emamian

emamian

عواملی که باعث می‌شود فرزندان جنسیت خود را نپذیرند، به سه دسته فیزیولوژیکی، اجتماعی و خانوادگی تقسیم می‌شوند؛ اما نقش عوامل خانوادگی پررنگ‌تر است. دلبستگی ناایمن کودک به والدین، الگوهای تربیتی مستبدانه یا سخت‌گیرانه، و عدم ایفای صحیح نقش‌های جنسیتی توسط پدر و مادر، می‌تواند باعث اختلال در هویت جنسی شود.

اشاره؛

نگرش‌ها و باورهای اجتماعی نسبت به جنسیت، به طور مستقیم بر رفتارها و نقش‌های فردی تأثیر می‌گذارند و در شکل‌گیری هویت جنسیتی نقش مهمی ایفا می‌کنند. این نگرش‌ها از طریق خانواده، مدرسه و جامعه منتقل شده و باعث تثبیت یا تغییر رفتارهای مرتبط با جنسیت می‌شوند.

گفت‌وگوی زیر حاصل سلسله نشست‌های مجازی «رابطه پدر-دختری در آینه علم و دین» پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم است.

در این گفت‌وگو به موضوع «نقش پدر مقتدر و مادر محبت‌دیده در شکل‌گیری هویت جنسی سالم دختر»، توسط حجت‌الاسلام محمدرضا بنیانی، استادیار مشاوره اسلامی دانشگاه معارف اسلامی پرداخته شده است :

 

* محورهای اصلی این نشست:

 

۱. ابعاد جنسی انسان: شامل رفتار جنسی، نقش‌های جنسیتی، گرایش جنسی، هویت جنسی و جنسیت.

۲. انقلاب جنسی و پیامدهای آن: تغییر نگرش‌ها نسبت به جنسیت، افزایش اختلالات جنسی و فروپاشی روابط.

۳. مفهوم هویت جنسیتی و نقش جنسیتی: تفاوت میان احساس فرد از جنسیت خود و نقش‌های تعریف‌شده توسط جامعه.

۴. عوامل مؤثر بر هویت جنسیتی: شامل عوامل فیزیولوژیکی، اجتماعی و خانوادگی.

۵. نقش جنسیتی والدین: تأثیر نقش‌های پدر و مادر در شکل‌گیری هویت جنسی سالم کودکان.

۶. نظریه مهر و اقتدار: تعادل میان مهر مادری و اقتدار پدری به‌عنوان پایه سلامت هویت جنسیتی.

 

راز پدر مقتدر/ چطور اقتدار یک مرد، خانواده را آرام می‌کند نه مضطرب؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم؛ برای ورود دقیق‌تر به این بحث، لازم است ابتدا برخی مقدمات روشن شود تا زمینه برای فهم بهتر موضوع فراهم گردد. همچنین شایسته است توضیح داده شود که چرا این موضوع برای طرح انتخاب شده است.

در آغاز، مناسب است به ابعاد مختلف جنسی در انسان اشاره شود.

ابعاد جنسی انسان در چندین حوزه قابل تعریف هستند که شامل «رفتار جنسی»، «نقش‌های جنسی یا جنسیتی»، «گرایش جنسی»، «هویت جنسی» و نهایتاً «جنسیت» می‌باشد.

این طبقه‌بندی را می‌توان نوعی ترسیم لایه‌ای از جنبه‌های جنسی دانست؛ به‌گونه‌ای که رفتار جنسی در سطحی‌ترین لایه قرار دارد و به‌ترتیب، نقش جنسیتی، گرایش جنسی، هویت جنسیتی و نهایتاً جنسیت، لایه‌های عمیق‌تری را تشکیل می‌دهند.

 

* جنسیت؛ از زیست‌شناسی تا بحران هویت در عصر انقلاب جنسی

 

«جنسیت» در معنای زیستی و بیولوژیکی آن، از زمان شکل‌گیری نطفه تعیین می‌شود. این فرایند، از مرحله لقاح تخمک و اسپرم آغاز شده و بر اساس نوع کروموزوم اسپرم – یعنی اینکه حامل کروموزوم جنسی X باشد یا Y – جنسیت جنین، مذکر یا مؤنث شکل می‌گیرد.

با این حال، سایر ابعاد جنسی همچون «هویت»، «گرایش»، «نقش» و «رفتار» جنسی، وابسته به عوامل بیرونی و محیطی نیز هستند و تحت تأثیر ساختارهای روانی، فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی قرار می‌گیرند.

نکته‌ی دیگری که باید به آن توجه داشت، پدیده‌ای است که از آن با عنوان «انقلاب جنسی» یاد می‌شود.

این تحول فرهنگی عمدتاً در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی در جوامع غربی، به‌ویژه ایالات متحده آمریکا، رخ داد و موجب دگرگونی‌هایی جدی در گفتمان جنسی شد.

انقلاب جنسی، چارچوب‌های سنتی اخلاق جنسی را به چالش کشید و با محور قرار دادن لذت، به‌عنوان معیار اصلی روابط جنسی، تغییراتی اساسی در نگرش‌ها نسبت به جنسیت و روابط انسانی پدید آورد.

در این رویکرد جدید، برای دستیابی به لذت بیشتر، بسیاری از قیود و محدودیت‌های پیشین کنار گذاشته شد.

هرچند از منظر مدافعان آن، این فرایند نوعی رهایی محسوب می‌شد، اما شواهد موجود نشان می‌دهد که پیامدهای مورد انتظار – به معنای لذت بیشتر و پایدار – تحقق نیافت.

برعکس، در بسیاری از جوامعی که این جریان در آن‌ها گسترش یافت، افزایش چشمگیر اختلالات جنسی، فروپاشی روابط زناشویی، خیانت، و رواج بی‌تعهدی‌های عاطفی و جنسی مشاهده شد.

از دیگر پیامدهای این تحول می‌توان به گسترش روابط جنسی خارج از چهارچوب خانواده، استفاده گسترده از ابزارهای پیشگیری از بارداری، کاهش حریم‌های بدنی، به‌ویژه برای زنان، و تضعیف جایگاه ازدواج اشاره کرد.

در این میان، تغییرات صرفاً محدود به رفتارهای جنسی نماند، بلکه به ساحت‌های عمیق‌تری نظیر «نقش‌های جنسیتی»، «نگرش‌های جنسیتی» و نهایتاً «هویت جنسیتی» نیز تسری یافت.

در ادامه‌ی این روند، نگرش‌های نوینی در مورد جهت‌گیری‌های جنسی شکل گرفت؛ نگرش‌هایی که صرفاً محدود به تمایل به جنس مخالف نبود، بلکه شامل تمایلات همجنس‌گرایانه، دوجنس‌گرایانه و سایر گونه‌های غیراستاندارد نیز شد.

به‌تدریج، این گونه‌گرایی‌های جنسی نه‌تنها مشروعیت اجتماعی یافتند، بلکه در برخی جوامع به عنوان اشکالی «مطلوب» از هویت یا گرایش جنسی پذیرفته شدند.

در سطحی بالاتر، حتی مفهوم «هویت جنسی» نیز دستخوش تغییر شد، تا آنجا که می‌توان گفت در برخی موارد، تعریفی از «هویت جنسی سالم» دیگر وجود ندارد.

اصطلاحاتی چون «بی‌جنسیتی»، «دوجنسیتی» و دیگر مفاهیم مشابه، نمایانگر این تحولات جدید هستند.

در این‌جا می‌توان به موضوع اصلی بحث بازگشت و قدری دقیق‌تر به مفهوم «هویت جنسی» پرداخت. اصطلاح انگلیسی آن «Gender Identity» است و به‌طور خلاصه به معنای «احساس درونی فرد نسبت به جنسیت خود» تعریف می‌شود.

این احساس، ممکن است با ساختار زیستی فرد – یعنی مرد یا زن بودن – همسو باشد یا نباشد. در حالت سلامت هویت جنسی، فرد از این‌که بدن مردانه یا زنانه دارد، احساس رضایت و تطابق می‌کند؛ به‌عنوان نمونه، پسری که از مرد بودن خود احساس خوبی دارد، یا دختری که از زن بودن خود خرسند است.

 

راز پدر مقتدر/ چطور اقتدار یک مرد، خانواده را آرام می‌کند نه مضطرب؟

 

* هویت جنسیتی؛ جایی که بدن، جامعه و ذهن به هم گره می‌خورند

 

هرچند این تعریف در جوامع غربی مورد نقد قرار گرفته و دیدگاه‌های فلسفی متفاوتی در مخالفت یا بازنگری آن ارائه شده، اما می‌توان گفت که برخی از این دیدگاه‌ها دارای پیامدهایی نگران‌کننده برای سلامت روانی و اجتماعی انسان‌ها هستند.

مفهوم دیگری که ارتباط تنگاتنگی با هویت جنسی دارد، «نقش جنسیتی» یا «Gender Role» است.

نقش جنسیتی به مجموعه‌ای از هنجارهای اجتماعی اشاره دارد که انتظارات و رفتارهایی متناسب با جنسیت افراد را تعریف می‌کنند. به بیان دیگر، هر فرهنگ برای زنان و مردان نقش‌ها، رفتارها و نگرش‌هایی را تعیین کرده است که متناسب با جنسیت آن‌ها تلقی می‌شود.

اگرچه ممکن است تفاوت‌هایی جزئی میان فرهنگ‌ها وجود داشته باشد، اما در اکثر جوامع، اشتراکات گسترده‌ای در مورد این نقش‌ها قابل شناسایی است.

پیش از آن‌که جریان‌هایی چون برابری جنسیتی مطرح شوند، در سراسر جهان نگاه نسبتاً یکسانی نسبت به نقش‌های جنسیتی وجود داشت و هنوز هم این نگاه در بسیاری از فرهنگ‌ها پابرجاست.

بنابراین، اگر بخواهیم این دو مفهوم را به‌طور خلاصه جمع‌بندی کنیم: «هویت جنسی» به احساس فرد نسبت به جنسیت خود اشاره دارد، در حالی‌که «نقش جنسیتی» به آن دسته از وظایف، رفتارها و نگرش‌هایی گفته می‌شود که جامعه برای هر جنس تعریف و تأیید کرده است.

حال که به موضوع اصلی خود، یعنی «هویت جنسیتی»، بازگشتیم، لازم است اشاره کنیم که پژوهش‌های مختلف عوامل گوناگونی را در شکل‌گیری هویت جنسیتی مؤثر دانسته‌اند. این عوامل را می‌توان در سه دسته‌ی کلی طبقه‌بندی کرد:

عوامل فیزیولوژیکی

عوامل خانوادگی

و عوامل اجتماعی.

هر یک از این دسته‌ها می‌توانند به نحوی در شکل‌دهی به هویت جنسیتی افراد نقش ایفا کنند.

در بخش فیزیولوژیکی، می‌توان به ساختار ژنتیکی، ساختار مغزی و سیستم هورمونی افراد اشاره کرد.

به‌طور طبیعی، وقتی فردی به‌عنوان مرد یا زن شناخته می‌شود، این ویژگی‌های زیستی نیز با آن جنسیت هم‌راستا هستند.

یعنی ساختار ژنتیکی، مغزی و هورمونی وی متناسب با آن جنسیت تنظیم شده است. در اینجا، نکته‌ای که لازم به ذکر است آن است که در سال‌های اخیر، بحث‌های فراوانی پیرامون تفاوت‌های فیزیولوژیکی افرادی که دچار اختلال در هویت جنسیتی هستند مطرح شده است.

پرسش این است که آیا این افراد از نظر ساختار مغزی و هورمونی با جنسیتی که به‌صورت ظاهری دارند، تفاوت دارند یا خیر؟

شواهد ژنتیکی نشان می‌دهد که در اکثر موارد، از نظر ژنتیکی تفاوتی وجود ندارد. در مورد ساختار مغزی و هورمونی، اگرچه برخی نظریه‌ها به تفاوت‌هایی اشاره دارند و برخی پزشکان نیز آن‌ها را می‌پذیرند، اما تحقیقات علمی هنوز به‌طور قطعی و صد درصدی این تفاوت‌ها را تأیید نکرده‌اند.

حتی در برخی موارد، شائبه‌هایی از سوگیری در این مطالعات به چشم می‌خورد.

گذشته از عوامل فیزیولوژیکی، عوامل اجتماعی نیز نقش مهمی در شکل‌دهی به هویت جنسیتی دارند.

هنجارهای اجتماعی در برخی جوامع به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که به شکل‌گیری یا حتی تقویت هویت‌های جنسیتی غیرسنتی دامن می‌زنند.

به‌عبارت دیگر، برخی ارزش‌ها و الگوهای فرهنگی در این جوامع به گونه‌ای تنظیم شده‌اند که پذیرش عمومی نسبت به هویت‌های جنسیتی مختلف افزایش یافته است.

 

راز پدر مقتدر/ چطور اقتدار یک مرد، خانواده را آرام می‌کند نه مضطرب؟

 

* عوامل خانوادگی در شکل‌گیری هویت جنسیتی

 

با این حال، تمرکز اصلی بحث حاضر بر دسته‌ی سوم، یعنی «عوامل خانوادگی» در شکل‌گیری هویت جنسیتی است.

این عوامل به سه محور اصلی تقسیم می‌شوند که اگرچه به‌صورت تحلیلی قابل تفکیک هستند، اما در واقعیت، هم‌پوشانی زیادی با یکدیگر دارند.

 

این سه محور عبارت‌اند از:

۱. الگوهای دلبستگی فرزند به والدین

۲. الگوهای تربیتی والدین

۳. نقش‌های جنسیتی والدینی

در خصوص الگوهای دلبستگی، پرسش این است که آیا کودک در تعامل با والدین خود، به‌ویژه مادر، دلبستگی ایمن را تجربه کرده یا خیر؟

پژوهش‌ها نشان می‌دهد که بسیاری از افرادی که در بزرگسالی با اختلالات هویت جنسیتی مواجه‌اند، در کودکی دلبستگی ناایمن را تجربه کرده‌اند.

این بدان معناست که در سال‌های نخست زندگی، زمانی که رابطه‌ی عاطفی عمیق میان والد و کودک در حال شکل‌گیری است، احساس امنیت، اعتماد و آرامش در کودک ایجاد نشده است؛ امری که اغلب ناشی از نقص در کیفیت رابطه با والدین، به‌ویژه مادر، است.

 

محور دوم، به «الگوهای تربیتی» والدین بازمی‌گردد.

به‌طور کلی، سه الگوی تربیتی عمده در ادبیات روان‌شناسی مطرح شده است:

الگوی مستبدانه

الگوی سخت‌گیرانه

و الگوی مقتدرانه.

بررسی‌های انجام‌شده نشان می‌دهد که الگوهای مستبدانه و سخت‌گیرانه، به‌ویژه زمانی که فاقد انعطاف‌پذیری و همدلی هستند، می‌توانند زمینه‌ساز بروز مشکلات در هویت جنسیتی شوند.

در مقابل، الگوی مقتدرانه که همراه با اقتدار، محبت، حمایت و منطق است، می‌تواند نقش محافظتی در برابر بروز اختلالات هویتی ایفا کند.

 

* نقش جنسیتی والدین، پایه‌گذار هویت جنسیتی و رفتارهای کودک در خانواده

 

سومین و شاید مهم‌ترین محور در این بحث، «نقش‌های جنسیتی والدین» است.

به بیان دیگر، چگونگی ایفای نقش پدر و مادر در خانواده، از نظر جنسیتی، تأثیر قابل‌توجهی بر شکل‌گیری هویت جنسیتی کودک دارد.

نقش‌هایی که یک مرد به‌عنوان پدر و همسر و یک زن به‌عنوان مادر و همسر در خانواده برعهده دارند، از لحاظ روانی و اجتماعی، الگویی بنیادین برای فرزند محسوب می‌شود.

برای فهم بهتر این موضوع، لازم است بار دیگر به تعریف نقش جنسیتی بازگردیم.

نقش جنسیتی به مجموعه‌ای از هنجارهای اجتماعی اطلاق می‌شود که شامل رفتارها، نگرش‌ها و وظایفی است که بر اساس جنسیت فرد، قابل قبول و مطلوب تلقی می‌شوند.

به بیان ساده‌تر، جوامع مختلف، بر پایه‌ی فرهنگ خود، برای مردان و زنان نقش‌هایی را تعیین می‌کنند که اگرچه ممکن است در برخی جزئیات تفاوت‌هایی داشته باشند، اما در کلیت خود، دارای اشتراکات فراوانی هستند.

در اغلب جوامع، نقش‌های جنسیتی مردانه حول محورهای «اقتدارطلبی»، «مهیّاکنندگی» و «حمایت‌گری» تعریف شده‌اند.

در توضیح جنبه‌ی اقتدارطلبی باید گفت که بر اساس یافته‌های پژوهشی، مردان در روابط خود تمایل بیشتری به ایجاد ساختارهای عمودی دارند؛ به این معنا که دوست دارند در جایگاه مدیریتی و هدایت‌گر قرار گیرند و در برابر دیگران مقبولیت و پذیرش کسب کنند.

البته این نگرش به‌هیچ‌وجه به معنای استبداد یا تکبّر نیست، بلکه بیانگر تمایل مردان به ایفای نقش هدایت‌گر است.

در کنار این ویژگی، مردان عموماً تمایل دارند شرایط لازم را برای آرامش و رفاه خانواده فراهم کنند و از اعضای خانواده حمایت کنند.

حال اگر این دو جنبه‌ی «مهیاکنندگی» و «حمایت‌گری» در کنار اقتدارطلبی قرار گیرد، نتیجه، شکل‌گیری نقشی مثبت و سازنده خواهد بود؛ در غیر این صورت، ممکن است به دیکتاتوری یا سوءاستفاده از قدرت بینجامد.

در مقابل، نقش‌های جنسیتی زنان در اغلب جوامع، در سه محور «مراقبت‌کنندگی»، «عشق‌ورزی» و «پرورش‌دهندگی» تعریف می‌شود.

حس مراقبت، گرایش عاطفی و پرورش عمیق دیگران، به‌ویژه کودکان، در زنان به‌طور طبیعی برجسته‌تر است. این امر، ریشه در ویژگی‌های روان‌شناختی، زیستی و هورمونی زنان دارد.

برای مثال، در دوران بارداری و شیردهی، تغییرات هورمونی به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که توان مراقبت و توجه مادر به فرزند را تقویت می‌کنند.

حتی در مثال ساده‌ای مانند واکنش به گریه کودک در شب، تفاوت واکنشی میان مادر و پدر دیده می‌شود. مرد ممکن است پس از چند شب به صدای گریه کودک عادت کند و دیگر بیدار نشود، اما مادر، به دلیل تنظیمات زیستی خاص، همچنان حساس باقی می‌ماند.

این ویژگی‌ها نشان‌دهنده‌ی آن است که طبیعت، برای ایفای نقش مراقبتی در مادر، سازوکارهای ویژه‌ای فراهم کرده است.

در مجموع، می‌توان گفت که نظام زیستی و اجتماعی انسان، به‌گونه‌ای طراحی شده است که نقش‌هایی متناسب با جنسیت افراد برای آن‌ها تعریف شده است؛ نقش‌هایی که در تمام فرهنگ‌ها، با درجاتی از تفاوت، اما در کلیت، مورد پذیرش قرار گرفته‌اند.

شناخت و پذیرش این نقش‌ها از سوی والدین، و ایفای درست آن‌ها در محیط خانواده، تأثیر بسزایی در شکل‌گیری سالم و طبیعی هویت جنسیتی فرزندان دارد.

 

راز پدر مقتدر/ چطور اقتدار یک مرد، خانواده را آرام می‌کند نه مضطرب؟

 

* نظریه مهر و اقتدار؛ کلید تعادل نقش‌های جنسیتی و اقتدار سالم پدر در خانواده

 

موضوع مهم دیگری که در منابع اسلامی نیز به‌صورت گسترده مورد تأکید قرار گرفته است؛ موضوعی با عنوان «نظریهٔ مهر و اقتدار» است. این نظریه بیان می‌دارد که مرد و زن هر یک دارای یک هسته‌ی مرکزی و اساسی در نظام روانی و رفتاری خود هستند که نیاز بنیادین آن‌ها را شکل می‌دهد.

بر اساس این نظریه، هسته‌ی مرکزی در زن، «نیاز به مهر و محبت» است. هنگامی‌که این نیاز در زن به‌درستی ارضا شود، او می‌تواند نقش‌های خود—خواه در مقام مادر، خواه در نقش همسر یا سایر جایگاه‌ها—را به شکلی سالم و متعادل ایفا کند.

در مقابل، برای مرد، آن هسته‌ی مرکزی «اقتدار» است؛ یعنی زمانی‌که مرد در جایگاه اقتدار قرار گیرد و احساس کند که این اقتدار به رسمیت شناخته و تأیید شده است، می‌تواند سایر نقش‌های خود را نیز به‌درستی و مطلوب انجام دهد.

پس می‌توان چنین نتیجه گرفت که زن، زمانی که از لحاظ مهر و محبت اشباع می‌شود، و مرد، زمانی که از لحاظ اقتدار احساس رضایت و مقبولیت دارد، هر دو می‌توانند در نقش‌های جنسیتی خود، عملکردی سالم و متعادل داشته باشند.

در بخش‌های قبلی، موضوع هویت جنسیتی، نقش جنسیتی و عوامل مؤثر بر آن‌ها را به‌تفصیل بررسی کردیم.

این عوامل در سه دسته‌ی کلی فیزیولوژیکی، اجتماعی و خانوادگی دسته‌بندی شدند. در میان عوامل خانوادگی، یکی از مهم‌ترین آن‌ها «نقش‌های جنسیتی والدین» است. در همین زمینه، نظریه مهر و اقتدار را به‌اختصار مرور کردیم. اکنون نوبت آن است که به شکل دقیق‌تری به تعریف «پدر مقتدر» بپردازیم.

پدر مقتدر کیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟ پدر مقتدر، فردی است که جایگاه او در خانواده به‌گونه‌ای تثبیت شده که قادر است وظایف و حقوق سایر اعضای خانواده را به‌درستی تعریف و تعیین کند.

به‌عبارت دیگر، او کسی است که می‌تواند ساختار خانواده را هدایت کرده و مرزهای روشن و مؤثری را در روابط بین اعضا برقرار سازد.

برای حفظ این اقتدار، عوامل مهمی موثر هستند:

عواملی که به شخصیت و رفتار خود پدر بازمی‌گردد و عواملی که به محیط پیرامون، به‌ویژه همسر او، مربوط است.

در بُعد فردی، دو ویژگی کلیدی برای پدر مقتدر مطرح است:

نخست، «دوراندیشی» در تصمیم‌گیری‌ها، به این معنا که تصمیمات او با در نظر گرفتن شرایط، اقتضائات و آینده‌نگری اتخاذ شود

دوم، «پرهیز از خودمحوری» که به معنای مشارکت‌پذیری و عدم استبداد در رفتار با سایر اعضای خانواده است.

پدری که در تصمیم‌گیری‌های خانوادگی خودمحور نیست و در عین حال با دقت و آینده‌نگری عمل می‌کند، از اقتداری سالم برخوردار است.

اما برای آن‌که این اقتدار تثبیت و عملیاتی شود، به حمایت محیطی نیز نیاز است؛ به‌ویژه حمایت همسر.

حتی اگر پدر از لحاظ فردی دارای دوراندیشی و پرهیز از خودمحوری باشد، در صورتی که از سوی همسر خود مورد حمایت قرار نگیرد، اقتدار او در فضای خانواده تحقق نخواهد یافت.

بنابراین، همراهی و پشتیبانی همسر، نقش اساسی در تثبیت نقش پدر به‌عنوان یک پدر مقتدر دارد. البته روشن است که این تعریف از پدر مقتدر، شامل کسانی نمی‌شود که دیکتاتورمآبانه رفتار می‌کنند یا از نظر شخصیتی ضعیف هستند.

پدری که اقتدار سالم دارد، نه مستبد است و نه منفعل، بلکه مسئولیت‌پذیر، سنجیده و مشارکت‌جوست.

 

* تعادل مهر مادری و اقتدار پدری، پایه سلامت هویت جنسیتی فرزندان است

 

حال نوبت آن است که به جایگاه مادر بپردازیم. همان‌گونه که پیش‌تر مطرح شد، هسته‌ی مرکزی نیاز مادر، «مهر و محبت» است.

مادری که از نظر عاطفی اشباع شده باشد، یعنی به نیازهای مهرطلبانه‌اش پاسخ مناسبی داده شده باشد، مادری که احساس کند جنسیت و نقش‌های او در خانواده مورد احترام واقع شده است، می‌تواند عملکردی مثبت، سازنده و متعادل در نقش‌های خود ایفا کند.

به‌بیان دیگر، زمانی‌که مادر از نظر عاطفی مورد پذیرش و تکریم قرار گیرد، هم از زن بودن خود رضایت خواهد داشت و هم از ایفای نقش مادری لذت خواهد برد.

حال اگر در خانواده، این دو اصل اساسی، یعنی اقتدار پدر و محبت نسبت به مادر، به‌درستی محقق نشوند، چه تأثیری بر هویت جنسیتی فرزندان خواهند گذاشت؟

پاسخ این است: فقدان این دو عنصر، مستقیماً بر شکل‌گیری احساس فرد نسبت به جنسیت خود تأثیر می‌گذارد.

به‌ویژه در مواردی که هویت جنسیتی دچار اختلال می‌شود، پژوهش‌ها نشان داده‌اند که یکی از دلایل اصلی، تعریف‌نشدن صحیح نقش‌های جنسیتی در خانواده و تضعیف جایگاه پدر بوده است.

به‌عبارت دیگر، در خانواده‌هایی که پدر جایگاه مقتدر ندارد، یا نقش او به‌صورت دیکتاتورمآبانه تعریف شده است، احتمال بروز اختلالات در هویت جنسیتی فرزندان بیشتر می‌شود.

در این زمینه، باید توجه داشت که ضعف نقش پدر می‌تواند هم در قالب «استبداد» و هم در قالب «انفعال» بروز یابد. از منظر عملکردی، هر دو این حالت‌ها نوعی ضعف محسوب می‌شوند، چراکه در هیچ‌یک از آن‌ها، پدر به‌عنوان منبع تعادل‌بخش، حمایت‌گر و مرجع خانواده ظاهر نمی‌شود.

در گذشته، میزان تغییر جنسیت از زن به مرد و بالعکس تقریباً به‌صورت متوازن گزارش می‌شد. اما در سال‌های اخیر، روندی رو به رشد در تغییر جنسیت از زن به مرد مشاهده می‌شود.

این مسئله، می‌تواند با تضعیف جایگاه پدر در خانواده مرتبط باشد. به‌عبارتی، هرچه نقش پدر ضعیف‌تر شود، احتمال شکل‌گیری احساس منفی نسبت به جنسیت در دختران افزایش می‌یابد.

چرا که پدر، به‌عنوان منبع امنیت، زمانی‌که نتواند نقش خود را به‌درستی ایفا کند—خواه به‌دلیل رفتار دیکتاتورمآبانه، خواه به‌دلیل بی‌ثباتی و انفعال—زمینه‌ی شکل‌گیری احساس منفی در همسر و دختر خانواده نسبت به جنسیت زنانه را فراهم می‌سازد.

 

راز پدر مقتدر/ چطور اقتدار یک مرد، خانواده را آرام می‌کند نه مضطرب؟

* پدر استبدادی یا ضعیف، هویت جنسیتی فرزندان را مخدوش می‌کند

 

در شرایطی که پدر با استبداد و سخت‌گیری رفتار می‌کند، زنان خانواده، به‌ویژه مادر و دختر، ممکن است احساس کنند که زن بودن، با محدودیت و بی‌ارزشی همراه است.

در این حالت، یک نوع احساس منفی نسبت به زن بودن شکل می‌گیرد که در سطوح بالاتر می‌تواند به احساس خشم نسبت به جنس مرد و تمایل به تغییر جنسیت منجر شود.

این الگوی ذهنی، مشابه حالتی است که فرد در موقعیتی احساس ناتوانی می‌کند و آرزو دارد که جایگاه فرد قدرتمند را داشته باشد.

در نتیجه، ناخودآگاه میل به همانند شدن با منبع قدرت شکل می‌گیرد، اما در مواردی که پدر رفتاری منفعلانه دارد، وضعیت چگونه است؟

در حالتی که پدر، فردی ضعیف باشد، فرآیند متفاوتی در خانواده شکل می‌گیرد. در چنین شرایطی، پدر توان ایفای نقش خود را ندارد و مادر تلاش می‌کند این خلأ را جبران کند.

مادری که می‌کوشد ضعف پدر را جبران نماید، به‌ویژه در رابطه با دختر خانواده، ممکن است به‌صورت ناخودآگاه نقش‌هایی را برعهده گیرد که متناسب با هویت زنانه او نباشد.

این جبران، گاهی به‌گونه‌ای پیش می‌رود که دختر خانواده برای پاسخ به کمبود نقش پدر، خود به‌دنبال بازتعریف جایگاهش در خانواده برمی‌آید؛ اما برخلاف مادر که صرفاً نقش‌هایی را از پدر به عاریت می‌گیرد، در دختران ممکن است این کمبودها در لایه‌های عمیق‌تری از وجود آن‌ها نفوذ کرده و منجر به تزلزل در هویت جنسیتی شود، تا جایی که دختر تمایل پیدا کند که تغییراتی اساسی در جنسیت خود ایجاد نماید.

چنان‌که پیش‌تر نیز بیان شد، در خانواده‌هایی که پدر فاقد اقتدار کافی است—چه به‌واسطه‌ی دیکتاتوری و چه به دلیل ضعف شخصیتی—بر اساس پژوهش‌ها، احتمال بروز مشکلات مربوط به هویت جنسیتی در فرزندان، چه در دختران و چه در پسران، بالاتر است.

به همین دلیل، ضروری است که بازنگری‌ای جدی در خصوص نقش پدر در خانواده صورت گیرد؛ نه پدری که مستبد باشد و نه پدری که فاقد قاطعیت و مدیریت لازم باشد.

اصلاح پدری که رفتار دیکتاتورمآبانه دارد، بیش از هر چیز بر عهده‌ی خود اوست. اما در مورد پدری که ضعیف است، بخشی از این ضعف ممکن است ریشه در ساختار خانواده داشته باشد؛ به‌ویژه اگر مادر، حمایت لازم را از همسر خود به عمل نیاورد و جایگاه پدر در خانواده تضعیف گردد. در چنین حالتی، اولین آسیب‌ها متوجه فرزندان می‌شود.

اگر بخواهیم به‌طور مشخص به تأثیرات ضعف یا استبداد پدر بر پسر خانواده بپردازیم، باید گفت که پسری که پدری ضعیف دارد، به‌دلیل ناتوانی پدر در ایفای نقش خود، احساس مثبتی نسبت به جنس مرد ندارد.

به‌همین ترتیب، پسری که پدرش رفتاری دیکتاتورمآبانه دارد، خاطراتش از پدر آمیخته با بی‌عدالتی، خشونت و سلطه‌جویی است و بنابراین نیز نگاه مثبتی نسبت به این جنس در او شکل نمی‌گیرد.

 

* کمبود مهر و احترام زن، زمینه‌ساز نارضایتی هویت جنسیتی دختران است

 

نیاز مرکزی در وجود زن، تجربه‌ی مهر و محبت است. این مهر نه‌تنها از سوی همسر، بلکه در سطح اجتماعی نیز باید در قالب احترام به نقش‌ها و جنسیت زنانه بازتاب یابد.

اگر در جامعه‌ای نقش‌های جنسیتی مورد نقد مداوم و منفی قرار گیرند، طبیعی است که افراد احساس کنند کلیت وجود آن‌ها زیر سؤال رفته است.

چراکه بخش‌هایی از این نقش‌ها، به‌ویژه در زنان، ریشه در ویژگی‌های ذاتی و حتی فیزیولوژیک دارد. وقتی چنین نقش‌هایی به‌شکل منفی دیده می‌شوند، این نگرش می‌تواند به لایه‌های عمیق‌تری همچون هویت جنسیتی نفوذ کند و فرد را به این سو سوق دهد که کل جنسیت خود را زیر سؤال ببرد؛ تا آن‌جا که ممکن است چنین سؤالی در ذهنش شکل بگیرد که «اصلاً چرا من زن باشم؟».

این نوع نگرش، به‌ویژه در دخترانی دیده می‌شود که مادرشان از مهر کافی برخوردار نبوده‌اند. مادرانی که یا توسط همسر تحقیر و سرزنش شده‌اند یا خود به هر دلیل، نارضایتی عمیقی از جنسیت زنانه‌شان دارند.

این تجربه‌های عاطفی، تأثیر بسزایی در شکل‌گیری احساسات دختران نسبت به هویت جنسی‌شان دارد. در برخی خانواده‌ها، این احساس نارضایتی در لایه‌های پنهان تعاملات خانوادگی پنهان است، اما در ناخودآگاه فرد تأثیرات خود را بر جای می‌گذارد.

در بسیاری موارد، اگر به خانواده‌هایی که فرزندان‌شان با مشکلات هویت جنسیتی مواجه‌اند نگاهی دقیق شود، مشخص می‌گردد که مادران‌شان نسبت به جنسیت خود احساس رضایت نداشته‌اند.

این نارضایتی ممکن است به‌صورت غیرمستقیم، از طریق گفتمان‌های رایج در خانه منتقل شده باشد؛ برای مثال، وقتی مادری در بیان خاطرات زندگی‌اش، زنانگی خود را با واژگانی تحقیرآمیز توصیف می‌کند یا مدام از جنسیت زنانه به‌عنوان محدودیت یا ناتوانی یاد می‌نماید، این نگرش در ذهن فرزند نهادینه می‌شود. حتی اگر در ظاهر، مادر مخالفتی با تغییر جنسیت دخترش نشان دهد، ولی در باطن از جنسیت خود ناراضی باشد، این احساس به دختر نیز منتقل می‌شود.

البته باید به این نکته نیز توجه داشت که بخشی از این مسئله به نقش پدر بازمی‌گردد. پدری که نتوانسته به نیازهای عاطفی همسر خود پاسخ دهد، پدری که نقش حمایت‌گرایانه‌ی خود را به‌درستی ایفا نکرده، در ایجاد نارضایتی زن خود سهیم است.

زنی که از نظر عاطفی تأمین نشده باشد، ممکن است به مرور، نگاهی منفی به جنسیت خود پیدا کند. بنابراین، پدر باید نسبت به نیازهای عاطفی همسرش توجه کافی داشته باشد. در صورتی‌که این نیازها به‌درستی پاسخ داده شود، مادر می‌تواند در کنار حفظ احساس خوب نسبت به خود، فرزندان را نیز با تصویری مثبت از هویت جنسیتی تربیت نماید.

در نتیجه، چیزی که به فرزندان منتقل می‌شود، نه‌تنها الگوی رفتار، بلکه احساسی است که والدین نسبت به جنسیت خود دارند. بنابراین، بسیار مهم است که هم پدران و هم مادران در آموزش‌ها، تعاملات روزمره و تربیت فرزندان، فضای مثبتی نسبت به جنسیت خود ارائه دهند.

مادران به‌ویژه باید به این احساس مثبت مجهز باشند و حس کنند که زن بودن، یک شأن محترم است، نه جنس دوم، نه موجودی بی‌ارزش. کسی که چنین احساسی داشته باشد، نه‌تنها نیازی به تغییر جنسیت در خود نمی‌بیند، بلکه این احساس مثبت را نیز به فرزندان منتقل می‌کند.

در غیر این صورت، فرزند، خصوصاً دختران، با احساس تحقیر و نارضایتی از جنسیت خود رشد می‌کنند. چنین احساسی آن‌ها را به این فکر سوق می‌دهد که برای فرار از جایگاه فرودست، باید به جنسیت غالب یا به‌ظاهر قدرتمندتر تغییر یابند.

همین امر سبب افزایش شیوع اختلالات هویت جنسیتی در جامعه می‌شود. بررسی‌های اخیر نیز نشان می‌دهد که در سال‌های اخیر، این اختلالات در میان دختران نسبت به پسران رشد بیشتری داشته است. این موضوع، واقعیتی اجتماعی است که باید به‌طور جدی مورد توجه قرار گیرد.

راز پدر مقتدر/ چطور اقتدار یک مرد، خانواده را آرام می‌کند نه مضطرب؟

 

* جمع‌بندی و نتیجه گیری

 

پس در جمع‌بندی مطالب، ما از بحث مربوط به ابعاد و لایه‌های جنسی انسان آغاز کردم. لایه‌هایی که شامل «رفتارهای جنسی»، «نگرش‌های جنسی»، «نقش‌های جنسی»، «هویت جنسی» و در نهایت «جنسیت» هستند.

از میان این لایه‌ها، آن بخشی که در این گفت‌وگو تمرکز اصلی ما بر آن بود، موضوع «هویت جنسی» بود.

تأکید شد که هویت جنسی، تحت‌تأثیر نقش‌های جنسی تعریف‌شده در خانواده شکل می‌گیرد.

یعنی زمانی یک فرد می‌تواند هویت جنسی خود را بپذیرد و از آن احساس رضایت داشته باشد—به این معنا که از زن یا مرد بودن خود احساس خوبی داشته باشد—که نقش‌های جنسیتی او در جامعه به‌خوبی تعریف و تبیین شده باشند.

برای روشن شدن موضوع، می‌توان مثالی ساده ارائه کرد. فرض کنید من، به‌عنوان یک روحانی، زمانی از این نقش خود احساس مثبتی دارم که این نقش در جامعه شناخته‌شده، مورد پذیرش، محترم و باارزش باشد.

در مورد هر شغل دیگری نیز همین قاعده صدق می‌کند؛ چه یک پزشک، چه یک مهندس، چه یک روان‌شناس یا جامعه‌شناس. زمانی که نقش اجتماعی فرد با احترام و تأیید همراه باشد، فرد می‌تواند از بودن در آن نقش، احساس مثبت و مفید بودن داشته باشد.

در فضای جنسیتی نیز دقیقاً چنین سازوکاری برقرار است. زمانی یک فرد از جنسیت خود—چه زن باشد و چه مرد—احساس رضایت دارد، که نقش‌های جنسیتی تعریف‌شده برای او در جامعه و خانواده، مورد احترام و توجه قرار گرفته باشند.

به عبارتی، فرد زمانی از زن یا مرد بودن خود احساس خوبی دارد که نقش‌های جنسیتی مرتبط با او، نه‌تنها در خانواده بلکه در ساختار کلی جامعه، با عزت و احترام تعریف و معرفی شده باشند.

نقش‌های جنسیتی مردانه و زنانه، به‌ویژه در درون نهاد خانواده، از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند. زیرا نخستین جایی که کودک با این نقش‌ها مواجه می‌شود و آن‌ها را درونی می‌سازد، محیط خانواده است. کودک، ابتدا در خانواده یاد می‌گیرد که نقش جنسیتی چیست، چگونه باید ایفا شود، و آیا ارزشمند هست یا نه.

بنابراین، اگر نقش‌های جنسیتی به‌درستی در خانواده تعریف شده باشند و در فضای عاطفی سالم و محترمانه‌ای میان والدین قرار بگیرند، کودک نیز از جنسیت خود احساس رضایت خواهد داشت. مثلاً دختر بودن یا پسر بودن را نعمت و فرصت می‌بیند، نه محدودیت یا تحقیر.

همین امر است که وظایف پدر و مادر را در این زمینه بسیار مهم، حساس و پررنگ می‌سازد. والدین باید اولاً خودشان بتوانند نقش‌های جنسیتی خود را با رضایت، پذیرش و عزت نفس بپذیرند، و ثانیاً در تعامل با یکدیگر، به جنسیت طرف مقابل نیز با احترام نگاه کنند؛ چه مرد نسبت به زن و چه زن نسبت به مرد.

 

بخش دوم نشست - پاسخگویی به سؤالات

 

* با توجه به این نکته‌ای که بیان کردید—این‌که نقش مرد این است که همسر خود را، یعنی مادرِ فرزند دختر، از محبت سیراب کند—این پرسش به‌وجود می‌آید که: آیا همین محبت کردن، ممکن است به‌صورت ناخواسته باعث افزایش توقعات عاطفی در دختر نشود؟ یعنی آیا باعث نمی‌شود که او در روابط آینده‌اش، مثلاً با همسرش، دختری پرتوقع یا وابسته باشد؟ یا حتی نسبت به خانواده پدری‌اش دچار وابستگی یا دلبستگی افراطی شود؟ این مسئله چطور تحلیل می‌شود؟

 

بدون تردید، هنگامی که ما از تأمین نیازهای عاطفی صحبت می‌کنیم—مثلاً نیاز عاطفی مادر توسط پدر، یا تأمین اقتدار پدر توسط مادر—این پاسخ‌دهی در یک «دامنه‌ی مطلوب» و «تعادل معقول» تعریف می‌شود. به‌عبارت دیگر، این تأمین نیازها به‌معنای افراط یا بی‌مرز بودن در ارضای آن‌ها نیست.

برای توضیح بیشتر، اجازه بدهید مثالی را در پرانتز مطرح کنم. ما در روان‌شناسی مفهومی داریم تحت عنوان «پاداش بهینه» یا «پاداش متعادل».

این مفهوم معمولاً در تربیت کودکان کاربرد دارد، اما در سایر روابط انسانی نیز قابل استفاده است. حتی می‌توان گفت که خدای متعال نیز در ارتباط با بندگانش از همین الگوی پاداش‌دهی بهره می‌برد.

معنای پاداش بهینه چیست؟ مثلاً در رابطه با کودک، گفته می‌شود که برخی از نیازهای ضروری او باید «فوراً»، «به‌موقع» و بدون تأخیر تأمین شوند.

برخی نیازها را می‌توان «با تأخیر» پاسخ داد تا کودک تحمل، صبر و زمان‌بندی را بیاموزد. و برخی نیازها را نیز «اصلاً نباید» برآورده کرد تا کودک بداند که همیشه قرار نیست هر آنچه می‌خواهد، لزوماً اتفاق بیفتد.

این رویکرد، اتفاقاً در نظام تربیتی الهی هم دیده می‌شود. برخی نیازهای ما بلافاصله اجابت می‌شوند، برخی با تأخیر، و برخی هرگز. هدف این است که ما به‌عنوان انسان، ظرفیت درک، پذیرش، و مدیریت خواسته‌ها را پیدا کنیم.

حال اگر برگردیم به فضای عاطفی در خانواده، یک فضای عاطفی سالم دقیقاً همین معنا را دارد: نه افراط، نه تفریط. به این معنا که اگر پدر نیازهای عاطفی مادر را تأمین می‌کند، مادر نیز با «پختگی روانی» و «درک واقعیت‌های زندگی» رفتار می‌کند. یعنی می‌داند که همیشه قرار نیست هر خواسته‌ای در لحظه و به‌طور کامل برآورده شود.

گاهی شرایط کاری مرد، فشارهای اقتصادی، محدودیت‌های زمانی یا خستگی‌های روانی و جسمی باعث می‌شود که نتواند به‌طور کامل یا همیشگی به این نیازها پاسخ دهد.

در این مواقع، مادر با آگاهی از این محدودیت‌ها، آن‌ها را برای فرزند توضیح می‌دهد. مثلاً ممکن است به فرزند خود بگوید: «پدرت با وجود تمام سختی‌های کاری‌اش، اگر شرایطش اجازه بدهد، حتماً فلان کار را انجام می‌دهد.»

این نوع بیان، به کودک آموزش می‌دهد که:

ما انسان‌ها نیازهایی داریم؛

برخی از این نیازها به‌حق هستند؛

اما تأمین آن‌ها همیشه در اختیار و کنترل ما نیست؛

گاهی لازم است صبر کنیم؛

گاهی ممکن است اصلاً به آن نیاز پاسخی داده نشود، و این طبیعی است.

بنابراین، چنین تربیتی نه‌تنها موجب افزایش توقع یا وابستگی افراطی نمی‌شود، بلکه موجب رشد عاطفی، تقویت تاب‌آوری، و شکل‌گیری درکی واقع‌بینانه از روابط انسانی در کودک خواهد شد.

در این میان، هم پدر به‌خوبی نقش خود را ایفا کرده است، و هم مادر، نقش خود را در مقام یک «الگو» برای فرزندان، به‌درستی ایفا کرده است.

چنین الگویی باعث می‌شود که فرزند دچار این تصور غلط نشود که: «اگر از تأمین نیاز عاطفی صحبت می‌کنیم، یعنی هر وقت چیزی خواستم، باید همان موقع، دقیقاً همان‌طور که خواستم، برایم مهیا شود.»

برعکس، او یاد می‌گیرد که مفهوم «تأمین عاطفی»، مانند همان مفهوم «پاداش بهینه»، دارای حد و اندازه، ملاحظه و عقلانیت است.

 

راز پدر مقتدر/ چطور اقتدار یک مرد، خانواده را آرام می‌کند نه مضطرب؟

 

* حالا اگرچه در خلال فرمایشاتتان بین «اقتدار» و «دیکتاتوری» تفاوت قائل شدید، اما با این حال ممکن است در عمل، چالش‌هایی به‌وجود بیاید. به این معنا که یک مرد اقتدار خودش را چگونه باید اعمال کند تا تأثیر مطلوبی که مدنظر دارد—یعنی ایجاد احساس امنیت و آرامش در خانواده—تحقق پیدا کند؟ به‌عبارتی، این اقتدار چگونه باید اعمال شود که باعث نشود دختر خانواده از پدر فاصله بگیرد یا احساس ترس و گریز داشته باشد»؟ و در نهایت، این اقتدار چه تأثیری دارد بر این‌که دختر بتواند از هویت جنسی خود احساس رضایت داشته باشد؟

 

اقتدار پدر، در واقع شامل چند بُعد و لایه متفاوت است. یکی از مهم‌ترین این ابعاد، ایجاد «احساس امنیت» در فرزندان است. به‌بیان دیگر، وقتی ما از اقتدار یک مرد صحبت می‌کنیم، نخستین جلوه آن، ایجاد یک حس ایمنی و آرامش در فضای خانواده است.

این اقتدار به معنای وجود «یک پدرِ حامی»، «یک پدرِ محافظ»، «یک پدرِ تکیه‌گاه» و «یک پدرِ دور از آسیب‌رسانی» است. این همان بُعد ایمنی‌بخش و اطمینان‌آفرین شخصیت پدر است.

اما در کنار این بُعد، جنبه مهم دیگری نیز وجود دارد: احترام‌گذاری به نقش‌ها و جنسیتِ مقابل. یعنی پدر، در عین داشتن اقتدار، باید به جایگاه جنس مقابل نیز احترام بگذارد؛ این دو وجه باید «همزمان» و «هم‌راستا» در شخصیت پدر حضور داشته باشند.

زمانی که این دو بُعد—اقتدار ایمنی‌بخش و احترام‌گذاری به جنس مقابل—در کنار هم قرار می‌گیرند، در فرزند، به‌ویژه در دختر، یک احساس مثبت عمیق شکل می‌گیرد. چرا؟ چون از یک سو، دختر از حضور پدر احساس امنیت، آرامش و اطمینان می‌کند؛ چراکه می‌بیند پدر در نقش یک مراقب و تکیه‌گاه، به‌درستی ایفاگر مسئولیت‌های خود است.

و از سوی دیگر، دختر می‌بیند که پدر با وجود تفاوت‌های جنسیتی، یعنی این‌که خودش مرد است و دختر جنس مؤنث است، همچنان برای جنسیت او احترام قائل است. به‌عبارتی، این تفاوت جنسی نه تنها مانعی برای احترام و محبت نیست، بلکه پدر با «کلام مناسب»، «رفتار محترمانه» و «توجه واقعی»، شأن و جایگاه او را به‌عنوان یک دختر، و همچنین شأن مادرش را به‌عنوان یک زن، به رسمیت می‌شناسد.

در چنین فضایی، احساس مثبت و سالمی در دختر شکل می‌گیرد:

هم نسبت به جنس مقابل—یعنی مردان—که این احساس در آینده در ازدواج و روابط او بسیار مؤثر خواهد بود. او دچار گریز یا ترس از مردان نمی‌شود و به این باور نمی‌رسد که «همه مردها ظالم‌اند» یا «همه مردها خودخواه و دیکتاتورند».
و هم نسبت به جنسیت خودش—یعنی زن بودن—که این احساس باعث می‌شود هویت جنسی‌اش را با رضایت، آرامش و افتخار بپذیرد. او خود را به‌عنوان یک زن، «محترم»، «ارزشمند» و «قابل پذیرش» تجربه می‌کند.

بنابراین، مرد باید هر دو بُعد را به‌صورت هم‌زمان در شخصیت خود داشته باشد:

هم آن بُعد اقتدارآفرین و ایمنی‌بخش که باعث ایجاد نظم و آرامش می‌شود؛

و هم آن بُعد مهرورزانه و محترمانه نسبت به جنس مخالف، که منجر به بازخورد عاطفی مثبت و درک سالم از تفاوت‌های طبیعی جنسیتی می‌گردد.

 

راز پدر مقتدر/ چطور اقتدار یک مرد، خانواده را آرام می‌کند نه مضطرب؟

 

* پدر چگونه می‌تواند هم نسبت به فرزند خودش و هم در رابطه با محبتی که باید به همسرش ابراز کند، راهکارها و تکنیک‌هایی را در پیش بگیرد که بتواند همسرش را از محبت سیراب کند و در عین حال، اقتدار خود را نیز حفظ نماید؟

 

من فکر می‌کنم یکی از بخش‌های بسیار مهم در این زمینه—که متأسفانه تحت تأثیر شرایط اجتماعی و اقتصادی امروز آسیب‌هایی نیز دیده—این است که پدران باید مدیریت بالاتری را نسبت به «مرزهای زمانی و عاطفی» در روابط خانوادگی داشته باشند.

در واقع، وقتی افراد به‌شدت درگیر فضای کاری، دغدغه‌های مالی و مشغله‌های روزمره می‌شوند، به‌طور طبیعی زمان و کیفیت روابط خانوادگی تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد.

بنابراین، نخستین قدم این است که «زمان اختصاصی» برای همسر و فرزندان، به‌ویژه دختران در نظر گرفته شود. این زمان اختصاصی صرفاً به معنای حضور فیزیکی نیست، بلکه به معنای «توجه فعال» و «ارتباط معنادار» است.

به‌عنوان مثال، یکی از راهکارهای مهم، «مشورت کردن» با همسر و فرزندان است. این موضوع بسیار کلیدی است. وقتی پدر در فضای خانه نشان می‌دهد که با همسر و فرزندانش مشورت می‌کند و حتی در مواقعی که نظر آن‌ها منطقی و معقول است، آن نظر را اجرایی می‌کند، این خود نوعی «ابراز محبت» است.

چنین رفتاری هم به حفظ اقتدار پدر کمک می‌کند، چون نشان می‌دهد که پدر در موقعیت تصمیم‌گیری است، و هم به خانواده القا می‌کند که این اقتدار، از جنس «دیکتاتوری» نیست، بلکه همراه با احترام، محبت و مشارکت است.

از سوی دیگر، باید توجه داشت که نیازهای عاطفی صرفاً با گفتن جملاتی مثل «دوستت دارم» یا ابرازهای رمانتیک برآورده نمی‌شوند. گاهی توجهی ساده، مشارکت در تصمیم‌گیری، یا حتی شنیدن نظر طرف مقابل و احترام گذاشتن به آن، یک پیام عاطفی عمیق را منتقل می‌کند.

بنابراین، یکی از مصادیق روشن محبت این است که پدر زمانی را صرف کند برای گفت‌وگو با همسرش، شنیدن دغدغه‌ها، شنیدن ایده‌ها و همراهی در تصمیم‌گیری‌ها. همین روند را نسبت به فرزندان هم باید داشته باشد. ما گاهی تصور می‌کنیم که اگر به‌عنوان پدر، صرفاً نیازهای مالی فرزندان را تأمین کنیم، کافی است؛ در حالی‌که «حضور عاطفیِ فعال» بسیار مؤثرتر است.

پدر باید زمانی را اختصاص دهد برای همراهی با فرزندانش؛ مثلاً به نگرانی‌های آن‌ها گوش بدهد، درباره موضوعات روزمره صحبت کند، یا در فعالیت‌هایی مثل تفریح، بازی، یا حتی صرف یک وعده غذایی در فضای دوستانه مشارکت کند. این همراهی‌ها می‌تواند در داخل خانه یا بیرون از خانه باشد.

به‌عنوان مثال، اینکه یک پدر با دخترش به کافی‌شاپ برود و یک نوشیدنی ساده با او بنوشد، نه‌تنها ایرادی ندارد بلکه یک مصداق روشن از همراهی عاطفی و صمیمی است. چنین تجربه‌ای این پیام را به دختر منتقل می‌کند که «پدرم همراه من است»، و این یک پایه‌گذاری بسیار سالم برای رابطه عاطفی او در آینده خواهد بود.

همچنین، گاهی اوقات پدر فقط باید «گوش بدهد»—نه برای اینکه بلافاصله راه‌حل ارائه دهد، بلکه برای اینکه فرزند یا همسرش احساس کند که «دیده شده»، «شنیده شده» و مورد توجه واقعی قرار گرفته است. ایجاد چنین فضایی نیازمند این است که پدر خود را از فرزندان، به‌ویژه دختران، جدا احساس نکند. متأسفانه یکی از آسیب‌هایی که وجود دارد این است که پدران خود را به دلایل مختلف—چه فرهنگی، چه ذهنی—از دخترانشان جدا می‌بینند.

در حالی‌که اگر پدر برای دخترش زمان اختصاصی بگذارد، به او گوش دهد، همراهی کند، و فضای گفت‌وگو و راحتی را فراهم نماید، هم جایگاه اقتدار خود را حفظ کرده، و هم این احساس را در دختر ایجاد می‌کند که «من به‌عنوان یک زن آینده، دیده شده‌ام، ارزشمند هستم، و مورد احترام قرار گرفته‌ام».

در نهایت، چنین رویکردی باعث می‌شود که:

فرزندان، به‌ویژه دختران، نگاه مثبتی به پدر خود و به جنس مرد داشته باشند.

رابطه‌ی همسرانه نیز غنی‌تر شود، چون همسر احساس می‌کند که مورد محبت و احترام قرار گرفته است.

و مهم‌تر از همه، آن احساسی که باید نسبت به هویت جنسی در فرزند شکل بگیرد—یعنی احساس رضایت، امنیت، ارزشمندی و افتخار نسبت به زن بودن—به‌خوبی در او نهادینه می‌شود.

 

کاتولیک‌های جهان ضمن ابراز نگرانی نسبت به اوضاع نوار غزه، گفت: گرسنگی در غزه، غیرنظامیان را از پای در آورده است.

 «پاپ لئو چهاردهم»، رهبر کاتولیک‌های جهان روز یکشنبه نگرانی خود را نسبت به وضعیت وخیم انسانی در نوار غزه ابراز کرد.

وی در جریان سخنرانی درباره اوضاع در غزه، هشدار داد که گرسنگی، غیرنظامیان را از پا در می‌آورد.

پاپ لئو چهاردهم گفت: ساکنان غیرنظامی نوار غزه هنوز در معرض خشونت و مرگ قرار دارند.

رهبر کاتولیک‌های جهان مجدداً خواستار آتش بس و احترام کامل به قانون بشردوستانه شد.

براساس آخرین گزارش وزارت بهداشت فلسطین در نوار غزه، شمار شهدای جنگ رژیم صهیونیستی علیه این باریکه از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا کنون به ۵۹۸۲۱ نفر رسیده و شمار مجروحان نیز به ۱۴۴۸۵۱ نفر افزایش یافته است.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پیامی به اردوی مثل خمینی(ره) تصریح کردند: بیانات رهبر انقلاب به عنوان شاگرد نمونۀ امام راحل یکی از بهترین تبیین‌ها و تفسیرها از مکتب خمینی(رحمة الله علیه) می‌باشد.

 حضرت آیت‌الله‌ مکارم شیرازی در پیامی به اردوی مثل خمینی(ره) اصول تربیتی از نگاه قرآن کریم را یادآور شدند.

متن پیام بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم

در ابتدای سخن یاد شهدای جنگ تحمیلی اخیر فرماندهان دانشمندان، رزمندگان و هموطنان مظلوممان را گرامی میدارم و از خداوند متعال نابودی و ذلت دشمنان ایران و انقلاب اسلامی را مسألت دارم.

یکی از اصول تربیتی قرآن کریم تعیین اسوه و قراردادن الگو برای مسیر حرکت مؤمنین است تا با دقت در سیر فکری و سیره عملی او راه سعادت را بیابند و طی کنند و دایره این الگوگیری نه منحصر در پیامبران که اولیای الهی و بندگان مخلص او را نیز شامل می‌شود، همان طور که قرآن کریم می‌فرمود:«قد کانت لکم اسوة حسنة فی إبراهیم والذین معه».

قطعا یکی از اسوه های بارز دوران ما رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی(قدس سره) بود که هم در اندیشه و منظومه فکری خود و هم در سیره عملی الگوی درخشانی در پیش چشمان ما بوده و هست.

لازم است آرای فقهی امام و نوع فهم اجتماعی او از آیات روایات و احکام شرع و اخلاص فردی و حرکت اجتماعی اش خصوصا برای طلاب جوان که حافظ و ادامه دهنده این مسیر هستند بیان شده و شرح داده شود تا هم راه او از یادها نرود و هم دستخوش انحراف و کج فهمی نشود.

بیانات رهبر انقلاب به عنوان شاگرد نمونۀ امام راحل یکی از بهترین تبیین‌ها و تفسیرها از مکتب خمینی(رحمة الله علیه) میباشد.

این اردو و برنامه‌های تربیتی مشابه آن میتواند ظرفیت مناسبی برای بهره مندی از این معارف را فراهم آورد که باید قدر آن را دانست.

در پایان از همه دست اندرکاران برگزاری این برنامه و اردوی تربیتی و همه شرکت کنندگان تشکر می‌نمایم و برای آنان در آن آرزوی موفقیت دارم و علوّ درجات امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) را از درگاه خداوند متعال خواستارم.


قم ـ ناصر مکارم شیرازی

سردار سرلشکر شهید «امیرعلی حاجی‌زاده» از چهره‌های برجسته و اثرگذار نظامی جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌رفت که نقش انکارناپذیری در تقویت توان دفاعی این کشور در عرصۀ موشکی و هوافضا ایفا کرد.

سردار امیرعلی حاجی‌زاده ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ در حمله رژیم صهیونیستی به برخی تأسیسات نظامی، هسته‌ای و منازل مسکونی ایران به شهادت رسید. در این مطلب از پارس‌تودی نگاهی به زندگی‌نامه سردار حاجی‌زاده انداخته شده است.

سردار حاجی زاده و سردار شهید باقری در بازدید از یکی از شهرهای موشکی ایران

 

تولد

امیرعلی حاجی‌زاده در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۴۰ هجری شمسی در تهران به دنیا آمد. خانوادۀ او اصالتاً اهل خرمدشت استان قزوین ایران بودند. پدرش به شغل ابزارفروشی و تعمیر ابزارآلات صنعتی مشغول بود و مادرش هم خانه‌دار بود. حاجی‌زاده متاهل و دارای سه فرزند بود.

 

سردار حاجی‌زاده در کنار سردار شهید سلامی

 

 

تحصیلات و حضور در دفاع مقدس

حاجی‌زاده در حوزه‌ای مرتبط با مدیریت نظامی یا هوا فضا تحصیل کرده است. در سال ۱۳۵۹ با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران او در حالی که تنها ۱۹ سال داشت، بلافاصله در قالب نیروهای داوطلب بسیج و سپاه راهی جبهه‌های نبرد شد. در همان ماه‌های آغازین جنگ، با وجود اینکه آموزش‌های کلاسیک نظامی محدودی دیده بود، به‌واسطه‌ی هوش میدانی، تسلط به امور فنی ساده و توانایی بالا در کار تیمی، به‌عنوان فرماندۀ دسته منصوب شد. مسئولیت او در این مرحله، هماهنگی گروه‌های مقاومت محلی، پشتیبانی لجستیکی خط مقدم و بعضاً هدایت گشتی‌های شناسایی در شب بود. امیرعلی حاجی‌زاده در طول جنگ تحمیلی در نقش یک تک‌تیرانداز خط شکن سپاه پاسداران در برخی از مهم‌ترین عملیات‌های دفاع مقدس حضور فعال داشت.

 

سردار حاجی‌زاده نفر اول از سمت چپ؛ شهید تهرانی مقدم نفر سوم از سمت چپ

 

 

شاگرد پدر موشکی ایران

پس از پایان جنگ تحمیلی، امیرعلی حاجی‌زاده مسیر تخصصی‌تری را در پیش گرفت و وارد بخش هوافضای سپاه پاسداران شد. او در حوزۀ موشکی فعالیت خود را آغاز کرد و به عنوان شاگرد برجستۀ شهید حسن تهرانی‌مقدم، پدر برنامۀ موشکی ایران، سال‌ها در مراکز حساس و استراتژیک موشکی این کشور نقش‌آفرینی کرد.

 

سردار حاجی زاده

 

مسئولیت‌ها و دستاوردها

حاجی‌زاده مسئولیت‌های گوناگونی را در ساختار سپاه پاسداران بر عهده داشت که شامل مسئول عملیات در فرماندهی موشکی سپاه، فرمانده مهندسی رزمی نیروی هوایی سپاه، فرمانده پدافند هوایی سپاه پاسداران، بنیان‌گذار فرماندهی موشکی سپاه در پایگاه شهید منتظری و نخستین فرمانده نیروی هوافضای سپاه بود. او در طول دوران فرماندهی خود در نیروی هوافضای سپاه نقش مهمی در توسعه توان دفاعی و نظامی ایران داشته است. فرماندهی حمله به مرکز فرماندهی گروه تروریستی داعش در دیرالزور پس از وقوع عملیات تروریستی در ایران، فرماندهی حمله به پایگاه عین الاسد آمریکا در عراق در پاسخ به ترور سردار قاسم سلیمانی، پرتاب نخستین ماهوارۀ نظامی جمهوری اسلامی ایران با نام «نور-۱»، فرماندهی حمله موشکی به اراضی اشغالی در جریان عملیات‌های وعده صادق ۱ و وعده صادق ۲، توسعه و رونمایی موشک‌های هایپرسونیک فتاح و فتاح ۲، ارتقای سامانه‌های پدافندی و توسعه عرصه جنگ الکترونیک و سایبری، توسعه ناوگان پهپادی و فناوری تسلیح پهپادهای رزمی، برخی از اقدامات و دستاوردهای او است.

 

سردار سردار حاجی‌زاده در کنار سردار شهید سلیمانی

 

دریافت نشان فتح

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمانده کل قوا در مهر ۱۴۰۳ طی مراسمی به سردار امیرعلی حاجی‌‌‌زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی «نشان فتح» اعطا کردند. اعطای این نشان به دلیل عملیات درخشان «وعده صادق» انجام شد.

 

دریافت نشان فتح از سوی رهبر انقلاب

 

شهادت

سحرگاهِ ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، سردار حاجی‌زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حمله رژیم صهیونیستی به ایران اسلامی به شهادت رسید و پیکرش در بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد.

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت چهلمین روز شهادت جمعی از هم‌میهنان عزیزمان به این شرح است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

ملت سرافراز ایران!

چهلمین روز شهادت جمعی از هم‌میهنان عزیزمان، که در میان آنان سرداران با کفایت نظامی و دانشمندان برجسته‌ی هسته‌ئی بودند، فرا رسید. این ضربه را گروه حاکم خبیث و جنایتکار صهیونی که دشمن رذل و عنود ملت ایران است وارد آورد. بیشک فقدان فرماندهانی چون شهیدان باقری و سلامی و رشید و حاجی‌زاده و شادمانی و دیگر نظامیان، و دانشمندانی چون شهیدان طهرانچی و عباسی و دیگر دانشمندان، برای هر ملتی سنگین است. اما دشمن ابله و کوته‌بین به هدف خود نرسید. آینده نشان خواهد داد که هر دو حرکت نظامی و علمی شتابنده‌تر از گذشته به سمت افقهای بلند پیش خواهد رفت انشاءالله.

شهیدان ما خود راهی را برگزیده بودند که گمان دستیابی به مرتبه‌ی والای شهادت در آن کم نبود و سرانجام به آنچه آرزوی همه‌ی فداکاران است رسیدند؛ بر آنان گوارا باد؛ امّا ناگواری آن برای ملت ایران بویژه خانواده‌های شهیدان و بویژه کسانی که آنان را از نزدیک می‌شناختند سخت و تلخ و سنگین است.

در این حادثه نقاط درخشانی را نیز بروشنی میتوان دید. اولاً تحمل و صبوری و استحکام روحیه‌ی بازماندگان که در نوع خود جز در تحولات جمهوری اسلامی ایران دیده نشده است. ثانیاً استقامت و ثبات دستگاههای زیر امر شهیدان، که نگذاشتند این ضربه‌ی سنگین، فرصت‌ها را سلب و در حرکت آنان وقفه ایجاد کند. و ثالثاً شکوهِ پایداریِ معجزه آسای ملت ایران که در اتحاد و استحکام روحی و عزم راسخ آنان بر ایستادگیِ یکپارچه در میدان به ظهور رسید. ایران اسلامی در این حادثه یک بار دیگر استواریِ بنیان خود را نشان داد. دشمنان ایران آهن سرد میکوبند.

ایران اسلامی به توفیق الهی روز به روز قویتر خواهد شد باذن الله.

مهم آن است که ما از این حقیقت، و از تکلیفی که از سوی آن بر دوش ماست غفلت نکنیم. حفظ اتحاد ملی وظیفه‌ی یکایک ما است. شتاب لازم در پیشرفت دانش و فناوری در همه‌ی بخش‌ها وظیفه‌ی نخبگان علمی است. حفظ عزت و آبروی کشور و ملت، تکلیف بی اغماض گویندگان و قلم‌زنان است. مجهز کردن روزافزون کشور با ابزارهای حراست از امنیت و استقلال ملی، وظیفه‌ی فرماندهان نظامی است. جدیت و پیگیری و به نتیجه رساندن کارهای کشور وظیفه‌ی همه‌ی دستگاههای مسئول اجرائی است. هدایت معنوی و نورانی‌ کردن دلها و توصیه به صبر و سکینه و ثبات مردمی وظیفه‌ی حضرات روحانی است. و حفظ شور و شوق و شعور انقلابی وظیفه‌ی یکایک ما و بویژه جوانان است. خدای عزیز رحیم همگان را موفق بدارد.

درود بر ملت ایران و سلام بر جوانان شهید، بر بانوان و کودکان شهید، و بر همه‌ی شهیدان و داغداران آنان.

والسلام علیکم و رحمةالله

سیّدعلی خامنه‌ای

۳/مرداد/۱۴۰۴

امام جعفر صادق علیه‌السلام:

إنَّ لِصاحِبِ هذا الأمرِ غَیبَةً، المُتَمَسِّکُ فیها بِدینِهِ کَالخارِطِ لِلقَتاد.

همانا برای صاحب این امر (حضرت مهدی علیه‌السلام) غیبتی است؛ کسی که در آن دوران دین خود را حفظ کند، مانند کسی است که با دست خار مغیلان را بتراشد.

 

الکافی، جلد ۱، صفحه ۳۳۵

یکی از موضوعات بایسته واکاوی، بررسی درستی یا نادرستی نحوست برخی ایام است. این نوشتار می‌کوشد تا ضمن بررسی آیات و روایات این موضوع، به طور خاص، به بررسی مسأله نحوست ماه صفر بپردازد و در نهایت نیز عدم همسویی این پندار را با آموزه‌های دینی اثبات نماید.

مفهوم‌شناسی سعادت و نحوست
«سعادت»، در لغت به معنای: خوشبختی، خجستگی، نیک­بختی، میمنت و پیروزی است و در مقابل شقاوت و بدبختی[1] قرار دارد. از این رو، به روزی «سعید» گفته می‌شود که برای انسان مایه خوش‌بختی باشد و به میمنت و خجستگی نیز به پایان برسد.
ولی در اصطلاح، ديدگاه‏ هاي متفاوتي در مورد «سعادت» وجود دارد. يکي از دانشمندان غربي مي‏ گويد: «يکي از بزرگان گذشته، 288 عقيده مختلف را در باره خوشبختي نقل مي‏ کند که تمام اين عقايد را فيلسوفان و بزرگان جهان اظهار داشته ‏اند و هر يک از آن‏ها، براي وصول به خوشبختي راه متفاوتي را نشان داده ‏اند.»[2](2)
استاد مطهري در این باره مي‌گويد: «طرح و تنظيم برنامة سعادت، فرع بر اين است که انسان با تمام استعدادهاي مکتومي که دارد، شناخته شود؛ زيرا سعادت، از شکفته‌شدن استعدادها و بروز و ظهور و فعليت يافتن قوه‌ها پيدا مي­شود. سعادت حقيقي، وقتي حاصل مي‌شود که تمام استعدادهاي انساني، بالأخص استعدادهاي عاليِ وجود وي، از قوّه به فعليت برسد.»[3]
اما «نحس» در لغت، به مفهوم نامبارک و شوم‌بودن چیزی یا کسی، بداختر، نامبارک و بدبختی است.[4] راغب اصفهانی در بیان معنای نحس می­گوید: «أصل النحس أن یحمر الأفق فیصیر کالنحاس. أی لهب بلا دخان، فصار ذلک مثلاً للشؤم؛[5] اصل نحس، به معنای قرمزی افق و شبیه نـُـحاس (مس یا سرب مذاب) یا آتش بدون دود است که برای شومی، مَثَل شده است.»

اعتقاد عمومی به نحوست و سعادت ایام
يكى از مسائل مهمى كه در ميان ملل و اقوام مختلف مورد توجه بوده و مردم كم‌وبيش بدان معتقد بوده‌اند، «سعادت و نحوست ايام» است. آنان بعضى از روزهاى سال، ماه و هفته يا برخى از ساعات روز را «سعيد و مبارك» و بعضى ديگر را «نحس و شوم» مى‌شمردند. همين اعتقاد، سبب مى‌شد كه در روزهاى مبارك، اعمالى همچون: دعا، عبادت، ديدوبازديد یا ازدواج را انجام دهند و متقابلاً در ايام شوم، از انجام‌دادن بعضى كارها اجتناب ورزند.
در ميان مسلمانان و ما ايرانيان نيز مواردى از اين قبيل به چشم مى‌خورد؛ چنان‌که اعتقاد به مبارك‌بودن روز مبعث، عيدهاى فطر و قربان یا روز جمعه و نیز شوم‌بودن روز عاشورا، در ميان مسلمانان رواج دارد. همچنین اعتقاد به بركت و سعادت نوروز، و بديُمنى و نحوست روز سيزدهم فروردين و انجام مراسم سیزده به در، میان ما ایرانیان وجود دارد. یکی از مصادیق این بحث که هر ساله مورد توجه برخی مسلمانان واقع شده، نحوست ماه صفر است. اینان، پایان یافتن آن را بشارت می‌دهند و حوادث پیش‌آمده را نیز به پای نحوست این ماه می‌گذارند.

علت نام­گذاری ماه صفر
ماه صفر، دومین ماه قمری پس از ماه محرم الحرام است. در دوران جاهلیت، این ماه را «ناجز» می‌نامیدند.
در دلیل نام‌گذاری این ماه، دو جهت ذکر شده است؛ یکی این‌که از «صُفْرَة»، به معنای زردی گرفته شده است؛ زیرا زمان انتخاب این نام، مقارن فصل پاییز و زردی برگ درختان بوده است.[6] دوم آن‌که از «صِفْر»، به معنای تهی و خالی گرفته شده است؛[7]چرا که مردم پس از پایان ماه‌های حرام، روانه جنگ می‌شدند و شهرها خالی می‌شد.[8]

ماه صفر در نزد شیعیان
شیعیان دوازده امامی و محبان اهل بیت علیهم السلام، ماه صفر را از ایام سوگواری سال می‌دانند؛ زیرا در ابتدای این ماه، بازماندگان واقعه کربلا را به اسیری وارد شام نمودند و آنان را در فشار روحی و روانی قرار دادند. هم‌چنین بیستم این ماه، مصادف با اربعین شهادت امام حسین(ع) و یاران ایشان در کربلا است.
بنا به روایت علمای شیعه و برخی از عالمان اهل سنت، در 28 صفر، رحلت جان‌گداز رسول گرامی اسلام، حضرت محمد(ص) و شهادت سبط ایشان، حضرت امام حسن مجتبی(ع) و نیز در آخر این ماه، شهادت حضرت علی بن موسی‌الرضا(ع) واقع شده است. بدین جهت، شیعیان در این ماه، همانند ماه محرم به سوگواری می‌پردازند.

دیدگاه موافقان و مخالفان نحوست ایام
درباره نحوست ایام، از دیرباز دیدگاه ­های مختلفی وجود داشته است؛ به گونه‌ای که برخی، آن‌ها را ویژگی ذاتی زمان دانسته‌اند و برخی نیز قائل به مساوات ایام و عدم تفاوت در ویژگی‌های زمان بوده و تعریف سعد و نحس را از باب اتفاقات پیش‌آمده در آن دانسته‌اند.

1. دیدگاه موافقان:
این عده، نحس بودن روز یا مقداری از زمان را، به این معنا می­دانند که تأثیر مرموز و ناشناخته‌ای در روزها و شب ­ها وجود دارد که آثار آن را احساس می‌کنیم؛ اما علل آن، برای ما مبهم است. در آن زمان، جز شرّ و بدی، حادثه ‏ای روی نمی­ دهد و اعمال آدمی، یا دست‏کم نوع خاصی از اعمال، برای صاحب آن، برکت و نتیجه خوبی ندارد. سعدبودن یا خوش‌یُمنی روز، درست برخلاف این است.
شهید مطهری، ضمن مثالی، به بیان این دیدگاه می­ پردازد و می­ گوید: «قائلین به سعادت ذاتی ایام، عید غدیر را از آن جهت که در روز هجدهم ذی­ الحجه واقع شده، روز مبارک و سعیدی می ­دانند؛ یعنی این روز، مبارک است؛ اعم از این‌که در این روز حادثه ­ای واقع شده باشد یا نشده باشد؛ یعنی بخت حادثه یوم الغدیر بلند بوده است که در این روز واقع شده است ... و نیز دهم محرم را روزى می‌دانند که از اوّلى که عالم ساخته شده، بد و شوم ساخته شده و حادثه کربلا در روزى واقع شد که بالذات شوم بود. هر سال که روز دهم محرم می­آمد، روز شومی می­آمد. از زمان حضرت آدم(ع) این روز شوم بوده و تا قیامت هم شوم خواهد بود.»[9]

2. دیدگاه مخالفان:
در مقابل دیدگاه فوق، عده­ای می­گویند: هر یک از روزهاى سال، روز خدا است و هیچ روزی به خودی خود، نحس یا مبارک نیست؛ بلکه این اتفاقات است که بعضی از روزها را در نظر ما، مبارک یا نحس می­کند؛ مثلاً شب قدر، به واسطه نزول قرآن، مبارک است و روزی که قوم عاد به واسطه عذاب خدا دچار تندباد شد، به نحوست معروف گردید.
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر شریف المیزان می­ فرماید: «ما به هیچ وجه نمی‏توانیم بر سعادت روزی از روزها یا زمانی از زمان‏ ها یا نحوست آن، برهان اقامه کنیم؛ زیرا طبیعت زمان، از نظر مقدار به گونه‏ای است که اجزای آن مثل هم است و یک چیز به شمار می‏ آید.»[10]
ایشان در جای دیگر از تفسیر خود می‌نویسد: «اخباری که در باره نحوست و سعادت ایام وارد شده، بیش از این دلالت ندارد که این سعادت و نحوست، به خاطر حوادث دینی است که بر حسب ذوق دینی و یا بر حسب تأثیر نفوس یا در فلان روز، ایجاد حسن کرده و یا باعث قبح و زشتی آن شده؛ اما این‌که خود آن روز و یا آن قطعه از زمان، متصف به میمنت و یا نحوست شود و تکویناً خواص دیگری داشته باشد که سایر زمان‌ها آن خواص را نداشته باشد، از آن روایات برنمی­ آید.»[11]
شهید مطهری نیز اساس این تفکر را مخدوش دانسته و می­گوید: نه عقل می­ تواند این تفکر را قبول کند و نه از نظر شرع می ­توان تأییدی بر آن آورد. از این رو، ایشان قائل به آن است که اتفاقات و حوادث پیش‌آمده در ایام، باعث گردیده که ما برخی از ایام را مبارک، و برخی دیگر را نحس بدانیم؛ به عنوان مثال، هجدهم ذی‌الحجه، چون در این روز برای ما حادثه مبارکی رخ داده است، آن را مبارک می‌شماریم. هجده ذی‌الحجه، مبارکی خودش را از حادثه غدیر دارد؛ نه حادثه غدیر از هجدهم ذی‌الحجه. همچنین، دهم محرم شومی خودش را از شهادت امام حسین(ع) دارد؛ نه کشته شدن و قتل امام حسین(ع) شومی خودش را از دهم محرم دارد.[12]
ایشان برای تبیین تفکر خود، به بیان مثال می­ پردازد و می ­گوید: «نظیر لفظ و معنا می‌شود؛ الفاظ از نظر این‌که الفاظ‌اند، یعنی حروف الفبا هستند، ترکیب می‌شوند از «الف» و «ب» و «پ» و «ت» و «ث» و «ج» تا آخر. هیچ لفظی، با هیچ لفظ دیگری فرق نمی‌کند؛ ولی الفاظ برای معانی مختلفی وضع می‌شوند؛ بعضی الفاظ، برای معانی بسیار عالی و لطیف وضع می‌شوند؛ مثل این‌که ما از «الف» و دوتا «لام» و یک «الف» دیگر و یک «ه»، لفظ «الله» را ساخته‌ایم که نام خداوند است؛ چون معنا مبارک است، لفظ هم برای ما لفظی است مبارک؛ حتی احترام دارد و وقتی که به صورت کتبی در می‌آید، دست بی‌وضو هم به آن نمی­زنیم. همین طور، اسمای پیغمبران و أئمه. در مقابل، ما الفاظی را وضع می­ کنیم برای معانی‌ای که بشر قبیح می­ شمارد که نام آن‌ها را ببرد. بعد، چون آن معنا چیزی است که بشر نمی ­خواهد آن را بازگو کند، گویی قبح معنا در لفظ اثر می‌گذارد؛ و إلا بدیهی است که لفظ، بالذات قبحی ندارد؛ قبح، از معنا است. لفظ، به تبع معنا و چون نام این معنا است، قبیح شمرده می­ شود. حال اگر کسی در مجلسی شروع کند الفاظ زشت به زبان آوردن، مردم به او می­ گویند: این کلمات چیست که به زبان می­ آوری؟ ممکن است جواب بدهد: مگر کلمه هم با کلمه فرق می­ کند؟ راست هم می­ گوید: مگر کلمه هم با کلمه فرق می­ کند؟ هیچ کلمه‌ای با هیچ کلمه دیگری فرق نمی­ کند؛ اما کلمه، به اعتبار معنی­ اش با کلمه دیگر فرق می ­کند. وقتی می­ گویند این کلمات را به زبان نیاور، چون این کلمه را که شما می‌گویید، آن معنا به ذهن می­آید و بنا نیست که بشر در مجامع، آن معانی را در ذهن خودش مجسم کند؛ به این معنا، البته درست است که برخی روزها، روزهای مبارکی است.»[13]

نحوست و سعادت ایام در آیات
در قرآن کریم، از نحوست ایام نام برده شده است:
1. «إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ؛[14]ما تندباد وحشتناک و سردی را در یک روز شوم مستمر بر آنان فرستادیم.»
2. «فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَراً فِی أَیَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَاوَلَعَذَابُ الاْخِرَةِ أَخْزَی وَ هُمْ لَا یُنْصَرُونَ؛[15]سرانجام تند بادی شدید و هول‌انگیز و سرد و سخت در روزهایی شوم و پرغبار بر آن‌ها فرستادیم تا عذاب خوارکننده را در زندگی دنیا به آنان بچشانیم و عذاب آخرت، از آن هم خوارکننده‌تر است و آن‌ها یاری نمی‌شوند.»
این دو آیه، مربوط به هلاکت قوم عاد با «ریح» و «صرصر» است. منظور از «ایام نحسات» نیز هفت شب و هشت روزی است که باد عذاب بر آن‌ها وزید؛ «سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومًا.»[16]
از سیاق داستان قوم عاد که این دو آیه مربوط به آن است، استفاده می‌شود که نحس و شُوم بودن، مربوط به آن زمانى است که باد به عنوان عذاب بر آن‌ها به طور مستمر وزیدن گرفت؛ اما از این آیات بر نمی‌آید که این تأثیر و دخالت زمان، به گونه‌اى بوده که با گردش هفته‌ها دوباره آن زمان نحس برگردد؛ و گرنه همه زمان‌ها نحس می‌بود؛ بدون این‌که دائر مدار ماه‌ها و یا سال‌ها باشد.[17]
واضح است که در این‌جا قرآن نمی­ خواهد بگوید مثلاً آن روز چون روز یک­شنبه یا دوشنبه بود، نحس بود و عذاب آمد. یک­شنبه و دوشنبه، هر هفته تکرار می‌شود. یا مقصود این نیست که چون مثلاً سیزده ماه صفر بود، این‌ها معذب شدند. سیزده ماه صفر، هر سال تکرار می‌شود و حال آن‌که عذاب تکرار نمی‌شود؛ بلکه خداوند در مورد قوم عاد می‌فرماید: «کَذَّبَت عاد؛ قوم عاد تکذیب کرد.» و یا فرموده: «فَکَیفَ کانَ عَذابی وَ نُذُر؛ عذاب و انذار من، چگونه بود؟» بعد به طور مختصر شرح می‌دهد: «إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ‏ رِيحاً صَرْصَراً- فِي‏ يَوْمِ‏ نَحْسٍ‏ مُسْتَمِرٍّ»؛ یعنی ما فرستادیم بر آن‌ها بادی شدید و ویرانگر. افزون بر این، تصریح می­ کند که عذاب الهی، به علت تکذیب و حق­ ناشناسی و کفرانِ یک نعمت بزرگ بود.
بنابراین، راجع به قوم عاد که قرآن در باره زمان عذاب‌شان فرموده: «اَیّامٍ نَحِسات» یا «فی یَومِ نَحسٍ»، برای آن است که قوم عاد، در آن روزها هلاک شدند و نحوست در اثر عذاب بود؛ نه به دلیل خصوصیت ذاتی آن زمان.
در قرآن کریم، به‌اشاره ـ نه به‌صراحت ـ از خوش‌یُمنی ایام نیز سخن به میان آمده است: «وَالْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ؛[18] سوگند به کتاب آشکار! ما آن ‌را در شبى پُر برکت نازل کردیم.» و مراد از آن شب، شب قدر است که در وصف آن فرموده: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ.»[19] روشن است که مبارک‌بودن آن شب و سعادتش، از این جهت بود که آن شب، به نوعى مقارن با امورى بزرگ و مهم از سنخ عنایت‌ها و فیض‌های الهى بوده و تأثیرهاى معنوى، از قبیل: حتمى کردن قضا، نزول ملائکه، روح و سلام بودن آن شب، در این شب مبارک واقع می‌گردد.
پس، برگشت معناى مبارک بودن آن شب و سعادتش، به این است که عبادت در آن شب، داراى فضیلت است و ثواب عبادت در آن شب، با عبادت در سایر شب‌هاقابل قیاس نیست. در آن شب، عنایت الهى به بندگانى که متوجه ساحت عزّت و کبریایى شده‌اند، نزدیک است.[20]

نحوست و سعادت ایام در روایات
روایات بسیارى در باره سعد و نحس روزهای هفته و ماه‌هاى عربى، فارسی و رومى در جوامع حدیثی نقل شده است؛[21]اما بیشتر این احادیث، ضعیف‌اند؛ چون یا مرسل و بدون سند هستند و یا این‌که قسمتى از سند را ندارند و البته بعضی از آن‌ها نیز سند معتبر دارند.[22]
برخی از روایاتی که روزهایی را به عنوان نحس معرّفی می‌کنند، چنین‌اند:
1. از امام حسن عسکری(ع) روایت شده است: «در هر ماه عربى، روز نحسى است که هیچ‌کار را نشاید جز خلوت و عبادت و روزه. این روزها، عبارت‌اند از: بیست و دوم محرم، دهم ماه صفر، چهارم
ربیع الاول، بیست و هشتم ربیع الثانی و جمادى الأولی، دوازدهم جمادى الثانی و رجب، شانزدهم شعبان، بیست و چهارم ماه مبارک رمضان، دوم شوّال، بیست و هشتم ذى‌القعده و هشتم ذی‌الحجه.»[23] گفتنی است، این روایت، مرسل بوده و دارای سند معتبر نیست. تنها روایتی نیز که در باره نحس بودن روز دهم ماه صفر وارد شده، همین روایت مرسل است؛ اما با توجه به توضیحاتی که خواهد آمد، می‌توان به متن این روایت اعتنا کرد و برداشت درستی از آن نمود.
2. ذیل آیه شریفه «إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»،[24] احتمالی مطرح شده که بدون سند است و آن این‌که این روز نحس مستمر، آخرین چهارشنبه ماه صفر بوده است؛[25] در حالی‌که روایاتی که ذیل این آیه از شیعه و سنی ذکر شده، مطلق روز چهارشنبه و یا آخرین چهارشنبه همه‌ ماه‌ها را روز نحس مستمر دانسته‌اند؛ نه این‌که آخرین چهارشنبه را مختص به ماه صفر کرده باشند.[26]
امام علی(ع) فرمود: «... روز چهارشنبه، روز نحس مستمر است و در این روز، جهنم آفریده شد.»[27] امام صادق(ع) نیز فرمود: «چهارشنبه، روزى است که نحوستش مستمر می‌باشد؛ زیرا اوّلین و آخرین روز از ایامى است که حق تعالى فرموده: "این تندباد بنیان‏کن را هفت شب و هشت روز، پى‌در‌پى بر آن‌ها مسلط ساخت.[28]"»[29]
ابن ابی‌حاتم، از زر بن حبیش نقل کرده که مقصود از «فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»، روز چهارشنبه است.[30] طبق روایاتی از ابن عباس، آخرین چهارشنبه همه ماه‌ها نحس است.[31]
علامه مجلسی; در باره نحوست آخرین چهارشنبه ماه صفر که میان عوام مردم مشهور است، می‌گوید: «ما به روایتی که بر آن دلالت کند، دست نیافتیم؛ مگر روایاتی که به صورت عمومی بر نحوست آخرین چهارشنبه از هر ماه دلالت دارند که از این جهت، شامل ماه صفر می‌شوند.»[32]پ
اما روایاتى که دلالت بر سعادت ایامى از هفته و یا غیر هفته دارند، توجیه آن‌ها نیز نظیر اولین توجیهى است که در احادیث مربوط بر نحوست ایام، به آن اشاره شد؛ براى این‌که در این­گونه روایات، سعادت آن ایام و مبارک بودنش را چنین تعلیل کرده‌اند که چون در فلان روز، حوادث متبرک و خوشایندی رخ داده است؛ حوادثى که از نظر دین بسیار مهم و بزرگ است؛ مانند ولادت رسول خدا(ع) و بعثت آن‌حضرت؛ هم‌چنان ‌که روایت شده خود آن جناب دعا کرد و عرضه داشت: «بار الها! روز شنبه و پنجشنبه را از همان صبح براى امتم مبارک گردان.»[33]در روایتی دیگر امام صادق(ع) فرمود: «... خداى تعالى، آهن را در روز سه‌شنبه براى داود نرم کرد.»[34]

توجیه و تحلیل روایات
در باره این دسته از روایات، باید به نکاتی توجه شود تا فهم درستی از آن به دست آید:
1. در آن روایات، علت نحوست و سعادت روزها هم آمده است؛ یعنی گفته شده در این روزهاى نحس، حوادث ناگوارى به طور مکرر اتفاق افتاده که از منظر دینى، ناگوار است؛ مانند: کشته شدن هابیل توسط برادرش قابیل،[35] نزول عذاب بر فلان امت یا خلق شدن جهنم. و در مقابل، در روزهای سعد و خوش‌یُمن، اتفاقات مبارکی افتاده است.
2. این روایات، بیش از این دلالت ندارند که سعادت و نحوست، به جهت حوادثى است که بر حسب ذوق دینى و یا بر حسب تأثیر نفوس، در فلان روز، ایجاد حُسن و نیکی کرده و یا باعث قُبح و زشتى آن شده است؛ اما این‌که خود آن روز و یا آن قطعه از زمان، متصف به میمنت و مبارکی یا شئامت و نحوست شود و تکویناً ویژگی‌های دیگرى داشته باشد که سایر زمان‌ها آن ویژگی‌ها را نداشته باشد، از آن روایات بر نمی‌آید. بنابراین، هر روایتى که بر خلاف آن‌چه گفتیم، ظهور داشته باشد، باید آن را یا حمل بر تقیه کرد و یا به کلى رد نمود.[36]
در روایات دیگری نیز به این حقیقت توجه شده که ذات روزها، نحس و شُوم نیستند و انسان را از چنین عقیده‌ای نهی کرده‌اند؛ بلکه برخی از مشکلاتی که در روز یا زمان خاص برای انسان پیش می‌آید، نتیجه کارهای بد و گناهان او است؛ چنان‌که در حدیثی امام حسن عسکری(ع) به یکی از اصحاب خود فرمود: «روزها، چه گناهى دارند که شما آن‌ها را شوم و نحس می‌شمرید؛ هنگامى که کیفر اعمال شما در این روزها دامان‌تان را می‌گیرد!»
راوى گفت: «من براى همیشه از خدا استغفار می‌کنم و این، توبه من است اى پسر رسول خدا!»
آن‌گاه امام(ع) فرمود: «این، براى تو فایده‌اى ندارد؛ خداوند شما را مجازات می‌کند به مذمت کردن چیزى که نکوهش ندارد. آیا تو نمی‌دانى که خداوند ثواب و عقاب می‌دهد و جزاى اعمال را در این سرا و سراى دیگر خواهد داد؟ دیگر این عمل (شوم و نحس دانستن ذاتی روزها) را تکرار مکن و براى روزها در برابر حکم خداوند، کار و تأثیرى‏ قرار مده.»[37]
این حدیث پُر معنا، اشاره به این مطلب دارد که اگر روزها هم تأثیرى داشته باشد، به فرمان خدا است. هرگز نباید براى آن‌ها تأثیر مستقلى قائل شد و از لطف خداوند خود را بی‌نیاز دانست. هم‌چنین نباید حوادثى را که غالباً جنبه کفاره اعمال نادرست انسان دارد، به تأثیر ایام ارتباط داد و خود را تبرئه کرد. این بیان، بهترین راه براى جمع میان اخبار مختلف در این باب مي‌باشد.[38]

بررسی نحوست ماه صفر
از مباحث گذشته، روشن شد که ایام به طور ذاتی نحوست ندارند و ماه صفر نیز از این امر مستثنا نیست و نحس‌بودن آن، بر اساس بعضي اقوال و به جهت برخي حوادث تلخ تاريخي، موضوعي است كه در كتاب­هايي مانند مفاتيح الجنان شيخ عباس قمي; نيز مورد توجه واقع شده است. ايشان در فصل «بیان نحوست ماه صفر و راه رفع آن» آورده است: «آگاه باش كه اين ماه (صفر)، معروف به نحوست و بديُمنى است و براى رفع نحوست و بديُمنى، چيزى بهتر از صدقه‌دادن و خواندن دعاها و استعاذات‏ وارده نيست و اگر كسى بخواهد از بلاهاى نازله اين ماه، محفوظ بماند؛ چنان‏كه محدث فيض و غير او فرموده‏اند، هر روز ده مرتبه بخواند: «يَا شَدِيدَ الْقُوَى وَ يَا شَدِيدَ الْمِحَالِ... .»[39]
باید توجه داشت، تصور نادرست نحوست ماه صفر، هیچ دلیل و مبنای روایی ندارد؛ بلکه ممکن است ریشه این توهم، به فهم نادرست «حدیث بشارت» برگردد که حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: «مَن بشَّرنی بِخُروج آذار فَلَه الجَنَّة؛ هر کس به من بشارت دهد که آذار تمام شده است، به بهشت می‌رود.» مرحوم شيخ صدوق در كتاب ارزشمند علل الشرائع نیز اين حديث را نقل و به صورت حدیثی مسند از ابن عباس آورده است.[40]
عده‌ای معتقدند «آذار[41]»، همان صفر است؛ در حالی که آذار، از ماه­های رومی است و صفر، از ماه­های قمری می‌باشد. از طرفی، دلیلی بر شومی و نحوست ذاتی ایام در دست نیست تا پیامبر(ص) چنین سخنی فرموده باشد.
با همه این اوصاف، ملاحظه متن کامل و توجه به سبب صدور این روایت، ما را متوجه می­سازد که رسول اکرم(ص) در مقام بیان نحوست ماه آذار و اهمیت و بشارت‌دادن به پایان یافتن آن، نیست. در ادامه سخن، به بیان صحت وسقم برداشت از این حدیث می‌پردازیم.
عن ابن عباس: «کَانَ النَّبِیُّ(ص) ذَاتَ یَوْمٍ فِی مَسْجِدِ قُبَا وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَقَالَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ عَلَیْکُمُ السَّاعَةَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ؛ فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِکَ، قَامَ نَفَرٌ مِنْهُمْ فَخَرَجُوا وَ کُلُ وَاحِدٍ مِنْهُمْ یُحِبُّ أَنْ یَعُودَ لِیَکُونَ هُوَ أَوَّلَ دَاخِلٍ فَیَسْتَوْجِبَ الْجَنَّةَ، فَعَلِمَ النَّبِیُّ(ص) ذَلِکَ مِنْهُمْ فَقَالَ لِمَنْ بَقِیَ عِنْدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ؛ سَیَدْخُلُ عَلَیْکُمْ جَمَاعَةٌ یَسْتَبِقُونَ فَمَنْ بَشَّرَنِی بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّةُ، فَعَادَ الْقَوْمُ وَ دَخَلُوا وَ مَعَهُمْ أَبُوذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ فَقَالَ لَهُمْ فِی أَیِّ شَهْرٍ نَحْنُ مِنَ الشُّهُورِ الرُّومِیَّة؛ فَقَالَ أَبُوذَرٍّ قَدْ خَرَجَ آذَارَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؛ فَقَالَ(ص) قَدْ عَلِمْتُ ذَلِکَ یَا أَبَاذَرٍّ وَ لَکِنْ أَحْبَبْتُ أَنْ یَعْلَمَ قَوْمِی أَنَّکَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ کَیْفَ لَا تَکُونُ کَذَلِکَ وَ أَنْتَ الْمَطْرُودُ مِنْ حَرَمِی بَعْدِی لِمَحَبَّتِکَ لِأَهْلِ بَیْتِی فَتَعِیشُ وَحْدَکَ وَ تَمُوتُ وَحْدَکَ وَ یَسْعَدُ بِکَ قَوْمٌ یَتَوَلَّوْنَ تَجْهِیزَکَ وَ دَفْنَکَ أُولَئِکَ رُفَقَائِی فِی الْجَنَّةِ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُون؛[42]
از ابن عباس نقل شده: روزى نبى اکرم(ص) در مسجد قبا نشسته بودند و جمعى از صحابه در نزد آن حضرت شرف حضور داشتند. حضرت فرمودند: اولین کسى که بر شما وارد شود، اهل بهشت است. اصحاب که این کلام را شنیدند، برخى از آن‌ها از جا برخاسته و بیرون رفتند و هر کدام سعی داشتند زودتر از دیگرى به مسجد برگردد تا اولین نفر محسوب‌ شده و بدین ترتیب، اهل بهشت گردد.
پیامبر(ص) که از حرکت ایشان آگاه گردید، خطاب به جماعت باقی‌مانده کرده و فرمودند: به‌زودى جماعتى بر شما وارد مى ‏شوند که هر یک بر دیگرى پیشى مى‏ گیرد. آن که به من بشارت دهد که ماه آذار خارج شده، اهل بهشت مى ‏باشد.جماعتى که بیرون رفته بودند، بازگشتند و در میان ایشان ابوذر; بود. رسول خدا(ص) فرمودند: در چه ماهى از ماه‌هاى رومى هستیم؟ابوذر عرض کرد: ای رسول خدا! ماه آذار، خارج شده است. پیامبر(ص) فرمودند: من خود، این را مى‏دانستم؛ ولی خواستم این جماعت بدانند که تو مردى از اهل بهشت هستى و چگونه این طور نباشد و حال آن‌که بعد از من، تو را به جرم محبتت به اهل بیتم، از حرم من طرد مى‏ کنند و از آن پس، تنها زندگى کرده و غریب و تنها خواهى مُرد و جماعتى به واسطه تو، سعادت‌مند خواهند شد. آنان کسانى هستند که در تجهیز و تدفین تو سعى خواهند نمود. ایشان رفیقان من در بهشت جاوید خواهند بود؛ همان بهشتى که حق تعالى وعده‏اش را به پرهیزکاران داده است.»
بر اساس این روایت، وقتی پیامبر از آنان پرسید: ما در کدام ماه از ماه‌های رومی قرارداریم؟ تنها ابوذر پاسخ داد: از ماه آذار خارج شده‌ایم. آن‌گاه پیامبر فرمود: ابوذر، من، این مطلب را می‌دانستم؛ اما دوست داشتم اصحابم مردی را که اهل بهشت است، بشناسند.
از این رو، بشارت به پایان‌یافتن ماه آذار، علامتی برای معرفی «اباذر» است و ارتباطی به نحوست ماه صفر ندارد. پس، فرمایش پیامبر(ص) فقط در همان زمان و مکان، به عنوان شرطی برای معرفی مرد بهشتی، دارای مفهوم است و نه به معنای مطلق آن در همه زمان­ها و مکان­ ها.
متأسفانه، امروزه این حدیث، در بین برخی شیعیان این‌گونه مطرح شده که هرکس در پایان ماه صفر، درِ هفت مسجد را بزند و به پیامبر پایان ماه صفر را خبر دهد، او اهل بهشت خواهد بود!

نتیجه‌گیری
هر یک از ایام و لحظات، مخلوق خداوند متعال بوده و به خودی خود، نحس و یا مبارک نمی­ باشد؛ بلکه اتفاقات به وجود آمده در این زمان­ ها است که آن ­را در نظر ما مبارک و میمون یا نحس و بدیُمن می‌گرداند. این‌که ماه صفر از ماه­ هاي نحس و غم، و ماه ربيع از ماه­ هاي شادي و امید است، روايات و مطالبي از بزرگان در این باره وارد شده است؛ اما دلالت اين مطالب بر خصوص نقل­ هايي مانند وعده به بهشت، تأييد نمي ­شود. ضمن آن‌که با توجه به مقدمات گذشته و بیان تفصیلی روایت بشارت، ماه صفر، نحس نیست؛ بلکه به واسطه وقایعی که در آن اتفاق افتاده، مردم عامی آن را نحس می­ دانند؛ مثلاً واقع شدن وفات رسول خدا(ص) در آن و یا به جهت آن‌که این ماه، بعد از سه ماه حرام (ذی‌القعده، ذی‌الحجّه و محرم الحرام) قرار گرفته که در آن سه ماه، جنگ و قتال نبوده و در این ماه، شروع به قتال می‌نمودند.
بنابراین، اگر افرادي برخي اعمال و آداب انجام‌شده، از جمله، کوبیدن درِ هفت مسجد در اوّل ماه ربيع را به دين نسبت دهند، بدعت و حرام خواهد بود؛ زيرا بدعت در دين و شرع، به معناي «نسبت دادن چيزي به دين است که در واقع، جزء دين و شريعت نيست.»

سرودن اشعاری مانند نمونه ذیل نیز قابل توجیه نبوده و از جمله خرافاتی است که بر سر زبان‌ها افتاده است:
سه و پنج و سیزده با شانزده
بیست‌ویک با بیست‌وچهار و بیست‌وپنج
هفت روز نحس باشد در مهی
زان حذر کن تا نیابی هیچ رنج

پی نوشت:

[1]. معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران: نشر ساحل، 1387ش ذیل واژه «سعادت».
[2]. رسولی محلاتی، سيد هاشم، کيفر گناه، تهران: نشر کتابخانه صدر، بي‌تا، ص 278.
[3]. مطهری، مرتضی، مقالات فلسفي، قم: نشر صدرا، 1375ش، ص 96.
[4]. معین، محمد، فرهنگ فارسی، پیشین.
[5]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان، ص 794؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الاسلامیة، پانزدهم، 1378ش، ج 23، ص 42.
[6]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، پیشین، ص 251.
[7]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، قم: مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، اوّل، 1385، ج 6، ص 250.
[8]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1408ق، ج 1، ص 167.
[9]. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، قم: انتشارات صدرا، دوازدهم، 1389ش، ص 243 (مجموعه آثار، ج 5).
[10]. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، بیست و نهم، 1389ش، ج 19، ص 115.
[11]. همان، ص 117.
[12]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، قم: انتشارات صدرا، ج 26، ص 735.
[13]. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، پیشین، ص 243.
[14]. قمر، آیه 19.
[15]. فصلت، آیه 16.
[16]. حاقه، آیه 7.
[17]. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج 19، ص 116.
[18]. دخان، آیه 3.
[19]. قدر، آیه 3.
[20]. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج 19، ص 116.
[21]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، دوم، 1403ق، ج 56، «باب 15: ما روی فی سعادة أیام الأسبوع ونحوستها»، ص 18 ـ 112.
[22]. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج 19، ص 117.[23]. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، قم: مؤسسة آل البیت:، اوّل، 1408ق، ج 8، ص 205.

[24]. قمر، آیه 19.

[25]. کاشفی سبزواری، حسین بن علی، مواهب علیه، تحقیق: سید محمدرضا جلالی نائینی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات اقبال، 1369ش، ص 1194؛ کاشانی، ملافتح‌الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران: کتاب‌فروشی محمدحسن علمی، 1336ش، ج 9، ص 100؛ ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، دمشق: مطبعة الترقی، اوّل، 1382ق، ج 1، ص 286.

[26]. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم: کتابخانه آیة‌الله مرعشی نجفی، 1404ق، ج 6، ص 135.

[27]. شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: علی‌اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، اوّل، 1362ش، ج 2، ص 387 ـ 388.

[28]. حاقه، آیه 7: «سَخَّرَها عَلَیهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیةَ أَیامٍ حُسُوماً.»

[29]. شیخ صدوق، علل الشرائع، قم: کتاب‌فروشی داوری، اوّل، 1385ش، ج 2، ص 381.

[30]. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، پیشین، ج 6، ص 135.

[31]. ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، پیشین، ج 1، ص 286.

[32]. مجلسی، محمدباقر، زاد المعاد، محقق و مصحح: علاءالدین اعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏، اوّل، 1423ق، ص 250.

[33]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: علی‌اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، دوم، 1413ق، ج 1، ص 425.

[34]. شیخ صدوق، الخصال، قم: نور وحی، اوّل، 1388ش، ج 2، ص 386.

[35]. همان، ص 388.

[36]. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج 19، ص 118 ـ 119.

[37]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول9، محقق و مصحح: علی‌اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، دوم، 1404ق، ص 482 ـ 483.

[38]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، پیشین، ج 23، ص 47.

[39]. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، پیشین، ج 5، ص 261.

[40]. شیخ صدوق، علل الشرائع، پیشین، ج 1، ص 176.

[41]. آذار، یکی از ماه­های رومی است که ازنظر زمانی، منطبق با ماه صفر می­باشد. (هداية الأنام إلي وقايع ‌الأيام، محدث قمي، ص 63؛ مفاتيح الجنان، ص 532)

[42]. شیخ صدوق، معانی الأخبار، قم: انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، چهارم، 1418ق، ص ۲۰۴.

اعلامیه «امانوئل ماکرون» رئیس جمهور فرانسه مبنی بر قصد و تصمیم پاریس برای به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطینی در نشست پیش روی مجمع عمومی سازمان ملل، هرچند خشم و عصبانیت مقامات اسرائیلی و آمریکایی را موجب شده، اما با استقبال بسیاری از کشورهای عربی از جمله عربستان سعودی، قطر و کویت مواجه شده است.

عربستان سعودی، کویت و قطر با صدور بیانیه ای رسمی از اعلام فرانسه مبنی بر تصمیم این کشور برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین استقبال کردند.

وزارت خارجه عربستان سعودی اعلام ماکرون مبنی بر قصد فرانسه جهت به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطینی را «تصمیم تاریخی» توصیف کرد. ریاض از دیگر کشورها نیز خواست تا گام مشابه فرانسه را به عنوان راه‌حل بحران در فلسطین بردارند.

وزارت خارجه قطر نیز با صدور بیانیه‌ای از اعلام رئیس‌جمهور فرانسه مبنی بر تصمیم کشورش برای به رسمیت شناختن دولت فلسطین استقبال کرد.

در بیانیه وزارت خارجه قطر آمده است: تصمیم فرانسه برای به رسمیت شناختن دولت فلسطین، حمایت مهمی از حقوق قانونی ملت فلسطین و تجسم توافق جامعه بین‌المللی برای پایان دادن به اشغال اسرائیل است.

وزارت خارجه کویت با انتشار بیانیه‌ای از تصمیم رئیس جمهور فرانسه برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین استقبال کرد.

از سوی دیگر ، وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که در کنفرانس هفته آینده در نیویورک که به همت فرانسه و عربستان سعودی برگزار خواهد شد و قرار است اولین کنفرانس مربوط به راه‌حل دودولتی باشد، شرکت نخواهد کرد.

وزارت خارجه آمریکا همچنین مدعی شد که این کنفرانس «با تلاش‌ها برای پایان دادن به جنگ غزه مغایرت دارد» و دیگر کشورها نیز نباید در این کنفرانس حضور یابند.

 امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه اعلام کرد: پیش از برگزاری اجلاس آینده مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ماه سپتامبر 2025، شناسایی دولت مستقل فلسطینی را به صورت رسمی اعلام خواهم کرد.

وی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: با پایبندی به تعهد تاریخی خود برای تحقق صلحی عادلانه و پایدار در خاورمیانه، تصمیم گرفته‌ام که فرانسه دولت فلسطین را به رسمیت بشناسد. این اعلام رسمی را در ماه سپتامبر آینده، در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اعلام خواهم کرد.

هیئت‌ها و نمایندگان تروئیکای اروپایی ساختمان کنسولگری ایران در استانبول را ترک کردند و مذاکرات ایران و سه کشورهای اروپایی به پایان رسیده است.

هیئت دیپلماتیک اروپایی صبح امروز جمعه به منظور رایزنی با هیئت ایرانی و انجام مذاکرات وارد کنسولگری ایران در استانبول شد.

مجید تخت روانچی و کاظم غریب آبادی، معاونان وزیر امور خارجه ایران ریاست هیئت ایرانی را بر عهده دارند.

روز گذشته سید عباس عراقچی وزیر امور خارجه کشورمان با اشاره به گفت‌وگوهای روز جمعه ایران و 3 کشور اروپایی در استانبول گفته بود: دنیا باید بداند که همچنان محکم و استوار از حقوق مردم ایران در انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای و به طور خاص غنی‌سازی دفاع خواهیم کرد.

این دومین دور گفتگوهای ایران و سه کشور اروپایی در استانبول است.این نشست در سطح معاونان وزیر خارجه خواهد بود.

امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه: پیش از برگزاری اجلاس آینده مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ماه سپتامبر 2025، شناسایی دولت مستقل فلسطینی را به صورت رسمی اعلام خواهم کرد.

وی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: با پایبندی به تعهد تاریخی خود برای تحقق صلحی عادلانه و پایدار در خاورمیانه، تصمیم گرفته‌ام که فرانسه دولت فلسطین را به رسمیت بشناسد. این اعلام رسمی را در ماه سپتامبر آینده، در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اعلام خواهم کرد.

ماکرون افزود: با توجه به تعهداتی که رئیس حکومت خودگردان فلسطین در نزد من اعلام کرد، در نامه‌ای به او، عزم خود را برای پیشبرد این مسیر اعلام کرده‌ام.

احادیث