
emamian
نتیجه احترام به علما
امام علی (ع):
مَن وَقَّرَ عالِما فقَد وَقَّرَ رَبَّهُ.
هر که عالمی را احترام کند، خدا را احترام کرده است.
غررالحکم: ۸۷۰۴
نصرالله: محاسبات دشمن برای تفرقهافکنی میان مقاومت شکست خورد
سید حسن نصرالله دبیرکل جنبش حزبالله لبنان، عصر امروز (جمعه)، در سخنرانی خود به مناسبت سالروز شهادت فرمانده جهادی «سید مصطفی بدرالدین» (شهید سید ذوالفقار) به جنگ نیروهای مقاومت با رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی فلسطین اشاره کرد و شهادت شماری از فرماندهان مقاومت در نوار غزه را تبریک و تسلیت گفت.
دبیرکل جنبش حزبالله لبنان در عین حال به شهادت «خضر عدنان» عضو ارشد جنبش جهاد اسلامی فلسطین اشاره کرد و شهادت وی را به نیروهای مقاومت تسلیت گفت.
دبیرکل حزبالله در ادامه جانفشانیها و دستاوردهای شهید سید مصطفی بدرالدین پرداخت و اظهار داشت: «شهید ذوالفقار نشان رزمندگی در خط مقدم، نشان جانبازی، نشان اسارت، نشان فرماندهی، نشان دستاوردها و پیروزیها و در نهایت نشان شهادت را بر سینه خود داشت. شهید از فهم عمیق، بصیرت و هوش راهبردی برخوردار بود. بسیاری از فرماندهان ما از چنین ویژگیهایی برخوردار هستند.»
سید حسن نصرالله ادامه داد: «ما نمیتوانیم تحولات لبنان را به دور از تحولات منطقه مورد بحث و بررسی قرار دهیم. آیا میتوان رویدادهای لبنان را به دور از تحولات منطقه مورد بحث بررسی قرار داد؟ میتوان رویدادهای منطقه را به دور از رویدادهای جهان بررسی کرد؟ ما باید حقایق را به درستی مورد بررسی قرار دهیم و خیالپردازی نکنیم. هر کسی که در سال ۱۹۸۲ فکر میکرد اسرائیل در لبنان باقی میماند و لبنان وارد عصر اسرائیل شده، به اشتباه خود پی برد و این شرطبندی آنها ناکام و ناموفق بود، چون این شرطبندی مبتنی بر محاسبات غلطی بود. طبیعی است که برخیها اظهاراتشان را در خصوص ایران و سوریه تغییر دهند، چون برداشت آنها اشتباه بود.»
ناکامی نتانیاهو در فتنهانگیزی میان نیروهای مقاومت
دبیرکل حزبالله لبنان در بخش دیگری اشاره کرد: «این نتانیاهو بود که تجاوزات فعلی را علیه نوار غزه با ترور برادران ما در سرایا القدس و با کشتار همسران و فرزندان آنها آغاز کرد. سکوت جهان [در قبال جنایات رژیم صهیونیستی] تأسف بار است. آمریکا در شورای امنیت از محکومیت اسرائیل جلوگیری کرد.»
سید حسن نصرالله در ادامه گفت: «انگیزه نتانیاهو از تجاوز روشن و واضح است: ۱. احیای قدرت بازدارندگی و ترمیم آن ۲. فرار از بحران داخلی ۳. اصلاح شکاف و تجزیه ائتلاف کابینه ۴. بهبود اوضاع سیاسی و انتخاباتی. محاسبات نتانیاهو با شکست مواجه شد. قصد آنها هدف قرار دادن جهاد اسلامی و تفرقه انداختن میان گروههای فلسطینی و ایجاد فتنه در میان نیروهای مقاومت بود. آنها میخواستند به فرماندهان اصلی سرایا القدس ضربه بزنند و فرماندهی مستقیم یگان موشکی را حذف کنند.»
دبیرکل حزبالله اضافه کرد: «نتانیاهو فکر میکرد که با این نقشه، فرماندهی نظامی جهاد اسلامی از هم خواهد پاشید و قدرت بازدارندگی آنها در برابر غزه احیا خواهد شد. رهبر جهاد اسلامی بعد از ترور فرماندهان شاخه نظامی این جنبش دوراندیشانه و با خونسردی عمل کرد و با فرماندهی «کتائب القسام» رایزنی کرد تا موضعگیری مقاومت یکسان و یکپارچه باشد. دشمن در انتظار واکنش جهاد اسلامی بود و زمانی که فرماندهی گروههای مقاومت با خونسردی عمل کرد، دشمن دستپاچه شد.»
سید حسن نصرالله اشاره کرد: «نبرد با خونسردی و دوراندیشی مدیریت شد و این مسئله دشمن را در دستیابی به اهدافش ناکام گذاشت. از جمله نقاط قوت جنبشهای مقاومت در فلسطین و منطقه این است که آنها قدرت زیادی در ترمیم سریع زیرساخت خود دارند. بهرغم ترور فرماندهان مقاومت، گروههای مقاومت در منطقه تضعیف نشدند. نهتنها آنها تضعیف نشدهاند، بلکه این خونهای پاک ریختهشده شتاب بیشتری به مقاومت داد. سرایا القدس با ترمیم سریع زیرساخت فرماندهی خود، دشمن را با شلیک موشک به جنوب تلآویو و قدس غافلگیر و دستپاچه کرد.»
حزبالله به صورت مستمر با مقاومت فلسطین در ارتباط است
دبیرکل حزبالله افزود: «مقاومت غزه توانست دشمن را در دستیابی به اهدافش ناکام بگذارد. باوجود فشارهای میدانی و سیاسی، اما مقاومت فلسطین تضعیف نشده است. جنگ غزه مهم است و تاثیر آنها تنها نوار غزه را شامل نمیشود، بلکه منطقه را نیز در بر میگیرد. ما همواره با فرماندهان مقاومت در نوار غزه در ارتباط هستیم و اوضاع و تحولات را رصد میکنیم. در محدوده معینی به آنها کمک میکنیم، اما اگر هر زمان بدانیم که مسئولیتی بر دوش ماست، از هیچ اقدامی فروگذار نخواهیم کرد انشاءالله.»
سوریه با قدرت در جایگاهش باقی است
سید حسن نصرالله همچنین بیان کرد: «سوریه در جای خود باقی ماند و نه موضعش تغییر کرد و نه محورش. بازگشت سوریه به اتحادیه عرب و دعوت از رئیسجمهور اسد به اجلاس عربی یک نشانه مهم است. سفر سید ابراهیم رئیسی رئیسجمهور ایران به سوریه نشان از روابط راهبردی ایران و سوریه در سطوح مختلف دارد. امروز مسئله سوریه با قدرت در انتخابات ترکیه مطرح است و نامزدهای انتخاباتی بر سر نگاه و نظرات خود در قبال دمشق رقابت میکنند. با هر پیروزی سیاسی یا موفقیت معنوی در سوریه، ما چهره مصطفی بدر الدین و تمام شهدا و همچنین جانفشانیها در سوریه و غریب بودنمان را به یاد میآوریم زمانی که به خاطر حمایت از سوریه جهان از ما انتقاد میکرد و اکنون با هر پیشرفت و موفقیتی نیز که روی میدهد، این ما هستیم که بهمان تبریک گفته میشود.»
روابط لبنان و سوریه باید به حالت طبیعی بازگردد
دبیرکل حزبالله در عین حال اشاره کرد: «آمریکا نفت و گاز سوریه را سرقت میکند و همچنان بر قانون سزار و محاصره سوریه پافشاری دارد. اوضاع سوریه در حال گشایش است و آن دوران سختی که گذشت، دیگر باز نخواهد گشت. انتظار میرود که روابط لبنان و سوریه نیز به حالت طبیعی بازگردد. اگر حزبالله زمام امور را در لبنان به دست داشت، روابط با سوریه مدتها پیش به حالت عادی بازگشته بود. از دولت پیشبرد امور در لبنان انتظار میرود که روابط با دمشق را به حالت عادی بازگرداند، چراکه بازگشت این ارتباط به نفع لبنان است. مسئله آورگان سوری هم با سخنرانی و اظهارنظر در فضای مجازی حل و فصل نمیشود.»
سید حسن نصرالله در ادامه اظهار داشت: «تغییر موضع برخی از احزاب در خصوص آوارگان سوری، نشان میدهد که موضع پیشین آنها سیاسی بوده و نه بشردوستانه. مسئله آوارگان سوری باید با اعزام هیأتی از وزیران و فرماندهان امنیتی به دمشق حل و فصل شود. حزبالله نه خانهای را اشغال کرده و نه روستایی را و از بازگشت کسی به روستاهای مرزی سوریه جلوگیری نمیکند. تمام تبلیغاتی که در این خصوص شده یک دروغ بزرگ است. حزبالله بیش از همه بر بازگشت اهالی القصیر و روستاهای آن به خانههایشان پافشاری داشت و خوشحال بود. هر حادثهای که رخ میدهد، حزبالله را به تجارت مواد مخدر متهم میکنند که تمام اینها کذب، خیانت است. اگر کمکهای حزبالله نبود، مقامات لبنان نمیتوانستند با تجار مواد مخدر مقابله کنند. موضع شرعی و جهادی ما اجازه نمیدهد که ما از قاچاقچیان مواد مخدر برای ارسال سلاح به فلسطین اشغالی کمک بگیریم.»
دبیرکل حزبالله تاکید کرد: « تحولات اخیر در خصوص مسئله ریاست جمهوی لبنان مثبت بوده است. سلیمان فرنجیه وزیر سابق برای ما یک نامزد تصادفی نیست، بلکه یک کاندیدای طبیعی و جدی است. ما نامزدی را به کسی تحمیل نمیکنیم و هر حزبی هر نامی را که میخواهد به عنوان نامزد مطرح کند و برای انتخابات رئیسجمهور به مجلس برویم. دَرِ گفتوگو و توافق در خصوص مسئله ریاستجمهوری همچنان باز است. دولت پیشبرد امور بهرغم تمام سختیها و مشکلات باید بر سر کار بماند و وظایف خود را در چارچوب قانون انجام دهد. ما از آنها تشکر میکنیم.»
سه نشانه مؤمن واقعی
نشانههای ایمان و مؤمن حقیقی
یَا ابْنَ جُندَب، اِنَّما المُؤمِنونَ الّذینَ یَخافُونَ اللّهَ و یُشْفِقُونَ اَن یُسْلَبوا ما اُعطُوا مِنَ الهُدی فَإِذا ذَکَرُوا اللّهَ وَ نَعْمائَهُ وَجِلُوا و اَشْفَقُوا وَ اِذا تُلیَتْ علیْهِم ایاتُهُ زادَتْهُم اِیماناً مِمّا اَظْهَرَهُ مِنْ نَفاذِ قُدرتِه وَ علی ربِّهم یَتوَکَّلونَ.
ایمان ظاهری و ایمان واقعی
این قسمت از روایت در مقام توضیح ایمان حقیقی و آثار آن است؛ آثاری که میتوان از راه آنها مؤمن حقیقی را شناخت. درباره ایمان واقعی و آثار آن، معرفی مؤمن حقیقی و مراتب و درجات ایمان، آیات و روایات بسیاری وارد شده است.
دست کم، یکی از دلایل ذکر این مطالب آن است که بعضی افراد که فکر سطحی دارند، تصور میکنند که انسان یا کافر است یا مؤمن، و اگر کافر و منکر خدا و قیامت نبود مؤمن است. مؤمن هم که شد، با دیگر مؤمنان فرقی ندارد و همه آثار و فواید ایمان برای او وجود دارد؛ در صورتی که چنین نیست. از روایات و بحثهای تاریخی چنین بر میآید که این نوع کج اندیشیها از صدر اسلام وجود داشته است.
اسلام برخی از افراد «اسلام ظاهری» است، در مقابل «کفر ظاهری». اثر این نوع اسلام مربوط است به زندگی دنیا و فقط احکامی در این دنیا بر آن مترتّب میشود. ممکن است کسی در ظاهر مسلمان باشد و تمام احکام اسلام هم در این دنیا برای او ثابت باشد، اما هیچ بهرهای از ثواب آخرت نداشته باشد و تا ابد در اسفل السافلین جهنم بسوزد. چنین کسی منافقی است که فقط در ظاهر اظهار اسلام میکند. احکام اسلام برای چنین شخصی ثابت است؛ نظیر این که ریختن خونش حرام است، تصرف در اموالش جایز نیست، با مسلمانان میتواند ازدواج کند، از پدر و مادر مسلمانش ارث میبرد و...، ولی اینها فقط احکامی ظاهری و برای این دنیا هستند.
در صدر اسلام گروهی از افراد در ظاهر اظهار اسلام میکردند، به مسجد میآمدند، نماز میخواندند، حتی گاهی در صف اول هم میایستادند و خلاصه به احکام ظاهری اسلام عمل میکردند، ولی مسلمان واقعی نبودند. آیات بسیاری از قرآن ناظر به اینها است.
این افراد گرچه در قلبشان به خدا و پیامبر و اسلام اعتقادی ندارند اما همین که در ظاهر اظهار اسلام میکنند، احکام ظاهری اسلام در موردشان اجرا میشود. ملاک این اسلام، گفتن شهادتین است؛ یعنی همین که کسی شهادتین را بر زبان جاری کرد جزو مسلمانان به حساب میآید.
شهادتین یعنی شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیغمبر (صلی الله علیه وآله) که هر چه را او به عنوان رسالت از طرف خداوند آورده قبول داشته باشیم. بنابراین اگر کسی بداند چیزی را مسلّماً پیغمبر (صلی الله علیه وآله) فرموده و در عین حال بگوید آن را قبول ندارم، با پذیرش رسالت تناقض پیدا میکند. چه طور میتوان گفت، رسالت پیغمبر (صلی الله علیه وآله) را قبول دارم اما آنچه را او از طرف خدا آورده است نمیپذیرم؟! این تناقض است. لذا انکار ضروریات دین موجب کفر میگردد و این همان «کفر ظاهری» است.
منافق این گونه نیست، او در ظاهر میگوید همه آنچه را پیامبر آورده قبول دارم، و اگر انکاری هم دارد در باطن و در قلب او است؛ وگرنه اگر به ظاهر هم منکر شود این کفر ظاهری است که علاوه بر عذاب اخروی موجب میشود احکام ظاهری اسلام هم در این دنیا در مورد او جاری نباشد.
بعضی از فقها مثل حضرت امام (رحمه الله) تصریح میکنند که انکار ضروری دین به انکار رسالت بازمی گردد؛ یعنی چیزی را که شخص خودش میداند پیامبر (صلی الله علیه وآله) به عنوان رسالت آورده قابل انکار نیست؛ مثل نماز خواندن. هر مؤمن و کافری میداند که آنچه را پیغمبر (صلی الله علیه وآله) آورده قطعاً جزو رسالتش بوده است، لذا اگر بگوید آن را قبول ندارم این تناقض است.
در هر صورت، اینها مربوط به اسلام ظاهری است؛ یعنی با گفتن شهادتین، احکام اسلام برای چنین شخصی ثابت میشود، مگر این که نقضش ثابت شود؛ مثلاً بگوید، اشتباه کردم که مسلمان شدم، یا یکی از ضروریات دین را ـ که انکارش به انکار رسالت بازگشت میکند ـ انکار کند.
احکامی که بر اسلام منافقانه و اسلام ظاهری بار میشود هیچ ربطی به زندگی آخرت و ثواب و عقاب اخروی ندارد، حکم ظاهری است، ملاکش هم همین مسایل دنیایی است. در مقابل آن هم «کفر ظاهری» قرار میگیرد؛ یعنی این که کسی با زبان، شهادتین را نگوید یا یکی از ضروریات دین را انکار کند.
برای تفکیک ایمان ظاهری از ایمان واقعی، بهتر است ایمان ظاهری را «اسلام» بنامیم و واژه «ایمان» را فقط در مورد ایمان واقعی، که موجب سعادت اخروی است به کار ببریم؛ همانگونه که خداوند در قرآن میفرماید: قالَتِ الاَْعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ .(۳۵)
«اسلام» همین اظهار لفظ و انجام اعمال ظاهری و تظاهر بیرونی است، اما «ایمان» مربوط به درون و قلب است؛ لَمّا یَدخلِ الایمانُ فی «قلوبکم». » اگر کسی به توحید، نبوّت، معاد و حقایق اسلام باور داشته باشد، ممکن نیست این باور هیچ اثری در بیرون و ظاهر او نداشته باشد. اگر انسان چیزی را باور کرد دست کم، بعضی از لوازمش در او ظاهر میشود.
البته در مواردی ممکن است کسی واقعاً مؤمن باشد اما تا آخر عمر، ایمانش را ظاهر نکند و تقیّه نماید؛ مثل مؤمن آل فرعون یا حضرت ابوطالب (علیه السلام) که ایمانشان را اظهار نمیکردند.
در روایات آمده است که حضرت ابوطالب(علیه السلام) حکم مؤمن آل فرعون را داشته است. این مسأله باعث اشتباه امر بر مسلمانان شده و تا امروز هم بیش تر مسلمانان (اهل تسنّن) معتقدند که حضرت ابوطالب(علیه السلام) ایمان نیاورد، در صورتی که به اعتقاد شیعه، ایشان از همان ابتدا که پیغمبر (صلی الله علیه وآله) مبعوث شدند، ایمان داشت، ولی کتمان میکرد تا بتواند در مقابل کفار از آن حضرت حمایت کند.
در قرآن هم نمونه روشن این مسأله مؤمن آل فرعون است که تصریح میکند: «یَکْتُمُ إِیمانَهُ(۳۶) یا در جای دیگر میفرماید: اِلاّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ. »(۳۷) ممکن است کسی وادار به اظهار کفر شود؛ تهدیدش کنند که اگر مثلاً ـ العیاذ باللّه ـ سبّ پیامبر اکرم یا ائمّه اطهار(علیهم السلام) نکنی تو را میکشیم، یا او را تهدید کنند که اگر به کعبه معظّمه توهین نکنی خونت را میریزیم، او هم مجبور باشد برای حفظ جانش، در ظاهر تبرّی کند، ولی در باطن، چنین اعتقادی نداشته باشد؛ إِلاّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً.(۳۸) تقیّه در چنین مواردی واجب است و به ایمان ضرر نمیزند. از این رو ممکن است کسی مثل مؤمن آل فرعون یا حضرت ابوطالب عمری را با تقیّه بگذراند و مردم نفهمند که او ایمان دارد. این بدان سبب است که ایمان اصالتاً سر و کارش با قلب و باطن انسان است.
حتی میتوان مؤمنی را فرض کرد که توان خواندن دو رکعت نماز را هم نداشته باشد. چنین شخصی نمازش را باید در قلبش بخواند. البته این فرض بعیدی است، اما در زمانهای گذشته که برده داری وجود داشت و برخی غلامان کاملا زیر نظر مولایشان قرار داشتند، چنین حالاتی پیش میآمد.
شرط نجات بخش بودن ایمان
این که ایمان با چه چیز ثابت میشود و با چه از بین میرود، مسألهای است که از صدر اسلام مورد بحث و گفتگو بوده است. برخی میگفتند: ممکن است انسان ایمان بیاورد و هیچ عملی هم انجام ندهد، همه گناهان را هم مرتکب شود، ولی چون ایمان آورده است به بهشت برود. این گروه به «مُرجئه» معروفند.
در مقابل، برخی معتقد بودند اگر مؤمنی مرتکب گناه کبیرهای گردد «کافر» میشود. این اعتقادی است که به خوارج نسبت میدهند. آنها میگفتند که ایمان همان عمل به دستورات و ترک گناهان کبیره است و از این رو، مرتکب کبیره کافر است. به همین دلیل، خوارج خون طرفداران امیرالمؤمنین (علیه السلام) را حلال میدانستند و به نوامیسشان تجاوز میکردند و آن همه فجایع را مرتکب شدند. حرفشان این بود که میگفتند اینها کافر شده اند. حتی در مورد شخص حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هم چنین اظهار میکردند که چون ایشان حکمیّت را پذیرفته ـ و این کفر است و شرک ـ پس از اسلام خارج شده است. این نوعی برداشت انحرافی از ایمان بود.
اما به نظر ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) ، هیچ کدام از اینها درست نیست. آنان نه نظر مرجئه را قبول داشتند نه نظر خوارج را. چنین نیست که به صِرف ایمان قلبی، انسان به بهشت برود، گرچه همه عمر گناه کرده باشد: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا یَرَهُ .(۳۹) این طور نیست که زندگی انسان با یک ایمان لحظهای تمام شود و بعد مجاز باشد هر گناهی را مرتکب شود و در عین حال اصل ایمانش محفوظ باشد. بله، اگر کسی ایمانش را تا آخرین لحظه حیات حفظ کرد، در عالم آخرت، پس از این که در عرصات قیامت به اندازه گناهانش عذاب شد، اگر لیاقت شفاعت را داشت، در بعضی از مراحل، مشمول شفاعت قرار میگیرد و به بهشت میرود.
ایمان این هنر را دارد که اگر شخص توانست آن را تا آخرین لحظه حفظ کند، او را نجات میدهد. اما هیچ کس نمیتواند چنین اطمینانی داشته باشد؛ چون ارتکاب گناهان موجب میشود که ایمان به تدریج ضعیف شود و از بین برود و انسان باطناً کافر گردد. نمونه این افراد در زمان ما کم نیست و با کمی دقت، میتوان آنها را شناسایی کرد. در گذشته هم بودهاند و تا آخر نیز خواهند بود؛ این سنّت الهی است: ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ.(۴۰) کسانی که گستاخانه مرتکب گناه میشوند و گناه کردن برای آنها به صورت امری عادی درآمده و هر چقدر هم گناه کرده باشند، باکشان نیست به کفر کشیده میشوند و تا آن جا پیش میروند که آیات الهی را تکذیب میکنند».
پس نه نظر مرجئه درست است که گناه هیچ تأثیری در سعادت و شقاوت انسان نداشته باشد، و نه قول خوارج که وقتی انسان مرتکب کبیرهای شد فوراً از ایمان خارج گردد و کافر شود. اگر مؤمن حتی مرتکب گناه کبیره هم بشود خدا به او مهلت میدهد تا توبه کند و اگر موفق به توبه نشد به اندازه همان گناهش، در عالم برزخ عذاب میشود و اگر ایمانش محفوظ باشد در نهایت، در قیامت نجات پیدا میکند.
تفاوت اسلام و ایمان ظاهری و واقعی
از آنچه گفتیم روشن شد که اولا، اسلام ظاهری و ایمان دو مقوله متفاوت هستند؛ ثانیاً، اسلام ظاهری فقط ملاک احکام ظاهری اجتماعی است و موجب سعادت اخروی نمیشود؛ ثالثاً اسلام ظاهری هم که با اقرار به شهادتین حاصل میشود، در صورتی است که فرد ـ هرچند در ظاهر ـ به لوازم شهادتین هم ملتزم باشد. بنابراین اگر کسی شهادتین را گفت ولی به معاد اقرار نکرد و آن را قبول نداشت، قطعاً کافر است و حتی اسلام ظاهری هم ندارد.
بعضی تصور کردهاند که اقرار به شهادتین موجب اسلام میشود و اسلام موجب نجات است گرچه فرد اقرار به برخی از اصول و ضروریات اسلام ـ مانند پذیرش و اقرار به معاد ـ نداشته باشد. این تصورات از نقص معرفت نسبت به مسایل و معارف اسلامی است. شهادت به رسالت معنایش شهادت به رسالت و لوازم آن است؛ یعنی هرچه پیغمبر (صلی الله علیه وآله) از طرف خدا گفته حتماً قبول است؛ و به طور قطع یکی از چیزهایی که هر مسلمان باید به آن متعهد شود و حتی مسلمانان صدر اسلام هم میدانستد، اعتقاد به معاد است که در سورههای اول قرآن نیز درباره آن سخن به میان آمده است. چه طور ممکن است کسی بگوید من مسلمانم و رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله) را قبول دارم، اما نداند که ادعای ایشان آن است که معادی در کار است و این جزو رسالت آن حضرت میباشد؟ البته اسلام ظاهری با کفر باطنی که موجب عذاب ابدی است جمع میشود. از این رو، همانگونه که ذکر شد، ممکن است کسی تا آخر عمر جزو مسلمانها باشد، مردم هم تصور کنند که مسلمانی صالح و متعهد است، ولی در واقع، ذرّهای ایمان در دلش نباشد: لَمّا یَدخُلِ الایمانُ فی قلوبِکُم. این همان «اسلام ظاهری» است که فقط موجب میشود در این دنیا فرد را مشمول قوانین و حقوق اسلامی بدانیم.
البته فعلا بحث ما در این نیست که از حیث ظاهر، چه کسی را باید مسلمان حساب کنیم و احکام ظاهری اسلام را برایش ثابت نماییم. این مسأله مربوط به فقها است که چه حقوقی در اجتماع برای این افراد ثابت میشود یا از آنها سلب میگردد.
نکته دیگر این که، اسلام مراتب دیگری هم دارد که حتی انبی(علیهم السلام) از خداوند میخواستند به آن نایل شوند. حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل(علیهم السلام) وقتی کعبه را بنا میکردند یکی از دعاهاشان این بود: رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ ؛(۴۱)خدایا! ما را مسلمان قرار بده . این نشان دهنده مراتب عالی تری از اسلام است و آن، تسلیم بودن مطلق در برابر خدا است.
هم چنین تأکید میکنیم که گرایش مرجئه هم صحیح نیست که ایمان را مطلقاً موجب نجات میدانستند و میگفتند کسی که مؤمن بمیرد، هیچ عذابی نخواهد شد. ممکن است کسی مؤمن هم از دنیا برود ـ یعنی ایمان واقعی داشته باشد ـ اما به دلیل گناهان زیادی که مرتکب شده، در مراحل مختلف عذابهایی برای او در نظر گرفته شود.
روایات متعددی در این باره وجود دارد که مؤمن وقتی از دنیا میرود، اگر از گناهانش توبه نکرده باشد و گناهانش بخشیده نشده باشد، ملک الموت جانش را سخت میگیرد. این سختی موجب میگردد گناهانش پاک شود. اگر پاک شد، در برزخ راحت است. اما اگر گناهانش بیش از آن بود که با سختی جان دادن پاک شود، شب اول قبر بر او سخت میگذرد. در روایات، برای این شب، عذابهایی ذکر شده است. اگر در این مرحله پاک شد، چه بهتر، وگرنه این عذابها در عالم برزخ ادامه دارد تا زمانی که جانش پاک شود. اگر مؤمنی در طول عالم برزخ، همه عذابها را کشید و باز هم گناهانش پاک نشده بود، در عرصات قیامت و در محشر، آن قدر تشنگی، شرمندگی، گرفتاری، وحشت، اضطراب و انواع مصیبتها را خواهد کشید تا پاک شود. در تمام این مراحل، هر کس به حسب لیاقت خود و اعمال خوبی که انجام داده، ممکن است در مرحلهای مشمول شفاعت واقع شود: موقع جان دادن، شب اول قبر، در عالم برزخ و بالاخره، در قیامت.(۴۲)
در روایتی آمده است که ائمّه اطهار(علیهم السلام) به شیعیانشان میفرمودند: «آنچه را ما برای شما ضمانت میکنیم، شفاعت قیامت است؛ برای عالم برزخ خود فکری بکنید.» با این حساب، این طور نیست که هر کس مؤمن و شیعه باشد، حتماً در عالم برزخ راحت باشد. ممکن است در عالم برزخ سالها عذاب بکشد. چند سال، خدا میداند! شاید هزاران سال، شاید هم میلیونها سال. به خدا پناه میبریم!
به هر حال، شفاعت، بی حساب نیست. وقتی میگویند فلان افراد مشمول شفاعت واقع میشوند، این طور نیست که از همان اول که از دنیا میروند مورد شفاعت قرار گیرند. شفاعت مراحلی دارد و افراد ممکن است در جاهای گوناگونی مشمول شفاعت واقع شوند. اما آن شفاعت کارساز، مخصوص روز قیامت است؛ وقتی که حسابها به کلی تصفیه میشود. اگر کسی در آن جا حسابش پاک نشد تا ابد در جهنّم خواهد سوخت. به همین دلیل، در روایات، تصریح شده است که جوانانِ خودتان از افکار مرجئه برکنار بدارید. آنها با نشر افکارشان، جوانان را تحریک میکردند و به ارتکاب گناه وامیداشتند؛ میگفتند: نگران نباشید، هر کس ایمان داشته باشد، بهشتی میشود. لذا ائمه(علیهم السلام) میفرمودند: مواظب باشید این افکار انحرافی بر افکار جوانان شما اثر نگذارد: عَلِّموا صِبْیانَکُم ما یَنْفَعُهُمُ اللّهُ بِهِ لایَغْلِبُ عَلَیْهِمُ الْمُرجئةُ بِرَأْیه .(۴۳) چنین برداشتی از اسلام بسیار خطرناک است. وقتی انسان فکر کند که هر کاری انجام دهد آمرزیده میشود، از هیچ جنایتی خودداری نخواهد کرد. راستی اگر این گونه باشد پس این همه دستورات پیامبر (صلی الله علیه وآله) و انذارها و تعالیم برای چه بوده است؟
مسأله دیگر این است که در داشتن ایمان واقعی هم همه در یک سطح نیستند. مراتب ایمان بسیار زیاد است. در روایات ما بر این مسأله تأکید شده که ایمان درجاتی دارد. بعضی از روایات برای آن ده مرتبه و بعضی از آنها هفت مرتبه ذکر کرده اند. اما بر حسب تحقیق و نظر دقیق، میتوانیم بگوییم مراتب ایمان تا بی نهایت ادامه دارد. آن قدر اختلاف در مراتب ایمان افراد وجود دارد که شاید دو نفر هم کاملا شبیه یکدیگر نباشند.
آنچه در درجه اول مهم است این است که سعی کنیم ایمان واقعی داشته باشیم و تنها به اسلام ظاهری اکتفا نکنیم. دلمان خوش نباشد که جزو مسلمانها هستیم، از پدر و مادرمان میتوانیم ارث ببریم، ذبیحه مان حلال است یا بدنمان پاک است. اینها دلخوش کننده نیست، احکام ظاهری این دنیا است. برای سعادت اخروی باید در باطن، ایمان داشته باشیم. در درجه بعد نیز باید ببینیم در کدام مرتبه از ایمان هستیم و به مراتب اولیه ایمان اکتفا نکنیم. آن قدر مراتب عالی برای ایمان وجود دارد که انسان به هر مرتبهای که برسد، وقتی به مرتبه پایین نگاه کند، میفهمد چه قدر ترقّی کرده و یا اگر ـ خدای ناکرده ـ تنزّل کند، میبیند چه سرمایه عظیمی را از دست داده است. البته این تحوّلها برای همه پیش میآید. ما در طول عمرمان ممکن است گاهی ایمانمان تقویت شود و ممکن است به عکس، گاهی خود را بیازماییم و ببینیم ایمانمان کم تر شده است. هر قدر ایمان قوی تر باشد تأثیرش در عمل بیش تر است. گاهی هم آثار ایمان به سادگی قابل شناختن نیست.
برخی نشانههای ایمان و مؤمن واقعی
برخی از آیات قرآن در مقام معرفی ایمان واقعی به مردم است و آنها را ترغیب میکند که آن را به دست آورند و سعی کنند ایمانشان کامل تر شود و به مراتب نازل ایمان اکتفا نکنند. یکی از این آیات آیه دوم سوره انفال است: اِنَّما المُؤمنونَ الّذین اذا ذُکرَ اللّهُ وَجلت قلوبُهم.
اولین نشانه مؤمن واقعی آن است که وقتی یاد خدا میشود یا خودش به یاد خدا میافتد، دلش میلرزد. ما هم میتوانیم خودمان را بیازماییم تا بدانیم که چقدر این نشانه در ما وجود دارد. در این جا مناسب است لختی درنگ کنیم و بحثی را در توضیح این آیه داشته باشیم.
«قلب» در اصطلاح قرآن، هم مرکز معرفت انسان است و هم مرکز احساسات و عواطف. جای یقین، ایمان، محبت، بغض، کینه، ترس، امید و... قلب است. این که حقیقت قلب چیست که این اوصاف برایش ذکر میشود خود بحث مفصّلی است که مجالی دیگر را میطلبد. در هر صورت، «قلب» در اصطلاح قرآن، همان است که این آثار را دارد. به تعبیر علمی، جای معارف، احساسات و عواطف در قلب است. اگر در چنین ظرفی ایمان وجود داشته باشد باید آن احساس که لازمه ایمان است، به موقع پدید بیاید. اگر انسان واقعاً کسی را دوست داشته باشد و اتفاقاً به یاد او بیفتد یا کسی نامش را بیاورد، تغییر حالی در انسان پیدا میشود. به عنوان مثال، وقتی اسم امام زمان (علیه السلام) را میشنود، احساس میکند به همان اندازهای که نسبت به ایشان معرفت و علاقه دارد دلش تکان میخورد و تغییر حالی در او پیدا میشود. هر قدر انسان معرفت و محبتش بیش تر باشد، تغییر حال بیش تری در او ظاهر میشود.
یکی از مصادیق مهم این قاعده، یاد خداست. کسانی که خدا را به عنوان یک عظمت بی نهایت میشناسند و این معرفت در دلشان وجود دارد، بسته به درجه معرفتشان، به هنگام یاد خدا حالشان تغییر میکند. این همان است که در آیات کریمه قرآن با تعبیراتی از قبیل خشیت، خوف، وَجَلْ و مانند اینها از آن یاد شده است.
همه این تعابیر معنایی واحد دارند و یا لوازم و توابع یک حقیقت هستند. در آیات بسیاری میفرماید، هدایت یا انذار پیغمبر (صلی الله علیه وآله) یا قرآن فقط شامل کسانی میشود که خشیت داشته باشند: إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ ؛(۴۴) [تو] تنها کسانی را که از پروردگارشان در نهان میترسند، هشدار میدهی. اینان با آن که خدا را نمیبینند، نسبت به او خشیت دارند، و تا آن خشیت نباشد، انسان از هدایت قرآن استفاده نمیکند. لذا به پیامبر (صلی الله علیه وآله) میفرماید: تو تنها کسانی را بیم میدهی و در آنها اثر میگذاری که این حالت خشیت در آنها باشد. در آیه دیگری میفرماید: هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ ،(۴۵) و یا: یَخافُونَ رَبَّهُمْ.(۴۶) در آیه مورد بحث میفرماید: اَلّذین اِذا ذُکر اللّهُ وَجلت قلوبُهم. «وَجَل» حالت لرزش و تکان است. اگر چنین حالتی نباشد، انسان چه به یاد خدا باشد، چه نباشد برایش فرقی نمیکند؛ بنابراین نمیشود گفت ایمان واقعی به خدا دارد. پس اولین اثر ایمان این است که هنگام توجه به خدا تغییر حالی در درون انسان پیدا شود.
سپس میفرماید: اِذا تُلیَتْ عَلیهم ایاتُه زَادَتْهُم اِیمان ؛ نشانه دیگر ایمان واقعی آن است که ساکن و جامد نیست؛ به اصطلاح، پویا و متحرک است، رشدیابنده است. وقتی آیات الهی برای چنین کسی خوانده میشود، ایمان دارد، بر ایمانش افزوده هم میشود. چنین کسی که مرتبهای از ایمان را دارد، خدای متعال از لطف خودش، برای هدایت او وسیلهای فرستاده و آن، قرآن است.
قرآن پیام الهی است برای هدایت بیش تر ما، برای این که به او بیش تر نزدیک شویم. اگر از کسی که او را دوست میدارید نامهای دریافت کنید، به شوق میآیید و خوشحال میشوید، در حالی که پیش از آن حالتان طبیعی بود. قرآن نیز نامه خدا است برای بندگانش. چه طور ممکن است کسی به خدا ایمان داشته باشد، اما وقتی نامه خدا را برایش میخوانند تغییر حال پیدا نکند؟! اگر این طور باشد علامت ضعف ایمان است. قرآن میفرماید ایمانی زنده است که وقتی آیات قرآن تلاوت میشود، انسان به آنها توجه پیدا کند و بر ایمانش افزوده شود.
نشانه سومی که در قلب انسان مؤمن ظاهر میشود این است که: عَلی رَبِّهم یَتوکّلونَ. وقتی ایمان انسان اضافه شد و خدا را این گونه شناخت که کلید همه کارها به دست او است، سر سلسله اسباب و علل به ید قدرت او است، بر همه چیز احاطه دارد و همه چیز به اذن او تأثیر میکند؛ اعتمادش فقط به خدا خواهد بود. ما معمولاً حلقههای سلسله اسباب و مسبّبات را میبینیم، اما عامل اصلی را، که سلسله جنبان است، نمیبینیم. او است که همه سلسلهها به دست او است و همه چیز به اراده او به حرکت در میآید. اگر این را درک کنیم، اعتمادمان به او بیش تر خواهد شد.
فرض کنید شخصی در وزارتخانهای کاری دارد و میداند که ابتدا باید وزیر دستور بدهد، سپس معاونش به مدیر کل ارجاع دهد، بعد مدیر کل به مسؤول مستقیم دستور دهد، تا برسد به کارمندی که باید آن را اجرا کند. در این جا، اعتماد این شخص فقط به فرمان وزیر است، نه به آن کسی که میخواهد فرمان را اجرا کند. اگر انسان خدا را به این صورت شناخت که هر حرکت و سکونی در عالم به اذن او است، آن گاه توکّلش فقط به خدا خواهد بود و در برابر اسباب ظاهری سر خم نمیکند و برای مسألهای جزئی هر بی سر و پایی را تملّق نمیگوید.
از سوی دیگر نیز آن جا هم که خدا میفرماید: اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ ،(۴۷) اطاعت میکند و در مقابل پدر و مادر اظهار خضوع مینماید، یا مثلاً، در مقابل اولیای خدا تواضع میکند؛ چون او فرموده است؛ یعنی اصالتاً فقط برای خدا احترام قایل است و او را واجب الاطاعه میداند و غیر از خدا در مقابل دیگری خضوع نمیکند. از این رو، در مقابل پیامبر و اولیای خدا و کسانی که خدا دستور داده ـ مانند معلم یا پدر و مادر ـ خضوع میکند و این خضوع در واقع، اطاعت از خدا است. انسان مؤمن عزت نفسی پیدا میکند که به جز خدا، به هیچ چیز دیگری اعتنا نمیکند، خواه دیگران برای او ارزشی قایل بشوند یا نشوند. او سر و کارش با خدای جهان است. دیگران چه کارهاند که بر آنها اعتماد کند؟ و علی ربِّهم یَتوکّلونَ ؛ تقدیم جار و مجرور در این آیه، دلالت بر حصر دارد؛ یعنی فقط بر خدا توکّل میکنند.
اینها سه نشانه از نشانههای قلبی و باطنی مؤمنان است.
در آیه بعد، دو نشانه عملی و ظاهری نیز ذکر کرده است: اقامه نماز و انفاق؛ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ .(۴۸) در پایان هم میفرماید: اولئک هم المؤمنون حقّاً؛(۴۹) آنان هستند که حقاً مؤمنند.
امام صادق(علیه السلام) نیز در این روایت میفرمایند، مؤمنان کسانی هستند که: إذا ذَکَرُوا اللَّهَ و نَعْمائَهُ وَجَلوا. «وَجَل» یعنی: لرزش دل. مؤمنان کسانیاند که وقتی یاد خدا میشود دلشان به لرزه میافتد. خداوند در وصف قرآن فرموده است: کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ؛(۵۰) خاصیت قرآن این است که وقتی تلاوت میشود کسانی که ایمان دارند وقتی آن را میشنوند مو بر اندامشان راست میشود. ثُمَّ تَلینُ جُلودُهُمْ و قُلُوبُهُمْ الیِ ذِکْرِ اللّهِ ؛ ابتدا آن حالت را پیدا میکنند، اما سپس انس میگیرند و پوستشان دوباره نرم میشود و به حالت اولیه باز میگردد. «وَجَل» هم حالتی شبیه همین است که در مؤمنان وقتی به یاد خدا میافتند پیدا میشود؛ مثل این که در مجلسی شخص بزرگی حضور دارد ولی شما غافل بوده اید و دفعتاً متوجه میشوید. این جا ابتدا کمی مضطرب و نگران میشوید. ما معمولاً از خدا غافلیم و توجه نداریم که خدا همیشه و همه جا حضور دارد. انسان مؤمن وقتی از این غفلت در میآید و به طریقی به یک باره به یاد خدا میافتد، تکانی میخورد و خوفی در او پیدا میشود. این همان حالت «وَجَل» قلبها است.
این در صورتی است که باور داشته باشیم چنین کسی هست و چنین عظمتی دارد. اگر ما چنین احساسی را در خود نمییابیم، باید بدانیم ایمانمان ضعیف است. خداوند وقتی این اوصاف را ذکر میکند، میفرماید: اُولئکَ هُم المُؤمنونَ حقّ ؛ اینان مؤمنان واقعی اند. ایمانی که هیچ اثری در دل و عمل انسان نداشته باشد، ایمان نیست.
امام صادق(علیه السلام) هم به ابن جندب میفرمایند: «اِنَّما المُؤمنونَ الَّذینَ یَخافونَ اللّهَ »؛ مؤمنان کسانیاند که خوف الهی در دل دارند. این نکتهای لطیف است که ما از آن غفلت داریم. خوف ما از خدا، معمولاً به دلیل اعمال بدمان است؛ چون موجب عقاب و سقوطمان میشود. در واقع، ما از آثار بد گناهان خودمان میترسیم، ولی غافل هستیم از این که اگر کار بدی هم نکرده ایم، باز هم جای ترس وجود دارد؛ مثلاً، ترس از این که آنچه داریم از ما گرفته شود.
این موضوع بسیار مهمی است و ما توجه نداریم که هر لحظه به کمک خدا احتیاج داریم. خدا تا کنون به ما ایمان داده، اما آیا لحظه بعد هم ایمان خواهیم داشت؟ اگر او بخواهد، ایمان خواهیم داشت، ولی ممکن است از ما بگیرد. در زیارت حضرت معصومه (علیها السلام) میخوانیم: فَلا تَسلُبْ مِنّی ما اَنا فیه. این جمله چقدر اهمیت دارد! یعنی: آنچه را دارم از من مگیر. در آیه قرآن هم از قول مؤمنان میفرماید: رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَن ؛(۵۱) خدایا، این هدایتی را که به ما دادهای از ما مگیر. چه اطمینانی داریم که این ایمان از ما سلب نشود؟ چه ضمانتی وجود دارد که آنچه را داریم برایمان باقی بماند؟ بنابراین باید دستمان پیش خدا دراز باشد.
پس خوف مؤمنان از عظمت الهی است. این با خوف از گناهانی که مرتکب شده ایم و از آثار بد آنها میترسیم تفاوت دارد. ترس از این که آنچه را تاکنون از نعمتهای مادی و معنوی داشته ایم از ما سلب شود نیز موضوع دیگری است. امام (علیه السلام) بر این نکته تأکید دارند و میفرمایند: وَ یُشْفِقونَ أَنْ یُسلَبوا ما اُعطوا مِن الهُدی ؛ میترسند آنچه را از هدایت به آنها داده شده، گرفته شود.
یکی از دلایل تکرار «اِهدنا الصّراطَ المُستقیم» که هر روز باید چند مرتبه در نماز بخوانیم، همین است که تا این ساعت و این لحظه خدا ما را هدایت کرده، اما لحظه بعد چه؟ باز هم به هدایت نیاز داریم. او باید ما را هدایت کند. اگر هدایت او به ما نرسد گمراه خواهیم شد. ما از خودمان هدایت نداریم، او باید بدهد. پس باید دایم ما را هدایت کند. بنابراین مؤمنان در ارتباط با خدا دو جور ترس دارند: هم وقتی به مقام الهی و عظمت او توجه پیدا میکنند حالت وَجَل و خشیت در آنها پیدا میشود، و هم وقتی به یاد نعمتهای خدا میافتند، میترسند که نعمتها از آنها گرفته شود. هم چنین وقتی آیات الهی بر آنان تلاوت میشود بر ایمانشان افزوده میگردد. آنان وقتی آیات تکوینی الهی را مشاهده مینمایند و در آنها تأمّل میکنند، آثار نفوذ قدرت الهی را میبینند که در تمام جهان نافذ است؛ وقتی هم آیات تشریعی و آیات قرآنی برایشان تلاوت میشود تأمّل میکنند و تحت تأثیر قرار میگیرند.
امیدواریم که خداوند متعال به همه ما بهره وافری از ایمان واقعی مرحمت فرماید.
پی نوشت ها:
(۳۵) - حجرات (۹)، ۱۴.
(۳۶) - غافر (۴۰)، ۲۸.
(۳۷) - نحل (۶)، ۱۰۶.
(۳۸) - آل عمران (۳)، ۲۸.
(۳۹) - زلزال (۹۹)، ۷ـ۸.
(۴۰) - روم (۳۰)، ۱۰.
(۴۱) - بقره (۲)، ۱۲۸.
(۴۲) - ر.ک: بحارالانوار، ج ۲، باب ۶، روایت ۶.
(۴۳) - همان، ج ۲، باب ۸، روایت ۳۹.
(۴۴) - فاطر (۲۵)، ۱۸.
(۴۵) - انبیاء (۲۱)، ۲۸.
(۴۶) - نمل (۲۷)، ۵۰.
(۴۷) - اسراء (۱۷)، ۲۴.
(۴۸) - انفال (۸)، ۳.
(۴۹) - زمر (۳۹)، ۲۳.
(۵۰) - زمر (۳۹)، ۲۳.
(۵۱) - آل عمران (۳)، ۸.
حضور پررنگ ناشران کتاب دیجیتال در سی و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران
به نقل از روابط عمومی مرکز توسعه فرهنگ و هنر در فضای مجازی با تلاش مرکز توسعه فرهنگ و هنر در فضای مجازی و همکاری معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جانمایی مناسبی نسبت به دورههای گذشته نمایشگاه کتاب برای حضور ناشران کتاب دیجیتال انجام شده به طوری که بیش از 50 ناشر تمایل خود را برای حضور در سی و چهارمین نمایشگاه کتاب اعلام کردهاند.
بنا بر این گزارش رویکرد مثبت معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و خانه کتاب نسبت به فعالان کتاب دیجیتال در دوره جدید، باعث شده که ناشران کتاب دیجیتال به عنوان بخش بزرگی از زیستبوم کتاب کشور، در نمایشگاه کتاب پیش رو حضوری فعال داشته باشند.
همچنان که «کتابهای سنتی و کاغذی طرفداران خاص خود را در جهان دارند اما توسعه فناوری تولید و نشر کتاب دیجیتال در جوامع مختلف مخاطبان بسیاری را به سوی خود جذب میکند.
در دسترس بودن، وزن کم با وجود حجم بسیار محتوا، سازگاری با محیط زیست، هزینه پایین تولید و انتشار، تنوع محتوا و مدلهای مختلف درآمدزایی از مزیتهای کتاب دیجیتال است که با توجه به شرایط اقتصادی روز جامعه، میتواند منبع مهمی برای مطالعه اقشار مختلف مردم و جایگزین مناسب کتابهای کاغذی باشد.
مرکز توسعه فرهنگ و هنر در فضای مجازی سال 1401 و در جریان برگزاری نمایشگاه فناوری محتوای فضای مجازی (سیتکس)، راهاندازی انجمن فعالان کتاب دیجیتال را در دستور کار قرار داد که پس از برگزاری این نمایشگاه انجمن مذکور با حضور اکثر فعالان حوزه کتاب دیجیتال کشور تشکیل شد.
به نظر میرسد این تشکل میتواند در توسعه صنعت نشر دیجیتال و صادرات فرهنگ ایران زمین به سایر کشورها به خصوص کشورهای پارسی زبان، نقش اساسی ایفا کند.
بنابراین گزارش، سی و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران با شعار «آینده خواندنی است» 20 تا 30 اردیبهشت ماه 1402 در مصلی امام خمینی (ره) و همزمان به صوره مجازی در نشانی ketab.ir برگزار خواهد شد.
5 نگرانی والدین بر نحوهی تربیت فرزندان تاثیر منفی میگذارد!
مادران و پدران همیشه نگران تربیت فرزندان خود هستند که در برخی موارد همین نگرانیها بر نحوهی تربیت فرزندان تاثیر منفی میگذارد! در ادامه 5 شیوهای که ممکن است نگرانی شما بر نحوهی تربیت فرزندان تاثیر بگذارد را بشناسید.
نگرانی و تربیت فرزندان هیچ تداخلی با هم نخواهند داشت.
نگرانی دربارهی آیندهی فرزندان و یا آسیب دیدن آنها طبیعی است؛ اما کنترل این اضطراب برای برخی از والدین دشوار است. پس به جای غلبه بر این ناراحتی، بیش از اندازه نگران و محتاط خواهند بود. متاسفانه، این موضوع مانع رشد فرزند و کسب مهارتهایی که برای تبدیل شدن به یک فرد بالغ و مسئول نیاز دارد، خواهد شد.
اگر نگرانی شما بابت تربیت فرزندتان کم باشد و یا اختلال اضطراب داشته باشید، این 5 مورد را به یاد داشته باشید که اضطرابتان ممکن است مانع تربیت صیحیح فرزندتان شود:
1. همهی کارها را خودتان انجام میدهید
والدین نگران اغلب تصور میکنند فرزندشان چیزی را شکسته یا خرابکاری خواهد کرد. پس به جای اینکه به او اجازه بدهند خودش وسایلش را داخل کیفش گذاشته و یا ظرفها را در ماشین ظرفشویی بگذارد، خودشان این کار را برایش انجام میدهند.
گرچه ممکن است انجام این کارها برایتان آسان باشد، اما کودکان با انجام مستقل وظایف، مهارتهای زندگی را میآموزند. شاید گاهی اوقات چیزی را خراب کنند، اما زندگی را از طریق اشتباهات خواهند آموخت. بپذیرید که فرزندتان گاهی اوقات غذایش را ریخته و اسباب بازیهایش را خواهد شکاند، اما بدانید که اینها همگی جزئی از فرایند یادگیری هستند.
2. به محض اینکه فرزندتان با مشکل مواجه میشود، شما مداخله میکنید
هیچ فردی نمیخواهد رنج کشیدن یک کودک را ببیند، اما دیدن کودکی که مشکلی را تجربه میکند، برای والدین ایجاد اضطراب میکند. کودکی که هنگام انجام تکالیفش، آه غلیظی میکشد یا هنگامی که خانههای اسباب بازیاش فرو میریزند میگوید "من نمیتوانم این کار را انجام دهم"، موجب میشود والدین نگران به سرعت برای کمک به او بشتابند.
کودکان باید یاد بگیرند چگونه با احساسات ناخوشایند، مانند نا امیدی کنار بیایند. همچنین به فرصتهایی برای تمرین مهارتهای حل مسئله به صورت مستقل نیاز دارند.
کمک به آنها با دیدن اولین نشانهی تلاش و تقلا میتواند مانع آن شود که بیاموزند چگونه باید بر مشکلات غلبه کنند.
3. تمامی فعالیتهای فرزندتان را کنترل میکنید
دیدن کودکی که کارها را با روش خودش انجام میدهد، میتواند اضطراب برخی از والدین را تحریک کند. آنها به فرزندشان اجاره نمیدهند کاری را به تنهایی انجام دهد، زیرا میترسند "آن را به درستی انجام ندهد". برخی از والدین برای کنترل و غلبه بر اضطراب، فرزندان را زیر نظر گرفته و بر انجام صحیح کارها تاکید و پافشاری میکنند.
والدینی که فعالیتهای روزانهی فرزندان را زیر ذره بین میگذارند، موجب میشوند فرزندان شدیداً وابسته شوند. فرزندان به فرصتهایی نیاز دارند تا نشان دهند که میتوانند مسئولیت پذیر باشند؛ اما والدینی که بر همهی فعالیتها نظارت میکنند، مانع آن میشوند که فرزندان یاد بگیرند چگونه خودشان کارها را انجام دهند.
4. به فرزندتان اجازه نمیدهید فعالیتهای مناسب سنش را انجام دهد
تنها گذاشتن کودک در خانه و یا در خیابان برای اولین بار، تقریباً برای همهی والدین اضطراب آور است. برخی از والدین به جای غلبه بر این احساس ناخوشایند، به کودکانشان اجازه نمیدهند فعالیتهای مناسب سنشان را انجام دهند و بدین گونه سعی میکنند اضطرابشان را کاهش دهند.
کودکان، گاهی اوقات مرتکب اشتباه میشوند، آسیب میبینند و ریسکهایی را که نباید انجام دهند، میپذیرند؛ اما نتایج طبیعی میتوانند آموزگاری خوب باشند. کودکان اغلب به هدایت بیشتر و محدودیت کمتری نیاز دارند تا بتوانند بیاموزند چگونه به تنهایی تصمیمات صحیح اتخاذ کنند.
5. قوانین سخت و سریع وضع میکنید
گاهی اوقات هنگامی که والدین قوانینی سفت و سخت وضع میکنند، حتی اگر هیچ دلیل منطقی برای آنها وجود نداشته باشد، احساس راحتی بیشتری میکنند. چه تاکید کنید که نهار باید دقیقاً سر ساعت خورده شود و یا به فرزندتان اجازه ندهید یک دقیقه بعد از زمان خوابش بیدار بماند؛ تمامی این قوانین سخت تنها یک هدف دارند و آن، کنترل اضطراب است.
گرچه داشتن قوانین واضح اهمیت دارد، اما بیش از اندازه مستبد بودن میتواند آسیبزا باشد. فرزندان باید درک کنند که استثنائاتی در مورد قوانین وجود دارند؛ مصلاً اگر خانه آتش گرفته باشد میتوان در کارها خللی ایجاد کرد. گاهش اوقات با نشان دادن تمایل برای تغییر قوانین، به فرزندتان تفکر منطقی و انعطاف پذیری را بیاموزید.
5 اشتباهی که والدین هنگام دستور دادن به کودکان مرتکب میشوند
ممکن است کودکتان با گفتن "یک دقیقه صبر کن!" نسبت به سخنانتان واکنش نشان دهد و یا کاملاً شما را نادیده میگیرد. در هر صورت، کنار آمدن با کودکی که به حرفتان گوش نمیدهد دشوار است. برخی از والدین وظیفهی درخواستی را خودشان انجام میدهند و این گونه واکنش نشان میدهند؛ در حالیکه برخی دیگر با داد زدن یا غر زدن سعی میکنند کودکان را وادار سازند از آنها اطاعت کنند.
اگر کودکتان اولین باری که به او فرمانی میدهید، به حرفتان گوش نمیکند، نحوهی دستور دادن را بررسی کنید. این مشکلات رایج، احتمال فرمانبرداری کودکتان را کاهش میدهند:
1. بیش از اندازه دستور دادن
ممکن است روزانه صدها دستور به کودکتان بدهید، از "جورابهایت را بردار" گرفته تا "چنگالت را محکم روی میز نزن". اگر فرزندتان اغلب اوقات رفتار درست و مناسبی ندارد، شاید به این دلیل باشد که نسبت به کودکان دیگر، دستورهای بیشتری دریافت میکند.
دستور دادن بیش از اندازه و راهنماییهای پرجزئیات مانند "داخل خطوط را رنگ کن" و "جورابهایت را بردار"، موجب میشوند فرزندتان به شما توجهی نکند. اگر به طور مرتب دربارهی مسائلی که اصلاً اهمیتی ندارند، آنها را نصیحت کرده و اخطار میدهید، صدای شما به صدایی مزاحم تبدیل خواهد شد.
تنها راهنماییهای بسیار مهم را به آنها گوشزد کنید و از دادن دستورات اضافی که به جای روشی که فرزندتان باید کاری را انجام دهد، مربوط به شیوهی دلخواه شما از انجام شدن کارها هستند، پرهیز کنید. ممکن است دیدن فرزندتان در حالیکه کاری را خودش انجام میدهد ناخوشایند باشد، اما حساسیت بیش از اندازه عواقب جدی خواهد داشت.
2. دادن فرمانهای ضعیف
کلماتی که هنگام فرمان دادن به فرزندتان استفاده میکنید، از اهمیت بالایی برخوردارند. جملاتی مانند "میشه الان بری و مسواک بزنی؟" یا "الان اسباب بازیهات رو بردار، باشه؟" به طور ضمنی بیان میکنند که انجام این کار، اختیاری است. این نوع دستورات باعث میشوند لحنتان تحکم آمیز نباشد.
دستورات را با تحکم و واضح ادا کنید و از جملاتی که گویی از همسایهتان درخواست چیزی دارید، پرهیز کنید. در عوض، با لحنی آرام و قاطع، دستورات را بیان کنید تا با قدرت به نظر برسید.
3. تکرار دستورات
با غر زدن به فرزندتان میآموزید که لازم نیست اولین باری که صحبت کردید به حرفتان گوش کند و درمییابد میخواهید چندین بار این دستورات را تکرار کنید و هیچ لزومی در گوش دادن به آنها برای اولین بار وجود ندارد.
به جای گفتن "من پنج بار به تو گفتهام که این بازی ویدیویی را خاموش کنی!"، فقط یک بار به او بگویید. سپس، با یک اخطار "اگر، آنگاه" او را مطلع کنید. به وی اجازی ندهید پس از اینکه چیزی را برای اولین بار به او گفتید، شما را نادیده گرفته و یا انجام آن کار را به تاخیر بیندازد.
4. نتایج عمل را برایش بیان نمیکنید.
اگر فرزندتان با گفتن "برو مسواک بزن"، هیچ واکنشی نسبت به حرف شما نشان ندهد، هیچ کاری انجام نخواهید داد و او یاد میگیرد که نیازی نیست به حرفتان گوش کند. جماتی مانند "دوباره به تو نمیگویم، برو دندانهایت را مسواک بزن" که هیچ نتیجهی واقعی در پی آنها نیست نیز موثر نخواهند بود.
هر بار که فرزندتان با اخطار "اگر، آنگاه" به حرفتان گوش نکرد، یک نتیجهی منفی بیان کنید. میتوانید لوازم الکترونیکیاش را از او بگیرید یا به او بگویید باید زودتر بخوابد، اما مطمئن شوید نتیجهای را بیان میکنید که او را ترغیب میکند دفعهی بعد به حرفتان گوش دهد.
5. هیچ تقویت مثبتی ارائه نمیکنید.
هر نوع پاداش یا نتیجهای که باعث شود دفعات تکرار یک رفتار افزایش پیدا کند یک تقویت کننده مثبت محسوب میشود. تقویت مثبت رفتار، یک شیوهی انگیزش است.
ممکن است فرزندتان بدون تقویت و توجه مثبت، انگیزهی پیروی از دستورات را از دست بدهد. لازم نیست هر بار که کاری انجام میدهد، به او پول بدهید و یا هر بار که ظرفی را داخل سینک آشپزخانه میگذارد به او وعدهی رفتن به پارک بدهید؛ اما تقویت مثبت اهمیت بسزایی دارد.
برای اطاعت فوری او را ستایش کنید. میتوانید بگویید "آفرین که هنگامی که از تو خواستم تلویزیون را خاموش کنی، بلافاصله این کار را انجام دادی!" یا "مرسی که اولین باری که صدایت کردم، سر میز نهار حاضر شدی". این عبارات، رفتار خوب را تقویت کرده و فرزندان را تشویق میکنند تا از دستوراتتان پیروی کنند.
پنج سال پس از خروج آمریکا از برجام، «مقاومت حداکثری» در مقابل «فشار حداکثری»
دونالد ترامپ بارها با انتقاد شدید از برجام آن را بدترین توافق برای آمریکا نامیده بود و تهدید به خروج از آن کرده بود.
پس از خروج آمریکا از برجام، دولت ترامپ عمل به تعهدات خود ذیل توافق برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل را با وجود مخالفت های گسترده جهانی، کنار گذاشت و برای واداشتن ایران به قبول خواسته های غیر قانونی خود بی سابقه ترین تحریم ها را در چارچوب کارزار فشار حداکثری علیه تهران به اجرا گذاشت و با هر گونه طرحی برای حفظ برجام مخالفت ورزید.
مخالفت حاکمیت سیاسی آمریکا با برجام
خروج آمریکا از برجام، تصمیم شخصی و فردی دونالد ترامپ نبود، بلکه بخش عمده ای از حاکمیت سیاسی ایالات متحده به ویژه جمهوری خواهان، مخالف برجام بودند. اقدام آمریکا کاملا بر خلاف مفاد توافق هسته ای برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل بوده و صرفا بر مبنای خواسته زورمدارانه واشنگتن و به منظور بازداشتن دیگر کشورها از هر گونه همکاری هسته ای با ایران صورت گرفت.
در واقع آمریکا در دوره زمامداری دونالد ترامپ با خروج یکجانبه از برجام، تروریسم اقتصادی را با هدف فشار حداکثری علیه مردم ایران اعمال کرد.
خروج آمریکا از برجام فشار بسیار سنگین اقتصادی بر ایران وارد کرد و موجب افزایش مشکلات معیشتی برای مردم ایران شد.
البته خروج آمریکا از برجام نتوانست مانع پیشرفت برنامه های هسته ای ایران شود، بلکه موقعیت نظامی، دفاعی و منطقه ای ایران نیز تقویت شد.
ایران «فشار حداکثری» آمریکا بعد از خروج از برجام را با «مقاومت حداکثری» پاسخ داد. در عین حال خروج آمریکا از برجام، درهای تعامل ایران با غرب را به نفع گسترش مناسبات ایران با روسیه و چین، بست.
دولت ترامپ ادعا می کرد که به راه انداختن کارزار فشار حداکثری به زعم خود ایران را وادار به تسلیم در برابر خواسته های دوازده گانه آمریکا خواهد نمود که «مایک پمپئو» وزیر خارجه وقت آمریکا در مه 2018 مطرح کرده بود.
پمپئو فهرستی شامل 12 خواسته از ایران به عنوان پیش شرط مذاکره واشنگتن با تهران اعلام کرد که البته با تمسخر بسیاری از تحلیلگران و رسانه ها مواجه شد.
وی دراین چارچوب خواهان توقف کامل برنامه هسته ای ایران، توقف ومحدودیت برنامه موشکی و پایان بخشیدن به اقدامات منطقه ای ایران شد.
خواسته پمپئو، تسلیم کامل ایران در برابر آمریکا بود. ایده دولت ترامپ این بود که کارزار فشار حداکثری میتواند جمهوری اسلامی ایران را به مذاکره بر سر توافقی جدید به جای برجام وادار کند.
با این حال ترامپ در 1 بهمن 1399 (20 ژانویه 2021) در حالی از قدرت کنار رفت که در تحقق این هدف شکست خورده بود. حتی تندروترین عضو دولت ترامپ یعنی «جان بولتون» مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا نیز به این مساله اذعان کرده است.
ترامپ به دلیل نداشتن راهبرد در قبال ایران، تشدید بیمورد تنشها با تهران و جدا کردن مسیر آمریکا از متحدانش از سوی منتقدانش آماج انتقادات تندی قرار گرفت.
«جوزپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با اشاره به خروج آمریکا از برجام می گوید: "برجام گرچه بهخوبی کار کرد، اما ایالات متحده از توافق خارج شد، پس از آن، توافق عملاً به پایان رسید."
«مقاومت حداکثری» مردم ایران در مقابل «فشار حداکثری» دولت آمریکا
مقاومت مثال زدنی مردم ایران در برابر این تحریم ها در چارچوب سیاست مقاومت حداکثری، باعث استیصال و ناکامی کامل دولت ترامپ شد.
این مساله ای است که بسیاری از تحلیلگران و مقامات سیاسی داخل و خارج از آمریکا به آن اذعان کرده اند. از جمله «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا، تصمیم دونالد ترامپ برای خروج از برجام را یکی از «بدترین تصمیمهای تاریخ اخیر سیاست خارجی آمریکا» توصیف کرد.
دولت ترامپ در داخل آمریکا نیز به دلیل ناکارآمد بودن سیاستهایش در قبال ایران به ویژه پس از مشخص شدن بی اثر بودن اعمال گسترده ترین نظام تحریمی در طول تاریخ علیه ایران به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و حتی اکنون نیز هدف این انتقادات قرار دارد.
«کریس مورفی» سناتور دموکرات در توئیتی نوشت: "به یاد داشته باشید آمریکا از تحریمهای ترامپ هیچ چیزی به دست نیاورد... آن تحریمها هیچ اثر عملی نداشتند."
«جو بایدن» رئیس جمهور کنونی آمریکا در سپتامبر 2020 در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، در یادداشتی اذعان کرد: "دونالد ترامپ با خروج از برجام مرتکب اشتباه شده و اقدامی مغایر با منافع ملی آمریکا انجام داده و آمریکا را منزویتر کرد."
با این حال بایدن در عمل از ابتدای زمامداری خود یعنی ژانویه 2021 تاکنون هم چنان به اعمال سیاست فشار حداکثری ادامه داده و بدون اشاره به اینکه کدام دولت در قبال برجام خلف وعده کرده و از آن خارج شده، بازگشت آمریکا به برجام را مشروط به اقدام تهران دانسته است.
وی وعده داد که در صورت بازگشت ایران به اجرای کامل برجام، واشنگتن نیز به این توافق باز خواهد گشت.
«جوزف سیرینسیون» کارشناس سیاسی آمریکایی با تاکید براینکه بایدن تاکنون به کارزار نافرجام فشار حداکثری ترامپ علیه ایران ادامه داده است، می گوید: "بایدن تا مسیر خود را اصلاح نکند، خطر از دست رفتن توافق حیاتی هستهای وجود دارد."
در مقابل رویکرد غیر منطقی دولت بایدن، جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده است: "هنگامی به تعهدات برجامی خود بازخواهد گشت که آمریکا همه تحریمها را در عمل و نه در حرف یا بر روی کاغذ، لغو کند و این مساله مورد راستی آزمایی ایران قرار گیرد."
به رغم اینکه جو بایدن رئیس جمهور آمریکا قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر 2020 و پس از انتخاب شدن بارها وعده بازگشت به برجام را داد، اما شواهد، رویکردها و موضع گیری های واشنگتن نشان می دهد که آمریکا اساسا قصد ندارد به برجام 2015 بازگردد.
«کیتلین جاناستون» خبرنگار و کارشناس سیاسی استرالیایی می گوید: "سیاست بایدن در قبال ایران همان سیاست ترامپ در باره ایران است."
گرچه خروج آمریکا از برجام در سال 2018 از سوی دونالد ترامپ اعلام شد، اما او نماینده هیات حاکمه آمریکا بود و این اقدام وی بازتابی از خواسته آنان بود.
واقعیت این است که بین دموکراتها و جمهوریخواهان یک مسئله مشترک است؛ آنکه برجام 2015 منافع آمریکا را تأمین نمیکند. شواهد حاکی از آن است که آمریکا تا رسیدن به «برجام پلاس» یعنی «برجام منطقه ای» و «برجام موشکی» به برجام هسته ای برنمی گردد.
هم جمهوریخواهان و هم دموکراتها میخواهند علاوهبر مساله هستهای درباره مسائل دیگری هم با ایران وارد گفتوگو شوند. البته منظور از گفت و گو از منظر آمریکا نه تعامل بین دو طرف مساوی برای رد و بدل کردن امتیازات در چارچوب بازی با حاصل جمع یک بلکه گفت و گویی است که در آن واشنگتن خواسته های خود را به تهران دیکته کرده و بدون دادن امتیازی ایران هم همه آن خواسته ها را بپذیرد.
مسلما چنین رویکرد غیر منصفانه و یک طرفه ای مورد قبول ایران نیست و همین مساله یکی از عوامل مهم به نتیجه نرسیدن مذاکرات وین در زمینه لغو تحریم ها است.
تلاش آمریکا برای اجرای برجام پلاس
البته درباره نحوه دستیابی وتاکتیک رسیدن به برجام پلاس یعنی برجام 2 و برجام 3 بین جمهوری خواهان و دموکراتها اختلاف نظر وجود دارد.
جمهوریخواهان میگویند باید برجام 1 و 2 و 3 یکجا حل شود یعنی یک بار با ایران مذاکره کنیم و درباره همه مسائل به جمع بندی رسید. اما دموکراتها میگویند باید گام به گام پیش رفت؛ اما همه آنها در این باره اتفاق نظر دارند که باید فراتر از موضوع هستهای با ایران به مذاکره پرداخت و حتی درباره مساله هسته ای نیز نباید به همان برجام 2015 بازگشت بلکه باید شروط و محدودیت های جدیدی را علیه برنامه هسته ای صلح آمیز ایران اعمال نمود.
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در موضع گیری ها و بیانات خود با اشاره به قصد آمریکا و متحدان آن برای تحمیل برجام های دیگر به ایران در این زمینه هشدار داده اند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در 5 آذر 1401 در دیدار جمعی از بسیجیان توضیحاتی درباره هدف دشمن از مطرح کردن طرح برجام 2 و 3 ارائه کردند و با بیان اینکه مذاکره، مشکل ما با آمریکا را حل نمیکند، فرمودند: "دشمن به دنبال برجام 2 و 3 بود. برجام 2 یعنی ایران باید از منطقه خارج شود. برجام 3 یعنی ایران متعهد شود که هیچ سلاح راهبردی مهمی تولید نکند."
بدین ترتیب با توجه به موضع اصولی جمهوری اسلامی ایران که بارها آن را به طرف های غربی در مذاکرات وین و نیز به آمریکا به صورت غیر مستقیم اعلام کرده است، تهران هیچ گونه مذاکره ای جز در زمینه اجرایی شدن دوباره برجام در مقابل لغو تحریم ها علیه ایران را نپذیرفته و در عین حال خواهان اخذ ضمانت از واشنگتن برای عدم خروج دوباره از برجام است.
ضمن اینکه ایران فقط مذاکره در قالب برجام 2015 را پذیرفته و هیچ موضوعی را برای مذاکره فراتر از آن نمی پذیرد.
در واقع گره کور مذاکرات برجامی در واشنگتن زده شده است و تا زمانی که ایالات متحده نخواهد منافع و مصالح جمهوری اسلامی ایران را مد نظر قرار دهد، چشم اندازی برای اجرای دوباره برجام وجود نخواهد داشت.
نکته مهم اینکه به رغم آن که آمریکا از برجام بیرون آمده اما در عین حال، علاقه ای به اعلام مرگ برجام و ورود به «دنیای بدون برجام» ندارد. از این رو، مذاکرات برجامی، تا آینده قابل پیش بینی، پایان یافته اعلام نخواهد شد.
نویسنده: سیدرضا میرطاهر
دعا؛ اظهار بندگی بندگان
از آنجا که روح و حقیقت دعا و آثار تربیتی روحی و روانی آن، برای انسان به طور کامل شناخته شده نیست، گاهی اشکالات و سوالاتی در مورد دعا مطرح میشود. یکی از اشکالات مطرح شده این است که مگر خدا در امور خود اشتباه کرده که با دعا جبران شود؟
برای پاسخ به این پرسش باید به چند نکته توجه داشت:
یک. خداوند خالق همه چیز است و به همه مخلوقات خود، علم و قدرت دارد[1] و در امورش هیچ گونه خطا و اشتباهی ندارد، زیرا هرگز باطلی در کار خدا راه ندارد.[2]
دو. خداوند انسان را طوری آفریده که در تمام طول زندگی، نیازمند خداوند است: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَي اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ»؛[3] «ای مردم! شما به خدا نیازمندید و خداست كه بىنياز ستوده است»، بنابراین دعا کردن، بردن نیاز به درگاه بینیاز و اظهار بندگی به پیشگاه خداست، زیرا کسانی که از دعا روی گردانند، مستکبرند.[4] و تکبر با بندگی در تضاد است.
سه. ارتباط انسان با خدا در قالب دعا آثار تربیتی فراوانی دارد، از جمله:
1. شناخت بینیازی خدا و فقر ذاتی خود
فقر ذاتی و نیازمندی انسان، باعث میشود که به دنبال شناخت خداوند بینیاز برود، به همین خاطر با دیدن نیاز خود، احساس میکند که باید بینیازی باشد که احتیاجش را برطرف کند و او همان خداست.
2. ایجاد آرامش درونی
دنیا مملو از مشکلات، گرفتاریها، سختیها و اضطرابهاست، بنابراین انسان برای مصون ماندن از آنها، نیازمند آرامش است که در پرتو دعا محقق میشود.
3. دفع بلاها
امیرالمومنین علیهالسلام فرمود: «ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ عَنْكُمْ بِالدُّعَاء»؛[5] «به واسطه دعا، امواج بلاها را از خود دور کنید».
4. جلب نعمتهای خدا
خداوند به همه نیازها و احتیاجات انسان آگاه است، ولی دوست دارد که بندگانش با او در ارتباط باشند و این ارتباط و درخواست نیز به نفع خود بندگان است؛ پس این ارتباط را در قالب دعا و درخواست حوائج از خدا و رسیدن به رزق و روزی قرار داد.[6]
به هر حال با روشن شدن جایگاه دعا و آثار فراوان آن، معلوم میشود، که خداوند با آگاهی کامل و بر اساس مصالح بندگان، دعا را قرار داده است.
پینوشت:
[1]. طلاق: 12.
[2]. ص: 27.
[3]. فاطر: 15.
[4]. غافر: 60.
[5]. فیض الاسلام، نهج البلاغه، صبحی، هجرت، 1414ق، چاپ اول، ص495.
[6]. رک، مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دارإحياء التراث العربي، 1403ق، چاپ دوم، ج90، ص295و 296.
تشبیه شیعیان در بیان امیرالمومنین علیهالسلام
امیرالمؤمنین علیهالسلام در فرمایشی در وصف شیعیان اینگونه میفرمایند: «[روزى میآید] که اين شيعه همواره همچون گلۀ بز خواهند بود كه براى شیر درنده فرقی نمیکند كه دست روى كداميک ميگذارد، نه جايگاه بلندى خواهند داشت كه بهآن پناهنده شوند و نه پشتيبانى كه در كارهاشان بهآن دلگرم باشند».[1]
یکی از کانالهای معاند شیطنت به خرج داده و پس از نقل این روایت، طعنه زده و اینگونه گفته: امام شیعیان، ایشان را همچون بز میداند. آیا تشبیه به بز برای آن نیست که آنها محتاج چوپانند؟ گویا با طرح این سؤال قصد دارد به مخاطب اینگونه القا کند که ازنظر امام اول شیعه، آنها همچون بزهایی هستند که خودشان توانایی اداره خود را نداشته و نیازمند به یک چوپانند تا از آنها در مقابل دشمنانشان مراقبت نماید.
چنین تفسیری از این نوع روایات، جز از شخص شیطانصفت ساخته نیست. کسی که هدفی جز بدبین کردن محبین اهلبیت علیهمالسلام نسبت به دین ندارد.
در پاسخ به این شبهه، ذکر دو نکته لازم است:
1. تشبیه دو امر به یکدیگر همیشه دارای وجه شباهت است و برای فهمیدن تشبیه حتماً باید به این وجه شباهت توجه شود. مثلاً وقتی میگوییم: «علی شیر است» یعنی علی در شجاعت مانند شیر جسور است. کسی نمیتواند بگوید: شیر حیوانی درنده است، پس تشبیه علی به شیر، به معنای درنده دانستن اوست؛ چراکه تشبیه کننده، علی را تنها در شجاعت به شیر تشبیه کرده بود.
2. در بیانات اهلبیت علیهمالسلام، به مسأله غیبت حضرت مهدی علیهالسلام و مصیبتهایی که شیعیان در آن زمان متحمل میشوند بسیار اشارهشده است. دلیل چنین بیاناتی، ابراز نگرانی از وضعیت شیعه در آن زمان و آماده کردن آنها برای تحمل سختیهای آن دوران است. این روایات حاکی از دلسوزی شدید اهلبیت نسبت به شیعیانشان و غصه خوردن به حال ایشان میباشد.
با توجه به این دو نکته: امیرالمؤمنین علیهالسلام در مقام ابراز نگرانی از وضعیت شیعه در زمان غیبت و شفقت نسبت به حال ایشان، آن دوران را اینگونه ترسیم مینمایند: شیعه با نبودن امامی که سبب اتحاد و قدرت ایشان شود، همچون گله بزی که حامی ندارد و شیر به او حملهور میشود، در چنگال دشمن خود قرارگرفته و آسیبهای زیادی از این بابت متوجه او میشود.
پینوشت:
[1]. مجلسی، بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج51، ص114.
آیه ولایت؛ آیهای محکم در قرآن
آیه مشهور اعطای زکات[انگشتری] در رکوع، تنها یکی از ادله شیعیان برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است. خداوند در این آیه شریفه میفرماید: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»؛[1] «سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند».
بنا بر روایات معتبر و متعدد که در کتابهای شیعه[2] و اهل سنت[3] ذکرشدهاند، مؤمنی که در رکوع نماز، زکات و صدقه پرداخت کرده است، امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است؛ ازاینرو این آیه ازجمله دلایل حقانیت تشیع محسوب میگردد.
وهابیت سابقه تاریکی در تکفیر بقیه مسلمانان دارد و در فضای رسانهای از هر راهی برای حمله به اعتقادات شیعیان و ایجاد شبهه استفاده میکند. این افراد ادعا کردهاند که آیه ولایت از متشابهات است و بنا بر حکم قرآن نمیتوان به متشابه استناد کرد.[4] دلیل تشابه آیه را نیز ذکر نشدن نام امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بهصورت صریح دانستهاند. این مطالب را با عبارتی از مرحوم محمدجواد مغنیه همراه میکنند و مدعی میشوند ایشان فرموده که اگر اسم امام علیهالسلام درجایی ذکر نشود، کلام متشابه میگردد و ذکر نام امام و جانشین پیامبر صلیاللهعلیهوآله لازم است.[5] صحت و سقم این ادعا و انتساب نیز نیاز به بررسی دارد.
معنای محکم و متشابه
اصطلاح محکم و متشابه در قرآن کریم ذکرشده است،[6] اما درباره تعیین متشابه و محکم قرآنی نظرات متعدد و مختلفی وجود دارد. علامه طباطبایی رضواناللهتعالیعلیه در تفسیر المیزان شانزده نظر مختلف درباره معنای متشابه را ذکر میکنند و هرکدام از نظرات را بررسی و نقد میفرماید،[7] سپس نظر خویش را اینگونه بیان میدارند: «آيات متشابه طورى است كه مقصود از آن براى فهم شنونده روشن نيست و چنان نيست كه شنونده بهمجرد شنيدن آن مراد از آن را درک كند؛ بلكه در اینکه منظور فلان معنا است يا آن معناى ديگر ترديد مىكند و ترديدش برطرف نمىشود تا آنکه به آيات محكم رجوع نموده و به كمک آنها معناى آيات متشابه را مشخص كند».[8] با این مقدمه نیکوست، آیه ولایت را بررسی کنیم و صحت ادعای مخالفان را طی چند نکته بسنجیم؛
1. معنای آیه ولایت بسیار روشن و در برخورد ابتدایی، در معنای آیه تردید و شکی ایجاد نمیشود. در آیه تنها صفت و کاری که فقط امیرالمؤمنین علی علیهالسلام انجام داده ذکرشده است و معنای کلمات نیز تشابه و ابهامی ندارد.
2. نهتنها بنا بر تعریف علامه طباطبایی از محکم و متشابه؛ بلکه بنا بر نظرات دیگری که در این باب مطرحشده، این آیه شریفه از محکمات محسوب میشود و هیچکدام از تعاریف متشابه بر این آیه صدق نمیکند.
3. عبارت مرحوم مغنیه در کتاب تفسیر «الکاشف» ارتباطی با آیه ولایت ندارد. ایشان میفرماید؛ واژه امام گاهی به معنای عام و گسترده بهکارمیرود و شامل پیامبران میشود، در این صورت ازنظر ایشان لازم است خداوند متعال با وحی الهی نام آن پیامبری که به مقام امامت رسیده است، بهطور صریح ذکر کند تا جلوی خلط و اشتباه مخاطبان گرفته شود. درجایی که واژه امام درباره پیامبران به کار نمیرود و منظور از امام، وصی و جانشین پیامبر است، لازم نیست در قرآن و وحی الهی به نام وصی تصریح شود و باید خود پیامبر جانشین خویش را در بین مردم با نام و نشان روشن معرفی نماید.[9] معلوم نیست وهابیت خشکمغز از کدام قسمت این فرمایش مرحوم مغنیه، متشابه بودنِ آیه ولایت را برداشت کردهاند!
4. صرف ذکر نام یا صفت ارتباط مستقیم با متشابه یا محکم بودن جمله ندارد. جملهی «رهبر معظم انقلاب مردی حکیم است که راه امام راحل را با جدیت ادامه میدهد» هیچ ابهامی ندارد، درحالیکه نه نام رهبر فعلی ایران در جمله ذکرشده است و نه نام رهبر سابق بهصراحت آمده است. جمله «علی! برو پیش حسین و همانکه میدانی را از او بگیر» بااینکه در آن دو اسم آمده، مبهم است و معلوم نیست که چه چیزی قرار است بین این اشخاص ردوبدل شود.
5. بسیار عجیب است که این گروه، آیاتی مانند آیه مصاحبت و همراهی ابوبکر با پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله را بهعنوان فضیلت ابوبکر ذکر میکنند، درحالیکه نه نام ابوبکر در آیه غار آمده و نه همراهی و مصاحبت، فضیلت محسوب میشود. چگونه آیه ولایت که صراحت در سرپرستی و امامت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام دارد را متشابه میدانند!؟
آیه ولایت تمام معیارهای آیات محکم الهی را دارد. ادعای متشابه بودن این آیه و ارتباط دادن آن با کلام مرحوم مغنیه ادعایی بیدلیل و مغرضانه محسوب میگردد.
پینوشت:
[1]. مائده: 55.
[2]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، داراحیاء التراث العربی، 1403ق، ج35، ص197-203.
[3]. امینی، عبدالحسین، الغدیر، چاپ اول، اعلمی، بیتا، ج2، ص52.
[4]. آلعمران: 7.
[5]. تلگرام، سیف المقاومة: https://t.me/Modafean_SonnatTt/4433.
[6]. آلعمران: 7.
[7]. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، چاپ سوم، اسماعیلیان، بیتا، ج3، ص32-41.
[8]. همان، ج3، ص41.
[9]. المغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، چاپ چهارم، دارالانوار، 2009م، ج1، ص197.