامده، این از قدیم هم بود، منتها سرکوب میشد، استفاده نمیشد. همین روحیه‌ی بسیج‌پروری با همین خصوصیّاتی که گفتیم، [مثل] ورود در میدان، نترسیدن، با دشمن سینه‌به‌سینه شدن، در دوران حکومتهای طاغوتی و در دورانهای گذشته هم بود، منتها یا بیگانه‌ها مسلّط بر کشور بودند و آنها نمیگذاشتند و سرکوب میکردند، یا خود حکومتها فاسد بودند.

حالا نمونه‌هایش را من اینجا یادداشت کرده‌ام. مثلاً در دوران دخالتهای خارجی‌ها ــ این مال همین دوره‌ی تاریخ معاصر ما است، مال خیلی قبلها نیست ــ در تبریز، شیخ محمّد خیابانی؛ او به یک معنا بسیجی است؛ قیام میکند، حرکت میکند، بعد هم شهید میشود؛ در مشهد، محمّدتقی خان پسیان؛ او هم همین جور؛ اغلب شرح حال اینها را متأسّفانه شماها نمیدانید؛ باید کتاب زیاد بخوانید، باید شرح حال اینها را بفهمید، بدانید. در رشت، میرزا کوچک‌خان جنگلی؛ در اصفهان، آقانجفی و حاج‌آقا نورالله؛ در شیراز، آسیّدعبدالحسین لاری و بعضی دیگر از بزرگان علما، [مثل] شیخ جعفر محلّاتی؛ در بوشهر، رئیسعلی دلواری که حالا از این یکی اتّفاقاً یک فیلمی هم تولید شده و پخش شده؛ و در جاهای دیگر هم همین طور زیاد است دیگر؛ حالا من همینها یادم آمد، یادداشت کردم. غالباً اینها سرکوب شدند؛ یعنی تقریباً همهی اینها ــ جز یکی دو مورد ــ سرکوب شدند؛ یا سرکوب شدند یا کمک نشدند یا دولتها برایشان مانع ایجاد کردند. [پس] این روحیه‌ی بسیجی وجود داشته. امّا در دوران انقلاب، همین ظرفیّت اوّلاً افزایش پیدا کرد به خاطر اینکه انقلاب امید داد؛ پیروزی بر یک رژیمِ به قول خودشان دوهزاروپانصدساله روحیه‌ی ضدّاستکباری و ضدّاستبدادی مردم را تقویت کرد، این ظرفیّت بسیج ظرفیّت افزایش‌یافته شد؛ بعد هم کسی مثل امام بزرگوار در رأس کشور به بسیج جان داد، روح داد، لذا این ظرفیّت زنده شد و این استعداد به فعلیّت رسید.

عرض کردیم که در دفاع مقدّس بسیج حضوری فعّال داشت. البتّه ما آن وقتها خودمان هم مختصری، بخشها و گوشه‌هایی از آن میدان عظیم را گاهی تماشا میکردیم، ما هم دیده بودیم، امّا آنچه در این کتابها هست و در این شرححالها هست، صدها برابر و شاید هزارها برابرِ آن چیزی است که ما به چشم خودمان مشاهده میکردیم؛ چیزهای عجیبی در این کتابهای شرح حال شهدا، شرح حال بزرگان میدان جنگ [هست]؛ حالا ولو بزرگانی که نام و نشانی نداشتند، فرمانده‌ جایی نبودند، بسیجی محض بودند، امّا بزرگ بودند، عظمت داشتند. [این] واقعاً انسان را متحیّر میکند. این مال میدان جنگ بود؛ در محیط علمی [هم] دانشمندان هسته‌ای، دانشمندان رویان، دیگر مراکز علم و تحقیق و مراکز گوناگون دیگر.

خب، امروز بحمدالله ما میلیون‌ها نفر بسیجی رسمی داریم که در سازمان بسیجند؛ میلیون‌ها نفر بسیجی غیر رسمی داریم؛ جوانهایی که در مساجد، در دانشگاه‌ها، در انجمنها، در مدرسه‌ها و جاهای مختلف همان کارهای بسیجی را میکنند و در واقع بسیجی‌اند، منتها بسیجی رسمی نیستند، در سازمان بسیج [عضو] نیستند. در امتداد پدیده‌ی این بسیج در کشور ما، بسیج در جهان اسلام است؛ ما میلیون‌ها نفر بسیجی هم در جهان اسلام داریم؛  بسیجیهایی که زبان ما را نمیفهند، ما هم زبان آنها را نمیفهمیم امّا زبان دل ما  و دل آنها یکی است؛ جهت‌گیری‌شان همین جهت‌گیری ما است؛ در کشورهای مختلف؛ اینها هم از برکات بسیج است.

خب، این یادگار امام است که امروز این یادگار باقی است و فردا هم باقی خواهد بود ان‌شاءالله و کشور ثمرات آن را خواهد دید. خب، از جمله‌ی بیاناتی که امام راجع به بسیج کردند، [این بود که] آن را شجره‌ی طیّبه دانستند؛(۵) شجره‌ی طیّبه همانی است که در قرآن [میفرماید:] «کَیفَ ضَرَبَ اللَهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء * تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها»؛(۶) خصوصیّت شجره‌ی طیّبه این است که در هر دوره‌ای ثمرات شیرین خود و نتایج خودش را بُروز میدهد. گفتیم بسیج ظرفیّت دارد کشور را جلو ببرد، حالا من چند مورد از این ثمرات را عرض میکنم.

اوّلاً در هر دوره‌ای حضور بسیج، زنده بودن انقلاب را نشان میدهد؛ نشان میدهد انقلاب زنده است. به کوری چشم آنهایی که از کلمه‌ی «انقلاب» و اسم «انقلاب» وحشت میکنند، ناراحت میشوند، دوست ندارند اسم «انقلاب» آورده بشود، از انقلاب ابراز بیزاری میکنند، [ابراز] برائت میکنند، امّا وجود بسیج نشان میدهد انقلاب زنده است، انقلاب نوزا است، پدیدآورنده است. پس یکی از ثمرات حضور بسیج این است که نشان‌دهنده‌ی نوزایی انقلاب و زنده بودن انقلاب است.

دوّم، همین روحیه‌ای که گفتیم؛ روحیه‌ی کارِ جهادیِ بدونِ توقّع و بدون نام و نشان، بدون تظاهر، در کشور جهش ایجاد میکند. کاری که در مقابل تحسین و برای نشان دادن به این و آن و خودْ نشان دادن باشد، برکتی ندارد. خودِ این کارِ بی‌توقّع و کارِ جهادی، کشور را به راه می‌اندازد و پیش میبرد؛ این هم یکی از برکات و ثمرات بسیج است.

سوّم، بسیجی در هر فعّالیّتی که میکند، عنصر معنویّت را در آن فعّالیّت برجسته میکند؛ این خیلی مهم است؛ عنصر معنویّت. دانشمند برجسته‌ی مرکز رویان، وقتی به یک پیشرفت علمی دست پیدا میکند، سجده‌ی شکر میکند؛ این را مرحوم کاظمی جلوی خود آن دانشمند به من گفت و هر دو نفرشان گریه کردند، هر دو نفرشان اشک ریختند. دانشمند برجسته‌ی هسته‌ای، شاگردش میگوید که در یک مسئله‌ای ماندیم، تا آخر شب داشتیم کار میکردیم ــ در دانشگاه شهید بهشتی ــ به من گفت که بیا برویم؛ بلند شدیم آمدیم از اتاق کار بیرون، آمدیم داخل نمازخانه، ما را برد داخل نمازخانه، شروع کرد نماز خواندن و دعا کردن؛ بعد ناگهان گفت فهمیدم، مشکل حل شد؛ بلند شد رفت آنجا. ببینید، در محیط علمی، محیط کار هسته‌ای، سجده، دعا، نماز! حضور بسیجی معنویّت را با خودش میبرد در بخشهای مختلف؛ این خیلی مهم است؛ خیلی مهم است.

چهارم، در کنار عمل‌گرایی، آرمان‌گرا هم هست ــ بسیجی این جوری است ــ برای اینکه بسیجی اهل عمل است، اهل اقدام است. فقط حرف نمیزند، عمل میکند؛ امّا در کنار عمل‌گرایی، محصور در عمل‌گرایی نمیشود، آرمان‌گرایی را فراموش نمیکند، به سمت آرمانها [حرکت میکند]؛ فراموش کردن آرمانها خطر بزرگی است. این هم یکی از ثمرات است. من بخواهم بشمرم ثمرات این شجره‌ی طیّبه را، بیش از اینها است؛ حالا من سه‌ چهار موردش را عرض کردم؛ این برکات در بسیج هست.

خب، حالا ما این همه بسیج را توصیف کردیم از قول امام بزرگوار و شواهد و مثالهای گوناگون برای بسیجی‌ها آوردیم؛ همه‌ی اینها مشروط به این است که شما روحیه‌ی بسیجی را حفظ کنید؛ مغرور نشویم به اسم. ما طلبه‌ها اگر روحیه‌ی طلبگی را حفظ کردیم، وجودمان برکت پیدا میکند؛ اگر از روحیه‌ی طلبگی خارج شدیم ــ که امام مکرّر هشدار میدادند به معمّمینی که در دستگاه‌ها هستند، میگفتند روحیهی طلبگی‌تان را حفظ کنید(۷) ــ اگر از این بیرون بیاییم، برکت از بین میرود؛ بسیج هم همین جور است؛ روحیه‌ی بسیجی را باید حفظ کنید. البتّه به تلاوت قرآن، به مستحبّات، به قدری که توان دارید، به قدری که نشاط دارید، به قدری که آمادگی دارید توجّه کنید، شرح حال شهدا را هم بخوانید؛ شرح حال این بسیجیهایی را که رفتند و شهید شدند و کتابهای زیادی [درباره‌ی آنها] چاپ شده، هر چه ممکن است بخوانید. خب این حالا راجع به بسیج.

یک بحث دیگری من اینجا دارم دربارهی جایگاه بسیج. من اصرار دارم که بسیجی قدر بسیج را بداند، جایگاه بسیج را بشناسد، فلسفه‌ی حضور بسیج را بداند؛ یک بحث کوتاهی در این زمینه میخواهم بکنم. بسیج چهکاره است؟ شما با چه کسی طرفید؟ با چهار نفر اغتشاشگر داخل خیابان طرفید؟ بسیج فقط برای این است؟ در جغرافیای سیاسیِ دنیای اسلام، بسیج جایگاه برجسته‌ای دارد؛ من باید یک مقداری توضیح بدهم. البتّه اهل فکر، اهل نظر، شما جوانها، باید دقّت کنید، فکر کنید روی این مسئله ــ نه فقط الان ‌ــ دنبال‌گیری کنید این مسائل را؛ با مطالعه، با بحث، با گفتگو، با فکر کردن.

جبهه‌ی استعمارِ غرب نسبت به این منطقهی خاصّ ما، منطقه‌ی غرب آسیا، یک رویکردی دارد؛ این منطقه‌ای که خودشان اسمش را میگذارند «خاورمیانه». بعد از دو جنگ جهانی، استعمار غربی ــ اوّل اروپا، بعد هم آمریکا ــ نسبت به این منطقه یک توجّه خاص، رویکرد خاصّی را به وجود آوردند؛ چرا؟ چون منطقه، منطقهی مهمّی است. مهمترین عاملِ حرکتِ چرخهای صنعتیِ دنیای غرب [نفت است، صنعتشان] به عامل نفت وابسته است و مرکز عمده‌ی نفت در دنیا در اینجا است. منطقهی غرب آسیا منطقهی ارتباط شرق و غرب است، منطقهی ارتباط آسیا و اروپا و آفریقا است؛ از لحاظ جایگاه راهبردی و به تعبیر رایج، سوقالجیشی، منطقه‌ی مهمّی است. لذا استعمارگران غربی که حالا ثروتی هم پیدا کرده بودند و با غارت کشورهای استعمارزده تواناییهایی هم پیدا کرده بودند، از لحاظ علمی هم جلو رفته بودند و سلاح پیشرفته هم داشتند، روی منطقه‌ی غرب آسیا توجّه ویژه‌ای پیدا کردند. به خاطر همین توجّه هم بود که رژیم غاصب صهیونیستی را در این منطقه به وجود آوردند؛ این رژیم غاصب را به عنوان پایگاه غرب ــ اوّل پایگاه اروپا و بعد هم پایگاه آمریکا ــ در این منطقه قرار دادند برای اینکه بتوانند به منطقه مسلّط باشند، هر کار میخواهند بکنند، کشورها را به جان هم بیندازند، جنگ درست کنند، تحمیل کنند، توسعه بدهند، غارت کنند؛ اصلاً رژیم صهیونیستی را برای این به وجود آوردند. پس روی این منطقه یک نظر ویژه‌ای داشتند.

در این منطقه‌ی غرب  آسیا هم یک نقطه هست که از همه مهم‌تر است و آن ایران است. ایران از همه‌ی این کشورها و نقاطی که در این منطقه‌اند، مهم‌تر است؛ به خاطر اینکه هم ثروتش ــ نفت، گاز، معادن طبیعی ــ بیشتر از همه‌ی این کشورها است، هم نقطه‌ی وقوع این کشور حسّاس‌ترین نقطه است، چهارراه است؛ چهارراه شرق و غرب، چهارراه شمال و جنوب. از قدیم هم میگفتند چهارراه مهمّ این منطقه ایران است. روی ایران بیشتر از همه حسّاس بودند، لذا روی ایران سرمایه‌گذاری کردند. اوّل انگلیس‌ها آمدند، هر چه توانستند نفوذ پیدا کردند، وارد شدند، تشکیلات درست کردند، از قشرهای مختلف برای خودشان طرف‌دار و مزدور درست کردند ــ که حالا این مسئله‌ی مزدورسازی و طرف‌دارسازی انگلیس‌ها در ایران داستانی است! این قدر گوشه و کنارهای مهم دارد که اینها متأسّفانه کمتر هم گفته شده، کمتر هم نوشته شده، ولی بوده، اینها را ما دیدیم، بعضی‌هایش را از نزدیک لمس کردیم، حس کردیم ــ بعد هم آمریکایی‌ها آمدند. آمریکایی‌ها هم اوّلی که آمدند، به عنوان کمک آمدند. زمان ریاست جمهوری ترومن،(۸) اصل چهار ترومن کمک [بود]؛ اوّلش به این عنوان آمدند. بعد بتدریج جاپایشان را محکم کردند، دیگران را کنار زدند یا تضعیف کردند، خودشان مسلّط شدند بر ایران؛ همه چیز دست اینها بود. شما اگر نگاه کنید در این خاطراتی که از رجال سیاسی در دوران پهلوی باقی مانده، آنجا می‌بینید حتّی محمّدرضای پهلوی که خودش نوکر آمریکایی‌ها بود و برای آنها کار میکرد، از اینها گله دارد منتها جرئت نمیکند به زبان بیاورد؛ در جلسه‌ی خصوصی با اسدالله عَلَم و با نزدیکانش گِله‌گزاری میکند؛ یعنی این قدر آمریکایی‌ها پایشان را جلو گذاشته بودند، زور میگفتند و باج‌خواهی میکردند که حتّی کسی مثل محمّدرضا را هم گله‌مند کرده بودند از خودشان؛ روی ایران یک چنین تسلّطی داشتند.

خب، روی کشورهای دیگر خاورمیانه هم همین جور؛ هر کدام به یک نحوی. البتّه [در قضیّه‌ی] دخالتهای استعمارگرها صرفاً غربی‌ها نبودند؛ شوروی سابق هم دخالت میکرد، منتها شوروی در ایران تسلّطی نداشت، میخواست نفوذ بکند به وسیله‌ی حزب توده و احزاب چپ ــ کارهایی که حالا در تاریخ معاصر اینها را باید بخوانید ــ [امّا] در بعضی کشورهای دیگر نفوذ بیشتری داشت، مثل عراق، مثل سوریه؛ امّا در عین حال غرب مسلّط بود. اینها میخواستند نفوذ کنند، امّا فرانسه مثلاً در لبنان و سوریه حضور قطعی داشت؛ و دیگرِ غربی‌ها و دیگرِ استعمارگرها. این وضع کشور و در واقع وضع منطقه مال قبل از انقلاب است. خب، اینجا نقطه‌ی کانونی بود.

انقلاب اسلامی در ایران ناگهان همه‌ی چُرتهای اینها را پاره کرد! یک حادثه‌ای پیش آمد، انقلاب یک ضربه‌ی مهلکی به این سیاست استعماری وارد کرد، اینها گیج شدند. چند ماه قبل از پیروزی انقلاب، رئیس‌جمهور آمریکا(۹) آمده بود ایران و میگفت اینجا جزیره‌ی امن است؛ ایران را میگفت جزیره‌ی امن. چند ماه بعدش انقلاب شد، در همین جزیره‌ی امن! این جور اینها غافلگیر شدند، این جور انقلاب ناگهان در مقابل اینها ظاهر شد و اینها را با ترس و تردید و خوف به کنج انزوا راند؛ یک چنین وضعی را انقلاب به وجود آورد. انقلاب شد یک سدّ مستحکم، اینها را بیرون کرد؛ عواملشان یک عدّه‌ای خودشان فرار کردند، یک عدّه‌ای بیرون شدند، یک عدّه‌ای اعدام شدند؛ [لذا انقلاب] یک سدّی در مقابل حضور آمریکا و به طور کلّی حضور غرب در منطقه ایجاد کرد.

خب، یک هویّت‌سازیِ جدیدی شد؛ یعنی هویّت وابستگی و آویزان بودن به انگلیس و آمریکا را کشور تبدیل کرد به هویّت استقلال، استحکام، روی پای خود ایستادن، حرف قدرتمندانه زدن، باج ندادن؛ عمده این بود: باج ندادن. یک سدّی این جوری ایجاد کرد که این طبعاً در ایران منحصر نماند و همان وقتها ما گفتیم؛ چون همیشه در بیرون تبلیغات میکردند که «ایران میخواهد انقلاب را صادر کند»، بنده یک وقتی در نماز جمعه گفتم(۱۰) بحث صدور انقلاب ما مثل صدور انقلاب در بعضی از انقلابهای دیگر نیست؛ انقلاب ما مثل بوی گل است، مثل هوای بهاری است، کسی نمیتواند جلویش را بگیرد؛ پخش میشود. وقتی شما یک باغ پُر از گل اینجا دارید، همسایه‌ها، اطراف، از این بوی گل استفاده میکنند، کسی جلویش را نمیتواند بگیرد؛ و این [مسئله] اتّفاق افتاد؛ در کشورهای دیگر، ملّتها بیدار شدند. ما قصد این را نداشتیم که در یک کشوری کودتا کنیم، حکومتش را عوض کنیم؛ نه، ما دنبال این مسئله نبودیم، امّا انقلاب ما به طور طبیعی دلهای ملّتهای همسایه‌ی ما را، دلهای ملّتهای منطقه‌ی ما را دگرگون کرد، تغییر داد، روی آنها اثر گذاشت. البتّه خصوصیّت ایران همین است و در نهضت ملّی هم همین جور بود. نهضت ملّی زمان مصدّق، بحث نفت و مانند اینها را وقتی انجام داد، مصدّق سرنگون شد امّا همان وقت همه میگفتند که قیام مصر به وسیله‌ی ناصر(۱۱) و قیام عراقی‌ها به وسیله‌ی آن سران کودتای عراقی، ناشی از حرکت ایران بود؛ آن وقت هم تأثیر گذاشت. حالا نهضت ملّی کجا، انقلاب اسلامی کجا!

بنابراین، باید به فکر علاج می‌افتادند. چه کار بکنند؟ غربی‌هایی که تا دیروز بر ایران و بر این منطقه مسلّط بودند و حالا همه چیز را تقریباً از دست داده‌اند یا دارند میدهند، باید چه کار بکنند؟ حکومت انقلاب را باید ساقط کنند، باید نابود کنند؛ راهش این است، هیچ راه دیگری ندارند. نگاه میکنند می‌بینند نمیتوانند. این [چیزی] هم که من میگویم مال چهل سال پیش است، بحث امروز نیست؛ آن روز هنوز انقلاب یک نهال بود، هنوز این درخت تناور به این شکل درنیامده بود، امّا اینها از همان نهال میترسیدند، میدانستند نمیتوانند این کار را بکنند؛ ملّت ایران و نیروی انقلابی در صحنه است، میدانستند نمیتوانند. بعد که جنگ تحمیلی شد، هشت سال طول کشید، همه‌ی دنیا با صدّام همکاری کردند و در عین حال صدّام شکست خورد، بیشتر فهمیدند که با ایران نمیشود روبه‌رو شد؛ سخت است روبه‌رو شد؛ میدیدند امتداد انقلاب اسلامی را، میدیدند عمق راهبردی انقلاب را در کشورهای منطقه؛ اینها را میدیدند، لذا به فکر این افتادند که قبل از آنکه به ایران بشود حمله کرد ــ یا حمله‌ی نظامی یا هر جور حمله‌ای که از پا بیندازد حکومت اسلامی را، جمهوری اسلامی را ــ باید رفت کشورهای دُور و بَر را، آنجاهایی که عمق راهبردی ایران است و هر کدام به یک نحوی با جمهوری اسلامی مرتبطند، اینها را بایستی اوّل فلج کرد، اینها را بایستی اوّل گرفت. این نقشه را خود آمریکایی‌ها افشا کردند؛ اینکه عرض میکنم تحلیل نیست، این نقشه‌ی آمریکایی‌ها است؛ این نقشه را، این توطئه را هم خود آمریکایی‌ها، شخصیّت‌های برجسته‌ی آمریکایی‌، شخصیّت‌های سیاسیِ برجسته‌ی آمریکایی در سالهای اوّل این قرن میلادی، در سال ۲۰۰۶ و بعد از آن افشا کردند.

گفتند شش‌ کشور هست که قبل از ایران بایستی حکومتهای این شش کشور را ما ساقط کنیم، تسلّط بر اینها پیدا کنیم؛ این شش‌ کشور که ساقط شدند، ایران ضعیف میشود؛ آن‌ وقت میشود به ایران هم حمله کرد. این شش کشور کجایند؟ هر کدام هم به یک دلیلی. یکی‌اش عراق بود؛ به دلیل اینکه صدّام بعد از جنگ آن وقتی که میخواست به کویت حمله کند، با ایران نرد دوستی باخت؛ اسرای ما را آزاد کرد، نامه نوشت به بنده، به رئیس‌جمهور وقت، نامه‌نگاری کرد، آدم فرستاد. پس صدّام خطرناک بود؛ صدّامی که تا آن روز حمایتش میکردند، یک عنصر نامطلوب برایشان شد؛ این عراق. دوّم، سوریه؛ به خاطر اینکه سوریه از زمان حافظ اسد،(۱۲) از اوّل جنگ، در کنار ما بود. مسیرِ نفتِ عراق به دریای مدیترانه را سوریه برای کمک به ما بست، بعد از آن هم هر جور کمکی که ممکن بود میکردند. اوّلین سفر خارجی بنده زمان ریاست جمهوری، سفر به سوریه بود؛ یعنی ارتباطاتمان با سوریه این جوری نزدیک بود. پس دولت سوریه هم باید ساقط بشود. سوّم، لبنان. لبنان چرا؟ به خاطر اینکه در آنجا پایگاه‌های مستحکم انقلابی ــ یعنی حزب‌الله و حزب امل ــ هستند، طرف‌دار ایرانند. چهارم، لیبی در شمال آفریقا. برای اینکه میدانستند لیبی در یک مواردی پشتیبانی‌هایی از ما کرده، پشتیبانی‌های نظامی از ما کرده بود؛ در زبان هم از طرف ما حمایت میکرد. پنجم، سودان. سودان هم دلایل خاصّی داشت، روشن بود. سرانش با ما رفت و آمد داشتند؛ می‌آمدند، میرفتند، در دوره‌های مختلف بعد از اینکه آنجا انقلاب شده بود و پیروزی به دست آورده بودند، با ما ارتباط داشتند. بعد هم سومالی، آن هم به یک دلیل دیگری.

این شش‌ کشور بایستی تضعیف میشدند، از بین میرفتند، حکومتهایش ساقط میشدند. در واقع، عمق راهبردی ایران به نظر آنها این شش‌ کشور بود؛ اینها بایستی در اختیار آمریکا و استعمار قرار میگرفتند، بعد می‌آمدند سراغ ایران. خب ایران چه کار کرد؟ جمهوری اسلامی چه کار کرد؟ جمهوری اسلامی در شمال آفریقا مطلقاً ورود پیدا نکرد؛ نه در لیبی، نه در سودان، نه در سومالی، به دلایل روشنی که حالا اینجا جای گفتنش نیست. دلایلی وجود داشت؛ نخواستیم وارد بشویم و وارد نشدیم. امّا در این سه کشور، یعنی کشور عراق و کشور سوریه و کشور لبنان، سیاست ایران در آنجاها کارکرد پیدا کرد. ما به آن صورت حضور نظامی نداشتیم، امّا آنجا کار انجام گرفت؛ کار بزرگ، کار مهم. نتیجهی این کار چه شد؟ شکست آمریکا در این سه کشور. اینها میخواستند اختیار عراق را به دست بگیرند، نشد؛ اینها میخواستند حکومت سوریه را ساقط کنند، نشد؛ اینها میخواستند حزب‌الله و امل را در لبنان از بین ببرند، نشد، نتوانستند.

این طرح و نقشه‌ای بود که آمریکایی‌ها با هزاران هزار دلار ــ یعنی چند میلیارد دلار پول ــ و با هزاران ساعت کار فکری از سوی صدها یا شاید هزاران نفر متفکّرین سیاسی‌شان آن را ریخته بودند، این آمادگی را فراهم کرده بودند برای اینکه بتوانند به ایران لطمه بزنند؛ نقشه‌ی اینها، توطئه‌ی اینها با نیروی عظیم و کارآمد جمهوری اسلامی خنثی شد که مظهر و پرچم این نیروی عظیم، شخصی بود به نام حاج قاسم سلیمانی. حالا معلوم میشود که چرا اسم حاج قاسم سلیمانی برای ملّت ایران این قدر محبوب است و برای دشمنان ایران این قدر مغضوب است که از آوردن اسمش عصبانی میشوند، خشمگین میشوند. پرچم سیاست جمهوری اسلامی در مقابله‌ی با دشمن که خنثی کرد نقشهی عمیق دشمن را، حاج قاسم سلیمانی بود؛ رضوان خدا بر او باد.

خب، حالا با این بیانی که من عرض کردم، شما بسیجیان عزیز، شما جوانها، صحنه‌ی کارزار جمهوری اسلامی با دشمنان را تصویر کنید؛ صحنهی این کارزار عظیم کجا است، مسئله کجا است؟ مسئله، مسئله‌ی چند نفر ضدّانقلاب در داخل کشور نیست. اینجا است که شما میفهمید اصرار دشمن بر برجام دو و برجام سه برای چه بود. برجام دو یعنی چه؟ یعنی ایران بایستی از منطقه بکلّی خارج بشود، حضورِ منطقهایِ خودش را رها کند. برجام سه یعنی چه؟ یعنی ایران متعّهد بشود که هیچ سلاح راهبردی مهمّی تولید نکند؛ پهپاد نداشته باشد، موشک نداشته باشد که اگر یک وقتی ما حمله کردیم، با ژ۳ و با تفنگ انفرادی بیاید با تانکهای ما مبارزه کند! معنایش این بود دیگر، اصرار آنها این بود؛ حالا در داخل هم یک عدّه‌ای، لابد از روی غفلت، همین حرف آنها را تکرار میکردند. میدان نبرد این است؛ شماها در این میدان دارید مبارزه میکنید. حضور بسیج در کشور، معنایش سینه سپر کردن در مقابل یک چنین توطئه‌های بزرگی است؛ شما از حرم دفاع کردید، در مقابل گروه دست‌ساز آمریکا یعنی داعش ایستادید، مبارزه کردید؛ شما بودید. شما دلاوران رزم‌آور لبنان را هر جور توانستید کمک کردید، شما به فلسطینی‌ها هم کمک کردید، باز هم میکنید، باز هم کمکشان میکنیم.

میدان رزم یک چنین میدانی است؛ میدان چهار نفر اغتشاشگرِ داخلِ خیابان نیست. البتّه معنایش این نیست که از این اغتشاشگرها صرف نظر کنیم؛ نه، هر اغتشاشگری، هر تروریستی، باید مجازات بشود ــ در این تردیدی نیست ــ امّا میدان فقط این میدان نیست؛ میدان خیلی وسیع‌تر از اینها است، میدان خیلی عمیق‌تر از اینها است. شما وسط این میدان ایستاده‌اید. میخواهم بسیجی قدر خودش را بداند. قدر بسیج را بدانید. شما در یک چنین میدانی دارید مبارزه میکنید؛ خودتان را محدود ندانید به این کارهای جزئی که دُور و بَر وجود دارد. البتّه این کارها هم باید علاج بشود؛ این مقابله‌ی با اغتشاشگر هم یکی از مهم‌ترین کارهای بسیج است. این اغتشاشگر سرانگشت همان کسانی است که در آن نقشه‌ی بزرگ شکست خوردند؛ آنجا شکست خوردند، جور دیگر میخواهند وارد میدان بشوند، آن وقت این اغتشاش را راه می‌اندازند؛ یکی شعار میدهد، یکی مینویسد، یکی کار دیگری میکند. خب بسیج نباید فراموش کند که درگیری با استکبار جهانی است، درگیری اصلی آنجا است؛ حالا با اینها هم برخورد میکنند امّا دشمن اصلی آنجا است، درگیری اصلی آنجا است. این چهار نفر [اغتشاشگر] یا غافلند یا جاهلند یا بی‌اطّلاعند یا تحلیل بد به آنها داده شده یا تعدادی هم مزدورند؛ دشمن اصلی آنجا است، مبارزه‌ی اصلی آنجا است.

خب حالا اینجا آدم واقعاً متأسّف میشود؛ یک عدّه‌ای ادّعای فهم سیاسی هم میکنند لکن تحلیلهایشان در بعضی از روزنامه‌ها یا در بعضی از بخشهای فضای مجازی واقعاً انسان را متأسّف میکند. میگویند برای اینکه بتوانید این اغتشاشها را که در این چند هفته راه انداخته‌اند در کشور، تمام کنید و ساکت کنید ــ حالا این را کسانی میگویند که مدّعی سیاست‌ورزی و سیاست‌دانی و اطّلاع از اوضاع جهانند! ــ باید مشکلتان را با آمریکا حل کنید؛ این را صریح مینویسند! صریح مینویسند باید مشکلتان را با آمریکا حل کنید. یا میگویند باید صدای ملّت را بشنوید. من این دو تعبیر را دیده‌ام در نوشته‌ها: با آمریکا مشکلتان را حل کنید، صدای ملّت را بشنوید.

خب با آمریکا چه جوری مشکل حل میشود؟ این سؤال واقعی است، جدّی است. نمیخواهیم با هم دعوا کنیم؛ سؤال میکنیم: مشکل با آمریکا چه جوری حل میشود؟ با نشستن و مذاکره کردن و از آمریکا تعهّد گرفتن مشکل حل میشود؟ [اینکه] بنشینیم با آمریکا مذاکره کنیم، تعهّد بگیریم که شما باید فلان کارها را بکنید، فلان کارها را نکنید، مشکل حل میشود؟ در قضیّه‌ی بیانیّه‌ی الجزایر، سر قضیّه‌ی آزادی گروگانها در سال ۶۰، شما نشستید با آمریکا صحبت کردید. بنده آن وقت نماینده‌ی مجلس بودم ــ البتّه در مجلس نبودم، در جبهه بودم، اهواز بودم ــ همان وقت اینجا در تهران همین حضرات نشستند به واسطه‌ی الجزایر و بدون رودررویی با آمریکایی‌ها صحبت کردند ــ البتّه مصوّبه‌ی مجلس بود، کار غیر قانونی‌ای نبود ــ  قرارداد گذاشتند، تعهّدهای متعدّدی گرفتند که ثروتهای ما را آزاد کنید، تحریمهای ما را بردارید، در امور داخلی کشور ما دخالت نکنید، و ما هم از این طرف گروگانها را آزاد میکنیم. گروگانها را آزاد کردیم، آیا آمریکا به آن تعهّدات عمل کرد؟ آیا آمریکا تحریم را برداشت؟ آیا آمریکا ثروتهای مسدودشده‌ی ما را به ما پس داد؟ نه، آمریکا به تعهّد عمل نمیکند؛ خیلی خب، این هم مذاکره و نشستن با آمریکا. یا در برجام؛ گفتند که [اگر] شما فعّالیّت صنعتی هسته‌ای را کم کنید ــ حالا جرئت نکردند بگویند تعطیلِ تعطیل ‌ــ به این مقدار فروکاهی کنید، ما این کارها را انجام میدهیم؛ تحریمها را برمیداریم، این کار را میکنیم، آن کار را میکنیم؛ کردند این کارها را؟ نکردند دیگر. مذاکره مشکل ما را با آمریکا حل نمیکند.

بله، مشکل ما را با آمریکا یک چیز حل میکند؛ چه چیزی؟ به آمریکا باج بدهیم؛ نه یک بار؛ آمریکایی‌ها به یک بار باج هم قانع نیستند؛ امروز باج بدهیم، فردا می‌آیند یک باج دیگر میخواهند، [باز باید] باج بدهیم؛ پس‌فردا می‌آیند یک باج دیگر میخواهند، [باز باید] باج بدهیم. امروز میگویند هسته‌ای را تعطیل کنید ــ اوّل میگویند بیست درصد را تعطیل کنید، بعد میگویند پنج درصد را تعطیل کنید، بعد میگویند بساط هسته‌ای را برچینید ــ بعد میگویند قانون اساسی را عوض کنید، بعد میگویند شورای نگهبان را بردارید؛ آمریکایی‌ها باج میگیرند. اگر بخواهید مشکلتان با آمریکا حل بشود، باید این کار را بکنید؛ مرتّب باج بدهید. آمریکا اینها را میخواهد: پشت مرزهای خودتان، خودتان را محبوس کنید، دستتان را خالی کنید، صنایع دفاعی‌تان را تعطیل کنید. کدام ایرانی باغیرتی حاضر است که یک چنین باجی بدهد؟ من نمیگویم [طرفدار] جمهوری اسلامی؛ ممکن است یکی جمهوری اسلامی را هم قبول نداشته باشد امّا ایرانی باشد، غیرت ایرانی داشته باشد؛ [او هم] حاضر نیست این باجها را بدهد. آمریکا به کمتر از این قانع نیست؛ چرا نمیفهمند؟ مذاکره‌ی با آمریکا مشکلی را حل نمیکند. اگر حاضرید باج بدهید، نه یک بار، نه دو بار، پشت سر هم، در همه‌ی مسائل اساسی، و از همه‌ی خطوط قرمزتان عبور کنید، بله، آن وقت آمریکا با شما دیگر کاری ندارد، مثل دوران پهلوی. مردم انقلاب کردند برای [رهایی از] این، این همه شهید دادند برای این. این کشوری که این جور دارد پیشرفت میکند، این جوانهایی که این جور دارند در همه‌ی میدانها کار میکنند، باید این جور با آنها حرف زد؟ این جور بهشان گفت؟

میگوید صدای ملّت را بشنوید! صدای رعدآسای ملّت در سیزدهمِ آبانِ امسال بلند شد؛ شنیدید؟ شما صدای ملّت را بشنوید. مگر از تشییع جنازه‌ی شهید سلیمانی چقدر گذشته؟ آن جمعیّت عظیم صدای ملّت ایران بود، آن تشییع جنازه‌ی ده‌میلیونی یا شاید به یک معنا بیش از ده‌میلیونی صدای ملّت ایران بود. امروز تشییع جنازه‌ی شهدا صدای ملّت ایران است. تا یک نفر در اصفهان، در شیراز، در مشهد، در کرج، در هر جای دیگر شهید میشود، خیلِ جمعیّتِ مردم راه می‌افتند شعار میدهند علیه تروریست، علیه اغتشاشگر؛ صدای ملّت این است؛ شما چرا صدای ملّت را نمی‌شنوید؟

خب این، آن مطلبی که راجع به بسیج خواستم بگویم. حالا وقت هم دارد میگذرد؛ چند نصیحت بکنم به شما برادران [و خواهران] بسیجی در اینجا و هر جای دیگر کشور که  این حرفها را می‌شنوید. نصیحت اوّل؛ بسیجی بمانید! از خدا کمک بخواهید برای بسیجی ماندن. روحیه‌ی بسیجی، ایمان بسیجی را حفظ کنید.

دوّم، قدر خودتان را بدانید. نه اینکه تفاخر کنید؛ نه، خاصیّت بسیجی بودن تفاخر نکردن است، امّا بدانید که خدای متعال به شما توفیق داده چه موضع مهمّی را انتخاب کنید و انتخاب کرده‌اید؛ قدر این را بدانید.

سوّم، دشمنتان را بشناسید و اوّل هم بدانید دشمن کیست؛ دشمن را اشتباه نکنید. ثانیاً وقتی دشمن را شناختید که کیست، نقطه‌ضعف‌های دشمن را بشناسید، ناتوانی‌های دشمن را بشناسید. دشمن همیشه سعی میکند خودش را در نظر شما بزرگ و قوی جلوه بدهد. سعی کنید بشناسید دشمن در چه وضعیّتی است، چه ضعفهایی، چه نقطه‌ضعف‌هایی، چه ناتوانی‌هایی دارد. دشمن را بشناسید، نقشه‌های دشمن را بشناسید. خیلی‌ها در مقابل نقشه‌ی دشمن غافلگیر میشوند؛ [مراقب باشید] غافلگیر نشوید.

توصیه‌ی بعدی رشد معنوی خودتان است. رشد معنوی خودتان را اندازه بگیرید. مراقب باشید که دارید جلو میروید یا دارید عقب میروید؛ این مهم است. ببینید شما در ماه قبل چه کارهای خوبی انجام دادید، چه حرکت نیکی انجام دادید، چه کمکی کردید، یا خدای نکرده چه کار بدی انجام دادید؛ این ماه آیا کار خیرتان بیشتر شده یا کمتر شده؟ یا مثلاً آن کار خلافی که انجام میدادید، این ماه بیشتر شده یا کمتر شده؟ اندازه بگیرید. سعی کنید جلو بروید، پیش بروید.

خب، گفتیم شیوه‌های دشمن را بشناسید. امروز مهم‌ترین شیوه‌ی دشمن، جعل و دروغ‌پردازی است. الان مهم‌ترین کاری که دشمن دارد میکند [انتشار] دروغ است؛ یعنی همین تلویزیون‌هایی که میدانید و می‌بینید مال دشمن است یا همین فضای مجازی، خبر دروغ میدهند، تحلیل دروغ میدهند، کشته‌ی دروغ معرّفی میکنند، آدمها را بدروغ، یکی را بد میکنند، یکی را خوب میکنند؛ دروغ. یک عدّه هم باور میکنند. بدانید دشمن امروز بر پایه‌ی دروغ و دروغ‌پردازی دارد کار میکند. خب وقتی که دانستید، طبعاً وظیفه می‌آید روی دوشتان. تبیین کنید. «جهاد تبیین» که گفتیم،(۱۳) یکی از جاهایش اینجا است؛ جهاد تبیین.

گفتیم [نقاط] آسیب‌پذیری دشمن را بشناسید. یکی‌ از آسیب‌پذیری‌های دشمن، روشن‌بینی شما است. شما که روشن‌بین باشید، او آسیب میبیند. سعی کنید روشن‌بینی خودتان را افزایش بدهید. دشمن دنبال این است که بر مغزها تسلّط پیدا کند. تسلّط بر مغزها برای دشمن خیلی باارزش‌تر از تسلّط بر سرزمین‌ها است. اگر مغز یک ملّتی را توانستند تصرّف کنند، آن ملّت سرزمین خودش را دودستی به دشمن تقدیم میکند. مغزها را باید حفظ کرد؛ تسلّط بر مغزها. یک عدّه‌ای خودشان دروغ نگفتند، امّا متأسّفانه دروغ دشمن را تأیید کردند. مراقب باشید این خطرها برای شما و برای مردمتان پیش نیاید؛ به مردمتان کمک کنید.

آمادگی عملی خودتان را هم حفظ کنید، غافلگیر نباید شد؛ در عالم سیاست از این غافلگیری‌ها زیاد پیش می‌آید. شیوه‌های مختلفی هم دارند؛ حالا من یک شیوه‌اش را میگویم. یکی از کارهای دشمن این است: یک کاری را در یک نقطه‌ای با سر و صدا شروع میکند، برای اینکه همهی توجّه‌ها به آن نقطه جلب بشود؛ بعد یک کار اصلی را که میخواهد انجام بدهد، [در جای دیگر] انجام میدهد. حواسها همه به آن طرف است، به این طرف نیست؛ همه باید حواسمان جمع باشد، بخصوص مسئولین کشور. مسئولین کشور به اطراف کشور، به داخل کشور، به بیرون کشور، به همه‌ی اطراف باید توجّه کنند؛ برای ما اطراف کشور هم مهم است. برای ما، هم منطقهی غرب آسیا مهم است، هم منطقه‌ی قفقاز مهم است، هم مناطق شرقی ما مهم است، همه‌ی اینها مهم است. حواس ما به همهی اینها باید باشد که دشمن چه کار میخواهد بکند؛ همه در این زمینه‌ها بایستی تلاش کنند. و حالا این هم یک نکته‌ای است، بخصوص در وقتی که جام‌ جهانی [فوتبال] هست؛ برای بنده فهرست کردند کارهایی را که در جام ‌جهانی‌های دوره‌های مختلف انجام گرفته که از غافلگیری [استفاده کردند]؛ چون در دوران جام ‌جهانی همهی چشمها در دنیا به جام جهانی است که چند هفته هم طول میکشد. از این غفلت جهانی خیلی‌ها استفاده میکنند، یک کارهایی را انجام میدهند. حالا اسم جام ‌جهانی را آوردیم، دیروز بچّه‌های تیم ملّی ما چشم ملّت ما را روشن کردند، ان‌شاءالله چشمشان روشن باشد؛ دیروز مردم را خوشحال کردند. خب این هم یک توصیه.

قبل از آخرین توصیه، مراقب نفوذ دشمن در درون مجموعهی بسیج باشید. این را توجّه داشته باشید؛ گاهی یک آدم فاسد، گاهی یک آدم ناباب لباس عوضی میپوشد، خودش را در یک مجموعه‌ای جا میکند، لباس روحانی میپوشد می‌آید خودش را در [کسوت] روحانیّون جا میزند. آدم فاسد، آدم ناباب میتواند در کسوت روحانی دربیاید، میتواند در کسوت بسیجی دربیاید؛ حواستان به این هم باشد، این هم یک توصیه.

آخرین توصیهی من آیه‌ی قرآن است: وَ لا‌ تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین.(۱۴)

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته


صحیفه‌ی امام، ج ۱۱، ص ۱۱۷، سخنرانی در جمع پاسداران تهران (۱۳۵۸/۹/۴)؛ «همه جا باید این طور بشود که یک مملکت بعد از یک چند سالى، بشود یک کشورى با بیست میلیون جوان که دارد، بیست میلیون تفنگدار داشته باشد، بیست میلیون ارتش داشته باشد.»
صحیفه‌ی امام، ج ۲۱، ص ۱۹۴، پیام به ملّت ایران و بسیجیان سلحشور در هفته‌ی بسیج (۱۳۶۷/۹/۲)
. نمایشگاهی از دستاوردهای بسیج در حوزه‌های مختلف در حسینیّه‌ی امام خمینی (ره) برقرار شده بود.
آقای دکتر سعید کاظمی آشتیانی (رئیس سابق پژوهشکده‌ی رویان)
صحیفه‌ی امام، ج ۲۱، ص ۱۹۴،  پیام به ملّت ایران و بسیجیان سلحشور در هفتهی بسیج (۲/۹/۱۳۶۷)؛ «بسیج شجرهی طیّبه و درخت تناور و پُرثمری است که شکوفههای آن، بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق میدهد.»
سوره‌ی ابراهیم، بخشی از آیات ۲۴ و ۲۵
از جمله، صحیفه‌ى امام، ج ۱۸، ص ۱۲؛ سخنرانى در جمع نمایندگان مجلس خبرگان (۱۳۶۲/۴/۲۸)
فواصل سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۳
جیمی کارتر
(۱۰ از جمله، خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران (۱۳۵۹/۱/۸)
(۱۱ جمال عبدالنّاصر
(۱۲ رئیس جمهور وقت سوریه
۱۳) از جمله بیانات در دیدار جمعی از مدّاحان به مناسبت سالروز ولادت حضرت زهرا (۱۴۰۰/۱۱/۳)
(۱۴ سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی ۱۳۹؛ «و اگر مؤمنید، سستى مکنید و غمگین مشوید، که شما برترید.»
سه شنبه, 08 آذر 1401 20:35

حضرت زینب (س)؛ تجلی مقام شکر

حضرت زینب سلام‌الله علیها، همانند مادرشان، برترین الگو برای امت اسلامی و تمام بشریت هستند. سبک زندگی ایشان چه در بعد فردی و چه اجتماعی، چنان توحیدی است که تمسک به هر بُعد از زندگی ایشان، سبب شناخت راه سعادت و عبودیت پروردگار می‌شود

حضرت زینب امیرالمؤمنین علیه‌السلام در مجلس کافران و در مقابل یزید، با صلابت و شکوه و با تکیه بر آیات قرآن کریم به بیان حقیقت بنی‌امیه و خباثت ایشان و مقام والای اهل‌بیت علیهم‌السلام پرداختند و توانستند حاضران در مجلس را تحت تأثیر قرار دهند. سخنان حضرت زینب سلام‌الله علیها در خطبه شام سرشار از نکات اعتقادی، اخلاقی و... است، اما شکرگزاری این بانو و تسلیم ایشان در برابر خدا چشمگیر است.

فضیلت شکرگزاری و برترین شاکران درگاه الهی

شکرگزاری از فضایل اخلاقی است که برترین درجات آن، شکرگزاری در تمام رویدادها و حوادث شیرین و به‌ویژه مصیبت‌ها است. چه‌بسا به همین جهت، خداوند رحمان شمار شکرگزاران را اندک دانسته است: «وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ»؛[1] «و شمار کمی از بندگان من شکرگزارند».

ریشه این مرتبه بالای شکرگزاری، در شناخت انسان نسبت به خداوند و صفاتش به‌ویژه حکمت و ربوبیت او نهفته است. اگر شخصی به‌واقع بداند خداوند بهتر از خودش، او و نیازهایش را می‌شناسد و مهربان‌ترین موجود نسبت به اوست، همواره زبانش ثناگو و شاکر خداست و در رخدادهای تلخ و مصیبت‌ها، شکوه نمی‌کند؛ بلکه همواره شاکر اوست. ازاین‌رو اگر کسی در طول زندگی شاکر درگاه الهی باشد، می‌توان برداشت نمود که او برترین شناخت‌ها را نسبت به پروردگار عالم دارد.

اهل‌بیت علیهم‌السلام بالاترین مقام شکرگزاری در میان تمام انسان‌ها را دارا هستند؛ چراکه بالاترین شناخت را نسبت به خداوند متعال دارند. در میان خاندان اهل‌بیت علیهم‌السلام، حضرت زینب سلام‌الله علیها در این زمینه جایگاهی برجسته دارند. راز این فضیلت در وجود ایشان با توجه سخنی که ایشان انتهای خطبه معروف شام فرمودند روشن می‌شود.

شکر پس از شکر در کلام زینت امیرالمؤمنین علیه‌السلام

زندگی حضرت زینب سلام‌الله علیها از دوران کودکی تا پایان عمر مبارکشان، با حوادث و مصیبت‌های تلخ فراوانی همراه بوده است، که یکی از آن‌ها می‌توانست یک انسان عادی را دچار لغزش کند ولی در مورد ایشان، هر بار جلوه‌ای از بندگی ایشان ظهور یافت. در خطبه معروف ایشان که پس از تجربه مصیبت‌های روز عاشورا و سختی‌های اسارت، در مجلس یزید افاضه شد، ادبیات شکرگزارانه این بانو می‌درخشد.

حضرت زینب سلام‌الله علیها در فراز پایانی این خطبه می‌فرمایند: «فَالحَمدُ للّه الَّذي خَتَمَ لِأَوَّلِنا بِالسَّعادَةِ وَالمَغفِرَةِ، ولِاخِرِنا بِالشَّهادَةِ وَالرَّحمَةِ، ونَسأَلُ اللّه َأن يُكمِلَ لَهُمُ الثَّوابَ ويوجِبَ لَهُمُ المَزيدَ، و يُحسِنَ عَلَينَا الخِلافَةَ إنَّهُ رَحيمٌ وَدودٌ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ»؛[2] «ستايش، ويژه خدايى است كه آغازِ ما را سعادت و مغفرت، و فرجامِ ما را شهادت و رحمت، قرار داد. از خدا می‌خواهیم كه پاداش آنان را كامل كند و افزون هم بدهد و جانشين خوبى در نبودِ آن‌ها براى ما باشد، كه او بخشنده و مهربان است و خدا، ما را بس است و او خوب وكيلى است!»

به‌یقین فقط کسی که مصداق آیات «وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»؛[3] «و مؤمنان محبتشان به خدا شديدتر است» و «يَـا أَيَّتُهَا ٱلنَّفْسُ ٱلْمُطْمَئِنَّةُ * ٱرْجِعِي إِلی رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً»؛[4] «اي نفس دل‌آرام، به‌سوی پروردگارت بازگرد كه تو خشنود از او و او از تو راضي است» باشد، این‌چنین می‌تواند پس‌ازاین رخدادهای کمرشکن، زبان به ستایش گشوده و به تعبیر عرفی در تمام وقایع و مصیبت‌ها، بر زبانش «راضیم به رضای خدا» جاری باشد. 

چه نیکو و پسندیده است که پدر و مادر نام نیکوی «زینب» را به عنوان اسم فرزند خود انتخاب نموده و چه شخصیتی والاتر از ایشان می‌تواند الگوی تربیتی پدر و مادر باشد، تا رهرویی الهی تحویل اسلام عزیز نمایند.

پی‌نوشت:
[1]. سوره سبأ، آیه13.
[2]. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، نشرمؤسسةالوفاء، ج 45، ص 135.
[3]. سوره بقره، آیه 165.
[4]. سوره فجر، آیه 27ـ28.

پاییز فصل مناسبی است که بسیاری از خوراکی‌ها و میوه و سبزیجات منحصر به فرد این فصل را امتحان کرد و از خواص شگفت‌انگیز میوه‌ها بهره برد. مصرف میوه‌های پرخاصیت نقش زیادی در پیشگیری از ابتلاء به بیماری‌های فصلی دارد؛ تمامی میوه‌های پاییز سرشار از آنتی‌اکسیدان است که در این فصل به سبب وجود سرما و آلودگی‌ها و ایجاد پدیده وارونگی هوا، برای جلوگیری از بسیاری از بیماری‌ها، مورد نیاز بدن است.

انار، درمان‌کننده افسردگی

انار در صنعت دارویی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. این میوه ضد افسردگی است و موجب شادابی می‌شود. از خواص آن می‌توان کنترل کلسترول، بهبود سیستم ایمنی، محافظت در برابر سرطان، کند شدن روند پیری، جوانی و شادابی پوست، بهبود کم خونی، تسکین بیماری‌های التهابی، پیشگیری از بیماری دیابت، تصفیه کننده خون و تقویت قلب را نام برد. همچنین این میوه برای درمان مسمومیت، التهاب معده، خون‌ریزی رحم، تصفیه خون، تقویت لثه و استحکام دندان، خارش پوست و سلامت جنین نیز کاربرد دارد. انار بهترین دارو برای تقویت کلیه در سالمندان است و رنگ چهره را شفاف می‌کند. برای حفظ ارزش غذایی انار، باید دانه‌های آن به طور کامل خورده شود.

انگور، محافظت‌کننده در برابر بیماری‌های قلبی و عروقی

انگور یکی از میوه‌های پاییز و نماد این فصل است. این میوه انواع مختلفی دارد. انگور دارای مواد معدنی زیادی، پتاسیم، آهن، ید، سیلیس، کلرید آرسنیک ، کلسیم، منیزیم منگنز و ویتامین‌های A ،B ،C است. همه این ویتامین‌ها، آنتی اکسیدان‌های قوی هستند که انسان را در برابر بیماری‌های قلبی و عروقی محافظت می‌کنند.

به، میوه‌ای برای بهبود زخم معده

به، یکی از میوه‌های پاییز است که خواص فراوانی دارد. این میوه خوش‌طعم و عطر، به صورت‌های مختلف مانند مربا، خورش و دمنوش استفاده می‌شود. این میوه سرشار از ویتامین A، B و C است، منبع غنی پتاسیم و فیبر، فسفر، آهن، روی و منیزیم است. به ارزش غذایی بالایی دارد و برای کاهش وزن نیز مفید است. به، میوه‌ای نشاط آور، تقویت‌کننده قلب و برای زخم معده بسیار مفید است. این میوه‌ی ضد سرطان، از بین برنده‌ی بوی بد دهان است و به هضم غذا نیز کمک می‌کند. به، فشار خون را تنظیم و به درمان سرماخوردگی نیز کمک می‌کند.

گلابی، تنظیم‌کننده چربی خون

گلابی یکی دیگر از میوه‌های پاییز سرشار از اسید فولیک، فیبر و آنتی‌اکسیدان‌ها است. از خواص این میوه که هم به صورت خام و هم به صورت کمپوت مصرف می‌شود، می‌توان به از بین‌برنده ضعف، رفع یبوست، ضد سرطان و بیماری‌های قلبی و عروقی است و چربی خون را تنظیم می‌کند، گلابی برای زنان باردار نیز مفید است. سیب و گلابی دارای کالری پایینی هستند و برای کسانی که رژیم غذایی دارند، بسیار عالی است.

نارنگی، تسکین‌دهنده اعصاب

نارنگی که جز گروه مرکبات محسوب می‌شود از میوه‌های پاییز است که عطر آن خاطرات را زنده می‌کند. این میوه که گاهی ترش و گاهی شیرین است، ارزش غذایی بالایی دارد و حاوی ویتامین‌های B1،B2 ،C و A، پروتئین، قند، فسفر و کلسیم است. این میوه در کاهش فشار خون مؤثر است و برای پیشگیری و درمان سرماخوردگی نیز بسیار مفید است. نارنگی ضد نفخ و ضد سرطان بوده و سموم بدن را دفع می‌کند. این میوه‌ی خوش خوراک، اعصاب را نیز تسکین می‌بخشد.

ازگیل، رفع‌کننده نفخ معده

ازگیل، از جمله میوه‌های جنگلی و سرشار از آنتی اکسیدان است. این میوه خواص بی‌شماری دارد که از میان مهمترین آن‌ها می‌توان به سم‌زدایی از بدن، برطرف‌کننده مشکلات کلیوی، کاهش‌دهنده فشار خون، کنترل‌کننده قند خون، تقویت اعصاب، ضد اسهال، رفع نفخ معده و درمان ورم روده اشاره کرد.

پسته تازه، تقویت سیستم ایمنی بدن

پسته تازه یکی از نوبرانه‌های پاییز است که خواص بی‌شماری دارد. پسته، کلسترول را کاهش می‌دهد و فشار خون و ضربان قلب را تنظیم می‌کند، خون‌ساز است و سیستم ایمنی بدن را تقویت می‌کند. این میوه خوشمزه، ضدسرطان است، معده را تقویت و از بیماری‌های قلبی و عروقی پیشگیری می‌کند. مصرف این ماده مغذی به ورزشکاران، زنان باردار و نوجوانان توصیه می‌شود.

لیمو شیرین، درمان مشکلات تنفسی

لیمو شیرین یکی دیگر از میوه‌های پاییز و از خانواده مرکبات است. این میوه مانند مرکبات دیگر منبع غنی از ویتامین C است. این میوه خواص بی‌شماری دارد که از میان آن‌ها می‌توان به جلوگیری از کم آبی بدن، پیشگیری و درمان سرماخوردگی، جلوگیری و درمان سرطان، سلامت‌بخشی به پوست و مو، رفع مشکلات تنفسی، بالا بردن ایمنی بدن و درمان اختلالات ادراری اشاره کرد.

پرتقال، کاهنده دوران نقاهت بیماری‌ها

پرتقال یکی از میوه‌های پاییز و جز خانواده مرکبات است. مرکبات، منابع غنی ویتامین C و پتاسیم به شمار می‌رود؛ بنابراین پرتقال می‌تواند، با افزایش توان سیستم ایمنی بدن از بسیاری از بیماری‌ها پیشگیری و دوران نقاهت را کوتاه کند. این میوه همچنین باعث تعادل فشار خون می‌شود.

سیب، سرشار از آنتی‌اکسیدان

سیب سرشار از آنتی اکسیدان است و پوست آن نیز سرشار از فلائونوید که برای سلامتی قلب مفید است. این میوه، انواع مختلفی دارد. همه انواع سیب از جمله شیرین، ترش، زرد، سبز و قرمز از این خواص برخوردار هستند. سیب را به صورت پخته و خام مصرف می‌کنند.

کیوی، درمان‌کننده سرماخوردگی

کیوی یکی از میوه‌های پاییز است که منبعی غنی از ویتامین C است به طوری که ویتامین C موجود در کیوی از مرکبات نیز بیشتر است. علاوه بر این ویتامین که در این فصل باعث پیشگیری و درمان سرماخوردگی می‌شود، کیوی حاوی پتاسیم و سولفات مس است.

خرمالو، تقویت‌کننده لثه‌ها

خرمالو میوه‌ای لذیذ و شیرین است. این میوه به سبب داشتن ویتامین C، برای پیشگیری و درمان سرماخوردگی مفید است و موجب استحکام لثه‌ها می‌شود. از خواص دیگر خرمالو می‌توان به تقویت سیستم ایمنی بدن، بهبود عملکرد دستگاه گوارش، تقویت بینایی اشاره کرد. این میوه پتاسیم و منیزیم بالایی دارد و برای درمان فشار خون بالا نیز مفید است. همچنین در رفع کم خونی و التهاب بواسیر مؤثر است و این میوه باعث افزایش اشتها می‌شود و در درمان اسهال خونی نیز تأثیرگذار است.

کدو حلوایی، منبع امگا سه

کدو حلوایی که بسیاری آن را با نام کدو تنبل می‌شناسند؛ یکی از خوراکی‌های پاییزی است که طرفداران زیادی نیز دارد. این ماده مغذی مقدار زیادی امگا سه دارد و منبع غنی ویتامین A است. پتاسیم، فیبر و ویتامین B از دیگر مواد مغذی هستند که در کدو حلوایی وجود دارند.

شلغم، پیشگیری‌کننده از ابتلاء به بیماری‌های عفونی

شلغم از سبزیجات پاییزی و از خانواده براسیکا به شمار می‌رود که غنی از ویتامین C است. برگ‌های شلغم منابعی از ویتامین A، K، آهن و منیزیم است که می‌توانید از آن در تهیه سوپ استفاده کنید.

مصرف مداوم شلغم مخصوصاً اگر همراه با برگ‌های سبز شلغم در آش یا سوپ باشد، در فصل‌های سرد سال موجب افزایش ایمنی و تقویت سیستم دفاعی بدن می‌شود. هم چنین بررسی‌ها نشان داده‌اند که مصرف این سبزی در پیشگیری از ابتلاء به سرطان و برخی از بیماری‌های عفونی مؤثر است.

از جمله تمایلات نفسانی نوع بشر که نگاه به نژاد، قبیله، سلیقه و دین خاصی نداشته و بین همه انسانها مشترک است، درک معنا و مفهوم عشق و تعلق خاطر به چیزهایی است که نسبت به آنها علاقه دارد.
حال، این عشق و تعلق خاطر یا ریشه در فطرت انسان دارد و جزو امور فطری محسوب می شود و یا اینکه مقطعی بوده و در گذر زمان حاصل می شود. مثل تعلق خاطر انسان به وجهه اجتماعی، اموال و اولاد.


اما اگر ریشه این تعلق خاطر، امور فطری بشر باشد، یک تفاوت عمده با عشق مقطعی که اشاره شد دارد و آن این است که در این قسم علاقه، هیچ بحثی از سلایق شخصی، نژاد، قبیله، دین و ... مطرح نیست؛ چراکه نوع بشر با هر سلیقه و طرز تفکر و نژادی نسبت به این امور تعلق خاطر داشته و تعصب می ورزد. مثل عشق و تعلق‌خاطر به وطن و آب و خاکی که انسان در آن پرورش یافته است.

بله، عشق به وطن در نهاد همه بشر نهفته شده و در طول تاریخ می بینیم که انسان ها اعم از خواص و عوام جامعه بشری همین تعلق خاطر را داشته اند و نباید از این نکته غافل شد که گاهی این وطن دوستی و تعلق‌خاطر به زیستگاه انسان، ممدوح و پسندیده و گاهی مذموم و ناپسند است.


آنجا که مظاهر و عوامل جانبی وطن، نماد هدایت و رستگاری انسان ها باشد، در این صورت این وطن دوستی ممدوح بوده و تقدس دارد؛ مثل تعلق خاطر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به مکه، هنگامی که حضرت از مکه به مدینه هجرت می‌نمود، در مسیر هنگامی که به جحفه رسید، در حالی که از فشار مشرکان محزون و ناراحت بود، به یاد مکه آه سردی کشید؛ در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه «إنَّ الّذی فَرَضَ عَلَیْکَ القُرْآنَ لَرادُّکَ إلی مَعادٍ؛ آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت بازمی‌گرداند» (قصص:۸۶) را برای پیامبر(ص) نازل و او را دلداری داده است.

 

اما آنجا که مظاهر و عوامل عارض بر وطن سبب ضلالت و خسران انسان شود، نه تنها اعتماد و تعصب ورزیدن به آن ظواهر و آداب و رسوم مذموم و ناپسند است بلکه اتفاقا در این موقعیت دستور به هجرت و دوری از وطن داده شده است.
إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیرا»؛[۶] کسانی که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند، در حالی‌که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه حالی بودید؟ (و چرا با این‌که مسلمان بودید، در صفِ کفّار جای داشتید؟!)، گفتند: ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم. آنها [فرشتگان‏] گفتند: مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟! آنها (عذری نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدی دارند.( سوره نساء آیه ۹۷).

 

دقت شود:
اگر تعلق خاطر به وطن ممدوح باشد، پس لوازم، اسباب و نمادهای منتسب به آن وطن هم ممدوح بوده و قابل احترام است. اگر کعبه مقدس است؛ پس توهین به آن مذموم و ناپسند است شرعا و عقلا ... شرعا، چون از باب تعظیم شعائر است و عقلا، علاقه به چیزی سبب میل و محبت به نمادها و مظاهر آن چیز است.

همه ما طبیعتا حس وطن دوستی نسبت به کشورمان ایران داریم و از آنجا که این سرزمین تنها قطعه ای از جغرافیای حاکم بر جهان هست که رسما پرچمدار ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) می باشد، پس به طور مضاعف به آن علاقه مند هستیم؛ در نتیجه هر آنچیزی که منتسب به آن باشد، من باب نمونه اخص و اهم تعظیم شعائر در عصر حاضر بر ما شرعا واجب الاحترام می باشد.

مثل تکریم و احترام پرچم و سرود ملی کشورمان که این احترام و تکریم، خود نمونه بارزی از جهاد در راستای تبلیغ و ترویج اسلام برپایه قرآن و سنت می باشد و هر گونه بی احترامی که سبب تضعیف این نمادهای مقدس شود مذموم و ناپسند است.

در پایان جا دارد به این نکته اشاره کنیم که وقتی احترام به مظاهر و نمادهای مقبول وطن پسندیده است، پس به طریق اولی توهین و اهانت به نمادهای دینی مثل لباس مقدس روحانیت که نماد و نشانه توجه مردم به دین و پیمودن راه درست انسان زیستن هست نیز مذموم می باشد.

 

سید حسن محمدی طباطبایی