emamian

emamian

امام رضا علیه السلام در حدیثی احیا کنندگان امر اهل بیت علیهم السلام را تبیین فرمودند.

متن حدیث را از کتاب عيون أخبار الرضا عليه السلام ارائه می دهد.

عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا (ع) يَقُولُ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا فَقُلْتُ لَهُ وَ كَيْفَ يُحْيِي أَمْرَكُمْ قَالَ يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا.

عبدالسلام بن صالح هروی از امام رضا علیه السلام نقل می کند، حضرت می فرمود: رحمت خدا بر کسی باد که دین و ولایت ما را زنده می کند. به حضرت گفته شد: چگونه امر شما را احیا و زنده می کند؟. حضرت فرمودند: علوم ما را یاد گیرد و به مردم بیاموزد؛ زیرا مردم اگر حُسن و حقایق کلام ما را بدانند قطعا از ما پیروی خواهند کرد.

عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 307.

پایه و اساس اسلام بر پایه اخلاق و رعایت تقوای الهی شکل گرفته است. اهمیت این امر را قرآن کریم در سوره مبارکه شمس بعد از ۱۱ قسم بسیار مهم و پیاپی بیان می کند: «قدْ أَفْلَحَ مَن زَکاهَا وَقدْ خابَ مَن دَسَّاهَا؛[1] به راستى رستگار شد، آن كس كه نفس خود را تزكيه كرد و بى شک محروم و نا اميد گشت هر كس كه آن را به پليدى آلود.»

این کمال و سعادت جز با رسیدن انسان به صفات عالی انسانی و کمالات اخلاقی که همان مکارم اخلاق است، تامین نمی گردد. این امور نشان می دهند که اسلام برای اخلاق و تقوا اهمیت زیادی قائل است.

سیره رسول خدا
پیامبر صلی الله علیه و آله  با یاران خود و حتی با دشمنان و منافقان در بعضی موارد با مهربانی و عطوفت برخورد می کردند. از این رو خدا در وصف اخلاق پیامبر می فرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ و لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ؛[2] پس به سبب رحمتی از جانب خدا با آنان مهربان و خوش خوی شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می شدند.»

پیامبر روز بدر، ابوعزه را که شاعر بود و علیه اسلام و پیامبر شعر می سرود، امان داد و او را بدون دریافت فدیه آزاد کرد؛ زیرا ابوعزه به پیامبر گفت: من پنج دختر بینوا دارم که چیزی ندارند. ای محمد، به پاس آنان بر من مرحمت فرمای؛ و پیامبر پذیرفت. ابوعزه گفت: من عهد استوار می بندم که دیگر با تو جنگ نکنم و مردم را بر ضد تو جمع نسازم و پیامبر او را رها فرمود، ولی همین که قریش می خواست برای جنگ اُحد بیرون آید او نیز با آنان همراه شد.[3]

بخشش و مهربانی
رفتار غالب مردم بر این است که در صورت قدرت گرفتن از شخص ظالم انتقام بگیرند؛ ولی با بررسی سیره پیامبر به نتیجه دیگری می رسیم و روحیه رحمت و مهربان خدا و رسولش را به نمایش می گذارد.

به عنوان مثال، در روز فتح مکه با آن همه ظلم و ستمی که قریش نسبت به پیامبر و مسلمانان روا داشته بودند، عکس العمل حضرت غیر قابل انتظار بود. حضرت پس از فتح مکه رو به قریش گفتند: «امروز حرجی بر شما نیست و خداوند شما را خواهد بخشید، چرا که او بخشنده مهربان است.»[4]

 بر این اساس می توان گفت، حضرت مأمن رحمت الهی بودند، به عنوان نمونه در همان غزوه فتح مکه بود که سعد بن عباده شعارمی‌داد: «أَلْیوْمُ یوْمُ الْمَلْحَمَةِ؛ امروز، روز انتقام است»؛ اما پیامبر، حضرت علی علیه السلام را فرستاد تا جلوی سعد را بگیرد و شعار «أَلْیوْمُ یوْمُ الْمَرْحَمَةِ؛ امروز، روز مهربانی و ترحم است» را بیان کردند.[5]

بنابراین چگونگی برخورد پیامبر صلی الله علیه و آله با مخالفان، به خصوص در غزوات و درگیری ها، از جمله موضوعات مهم تاریخی بوده که مورد توجه مورخان قرار گرفته است. حضرت به عنوان حاکم سیاسی و مذهبی جامعه اسلامی در حین جنگ و پس از آن تلاش بسیار می کردند تا اصول اخلاقی را رعایت کرده و نکات تربیتی را به اصحاب و یاران آموزش دهند.

درنتیجه اخلاق و مکارم اخلاقی آن چنان در اسلام از اهمیت برخوردار است که هدف از بعثت انبیاء و پیامبر اسلام، آموزش اصول تربیتی و اتمام مکارم اخلاقی بیان شده است.[6] به همین خاطر رعایت اصول اخلاقی و تربیتی در جامعه امری ضروری و پایبندی به آن در مواقع خطر و جنگ از اهمیت خاصی برخوردار است.

پی نوشت‌ها:
[1] سوره شمس، آیه12.
[2] سوره آل عمران، آیه159.
[3] تاریخ بیهقی، ج9، ص65.
[4] همان، ص118.
[5] صحیح بخاری، ج2، ص876.
[6] بحارالانوار، ج16، ص210.

یکشنبه, 22 خرداد 1401 20:00

مناظره، روش مبارزه امام رضا

امام رضا علیه السلام، هشتمین امام واجب التعظیم شیعیان است که در سال 148 هـ ق، در مدینه به دنیا آمد. پدر ایشان امام موسی بن جعفر علیهما السلام و مادرش نجمه خاتون علیها السلام است. نام مبارکش، علی و به لقب «رضا» شهرت دارد.[1]

یکی از فراز و نشیب‌ها در زندگی امام رضا علیه السلام، مبارزات آن حضرت در قالب مناظره با مجموعه‌ای از انحرافات فکری و اعتقادی بود؛ زیرا همواره در کنار حق و حقیقت، جریان‌های انحرافی مانند کف روی آب خودنمایی می‌کنند.[2]

قرآن کریم این نوع مبارزه را «جِدال أحسن» نامیده است. «وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ؛[3] و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن!»

مناظره، آداب و شرایطی دارد که رعایت آنها، به نتیجه مناظره کمک می‌کند:

یک. استفاده از منابع مورد قبول طرف مقابل
یکی از شرایط مناظره استفاده از منابع مورد قبول طرف مقابل است. همانگونه که امام رضا علیه السلام، به خوبی از این مورد استفاده کرده است.

رأس الجالوت (بزرگ یهودیان) در جریان مناظره با امام رضا علیه السلام گفت: هیچ دلیلی از تو نمی‌پذیرم، مگر اینکه از تورات برای من استدلال کنید. امام رضا علیه السلام نیز برای اثبات نبوت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله، از تورات دلیل آورده و فرمودند: آیا می‌دانی که موسی به بنی اسرائیل گفت: به زودی پیامبری از فرزندان برادران شما می‌آید؛ سخن او را بشنوید و کلامش را تصدیق کنید؟ آیا برای بنی اسرائیل برادرانی جز فرزندان اسماعیل وجود دارد؟ به یقین می‌دانی اسرائیل فرزند اسحاق و اسحاق برادر اسماعیل است و هر دو فرزندان حضرت ابراهیم هستند.

رأس الجالوت گفت: درست است. این سخن حضرت موسی است. حضرت فرمود: آیا از برادران بنی اسرائیل و از نسل حضرت اسماعیل، کسی غیر از حضرت محمّد صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله آمده است؟ رأس الجالوت گفت: نه![4]

در این مناظره امام رضا علیه السلام از توراتی که مورد قبول رأس الجالوت است، نبوت پیامبر خاتم را ثابت کرد.

دو. علم و دانش کافی 
علم و دانش، از ابتدایی‌ترین نیازهای مناظره است؛ زیرا بدون علم هرگز راه به جایی برده نمی‌شود. ابا صلت هروی در باره گستردگی علم امام رضا علیه السلام، گفت: «من از علی بن موسی الرضا علیه السلام دانشمندتر و عالم‌تر ندیده‌ام و هیچ عالمی او را دیدار نکرد مگر اینکه همین را مانند من شهادت داد.»[5]

امام رضا علیه السلام وقتی با هر قومی با زبان خودش سخن گفت، برای فرو نشاندن اعجاب ابا صلت، فرمود: «يَا أَبَا الصَّلْت‏، أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَتَّخِذَ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ لُغَاتِهِمْ؛[6] ای ابا صلت، من حجت خدا بر مردم هستم و هرگز خدا کسی را بر قومی حجت قرار نمی‌دهد در حالیکه نسبت به زبان آن قوم شناخت نداشته باشد.»

مأمون عباسی، برای کم‌ کردن نفوذ امام در قلوب مردم، اقدام به تشکیل جلسات مناظره کرد تا با مغلوب شدن حضرت در یکی از این مناظرات به هدف شوم خود برسد. یکی از اصحاب امام به نام نوفلی، از اینکه امام رضا علیه السلام مغلوب شود در هراس بود. حضرت برای تسلی خاطر نوفلی فرمود:

«زمانی که با اهل تورات با توراتشان، با مسیحیان با انجیلشان، با اهل زبور با زبورشان، با صابئین به زبان عبری، با زرتشتیان به فارسی و با رومیان به رومی و با هر فرقه‌ای از علماء به زبان خودشان بحث نموده، همه را مغلوب کنم، مأمون از تشکیل چنین جلساتی پشیمان خواهد شد.»[7]

سه. فراهم کردن آوردن فضایی آرام، برای طرح دیدگاه طرفین 
یکی از آداب مناظره، فراهم کردن زمینه، برای طرح نظریات مخالف است، تا وی به سهولت بتواند به آنچه که می‌خواهد استدلال کند. این گونه برخورد علاوه بر اینکه طرف مقابل را خلع سلاح می‌کند، هر گونه بهانه را از وی می‌گیرد. حضرت امام رضا علیه السلام بر همین روش عمل می‌کرد.

امام رضا علیه السلام بعد از غلبه بر مسحیان، یهودیان و زرتشتیان، فرمود: «آیا در میان شما کسی هست که با اسلام مخالف باشد؟ اگر مایل است، بدون اضطراب و نگرانی سؤالاتش را مطرح کند.» در اینجا بود که عمران صابی بلند شد و گفت: اگر دعوت نمی‌کردی! سوال نمی‌کردم، سپس سوالاتی در مورد خدا و نخستین وجود پرسید و امام علیه السلام جواب دادند.[8] پس اگر امام زمینه را فراهم نکرده بود، هرگز عمران صابی سوالش را مطرح نمی‌کرد.

به هر حال امام رضا علیه السلام در مناظره چنان با تسلط کامل سخن گفت که تمام افراد، در مجلس‌های مختلف و به گونه‌های مختلف، وی را تحسین کردند.

پی نوشت‌ها:
[1]. إعلام الورى، طبرسی، ج2، ص40.
[2]. سوره رعد، آیه17.
[3]. سوره نحل، آیه125.
[4]. التوحید، صدوق، ج1، ص422.
[5]. اعلام الوری، طبرسی، ج2، ص64.
[6]. عیون اخبار الرضا علیه السلام، صدوق. ج2، ص228.
[7]. همان، ج1، ص156.
[8]. همان، ص168.

یکشنبه, 22 خرداد 1401 19:58

دستاوردهای حجاج از حج

دگرگونى اخلاقى یکی از فلسفه های اساسی حج به شمار می رود که تحولی بزرگ در انسان ها به وجود مى آورد. مراسم «احرام» نیز با توجه به محتواهایش انسان را به کلى ازمادیات و امتیازات ظاهرى و لباس هاى رنگارنگ و زیورهای دنیا بیرون مى برد.

 با احرام شدن، انسان از برخی از لذت ها جدا شده و با پرداختن به خودسازى، از جهان ماده جدا می شود. انسان در عالمى از نور، روحانیت و صفا فرو مى رود.

سپس مراسم های دیگر حج یکى پس از دیگرى انجام مى گیرند، مراسمی که بعد از دل بریدن در احرام، علاقه هاى معنوى انسان را لحظه به لحظه با خدایش محکم تر و رابطه او را نزدیک تر و قوی تر مى سازند.

به عبارتی انسان از گذشته تاریک و گناه آلودش بریده و به آینده اى روشن و پر از صفا و نور پیوند مى خورد.

یادآوری خاطرات اولیاء الهی
 در مراسم حج و در هر قدم خاطرات ابراهیم بت شکن و اسماعیل ذبیح الله و مادرش هاجر یاد آوری می شود؛ مجاهدت ها و ایثارگرى آن ها لحظه به لحظه در برابر چشمان انسان مجسم مى شود.

همچنین سرزمین مکه و مسجدالحرام و خانه کعبه و محل طواف، خاطرات پیامبر اسلام و پیشوایان بزرگ و مجاهدت هاى مسلمانان صدر اسلام را یاد آوری می کنند. با هر قدم در هر گوشه اى از مسجدالحرام و سرزمین مکه، انسان، چهره پیامبر صلى الله علیه وآله و امیرالمومنین علیه السلام و سایر پیشوایان بزرگ را مى بیند، صداى آواى حماسه هاى آن ها را مى شنود.

این یادآوری ها، انقلاب اخلاقى را در ذهن انسان عمیق تر مى کنند. همه این ها دست به دست هم مى دهند و به گونه اى توصیف ناشدنى ورق زندگانى انسان را برمى گردانند و صفحه نوینى در حیات او آغاز مى کنند.

از این رو در روایات امام صادق علیه السلام در مورد کسى که حج را به طور کامل انجام دهد، می فرماید: «اَلْحَاجُّ يَصْدُرُونَ عَلَى ثَلاَثِ أَصْنَافٍ صِنْفٌ يُعْتَقُ مِنَ اَلنَّارِ وَ صِنْفٌ يَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَيْئَةِ يَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ وَ صِنْفٌ يُحْفَظُ فِي أَهْلِهِ وَ مَالِهِ فَذَاكَ أَدْنَى مَا يَرْجِعُ بِهِ اَلْحَاجُّ؛[1]

حج گزاران هنگام بازگشتن سه دسته اند: دسته ای از آتش دوزخ رهايی می‌يابند و دسته ای مانند روزی كه از مادر تولد يافته اند از گناهان پاک می‌شوند و دسته ای ديگر، خانواده و دارايی ايشان محفوظ مي ماند و اين  کمترين چيزی است كه از آن حج گزاران می شود.»

بعد سیاسى حج
مراسم حج در عین حالی که خالص ترین و عمیق ترین عبادات را عرضه مى کند، مؤثرترین وسیله براى پیش‌برد اهداف سیاسى اسلام نیز است؛ زیرا حج عامل مؤثرى براى وحدت صفوف مسلمانان وعامل مبارزه با تعصبات ملى و نژاد پرستى و محدود شدن در حصار مرزهاى جغرافیائى است.

در مراسم حج که همه مسلمانان با یکدیگر ملاقات می کنند، اخبار سیاسى کشورهاى اسلامى از هر نقطه به نقطه دیگرمنتقل می شود و حج، تبدیل به عامل مؤثرى می شود براى شکستن زنجیرهاى اسارت و استعمار و آزاد ساختن مسلمین.

به همین دلیل حاکمان بنى امیه و بنى عباس، هرگونه تماس میان قشرهاى مسلمان را زیر نظر مى گرفتند تا هر حرکت آزادى بخشی را سرکوب کنند؛ زیرا فرا رسیدن موسم حج دریچه اى بود به سوى آزادى و تماس قشرهاى جامعه بزرگ اسلامى با یکدیگر و طرح مسائل مختلف سیاسى.

امیرمؤمنان على علیه السلام وقتی که فلسفه فرائض و عبادات را مى شمرد درباره حج مى فرماید: «الْحَجَّ تَقْوِيَةً لِلدِّينِ؛[2] خداوند حج را براى تقويت دين واجب نمود.» از این رو می توان گفت که حج یک عمل عبادی سیاسی است و در بیشتر موارد حول محور این دو هدف می چرخد.

پی نوشت:
1. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص480.
2. نامه 67 نهج البلاغه.

برخی با استناد به پاره‌ای از گزارش‌های تاریخی و روایی، علت مبارزه اهل بیت علیهم‌السلام با حاکمیت و برخی گروه‌های مذهبی را مسائل مالی دانسته‌اند. مناظره امام رضا علیه‌السلام با واقفیان را نمونه‌ای از این مبارزات سیاسی درون دینی با امام بر سر مسائل مالی شمرده‌اند.

پاسخ به این شبهه را تحت دو عنوان مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم:

1. مسائل مالی در سیره امامان معصوم

مسائل مالی در سیره اهل بیت علیهم السلام یکی از مسائل بسیار مهمی است که از گذشته تاکنون دشمن برای پیش برد اهداف شیطانی خود علیه دستگاه امامت، آن را دستاویز خود قرار داده و تلاش می کند تا از این درگاه، امامان را افرادی پول پرست و طالب قدرت معرفی کنند.

شواهد تاریخی و روایی نشان می‌دهد تا قبل از امام باقر علیه السلام، ائمه علیهم‌السلام از راه کار و تلاش امرار معاش نموده و با اینکه بیت المال در اختیار برخی از آنها بوده؛ اما هرگز در مصارف شخصی استفاده نکردند. علاوه بر اینکه همان سرمایه‌ای را هم که از دست‌رنج خود به دست آورده برای مصارف بندگان الهی هزینه می‌کردند؛ چنان که امیرالمؤمنین علی علیه السلام با دست‌رنج خود یک هزار برده خرید و آزاد کرد.[1]

امام حسن مجتبی علیه‌السلام دو بار اموال خود را در راه خدا  به مصرف فقرا رساند.[2] یا اهل بیت علیهم السلام برده هایی را با هزینه خود می خریدند، تربیت کرده و در راه خدا آزاد می نمودند.

در سیره امام سجاد علیه السلام آمده ایشان تعداد زیادی از بردگان را در راه خدا آزاد کرد و همچنین آمده در دادن صدقه و رسیدگی به محرومین زبانزد عام و خاص بودند، به گونه‌ای که پس از شهادت ایشان معلوم گردید که صد خانواده مستقیم به واسطه انفاق و صدقات او زندگی می‌کردند.[3]

این سیره مالی در حیات ائمه نشان می دهد که اهل بیت اگر طالب قدرت و ثروت بودند، باید همانند دیگرطالبان قدرت، شمشیر کشیده، به جان بیت المال افتاده و آن را در زرق و برق دنیا هزینه می کردند نه اینکه با عرق جبین و کارو تلاش امرار معیشت نموده و بیشتر همان مال را در راه فقر زدایی جامعه شیعی و رفع مشکلات مردم هزینه کنند.

از دوران امام باقر علیه السلام به بعد- به سبب فراهم شدن بستر تبلیغی و کم شدن نسبی خفقان سیاسی - ائمه مسائلی مانند خمس را که برای مدتی به فراموشی سپرده شده بود، مجددا احیا و فرهنگ سازی نموده و از این درگاه توانستند در فقر زدایی و هدایت جامعه شیعی کمک بزرگی کنند.

هرچند اموال فراوانی به جهت وجوهات شرعی از سوی شیعیان به دستشان ایشان می‌رسید؛ اما هرگز این اموال در مصارف شخصی آنها مورد استفاده قرار نگرفت و در مصارف عمومی و تقویت مکتب اهل بیت علیهم السلام بهره برداری می شد.

2. واقفیه و امام رضا علیه السلام
واقفیه به طور مطلق گروهی از شیعیان بودند که بر امامت امام موسی کاظم علیه‌السلام توقف نموده و امامت امام رضا علیه‌السلام را منکر شدند.[4] شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد علت اصلی توقف این گروه در امامت امام کاظم علیه السلام، فریفته شدن به اموال و ثروت‏‌های فراوانی بود که نزد آنان جمع شده بود،[5] چنان که شیخ طوسی بر این مطلب تصریح نموده و می گوید:

«عامل اصلی توقف بر امامت امام کاظم علیه السلام طمع وکلای امام در مال دنیا بوده است.» [6] 

کشی درباره یکی از وکلای امام به نام منصور بزرج می نویسد: « «‌منصور، نصّ بر امامت رضا علیه‌السلام به سبب اموالی که در نزد او بود، انکار کرد.»[7]

امام رضا علیه السلام در مقابل این فتنه بزرگ علیه دستگاه امامت به روشنگری پرداخته و علاوه بر اینکه جامعه شیعه را از این خطر بزرگی که دستگاه امامت را تهدید می کرد آگاه نمود، نامه هایی نیزبرای وکلای پدرش نوشت و از آنها خواست تا اموالی که نزد آنهاست برای وی بفرستند تا در مصارف عمومی هزینه شود، اما آنها نپذیرفتند.

حضرت وقتی به عثمان بن عيسى رواسى، نماينده پدرش در مصر كه اموال زيادى در اختيار او بود، پيام فرستاد و از او خواست آن اموال را بفرستد، ولی وی منکر وفات پدرش شد.[8] امام در مقابل تفکر واقفیه به روشنگری پرداخت و جامعه شیعه را از انحراف آنان آگاه نمود. علاوه بر این‌که نامه هایی برای آنان ارسال نمود و از آنان خواست تا اموالی که نزد ایشان است و باید در مصارف عمومی هزینه شود و برای امام بفرستند ولی ممانعت کردند. نه تنها ممانعت کردند؛ بلکه تلاش کردند تا دیگران را نیز با پول تطمیع و علیه امامت بشورانند.[9]

رهیافت
آن‌چه مهم است نحوه زندگی ائمه علیهم‌السلام است، نه دارایی و ثروت! اهل بیت با اینکه سرمایه های زیادی در اختیار آنان بوده، اما این سرمایه ها از راه مبارزه سیاسی با حاکمیت یا فرقه ها بر سر قدرت و ریاست به دست نیامده تا اشکال مستشکل وارد باشد؛ بلکه از راه کار، تلاش و از طریق وجوهاتی مانند خمس بدست ائمه می رسید.

 بیشتر آن اموال در مصارف عمومی و رفع مشکلات مردم هزینه می‌شد. مبارزه امامان با دستگاه حاکمیت اموی و عباسی و نحله ها و فرقه ها مبارزه فرهنگی و بیشتر بر سر مسائل اعتقادی و انحرافات عقیدتی و حکومتی بوده است که واقفیه مصداقی از آن هاست. 

رجوع به احتجاج مرحوم طبرسی مصادیق زیادی از این مبارزات ائمه علیهم السلام را که با رویکرد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی با دستگاه حاکمیت و فرقه ها و نحله ها صورت گرفت، به ما نشان دهد.

پی‌نوشت:
1. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 12، ص 20، ابواب مقدمات تجارت.
2. پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 110.
3. زین‌العابدین (ع)، سیدالاهل، ج 7، ص 47.
4. نوبختی، فرق الشیعة، ص 82.
5. پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 492.
6. طوسی، الغیبة، ص 352.
7. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 768.
8. تستری، قاموس الرجال، ج 7، ص 164.
9. پیشوایی، همان، ص 493 - 494.

تمسخر و به سخره گرفتن دیگران از نگاه عقل و دین مذموم و شخص مسخره کننده سخت مورد سرزنش قرار گرفته است. برخی بر این باورند که نگاه اسلام به زن و جایگاه او، نگاه تمسخرگونه است!

این باور غلط در حالی است که اسلام نه تنها زن را از حقارت و نگاه تمسخر گرایانه نجات داد،[1] بلکه زیباترین و والاترین تعابیر را در مقام دفاع از جایگاه و حقوق زنان به کار برده است. بر خلاف نگاه فمینیسم غربی که نگاهی جنسیتی و حقارتی به زنان دارد و جایگاه آنان را به پایین ترین سطح انسانی افول داده است.

نگاه اسلام به زن نگاهی کرامتی یا حقارتی
زن بر اساس حکمت آفرینش، به لحاظ بدنی ضعیف و به لحاظ روحی لطیف خلق شده است. در نگاه اسلام زن و مرد از لحاظ ارزش‌های الهی و انسانی برابرند و وظایف مشترکی دارند و از این جهت، هیچ وجه برتری بین آنها نیست تا فرض حقارت زنان مطرح شود.

در قرآن آیات محکمی وجود دارد که نه تنها از مقام، کرامت و حقوق زنان دفاع نموده بلکه در حفظ این کرامت و حقوق و نیز خوش رفتاری با زنان پیمان سختی از مردان گرفته است.[2]

خداوند متعال در آیه 31 سوره احزاب از برابری ماهیت اخلاقی و معنوی و نیز برابری کرامت انسانی زنان و مردان سخن به میان آورده و می‌فرماید: « إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا؛[3]

به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه‌دار و زنان روزه‌دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می‌کنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است.»

اسلام همه ابعاد انسانی زن را مورد عنایت خود قرار داده و نه تنها او را به خانه و خانواده محدود نکرده بلکه از حضور وی در مجامع علمی و اجتماعی نیز دفاع نموده است.[4]

مقام معظم رهبری در اینباره می‌فرماید: «میان مرد و زن در اجازه‌ی فعّالیت‌های متنوّع در همه‌ی میدان‌ها، هیچ تفاوتی از نظر اسلام نیست. اگر کسی بگوید مرد می‌تواند درس بخواند، زن نمی‌تواند؛ مرد می‌تواند درس بگوید، زن نمی‌تواند؛ مرد می‌تواند فعالیت اقتصادی انجام دهد، زن نمی‌تواند؛ مرد می‌تواند فعّالیت سیاسی کند، زن نمی‌تواند، منطق اسلام را بیان نکرده و بر خلاف سخن اسلام حرف زده است.»[5] کانون خانواده را نیز بدون زن کانونی بی روح معرفی نموده و او را یکی از تکیه‌گاه‌های مهم امنیت و آرامش روحی خانه و خانواده می‌داند.[6]

نگاه فِمینیسمِ غربی به زن نگاهی حقارتی یا کرامتی
نگاه فِمینیسمِ غربی به زن بیشتر نگاه جنسیتی و حقارتی است. در نگاه مکاتب فمنیستى، زنان باید براى دست یابى به یک خودِ مستقل یا استقلال فردی با مردان مبارزه کنند؛ این اندیشه ضد کرامتی این حق را به زن می‌دهد که برای لذات جنسیِ مستقل از ازدواج، برای خود تصمیم بگیرد.

در زمینه سقط جنین نیز چنین اختیار را به آن‌ها می‌دهد که دنیای خود را بدون فرزند و بارداری سپری کنند و از دردسرهای مادری خود را بِرهانَند. این اندیشه تسلطِ بر خویشتن، سبب شده تا در مسئله‌ى کنترل باردارى زنان، پروژه استفاده از قرص‌های کوچک ضد باردارى در این نگاه مطرح شود و از آن به عنوان راهبردی در جهت پیشرفت زنان و ایجاد تحول در نقش آفرینى‌هاى آنان یاد شود به گونه‌ای که استفاده از این ابزار مادی، به مراتب از مسئله‌ى کسب حق رأى برای ایشان مهم تر شمرده‌ شده است.[7]

در اندیشه فمینیسم غربی، افراط زیادی بر استقلال زنان و تاکید بر برابرى زنان و مردان در تمام جهات انسانی شده است و این در حقیقت، اندیشه‌ای برای مبارزه  با نظام خانواده و نهادهاى جمعى است که از گذشته تاکنون ادیان الهی تأکید ویژه‌ای برای حفظ و استمرار این نهادهای کوچک تربیتی و زیرساختاری اجتماعی دارد.

در این نگاه زنان از  آزادى مطلق برخوردارند و این آزادی با رهایى آنان از خدمت به کودکان و مردان آغاز و آنان را در ایدئولوژی فکری جدید وارد می‌کند. گسترش چنین تفکری بر پایه اعتقادات فمینیستی، آن‌ها را از دین دارى عاطفى که مادر از نقش خود بیش‌ترین رضایت را دارد دور می‌کند.[8]

جمع بندی و نتیجه:
نگاه اسلام و غرب به موضوع زن و خانواده، دو نگاه متفاوت و مختلف است. در نگاه غرب، زن بیشتر با نگاه جنسیتی دیده شده و دیگر ابعاد انسانی او مورد توجه قرار نگرفته است؛ برخلاف اسلام، که تمام ابعاد انسانی او را مورد عنایت قرار داده و بالاترین نگاه کرامتی و شخصیتی را به او دارد.

رهیافت این دو اندیشه یکی خورد کردن کرامت زن و تحقیر نمودن اوست و دیگری حفظ کرامت و ارزش والای این جایگاه در همه ابعاد انسانی است.

پی‌نوشت:
1. هیکل، حیات محمد، ص 24 – 25؛ جواد غروی، مبانی حقوق در اسلام، ص 267.
2. نساء(4): 21، تفسیر قمی، ج 1، ص 135؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 3، ص 322؛ ثقفی تهرانی، تفسیر روان جاوید.
3. احزاب(33): 35.
4. ممتحنه(60): 12.
5. حضور اجتماعی زن در نگاه اسلام.
6. اعراف(7): 189.
7. باربارا مک فارلند و ویرجبینا والستون روزلین، حق با مادرم بود، ص 60-61.
8. زنان و آینده ى خانواده، فصلنامه‌ى کتاب زنان، ش 18، ص 242.

پيامبر اکرم(ص) يکي از مهم‌ترين دلايل برانگيختگي خود را به کمال رساندن «مکارم اخلاق» دانسته است. نگاهي هرچند گذرا به قرآن و سنت پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) اين نکته را به خوبي آشکار مي‌سازد که اين بزرگواران پيش از راهبري مردم به خير و صلاح، نخست‌ خود را به خصال نيکو مي‌آراستند و از اين حيث الگويي عملي و راستين از خير و نيکي به آنها ارائه مي‌دادند.

امام‌رضا(ع) نيز به دليل اتصال به خاندان وحي و نبوت، چونان پدران و نياکان خويش، همت خود را بر تخلق به اخلاق الهي قرار داده بود و از اين رو، الگويي بي‌نظير و زنده براي مردمان هم‌عصرش و همه دوران‌ها به يادگار نهاد. پژوهش و بررسي در سيره اين امام همام از اين واقعيت پرده برمي‌دارد که تنها پرورده شدن در دامان خاندان وحي است که مي‌تواند، چنين قابليتي را به انسان عطا کند.

 مطلبي که از پي مي‌آيد، نگاهي است کوتاه و گذرا بر سيره اخلاقي و عملي رضاي اهل‌بيت(ع).

 امامان شيعه در زمان خويش به عنوان مهم‌ترين شخصيت علمي، فقهي، ديني و سياسي در برطرف کردن مشکلات و مصائب جامعه اسلامي تلاش‌هاي فراوان کردند. سلوک ديني، منش شخصي، شيوه زندگي و شخصيت سياسي امام‌رضا(ع) نيز مانند ديگر امامان ويژگي‌هاي منحصربه‌فردي داشت. به عبارت ديگر، زندگي و شخصيت امامان شيعه دو جنبه ارزشي متمايز و مرتبط با هم دارد: اول: شخصيت عملي و علمي و اخلاقي و اجتماعي آنان که در طول زندگي ايشان در منظر همگان شکل گرفته است و فهم و ادراک آن نياز به پيش‌زمينه‌هاي اعتقادي و مذهبي خاص ندارد، بلکه هربيننده فهيم و داراي شعور و انصاف مي‌تواند، ارزش‌ها و امتيازهاي آنان را دريابد و بشناسد. دوم: شخصيت معنوي و الهي آنان که ريشه در عنايت ويژه خداوند نسبت به ايشان دارد. شناخت اين بعد از شخصيت اهل بيت نياز به معرفت‌هاي پيشين دارد؛ يعني نخست بايد به رسالت پيامبر اسلام(ص) ايمان داشت و بر‌اساس رهنمودهاي آن حضرت، ولايت عترت را پذيرفت و براي شناخت جايگاه عترت به روايات و راويان معتبر اعتماد کرد.

 شخصيت ملکوتي و مقام شامخ علمي و زهد و اخلاق امام‌رضا(ع) و اعتقاد شيعيان به او سبب شد که نه تنها در مدينه، بلکه در سراسر دنياي اسلام به عنوان بزرگ‌ترين و محبوب‌ترين فرد خاندان پيامبراکرم(ص) مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگ‌ترين پيشواي دين بشناسند و نامش را با صلوات و تقديس ببرند. او سرور و بزرگ بني‌هاشم و گرامي‌ترين و شريف‌ترين آنها بود و به گفته ذهبي(م ۷۴۸ق) مورخ اهل سنت، امام چنان منزلت و موقعيتي داشت که شايسته مقام خلافت بود.(۱) با‌وجود‌اين، چنانکه امام‌رضا(ع) خود مي‌فرمود هيچ‌گاه در انديشه به‌دست گرفتن خلافت نبود و آنچه براي آن حضرت اهميت و اولويت داشت روشنگري در مسائل ديني و تلاش براي آگاهي و بيداري آنان و رسيدگي به حوائج مردم بود.»(۲)

روش زندگي امام‌رضا(ع) و رفتارش با مردم

 امام رضا(ع) به اخلاق عالي و ممتاز آراسته بود و بدين‌سبب دوستي عام و خاص را به خود جلب فرموده بود. او شبيه‌ترين مردم به پيامبراکرم(ص) بود.(۳) رفتاري پيامبرگونه داشت و حلم و رأفت و احسانش شامل خاص و عام مي‌شد.

 کسي را با عمل و سخن خود نمي‌آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمي‌شد، سخنش را قطع نمي‌کرد. هيچ حاجتمندي را مأيوس باز نمي‌گرداند. در حضور ميهمان به پشتي تکيه نمي‌داد. پيش روي کسي پاي خود را دراز نمي‌کرد. هرگز به غلامانش دشنام نداد و با آنان مي‌نشست و غذا مي‌خورد.

 شب‌ها کم مي‌خوابيد و قرآن مي‌خواند، بيشتر اوقات از اول شب تا صبح شب‌زنده‌داري مي‌کرد. هر سه روز يک‌بار قرآن را ختم و در آيات آن تفکر مي‌کرد، کسي عالم‌تر و پرهيزکارتر از او نبود و در همه وقت ذکر خدا مي‌گفت. بسيار روزه مي‌گرفت. هر ماه ۳روز حتما روزه بود. در نهان به ويژه شب‌هاي تاريک، بسيار به مردم احسان مي‌کرد و صدقه مي‌داد. کسي که از او تقاضايي داشت، اگر مي‌توانست بي‌درنگ آن رابرمي‌آورد تا مبادا از آن بي‌نياز گردد و فرصت از دست برود. با مردم به نرمي سخن مي‌گفت. هيچ‌گاه با سخنش کسي را نمي‌آزارد.

 امام(ع) در تابستان روي حصير و در زمستان روي پلاسي مي‌نشست. نظافت را در هر حال رعايت مي‌کرد و عطر و بخور بسيار به کار مي‌برد. عادتا جامه ارزان و خشن مي‌پوشيد ولي در مجالس و ملاقات‌ها و پذيرايي‌ها لباس فاخر بر تن مي‌کرد. غذا را آهسته و اندک مي‌خورد و سفره‌اش رنگين نبود. قبل از غذا دست‌ها را مي‌شست.

 چون صبح اول وقت نماز مي‌گزارد تا بر آمدن آفتاب در سجده مي‌ماند. سپس با مردم مي‌نشست و سخن مي‌گفت، يا سوار مي‌شد و بيرون مي‌رفت. در هر فرصت مقتضي مردم مسلمان را به وظايف خود آگاه مي‌کرد. براي خنثي‌کردن توطئه‌هاي مأمون و اطرافيان او مراقبتي هوشيارانه داشت.(۴)

 به طور کلي او داراي شخصيتي يگانه و صفاتي ويژه بود و از نظر شيعه اماميه آن حضرت داراي ملکه عصمت که از لوازم امامت است، بود.

 ياسر خادم گويد: امام‌رضا(ع) حتي در برخورد با غلامان و خادمان خود هرگز حاضر نبود که کرامت انساني آنان را ناديده بگيرد و چيزي از حقوق آنان فرو گذارد. امام به خادمان خود مي‌گفت اگر که مشغول خوردن طعام هستيد و مرا بالاي سر خود ايستاده ديديد مبادا از جاي خود برخيزيد مگر آنکه از خوردن فارغ شده باشيد. گاهي امام خادمش را صدا مي‌زد به او مي‌گفتند مشغول خوردن غذاست. امام مي‌فرمود بگذاريد غذايش تمام شود.(۵)

زهد و پرهيزکاري

 در روزگار امام‌رضا(ع) تعاليم صوفيه در خراسان و ديگر ايالات رواج يافته و جمعي از مشايخ همچون شقيق بلخي(م۱۹۴ق) شاگرد ابراهيم ادهم، مريداني را در حلقه صحبت خود مي‌پرورد و با مفاهيمي همچون زهد، پرهيز از دنيا، قناعت و زندگي سخت آشنا مي‌ساخت. هنگام حضور امام در خراسان، گروهي از صوفيه نزد آن حضرت رفتند و گفتند انتخاب ايشان به عنوان فردي از اهل بيت به ولايت امر و امامت امت از سوي مأمون انتخابي شايسته بوده است؛ زيرا امت نيازمند کسي است که غذاي ناگوار بخورد، لباس درشت بپوشد، الاغ سوار شود و به عيادت مريض برود. اما امام که زهد را در اين ظواهر نمي‌ديد، فرمود: يوسف پيامبر قباي ديباي زربافت مي‌پوشيد و بر اريکه فرعوني تکيه مي‌کرد و فرمان مي‌راند. خواسته واقعي از امام و رهبر، قسط و عدل است و اينکه در گفتار صادق و در حکومت دادگر باشد و چون وعده‌اي کند، وفا نمايد. راستي که خداي تعالي لباس و خوراکي را حرام نکرده است.

 آنگاه امام آيه ۳۲ سوره اعراف را تلاوت فرمود که: اي پيامبر بگو زيورهايي را که خداوند براي بندگانش پديد آورده و روزي‌هاي پاکيزه را چه کسي حرام گردانيده است.(۶) گفته شده است معروف کرخي(م۲۰۰ق) از مشاهير صوفيه از موالي امام‌رضا(ع) بود و به دعوت آن حضرت از آيين مسيحي به دين اسلام گرويد و پس از آن پيوسته در خدمت آن حضرت بود.(۷)

 امام(ع) به رفتار ياران و غلامانش توجه داشت و در اصلاح خطاهاي آنان مي‌کوشيد. روزي غلامش ميوه‌اي را نيم‌خورده به دور انداخت. امام فرمود: سبحان‌الله! اگر شما از اين ميوه بي‌نياز هستي چه بسا افرادي که به آن نيازمندند. آن را به نيازمندان بدهيد.(۸)

 امام رضا(ع) دنياي فريبنده و پرتجمل را به چيزي نمي‌گرفت. هنگامي که در خراسان بود، در روز عرفه همه‌ مال خود را در ميان مردم قسمت کرد. چون فضل بن‌سهل گفت، اين زيانکاري است، امام فرمود: بلکه عين غنيمت است.(۹) امام رضا(ع) پيوسته ياد آخرت را در دل خويش زنده مي‌داشت. چون از امام پرسيدند: چگونه صبح کردي؟ فرمود: با عمر کاسته و کردار ثبت شده و مرگ بر گردن ما و دوزخ دنبال ما است و ندانيم با ما چه شود.(۱۰)

 امام‌رضا(ع) ميهمان را به کار وانمي‌داشت و به علاوه به بهترين گونه در احترام او مي‌کوشيد. يک‌بار براي آوردن احمد‌بن محمد بزنطي، از ياران خاص خود مرکب خويش را فرستاد. چون بزنطي آمد، تا پاسي از شب را با امام گذراند و از امام پرسش مي‌کرد و امام جواب مي‌گفت. سپس هنگام خواب، امام فرمود تا رختخواب خويش را برايش پهن کردند. امام که احساس کرد بزنطي گمان‌هايي در سر مي‌پرورد، به وي فرمود که مبادا اين کارها را مايه فخر و مباهات خود قرار دهي؛ براي خدا تواضع کن تا خدا مقامت را بلند گرداند.(۱۱)

علم و دانش

 امام‌رضا(ع) دانش خود را از جد بزرگوارش پيامبر اکرم(ص) به ارث برده بود. او سرچشمه جوشاني از علم و فضيلت بود. بر همه علوم و دانش‌ها احاطه کامل داشت و مورخان و راويان در اين موضوع متفق‌القولند که او دانشمند‌ترين مردم زمان خويش و داناتر و شايسته‌تر از همه آنان در فرايض دين و ديگر علوم بود. تاريخ، بسياري از مناظرات علمي و مباحثات فکري آن حضرت را که موجب پيروزي بر دشمنان اسلام شده براي ما بيان کرده است.

 از امام موسي‌بن‌جعفر(ع) روايت شده که به فرزندان خود مي‌فرمود: اين برادرتان علي‌، عالم آل‌محمد است. مسائل دين خود را از او بپرسيد و آنچه را به شما گويد نگه ‌داريد.

 بيست و چند سال بيش نداشت که در مسجد‌النبي مي‌نشست و فتوا مي‌داد. خود مي‌فرمايد: من در روضه پيامبر خدا مي‌نشستم و دانشمندان مدينه چون در مسئله‌اي ناتوان مي‌شدند نزد من مي‌آمدند و مسائل را از من مي‌پرسيدند و پاسخ مي‌شنيدند.(۱۲)

 امام‌رضا(ع) داراي حضور ذهن، سرعت انتقال، قوت استدلال و روايي و شيوايي کلام بود. مباحثات آن حضرت با رؤساي اديان و دانشمندان و زنديقان که آنان را با دلايل روشن و براهين قاطع محکوم و مغلوب مي‌فرمود، دليل آشکاري بر درجه حضور ذهن و سرعت انتقال آن حضرت است.

دعا و عبادت

 يکي از برجسته‌ترين فضايل امام‌رضا(ع) سرسپردگي او به خداوند بود. اين فضيلت را مي‌توان به وضوح در اعمال عبادي او که بر پايه خوف الهي و دينداري قرار داشت، در زندگي آن بزرگوار مشاهده کرد: سجده‌هاي طولاني، نمازهاي زياد، روزه‌هاي مکرر، شب‌زنده‌داري‌هاي پررمز و راز و همدمي هميشگي با قرآن. رجاءبن‌ابي‌ضحاک گويد: به خدا سوگند مردي را نديدم که بيش از او از خداوند پروا کند، به ياد خدا باشد و از خداوند بترسد.(۱۳)

 يکي از مظاهر زندگي آن حضرت اين بود که در مناجات با خداوند از دعا به مثابه يک حربه استفاده مي‌کرد. حضرت به اصحاب خود نيز مي‌فرمود: بر شما باد به اسلحه پيامبران که همانا دعا است و دعا بلاي نازل شده و نازل نشده را دفع مي‌کند.(۱۴)

جود و احسان

 جود و احسان امام‌رضا(ع) از منشأ ايمان و مبدأ‌ خير بر مبناي فضل و کرم خداوند درباره وي سرچشمه مي‌گيرد. براي آن حضرت هيچ عملي دوست داشتني‌تر از مهرباني کردن به مردم و به خصوص به فقرا نبود. مورخين نمونه‌هاي بسياري از سخاوت و بخشندگي آن حضرت را ذکر کرده‌اند: امام در نامه‌اي براي فرزندش امام‌جواد(ع) نوشت: به من خبر رسيده که هنگامي که سوار مي‌شوي غلامان تو را از باب صغير بيرون مي‌برند. اين از بخل آنان است تا خيري از تو به کسي نرسد، به حقي که بر تو دارم از تو مي‌خواهم ورود و خروجت از باب کبير باشد و با خود دينار و درهم بردار تا هرکس از تو چيزي را طلب کند به او بدهي. پس بسيار بخشش کن.»(۱۵)

 زماني که صدقه مي‌داد صورت خود را مي‌پوشاند. سليمان جعفري علت را از امام پرسيد. امام فرمود: چون نياز نيازمندي را برآورم نمي‌خواهم ذلت خواهش را در چهره او ببينم تا عزت نفسش همچنان پايدار باشد.(۱۶)

 يعقوب بن‌اسحاق نوبختي گويد: مردي به امام‌رضا(ع) عرض کرد به اندازه جوانمردي خود به من عطا کن. امام(ع) فرمود: نمي‌توانم. مرد عرض کرد به اندازه جوانمردي من عطا کن. امام فرمود: دويست دينار به او بدهيد.(۱۷) همين امام در روز عرفه همه دارايي‌ خود را بخشيد و فرمود چيزي را که با آن پاداش و بخشايش خداوند را مي‌خريد، زيان به‌شمار نياوريد.

صبر و شکيبايي

 استقامت امام‌رضا(ع) در موقعيت‌هاي سخت و دشواري که باعث برانگيختن بحران‌هاي نفساني و عاطفي است براي ما آشکار مي‌سازد. آن حضرت در زمان خلافت هارون عباسي در برابر انواع ستم‌ها و سختي‌ها مانند حبس طولاني پدربزرگوارش، شکنجه‌ها و عذاب‌هايي که بر علويان وارد مي‌شد و مصائب ديگر، صبور بود. شکيبايي و بردباري‌اش در زمان خلافت مأمون عباسي و سياست مرموز او نيز درجه صبر و تحمل آن حضرت را نشان مي‌دهد.

 قيام‌هاي سياسي و آشفتگي اوضاع اجتماعي در دهه‌هاي پاياني سده دوم هجري که براي براندازي حکومت عباسي صورت گرفت و سرانجام مرگ مشکوک هارون عباسي در خراسان و درگيري سخت نظامي ميان امين و مأمون و بروز مسائل تازه در مکه و مدينه و عراق و قيام‌هاي علويان و برخي از سادات حسني همچون ابن‌طباطبا و دامن زدن به اختلاف ميان سادات حسني و حسيني و تعويض پرده کعبه و تغيير رنگ آن از سياه به زرد طلايي و در اين ميان اجبار امام‌رضا(ع)- در نهايت ناخشنودي آن بزرگوار- به خراسان و قبول ولايت‌عهدي که به نوشته ابوالفضل بيهقي در تاريخ خود «رضا را سخت کراهيت آمد که دانست آن کار پيش نرود امام هم تن در داد. از آنکه از حکم مأمون چاره نداشت.»(۱۸) درجه صبر و شکيبايي آن حضرت را نشان مي‌دهد.

تربيت و دوستي خانواده و دوستان

 امام‌رضا(ع) به امر تربيت، تهذيب نفوس، ارشاد و نصيحت، مراقبت دقيق بر اعمال و رفتار توجه خاص داشت. اگر غلامش اسراف مي‌کرد، فورا گوشزد مي‌کرد و او را از اسراف کردن باز مي‌داشت. چنان که به غلام خود که سيبي را گاز زده انداخت، فرمود اين کار اسراف است.

 حضرت عبدالعظيم حسني ‌گويد: امام علي‌بن‌موسي(ع) به من فرمود به دوستانم سلام مرا برسان و بگو راه نفوذي براي شيطان بر خودشان قرار ندهند. دوستانم را به سکوت و ترک مجادله دعوت کن و به آنان بگو به ديدار يکديگر بشتابند زيرا اين کار وسيله تقرب به من است.

 امام رضا(ع) به خانواده اهميت زياد مي‌داد و مي‌فرمود: کسي که در طلب روزي مي‌کوشد و فضل خداوند را مي‌جويد تا مخارج اهل و عيال خود را کفايت کند، اجرت و پاداش او از مجاهد راه خدا بيشتر است و مي‌فرمود: بنده مؤمن سودي به چنگ نمي‌آورد که از همسر شايسته بهتر باشد. همسري که چون شويش به خانه آيد مايه مسرت او باشد و در مورد مردان مي‌فرمود: سزاوار نيست که مردان بوي خوش را از خود دور کنند زيرا پاکيزگي و تميزي و بوي خوش به زندگي پابرجا و مستحکم کمک مي‌کند؛(۱۹) و بالاخره امام‌رضا(ع) در زندگي فردي و اجتماعي خود خلق والاي پيامبراکرم(ص) را حکايت مي‌کرد:

يمثل النبي في اخلاقه
فانه النابت من اعراقه

در اخلاق او، پيامبر اکرم(ص) جلوه‌گر مي‌شود، چرا که او برخاسته از ريشه‌هاي نبوي است.

همه ائمه(ع) نور واحد بوده و از اقیانوس بیکران دانش برخوردارند. در این میان امام هشتم به جهت موقعیتی که برایش پیش آمد و در مناظره‌های علمی با مخالفان شرکت کرد و در آن بر همه عالمان ادیان و مذاهب پیروز شد، به حضرت، لقب «عالم آل محمد» دادند.

از امام موسی کاظم(ع) روایت شده است که به فرزندانش می‌فرمود: این برادر شما علی بن موسی عالِم آل محمد است. از او درباره دین خود بپرسید و آن چه را به شما می‌گوید، حفظ کنید که من بارها از پدرم جعفر بن محمد(امام صادق) شنیدم که به من فرمود: عالم آل محمد از تو زاده می‌شود و ای کاش من او را درک می‌کردم و نامش هم نام علی بن ابی‌طالب است.

راویان به نقل از ابراهیم بن عباس مولی روایت کرده اند: هرگز ندیدم چیزی از رضا(ع) پرسیده شود و او پاسخ ندهد. در زمان او کسی داناتر و آگاه‌تر از او نیافتیم. مأمون با پرسش از هر چیزی، او را می‌آزمود و پاسخ همه را می‌داد و پاسخ‌هایش همگی برداشت از قرآن مجید بود.

اباصلت هروی گفته است: مأمون در چندین مجلس تعدادی از علمای ادیان و فقهای شریعت و متکلمان را جمع کرد و حضرت با احتجاجات و مناظراتی که با آنان انجام داد، همگان را مغلوب ساخت و هیچ کس از ایشان نماند جز این که به فضل او اعتراف کردند.

امام موسی بن جعفر(ع) فرزندش "علی" (علیه السلام) را "رضا" لقب داده بود و گاهی می ‏فرمود: "پسرم رضا را بگویید پیش من بیاید... به فرزندم رضا گفتم... فرزندم رضا گفت؛ امّا وقتی حضرت را مورد خطاب قرار می‏داد، می‏ فرمود: یا أباالحسن.[۱]
از این روایت استفاده می‏شود كه امام كاظم(ع) عنایت خاصی به لقب "رضا" برای فرزندشان داشتند و به نحوی به دیگران گوشزد می‏كردند حضرت را "رضا" صدا بزنند.

در وجه نام گذاری حضرت به "رضا" احادیثی وارد شده است، از جمله: احمد بن أبی نصر بزنطی به امام جواد(ع) عرض كرد: گروهی از مخالفان شما گمان می‏ كنند كه مأمون پدر بزرگوار شما را "رضا" لقب داده، آن هم بدین جهت كه امام(ع) را برای پذیرش ولایتعهدی راضی كرده است. امام جواد فرمود: "به خدا سوگند! اینان دروغ می‏ گویند، بلكه خدا پدرم را "رضا" نامیده، چون كه پسندیده خدا در آسمان بود و رسول خدا و أئمه هدی در زمین از او خوشنود بودند"، بزنطی به امام گفت: آیا همه پدران گذشته تو پسندیده خدا و رسول و ائمه نبودند، فرمود: چرا. بزنطی پرسید: پس چرا تنها آن حضرت "رضا" نامیده شد، فرمود: "زیرا همان گونه كه دوستان و موافقان وی از حضرت راضی بودند، دشمنان و مخالفان نیز از او راضی بودند. چنین ویژگی برای هیچ كدام از پدران حضرت وجود نداشت، و بدین سبب است كه میان آنان، حضرت "رضا" نامیده شده است".[۲]

برخی از بزرگان در این باره نوشته ‏اند: خداوند در لوح محفوظ آن حضرت را "رضا" نامیده و با این نام گذاری اعلام فرموده است كه:
۱- دوستان و دشمنان از حضرت راضی هستند.
۲- فرشتگان از شمایل و اخلاق و اعمال امام رضایت دارند.
۳- خدا از او راضی بوده و او را هم راضی كرده است.[۳]

پی نوشت:
[۱]. عیون اخبارالرّضا، صدوق، رضا مشهدی، جزء ۱، ص ۱۴ - ۱۳، ح ۲.
[۲]. علل الشرایع، صدوق، مؤسسه الأعلمی، بیروت، جزء ۱، ص ۲۷۷، باب ۱۷۲، ح ۱.
[۳]. القاب الرّسول و عترته (مجموعه نفیسه ص ۲۶۹)، كتابخانه آیت اللَّه مرعشی نجفی، ص ۶۷.

رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار دست‌اندرکاران حج امسال، حج را ستون زندگی انسان و دربردارنده پیام‌ها و درس‌های مهمی برای ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان دانستند و بر لزوم تأمین امنیت همه زائران بویژه زائران ایرانی به عنوان مطالبه جدی جمهوری اسلامی از دولت میزبان تأکید کردند.
 ایشان حج را برنامه مدبرانه الهی با زوایا و ابعاد و گستره‌ای متفاوت از سایر برنامه‌های دینی خواندند و گفتند: قرآن کریم حکمت حج را در یک جمله کوتاه «قیاماً للناس» یعنی ستون زندگی بشر بیان می کند. حج در بردارنده تعالیم و تمرین‌هایی است که به بشر و نسل‌های پی در پی می‌آموزد چگونه ارکان زندگی خود را انتخاب کند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای «تعلیم همزیستی»، «ساده‌زیستی» و «اجتناب از گناهان و امور در دسترس اما نیازمند مراقبت» را از جمله درس‌های مهم حج برشمردند و در بیان چند توصیه افزودند: همه حجاج و همچنین مسئولان حج قدر این نعمت بزرگ را بدانند و قدردانی آن هم عبارت است از نیت قربت برای خداوند و انجام امور به صورت محکم، متقن و همراه با ابتکار.
ایشان حجاج را به ایجاد آمادگیِ درونی برای این سفر معنوی بسیار مهم و پرهیز از امور ناپسندی همچون بازارگردی سفارش مؤکد کردند و گفتند: سوغاتی واقعی سفر حج، قرائت قرآن، نماز و طواف در مسجدالحرام است و نباید وقت گرانبها را برای کارهای بیهوده هدر داد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به اینکه حج مظهر اتحاد امت اسلامی است، گفتند: باید همه تلاش به‌کار گرفته شود تا هیچ خللی به موضوع اتحاد مسلمانان وارد نشود زیرا ایجاد اختلاف بخصوص اختلاف میان شیعه و سنی از ترفندهای انگلیسی‌ها است.
رهبر انقلاب اسلامی، تماس‌های خوب و روشنگرانه با زائران کشورهای دیگر و استفاده از قرآن و قُرّاء خوب را از جمله زمینه‌های افزایش اتحاد برشمردند و با تأکید بر اینکه صهیونیست‌ها بلای فوری و نقد جهان اسلام هستند، افزودند: افشای توطئه و طراحی صهیونیست‌ها از کارهای ضروری در حج است و دولت‌های عربی و غیر عربی که بر خلاف خواست ملت‌ها و برای خواست امریکا، به سمت عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی رفته‌اند، بدانند این نشست و برخاست‌ها هیچ نتیجه‌ای نخواهد داشت جز استثمار آنها به‌وسیله رژیم صهیونیستی.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به وظایف سنگین دولت میزبان و لزوم عمل این دولت بر اساس مصالح دنیای اسلام نیز اشاره کردند و گفتند: تأمین امنیت همه زائران به‌ویژه زائران ایرانی و جلوگیری از تکرار فجایع گذشته و همچنین تجدید نظر در افزایش هزینه‌ها، از مطالبات جدی جمهوری اسلامی است.
ایشان در پایان از مسئولان حج درخواست کردند موضوع کاهش ایام حج را در دستور کار خود قرار دهند و برای آن راه حلی بیابند.
در ابتدای این دیدار، حجت‌الاسلام والمسلمین نواب نماینده ولی‌فقیه در امور حج و زیارت و آقای حسینی رئیس سازمان حج و زیارت گزارشی از تدارکات و برنامه‌های در نظر گرفته شده برای برگزاری مراسم حج امسال بیان کردند.