
emamian
نخست وزیر عراق: امنیت سوریه، کلید ثبات خاورمیانه است
محمد شیاع السودانی، نخستوزیر عراق در تماسی تلفنی با بشار اسد، رئیسجمهور سوریه به تحولات کنونی این کشور و چالشهای امنیتی پیش روی آن پرداخت.
السودانی تاکید کرد که امنیت سوریه، کلید ثبات کل خاورمیانه است.
وی خاطرنشان کرد که امنیت و ثبات سوریه ارتباط تنگاتنگی با امنیت ملی عراق دارد و نقش مهمی در امنیت منطقه و تلاش برای برقراری ثبات در خاورمیانه ایفا میکند.
دو طرف همچنین درباره روابط دوجانبه و همکاری مشترک بین دو کشور گفتوگو کردند.
گروههای تروریستی از بامداد چهارشنبه با حمایت برخی از کشورها و ورود نیروهای تازه نفس خارجی، اقدام به حمله گسترده به مواضع ارتش سوریه در مناطق شمال غرب، غرب و جنوب غرب حلب کردند.
۶ ویژگی بارز در سبک زندگی حضرت زهرا(سلام اله علیه)
۶ ویژگی بارز در سبک زندگی حضرت زهرا(سلام اله علیه)
در روایات، لیله القدر به حضرت فاطمه زهرا(سلام اله علیه) تفسیر شده است و نیز ائمه(علیه السلام) که نور الله هستند به واسطه حضرت زهرا(سلام اله علیه)تنزل پیدا کرده اند.بر این اساس، ادامه وجود مقدس نبی اکرم(صلی اله علیه و آله)به حضرت زهرا(سلام اله علیه) است و حضرت زهرا(سلام اله علیه) کوثر عطاشده از خدای متعال به نبی اکرم(صلی اله علیه و آله)هستند.
در تبیین حوادث بزرگ، هر طایفه ای با درک خود حادثه را تببین کرده اند؛ ولی وقتی تمام تحلیل ها را کنار ادبیات وحی قرار دهیم همه رنگ می بازند. نسبت به فاجعه پیش آمده در صدر اسلام نیز همین گونه است؛ اینکه چه شد که وجود مقدس حضرت زهرا(سلام اله علیه)با تمام وجود برای دفع این انحراف به میدان آمدند، چه کردند و دامنه اقدامشان چه بود و این اقدامات، چه نتایجی داشت؛ تنها ادبیات قرآن و روایات است که می تواند مرجع فهم این وقایع باشد و تنها آن نگاه و دید نافذ است که می تواند ابعاد این حادثه را نشان دهد
۱ـ تلاش حضرت زهرا(سلام اله علیه) برای بازگرداندن تاریخ به مدار ولایت
خدای متعال دو چیز به پیغمبر(صلی اله علیه و آله)داده است که سرآمد همه نعمت ها و خیرات است: قرآن و اهل بیت(علیه السلام). همه مقامات قرآن و مقامات اهل بیت(علیه السلام) در وجود مقدس حضرت زهرا(سلام اله علیه) در این عالم تنزل پیدا کرده اند. در روایات، لیله القدر ـ که ظرف نزول قرآن است ـ به حضرت فاطمه زهرا(سلام اله علیه) تفسیر شده است و نیز ائمه(علیه السلام) که نور الله هستند به واسطه حضرت زهرا(سلام اله علیه)تنزل پیدا کرده اند.
بر این اساس، ادامه وجود مقدس نبی اکرم(صلی اله علیه و آله)به حضرت زهرا(سلام اله علیه) است و حضرت زهرا (سلام اله علیه) کوثر عطاشده از خدای متعال به نبی اکرم (صلی اله علیه و آله) هستند. پس وقتی می گویند ای پیغمبر، شما ابتری و ادامه نداری، مقصود ادامه نسل ظاهری نیست بلکه ادامه نبوت، ادامه هدایت و ادامه نور نبی اکرم (علیه السلام) است.به پیامبر گفتند اگر شما بروید، نور شما هم قطع می شود! خدا می فرماید: ما به تو کوثر داده ایم. حضرت زهرا(سلام اله علیه) آن کوثری است که دو حقیقت (قرآن و اهل بیت(علیه السلام)) از طریق او در عالم جاری می شود و باقی می ماند.
۲ـ تحمل مصائب برای عبور دادن مسلمین از اوهام طواغیت
آن کسی که مقاومتش، مسیر تاریخ را روشن می کند و حجت را بر همه تمام می کند، فاطمه ی زهرا(سلام اله علیه) است. کسانی که چشم هایشان را به روی این دوره ۷۵ تا ۹۵ روزه تاریخ می بندند و مبارزه جدی صدیقه طاهره(سلام اله علیه) و مقاومت او را در مقابل ظلمانی کردن تاریخ نمی بینند، بیتردید ظلمت، آنها را فرا می گیرد و در قدم اول از امیرالمؤمنین(علیه السلام)، در قدم دوم از نبی خاتم(صلی اله علیه و آله) و در قدم سوم از خداوند متعال جدا می شوند. کسانی که چشمهایشان را بر این نور بستند، با تمام ادّعایی که داشتند و با تمام عبادت و ریاضتی که انجام دادند زمین گیر شدند و صفشان را از صف امیرالمؤمنین(علیه السلام) و رسول الله(صلی اله علیه و آله) جدا کردند.
بلاهایی که حضرت زهرا(سلام اله علیه) تحمل می کنند، بلاهای سنگینی است که درک آنها به سادگی اتفاق نمیافتد. بلای فراق رسول اکرم(صلی اله علیه و آله) از یک سو و بلای خانه نشین شدن امیرالمؤمنین(علیه السلام) از سوی دیگر، و نیز ماجرای کوچه و ماجرای خانه از جانب دیگر، بزرگترین مصائب را رقم زد.
شاید بتوان گفت شهادت حضرت در سنین جوانی و مخفی بودن قبر ایشان، بزرگترین شاهد حقانیت ایشان است. حضرت با تحمل این بلاها و یتیم گذاشتن فرزندان خود می رود تا راه غلبة جبهة توحید بر جبهة کفر را هموار نماید. حضرت زهرا(س) هزینه پیشرفت اسلام و اتصال عالم به نبوت و ولایت را با تحمل این مصائب عظیم پرداختهاند. امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) و سایر اولاد معصومشان نیز بزرگترین مصیبتها را در کلّ عالم تحمل کردند و صدیقه طاهره(سلام اله علیه) هم میثاقی عظیم بر تحمل این بلاها به خداوند متعال داده و به نحو اتمّ و اکمل به آن وفا کرده اند.
۳ـ حضرت زهرا (سلام اله علیه)، حقیقت شب قدر
بنا بر روایات، اگر کسی بتواند به حقیقت معرفت فاطمه زهرا(سلام اله علیه) راه پیدا کند، به شب قدر راه پیدا کرده است. روشن است که مقصود از این معرفت، معرفت به مقام نورانیت است؛ این معرفت معمولی راهگشا نیست. حقیقت راهیابی به شب قدر، راه یافتن به مقام ولایت خداوند متعال و معرفت به مقام نورانیت اولیای الهی است، که این معرفت، عین معرفت خداوند متعال است: «مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیة».
اگر کسی بتواند راه به آستانه رفیع فاطمه زهرا(سلام اله علیه) پیدا کند و نورانیت حضرت در دل او تجلی کند، به شب قدر راه یافته است؛ یعنی همه این راههای طولانی با دستیابی به این معرفت پیموده می شود، چون هدف چیزی نیست به جز قرب، عبودیت و معرفت. چیزی که باید به آن راه یافت و همه ی این عمر برای رسیدن به آن است، معرفت خداوند متعال است و این معرفت فقط از راه معرفت انوار ائمه معصومین (علیه السلام) ایجاد می شود و وجود صدیقه ی طاهره(سلام اله علیه) به گونه ای این نور را در عالم تجلی داده که راه معرفت خداوند متعال و معرفت این انوار الهی را آسان کرده است.
در درگیری با طواغیت، خداوند به پیامبر(صلی اله علیه و آله) لیله القدر عطا کرد. روایت داریم که یک شأن نزول سوره قدر این بود که حضرت رسول(صلی اله علیه و آله) رؤیایی دیدند و غصه دار بودند که از موضع خلافت ایشان می خواهند مردم را به قهقرا برگردانند؛ جبرئیل آمد و این سوره را آورد: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیلَةِ الْقَدْرِ...»؛ ما به شما لیله القدر دادیم.... در روایات، لیله القدر به حضرت زهرا (سلام اله علیه) تفسیر شده است؛ یعنی ظهور نبوت نبی اکرم(صلی اله علیه و آله) و تحققش در این عالم و غلبه اش بر دشمنان حضرت، با این لیله القدر است.
۴ـ عصر ظهور، عصر تجلی حضرت زهرا (سلام اله علیه)
صدیقه طاهره(سلام اله علیه) می دانستند دیگر کار تمام شده و باید قرنها بگذرد تا عالم به مدار خودش باز گردد.تصرف ایشان برای بازگرداندن عالم به مدار حقبود؛ لذا مزد ایشان ظهور امام(عج الله) است. یکی از وعده هایی که خدای متعال به ایشان داده است این است که ظهور حتماً اتفاق می افتد. تلقی بنده از قرآن این است که عصر ظهور، عصر تجلی حضرت زهرا(س) از ورای امام زمان(عج الله) است که فرمود: «سَلَلْتَ مِنْهَا أَنْوَارَ الْأَئِمَّةِ».
وقتی امام زمان(عج الله)ظهور می کنند به واسطه امام زمان(عج الله)ـ که از طریق حضرت زهرا(سلام اله علیه)به پیغمبر داده شده ـشمس نبوت تجلی می کند: «و الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا * وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا *وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا». در روایات فرموده اند: این خورشید، وجود مقدس رسول الله(صلی اله علیه و آله) است و امام زمان(عج الله)همان نهاری است که وقتی ظهور می کند،نور نبی اکرم(صلی اله علیه و آله) را تجلی می دهد.امام زمان(عج الله)آن کلمه غیبی است که خدای متعال به نبی اکرم(صلی اله علیه و آله)عطا کرده و تثبیت نبوت نبی اکرم(صلی اله علیه و آله)با این کلمه غیبی است و این کلمه غیبی از مصدر حضرت زهرا(سلام اله علیه) در این عالم تجلی کرده و به واسطه ایشان در این عالم تنزل پیدا کرده است.
۵ـ سلوک ولایی در زیارتنامه حضرت زهرا (سلام اله علیه)
زیارت حضرت زهرا(سلام اله علیه) پرمغز ومشتمل بر معارف بسیار بلندی است که سه فراز اساسی دارد؛ فراز اول بیان کننده این است که حضرت زهرا(سلام اله علیه) قبل از اینکه لباس خلقت بشری بپوشند، مورد امتحان قرار گرفتند و در این امتحان، خداوند ایشان را صابره یافته است. امتحان گیرنده خداوند متعال است که قبل از خلقت در این عوالم، حضرت زهرا(سلام اله علیه) را در این امتحان پایدار یافته است «یا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَک اللَّهُ الَّذِی خَلَقَک قَبْلَ أَنْ یخْلُقَک فَوَجَدَک لِمَا امْتَحَنَک صَابِرَةً».
سپس در فراز دوم زیارت، نقش مؤمنین را بیان می کند، که ولایت و محبت اهل بیت(علیه السلام) را در دل داشته و بر تمام دینی که پیامبر اکرم(صلی اله علیه و آله)و وصی ایشان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)آورده اند، استوارند و تبعیض دردین ندارند. فراز سوم زیارت نیز درخواستی است که ـ بعد از این ولایت و تصدیق و پایداری و صبرـ مؤمنین از حضرت زهرا(سلام اله علیه) دارند، و آنهم درخواست الحاق و طهارت نفس است، که به دست صدیقه طاهره(سلام اله علیه) محقق می شود؛ که حقیقت طهارت، همان توحید و پاک شدن از شرک آشکار و خفی است«فَإِنَّا نَسْأَلُک إِنْ کنَّا صَدَّقْنَاک إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَی لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایتِک ».
۶ـ تسبیحات حضرت زهرا (سلام اله علیه)، طریق شفاعت ایشان
تسبیح مقدس حضرت زهرا(سلام اله علیه)هدیه ایشان به ماست. رسول خدا(صلی اله علیه و آله) به ایشان هدیه داد و ایشان به ما. اگر کسی با آداب، متذکر به آن شود، اثر آن در ترازوی عمل، فراوان است و شیطان را طرد می کند؛ «مَنْ سَبَّحَ تَسْبِیحَ الزَّهْرَاءِ ع ثُمَّ اسْتَغْفَرَ غُفِرَ لَهُ وَ هِی مِائَةٌ بِاللِّسَانِ وَ أَلْفٌ فِی الْمِیزَانِ وَ تَطْرُدُ الشَّیطَانَ وَ تُرْضِی الرَّحْمَنَ».
اگر کسی آن را بعد از نماز واجب بگوید، خدا او را می آمرزد و مطهر انسان است؛ فرمودند: «مَنْ سَبَّحَ تَسْبِیحَ فَاطِمَةَ ع قَبْلَ أَنْ یثْنِی رِجْلَیهِ مِنْ صَلَاتِهِ الْفَرِیضَةِ غَفَرَ اللَّهُ لَه ». اگر کسی تسبیحات حضرت را و سپس یک «لا اله الا الله» بگوید، همه گناهانش پاک می شود.این تسبیح ذکر کثیر است.
در قرآن می فرماید: «یأَیهَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْکرُواْ اللَّهَ ذِکرًا کثِیرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُکرَةً وَ أَصِیلاً»؛ اگر شما اینگونه ذکر داشته باشید، خداوند و ملائکه بر شما صلوات می فرستند و شما را از ظلمات به نور می برند و از ذنوب و عیوب و شرک خارج می کنند.
این نور، وادی توحید و ولایت است و صلوات خدا ما را به این محیط خواهد برد. اگر کسی این تسبیحات را گفت، با ذکر کثیر همراه شده است و مطهر و نورانی و موحد می شود. این امر البته به شفاعت ایشان است؛ یعنی این نور از جانب ایشان می آید؛ باید اجازه بخواهیم که ما را هم وارد این وادی کنند؛ لذا در روایت فرموده اند این تسبیحات از هزار رکعت نافله در روز بهتر است. با این تسبیح، انسان می تواند به حقیقت تکبیر و تحمید و تسبیح و تهلیل برسد.
رازهای زندگی حضرت زهرا (س) از زبان سلمان فارسی
سلمان فارسی، یار وفادار پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت، یکی از راویان مهم روایات درباره زندگی حضرت زهرا (س) است. او به عنوان یکی از نزدیکان حضرت زهرا (س)، شاهد بسیاری از لحظات حساس زندگی ایشان بوده و روایات او، تصویری روشن و زنده از شخصیت، زندگی و مبارزات این بانوی بزرگوار به دست میدهد.
روایات سلمان فارسی، گنجینهای ارزشمند از اطلاعات درباره زندگی شخصی، اجتماعی و سیاسی حضرت زهرا (س) است. او به عنوان یکی از شاگردان مکتب فاطمی، به بسیاری از اسرار و رموز زندگی حضرت زهرا (س) آگاهی داشته و این اسرار را برای نسلهای بعد به یادگار گذاشته است.
در این مقاله، با تکیه بر روایات سلمان فارسی، به بررسی ابعاد مختلف زندگی حضرت زهرا (س) خواهیم پرداخت. از جمله موضوعاتی که در این مقاله مورد بررسی قرار خواهد گرفت، میتوان به زندگی روزمره حضرت زهرا (س)، نقش ایشان در جامعه اسلامی، مبارزات ایشان برای دفاع از حق و عدالت و همچنین جایگاه ایشان در شیعه اشاره کرد.
با مطالعه این مقاله، میتوانیم به درک عمیقتری از شخصیت، مقام و منزلت حضرت زهرا (س) دست پیدا کنیم و از سیره و روش زندگی ایشان الگو بگیریم.
رازهای زندگی حضرت زهرا (س) از زبان سلمان فارسی
سلمان فارسى از راویان حدیث حضرت زهرا(س)
عده نسبتا زیادى از حضرت زهرا علیهاالسلام حدیث نقل کرده اند که علاوه بر امیرمؤ منان ، امام حسن ، امام حسین ، حضرت زینب و ام کلثوم افراد زیر به نقل حدیث از حضرتش پرداخته اند :
سلمان فارسی یکی از یاران نزدیک پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) به شمار میرود که به واسطه دانش گسترده، تقوا و وفاداری به اهل بیت، جایگاه ویژهای در تاریخ اسلام دارد. ارتباط نزدیک او با حضرت زهرا (س) و روایاتی که از ایشان نقل میکند، بر اهمیت و جایگاه سلمان افزوده است.
دلایل اهمیت روایات سلمان فارسی از حضرت زهرا (س):
1- جایگاه خاص سلمان: سلمان فارسی به عنوان یکی از اصحاب خاص پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)، از جایگاه ویژهای برخوردار بود و به بسیاری از اسرار و علوم اسلامی آشنایی داشت.
2- اعتماد حضرت زهرا (س): حضرت زهرا (س) به سلمان اعتماد کامل داشتند و بسیاری از مسائل را با او در میان میگذاشتند. این اعتماد نشان از جایگاه ویژه سلمان نزد ایشان دارد.
3- تایید روایات: روایات نقل شده از سلمان فارسی، در بسیاری از موارد با روایات دیگر ائمه اطهار (ع) و اصحاب پیامبر (ص) همخوانی دارد و از این رو، اعتبار بیشتری مییابد.
موضوعات روایات سلمان از حضرت زهرا (س):
روایات نقل شده از سلمان فارسی درباره حضرت زهرا (س) به موضوعات مختلفی میپردازد که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
1- زندگی شخصی حضرت زهرا (س): سلمان به توصیف زندگی روزمره، عبادات، اخلاق و رفتار حضرت زهرا (س) پرداخته است.
2- علم و دانش حضرت زهرا (س): سلمان از دانش گسترده حضرت زهرا (س) در زمینههای مختلف، از جمله تفسیر قرآن، فقه و علوم غیبی سخن گفته است.
3- مقام و منزلت حضرت زهرا (س): سلمان به مقام و منزلت والای حضرت زهرا (س) در نزد خداوند و پیامبر (ص) اشاره کرده است.
4- وقایع پس از رحلت پیامبر (ص): سلمان به وقایعی که پس از رحلت پیامبر (ص) برای حضرت زهرا (س) رخ داده است، اشاره کرده و از جمله مظلومیت ایشان سخن گفته است.
جواب حضرت زهرا (س) به سوال سلمان فارسی
پیامبر صلى الله علیه و آله روزى از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال کردند که اى شى ء خیر للنساء؛ چه روش و سیره اى براى زندگانى بانوان بهتر است؟
هر کس به فراخور معرفت خویش جوابى مى داد؛ اما هیچ جوابى پیامبر را قانع نمى ساخت. در این هنگام سلمان فارسى که در آن روزگار پیرمردى باوقار و پُرذکاوت و در میان آن جمع، به لحاظ ایمان و معرفت بالاتر بود، با خود اندیشید که پاسخ این سؤال دقیق از سطح عمومى اندیشه ى مردان فراتر است.
از این روى، در بحبوحه ى اظهارنظرهاى گوناگون، خود را به خانه ى زهرا علیهاالسلام که متصل به مسجد پیامبر بود، رسانید و پاسخ سؤال پیامبر را از یگانه دخترش جویا شد. حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ سؤال پدر فرمودند: خیر للنساء أن لایرین الرجال و لا یراهن الرجال؛ (1)
براى زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند.
سلمان به جمع حاضر در مسجد بازگشت و پاسخ را طرح نمود. پیامبر دانستند که این پاسخ از خود سلمان نیست؛ از این روى پرسیدند: این جواب را از که آموختى؟
سلمان عرضه داشت: سؤال شما را از دخترتان زهرا پرسیدم و چنین پاسخ شنیدم.
پیامبر در این هنگام فرمودند: جعلت فداها أبوها... ان فاطمه بضعه منى؛ پدرش به فدایش باد... به راستى که فاطمه پاره اى از وجود من است.
این روایت معروف با عبارت هاى مختلفى، در منابع پرشمارى از کتاب هاى حدیثى، اخلاقى و تاریخى شیعه و سنى موجود است. (2)
سلمان فارسى و چادر وصله دار حضرت زهرا(س)
سیره فاطمه زهرا علیهاالسلام، الگوی بارزی از وارستگی از دنیا و دل سپردن به خداست. ایشان با زندگی ساده و بیآلایش خود، به بهترین شکل ممکن آموزههای قرآنی را در عمل پیاده کردند.
فاطمه زهرا، حتی در زمانی که فدک، زمین حاصلخیزی به او رسید، به جای استفاده از ثروت آن برای تجملات، تمام درآمد آن را در راه خدا هزینه کرد. این نشان از آن دارد که وارستگی و سادهزیستی او ریشه در معرفت عمیق او به حقایق دنیا و آخرت داشت
روزى سلمان فارسى فاطمه را با چادرى ساده و پُروصله از لیف خرما مى بیند که به دیدار پدر مى رفت. تعجب مى کند و گریه کنان مى گوید: غم و اندوه بر ما باد! دختران پادشاهان ایران و روم بر تخت هاى طلا مى نشینند و پارچه هاى زربفت و حریر به تن مى کنند و این دختر محمد است که چادرى ساده با دوازده وصله بر سر دارد.
قالت فاطمه علیهاالسلام: یا رسول الله ان سلمان تعجب من لباسى، فوالذى بعثک بالحق مالى و لعلى منذ خمس سنین الا مسک کبش تعلف علیها بالنهار بعیرنا و اذا کان اللیل افترشناه و ان مرفقتنا لمن أدم حشوها لیف». فقال النبى صلى الله علیه و آله: یا سلمان! ان ابنتى لفى الخیل السوابق.
وقتى فاطمه خدمت پدر مى رسد، شگفتى سلمان را مطرح مى کند: اى رسول خدا! سلمان از سادگى لباس من تعجب مى کند. سوگند به خدایى که تو را مبعوث فرمود، مدت پنج سال است که فرش خانه ى ما پوست گوسفندى است که روزها شترمان بر روى آن علف مى خورد و شب ها روى آن مى خوابیم و بالش ما پوستى است پر شده از لیف خرما.آن گاه رسول خدا به سلمان فرمود: همانا دخترم در زمره ى سبقت گیرندگان به سوى خداست. (3)
پیامبر اکرم (ص) نیز در تربیت فاطمه زهرا، بر اهمیت وارستگی از دنیا و دل بستن به آخرت تأکید میکردند. ایشان به فاطمه میفرمودند که دنیا فریبنده است و نباید به آن دل بست.
در نهایت، زندگی فاطمه زهرا علیهاالسلام، الگویی است برای همه کسانی که میخواهند به سعادت دنیا و آخرت دست یابند. سادهزیستی، وارستگی از دنیا و دل بستن به خدا، کلید اصلی رسیدن به این سعادت است.
سلمان فارسی شاهد آسیاب کردن حضرت زهرا(س)
سلمان فارسى مى گوید: روزى وارد منزل فاطمه (علیها السلام ) شدم و مشاهده کردم فرزند او حسین که در آن زمان شیر خواره بود، از شدت گرسنگى در گهواره گریه مى کند و فاطمه با عجله مشغول دستاس کردن است و جو آرد مى کند. از خون دست او دستاس خونى گردیده و کنیز خدمتکارش بیکار نشسته بود.
دیدن این منظره مرا متاثر کرد. عرض کردم : اى دختر پیامبر، چرا دستور نمى فرمایید فضه جو را دستاس کند، فرمود: برنامه کار منزل بین من و او تقسیم شده ، یک روز خدمات خانه به عهده اوست و یک روز به عهده من . امروز نوبت من است و فضه باید استراحت کند.
سلمان مى افزاید: عرض کردم : اى دختر رسول خدا! من بنده آزاد شده شمایم . اجازه فرمایید جو را آرد کنم و شما فرزند خود را ساکت کنید. فاطمه قبول نمود و مشغول آرام کردن حسن و حسین شد. من مقدارى جو آرد نمودم و سپس به مسجد رفتم .
دختر رسول خدا با این رفتار طریقه درست برخورد صحیح با کارگر را به همه مسلمانان نشان مى دهد و در واقع به همه کارفرمایان
باید توجه داشت که زهرا (علیهاالسلام) همانطور که خود در روایتى مى فرماید در طى چند سال اول زندگى با على (ع) در تنگدستى و سختى زندگى کرده است(4).
ولى از وقتى که پیامبر (ص) املاک فدک را به او بخشید وضع بهتر شد، و نیز نقل شده که پیامبر (ص) «فضّه» را که کنیزى بود به او بخشید (5)
بنابراین اگر در برخى روایات دیده مى شود که اهل بیت در سختى و تنگدستى بوده اند و در برخى دیگر از وجود خادمه در منزل
سخن گفته است باید توجه داشت که مربوط به دوره هاى مختلفى از زندگى زهرا علیهاالسلام است.) هست (که کارها را انجام دهد)، فرمود: رسول خدا (ص) به من سفارش کرده است که یک روز خدمت با «فضّه» و یک روز با من باشد، و نوبت او دیروز بود.(6)
سلمان فارسی و درخواستش از حضرت زهرا(س)
بعد از اینکه على(ع) را دستگیر کردند که به جانب مسجد ببرند حضرت زهرا (س) که جان على را در خطر دید شجاعانه پیش رفت و دامنش را محکم گرفت و گفت نمى گذارم همسرم را ببرید. قنفذ دید زهرا دست از على برنمى دارد، آنقدر با تازیانه به دست نازنین او زد که بازویش ورم کرد. (7)
فاطمه علیهاالسلام در میان ازدحام جمعیت بین در و دیوار قرار گرفت و چنان فشار بر پهلوى آن بانوى شجاع وارد شد که پهلویش شکست و طفلى که در شکم داشت سقط شد.(8)
هنگامى که حضرت فاطمه (س) به خود آمد دید على علیه السلام را به جانب مسجد برده اند و جاى درنگ نیست، جان على در معرض خطر واقع شده و باید از او دفاع کرد.
لذا با تن خسته و پهلوى شکسته از خانه بیرون آمد و به اتفاق گروهى از زنان بنى هاشم روانه مسجد شد. دید على علیه السلام را بازداشت نموده اند.
رو به مردم کرد و فرمود: دست از پسر عمویم بردارید و الا به خدا سوگند گیسوانم را پریشان مى کنم و پیراهن پیغمبر را بر سر مى افکنم و به درگاه خدا ناله مى کنم و بر شما نفرین مى نمایم. سپس رو به ابوبکر نمود و فرمود: تصمیم دارى شوهرم را بقتل رسانى و کودکانم را یتیم نمایى؟
اگر او را رها نسازى موهایم را پریشان مى کنم و بر سر قبر پدرم نزد خدا استغاثه مى نمایم. این را بگفت و دست حسن و حسین علیهماالسلام را گرفت و به سوى قبر رسول خدا حرکت نمود. تصمیم داشت به جمعیت نفرین کند و بوسیله ى ناله هاى جانگدازش دستگاه ظلم و ستم را واژگون نماید.
حضرت على دید اوضاع خطرناکى بوجود آمده و به هیچ قسمى ممکن نیست فاطمه (علیهاالسلام) از تصمیمش منصرف گردد. به سلمان فارسى فرمود: دختر پیغمبر را دریاب و از نفرین منصرفش ساز. سلمان خدمت حضرت زهرا رسید و عرض کرد: اى دختر پیغمبر پدرت براى جهانیان رحمت بود از نفرین منصرف شو. فرمود:
اى سلمان بگذار تا داد خودم را از این بیدادگران بگیرم. عرض کرد: اى دختر پیامبر! على (علیه السلام) مرا خدمت شما فرستاده و امر کرده که به منزل برگردید. فاطمه وقتى امر على (علیه السلام) را شنید فرمود: چون او دستور داده اطاعت مى کنم و شکیبایى را پیشه مى سازم. و به روایتى دیگر فاطمه دست على را گرفت و به خانه برگشتند. (9)
آواى تکبیر سلمان فارسى در شب عروسی حضرت زهرا(س)
روز اول ماه ذیحجه سال دوم هجرت (10) روز بسیار مبارکى بوده چرا که در حقیقت روز شادى پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت بوده است . روزى که در شب آن ، پیامبر صلى الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را به خانه على فرستاد .
مورخین درباره کیفیت بردن فاطمه علیهاالسلام نوشته اند : شب که فرا رسید پیامبر صلى الله علیه و آله به سلمان فرمود : بغله شهبایم را بیاور و پس از آماده شدن ، پیامبر صلى الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را بر مرکب خود سوار کرده تا به خانه على ببرد .
پس سلمان افسار مرکب را در دست گرفته و رسول خدا صلى الله علیه و آله در پشت سر او قرار گرته بود ، هم چنان که به راه خود ادامه مى دادند ناگهان از پشت سر ، سر و صدایى به گوشش رسید ، نگاه کرد دید جبرئیل و میکائیل و اسرافیل هستند که به همراه گروهى از فرشتگان به زمین فرود آمده اند . پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود :
اى جبرئیل ! براى چه نازل شده اید ؟ در پاسخ گفت : اى رسول خدا صلى الله علیه و آله آمده ایم تا فاطمه علیهاالسلام را به خانه على ببریم ، پس جبرئیل تکبیر گفت و میکائیل نیز تکبیر گفت و اسرافیل چنین کرد و سایر فرشتگان به دنبال این سه فرشته
تکبیر سر دادند و به دنبال آنها پیامبر صلى الله علیه و آله تکبیر گفته و در آخر سلمان فارسى آواى تکبیر را سر داد و از آنها پس در مراسم عروسى و بردن عروس به خانه شوهر تکبیر گفتن سنت شد . (11)
هم چنین نقل شده که پیامبر صلى الله علیه و آله به دختران عبدالمطلب و زنان مهاجرین و انصار دستور داد تا به همراه فاطمه علیهاالسلام بوده و شادى کنان رجز بخوانند و تکبیر بگویند و سخنى که مورد رضاى خدا نیست بر زبان جارى نسازند .
جابر گوید : پس فاطمه علیهاالسلام را بر شهباى خود سوار کرده و سلمان افسار آن را به دست گرفته و گرداگرد فاطمه علیهاالسلام هفتاد هزار حوریه در حرکت بودند .
از سوى دیگر پیامبر صلى الله علیه و آله و حمزه ، عقیل و جعفر و سایر اهل بیت نیز در پشت سر فاطمه علیهاالسلام در حالى که شمشیرهاى خود را کشیده بودند ، به راه افتادند و زنان پیامبر صلى الله علیه و آله به همراه دیگر زنان در پیشاپیش کاروان شادى حرکت کرده و ام سلمه و حفصه و معاذه مادر سعد سروده اى مى خواندند و در سایر زنان با تکرار مصراع اول شادى خود را اظهار مى کردند و سپس تکبیر سر مى دادند تا این که داخل على شدند . (12)
سلمان فارسی شاهد ایثار و بخشش حضرت زهرا(س)
امیرالمؤمنین علی (ع) زره خود را فروخت و پول آن را از بابت مهریه زهرا (س) به خدمت رسول خدا تقدیم داشت و پیامبر بزرگوار اسلام نیز پولها را در اختیار چند نفر از اصحاب خود قرار داده و سفارش فرمودند:«برای فاطمه جهیزیه فراهم کنند »
از جمله خریدها بدین منظور، پیراهن عروسی بود که به هفت درهم خریداری شده بود و زهرا آن را در شب عروسی به تن کرده و در حال رفتن به خانه شوهر بود … در حالی که سلمان افسار مرکب فاطمه (س) را در دست داشت و آرام آرام رو به سوی خانه استیجاری که در کنار مدینه قرار گرفته بود می رفتند، ناگهان کنیزی به دختر پیامبر (ص) سلام کرد و از مشکلات خود سخن گفت و برای رفع نیازش از آن بانوی گرامی اسلام درخواست کمک نمود …
فاطمه (س) به زنانی که دور او را گرفته بودند فرمودند:
کمی آرام باشید و اطراف مرا مراقبت کنید و خود از مرکب پایین آمد و در میان کاروان زنان که مانند نگین او را محاصره کرده بودند، پیرهن تازه را از تنش درآورد و آن را به کنیز سائل بخشید و خود لباس کهنه پوشید و حرکت به سوی خانه بخت را از سر گرفت …
شب زفاف به پایان رسید. رسول خدا همراه با کاسه ای شیر به دیدار دختر و داماد شتافت، در حالی که صبحانه میل می کردند، رسول خدا فاطمه (س) را تماشا می کرد، در این حال پیامبر (ص) متوجه شد که دخترش زهرا لباس کهنه بر تن دارد، با تعجب پرسید:
دخترم! چرا لباس نو نپوشیده ای؟
فاطمه: پدر جان! دیشب آن را به کنیزی بخشیدم که نیازمندش بود. رسول خدا: عزیزم! مناسب بود برای مراعات حال داماد، لباس نو را برای خود نگه می داشتی.
فاطمه: پدرجان! این درس را از قرآن آموخته ام که می فرماید: «در احسان کردن پیوسته چیز مطلوب و مورد علاقه تان را احسان کنید.» (13)
علاوه بر این، شما نیز همیشه چنین می کردید …پیامبر (ص) دیگر سخنی نگفت، ولی گویا از درون خود به دخترش عشق می ورزید و از چنین ایمان و ایثارگری او به خود می بالید. (14)
شب عروسی برای هر عروس و دامادی خاطره آمیز و بسیار حساس است. زیبایی و آراستگی عروس در چنین شبی در افکار و عشق و علاقه ی آتی داماد مؤثر می باشد و به عنوان پایه و اساس زندگی مشترکشان به حساب می آید، ولی فاطمه ی زهرا (س) با در نظر گرفتن همه ی این مسائل و شناختی که از حضرت علی (ع) دارد، تنها پیرهن تازه اش را به سائل می بخشد و خود پیرهن کهنه می پوشد.
سلمان فارسی و دعای نور حضرت فاطمه (س)
حضرت فاطمه (س) دعاهای زیادی می خواند و برخی از آنها را به اصحاب و یاران مخصوص پیامبر خدا (ص) تعلیم فرمود، که در کتابهای ادعیه آمده است، ولی در میان آنها دعایی بسیار با برکت و آثار خیر وجود دارد، که آن را به حضرت سلمان سفارش فرمودند و افزودند که آن را بیشتر بخواند و فرمودند از جمله آثار آن این است که: تو را تب نمی گیرد و سعی کن بر خواندن آن مداومت نمایی …
حضرت سلمان می گوید: سوگند به خدا که آن را به بیش از هزار نفر آموختم که در تب و بیماری می سوختند و به برکت دعای آن حضرت همگی شفا یافتند. اینک متن آن دعا را برای خوانندگان عزیز ترسیم می نماییم:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم،
بسم اللَّه النور،
بسم اللَّه نور النور،
بسم اللَّه نور علی نور،
بسم اللَّه الذی هو مدبر الامور،
بسم اللَّه الذی خلق النور من النور،
الحمد للَّه الذی خلق النور من النور
و انزل النور علی الطور، فی کتاب مسطور، فی رق منشور، بقدر مقدور، علی نبی محبور،
الحمد للَّه الذی هو بالعز مذکور و بالفخر مشهور و علی السراء و الضراء مشکور و صلی اللَّه علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. (15)
و بالاخره حضرت فاطمه (س) آن قدر دعا کرد و در برابرش از منافقین و مهاجمین به دودمانش مصیبت دید که دعای نهایی عَجِّلْ وَفاتی سر داد و شیفتگانش را به عزای خود مبتلا ساخت.
سلمان فارسی محرم اسرار خاندان رسول الله (ص)
سلمان فارسی از یاران ویژه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی علیه السلام به شمار می آمد و این خانواده را بسیار دوست داشت.
ابن اثیر جزری، تاریخ نگار نامدار می نویسد:سلمان، از بهترین یاران پیامبر و از زاهدان و دانشمندان آن روزگار بود و از کسانی به شمار می رفت که با رسول خدا صلی الله علیه و آله، ارتباط محکمی داشت.(16)
ابن ابی الحدید نیز می نویسد: «سلمان از شیعیان علی علیه السلام و از خواص یاران او بود».(17) سلمان فارسی و به تعبیر زیبای امام صادق علیه السلام، سلمان محمدی(18) به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و اهل بیت عصمت و طهارت عشق و علاقه فراوانی داشت. دوستی و محبت او به اهل بیت به گونه ای بود که پیامبر، او را از اهل بیت خویش به شمار آورد و درباره او فرمود: «سَلْمانُ مِنّا أَهْلَ الْبَیْتِ».
سلمان فارسی به راحتی به خانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام می رفت و در کارهای خانه به آنان کمک می کرد. او محرم اسرار رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و همواره ساعاتی از شب را با ایشان خلوت می کرد.(19)
سلمان، پس از علی بن ابی طالب علیه السلام، نزدیک ترین و گرامی ترین صحابه برای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله بود.(20) وی در مراسم ازدواج حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام حضور داشت. حضرت زهرا علیهاالسلام را بر مرکبی نشانده بودند و به خانه امام علی علیه السلام می بردند. زمام مرکب در دست سلمان بود و پیامبر در پی او می آمد و تکبیر می گفت.(21)
نوبختی در فرق الشیعه می نویسد: «سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود و عمار یاسر، نخستین کسانی بودند که شیعه نامیده شدند.»(22) ابوحاتم رازی (متوفای 205 ه. ق) نیز گفته است: «لفظ شیعه در عهد رسول اکرم صلی الله علیه و آله، لقب چهار نفر از صحابه بود و آنها عبارت بودند از: سلمان فارسی، ابوذر، مقداد و عمار یاسر».(23)
سلمان فارسی فرمانبردار همیشگی اولین مظلوم و مظلومه جهان
سلمان فارسی پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به سبب روحیه حق گرایی و علاقه فراوان به امام علی علیه السلام، در عمل به فرمایش های گران قدر رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ولایت و حکومت جامعه پیش تاز بود. وی در جریان سقیفه بنی ساعده با خلیفه وقت بیعت نکرد تا اینکه پس از حضرت علی علیه السلام، دست بیعت داد.(24)
سلمان محمدی همواره با عشق بی نظیر خویش، یار و همراه و مددکار رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و پس از ایشان نیز دوستدار حقیقی و فرمانبردار همیشگی اولین مظلوم و مظلومه جهان، امام علی علیه السلام و حضرت زهرای اطهر علیهاالسلام به شمار می رفت.
سلمان، روایات پیامبر گرامی اسلام را درباره فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای مردم بازگو می کرد(25) و از اینکه مردم از وجود آن امام بهره نمی برند، بسیار اندوهگین بود و می گفت: «به خدا سوگند! پس از او هیچ کس شما را از اسرار پیامبرتان آگاه نخواهد کرد».(26)
سلمان نه تنها در مدینه، بلکه در زمان حکومت در مداین نیز که با اجازه امام علی علیه السلام به آنجا رفته بود، فضایل آن حضرت و اهل بیت را برای مردم بیان می کرد. به گفته پژوهشگران، تشیع در مداین به سبب حضور سلمان فارسی گسترش یافت.(27)
ابن عباس می گوید: «سلمان فارسی را _ که رحمت خدا بر او باد _ در عالم خواب دیدم. گفتم: تو سلمان هستی؟ گفت: بلی. گفتم: تو خدمت گزار پیامبر نبودی؟ گفت: آری، من خدمت گزار آن حضرت بودم. در این هنگام دیدم که تاجی از یاقوت به سر و لباس های زیبا و پرقیمتی به تن داشت. سپس گفتم:
سلمان! این مقام و منزلت را خداوند به تو عطا کرده است؟ سلمان پاسخ مثبت داد. بعد پرسیدم: در بهشت، پس از ایمان به خدا و رسول چه چیزی را بالاتر یافتی؟ او پاسخ داد: در بهشت، پس از ایمان به خدا و رسول، چیزی برتر از دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام و پیروی از او وجود ندارد».(28)
سلمان قارسی انیس ولایت و حضرت زهرا(س)
سلمان فارسی به طور کامل مورد تأیید رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. ازاین رو، محبت و اعتماد آن حضرت به سلمان چنان بود که در فرمایشی زیبا خطاب به امام علی علیه السلام، سلمان را دوست مناسبی برای وی می داند و می فرماید: «سلمان از ما اهل بیت است. او برای تو آدم خیرخواهی است. پس وی را برای خودت برگزین».(29)
پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، سلمان همواره در کنار حضرت علی علیه السلام بود. امام علی علیه السلام برای انجام بعضی کارها، وی را به خانه فاطمه علیهاالسلام می فرستاد.(30) هنگام شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام، نیز جزو کسانی بود که اجازه یافت تا در نماز آن حضرت حاضر شود و بر پیکر مقدس دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز گزارد.(31)
سلمان فارسی قبل از ازدواج حضرت زهرا(س)
عمر و ابوبکر چندین مرتبه تقاضاى ازدواج کردند ولى پیغمبر پیشنهادشان را نپذیرفت. «عبدالرحمان بن عوف» و «عثمان بن عفان» که هر دو از ثروتمندان بزرگ بودند به عزم خواستگار خدمت رسول خدا رسیدند. عبدالرحمان عرض کرد
یا رسول اللَّه! اگر فاطمه علیهاالسلام را به من تزویج کنى، حاضرم یکصد شتر سیاه آبى چشم که بارهایشان پارچه هاى کتان اعلاى مصرى باشد و ده هزار دینار مهریه اش کنم. عثمان نیز اظهار داشت:
یا رسول اللَّه من هم به همین مهر حاضرم و بر عبدالرحمان برترى دارم زیرا زودتر مسلمان شده ام. پیغمبر از سخن آنان سخت خشمناک شد و براى آن که بفهماند به مال آنها علاقه ندارد و داستان ازدواج داستان خرید و فروش و مبادله ى ثروت نیست، مشتى سنگ ریزه برگرفت و به جانب عبدالرحمان پاشید و فرمود:
تو خیال مى کنى من بنده ى پول و ثروتم و بوسیله ى ثروت خودت بر من فخر و مباهات میکنى و مى خواهى بوسیله ى پول ازدواج را بر من تحمیل کنى؟ (32)
پیشنهاد به على اصحاب رسول خدا اجمالا احساس کرده بودند که پیغمبر اکرم میل دارد فاطمه (علیهاالسلام) را با على کابین ببندد، ولى از جانب على پیشنهاد نمى شد. یک روز عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ و گروهى دیگر در مسجد انجمن داشتند و از هر درى سخن مى گفتند.
در این بین سخن از فاطمه به میان آمد. ابوبکر گفت: مدتى است که اعیان و اشراف عرب فاطمه علیهاالسلام را خواستگارى مى نمایند اما پیغمبر اکرم پیشنهاد احدى را نپذیرفته و در جوابشان مى فرماید: تعیین همسر فاطمه با خداست.
ولى على بن ابى طالب علیه السلام تا حال، در مورد خواستگارى فاطمه اقدامى نکرده. گمان مى کنم علت اقدام نکردنش تهیدستى باشد. این مطلب براى من روشن است که خدا و پیغمبر، فاطمه را براى على علیه السلام نگاهداشته اند.
سپس به «عمر» و «سعد بن معاذ» گفت: حاضرید به اتفاق هم پیش على برویم و جریان را برایش تشریح کنیم و اگر به ازدواج مایل بود و تهیدستى مانعش بود، کمکش کنیم؟! سعد بن معاذ از این پیشنهاد استقبال نمود و ابوبکر را در این کار تشویق کرد.
سلمان فارسى مى گوید: عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ بدین قصد از مسجد خارج شدند و به جستجوى على (علیه السلام) پرداختند. ولى آن حضرت را در منزلش نیافتند. اطلاع پیدا کردند که در نخلستان یکى از انصار با شتر آبکشى مى کند و درختان خرما را آبیارى مى نماید.
پس به جانب آن حضرت شتافتند. على علیه السلام فرمود: از کجا مى آیید و به چه منظور اینجا آمده اید؟. ابوبکر گفت: یا على تو در تمام کمالات بر سایرین برترى دارى، و از موقعیت خودت و علاقه اى که رسول خدا به تو دارد کاملا آگاهى.
اشراف و بزرگان قریش براى خواستگارى فاطمه علیهاالسلام آمده اند ولى پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله دست رد به سینه همه زده و تعیین همسر فاطمه را به دستور خدا حواله داده است. گمان مى کنم خدا و رسول، فاطمه را براى تو گذاشته اند. و شخص دیگرى قابلیت این افتخار را ندارد.
نمى دانم به چه علت شما در این اقدام کوتاهى مى کنى؟. على بن ابى طالب علیه السلام هنگامى که سخن ابوبکر را شنید اشک در چشمان مبارکش حلقه زد و فرمود: اى ابابکر! احساسات و
خواسته هاى درونى مرا تحریک نمودى و به موضوعى که از آن غافل بودم یادآورى کردى. به خدا سوگند! همه خواستگار فاطمه اند، منهم بدین موضوع علاقه دارم. یگانه چیزى که مرا از این اقدام بازداشته فقر و تهیدستى است.
ابوبکر عرض کرد: یا على! این سخن را نفرمایید. زیرا دنیا و اموال دنیا در نظر خدا و رسول ارزشى ندارد. من صلاح مى دانم هر چه زودتر در این کار اقدام نمایید و در خواستگارى فاطمه تعجیل کنید. (33)
سلمان فارسی شاهد خرید جهاز حضرت زهرا(س)
رسول خدا به على فرمود: هم اکنون برخیز زره اى را که به صداق زهرا انداختى بفروش و بهایش را نزد من حاضر کن تا براى شما جهاز و اسباب خانه اى تهیه نمایم. على بن ابى طالب علیه السلام زره را ببازار برد و فروخت.
در روایت مختلف، بهاى آن بین چهارصد و چهارصد و هشتاد و پانصد درهم تعیین شده است. ناگفته نماند که بنا بر بعضى روایات، زره را عثمان خریدارى کرد و بعدا به على اهدا نمود.(34)
على علیه السلام پول زره را گرفت و خدمت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله تقدیم نمود. رسول خدا، ابوبکر و سلمان فارسى و بلال را احضار فرمود. مقدارى از پولها را به آنان داد و فرمود: به مقدارى این پولها اسباب و لوازم زندگى براى فاطمه علیهاالسلام خریدارى کنید. قدرى از آن هم را به اسماء داد و فرمود:
براى دخترم عطر و بوى خوش تهیه کن. و بقیه را به ام سلمه سپرد. ابوبکر مى گوید: وقتى پولها را شمردم دیدم شصت و سه درهم است و بوسیله ى آن اسباب و لوازم زیرا را خریدارى کردم
- یک پیراهن سفید. 2- یک روسرى بزرگ. 3- یک حله ى سیاه خیبرى. 4- یک تختخواب که از پوست خرما بافته شده بود. 5- دو عدد تشک کتانى که یکى از پشم گوسفند و دیگرى از لیف خرما پر شده بود. 6- چهار عدد بالش از پوست میش که از گیاهى به نام اذخر پر شده بود. 7- یک قطعه حصیر هجرى. 8- یک عدد آسیاى دستى. 9- یک کاسه مسى. 10- یک مشک چرمى براى آبکشى. 11- یک طشت لباسشوئى. 12- یک عدد کاسه براى شیر. 13- یک ظرف آبخورى. 14- یک پرده ى پشمى. 15- یک آفتابه. 16- یک سبوى گلى. 17- یک عدد پوست براى فرش. 18- دو کوزه ى سفالین. 19-یک عبا.
هنگامى که جهاز زهرا را خدمت پیغمبر آوردند اشکش جارى شد و سرش را به جانب آسمان بلند کرد و گفت: خدایا این عروسى را براى کسانى که اگر ظرفهایشان گلى است مبارک گردان.
سلمان فارسی شاهد تربیت فرزندان حضرت زهرا(س)
حضرت فاطمه روزى حسن و حسین را خدمت رسول خدا آورد و عرض کرد: یا رسول اللَّه حسن و حسین علیهماالسلام فرزند شما هستند. چیزى به ایشان عطا کن. فرمود: هیبت و سیادت خود را به حسن بخشیدم، و شجاعت وجود خودم را به حسین دادم. (35)
«سلمان فارسى» مى گوید: حسین (علیه السلام) را دیدم که بر زانوى رسول خدا نشسته بود. او را مى بوسید و مى فرمود: تو بزرگ و بزرگ زاده و امام و پسر امام و پدر امامان هستى. تو حجت، پسر حجت و پدر نه حجت مى باشى که آخرشان قائم است. (36)
آرى پیغمبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) در پرورش شخصیت اولاد زهرا کوشش مى کرد و زهرا و على (علیهماالسلام) نیز از همین برنامه متابعت مى کردند. هرگز نشد که کودکان را تحقیر کنند و شخصیت آنها را در حضور دیگران کوچک سازند. و ضربه و شکست بر روحشان وارد نمایند. بدین علت، طبعا بزرگ و آقا تربیت شدند.
روایت شده که شخصى مرتکب گناهى شد که مستوجب کیفر بود پس خودش را از رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) پنهان داشت تا گاهى که حسن و حسین را در بین راه ملاقات نمود، آنان را بر دوش گرفته خدمت رسول خدا مشرف شد عرض کرد: یا رسولاللَّه حسن و حسین را شفیع قرار دادم. پیغمبر اکرم خندید و فرمود: ترا بخشیدم. سپس به حسن و حسین فرمود: شفاعت شما را قبول کردم. (37)
نتیحه:
سلمان فارسی، به عنوان یکی از یاران نزدیک حضرت زهرا (س)، نقش مهمی در انتقال معارف و آموزههای این بانوی بزرگوار به نسلهای بعد داشته است. روایات سلمان، تصویری روشن و زنده از زندگی، شخصیت و مبارزات حضرت زهرا (س) به دست میدهد.
با مطالعه روایات سلمان فارسی، میتوانیم به ابعاد مختلف زندگی حضرت زهرا (س) از جمله زندگی شخصی، اجتماعی و سیاسی ایشان پی ببریم. همچنین، این روایات به ما کمک میکنند تا به درک عمیقتری از جایگاه والای حضرت زهرا (س) در شیعه برسیم.
زندگی حضرت زهرا (س)، الگویی کامل برای همه مسلمانان به ویژه زنان است. ایشان با صبر، شکیبایی، ایثار و فداکاری، الگویی بیبدیل از یک زن مسلمان و مبارز به شمار میآیند. ما باید از زندگی و سیره ایشان الگو بگیریم و در راه اعتلای اسلام و تشیع از ایشان الهام بگیریم.
در پایان، باید گفت که روایات سلمان فارسی، گنجینهای ارزشمند است که باید مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. با مطالعه این روایات، میتوانیم به شناخت بهتر خود و جامعه پیرامون خود دست پیدا کنیم و در مسیر کمال و سعادت گام برداریم.
پی نوشت:
1. وسائل الشیعه: ج 14، ص 43 و ص 172. مکارم الاخلاق:ص 233. بحارالانوار: ج 43، ص 54. .
2.کشف الغمه: ج 2، ص 23، و ج 1، ص 466 (ط قدیم). مکارم الاخلاق: ص 267.
3. بحارالانوار: ج 43، ص 88. تفسیر البرهان: ج 2، ص 346. ریاحین الشریعه: ج 1، ص 148.
4.بحار ج 43 ص 88.
5.مناقب شهر آشوب ج 3 ص 120.
6. بحار ج 43 ص 28- بیت الاحزان ص 20.
7.بحارالانوار ج 43 ص 198.
8.بحار ج 43 ص 198.
9.بحارالانوار ج 43 ص 47 روضه کافى ص 199.
10. در این که روز عروسى فاطمه علیهاالسلام در چه روزى بوده است چهار قول است :1چند روز از شوال گذشته .2اول ماه ذیحجه . 3ششم ماه ذیحجه. 4 21ماه محرم سال سوم هجرت . رجوع شود به بحارالاءنوار، ج 43، ص 92 و 97 و141.
11. کشف الغمه ، ج 1، ص 368.
12. بحار الاءنوار، ج 43، ص 115.
13. آل عمران/ ۹۲: لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون.
14.عوالم، ج ۱۱، ص ۲۱۰.
15. منتهی الامال، ص 134.
16. اسدالغابه، ج 2، ص 350.
17. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 18، ص 39.
18. بحارالانوار، ج 22، ص 327 ؛ امالی شیخ طوسی، ص 133.
19. الاستیعاب، ج 2، ص636 ؛ بحارالانوار، ج 22، ص 391.
20. اختصاص، ص 221.
21. بحارالانوار، ج 3، ص 104؛ مستدرک الوسائل، ج 14، ص196.
22. حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، نجف، مکتبه المرتضویه، 1355، صص 17 و 18.
23.علامه سید محسن امین، اعیان الشیعه، تحقیق: سید حسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، بی تا، ج 1، صص 18 و 19.
24. بحارالانوار، ج 22، ص 351.
25. امالی شیخ مفید، ص 161.
26. امالی شیخ مفید، صص 138 و 354 ؛ بحارالانوار، ج 22، ص 321.
27. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، قم، انتشارات انصاریان، 1375، چ1، ج 1، ص 89.
28. بحارالانوار، ج 22، ص 341.
29. محمد محمدی ری شهری، اهل بیت در قرآن و حدیث، ترجمه: حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، 1379، چ1، ج 2، ص846 ؛ بحارالانوار، ج 22، ص 342.
30. بحارالانوار، ج 22، ص 352.
31. بحارالانوار، ج 22، ص 345 ؛ اختصاص، ص 5 ؛ خصال، ص 361.
32.مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 345. تذکرة الخواص ص 306.
33. بحارالانوار ج 43 ص 125.
34.بحارالانوار ج 43 ص 130..
35.بحار ج 43 ص 263.
36.بحار ج 43 ص 295.
37. بحار ج 43 ص 318.
چه كار كنیم كه رضایت امام زمان را جلب كنیم
در بخشی از دعای عهد امام زمان ـ علیه السّلام ـ آمده است: «بار خدایا! من در بامداد این روز و تمام دوران زندگانیم، عهد و پیمانی را كه با آن حضرت بستهام تجدید میكنم، كه هرگز از آن عهد و بیعت برنگردم و بر وظایف خودم پایدار بمانم...»
برای این منظور می توانیداز نكات زیر كمك بگیرید
1. تهذیب نفس و كسب فضایل اخلاقی؛[1] یكی از عوامل اصلی كسب رضایت امام زمان ـ علیه السّلام ـ و توفیق دیدار آن حضرت، تهذیب نفس و آراستن خود به اخلاق نیكوست. در روایتی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمده است: «مَنْ سره ان یكون من اصحاب القائم، فینتظر، و لیعمل با الورع و محاسن الاخلاق...»[2]
(هر كس دوست میدارد از یاران حضرت قائم ـ علیه السّلام ـ باشد (و آن حضرت از او راضی باشد) باید كه منتظر باشد و در این حال به پرهیزكاری و اخلاق نیكو رفتار نماید). از این روایت استفاده میشود كه امام زمان ـ علیه السّلام ـ در صورتی از ما راضی میشود كه از گناهان دوری نماییم و خود را به اخلاق شایسته و اسلامی آراسته سازیم.
موضوع تهذیب نفس و دوری گزیدن از گناهان و اعمال ناشایست، به عنوان یكی از عوامل كسب رضایت امام زمان ـ علیه السّلام ـ و وظایف منتظران در عصر غیبت از چنان اهمیتی برخوردار است كه در توقیع شریفی كه از ناحیة مقدسه حضرت صاحب الامر به مرحوم شیخ مفید (ره) صادر گردیده، اعمال ناشایست و گناهانی كه از شیعیان آن حضرت سر میزند، یكی از اسباب و یا تنها سبب طولانی شدن غیبت آن حضرت شمرده شده است.
آن حضرت میفرماید: «تنها چیزی كه رابطه ما را با شیعیان قطع نموده و از آنان پوشیده میدارد، همانا چیزهای ناخوشایندی است كه از شیعیان به ما میرسد و خوشایند ما نیست و از آنها انتظار نمیرود».[3]
2. عمل نمودن به وظایف فردی و اجتماعی (احساس مسؤولیت)؛ حفظ و تقویت پیوند قلبی را امام عصر ـ علیه السّلام ـ و تجدید دایمی عهد و پیمان با آن حضرت یكی دیگر از وظایف مهم شیعیان و عامل رضایت و خشنودی آن حضرت و نیز مقدمهای برای دیدار وی میباشد. هرگز نباید احساس كنیم كه در جامعه رها و بیمسؤولیت هستیم و هیچ تكلیف و وظیفهای نسبت به امام و مقتدای خود نداریم.
اگر واقعاً میخواهیم رضایت امام زمان ـ علیه السّلام ـ را بدست آوریم باید وظایف فردی و اجتماعی خود را بشناسیم و به صورت صحیح به آنها عمل كنیم. در روایتی از امام باقر ـ علیه السّلام ـ آمده است كه : «اصبرو علی اداء الفرائض و صابرو عدوَّكم و رابطوا امامكم المنتظر».[4]
(برای انجام واجبات صبر كنید، و در برابر دشمنانتان مقاومت از خود نشان دهید، و پیوندتان را با امام منتظرتان مستحكم نمایید). این روایت بیانگر وظایف فردی و اجتماعی انسان است كه موجب تقویت ارتباط با امام زمان ـ علیه السّلام ـ و رضایت آن حضرت میشود.[5]
اینكه میبینیم در روایتهای متعددی، امامان ما شیعیان خود را به تجدید عهد و بیعت با امام زمان خود سفارش كرده واز آنها خواستهاند كه در آغاز هر روز و حتی بعد از هر نماز واجب، دعای عهد بخوانند، همه نشان از اهمیت پیوند دایمی شیعیان با امام زمان ـ علیه السّلام ـ دارد، یعنی به این وسیله شیعیان هر روز به یاد امام زمان ـ علیه السّلام ـ میافتند و با تجدید عهد و پیمان از كارهای ناروا پرهیز نموده در جهت كسب رضایت آن حضرت تلاش میكنند.
در بخشی از دعای عهد امام زمان ـ علیه السّلام ـ آمده است: «بار خدایا! من در بامداد این روز و تمام دوران زندگانیم، عهد و پیمانی را كه با آن حضرت بستهام تجدید میكنم، كه هرگز از آن عهد و بیعت برنگردم و بر وظایف خودم پایدار بمانم...»[6].
دقت در عبارتهای این دعای شریف میتواند تصویری روشن از مفهوم عهد و پیمان با امام زمان ـ علیه السّلام ـ به ما ارائه دهد. اگر شما در آغاز هر روز با حضور قلب و توجه، چنین عهد و پیمانی را با امام زمان ـ علیه السّلام ـ تجدید نمایید، هرگز به ركود، ذلت و خواری و ظلم كه برخلاف رضایت آن حضرت است، تن نخواهید داد، و از هر نوع گناه ومعصیت نیز دوری خواهید نمود. بنابراین برای ایجاد رابطه با امام زمان و شناخت اینكه چه اعمال و رفتاری موجب رضایت آن حضرت است حتماًً دعای عهد امام زمان ـ علیه السّلام ـ را بخوانید.
خلاصه آنكه رضایت امام زمان ـ علیه السّلام ـ با انجام اعمال شایسته، عبادت خداوند، ایمان، تزكیه و خودسازی و نیز رعایت تقوا در تمامی شرایط و موقعیتهای زندگی و دوری از گناه امكان پذیر است. همه ما باید وظایف فردی و اجتماعی خودمان را بشناسیم و به آن عمل كنیم، تنها در این صورت است كه رضایت امام زمان ـ علیه السّلام ـ حاصل میشود. اگر در جامعهای چنین فرهنگی حاكم شود و همه در پی رضایت امام زمان ـ علیه السّلام ـ باشند و وظایف فردی و اجتماعی خود را به نحو احسن انجام دهند، آن جامعه هرگز دچار بحران فرهنگی، از خود بیگانگی، یأس و ناامیدی، و انحطاط نخواهد شد.
نكته دیگر اینكه، رضایت امام زمان ـ علیه السّلام ـ دقیقاً به معنای توفیق دیدار آن حضرت نیست، دیدار امام زمان به صورتی كه او را ببینیم و صحبت كنیم، برای همگان امكان پذیر نیست، دیدار امام زمان ـ علیه السّلام ـ برای افراد خاصی حاصل میشود البته شما هم میتوانید با عبادت و خودسازی به این مقام دست یابید، امّا ارتباط قلبی و عاطفی با امام زمان ـ علیه السّلام ـ برای تمامی افرادی كه به وظایف خود عمل كنند و همیشه به یاد امام باشند، امكان پذیر است. شما بیشتر به این موضوع فكر كنید و رضایت و ایجاد رابطه قلبی با امام زمان ـ علیه السّلام ـ را هدف خویش قرار دهید، كه البته اگر این حاصل شد، ممكن است دیدار امام زمان ـ علیه السّلام ـ نیز نصیب شما شود.[7]
بخش دیگر از سؤال شما این بود كه: آیا هر موقع كه با آقا صحبت كنیم، صدای ما را میشنود؟ پاسخ این است كه آری، هر موقعی كه با امام زمان ـ علیه السّلام ـ صحبت كنیم، صدای ما را میشنود، امام زمان ـ علیه السّلام ـ حجت خداوند در روی زمین است، لذا ناظر بر تمامی اعمال و رفتار انسانها میباشد، همه كارهایی كه انجام میدهیم، حتی كارهای خلاف و ناشایست، او میبیند و تمامی گفتههای ما را میشنود منتهی وقتی كه صحبت ما با او باشد و او را مورد خطاب قرار دهیم، نه تنها صحبت ما را میشنود كه پاسخ ما را نیز میدهد، تفاوت در فهم و دریافتهای پاسخ است.
افرادی كه خودساخته هستند و از معنویت بالایی برخوردارند، ممكن است صدای امام زمان ـ علیه السّلام ـ را بشنوند، امّا دیگران متناسب با درجة معنویشان حالتی را در خویش احساس میكنند كه امام توجهی خاص به آنها نموده است.
بیش از ۶۱ هزار ایرانی به عمره مفرده اعزام شدند
علی نمازی مسئول ستاد عمره مدینه با بیان اینکه هر روز 1030 نفر زائروارد مدینه می شوند گفت: روزانه 4 پروار داریم که 2 هواپیما از تهران و 2 هواپیما هم از شهرستان ها مستقیما به جده پرواز می کنند.
وی مدت حضور زائران حج عمره را 10 شب عنوان کرد و گفت: زائران سرزمین وحی 5 شب در مدینه می مانند و 5 شب هم در مکه حضور دارند.
نمازی درباره تغذیه زائران هم گفت: طبخ غذای زائران در مدینه به صورت متمرکز در آشپزخانه زین با حضور 28 خادم ایرانی انجام می شود و روزانه در هر وعده 5100 پرس غذا طبخ می شود.
وی با بیان اینکه در هر سه وعده غذای گرم طبخ می شود گفت: هر روز صبح علاوه بر صبحانه های سرد که در فهرست همه رستوران های هتل ها قرار دارد یک نوع صبحانه گرم هم مثل عدسی، املت، فرنی، لوبیا، حلیم و ... طبخ می شود و به هتل ها ارسال می شود.
مسئول ستاد عمره مدینه افزود: فهرست وعده های غذایی زائران، کاملا ایرانی است و شامل کباب کوبیده، مرغ، ماهی، ماهیچه و سایر غذاهای ایرانی می شود.
وی با بیان اینکه مجموع روزانه 15 هزار و 300 پرس غذا در آشپزخانه مرکزی زین پخت می شود گفت: این غذاها در ساعت های مشخص آماده و به هتل هایی که ایرانیان در آنها اسکان یافته اند توزیع می شود .
نمازی تعداد زائرانی که تا امروز وارد مدینه شده اند بیش از 61 هزار نفر عنوان کرد و افزود: این زائران با 40 پرواز مستقیم از ایران به مدینه و 196 پرواز از ایران به فرودگاه جده به سفر عمره مشرف شده اند.
وی با بیان اینکه اکنون 51 کاروان در مدینه به سر می برند گفت: این زائران در 14 هتل مختلف در مدینه اسکان داده شده اند و از خدمات تغذیه، اسکان و حمل و نقل بهره مند شده اند.
رهبر انقلاب : زنده نگه داشتن یاد شهیدان ، جهاد فی سبیل الله است
حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار، اصفهان را در همه نشانههای تمدنی از جمله علم، صنعت، هنر، معماری، عالِمپروری و سلحشوری پیشگام خواندند و تأکید کردند: اصفهان نشان میدهد جریان تدین و تشرع با جریان علم و صنعت و فرهنگ و تمدن در هم تنیده است و این دو جریان با یکدیگر منافاتی ندارند.
رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار با اشاره به سابقه تمدنی اصفهان در بخشهای مختلف، افزودند: در حوادث انقلاب و دفاع مقدس، امتیاز فداکاری و جهاد در راه خدا نیز به امتیازات اصفهان افزوده شد بهگونهای که این استان بیشترین شهدای کشور را به نسبت جمعیت خود در راه اسلام و استقلال کشور تقدیم کرد.
ایشان استمرار روحیه جهاد و شهادت و تبلور آن در شخصیتهای مختلف از نسلهای گوناگون را نشانه نهادینه شدن روحیه فداکاری و استمرار سلسله نورانی شهادت در اصفهان دانستند و خاطرنشان کردند: نسل جوان امروز نیازمند شناخت این شناسنامه برجسته اصفهان است.
رهبر انقلاب، فهرست بلند علمای بزرگ اصفهان را نشانهای از عظمت دینداری مردم اصفهان خواندند و افزودند: برجستگی عنصر دین در اصفهان، نشاندهنده در هم تنیدگی جریان تدیّن و تشرّع با علم و صنعت و فرهنگ در تاریخ و تمدن ایرانی، و گویای این واقعیت است که تلاش برخی افراد برای تفکیک علم از دین در فرهنگ و تمدن ایران، کاری غلط و بیهوده است.
حضرت آیتالله خامنهای فعالیت جوانان مؤمن وبا استعداد ایران در پیشرفتهترین مراکز علمی کشور را نشاندهنده استمرار آمیختگی علم و دین در تمدن ایرانی دانستند و گفتند: تلاش ملت و جانفشانی جوانان تا امروز مایه قوام و دوام جمهوری اسلامی بوده و در آینده نیز این چنین خواهد بود.
ایشان با تأکید بر اینکه در صورت فقدان فداکاریهای جوانان، ادامه حیات جمهوری اسلامی با حفظ اصول و مبانی آن ممکن نبود، افزودند: کسانی که یاد شهیدان و مجاهدان راه خدا را گرامی و زنده نگه میدارند، خود مجاهد فی سبیل الله هستند.
ایشان دستاندرکاران برگزاری کنگره شهدای اصفهان را به تولید آثار فرهنگی و هنری با کیفیت و اثربخش و همچنین اثرسنجی میزان تأثیر این تولیدات بر روی مخاطبان آنها سفارش کردند و با اشاره به ظرفیت بازیهای رایانهای بهعنوان یکی از ابزارهای انتقال پیام گفتند: واحدها و بخشهای نظامی، هر یک میتوانند با تمرکز بر بازیهای رایانهای، حوادث دوران دفاع مقدس به صورت بازیهای رایانهای تولید کنند همانگونه که برخی کشورها برای القای احساس قدرت و توانایی نظامی به ذهن جوانان و نوجوانان از این شیوه استفاده میکنند.
رهبر انقلاب همچنین با تأکید بر روایت رویدادهای دفاع مقدس از طریق داستانهای کوتاه، گفتند: با روایت هنرمندانه و هوشمندانه حوادث بزرگ گذشته، زمینه برای حل مشکلات و پیشرفت کارها ایجاد میشود.
بیانات در دیدار بسیجیان
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. به همهی شما درود میفرستم، همچنین به همهی کسانی که این سخن را در سراسر کشور میشنوند. دربارهی بسیج، چند جملهای عرض میکنیم. بسیج مستضعفین، در کشور، یک پدیدهی بینظیر بود که به وجود آمد؛ این پدیده، در هیچ نقطهی دیگری، در هیچ کشور دیگری در عالم، به این شکل سابقه نداشت و پدیدهی استثنائیای محسوب میشد. این را از جهات مختلفی توضیح میدهم، عرض میکنم. این پدیده یک پدیدهی تقلیدی نبود، گرتهبرداری نبود؛ از فرهنگ ملّی خودمان و از تاریخ ما این پدیده جوشید. این اوّلین حرف ما است؛ نتیجهی این حرف هم این است که این پدیده چون اصیل است، ماندنی است؛ این پدیده ازبینرفتنی نیست. ثابت است، ماندنی است، چون ریشهدار است؛ مربوط به خود این ملّت، این تاریخ و این هویّت ملّی و ایرانی است.
این، یک شبکهسازی فرهنگی است. بسیج در اصل، یک شبکهسازی فرهنگی و اجتماعی و البتّه نظامی است. آن چیزی که امروز ابتدائاً به ذهن میرسد، جنبهی نظامی بسیج است، در حالی که جنبهی نظامی با همهی اهمّیّتش بیش از جنبههای فرهنگی بسیج و جنبههای اجتماعی بسیج نیست. امام این شبکهسازی را کرد، این ابتکار امام بود؛ کِی؟ در دل یک تهدید بزرگ. این از خصوصیّات امام بزرگوار ما بود. غالب شماها دوران امام را درک نکردهاید؛ یکی از خصوصیّات امام بزرگوار ما همین بود: از دل تهدیدها ایجاد فرصت میکرد؛ اینجا هم همینجور شد. روز سیزدهم آبان در سال ۵۸، حادثهی تسخیر لانهی جاسوسی اتّفاق افتاد؛ قدرت درجهی اوّل آن روز دنیا، یعنی آمریکا، شروع کرد به چنگ و دندان نشان دادن، تهدید کردن، تحریم کردن؛ در دل این تهدیدها، امام در روز پنجم آذر، یعنی با فاصلهی حدود بیست و دو سه روز از آن قضیّه، فرمان بسیج را صادر کرد؛ یعنی آن وقتی که کشور، آن هم کشوری که تازه انقلاب کرده، هیچیک از ابزارهای دفاع از خودش را هم تقریباً در اختیار ندارد و مورد یک چنین تهدید بزرگی قرار گرفته، در یک چنین شرایطی امام ناگهان یک شجرهی طیّبهای را، یک نهالی را در زمین اجتماعی و فرهنگی و نظامی کشور نشاند و آن، شجرهی طیّبهی بسیج بود. از تهدید، فرصت ایجاد کرد.
خب، گفتیم جنبهی نظامی بسیج یکی از جنبهها است. آنچه حالا عرض میکنم، این است که در درجهی اوّل بسیج یک «مکتب» است، یک «اندیشه» است، یک «تفکّر» است؛ در واقع یک شبکهسازی فکری و فرهنگی است. اگر بسیج کار نظامی هم میکند، کار اجتماعی هم میکند، کار علمی هم میکند که میکند، منشأش همان منطق و اندیشهای است که پایهی بسیج را تشکیل میدهد. اگر من بخواهم آن منطق و پایهای را که بسیج بر روی آن قرار گرفته در دو کلمه توضیح بدهم و عرض بکنم، باید بگویم آن دو کلمه عبارت است از «ایمان» و «اعتماد به نفْس»؛ یا میتوانید تعبیر کنید: «خداباوری» و «خودباوری»؛ این دو پایهی بسیج است. بسیج بر روی خداباوری و خودباوری بنا شده. هر چه هم این درخت، امروز و فردا و آینده ثمره بدهد، ناشی از همین دو چیز است: خودباوری و خداباوری. بسیج خصوصیّات زیادی دارد که همه از این دو پایهی اصلی نشأت میگیرد. بسیج، شهامت دارد، ابتکار دارد، سرعت عمل در کارها دارد، دید وسیع دارد، دشمنشناسی دارد، در برابر تحرّکات گوناگون حساسیّت دارد ــ اینها مال بسیج است ــ امّا همهی اینها و سایر خصوصیّات ممتاز بسیج، ناشی از همان دو خصوصیّت است که اگر فکر کنیم، بشکافیم، بحث کنیم، کاملاً روشن میشود. من البتّه یک کلمهی مختصری حالا عرض میکنم.
وقتی میگوییم خداباوری، نتیجهی خداباوری عبارت است از تسلیم در مقابل خدا، توکّل به خدا، یقین به وعدهی خدا؛ خداباوری یعنی این. اوّلاً تسلیمیم در مقابل خدا، ثانیاً تکیهی به کمک خدا داریم و امید به کمک خدا داریم؛ ثالثاً به وعدهای که خدا به ما داده، اعتماد داریم؛ مثلاً «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم».(۲) این، دربارهی خداباوری.
دربارهی خودباوری. نتیجهی خودباوری و اعتماد به خود و قبول خود، عبارت است از کشف ظرفیّتهای خود. ما خیلی اوقات از ظرفیّتهای وجودیِ خودمان غافلیم؛ حتّی از ظرفیّتهای جسمیِ خودمان غافلیم، چه برسد به ظرفیّتهای فکری، چه برسد به ظرفیّتهای روحی و قلبی. خودباوری ما را متوجّه این ظرفیّتها میکند، بعد ما را قدرشناس این ظرفیّتها میکند و بعد موجب میشود که این ظرفیّتها را به کار بگیریم. مثالهای زیادی دارد که حالا دیگر وارد بحث و بیان جزئیّات نمیشویم.
البتّه «خداباوری» که عرض میکنیم ــ چه در ابعاد فرد بسیجی، چه در ابعاد سازمان بسیج ــ وقتی که به وجود آمد و وجود داشت، این حقیقت که وعدهی الهی است، در مقابل چشم انسان تجلّی پیدا میکند؛ یک جا [میفرماید] «وَ لِلهِ جُنودُ السَّماواتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَلیماً حکیما»،(۳) یک جا هم «وَ لِلهِ جُنودُ السَّماواتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَزیزاً حکیما»؛(۴) «عزیز» یعنی موجودی که غلبه میکند و هرگز مغلوب نمیشود؛ این معنای «عزیز» است. وَ لِلهِ جُنودُ السَّماواتِ وَ الاَرض؛ همهی این اجزای بینهایت عالم وجود، لشکر خدایند؛ اگر ما بندهی خدا باشیم، این لشکر میتواند به کمک ما بیاید؛ این از سنّتهای الهی و سنّتهای طبیعی است. البتّه فرماندهیِ این لشکر با ما نیست که هر وقت اراده کردیم، از این لشکر الهی استفاده کنیم؛ فرمانده خدا است؛ منتها این فرمانده، در شرایط خاص و با شرایط معیّن، وقتی که ما آماده باشیم، این را در اختیار ما میگذارد. اینها حرف قرآن است، اینها تعبیرات صریح قرآن کریم است: بَلیٰ اِن تَصبِروا وَ تَتَّقوا وَ یَأتوکُم مِن فَورِهِم هٰذا یُمدِدکُم رَبُّکُم بِخَمسَةِ آلافٍ مِنَ المَلائِکَةِ مُسَوِّمین؛(۵) اگر شما آماده باشید، ملائکهی الهی هم به کمک شما میآیند. ما این کمکها را دیدیم؛ هم در دفاع مقدّس دیدیم، هم قبلش دیدیم، هم بعدش دیدیم، هم در میدان سیاسی دیدیم، هم در میدان جنگ نظامی دیدیم، هم در میدان علمی دیدیم کمکهای الهی را. کمک الهی را کجا میشود دید؟ آن جایی که کاری شما انجام میدهید که به خیال خودتان، به نظر خودتان ناممکن است امّا ممکن میشود، تحقّق پیدا میکند. خب، اینها خصوصیّات مربوط به خداباوری نیروی بسیج است. و عرض کردیم که هم سازمان بسیج، هم شخص هر بسیجی؛ اعتماد به نفْس، تواناییهای فکری و روحی و جسمی خود را شناختن، قدرت اراده و تصمیمگیری را قدر دانستن، مقهور ارادهی دشمن نشدن.
یک عاملی در وجود ما هست که خیلی اوقات از آن عامل غفلت میکنیم؛ آن چیست؟ آن، قدرت تصمیمگیری است، قدرت اراده است. ما اراده داریم، قدرت اراده داریم. ارادهی یک انسان گاهی آنقدر قوی میشود که میتواند یک چیزی را خلق کند، به وجود بیاورد؛ این قدرت در ما هست؛ نمیشناسیم، قدر نمیدانیم، تقویتش نمیکنیم. در زندگی بسیجی و مکتب بسیجی، شناختن این تواناییِ ذاتی و درونی انسان، یکی از برجستگیها و امتیازها است. خب این خصوصیّات که شما مقهور ارادهی دشمن نشوید، ارادهی خودتان را غلبه بدهید، اعتماد به نفْس داشته باشید، خصوصیّات خودتان را بشناسید، اینها درست نقطهی مقابل نقشههای استکبار جهانی برای ملّتها است؛ درست نقطهی مقابلِ اینها است.
یکی از اوّلین کارهای استکبار جهانی، یعنی سلطههای جهانی، قدرتهای سلطهی عالم برای تسلّط بر ملّتها این است که تواناییهای آن ملّتها را انکار کنند، آن ملّتها را تحقیر کنند؛ این [حرف] هم در قرآن هست؛ در مورد فرعون [میگوید:] «فَاستَخَفَّ قَومَهُ فَاَطاعوه»؛(۶) حالا او نجیبتر از سلاطین امروز دنیا بود؛ سلطانِ آمریکا، سلطانِ اروپا ــ اینها سلطانند دیگر ــ او نجیبتر از اینها بود. او فقط روی مردم خودش این کار را میکرد؛ اینها روی ملّتهای دیگر این کار را میکنند. فَاستَخَفَّ قَومَهُ فَاَطاعوه؛ قوم خودش را خفیف کرد، تحقیر کرد، کوچک نشان داد، امتیازاتشان را انکار کرد: اَ لَیسَ لی مُلکُ مِصرَ وَ هذِهِ الاَنهارُ تَجری مِن تَحتی؛(۷) نتیجهاش این شد که این قوم دیدند که خب او بالاتر است، لذا از او اطاعت کردند. نقشهی استعمار این است: تاریخ شما را انکار کنند، هویّت شما را انکار کنند، تواناییهای شما را انکار کنند؛ وقتی شما میخواهید نفت کشور خودتان را که در اختیار انگلیس است ملّی کنید، عواملشان در داخل کشور بیایند سخنرانی کنند، بنویسند که «چه حرفها! ایرانی مگر میتواند پالایشگاه آبادان را اداره کند؟ ایرانی آفتابهی گلی هم نمیتواند بسازد»! اینجوری تحقیر کنند ملّتها را. بسیج، نقطهی مقابل این است؛ بسیج، نقطهی مقابل این تحقیر ملّی است. سلطهگران برای اینکه بتوانند تسلّط پیدا کنند، دستکاری میکنند باورهای ملّی را. یک ملّتی یک تاریخی دارد، یک اعتقادی دارد، یک بزرگانی دارد، یک باوری دارد؛ این را دستکاری میکنند، خراب میکنند، تحقیر میکنند.
عزیزان من، برادران من، خواهران من، فرزندان من! ایران در طول سالهای طولانی، بخصوص در دوران قاجار و پهلوی تحقیر شد. انقلاب آمد ورق را برگرداند. بعد از جنگ جهانی اوّل، یک کنفرانسی در پاریس تشکیل شد که کشورهای متعدّدی در آن کنفرانس شرکت کردند برای تصمیمگیری دربارهی وضع دنیا. شرکتکنندگان کسانی بودند که در جنگ شرکت داشتند یا آسیب دیده بودند؛ ایران هم جزو آسیبدیدگان جنگ اوّل جهانی بود که یک هیئتی را فرستاد، [امّا] هیئت ایرانی را در کنفرانس پاریس راه ندادند. اینجور تحقیر میکردند؛ ملّت ایران در یک دورهای اینجور تحقیر شده. تفکّر بسیجی این حصار را میشکند؛ این سلاح نرمافزاریِ بسیار خطرناک را تفکّر بسیجی از اثر میاندازد. تفکّر بسیجی خودباوری میدهد. یک نوجوان، یک جوان احساس میکند حضور دارد، توانایی دارد؛ این خودباوریاش است، خداباوریاش را هم که عرض کردیم؛ میداند همهی عالمِ وجود، لشکر خدا است: وَ للَهِ جُنودُ السَّماواتِ وَ الاَرض؛(۸) و اگر در راه خدا حرکت کند، این لشکر به کمکش میآید. امروز هم همینجور است، فردا هم همینجور است. بدون شک این روحیهی بسیجی، این توانایی بسیجی، این حالت بسیجی که در کشور ما هست و خوشبختانه در تعدادی از کشورهای دیگر، در اعضای جبههی مقاومت این روحیه وجود دارد، قطعاً بر همهی سیاستهای آمریکا و غرب و استکبار و رژیم صهیونیستی غلبه پیدا خواهد کرد.
دو سه نکته در باب بسیج. یک نکته این است که تفکّر بسیجی را امام در طول پانزده سالِ نهضت و مبارزهی قبل از پیروزی، در کشور زمینهسازی کرد، رسوخ داد، تولید کرد. این خصوصیّاتی که راجع به بسیج میگویم، خیلیهایش در بیرون سازمان بسیج اتّفاق میافتد؛ خیلیهایش حتّی قبل از تشکیل سازمان رسمی بسیج اتّفاق میافتد. امام از سال ۱۳۴۱ تا ۵۷، پانزده شانزده سال این روحیهی بسیجی را، همین خودباوری را، همین خداباوری را، این اعتماد به نفْس را و اعتماد به خدا را، این امید به پیروزی را و روشن نشان دادن افق را به ملّت ایران تلقین کرد؛ گفت و گفت و مردمِ بااستعداد ما، جوانهای باظرفیّتِ ما پیام امام را گرفتند. در مقابل همهی آن عوامل تضعیفکننده، این پیام، تلقّی به قبول شد، لذا آرامآرام این حرکت رشد پیدا کرد، پیشرفت پیدا کرد، گسترش پیدا کرد، به انقلاب رسید، و یک رژیمی را سرنگون کرد که آن رژیم مورد حمایتِ تقریباً همهی قدرتهای دنیا بود؛ یعنی رژیم پهلوی را آمریکاییها حمایت میکردند، اروپاییها حمایت میکردند، اواخر شورویها حمایت میکردند؛ همه حمایت میکردند. امکانات هم زیاد داشت. امام این رژیم را ساقط کرد، نابود کرد، ریشهکن کرد، بدون اینکه از سوی مردم حتّی یک گلوله پرتاب بشود. بله، در دنیا کودتا اتّفاق میافتد، غالباً هم نافرجام و ناماندگار، [امّا] در اینجا جنگ مسلّحانهای پیش نیامد؛ مردم با جانشان، با تنشان، با ایمانشان آمدند وسط میدان و میدان را تصرّف کردند و حریف را از میدان بیرون کردند.
بعد از پیروزی انقلاب هم امام از بسیج سدّی درست کرد در مقابل ضربههای گوناگون؛ هم قبل از دفاع مقدّس، هم در خود دفاع مقدّس، هم بعد از دفاع مقدّس؛ هم در میدان نظامی، هم در میدان اجتماعی، هم در میدان علمی، هم در تولید سلاح، هم در صحنههای بینالمللی و سیاسی. توجّه دارید که قدرت اجتماعی و قدرت علمی، تولید قدرت سیاسی میکند. یک ملّت اگر توانست در درون خود اتّحاد خود را، عزم خود را، ایستادگی خود را، تعداد قابل توجّهی نیروی فعّال وسط میدان خود را نشان بدهد، توانایی علمی خودش را نشان بدهد، توانایی اجتماعی خودش را نشان بدهد، قوّت سیاسی هم پیدا میکند؛ در [فضای] بینالملل میتواند حرف محکم بزند، میتواند حرفش را پیش ببرد؛ این کارها را امام (رضوان الله علیه) انجام داد.
بسیج، هم در دفاع مقدّس نقش ایفا کرد، هم در ایمنسازی و در حفظ امنیّت کشور نقش ایفا کرد، هم در کار سازندگی، هم در کار علمی. این کسانی که توانستند آن توطئهی خباثتآلود آمریکا را در قضیّهی اورانیوم غنیسازیشدهی ۲۰ درصد که مورد احتیاج کشور بود بشکنند، بسیجی بودند؛ شهید شهریاری بسیجی بود، شهدای هستهای ما اساتید بسیجی کشور بودند. [این] یک داستان مفصّلی دارد. ما اورانیوم غنیسازیشدهی ۲۰ درصد را برای رادیوداروها احتیاج داشتیم؛ نیاز مبرم کشور بود. یک مقدار داشتیم که از سابق تهیّه شده بود، داشت تمام میشد؛ باید میخریدیم. از چه کسی؟ از آمریکا. آمریکاییها گفتند که شما هر چه تولید ۳.۵ درصد دارید به ما بدهید، ما در مقابل به شما ۲۰ درصد میدهیم. دو رئیسجمهور معروف آن روز دنیا را ــ که من نمیخواهم اسم بیاورم و با ما هم روابط خوبی داشتند ــ واسطه قرار دادند که این اتّفاق و این معامله انجام بگیرد، مسئولین کشور ما هم قبول کردند؛ مال نیمهی دوّم دههی هشتاد است. وسط مذاکرات، دیده شد که آمریکاییها دارند کلک میزنند، فهمیدیم که آنها دارند کلک میزنند، جلویش گرفته شد. در همان حینی که اینها خیال میکردند به خاطر نیاز کشور به ۲۰ درصد، ایران تسلیم خواهد شد، در همان زمان، اساتید بسیجی ما در داخل، خودشان [اورانیومِ] ۲۰ درصد را تولید کردند! آمریکاییها باورشان نمیآمد که این اتّفاق بیفتد. من یک وقتی چند سال پیش همین جا گفتم(۹) که در این فرایند غنیسازی اورانیوم، آن بخش بسیار مشکلش رسیدن تا ۲۰ درصد است، از آنجا به بعد خیلی آسان است. این بخش مشکل را در حالی که دشمن در حال کلک زدن به ما بود، بچهّهای بسیجی ما، جوانهای بسیجی ما، دانشمندان بسیجی ما خودشان در داخل تولید کردند، از آنها بینیاز شدیم. بسیج در این میدانها کار کرده. در تعاملات جهانی، بسیج فعّال بوده. پس هم در [مسائل] نظامی، هم در اجتماعی، هم در علمی، هم در سیاست بینالملل، نیروی بسیج فعّال بوده، کارآمد بوده، تواناییهای زیادی داشته.
عرض کردیم که خیلی از اینها البتّه در داخل سازمان بسیج اتّفاق نیفتاده، مال بیرون بسیج است؛ امّا آنچه برای ما مهم است این است: روحیهی بسیجی، مکتب بسیجی و فرهنگ بسیجی. این را سعی کنید از دست ندهید. شما بسیجیهای امروز کشور، هر جا هستید، اگر در کارخانهاید، اگر در دانشگاهید، اگر در حوزهاید، اگر در آزمایشگاه علمی هستید، اگر در میدان جنگید، این امتیاز را، این روحیه را، این آمادهبهکاری را، این حسّاس بودن در قبال حوادث را از دست ندهید، آماده باشید. نکتهی اوّل این است.
نکتهی دوّم. در دنیای امروز، بسیاری از جوانها در کشورهای مختلف به بنبست ذهنی میرسند و احساس بیهودگی میکنند. جوان است، آرمانی ندارد، هدفی ندارد، احساس بیهودگی میکند. البتّه خیلیها پوستکلفتند، امّا بعضیها لطیفند، حسّاسند، احساس بیهودگی میکنند، خودکشی زیاد میشود. شما میشنوید و در آمارها میخوانید که در دنیا خودکشی زیاد میشود؛ به خاطر همین است؛ جوان احساس بنبست ذهنی میکند، احساس بیهودگی میکند، احساس میکند در مقابل موانع گوناگونی که در مقابلش هست ناتوان است، [لذا] این احساس ناتوانی او را به بنبست میکشاند. «تفکّر بسیجی» شکنندهی بنبست است. یکی از خصوصیّات تفکّر بسیجی و فرهنگ بسیجی این است: بنبستشکن است، اجازه نمیدهد که جوان به بنبست برسد؛ چرا؟ چون با این تعریفی که ما کردیم، اوّلاً به خودش اعتماد دارد، به تواناییهای خودش اعتماد دارد و میداند که اگر همّت کند، میتواند. ثانیاً، مرعوب هایوهوی سلطهگران نیست؛ بسیج اینجوری است دیگر. الان شما ببینید تبلیغات آمریکا و رژیم صهیونیستی و دیگران، چه جنجالی سر قضایای مختلف، راست، دروغ راه میاندازند! جوان بسیجی لبخند تمسخر میزند به این هیاهوها و اعتنائی نمیکند؛ بنابراین مرعوب نیست. ثالثاً، جوان بسیجی دارای آرمان است، دارای هدف است؛ بیهدف نیست؛ به هدف خودش هم ایمان دارد. هدف جوان بسیجی، «جامعهی اسلامی» است و بعد از آن، «تمدّن اسلامی» است؛ دارد به این سمت پیش میرود. هدف جوان بسیجی «استقرار عدالت» است؛ فکر میکند میتواند این کار را بکند و در این راه پیش میرود.
جوان بسیجی از مرگ هم که نمیترسد؛ میبینید دیگر، در دفاع مقدّس میآمدند گریه میکردند، التماس میکردند که اجازه بدهید ما برویم. سنّشان مناسب نبود، اجازه داده نمیشد؛ گریه، التماس؛ این مال ۴۰ سال پیش، ۳۵ سال پیش است مثلاً، چند سال پیش هم در دفاع از حرم همینجور بود. در دفاع از حرم چقدر جوانها به بنده نامه مینوشتند، بعضیها ملاقات میکردند که آقا اجازه بدهید ما برویم. اجازه داده نمیشد، میرفتند به فلان گروهی که اجازه داشتند خودشان را میرساندند. شنیدهاید دیگر، خواندهاید احوالاتشان را و میدانید. از مرگ نمیترسد. آخر کار هم شهادت است. معتقد به شهادت است؛ معتقد است که اگر در این راه از دنیا رفت، در عالیترین مقامات معنوی الهی جا خواهد گرفت؛ پس راه در مقابل او باز است؛ بنبست ندارد دیگر. یک چنین آدمی دیگر احساس بنبست نمیکند؛ چون بنبست وجود ندارد، برای همین است، به همین دلایل است که بسیجی ایرانی یقین دارد که سرانجام در یک روز، رژیم صهیونیستی را قطعاً از بین خواهد برد.
نکتهی بعدی؛ بسیج در کشور باید روزبهروز تقویت بشود؛ بسیج را باید تقویت کرد. پرچم بسیج، پرچم دفاع از حقوق ملّت است؛ پرچم دفاع از حقیقت است. این پرچم باید همیشه در اهتزاز بماند. این، کمک لازم دارد، این، تقویت لازم دارد. چه جوری تقویت کنیم؟ عمقسازی، کیفیسازی. عمق بدهیم. معارف بسیجی در ذهن جوان بسیجی عمق پیدا کند، کیفیسازی بشود؛ سطحی به مسائل نگاه نشود. کتاب لازم است، مطالعه لازم است، مباحثه لازم است، حلقات درسی لازم است، حلقات تحقیقی لازم است؛ اینها باید انجام بگیرد.
یک بُعد از تقویت بسیج هم این است که بایستی به عنوان بازوی اجرائی و به عنوان بازوی فعّال برای دستگاههای اجرائی کشور، همهجا حاضر و آمادهی به کار باشند؛ در بخش نظامی، در بخش علمی، در بخش خدمترسانی، در تعلیم و تربیت، در تبیین، در تبلیغ، در کارآفرینی؛ که حالا در این نمایشگاهی که به من نشان دادند، خیلی از اینها را فیالجمله بسیج دنبالش است و انشاءالله باید با شدّت و قوّت ادامه پیدا کند. در گذشته هم همینجور بوده؛ بسیج در طول این سالهای متمادی همیشه به دولتها کمک کرده، بازوی فعّال دولتها بوده؛ البتّه بعضی از دولتها قدرشناسی کردند، بعضی هم قدرشناسی نکردند؛ کمک بسیج را گرفتند و از او تشکّر نکردند.
در زمینهی سیاسی هم [همینطور]؛ این هم جزو چیزهایی است که تقویت بسیج است. بسیج بداند که قوارهی مطلوب آمریکا برای کشورهای این منطقه یک دوگانه است: یا «استبداد» یا «هرجومرج»؛ به تعبیر فرنگی: یا دیکتاتوری یا آنارشیسم. آمریکا برای این منطقه این دوگانه را در نظر دارد. یک کشوری که مورد نظر آنها است، یا اینکه بایستی یک قدرت مستبدّی در رأس باشد که بتوانند با او ببندند، هر کاری میخواهند با او قرار بگذارند و او تسلیم آنها بشود؛ یا اگر این نشد، باید [آن] کشور هرجومرج پیدا کند، زندگی بر مردم دشوار بشود. بسیج با هر دوی اینها باید مقابله کند؛ هم با ایجاد دیکتاتوری و استبداد، هم با ایجاد هرجومرج و اغتشاش؛ هر کدام از این دو در کشور پیش بیاید، دست دشمن در کار است و [بسیج] باید در مقابلش بِایستد. خب، حالا اینها مسائل مربوط به بسیج بود که عرض کردیم. حرف دربارهی بسیج بیش از اینها است؛ این فعلاً مقداری [از حرفها بود].
یک جمله هم دربارهی منطقه عرض بکنم. من دربارهی این مسائل جاری لبنان و فلسطین و غزّه و مانند اینها که همه در جریان قضایا هستید و خبرها را میبینید و میشنوید و اطّلاع پیدا میکنید، دو نکته را بگویم. نکتهی اوّل این است که بمباران خانههای مردم پیروزی نیست؛ احمقها خیال نکنند چون خانهی مردم را بمباران میکنند، چون بیمارستان را بمباران میکنند، چون اجتماعات مردم را بمباران میکنند، پس پیروز شدند؛ نه، هیچکس در دنیا، این را پیروزی نمیداند؛ اینها پیروزی نیست. دشمن در غزّه پیروز نشده، دشمن در لبنان پیروز نشده؛ دشمن در غزّه و لبنان پیروز نخواهد شد. آن کاری که اینها کردند پیروزی نیست، جنایت جنگی است؛ خب حکم بازداشتش را صادر کردند،(۱۰) [امّا] کافی نیست؛ بایستی حکم اعدام نتانیاهو، حکم اعدام این سران جنایتکار صادر بشود. این نکتهی اوّل.
نکتهی دوّم. جنایتهای رژیم صهیونیستی، هم در لبنان، هم در غزّه و فلسطین، عکس آنچه را آنها میخواهند ایجاد میکند، یعنی مقاومت را تقویت میکند و تشدید میکند؛ این هم یک قاعدهی کلّی است؛ این هیچ برو برگرد ندارد. جوان غیور فلسطینی، جوان غیور لبنانی میبیند که اگر در میدان مبارزه باشد خطر هست، اگر در میدان مبارزه هم نباشد باز هم خطر هست؛ پزشک است، پرستار است، بیمار است، کارگر است، کاسب است امّا خطر مرگ، خطر بمباران، خطر تهدید دشمن هست؛ خب برای این [فرد] دیگر راهی باقی نمیماند، میگوید بروم مبارزه کنم؛ او را وادار میکنید. این احمقها به دست خودشان جبههی مقاومت را دارند توسعه میدهند و تشدید میکنند؛ این یک الزام قطعی است و تخلّفناپذیر است. و بنده امروز دارم میگویم: امروز جبههی مقاومت هر اندازه گسترش دارد، فردا این گسترش چند برابر خواهد شد. پروردگارا! این سرانجامِ مطلوبِ همهی بندگان صالح خودت را به حقّ محمّد و آل محمّد هر چه زودتر برسان.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بیانات در دیدار دستاندرکاران برگزاری کنگره بزرگداشت شهدای استان اصفهان
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز و مجاهدان فیسبیلالله. بنده آن کسانی را که برای احیای یاد مجاهدان و شهدا کار میکنند، مجاهدان فیسبیلالله میدانم؛ یعنی خود این یک جهاد فیسبیلالله است. و سعی کنید که «جاهِدوا فِی اللَهِ حَقَّ جِهادِه»؛(۲) این جهاد را آنچنان که باید و شاید انجام بدهید.
اصفهان در همهی نشانههای تمدّنی پیشگام بود؛ در علم، در صنعت، در هنر، در معماری، در عالِمپروری، در سلحشوری و در همهی این چیزها؛ این مال تاریخ است. حوادث انقلاب نشان داد که اصفهان در مسئلهی فداکاری در راه خدا و جهاد فیسبیلالله هم پیشگام است؛ یعنی یک امتیاز بینظیر و بیمثال بر امتیازات اصفهان، در انقلاب و در دفاع مقدّس افزوده شد.
شهدای بزرگی که در راه اسلام و در راه استقلال این کشور جان خودشان را فدا کردند، یک فهرست طولانیاند که [همانطور که ایشان] گفتند ده درصد همهی شهدای کشور مال استان اصفهانند. استان اصفهان به لحاظ نسبت جمعیّتش، از همهی استانهای کشور بیشتر شهید داده. خب اینها واقعیّاتی است. آنچه مهم است این است که این سلسله، این رشته ــ رشتهی فداکاری و رشتهی نورانی شهادت ــ از دوران قبل تا امروز در اصفهان ادامه دارد؛ یعنی یک روز ما شهید مدرّس را داریم، بعد در یک برههای مثلاً شهید بهشتی و امثال ایشان را داریم، بعد در یک برههای شهید خرّازی و شهید همّت و شهبازی و مانند اینها را داریم، بعد در یک برههای شهید کاظمی را داریم، بعد در یک برههای شهید زاهدی و نیلفروشان، یا همین چند شهیدی که شهید امنیّتند و این چند روز [به شهادت رسیدند] ــ که سه نفرشان اصفهانی بودند ــ را داریم؛ یعنی این رشتهی شهادت، مقطعی نیست که حالا ما مثلاً بگوییم خیلی خب، یک روز ۳۷۰ شهید را تشییع کردند،(۳) تمام شد رفت؛ نه، این نهادینه است در اصفهان؛ اینها مهم است. شما که یاد شهدا را گرامی میدارید، این نقاط را برجسته کنید، اینها را نشان بدهید. جوان امروز، نسل امروز، به اینها احتیاج دارد، باید بداند؛ اینها شناسنامهی اصفهان است.
یک نکتهی مهم در باب اصفهان مسئلهی دینداری است؛ دینداری اصفهان. حالا من البتّه شاید قبلاً در بعضی از دیدارهای با مردم عزیز اصفهان گفتهام این را،(۴) بنده خودم در اصفهان شاهد بودم جلساتی را و اجتماعاتی را که معمولاً در هیچ جای کشور، از جمله مشهد خود ما نظیر آن را ما آن زمان نمیدیدیم ــ مال سالها قبل است؛ پنجاه سال، شصت سال پیش ــ از لحاظ گرایش مردم، توجّه مردم، مجالسِ لاینقطع از ماه رمضان تا محرّم، که ماههای عزاداری هم نبود؛ کجا؟ در تیمچههای بازار اصفهان. حالا اینها که چیزهای در واقع ابتدائی و تا حدودی سطحی است؛ دینداری مردم اصفهان را از فهرست بلند علمای اصفهان میشود شناخت. حالا شما مرحوم آسیّد ابوالحسن اصفهانی را اسم آوردید؛ خب بله، ایشان ملّای بزرگی بودند. اگر نگاه کنید در دورهی اساتید خود آسیّد ابوالحسن اصفهانی (رضوان الله علیه) در اصفهان، اینقدر علمای بزرگ در اصفهان در سطح استادِ مرحوم آسیّد ابوالحسن اصفهانی و میرزای نائینی که اینها همه طلبهی اصفهانند، وجود دارد که انسان متحیّر میماند که اینهمه عالِم را چه جوری توصیف کند؛ از خود اصفهان، از نجفآباد اصفهان، از روستاهای گوناگون اصفهان، از نقاط دیگری [مانند] خوانسار که طایفهی خوانساریها که بزرگترینشان مرحوم آسیّد محمّدهاشم و دیگران [بودند] آمدند آنجا. یعنی عظمت مردم اصفهان، دینداری مردم اصفهان را از نامِ این فهرست طولانیِ علمای اصفهان میشود شناخت. اینها مال قرن ۱۰ و ۱۱ و مانند اینها نیست، زمان مجلسی و صفویّه نیست، مال همین قرن اخیر خود ما است. این دینداری مردم اصفهان!
خب، یک نکتهای اینجا وجود دارد؛ ما چرا روی دینداری مردم اصفهان تکیه میکنیم؟ آن نکته این است که اصفهان نشان میدهد که جریان تدیّن و تشرّع با جریان علم و صنعت و فرهنگ و تمدّن و امثال اینها درهمتنیدهاند؛ نهفقط منافاتی با هم ندارند، بلکه اصلاً درهمتنیده هستند. این نمونهای از تمدّن ایرانی ما است؛ تمدّن ایرانی که روزگاری در قلّهی تمدّن بشری قرار داشته، از قدیم، از قبل از اسلام حتّی با دین همراه بوده، با تدیّن همراه بوده. اینکه بعضی تلاش میکنند، سعی میکنند که پیچومهرههای مجموعهی تمدّن ایرانی را بِزور از همدیگر باز کنند، بین دین و بین علم و صنعت و فرهنگ و هنر و مانند اینها فاصله بیندازند، این کار، هم غلط و خلاف واقع است، هم بیهوده است و امکانپذیر نیست. امروز هم بهترین جوانان ما در پیشرفتهترین مراکز علمی ما مشغول کارند؛ امروز هم اینجوری است. در همین دورهی خود ما برجستهترین استعدادهای موجود کشور ما در خدمت پیشروترین حرکتهای علمی بودند. مرحوم دکتر چمران (رضوان الله علیه) در بخشهای مربوط به علم و مانند اینها در همان دانشگاههای آمریکا که درس میخوانده ــ خودش برای من نقل میکرد ــ تا آن نقاط آخر که آمریکاییها اجازه نمیدهند دانشجوی غیر آمریکایی به آنجاها برسد، ایشان پیش رفته بود؛ چه کسی بود؟ چمران؛ چمرانِ متدیّن، چمرانِ مجاهد، چمرانی که زن و بچّهاش را برمیدارد از آمریکا میآورد لبنان، در خدمت مبارزه؛ بعد هم حاضر است از زن و بچّهاش جدا بشود و بماند مبارزه کند و جهاد کند، که آخرش هم اجرش را میگیرد که شهادت باشد. یعنی این آمیختگی و درهمتنیدگی دین و نشانههای تمدّنی در تمدّن ایرانی، یک حقیقتی است، یک واقعیّتی است که غیر قابل انکار است و بیخودی تلاش میکنند [که جز این را نشان بدهند].
انصافاً تلاش ملّت ایران و جوانان ما و جانفشانیهایشان، مایهی قوام و دوام جمهوری اسلامی شده تا امروز؛ بعد از این هم همینجور خواهد بود. اگر چنانچه این فداکاریها نبود، جمهوری اسلامی امکان حیات و ادامهی حیات پیدا نمیکرد. اگر هم یک چیزی به اسم جمهوری اسلامی میماند، امکان حفظ اصول و مبانی برایش وجود نداشت؛ یک صورت بیمعنایی میشد، مثل بعضی از جاهای دیگر. در دورههای مختلف، از اوّل انقلاب، از مبارزات انقلابی تا پیروزی انقلاب، تا مسائل گوناگون اوایل انقلاب، تا دوران دفاع مقدّس و بعد از آن تا امروز، در قضایای مختلف، این جوانان بودند که با جانفشانی خودشان توانستند نظام را حفظ کنند، قوام بدهند، دوام بدهند و انشاءالله بعد از این هم همین[طور] خواهد بود؛ کمااینکه حرکت علمی و دینی ما هم دست آنها است.
آنچه من سفارش میکنم، در درجهی اوّل این است که این کارهایی را که شما در این بزرگداشتها انجام میدهید، جوری انجام بدهید که اثربخش باشد. صِرف ساختن کتاب کافی نیست، صِرف ساختن فیلم کافی نیست؛ ممکن است یک فیلمی را زحمت بکشند بسازند، بیننده هم نداشته باشد، کسی نگاه نکند. فیلمی که کارگردانیِ خوب نداشته باشد، ساخت خوب نداشته باشد، مضمون خوب نداشته باشد، شیرین و زیبا نباشد، خب زحمت کشیدید، پول خرج کردید، کسی هم به این فیلم نگاه نمیکند! بروید سراغ بهترین کارگردان، بهترین سناریونویس، فیلمنامهنویس، بهترین پشتیبان و تهیهکننده؛ بروید سراغ اینها. به جای ده فیلم، دو فیلم بسازید، منتها دو فیلمی که وقتی پخش شد، همه بگویند که باز هم پخش کن؛ این خوب است. تا بتوانید شهید همّت را معرّفی کنید، شهید زاهدی را معرّفی کنید، شهید کاظمی را معرّفی کنید، شهید خرّازی و ردّانیپور را معرّفی کنید و دیگران و دیگران. کم نیستند؛ اینقدر اسمهای شهدای برجستهی اصفهان زیاد است که انسان هر چه میخواهد بگوید تمام نمیشود. این یک نکته است: دنبال اثربخشی باشید. جوری کتاب درست کنید که بعد از اینکه یک چاپش تمام شد، مشتریها بیایند چاپ دوّم و چاپ سوّم را بخواهند، و همینطور تا آخر. و کارهای دیگری که انجام میدهید.
یک نکتهی دیگر این است که اثرسنجی کنید ــ که من این را به بعضیهای دیگر هم که از یک شهر دیگری آمده بودند تذکّر دادم ــ یعنی وسیلهی رصد بگذارید؛ ببینید حالا این جوان شما بعد از آنکه این کارهای شما را دیده، رفتارش، سبک زندگیاش، لباس پوشیدنش، نماز جماعت رفتنش، هیئت رفتنش، با مسائل سیاسی روبهرو شدنش، با گذشته چه فرقی کرده. البتّه اینها زحمت دارد، خیلی مشکل است امّا باید بشود؛ یعنی آن وقتی این کار شما یک کار واقعیِ موثّرِ جانداری است و جهاد فیسبیلالله است که این نکات در آن حتماً رعایت بشود.
من پیشنهاد میکنم که خود واحدهای نظامی اصفهان هم در این قضیّه فعّال بشوند؛ حالا مثلاً واحدهای سپاه، لشکر امام حسین، لشکر نجف، یا تیپ قمر [بنی هاشم] ــ که حالا [البتّه] الان آن منطقه جزو اصفهان نیست؛ آن وقت ظاهراً به نظرم جزو اصفهان بود ــ یا مثلاً واحدهای ارتش، پایگاه هشتم [که] کم کار نداشته در این قضیّه، مرکز توپخانه در اصفهان و بقیّهی مراکزی که وجود داشتند، اینها بنشینند شرح حوادث و سرگذشت دوران جنگ تحمیلیشان یا احیاناً قبل و بعد آن را بیان کنند، به چه وسیله؟ به شکل بازیهای رایانهای. امروز در دنیا بازیهای رایانهای یکی از ابزارهای انتقال پیام است؛ یعنی فقط بازی نیست. افرادِ بافکر مینشینند طرّاحی میکنند بازی جنگ بین ایران و خودشان را، و جوری طرّاحی میکنند که وقتی جوان آمریکایی، نوجوان آمریکایی نشست پای رایانه و این بازی را تماشا کرد، احساس قدرت بکند، احساس توانایی بکند، امیدوار بشود که ما در این مبارزه پیروز خواهیم شد. مثلاً باید اینجوری حرکت کرد.
یا [بیان] حکایتهای کوتاه؛ اینکه مثلاً یک نفر یک خاطرهی ده سطری نقل میکند، از چه؟ از لحظهی شهادت فلان رفیقش در جبهه؛ نه این آدمی که نقل میکند آدم معروفی است، نه آن کسی که از او نقل میشود آدم معروفی است، امّا این حکایت را وقتی که شما میخوانید، این جوان میخواند، در اعماق دلش اثر میگذارد؛ یعنی اینها هنرمند لازم [دارد]، اینها ورود هنرمندان را میطلبد.
به نظر من اگر این کارها انجام بگیرد و این روایت حوادث بزرگ گذشته بدرستی و با هوشمندی انجام بگیرد، خیلی از مشکلات برطرف خواهد شد و کارها پیش خواهد رفت. و یاد این شهدا خودش احیاکننده و بهوجودآورندهی روحیّات برجسته و مجاهدتآمیز جوان امروز است. یعنی واقعاً زندگی شهید کاظمی تولیدکنندهی شهید حججی(۵) است؛ یعنی آن را وقتی که میخواند، این تولید میشود، این به وجود میآید. لذا بایست انشاءالله دنبال کنید. خدا موفّقتان بدارد.
والسّلام علیکم و رحمة الله
از کجا میتوان اثبات کرد که الان آخرالزمان است؟
آخرالزمان یک معنای نسبی و تشکیکی است.
زمانی روایت، بازهای را تعیین میکند و میگوید: از زمان رسول خدا(ص) آخرالزمان میشود. چون آخرالزمان یعنی آخرین مرحلهی دوران. آخرین مرحلهی دوران به قول ما طلبهها تشکیکی و نسبی است، یک طیف است، مثل نور خورشید و نور لامپ و نور شمع است. نور است اما یک طیف است. آخرالزمان یک معنایی است که تشکیکی است، یک معنایی است که طیف است.
زمانی شما دوران رسول خدا(ص) را نسبت به دوران انبیاء گذشته در نظر میگیرید، به همین خاطر در روایات، دوران رسول خدا(ص) را به آخرالزمان تعبیر کردهاند، چون آخرین پیامبر و آخرین شریعت است؛ به همین خاطر در ادبیات عرفی هم ما میگوییم پیامبر آخرالزمان، یا مثلا حضرت عیسی(ع) فرمود: در آخرالزمان پیامبری خواهد آمد. این نسبت به این میشود.
این آخر و آخرین بودن پس همیشه نسبت به دورهها وجود دارد.
ما امروز وقتی زمان فعلی را در نظر میگیریم، نسبت به دوران رسول خدا(ص) در آخرالزمان هستیم. دورهای که ما داریم دوران آخرالزمان است.
روایات دوران غیبت حضرت مهدی(عج) که آغاز میشود را آخرالزمان ذکر کردهاند. چرا؟ چون میگوید یک دوره را به نام دوران حضور معصوم تصور کن. یک دورهای وجود دارد که این معصوم غایب میشود و به راحتی قابل دسترسی نیست.
در روایات گفتهاند که این آخرین دورهای است که اتفاق میافتد. چرا؟ چون امام مهدی(عج) آخرین امام و آخرین وصی است.
پس طبیعتا ما بعد از دوران غیبت در یک آخرالزمانی نسبت به گذشتهی خودمان قرار گرفتهایم؛ به همین خاطر ما این بازهی زمانی را میدانیم؛ اما ممکن است این آخرالزمان یک هفتهی دیگر طول بکشد و حضرت ولیعصر(عج) انشاءالله تشریف بیاورند و ظهور کنند و ممکن است آخرالزمان ما ۵۰ سال دیگر شود، کِش پیدا کند. ممکن است آخرالزمان ما ۱۰۰ سال دیگر باشد.
عبارت آخرالزمان در اینجا مثل این است که ما بگوییم امت اسلام. آغاز امت اسلام از بعثت رسول خدا(ص) است و تا الان که در این سال هستیم، ما میتوانیم بگوییم که جزو امت اسلام بوده و مسلمان هستیم. ۵۰ سال دیگر هم تو میتوانی بگویی که ما در امت اسلام هستیم.
پس آخرالزمانی که میگوییم، به این صورت است و نمیتوانیم زمانی برای آن مشخص کنیم.
زمان ظهور مشخص نیست
اگر در روایات فرمودند: یکسری مسائلی در دوران نزدیک به ظهور حضرت مهدی(عج) اتفاق میافتد و نشانههایی را میخواهند ذکر کنند، ما الان قطع نداریم که آن نشانهها قطعا در زمان ما هستند؛ چون قابلیت تصور دارد، علم آن هم عندالله است.
به همین خاطر خود حضرت رضا(ع) در آن صحیحهای که مرحوم صدوق در کمال الدین ذکر میکند، میفرماید: «مثَل زمان ظهور المهدی کمثَل الساعة»، مثل قیامت است. خداوند میگوید: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»، یا مثلا خداوند میفرماید: زمان قیامت نزدیک است.
ما الان داریم به سمت قیامت میرویم؛ اما واقعا چند سال دیگر است؟ نمیدانیم. پس زمان ظهور مشخص نیست و آخرالزمان به آن تعبیر عام مراد است.
چه اسراری در اوراق درخشان مصحف فاطمه (س) نهفته است؟
امام باقر علیه السلام در پاسخ به سؤال ابی بصیر، مشخصات مصحف حضرت زهرا سلاماللهعلیها را اینگونه نقل کرده اند:
قسمت اول:
أبِی بَصِیرٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) عَنْ مُصْحَفِ فَاطِمَةَ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا)، فَقَالَ: أُنْزِلَ عَلَیْهَا بَعْدَ مَوْتِ أَبِیهَا.
فَقُلْتُ: فَفِیهِ شَیْءٌ مِنَ الْقُرْآنِ؟
قَالَ: مَا فِیهِ شَیْءٌ مِنَ الْقُرْآنِ.
قَالَ: قُلْتُ: فَصِفْهُ لِی.
قَالَ: لَهُ دَفَّتَانِ مِنْ زَبَرْجَدَتَیْنِ عَلَی طُولِ الْوَرَقِ وَ عَرْضِهِ حَمْرَاوَیْنِ.
قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ صِفْ لِی وَرَقَهُ.
قَالَ: وَرَقُهُ مِنْ دُرٍّ أَبْیَضَ قِیلَ لَهُ: (کُنْ) فَکَانَ.
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، فَمَا فِیهِ؟
قَالَ: فِیهِ خَبَرُ مَا کَانَ، وَ خَبَرُ مَا یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَ فِیهِ خَبَرُ سَمَاءٍ سَمَاءٍ، وَ عَدَدُ مَا فِی سَمَاءٍ سَمَاءٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ، وَ غَیْرُ ذَلِکَ، وَ عَدَدُ کُلِّ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مُرْسَلًا وَ غَیْرَ مُرْسَلٍ، وَ أَسْمَاؤُهُمْ، وَ أَسْمَاءُ الَّذِینَ أُرْسِلُوا إِلَیْهِمْ، وَ أَسْمَاءُ مَنْ کَذَّبَ وَ مَنْ أَجَابَ مِنْهُمْ، وَ فِیهِ أَسْمَاءُ جَمِیعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْکَافِرِینَ، مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ، وَ أَسْمَاءُ الْبُلْدَانِ، وَ صِفَةُ- کُلِّ بَلَدٍ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا، وَ عَدَدُ مَا فِیهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، وَ عَدَدُ مَا فِیهَا مِنَ الْکَافِرِینَ، وَ صِفَةُ کُلِّ مَنْ کَذَّبَ، وَ صِفَةُ الْقُرُونِ الْأُوَلی وَ قِصَصُهُمْ، وَ مَنْ وُلِّیَ مِنَ الطَّوَاغِیتِ وَ مُدَّةُ مُلْکِهِمْ «۴» وَ عَدَدُهُمْ، وَ فِیهِ أَسْمَاءُ الْأَئِمَّةِ وَ صِفَتُهُمْ، وَ مَا یَمْلِکُ وَاحِداً وَاحِداً، وَ فِیهِ صِفَةُ کَرَّاتِهِمْ، وَ فِیهِ صِفَةُ جَمِیعِ مَنْ تَرَدَّدَ فِی الْأَدْوَارِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.
قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ کَمِ الْأَدْوَارُ؟
قَالَ: خَمْسُونَ أَلْفَ عَامٍ، وَ هِیَ سَبْعَةُ أَدْوَارٍ؛ وَ فِیهِ أَسْمَاءُ جَمِیعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِن الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ آجَالُهُمْ، وَ صِفَةُ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ عَدَدُ مَنْ یَدْخُلُهَا، وَ عَدَدُ مَنْ یَدْخُلُ النَّارَ، وَ أَسْمَاءُ هَؤُلَاءِ وَ أَسْمَاءُ هَؤُلَاءِ، وَ فِیهِ عِلْمُ الْقُرْآنِ کَمَا أُنْزِلَ، وَ عِلْمُ التَّوْرَاةِ کَمَا أُنْزِلَتْ، وَ عِلْمُ الْإِنْجِیلِ، وَ الزَّبُورِ ، وَ عَدَدُ کُلِّ شَجَرَةٍ وَ مَدَرَةٍ فِی جَمِیعِ الْبِلَادِ.
ابی بصیر میگوید:
از امام باقر، ابا جعفر محمد بن علی (علیهالسلام) درباره مصحف فاطمه (سلامالله علیها) پرسیدم.
ایشان فرمودند: این مصحف بعد از فوت پدرش بر او نازل شده است.
گفتم: آیا در آن چیزی از قرآن وجود دارد؟
فرمود: در آن هیچچیز از قرآن نیست.
گفتم: پس توصیفش را برای من بگو.
فرمود: مصحف دو جلد از زبرجد دارد که به رنگ قرمز و به شکل طولی و عرضی است.
گفتم: فدای تو شوم، ورق آن را برایم توصیف کن.
فرمود: ورقهایش از درّ سفید است که به او گفته شده: «باش» و او بوده است.
گفتم: فدای تو شوم، پس در آن چه چیزی هست؟
فرمود: در آن اخبار گذشته و آینده تا روز قیامت است، همچنین اخبار آسمانها و تعداد ملائکه در هر آسمان و جزئیات دیگر، و تعداد همه مخلوقاتی که خداوند فرستاده و فرستاده نشدهاند، و نام آنها، و نام کسانی که به سوی آنها فرستاده شدهاند، و نام کسانی که رد کردند و کسانی که پاسخ دادند.
در آن، نام تمام مخلوقات مؤمن و کافر، از اولین ها و آخرین ها، و نام کشورها، و توصیف هر کشوری در شرق و غرب زمین، و تعداد مؤمنان و کافران در آن کشورها، و توصیف هر کسی که رد کرده، و توصیف قرون اولیه و داستانهای آنها، و حکومت طاغوتها و مدت سلطنت آنها و تعدادشان، و در آن، نام ائمه و توصیف آنها و آنچه را که هر یک از آنها مالکیاش هستند، و توصیف کارهای آنها، و توصیف همه کسانی که در دورانها آمدهاند از اولیها و آخریها وجود دارد.
سپس گفتم: فدای تو شوم، تعداد این دورانها چند است؟
فرمود: پنجاههزار سال است که در واقع هفت دوران است و در آن، نام تمام خلق خدا از اولیها و آخریها و مدت عمرشان، و توصیف اهل بهشت، و تعداد کسانی که به بهشت وارد میشوند و تعداد کسانی که به آتش میروند و نام آنها وجود دارد.
و همچنین در آن، علم قرآن طبق آنچه نازل شده، علم تورات طبق آنچه نازل شده، علم انجیل و زبور، و تعداد هر درخت و گیاه در تمام بلاد نیز آمده است.
منبع: کتاب دلائل الامامة، ص ۱۰۵