emamian
ایران صاحب ماهواره مخابراتی شد؛ پرتاب موفق ناهید ۲ پس از ۹ سال انتظار
ماهواره ناهید ۲ بهعنوان یکی از پروژههای کلیدی فضایی ایران، با هدف توسعه فناوریهای بومی مخابراتی ساخته شده است؛ ماهوارهای که روند ساخت و طراحی آن سالها زیر نظر متخصصان داخلی و با تمرکز بر خودکفایی فضایی پیش رفته است.
ماهواره ناهید 2 ایران، امروز جمعه، سوم مرداد 1404 (25 ژوئیه 2025) با استفاده از پرتابگر سایوز روسی از پایگاه فضایی وستوچنی به فضا پرتاب شد. این پرتاب در ساعت 09:54 به وقت ایران انجام شد و شامل دو ماهواره اصلی به نامهای «یونیسفر-ام» شماره 3 و 4 بههمراه 18 ماهواره کوچک دیگر از جمله ناهید 2 بود.
این مأموریت فضایی بخشی از برنامه پرتابهای چندماهوارهای روسیه از پایگاه وستوچنی به شمار میرود و هدف آن استقرار مجموعهای از ماهوارههای علمی، تحقیقاتی و تجاری در مدار زمین است. فرآیند انتقال و نصب راکت سایوز روی سکوی پرتاب شماره 1-سی در تاریخ 31 تیر (22 ژوئیه) انجام شده بود.
این گزارش با بررسی دقیق سیر زمانی توسعه ماهواره ناهید 2 از سال 1395 تا پرتاب موفق در سال 1404، جزئیات فنی، اهداف، چالشها و اهمیت این پروژه را با استناد به منابع معتبر ارائه میدهد.
سال 1395: امضای قرارداد ساخت ناهید 2
سال 1395، قرارداد ساخت ماهواره ناهید 2 بین سازمان فضایی ایران و پژوهشگاه فضایی ایران امضا شد. این قرارداد نقطه عطفی در برنامه فضایی ایران بود و هدف آن توسعه یک ماهواره مخابراتی پیشرفته با قابلیتهای جدید، از جمله انجام مانورهای مداری و آزمایش فناوریهای مخابراتی در باند Ku اعلام شد. ناهید 2 به عنوان ادامهای بر پروژه ناهید 1 طراحی شد تا فناوریهای مورد نیاز برای ماهوارههای مخابراتی زمینآهنگ (GEO) و منظومههای مخابراتی در مدارهای پایین (LEO) را توسعه دهد. در این مرحله، تمرکز بر طراحی مفهومی و آزمایشهای اولیه بود.

سال 1398: پیشرفت در طراحی و آمادگی برای تستهای اولیه
در سال 1398، با وجود تأخیر در پرتاب ماهواره ناهید 1 به دلیل مشکلات فنی و هماهنگیهای بینالمللی، توسعه ناهید 2 با جدیت ادامه یافت.برای تکمیل عملکرد ماهواره ناهیدــ1، چهار ایستگاه در نقاط مختلف کشور ساخته شد. قرار بر این بود که ناهیدــ1 با ماهوارهبر سفیرــ1بی در مدار 250 در 375 کیلومتری مستقر شود و با عمر 40 روز مأموریت خود را انجام دهد؛ در ابتدا قرار بر این بود تا در تابستان 1398 ناهیدــ1 با ماهواره بر سفیرــ1 به مدار ارسال شود اما وقوع حادثه فنی پیش از پرتاب سفیر سبب لغو مأموریت شد.
ماهواره ناهیدــ2 یک ماهواره مکعبیشکل است که توان مورد نیاز خود را با استفاده از آرایههای خورشیدی روی بدنه تأمین میکند. این ماهواره با توجه به الزامات مأموریتی تعریفشده از یک زیرسیستم کنترل وضعیت سهمحوره با دقت نشانهروی 3 درجه RMS در هر راستا بهره میبرد. ارتباطات مخابراتی ماهواره ناهیدــ2 در باندهای فرکانسی S و KU و UHF و VHF انجام میشود و برای کنترل حرارت زیرسیستمهای بحرانی همچون پیشرانش از ترکیب کنترل حرارت فعال و غیرفعال در این ماهواره استفاده شده است.

زیرسامانه پیشرانش در ناهیدــ2
آزمایشهای نمونه مهندسی سامانه پیشرانش ماهواره مخابراتی ناهیدــ2 با موفقیت در پژوهشکده سامانههای حملونقل فضایی انجام شد. نمونه مهندسی پیشرانش ماهواره ناهیدــ2 شامل رانشگرهای تکمؤلفهای پراکسید هیدروژن به سطح فناوری نمونه مهندسی رسید. در اواخر پاییز 1398 از اتمام ساخت مدل مهندسی ناهیدــ2 تا یک ماه آتی خبر داده شد و همزمان مدلی کیفی نیز در حال ساخت اعلام شد. با توجه به اینکه طبق نقشه راه فضایی کشور ماهوارههای عملیاتی در مدار 500کیلومتری تا سال 1400 باید تثبیت میشدند، در آن سال اعلام شد که ناهیدــ2 نهایتاً تا سال 1400 باید پرتاب شود!

سال 1401: آمادگی برای پرتاب و پیشرفتهای فنی
در سال 1401، ماهواره ناهید 2 به عنوان یکی از پروژههای کلیدی سازمان فضایی ایران معرفی شد. گزارشهای منتشرشده نشان داد که ناهید 2 با ویژگیهایی مانند قابلیت انجام مانورهای مداری و عمر عملیاتی حداقل 2 سال در مرحله نمونه پروازی قرار دارد. در این سال، عیسی زارعپور وزیر وقت ارتباطات اعلام کرد که ناهید 2 تا پایان سال آماده پرتاب خواهد بود.
مراسم رونمایی از دو ماهواره ساخت متخصصان کشورمان به مناسبت بزرگداشت روز فناوری فضایی در موزه ارتباطات با حضور مقامات کشور برگزار شد. در این مراسم از ماهواره ناهید 2 و طلوع 3 رونمایی شد. سری ماهوارههای ناهید (1 و 2) به سفارش سازمان فضایی ایران برای مأموریتهای مخابراتی در پژوهشگاه فضایی ایران ساخته شدند.

نخستین تصویر از نمونه کیفی ماهواره مخابراتی ناهید 2
سال 1402: اطلاعات و جزئیات جدید از ماهواره ناهید 2 /ایجاد 254 ارتباط مخابراتی زمینی با ماهواره ناهید 2
دکتر مهدی نصیری؛ رئیس پژوهشکده سامانههای ماهواره پژوهشگاه فضایی در بهمن 1402 در مراسم روز ملی فناوری فضایی که در محل پژوهشگاه فضایی با حضور رئیس جمهور برگزار شد اظهار کرد: ماهواره ناهید 2 یک پروژه ملی و یک ماهواره مخابراتی است که نمونه کیفی آن سال گذشته رونمایی شده و امروز نمونه پروازی آن عرضه شده است؛ طول عمر ماهواره ناهید 2 2 سال و وزن آن 120 کیلوگرم است که در مدار 500 کیلوگرمی تزریق خواهد شد. شیب مداری تزریقی ناهید 2 55 درجه و باند فرکانسی آن X,KU و UHF است.
رئیس پژوهشکده سامانههای ماهواره پژوهشگاه فضایی گفت: از جمله دستاوردهای ماهواره ناهید 2 تجمیع و ساخت مدل پروازی این ماهواره، ساخت شبیه ساز کانال مخابراتی برای گیرنده ods، تعریف 10 پروژه دانشگاهی و راهاندازی آزمایشگاههای شبیه ساز پنل خورشیدی و اتاق تمیز و تعریف 150 سند علمی اشاره کرد.
نصیری ارتباط مخابراتی ذخیره و ارسال با قابلیت ارتباط بین 254 کاربر زمینی در بستر ماهواره، اندازه گیری تشعشات کمربند ون آلن و برقراری ارتباط مخابراتی و تست زیر سیستم ها در باند S را از ماموریت های ماهواره ناهید 2 دانست.

سال 1403: اعلام آمادگی برای پرتاب ماهواره ناهید 2
در دیماه 1403 دکتر حسن سالاریه، رئیس سازمان فضایی ایران، در نشست «اثرگذاری پژوهشگران جوان در جامعه و صنعت» اعلام کرد: ماهواره "ناهید 2" که نمونه پروازی آن سال گذشته رونمایی شد، بهزودی پرتاب خواهند شد. ماهواره "ناهید 3" نیز که در حال ساخت است، قابلیت منظومهسازی دارد.
سال 1404؛ ماهواره ناهید 2 بعد از 9 سال انتظار به فضا پرتاب شد
دکتر حسن سالاریه؛ رئیس سازمان فضایی ایران در فروردین 1404 اعلام کرد که در حوزه ماهواره هم چندین پرتاب خواهیم داشت و یکسری از پرتابها از سال گذشته به امسال موکول شد و پرتابهای بین المللی هم داریم و پرتاب ظفر |، ماهواره پایا و ناهید 2 در شش ماه نخست امسال انجام میشود و زمان پرتاب برخی هم مشخص و قطعی شده است.
وحید یزدانیان؛ رئیس پژوهشگاه فضایی ایران در خرداد 1404 با اشاره به اینکه روند فعالیتها در صنعت فضایی کشور شتابان است و با سرعت ادامه دارد، از پایان ساخت ماهواره ناهید 2 با کاربرد ارتباطی-مخابراتی خبر داد و افزود: آزمونهای اصلی این ماهواره انجام شده و اکنون در صف پرتاب قرار دارد.
مشخصات فنی و اهداف ناهید 2
ماهواره ناهید 2 یک ماهواره مخابراتی است که توسط پژوهشگاه فضایی ایران طراحی و ساخته شده است. این ماهواره با هدف توسعه فناوریهای مخابراتی پیشرفته و آمادهسازی زیرساختهای لازم برای منظومههای مخابراتی و ماهوارههای زمینآهنگ ساخته شده است. بر اساس گزارشها، ناهید 2 از ویژگیهای زیر برخوردار است:
این ماهواره قرار است مدت2 تا 5 سال در مدار باقی بماند و بهمنظور حفظ ارتفاع و موقعیت مداری، به سیستم پیشرانشی مجهز شده که قادر به اصلاح ارتفاع مداری تا 50 کیلومتر است.
سه نوع تراستر و انتخاب نوع مناسب برای ناهید2
بهطورکلی، سه نوع تراستر (سامانه رانش) در ماهوارهها مورد استفاده قرار میگیرد:
- تراسترهای گاز سرد
- تراسترهای شیمیایی گرم (مایع یا جامد)
- تراسترهای الکتریکی (یونی).
برای ماهواره مخابراتی ناهید2 از تراسترهای گاز گرم استفاده شده است؛ نمونهای که بهطورکامل در داخل کشور توسعه یافته و در آن از اجزای بومی مانند مخزن کامپوزیتی، شیرهای فشار بالا و تراسترهای کنترلی استفاده شده است. این قطعات پیشرفته، با توجه به حساسیت بسیار بالا و سطح فناوری پیچیدهشان، در سطح بینالمللی بهراحتی در دسترس نیستند.
پوششهای پلیمری و چسبهای فضایی؛ فناوریهای پشتیبان اما حیاتی
کنار سیستم رانش، مجموعهای از فناوریهای مکمل نیز در ساخت این ماهواره بهکار رفته است، از جمله آنها میتوان به پوششها و چسبهای پلیمری برای عایقکاری حرارتی و عایق رسانا، چه درون موتور و چه در سطح خارجی ماهواره، اشاره کرد. این مواد نیز بهطورکامل داخل کشور و توسط پژوهشگاههای داخلی تولید شدهاند و بخشی از زنجیره خودکفایی فضایی ایران را تشکیل میدهند.
ماهوارهای با باتریهای بومی
ماهواره ناهید2 همچنین به باتریهایی مجهز است که از سلولهای لیتیوم ـ یون ساختهشده در داخل کشور تولید و در فرمهای مختلف بستهبندی شدهاند. این باتریها باید در طول عمر 5ساله ماهواره، دهها هزار سیکل شارژ و دشارژ را بدون افت محسوس ظرفیت تحمل کنند؛ مسئلهای که نیازمند دقت بالا در طراحی و انتخاب مواد اولیه است.
ماهواره ناهید2 که با مأموریت مخابراتی طراحی شده، در زمان حاضر آماده پرتاب است و بهعنوان یکی از نمادهای خودکفایی صنعت فضایی ایران معرفی میشود. ساخت داخلی سیستمهای پیچیدهای مانند پیشرانش، مخزن گاز، عایقهای حرارتی، چسبها و باتریها، نشاندهنده حرکت تدریجی اما استوار کشور بهسوی تثبیت جایگاه در زنجیره فناوریهای پیشرفته فضایی است.
اهمیت پرتاب ناهید 2
پرتاب ناهید 2 از جنبههای مختلف حائز اهمیت است:
1. پیشرفت فناوری بومی: ناهید 2 با استفاده از فناوریهای کاملاً ایرانی ساخته شده و توانایی ماندگاری 5 سال در مدار را دارد. این دستاورد نشاندهنده پیشرفت چشمگیر ایران در حوزه فناوریهای فضایی است.
2. همکاری بینالمللی: همکاری با روسیه برای پرتاب ناهید 2 نشاندهنده دیپلماسی موفق فضایی ایران است. پرتابگر سایوز به دلیل قابلیت اطمینان بالا و سابقه موفق، گزینهای ایدهآل برای این مأموریت بود.
3. کاربردهای عملیاتی: ناهید 2 میتواند در حوزههای ارتباطات، اینترنت اشیا و پایش دادهها نقش مهمی ایفا کند. این ماهواره به عنوان بخشی از منظومههای مخابراتی، قابلیت پشتیبانی از کاربردهای تجاری و تحقیقاتی را دارد.
4. غلبه بر تحریمها: پرتاب ناهید 2 با همکاری روسیه، پاسخی به محدودیتهای ناشی از تحریمهای بینالمللی بود که دسترسی ایران به فناوریهای پیشرفته و پرتابگرهای خارجی را محدود کرده بود.
همکاری ایران و روسیه
پرتاب ناهید 2 ادامه همکاریهای موفق ایران و روسیه در حوزه فضایی بود. پیشتر، ماهوارههای خیام (1401) و پارس-1 (1402) و همچنین ماهوارههای کوثر و هدهد (1403) نیز با پرتابگر سایوز از پایگاههای بایکونور و وستوچنی پرتاب شده بودند. این همکاریها نهتنها امکان دسترسی به پرتابگرهای قابل اعتماد را فراهم کرد، بلکه به تبادل دانش و فناوری بین دو کشور کمک کرد. نصب لوگوی سازمان فضایی ایران و پژوهشگاه فضایی ایران بر بدنه پرتابگر سایوز، نشاندهنده نقش فعال ایران در این مأموریت بود.

پرتاب موفق ناهید 2 گامی مهم در مسیر توسعه منظومههای مخابراتی ایران است. سازمان فضایی ایران اعلام کرده که پروژه ناهید 3 به عنوان نسل پیشرفتهتر، در حال طراحی است. این پروژهها در راستای برنامههای کلان ایران برای خودکفایی در فناوری فضایی و توسعه کاربردهای تجاری و تحقیقاتی قرار دارند. انتظار میرود که ناهید 2 دادههای ارزشمندی برای توسعه این پروژهها فراهم کند.
پرتاب امروز ماهواره ناهید 2از پایگاه وستوچنی روسیه، دستاوردی بزرگ برای سازمان فضایی ایران و پژوهشگاه فضایی ایران بود. این ماهواره با فناوریهای بومی و قابلیت ماندگاری 5 سال در مدار، نهتنها پیشرفت ایران در حوزه فناوریهای مخابراتی را نشان داد، بلکه جایگاه کشور را در همکاریهای فضایی بینالمللی تقویت کرد. با وجود چالشهایی مانند تحریمها و تأخیرهای گذشته، پرتاب موفق ناهید 2 نشاندهنده عزم ایران برای توسعه فناوریهای فضایی و دستیابی به اهداف کلان در این حوزه است. این دستاورد راه را برای پروژههای آینده، مانند ناهید 3 و توسعه منظومههای مخابراتی هموار میکند.
مذاکرات ایران و اروپا جمعه در کنسولگری ایران در استانبول
مذاکرات ایران و کشورهای انگلیس، آلمان و فرانسه فردا جمعه ساعت نه و نیم صبح به وقت محلی در ساختمان سرکنسولگری ایران در استانبول برگزار میشود.
این نشست در سطح معاونان وزیر خارجه خواهد بود.
پیشتر سخنگوی وزارت خارجه کشورمان با تایید این مذاکرات اعلام کرد که این نشست در استانبول برگزار خواهد شد و در سطح معاونان وزیر خارجه است. موضوع گفتگوها هم روشن است، رفع تحریمها و مباحث مربوط به برنامه هستهای ایران با این تفاوت که ما حتما مواضع خودمان را به صورت روشن بیان خواهیم کرد.
غریب آبادی، معاون وزیر امور خارجه کشورمان نیز با اشاره به مذاکرات آتی ایران و سه کشور اروپایی تصریح کرد که تلاش ما بر این خواهد بود که ببینیم به چه راهکارهای مشترکی میتوانیم برسیم که این وضعیت را مدیریت کنیم.
آسیبشناسی فضای شبکههای اجتماعی و تأثیر آن بر فرهنگ گفتاری
حجت الاسلام عبداله جلالی، پژوهشگر رسانه نوشت:
فضای شبکههای اجتماعی به عنوان یکی از ابزارهای نوین ارتباطی، تأثیرات عمیقی بر نحوه تعامل افراد و فرهنگ گفتاری جامعه دارد. در حالی که این بسترها فرصتهای بینظیری برای تبادل اطلاعات و ارتباطات مؤثر فراهم کردهاند، اما در عین حال، آسیبها و چالشهای جدی نیز به همراه دارند. یکی از این چالشها، ترویج فرهنگ زشت گفتاری و بدگفتاری است که میتواند به روابط اجتماعی آسیب بزند و به ایجاد فضایی منفی منجر شود.
آسیبشناسی فرهنگ گفتاری در فضای شبکههای اجتماعی
ترویج گفتار توهینآمیز
در برخی از شبکههای اجتماعی، کاربران به راحتی میتوانند نظرات خود را بیان کنند. این آزادی بیان گاهی به سوءاستفاده تبدیل میشود و باعث میشود افراد به جای گفتار نیکو، از زبان توهینآمیز و تحقیرآمیز استفاده کنند. این نوع گفتار نه تنها به ترویج فرهنگ زشت میانجامد، بلکه میتواند به افزایش تنشها و درگیریها بین افراد و گروهها منجر شود.
کاهش مسئولیتپذیری
در فضای مجازی، افراد معمولاً احساس مسئولیت کمتری نسبت به گفتار خود دارند. ناشناس بودن و عدم وجود تعامل رو در رو باعث میشود که برخی کاربران به راحتی به تخریب شخصیت دیگران بپردازند. این امر به ترویج بدگفتاری و فرهنگ منفی در ارتباطات اجتماعی کمک میکند.
انتشار شایعات و اطلاعات غلط
شبکههای اجتماعی به محلی برای انتشار شایعات و اطلاعات نادرست تبدیل شدهاند. این نوع اطلاعات میتواند به بدگویی و بدبینی بین افراد و گروهها دامن بزند و به تضعیف روابط انسانی و اعتماد عمومی منجر شود.
تأثیر منفی بر روانشناسی افراد
تماشای مکرر گفتار زشت و رفتارهای منفی در شبکههای اجتماعی میتواند تأثیرات منفی بر روانشناسی کاربران داشته باشد. این امر میتواند به ایجاد احساس ناامیدی، افسردگی و اضطراب منجر شود و در نهایت به کاهش کیفیت زندگی و روابط اجتماعی بینجامد.
تضعیف فرهنگ گفتار نیکو
در فضایی که گفتار زشت و بدگفتاری به امری عادی تبدیل شده است، فرهنگ گفتار نیکو به حاشیه رفته و ارزشهای انسانی تحت تأثیر قرار میگیرند. این امر میتواند به کاهش همدلی و همبستگی اجتماعی منجر شود.
راهکارهای مقابله با آسیبها
آموزش و آگاهیبخشی
رسانهها و نهادهای اجتماعی باید به آموزش فرهنگ گفتار نیکو و تأثیرات مثبت آن بپردازند. برگزاری کارگاهها و کمپینهای آموزشی میتواند به افزایش آگاهی عمومی درباره آسیبهای گفتار زشت کمک کند.
مدیریت محتوا
شبکههای اجتماعی باید سیاستهای مؤثری برای مدیریت محتوا و جلوگیری از انتشار گفتارهای توهینآمیز و زشت داشته باشند. این امر میتواند به کاهش این نوع گفتار در فضای مجازی کمک کند.
ایجاد فضایی مثبت
تشویق کاربران به استفاده از زبان مثبت و گفتار نیکو میتواند به ایجاد فضایی دوستانه و حمایتی کمک کند. این امر میتواند از طریق تولید محتوای مثبت و الهامبخش در شبکههای اجتماعی محقق شود.
توسعه فرهنگ انتقاد سازنده
آموزش و تشویق به انتقاد سازنده به جای تخریب شخصیت دیگران میتواند به بهبود کیفیت گفتار در فضای مجازی کمک کند.
بنابراین فضای شبکههای اجتماعی میتواند هم به عنوان یک فرصت و هم به عنوان یک چالش در زمینه فرهنگ گفتاری عمل کند. با توجه به آسیبهایی که فرهنگ زشت گفتاری و بدگفتاری به روابط اجتماعی و روانشناسی افراد وارد میکند، ضروری است که اقدامات مؤثری برای ترویج گفتار نیکو و کاهش تأثیرات منفی این فضا انجام شود. با ایجاد فرهنگ مثبت و حمایت از گفتار نیکو، میتوان به بهبود کیفیت زندگی اجتماعی و ایجاد جامعهای سالم و همدل کمک کرد.
راهکارهای ماندگار برای تقویت تمرکز و توجه در عبادات شبانه
حضرت آیتالله بهجت قدسسره، با بیان اینکه اوقات بیداری را به غفلت میگذرانیم، این امر را دلیل اصلی محرومیت از توفیق بیداری شب برای تهجد و تلاوت قرآن دانستهاند.
ما برای اوقات خواب خود افسوس میخوریم که چرا برای نماز شب بیدار نمی شویم، در صورتی که اوقات بیداری را به غفلت می گذرانیم! زیرا اگر در بیداری به توجه و بندگی مشغول بودیم، توفیق بیداری شب را نیز برای تهجد و خواندن نافله شب و تلاوت قرآن پیدا میکردیم.
منبع: بهجت الدعا، ص٣٨۵
فرزندان مسئولیتپذیر یا مسئولیتگریز؛ مشکل تربیت نسل جدید چیست؟
در دنیای امروز، سلطه فرهنگی غرب بهجای میدان جنگ، از درون خانهها و ذهن فرزندان ما آغاز شده است. متن زیر حاصل سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین سیدعلیرضا تراشیون، روانشناس و مشاور است که به بررسی «تأثیر سلطه فرهنگی غرب بر تربیت نسل جدید» میپردازد و تقدیم شما فرهیختگان می شود.
بسماللهالرحمنالرحیم، سلطهگری، مفهومی نیست که صرفاً به حوزههای نظامی، سیاسی، اقتصادی یا حتی فرهنگی محدود باشد.
بلکه قلمرو سلطه میتواند بسیار فراتر از این عرصهها گسترده شود.
یکی از ابعاد مهم و کمتر مورد توجه این پدیده، سلطه فرهنگی است؛ نوعی از سلطه که نظام فکری غرب بر مبنای آن، در پی تحمیل تمدن خود بر تمامی جوامع بشری است.
این تمدن، علیرغم باطل بودن بنیانهایش، در تلاش است تا از رهگذر فرهنگ، جهان را تحت سیطره خود درآورد.
* سلطه فرهنگی، خانواده را از تربیت تهی کرده است
از نشانههای برجسته سلطه فرهنگی آن است که نهادهای تربیتی اصیل، نظیر والدین، معلمان، مربیان دینی، و مدارس، عملاً از جایگاه حقیقی و تأثیرگذار خود تنزل یافتهاند.
به بیان دیگر، در بستر خانواده، نقش پدر و مادر به سطح تأمینکنندگان صرف نیازهای زیستی فرزندان تقلیل یافته است.
در چنین شرایطی، والدین تمام کوشش خود را صرف آن میکنند که تنها غذا، پوشاک و سرپناهی برای فرزند خود فراهم کنند، بیآنکه در شکلگیری باورها، ارزشها و گرایشهای فکری آنان نقشی مؤثر ایفا نمایند.
این خلأ بهراحتی توسط نظام سلطه پر میشود؛ به گونهای که افکار، باورها و شیوههای زیست خود را در ضمیر و ذهن فرزندان ما نهادینه میسازند، تا عملاً لشکری از افراد با نگرشهای دلخواه خود تربیت کنند.
شدت و جسارت این فرایند سلطه به حدی رسیده است که اکنون حتی نامگذاری بر نسلهای ما نیز از سوی آنها صورت میپذیرد.
آنان، نسلهای مختلف را با عناوینی چون «نسل آلفا»، «نسل Z»، یا «نسل Y» معرفی میکنند و برای هر نسل، ویژگیهایی را پیشبینی و تجویز مینمایند؛ بهگونهای که گویی تعیینکنندهی الگوی رفتاری فرزندان ما هستند، نه خانواده و نهاد تربیتی دینی.
این فرایند، عملاً فرزندان ما را از مدار تربیت الهی و دینی خارج میسازد.
بنابراین، یکی از وظایف بنیادین ما در این برهه از تاریخ، شناسایی ابزارهای سلطه فرهنگی و تربیتی غرب و ارائه راهکارهای مؤثر برای مقابله با آنهاست.
باید توجه داشت که اگر در چند دهه گذشته برای نفوذ در اندیشه نسلهای ما، هزینهها و دشواریهای فراوانی متحمل میشدند ـ مثلاً افرادی را برای تحصیل به دانشگاههای غربی اعزام میکردند تا سپس آن تفکرات را به کشور خود بازگردانند ـ امروز این مسیر بسیار آسانتر شده است.
کافی است نگاهی به نفوذ فرهنگی از طریق ابزارهایی مانند رستورانها، محصولات رسانهای، و حتی فضای شخصی زندگی بیندازیم؛ تا دریابیم که اکنون نمایندگان آن تفکر در خلوتترین زوایای خانههای ما حضور دارند و ذهن و ضمیر فرزندان ما را نشانه گرفتهاند.
نتیجه آنکه ناگهان با نسلی مواجه میشویم که دچار گسست جدی از آموزههای دینی، اخلاقی و رفتاری است. نگاهی به شبکههای ماهوارهای فارسیزبان بیندازید؛ خواهید دید که هیچگاه در این رسانهها برنامهای برای تقویت ادب، احترام و رفتار مناسب فرزندان با والدین تولید نمیشود.
بلکه برعکس، محتواها بهگونهای جهتدهی شدهاند که نوجوان و جوان را به بیتفاوتی و حتی تعارض با والدین سوق دهند.
* دیدگاه های فرزند و خانواده در فرهنگ سلطه
مصداق این انحراف رفتاری را میتوان در تجربه یکی از والدین مشاهده کرد. او میگفت: فرزند نوجوانش که دائماً در معرض فضای مجازی و شبکههای اجتماعی است، از وی خواسته که «ارث و میراث را همین حالا حساب کرده و تحویل دهد؛ چرا که پس از مرگ به کارش نمیآید».
این نگاه، جایگاه پدر را به سطح یک «دستگاه خودپرداز» یا «تأمینکننده بیروح مایحتاج» تنزل میدهد؛ در حالی که ارزشهایی چون ادب، احترام، و محبت در این فرهنگ هیچ جایگاهی ندارند.
اگر به جوامع غربی امروز نگاه کنیم، بهسختی میتوان الگو یا نهادی را یافت که تربیت اخلاقی خانوادهمحور را در دستور کار خود داشته باشد. آنچه محوریت دارد، منافع فردی است؛ تا جایی که پیوند افراد با خانواده نیز صرفاً تا زمانی دوام دارد که منافعشان تأمین شود. بهمحض آنکه این منافع از بین برود، روابط نیز گسسته میشود.
بر این اساس، ما باید بر پایه آموزههای دینی و اسلامی، مدل تربیتی ویژهای را طراحی و پیادهسازی کنیم.
همانگونه که پیشتر اشاره شد، اگر هدف ما تربیت نسلی تراز و متعالی باشد ـ
نسلی که در راستای هدف قرآنی «و ما خلقتُ الجنَّ و الانسَ الّا لیعبدون» پرورش یابد ـ باید به شاخصهایی معین در تربیت فرزندان توجه ویژهای داشته باشیم. پیشتر، برخی از این سی شاخص را مورد بررسی قرار دادیم.
نخست آنکه، باید فرزندانمان را با ارادهای قوی تربیت کنیم. فردی که ارادهمند است، در اخلاق، رفتار و انتخابهای خود تعالی مییابد؛ چنین انسانی در برابر گناه سستی نشان نمیدهد و توان مقاومت دارد.
دوم، باید تحملپذیری را در آنان تقویت کنیم. چراکه در دنیای معاصر، انسانها غالباً به سمت راحتطلبی سوق داده میشوند و این خود، زمینهساز سلطهپذیری است.
هر چه فردی آسانطلبتر باشد، امکان سلطه بر او بیشتر است. این دقیقاً هدف نظام فرهنگی غرب است؛ ترویج آسانزیستی و گریز از دشواری، برای تسلط آسانتر.
سوم اینکه، تأکید شد که اعتماد به نفس در فرزندان باید تقویت شود، اما اعتماد به نفس در اینجا، بهمعنای اتکای صرف به خود نیست؛ بلکه ثمرهی توکل به خداوند است. یعنی فرد باور دارد که خداوند گنجینهای بینظیر در وجود او قرار داده است و میتواند با اتکا بر این ظرفیت الهی، مسیر رشد و کمال را طی کند.
* تربیت نسل صبور، خانوادهدوست و ولایتپذیر
چهارمین نکتهای که پیشتر بیان شد، این بود که باید فرزندانمان را خانوادهدوست تربیت کنیم.
این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که در نقطهی مقابل، نظام سلطه فرهنگی غرب دقیقاً در حال پیش بردن روندی معکوس است؛ بهگونهای که نسل ما بهتدریج به سمتی هدایت میشود که هیچ اعتنا و وابستگی عاطفی و فکری به خانواده نداشته باشد.
اگر به وضعیت برخی کشورهای توسعهیافته دقت کنیم، میبینیم که یکی از ویژگیهای زیست آنها، زندگی مجردانهی افراد است.
به بیان دیگر، بسیاری از افراد در این جوامع بهصورت تنها و در خانههایی مجلل و مستقل زندگی میکنند. بهعنوان نمونه، کشورهایی مانند انگلستان و ژاپن، حتی وزارتخانههایی با عنوان «وزارت تنهایی» تأسیس کردهاند؛ این نشان میدهد که رواج تنهایی در این جوامع، به یک بحران گسترده و همهگیر بدل شده است.
وقتی فردی را از ریشه، اصل و نَسَب خود جدا کنیم، زمینه برای انحراف او بسیار فراهمتر میشود؛ چراکه پیوندهای هویتی و ارزشی او قطع میگردد و بهراحتی میتوان مسیر تفکر و سبک زندگی او را تغییر داد.
نکتهی بعدی آن است که باید فرزندانمان را «ولایتپذیر» تربیت کنیم. این مسأله، نه یک توصیه تربیتی عادی، بلکه یک اصل بنیادین است. چراکه ما در منطق ولایی، با یک دوگانهی مشخص مواجه هستیم. یا تحت ولایت الهی قرار داریم، یا تحت ولایت شیطان.
به تعبیر دیگر، راه سومی وجود ندارد. همانگونه که هیچ حالتی میان شب و روز متصور نیست، در اینجا نیز یا انسان در حوزهی ولایت خداوند قرار دارد، یا خارج از آن است و در زیر چتر ولایت شیطان. بنابراین، تربیت فرزندان بر مبنای پذیرش ولایت الهی، یک ضرورت تربیتی است و نه انتخابی شخصی یا سلیقهای.
در امتداد این بحث، بر ضرورت تقویت صفت «صبر» در نسل آینده تأکید کردیم.
جامعهی ما به نسلی نیاز دارد که صبور باشد؛ نسلی که توانایی تحمل و ایستادگی در برابر سختیها، فشارها و آزمونهای زندگی را داشته باشد.
چراکه ماهیت زندگی دنیا، بر بستر دشواریها و چالشها استوار است. اگر انسان فاقد صبر باشد و دچار عجله و بیتابی شود، در تمامی عرصههای زندگی دچار آسیب خواهد شد. فرد عجول، در کار، در روابط، در تصمیمگیری و حتی در دینداری خود، با موانع متعدد مواجه خواهد شد.
* صبر در عبادت، معصیت و مصیبت، پایه تربیت ایمانی
این آموزه، در منابع دینی ما با اقسام مختلف صبر تبیین شده است. یکی از انواع آن، «صبر در عبادت» است.
انجام عبادات، بهویژه در شرایط خاص، نیازمند صبر و ایستادگی است. بهعنوان مثال، روزهداری در گرمای تابستان یا بیدار شدن برای نماز صبح در سرمای زمستان، جز با روحیهی صبر و تحمل، ممکن نیست.
یا مثلاً اقامهی نماز در موقعیتی که فرد از خواب شیرین بیدار میشود، نیازمند تمرین و توان درونی است.
نوع دیگر صبر، «صبر در برابر معصیت» است. در دنیایی که آمیخته با گناه و زمینههای وسوسهانگیز است، ایستادگی در برابر معصیت، خود یک جهاد بزرگ محسوب میشود.
برای نمونه، فردی که در محیط کار با پیشنهاد رشوهای قابل توجه مواجه میشود ـ و میداند که گرفتن آن میتواند زندگیاش را از این رو به آن رو کند ـ تنها با تکیه بر صبر و تربیت ایمانی میتواند این وسوسه را دفع کند و در برابر حرام بایستد.
سومین نوع صبر، «صبر در برابر مصیبت» است. همهی ما در طول زندگی، با فقدانها، از دستدادن عزیزان، بیماریها، بحرانهای مالی یا روانی مواجه میشویم.
کسانی که سالها از عمرشان گذشته و تجارب فراوانی اندوختهاند، بهتر میتوانند این حقیقت را درک کنند.
در چنین شرایطی، اگر انسان فاقد صبر باشد، دچار آشفتگی درونی، کفران نعمت، بدگویی، یا حتی طغیان در برابر مقدرات الهی میشود. بنابراین، صبر در برابر مصیبت، نهتنها یک نیاز روانی، بلکه یک ضرورت برای بقا و سلامت روحی انسان است.
* ما تا چه میزان فرزندانمان را با مفهوم صبر آشنا کردهایم؟
اکنون پرسشی مهم مطرح میشود: ما تا چه میزان فرزندانمان را با مفهوم صبر آشنا کردهایم؟
آیا در مدلهای تربیتی ما، روند رشد فرزند با افزایش صبوری همراه است؟ در گذشته، آموزش این مفاهیم به شکلی مؤثر و ملموس صورت میگرفت.
برای مثال، جملهای سنتی در فرهنگ ما رایج بود که به دختران جوان هنگام ازدواج گفته میشد: «با لباس سفید میروی و با کفن بازمیگردی».
هرچند در ظاهر، این جمله ممکن است برای نسل امروز نامأنوس یا ناخوشایند باشد، اما حامل پیام مهمی است: پایداری، تعهد، و پذیرش مسئولیت در زندگی مشترک.
چنین تربیتی موجب میشد افراد با آمادگی ذهنی و روانی وارد زندگی شوند، دشواریها را بهعنوان بخشی از مسیر زندگی بپذیرند، و برای عبور از آنها، تفکر و برنامه داشته باشند.
بسیاری از افراد مسن که امروز در جلسات مشاوره شرکت میکنند، با این رویکرد بزرگ شدهاند.
بارها دیدهایم که خانمی میگوید: «همسرم آزارم میداد، اما پای زندگیام ماندم، سعی کردم او را اصلاح کنم، و امروز زندگیمان به ثبات رسیده است». چنین افرادی توانستند سختیها را پشت سر بگذارند، چون از ابتدا با فرهنگ صبر رشد یافته بودند.
اما امروز شرایط تغییر کرده است. گاه دیده میشود که هنگام ازدواج، خانواده به دختر میگوید: «اگر شوهرت اذیتت کرد، سریع برگرد. من خودم تکلیفش را روشن میکنم».
اینگونه توصیهها، نهتنها کمکی به حل مسئله نمیکند، بلکه بهصورت ضمنی، ناتوانی و عدم تحمل را القا میکند. در حالی که باید فرهنگ حل مسئله و پایداری را به فرزندانمان بیاموزیم.
ظرفیت تحمل در نسل امروز، کاهش یافته است. در حالی که در زندگی مشترک، حتی در بهترین شرایط، اختلافنظرها، مشکلات مالی، و چالشهای عاطفی اجتنابناپذیر است. حتی زوجهایی که مشکلی با یکدیگر ندارند، ممکن است به دلیل فقر یا سایر محدودیتهای بیرونی، دچار تنش شوند.
بههمین جهت، گاهی با شوخی به آقایان میگویم: مردی که ازدواج میکند، باید از خداوند بخواهد که ظرفیت صبر او را افزایش دهد.
چون زندگی با همسر، هرچند شیرین و آرام، نیازمند بردباری است. زنان موجوداتی آرام و اهل گفتوگو هستند؛ در حالیکه بسیاری از مردان عجولاند.
مثلاً ممکن است دو خواهر ساعتها کنار هم بنشینند و دربارهی طرح و رنگ پرده با آرامش گفتوگو کنند، چای بخورند و لذت ببرند؛ اما مردان، از این دست گفتوگوها معمولاً فراریاند.
در اینجا همان صبر و تحمل است که باعث میشود زن و شوهر بتوانند در کنار یکدیگر به آرامش و تفاهم برسند.
این آموزهها را باید به نسل آینده منتقل کرد؛ تا جامعهای پایدار و آگاه داشته باشیم.
* صبر و مسئولیتپذیری، ستونهای تربیت نسلی متعهد و مقاوماند
اگر فرزندی داریم ـ چه دختر و چه پسر ـ که روحیهای عجول و فاقد صبر دارد، یقین بدانید که این فرد، در آیندهی زندگی اجتماعی، خانوادگی، و بهویژه در زندگی مشترک خود با مشکلات و آسیبهای جدی مواجه خواهد شد.
تردیدی نیست که در شرایط کنونی، بیش از هر زمان دیگر، باید ویژگی صبر را در فرزندانمان تقویت کنیم؛ صبری که هم در عبادت، هم در برابر گناه، و هم در مواجهه با مصیبت نمود مییابد.
همهی این انواع صبر، نیازمند توان درونی و تمرین تربیتی مستمر است و این مهم باید در محیط خانه و خانواده نهادینه گردد.
اما از دیگر ویژگیهایی که در نسل آینده باید پرورش یابد، «مسئولیتپذیری» است. تربیت فرزندان باید بهگونهای باشد که روحیهی پذیرش مسئولیت را در خود تقویت کرده باشند؛ نه آنکه از مسئولیت بگریزند یا در برابر انجام وظیفه، بیتفاوت باشند.
تربیت صحیح، زمانی تحقق مییابد که کودک یا نوجوان، وقتی مسئولیتی به او سپرده میشود، داوطلبانه و با احساس تعهد، آن را پذیرفته و به انجام برساند.
امروزه متأسفانه در بسیاری از خانوادهها، شاهد آن هستیم که نوجوان حتی برای انجام کوچکترین تکالیف روزمرهی خود نیز به تشویق و فشار مستمر والدین نیاز دارد.
مثلاً شب امتحان، مسئولیت مطالعه را نمیپذیرد مگر آنکه مادر یا پدر چندین بار تذکر دهند. یا برای مرتبکردن اتاق شخصی خود، باید بارها او را وادار کرد.
این نشانهی ضعف در مسئولیتپذیری است و وقتی این کودک یا نوجوان به بزرگسالی برسد، احتمالاً در عرصههای اجتماعی نیز مسئولیتگریز خواهد بود.
ممکن است چنین فردی در آینده مدرک دکتری بگیرد یا مهندس شود، اما سطح توانمندیاش در مسئولیتپذیری پایین خواهد بود.
تصور کنید فردی که در صنعت خودروسازی کار میکند، به دلیل بیتوجهی، خودرویی طراحی کند که مثلاً درب آن در مواجهه با یک دستانداز بهراحتی باز شود و خطر جانی برای سرنشینان ایجاد کند.
این مسئله صرفاً یک اشکال فنی نیست؛ بلکه بازتاب مستقیم همان بیمسئولیتی دوران کودکی و نوجوانی است.
زیرا مسئولیتپذیری، امری نیست که بهصورت ناگهانی در بزرگسالی شکل بگیرد؛ بلکه محصول یک فرایند تربیتی مداوم است.
در مقابل، اگر به زندگی بزرگان بنگریم، میبینیم چگونه مسئولیتپذیری در سنین پایین در وجودشان نهادینه شده است.
برای نمونه، شهید والامقام، حاج قاسم سلیمانی ـ رحمةاللهعلیه ـ در نوجوانی و در همان سنین سیزدهـچهارده سالگی، در حالیکه خانواده با مشکلات اقتصادی مواجه بود، از روستای خود راهی کرمان شد تا با کار و تلاش، به خانوادهاش کمک کند.
همین روحیهی مسئولیتپذیری موجب شد که در بزرگسالی، در جایگاهی قرار گیرد که امنیت مرزهای کشور را نهتنها در مرز، بلکه کیلومترها آنسوتر، در عمق جبهه دشمن تأمین کند.
چنین فردی، با شناخت کامل از مسئولیت خویش، امنیت حرم اهل بیت در سوریه را همانقدر وظیفهی خود میداند که حفظ مرزهای جمهوری اسلامی ایران را.
این نگاه، برخاسته از اوج مسئولیتپذیری است. اما متأسفانه، برخی افراد ناآگاه که درک درستی از مفهوم مسئولیت ندارند، با جملاتی تند و ناپخته، این سطح از تعهد و فداکاری را به سخره میگیرند.
در حالی که مسئولیتپذیری یعنی کسی مانند شهید روحالله عجمیان ـ یک کارگر روزمزد ـ وقتی متوجه تهدید علیه ناموس کشورش میشود، علیرغم مخالفت خانواده، جان خود را فدای دفاع از کشور میکند.
وقتی پدر به او میگوید «درگیر نشو»، او پاسخ میدهد: «این اولویت دارد». این روحیه، محصول تربیت مسئولیتپذیرانهای است که از کودکی در وجودش شکل گرفته است.
ما باید نسلی را تربیت کنیم که نهتنها در برابر وظایف شخصی خود احساس مسئولیت داشته باشد، بلکه فراتر از آن، بهدنبال موقعیتهایی برای کمکرسانی و ایفای نقش مؤثر در جامعه باشد.
* تربیت مسئولیتپذیر، مقدمهی آمادگی برای ظهور و نسل متعهد است
گاه در یک خانه، پدر خانواده فرد خوبی است، اما نسبت به مسئولیتهایش منفعلانه برخورد میکند. مثلاً زمانی که مهمانی در پیش است، همسرش از او تقاضای کمک میکند و او پاسخ میدهد: «باشه، اگر کاری داشتی، بگو».
این نگاه، با آنکه نشان از همراهی دارد، اما مسئولیتپذیری کامل نیست. در نقطهی مقابل، پدری را میبینید که پیش از آنکه از او درخواست شود، خود پیشقدم میشود و میگوید: «چه کاری هست؟ کمکت کنم». این نگاه، نشانهی مسئولیتپذیری حقیقی است.
همین روحیه باید در فرزندان ما نهادینه شود. اگر دختری از مدرسه بازمیگردد، پس از اندکی استراحت، باید در حد توان، مادر را در کارهای خانه یاری کند. مادری که خود اهل تلاش است، سزاوار آن است که فرزندش نیز در کنار او سهمی در مسئولیت خانواده داشته باشد.
اگر این آموزش از سنین پایین انجام نشود، فردا که آن دختر وارد زندگی زناشویی میشود و صاحب فرزند میگردد، توان مدیریت زندگی را نخواهد داشت.
آنگاه، کوچکترین مسئولیتها برایش غیرممکن خواهد بود و در برابر دشواریها، احساس ناتوانی خواهد کرد. این نتیجهی مستقیم فقدان برنامهی تربیتی مسئولیتمحور در کودکی است.
در مقابل، نسلی که ما میخواهیم پرورش دهیم، باید نسلی مسئولیتپذیر باشد؛ نسلی که آمادگی پذیرش نقشهای خطیر در دوران انتظار ظهور را داشته باشد. انتظار فرج، به معنای انفعال، خانهنشینی، یا دعا بدون عمل نیست. انتظار حقیقی یعنی آمادگی برای مسئولیت. منتظر واقعی، کسی است که اگر شنید «مهدی قیام کرده»، نپرسد «اکنون چه کنیم»، بلکه خود، از پیش، در مسیر فراهمسازی مقدمات ظهور گام برداشته باشد.
یکی از مهمترین مقدمات ظهور، گسترش عدالت، توسعهی تربیت الهی، و پرورش انسانهای صالح است. پدر و مادری که سه فرزند در خانه دارند، باید نگاهشان این باشد که در حال تربیت سربازان امام زماناند؛ نه آنکه شب و روز، ذهن فرزند را به سخنان حاشیهای، اختلافات خانوادگی، یا حرفهای بیثمر مشغول کنند.
مسئولیتپذیری از این جنس است؛ نسلی که در برابر آسیبها منفعل نباشد؛ نسلی که بیروح، بیتفاوت، تنبل و گریزان از کار نباشد؛ نسلی که اگر کاری به او سپرده شد، تلاش نکند آن را با کوتاهی و نقص انجام دهد. چنین نسلی، مطلوب نظام تربیتی دینی ماست.
* آرامش درونی با یاد خدا، پایه تربیت نسلی مطمئن و زندگیبخش
یکی از ویژگیهایی که باید در نسلی که قصد تربیت آن را داریم شکل دهیم، داشتن آرامش درونی است. قرآن کریم میفرماید: «ألا بذکر الله تطمئن القلوب»؛ یعنی تنها با یاد خداست که دلها آرام میگیرد.
نسلی که ما در پی پرورش آن هستیم، نباید نسلی پرهیاهو، تنشزا، و آشفته باشد. بلکه باید آرام، متعادل و درونی مطمئن باشد. این آرامش، کلید سلامت روان، موفقیت در روابط انسانی و زیربنای جامعهای پویا و الهی است.
این ویژگی باید بهگونهای در فرد نهادینه شود که وقتی وارد زندگی مشترک میشود، همانگونه که قرآن در آیه ۲۱ سوره «روم» اشاره میکند، یکی از آثار ازدواج، ایجاد آرامش و سکون در فضای زندگی است.
بنابراین، باید دختران و پسران ما طوری تربیت شوند که وقتی در آینده همسر میشوند، نگاه کردن به چهرهشان برای طرف مقابل، موجب آرامش خاطر شود؛ نه اینکه دیدارشان اضطرابآور یا مایه تنش باشد. باید کاری کنیم که نوع رفتار، گفتار و حتی حالت چهره آنها آرامشبخش باشد.
در سیره اهلبیت علیهمالسلام نیز نمونههایی از این ویژگی یافت میشود. حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «هرگاه وارد خانه میشدم و چهره حضرت زهرا سلاماللهعلیها را میدیدم، تمام رنجها و غمهای طول روز از یادم میرفت».
از سوی دیگر، خود حضرت زهرا سلاماللهعلیها نیز میفرمایند: «هر زمان ابوالحسن علی علیهالسلام وارد خانه میشد، نگاه به او تمام خستگیها و سختیهای روز را از ذهنم پاک میکرد». این نشاندهنده وجود آرامشی عمیق و دوسویه در زندگی ایشان است.
دنیا محل آسایش نیست، بلکه محل تلاش است. آسایش در دنیا وعدهای داده نشده است؛ اما آرامش، چرا. در نظام فکری اسلام، برای دستیابی به این آرامش درونی، روشها و آموزههایی روشن وجود دارد.
یکی از این راهها، ذکر خداست. همنشینی با انسانهای اهل ایمان، یکی دیگر از عوامل آرامشبخش است. سکونت در کنار همسر نیز در آموزههای اسلامی با تعبیر «سکن» توصیف شده است.
* صبر، مسئولیتپذیری و آرامش درونی؛ ارکان تربیت نسلی مقاوم در برابر سلطه فرهنگی
اگر فرزندان ما در محیط خانه تربیت صحیح نشوند، در آینده نمیتوان انتظار داشت همسرانی آرامشبخش، یا والدینی متعادل و صبور باشند.
نمونههایی روشن از این ویژگی را در رفتار و شخصیت رهبران الهی نیز مشاهده میکنیم. مقام معظم رهبری، در بزنگاههای سخت و بحرانهای اجتماعی، تنها با سخن گفتنشان، به جامعه آرامش میدهند.
همین ویژگی را حضرت امام خمینی رحمهاللهعلیه نیز داشتند. شهید بزرگوار صیاد شیرازی نقل میکردند که در دوران دفاع مقدس، هرگاه در جبهه با مشکل و گرههای سخت مواجه میشدند، فقط کافی بود نزد حضرت امام بروند و چند دقیقه کنار ایشان بنشینند؛ حضور ایشان بهتنهایی برای فرماندهان جبهه آرامشبخش بود و روح تازهای در کالبد آنها میدمید.
انسان مؤمن باید چنین باشد؛ حضورش باید مایه آرامش برای اطرافیانش باشد. حال با در نظر گرفتن آیندهای پر از تنشها، بحرانها و پیچیدگیهای اجتماعی و روانی، نسل آینده بیش از هر زمان دیگری نیازمند درونی آرام و قلبی مطمئن است. اگر چنین نباشد، هر پیشرفت مادی یا علمی نیز برای آنها سودمند نخواهد بود.
به همین دلیل، حتی در کشورهایی که مخالفتهایی با اسلام دارند، در زمان بحرانهایی چون کرونا، اجازه پخش اذان و ذکر خدا از برخی مساجد داده شد؛ چراکه فهمیدند این ذکر الهی برای مردم آرامش میآورد و روح جامعه را تسکین میدهد. ما باید نسلی تربیت کنیم که در این مسیر قرار گیرد، نسلی که از بودن با خودش لذت ببرد و برای اطرافیانش نیز حضورش مغتنم باشد.
بنابراین، در این جلسه، به سه ویژگی مهم که باید در نسل آینده ما نهادینه شود اشاره شد:
نخست، صبر در برابر مشکلات، عبادات و معاصی
دوم، مسئولیتپذیری عمیق و مؤثر
و سوم، برخورداری از آرامش درونی.
این ویژگیها، پایههای اساسی تربیت انسانهایی است که در مسیر دین حرکت میکنند و میتوانند در برابر هجمههای فرهنگی و سلطه فکری غرب ایستادگی کنند.
چگونگی غیبت حضرت مهدی علیهالسلام
باید دانست که غیبتِ جسم شخص یا اشیای دیگر و مخفیماندن فعل و عمل انسان از انظار حاضرین، در تاریخ معجزات و کرامات انبیاء و اولیاء و خواصّ مؤمنین، بیسابقه نیست و مکرّر اتّفاق افتاده است.
از جمله، در تفسیر آیه کریمه:
«وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاْلآخِرَهِ حِجَاباً مَسْتُوراً.» (اسراء/ ۴۵)
و هنگامی که قرآن را قرائت مینمایی ما در میان تو و کسانی که ایمان به آخرت نمیآورند، پردهی پوشیده و پنهانی قرار میدهیم.
علاوه بر آنکه ظاهر آیه دلالت دارد بر اینکه خدای متعال، رسول اعظم صلیاللهعلیهوآله را در زمانی که قرائت قرآن مینمود از کفّاری که قصد آزار آن حضرت را داشتند پنهان و مستور میداشت، در برخی از تفاسیر آمده است که خداوند متعال، پیغمبر صلیاللهعلیهوآله را در هنگام قرائت قرآن از ابوسفیان، نضر بن حارث، ابوجهل، و حمّالة الحطب پنهان میداشت. آنان میآمدند و از نزد آن حضرت میگذشتند و ایشان را نمیدیدند. (طبرسی، مجمع البیان، ج۶، ص۶۴۵؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج۴، ص۱۸۶)
ابن هشام در سیره، حکایتی از مستورماندن وجود مقدّس پیغمبر صلیاللهعلیهوآله از نظر امّ جمیلِ حمّالةالحطب روایت کرده که در پایان آن، این جمله را از پیغمبر صلیاللهعلیهوآله نقل نموده است:
«لَقَدْ أَخَذَ اللهُ بِبَصَرِهَا عَنِّی.» (ابن هشام، ج۱، ص۲۳۸؛ و روایاتی دیگر)
خداوند دید او را از من گرفت و مرا از او پنهان نمود.
در وقت هجرت از مکّه به مدینه نیز بر حسب تواریخ معتبر، مشرکین که بر در خانه پیغمبر صلیاللهعلیهوآله برای کشتن او اجتماع کرده بودند، آن حضرت را ندیدند. بدین ترتیب که پیغمبر صلیاللهعلیهوآله بعد از آنکه حضرت علی علیهالسلام را مأمور فرمود تا در بستر او بخوابد، بیرون آمد و مشتی خاک برداشت و بر سر آنها پاشید و «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکیِمِ» را تا «فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ» قرائت کرد و از آنها گذشت و کسی آن حضرت را ندید. (ابن هشام، ج۲، ص۳۳۳؛ ابن سعد، الطبقاتالکبری، ج۱، ص۲۲۷ - ۲۲۸؛ ابن اثیرجزری، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۰۳)
و در تفسیر الدرالمنثور، حکایتی است طولانی راجع به خبری که حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام آن را از پدر بزرگوارش و آن حضرت از امام زینالعابدین و او از امیرالمؤمنین علیهمالسلام روایت کرده است که از شواهد این موضوع است.
و نیز در تفسیر آیه کریمه «وَجَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَاَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَایُبْصِرُونَ؛ و در مقابل و پشت سر آنها مانعی قرار دادیم و آنها را به وسیله آن مانع، پوشاندیم، پس آنها نمیبینند؛ (یس/ ۹)» در کتب تفاسیر، روایاتی است که دلالت بر این موضوع دارند. (طوسی، التبیان، ج۸، ص۴۴۶؛ طبرسی، مجمعالبیان، ج۸، ص۶۴۹ – ۶۵۰؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج۵، ص۲۵۸ – ۲۵۹؛ و تفاسیر دیگر)
در تاریخ زندگی ائمّه علیهمالسلام نیز بر این موضوع شواهد متعدّدی وجود دارد؛ مانند غایبشدن حضرت امام زینالعابدین علیهالسلام از نظر مأموران عبدالملک مروان که علاوه بر علمای شیعه، علمای اهلسنّت مثل ابنحجر نیز آن را روایت کردهاند. (ابنحجر هیتمی، الصواعقالمحرقه، ص۲۰۰)
بنابراین مسئله غایبشدن شخص، مسئلهای واقعشده و سابقهدار است.
و امّا خفای عنوان و ناشناختهماندن انسان، بدون غایبشدن بدن، بسیار بسیط و ساده است و در بسیاری از موارد محتاج به اعجاز و خرق عادات نمیباشد و همواره اشخاصی را میبینیم که کاملاً در نظرها آشکارند، ولی آنها را نمیشناسیم.
پس از این مقدّمه، در جواب سؤال گفته میشود:
اگرچه فلسفه و صحّت و فایده غیبت، به هریک از دو نحو (غایبشدن جسم و ناشناسبودن) حاصل میشود و این جهات که امر امام علیهالسلام مخفی باشد و کسی او را نشناسد، یا نتواند متعرّض ایشان گردد و سایر هدفها و مقاصدی که در غیبت آن حضرت است، در هر دو حال، حاصل است؛ امّا از جمع بین روایات و حکایاتِ تشرّف افراد به خدمت آن حضرت و استفاده تفسیر بعضی از آنها از برخی دیگر، دانسته میشود که غیبت آن حضرت به هر دو شکل (ناپیداشدن و ناشناسبودن) واقع گردیده و بلکه گاهی در زمانی واحد، هر دو شکل غیبت واقع شده است؛ به این معنا که یک نفر ایشان را دیده و نشناخته است و دیگری در همان حال، اصلاً آن حضرت را ندیده است. چنان که پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را در بعضی از وقایعی که به آن اشاره شد، بعضی میدیدند و بعضی نمیدیدند.
مطلبی که توجّه به آن لازم است این است که غیبتِ جسم، بدون اعجاز و خرق عادت واقع نمیشود، امّا پنهانشدن نام و عنوان و ناشناختهبودن، به طور عادّی نیز واقع میشود، هرچند در بعضی مواقع، استمرار آن یا جلوگیری از التفات اشخاص به استعلام و طلب معرفت، محتاج به خرق عادّت و تصرّف در نفوس است که خداوندِ قادرِ متعال برای تحقق اراده خود و حفظ ولیّ امر علیهالسلام تمام اسباب عادّی و غیرعادّی آن را توسط خود آن حضرت و یا مستقیماً - هر طور که مصلحت باشد - فراهم میسازد.
ده پرسش مهم از زندگی و امامت امام سجاد (ع) به همراه پاسخهای کوتاه
دوران امامت امام سجاد علیهالسلام را میتوان به عنوان سختترین و بحرانیترین دوره تاریخ اسلام برای اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله دانست که در این دوران، جامعه اسلامی با فساد اخلاقی، انحطاط فکری و اختناق سیاسی شدیدی مواجه بود که در آن حتی بیان حقایق دینی نیز با خطراتی جدی روبهرو بود. امام سجاد علیهالسلام در چنین شرایطی با بهرهگیری از اصل تقیه و روشهای فرهنگی و تربیتی، به حفظ و تداوم خط امامت و آموزههای اهل بیت پرداختند و با دعاهایی چون صحیفه سجادیه، نسلی را تربیت کردند که پایهگذار تحولی عظیم در تاریخ اسلام شد.
پرسش اول: دلیل عدم حمایت امام سجاد (ع) از قیامهای زمان خود:
پاسخ: در دورهای که یزید با خشونت بر اوضاع مسلط بود و هرگونه مخالفت را سرکوب میکرد، حمایت امام سجاد (ع) از قیامها، نتیجهای جز شکست و سرکوب برای اسلام نداشت. یک قیام موفق، یا باید به پیروزی قطعی منجر شود یا شکستی که دستاوردهای ارزندهای به همراه داشته باشد. حمایت از قیامهای آن زمان، به دلیل شرایط بحرانی و فقدان آمادگی کافی، به ضرر اسلام تمام میشد.
پس از کربلا، رسالت اصلی امام سجاد (ع) تبیین پیام عاشورا و حفظ و ترویج فرهنگ اهلبیت (ع) بود. ایشان با سلاح بیان، خطبه و دعا، اذهان خفته را بیدار و چشمهای بسته را باز نمودند تا حقیقت قیام امام حسین (ع) آشکار شود؛ قیامی که برای حفظ اسلام و مکتب تشیع صورت گرفت، نه برای کسب قدرت. امام سجاد (ع) با زنده ماندن خود، به جهانیان نشان داد که امام حسین (ع) اسلام را در معرض خطر جدی میدید و حکومت یزید را برای آینده اسلام مضر میدانست و به همین دلیل، برای احیای دین، جان خود را فدا کرد. تداوم این اهداف، نیازمند روشنگری و هدایت مردم توسط امام سجاد (ع) بود.
سرکوب شدید حکومت اموی: پس از واقعه کربلا، حکومت اموی با قدرتی تمامعیار به سرکوب هرگونه حرکت اعتراضی پرداخت. قیامهای مسلحانه معمولاً با پاسخهای خشن و قتلعام گسترده همراه بود که نتیجه آن تضعیف بیشتر جامعه شیعی و نابودی نیروهای وفادار امام بود.
ضعف نیروی اجتماعی و سیاسی: پس از کشتارهای گسترده در کربلا و فشارهای سیاسی، جامعه شیعی به شدت تضعیف شده بود و قدرت نظامی کافی برای قیامی موفق نداشت. امام سجاد (ع) با شناخت این واقعیت، از قیامهایی که احتمال شکست آنها بالا بود، حمایت نکرد تا مردم و پیروان خود را در معرض خطر بیمورد قرار ندهد.
حفظ جان و امنیت پیروان: با توجه به وضعیت بحرانی و شدت سرکوبها، امام سجاد (ع) توجه ویژهای به حفظ جان پیروان خود داشت. حمایت از قیام مسلحانه میتوانست منجر به قتلعام گسترده و نابودی نسلهای بعدی شیعیان شود که این با منطق حفظ جامعه دینی در تضاد بود.
در مجموع، عدم حمایت امام سجاد (ع) از قیامهای مسلحانه نه به معنای ضعف یا تسلیم، بلکه به عنوان یک استراتژی هوشمندانه برای حفاظت از دین، مردم و فرهنگ اسلامی در آن دوران حساس بوده است.
امام سجاد (ع) همچنین از حمایت برخی از قیامها خودداری کرد، زیرا میان رهبران آنها افرادی بودند که اهدافشان صرفاً کسب مقام و ریاست بود، نه دفاع از مقدسات. عبدالله بن زبیر، که نقش مهمی در واقعه حره داشت، نمونهای از این افراد جاهطلب بود. او پس از شهادت امام حسین (ع) با اهداف سیاسی، مردم را سرزنش کرده و از یزید بدگویی میکرد
صِرف قیام علیه حاکم ظالم، مجوز حمایت یک معصوم نیست. شرایط زمانی، آمادگی مردم و اهداف قیام، فاکتورهای مهمی هستند. امام حسین (ع) نیز با وجود دعوت مردم کوفه، پس از بررسی دقیق شرایط و اطمینان از آمادگی و خلوص نیت آنها (از طریق ارسال حضرت مسلم)، قیام خود را آغاز کردند. اگر امام حسین (ع) در زمان امام سجاد (ع) بودند، روش ایشان را در پیش میگرفتند.
پرسش دوم: مادر امام سجاد چه کسی بود؟
پاسخ: مادر امام زینالعابدین علیه السلام زنی از خانوادهای اصیل، سرشناس و باشرافت ایرانی بود. در منابع تاریخی نام آن بانوی بزرگوار شهربانو یا شاه زنان عنوان شده است. البته گفته شده که ایشان در همان زمان تولد امام سجاد علیه السلام از دنیا رفت و این مطلب به آن معنا است که امام سجاد علیه السلام مادر به خود ندیده است. بر اساس این نقل مشخص میشود که این بانو در سال ۶۱ هجری در دنیا نبوده که بخواهد در کربلا حضور داشته باشد.
درکل این مطلبی که گفته میشود شهربانو، یعنی همسر امام حسین علیه السلام و مادر امام سجاد علیه السلام از خانواده ایرانی بوده صحت دارد، اما در مورد اینکه ایشان دختر یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی باشد یا از خاندانهای مطرح و بزرگ ایرانی بوده، هنوز هم بین تاریخشناسان و پژوهشگران این عرصه تفاوت نظرهایی وجود دارد.
پرسش سوم: آیا مزار بی بی شهربانو که در نزدیکی تهران قرار دارد مربوط به مادر امام سجاد است؟
پاسخ: درباره مزار مطهر مادر امام زینالعابدین علیه السلام اشتباهات فاحش و مشخصی وجود دارد؛ اول این که همان طور که اشاره شد، مادر آن حضرت در زمان وضع حمل و تولد امام سجاد علیه السلام از دنیا رفته و آن حضرت مادر به خود ندیدهاند، به این صورت این مطلبی که گفته میشود این خانم همراه با امام حسین علیه السلام بوده و در روز عاشورا زمانی که امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، سوار بر اسبی شده است و ایشان را تعقیب کردند تا به ایران رسیدند و در این منطقه وارد کوه شد و کوه به هم آمد، تنها افسانه و داستان خیالی است و سندیت ندارد.
محمدباقر مجلسی در جلاء العیون گفته: معروف است که حضرت شـهربانو بـه هـنگام تولد امام سجاد در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع بـه خـاک سـپرده شـده است.
مقبره بیبی شهربانو در نزدیکی تهران آرامگاهی است که به ایرانیهای زرتشتی قبل از ورود اسلام به ایران تعلق داشته که اموات و مردگان خود را در این مکان داخل دخمهای قرار میدادند، در این میان اولین اثر اسلامی که در این محل به دست آمده به قرن ششم مربوط میشود که گویا بعضی از مسلمانان هم اموات خود را در این محل دفن میکردند، پس در مجموع هیچ ارتباطی به مادر امام سجاد علیه السلام ندارد.
پرسش چهارم: آیا اگر حضرت علی اکبر شهید نمیشدند ایشان امام بعد امام حسین بودند؟
پاسخ: در روایتی که جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نقل کرده، چنین آمده است که: پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در شب معراج فرمودند: اسامی ائمه (علیه السلام) را دیدم که بر ساق عرش نوشته شده بود که دوازده اسم بود و سپس نام ائمه (علیه السلام) را بیان کردند.اگر چه در روایت جابر، نام «علی» (امام چهارم) مطلق آمده، ولی به قرینه روایات دیگر، مراد امام سجاد (علیه السلام) است؛ زیرا در برخی از آنها بعد از امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) تصریح به لقب حضرت شده است.۱
در روایتی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نیز نقل شده خداوند چهارده هزار سال پیش از خلقت آدم(ع)، چهارده نور از نور عظمت خود را خلق کرده بود.۲
و اگر برخی از روایات هم به این نکته اشاره شده که یکی از نشانه های امام بعد این است که فرزند بزرگتر باشد، در صورتی است که اولا در فرزند عیبی نباشد(مانند روایتی که در اصول کافی آمده، حاکی از این است که برخی از بزرگان اصحاب امام صادق میگویند پس از فوت امام صادق مردم به دور عبد الله افطح جمع شده بودند وعلت آن نقل روایتی بود که آنان نقل میکردند از امام صادق که حضرت فرموده است امامت در فرزند بزرگتر است در صورتی که در وی عیبی وجود نداشته باشد د رادامه راویان حدیث کیفیت پی بردنشان به امامت موسی بن جعفر علیه السلام را ذکر نموده اند.)۳
و ثانیا فرزند بزرگتر امام در قید حیات باشد (در روایاتی که نام ائمه علیهمالسلام از زمان پیامبر اسلام (ص) نقل شده ــ و نیز طبق روایتی از امام صادق (ع) که تصریح میکند اسامی اهلبیت حتی از زمان خلقت حضرت آدم (ع) مشخص بوده است ــ امامت امام سجاد (ع) در این مسیر الهی پیشبینی و تثبیت شده بود. بنابراین با در نظر گرفتن مجموع این شواهد تاریخی و روایی، روشن است که امامت پس از امام حسین (ع) به امام سجاد (ع) منتقل شده است.)
پرسش پنجم: نظر محمدبن حنفیه نسبت به امامت امام سجاد علیهالسلام
پاسخ: با بررسی منابع تاریخی و روایی به این نتیجه می رسیم که به جز یک بار، که آنهم توضیحش خواهد آمد محمدبنحنفیه هیچگاه ادعایی مبنی بر امامت نداشته است و وی بر عکس، ولایت و امامت تمامی ائمه حتی امام سجاد علیهم السلام را قبول داشته و بدان معترف بوده است.
در منابع فقط به یک گفتگوی عادی و دور از تنش بین وی و امام سجاد علیه السلام اشاره شده . علما و بزرگان براین باورندکه این گفتگوها به جهت رفع شبهه ازجمع شیعیان ودوستداران اهل بیت بوده. و محمد بن حنفیه با این روش می خواست مقام و منزلت امام سجاد ـ علیه السّلام ـ را برای آنانکه به امامت محمد گرایش داشتند روشن نموده و از پیدایش فرقه جدید وانشعاب شیعه جلوگیری کند .وگرنه خبرامامت امام سجاد را از پدر وبرادرش امام حسین شنیده وبرآن وقوف داشت.۴
شیخ کلینی و دیگران از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده اند که چون امام حسین علیه السّلام بدرجه رفیع شهادت نائل گردید محمد بن حنفیه خدمت امام سجاد علیه السّلام عرض کرد: ای برادر زاده من، می دانی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله بعد از خود وصیّت و امامت را به علی علیه السّلام گذاشت و از آن پس به امام حسن علیه السّلام و از پس وی امام حسین علیه السّلام، هم اکنون که پدرت شهید گردید و برای بعد از خود جانشینی تعیین نکرد اینک من عموی تو و برادر پدر تو و فرزند علی علیه السّلام می باشم و به سن از تو بزرگترم و با این سن که مراست و آن خرد سالی که تو داری من به امر امامت از تو سزاوارترم.
امام سجاد علیه السلام به او فرمودند: «ای عمو جان! امر امامت در اختیار من است و در تو نیست. در این موضوع سعی کن که از جاهلان نباشی.»
اما محمد حنفیه سخن امام زینالعابدین علیه السلام را قبول نمیکرد و همچنان بر این گمان بود که او عهدهدار این مقام الهی است. آن طور که در کتاب کافی و دیگر منابع معتبر شیعه ثبت و نوشته شده است، امام زینالعابدین علیه السلام در مسجدالحرام و در برابر حجر الاسود کرامتی داشتند تا از این طریق به محمد حنفیه ثابت شد که او در حد امامت نیست و این مقام از سوی خدای متعال به شایستهترین و لایقترین افراد اعطا میشود.
وقتی محمد حنفیه این کرامت را از سوی آن حضرت با چشم خود مشاهده کرد، با تمام وجود به امامت امام زینالعابدین علیه السلام اذعان کرد. بعد از آن ماجرا دیگر با آن امام بزرگوار اختلافی نداشت و از ایشان تبعیت میکرد، بهطوری که در بسیاری از موارد عنوان شده که وقتی امام علیه السلام در خطر قرار میگرفتند و ناچار به تقیه بودند، آن حضرت بعضی از امور را بهوسیله محمد حنفیه انجام میدادند.
پرسش ششم: موضع امام سجاد در مورد قیام مختار
پاسخ: از مجموع شواهد تاریخی استفاده میشود، مختار جزو چهرهای سیاسی و محبوب شیفته اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بوده و هر چند ممکن است، در مسیر عمل نقدهایی بر او وارد کنند، ولی در اصل نیت و انگیزه والا و مقدس مختار درانتقام گرفتن از خون شهدای کربلا بحثی نیست.
قیام مختار در سال ۶۶ هجری به انگیزه انتقام شهدای و بر ضد امویان و به رهبری مختار بن ابیعبیده ثقفی صورت گرفت. مختار موفق شد تقریباً تمام قاتلان واقعه کربلا را به سزای اعمالشان برساند و به واسطه این کار مایهی خشنودی اهل بیت پیامبر گردید. طبق گزارشات تاریخی، به نظر میرسد امام سجاد (علیهالسّلام) با این قیام موافق بوده است؛ هر چند به واسطهی شرایط سیاسی که در جامعه حاکم بود، آن حضرت به واسطه تقیه بعضاً هدایای مختار را رد کرده، و یا سخنانی بر علیه او گفته است.
«علامه مامقانی» قائل است که حکومت و قیام مختار با اجازهی امام سجاد (علیهالسّلام) بوده است.۵
«آیۀالله خویی نیز درباره مختار اعتقاد دارند که اخبار و روایات در مدح و ستایش مختار، قویتر از روایاتی هستند که در ذم مختار بیان شدهاند و از بعضی روایات روشن میشود که قیام مختار با اذن خاص امام سجاد(ع) بوده است.»۶
علامه امینی صاحب الغدیر در دفاع از شخصیت مختار میگوید: هر که با دیده بصیرت و تحقیق بر تاریخ و حدیث و علم رجال بنگرد؛ در مییابد که، مختار، از پیشگامان دینداری و هدایت و اخلاص بوده است. و همانا نهضت مقدس او تنها برای برپایی عدالت به وسیله ریشهکن کردن ملحدان و ظلم امویها بود.و ایشان نام ۱۸ تن از علمای بزرگ شیعه را متذکر میشوند که د رمدح و تعظیم مختار ثقفی سخن گفته اند.
پرسش هفتم: چرا امام سجاد در کربلا بیمار بودند؟ آیا بیماری امام سجاد علیهالسلام باعث طوری بود که ایشان تمام طول عمر خود در بستر باشند؟
پاسخ: بر اساس آنچه در کتب روایی و تاریخی معتبر آمده است، امام در شب و روز عاشورا بیمار بودند و شدت بیماری به حدی بود که برخی منابع نقل کردهاند، ایشان حتی توان ایستادن نداشتند و بر عصایی تکیه میزدند.شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی و در بخش تحریفات به صورت مفصل به این موضوع پرداخته و پاسخی جامع برای آن ارائه دادهاند.۸
موضوع بیمار شدن حضرت را میتوان از ابعاد و جنبههای مختلفی بررسی کرد. اولین جنبه بُعد طبیعی ماجرا است. به هیچ عنوان بیماری امام سجاد (علیهالسلام) موضوع عجیبی نبود و هر فردی در طول زندگانی خود دچار بیماری میشود که گاهی خفیف و گاهی شدید است؛ از قضا بیماری امام سجاد (علیهالسلام) در این ایام از نوع شدید آن بوده است. بر خلاف اشارۀ متواتر به موضوع بیماری امام سجاد (علیهالسلام) در ایام عاشورا، هیچ منبع قابل استنادی به بیماری ایشان در بازههای زمانی دیگر اشاره نکرده است.
بُعد دیگر بررسی ماجرا بعد معنوی آن است. یکی از ویژگیهای خداوند، حکیم است و حکمت خداوند اقتضا میکند، گاهی برخی امور به صورت همزمان رخ دهند. یکی از نظریههایی که دربارۀ موضوع مورد بحث وجود دارد این است که شاید همزمانی بیماری امام سجاد (علیهالسلام) و واقعۀ عاشورا حکمتی داشته و این حکمت حفظ جان امام بوده است؛ چنان که در نقلهای بسیاری آوردهاند که «سپاه مقابل چندین بار قصد جان امام را کردند، اما همین شدت بیماری مانع آنها شد.» حضرت باید در این صحنۀ نبرد زنده میماندند، تا بعد از امام حسین (علیهالسلام) پرچم امامت را بالا بگیرند و به هدایت خلق مشغول شوند.
برخی فقط با تحلیل وقایع عاشورا به امام لقب امام بیمار میدهند.باید توجه داشته باشیم که پشت ایجاد چنین تصویر مخدوش و نادرستی از امام تفکری خطرناک پنهان است که به دنبال تضعیف جایگاه امامت است؛ زیرا اگر این جایگاه تضعیف شود، اثرگذاری مورد انتظار یک امام بر پیروانش نیز واقع نخواهد شد.
تحقیق در احوالات امام سجاد (علیهالسلام) در فاصلۀ اندکی بعد از عاشورا و در کاخ یزید چهرۀ حقیقی و شخصیت ایشان را به همگان مینمایاند. خطبههای ایشان در شام به اندازهای کوبنده بود که یزید دیگر نگهداری اسرا در شام را به مصلحت ندید و به سرعت شرایط انتقال آنها به مدینه را فراهم آورد. سخنان امام در جمعی که هیچ شناختی نسبت به سیرۀ پیامبر و اهلبیت (علیهمالسلام) نداشتند و منش معاویه را به عنوان سنت اسلام پذیرفته بودند، بسیار برای یزید و اطرافیانش خطرناک بود؛ زیرا این سخنان موجب بیداری قلبهایی میشد، که سالها با اقدامات حکومت اموی در خواب غفلت عمیقی فرو رفته بودند.
پرسش هشتم: امام سجاد (ع) و واقعهی حَرِّه
پاسخ: از جمله وقایع اسف بار عصر امام سجاد (ع) که به دست عمال جنایت کار اموی در مدینه صورت گرفت، «واقعه ی حَرِّه» بود. پس از واقعه ی عاشورا، اهل مدینه به رهبری عبدالله بن حنظله، امویان و یاران و موالیان آنان را که قریب به یک هزار نفر بودند و نیز خانه ی مروان بن حکم را محاصره کردند و سپس وی و اطرافیان او را به خفت و خواری از شهر راندند. بزرگان بنی امیه هنگام خروج، قسم یاد کردند که اگر توانستند مانع یورش لشکر یزید به مدینه شوند و اگر قادر نبودند، به شام بروند و با لشکر یزید همراهی نکنند.۹
چون خبر قیام مردم مدینه و اخراج امویان به یزید رسید، وی مسلم بن عقبه را که مردی سال خورده و از سرسپردگان دربار بنی امیه بود، با پنج هزار نفر برای سرکوبی نهضت به مدینه فرستاد و به وی گفت: «طی سه روز هر چه دارند از اموال و اثاث منزل و سلاح و طعام، همه را غارت کن و در اختیار سپاه بگذار.» ۱۰
سپاه شام به مدینه یورش برد و پس از وقوع جنگی خونین بین دو گروه، قیام شکست خورد. مسلم به مدت سه روز دست سپاهیان خویش را در کشتن مردم و غارت شهر باز گذاشت و شامیان جنایاتی مرتکب شدند که قلم از نوشتن آن شرم دارد تا آن جا که «مسلم» از مردم مدینه به عنوان «برده ی یزید» بیعت گرفت.۱۱
هر چند قیام حره جهات مثبتی چون ضدیت با بنی امیه و عهده داری قیام به دست مردمانی عابد و زاهد را با خود به همراه داشت، اما جهاتی منفی نیز داشت که موجب شد امام سجاد (ع) از شرکت در آن، امتناع ورزد. اولا این قیام، ماهیت اصیل شیعی نداشت و دقیقا در خط زبیر قرار داشت، چرا که عبدالله بن زبیر در میان صفوف شورشیان، نفوذ زیادی داشت و امام (ع) نمی خواست افرادی چون عبدالله قدرت طلب، ایشان را پل پیروزی قرار دهد. ثانیا رهبری این نهضت با عبدالله بن حنظله بود و در این باره، هیچ گونه نظر خواهی از امام (ع) نشده بود. اما چون رهبران شورش، افرادی مؤمن و صالح بودند و انتقاد و اعتراض های آنان به حاکمیت یزید کاملا به جا و درست بود، امام حرکت آنان را تخطئه نکرد.
پرسش نهم: روش امام سجاد (ع) در تعامل با شیعیان و مواجهه با حکومتهای ظالم چگونه بود؟
پاسخ: امام سجاد علیه السلام در شرایطی امامت جامعه را به عهده گرفتند که جامعه اسلامی دچار انحطاطات فکری، عقیدتی و فرهنگی بودند. امام در آن شرایط خفقان، با روش هایی همچون قرائت ادعیه، پند و ارشاد و زنده نگه داشتن یاد عاشورا به اصلاح جامعه پرداختند. در دوران امام سجاد فساد در جامعه و حکومت به اوج خود رسیده بود.کار به جایی رسیده بود که در جامعه ای که جهاد و شهادت و علم و تقوا ارزش بود، خنیاگران و آوازه خوان ها ارزش پیدا کردند، چنان که یکی از آوازه خوان های مشهور زن، وقتی وارد مکه شد، آن چنان مورد استقبال قرار گرفت که در مورد هیچ مفتی و فقیه و محدثی سابقه نداشت.۱۲
امام سجاد (ع) با استفاده از دعا و نیایش به مقابله با این وضعیت پرداخت و جامعه را از رکود اخلاقی نجات داد. ایشان در دعاهای خود بر حق امامت اهلبیت (ع) تأکید میکردند و فضایل آنان را معرفی مینمودند. این دعاها نه تنها به تعمیق ایمان مردم کمک میکرد، بلکه آگاهی از مقام والای اهلبیت (ع) را نیز گسترش میداد. به این ترتیب، امام سجاد (ع) با رویکردی حکیمانه، نور ایمان را در دلهای مردم زنده کرد
حضرت در شرایط بسیار دشوار پس از واقعه کربلا و در دوران حکومت امویان، با هوشمندی و تدبیر بینظیر، مسئولیت هدایت جامعه و حفظ اصالت تشیع را به عهده داشتند. روشهای ایشان در این مسیر به گونهای بود که توانستند پیام عاشورا و معارف اهلبیت (ع) را به نسلهای بعد منتقل کنند:
-
استفاده هوشمندانه از فرصتها: امام (ع) حتی در دربار یزید نیز از هر فرصتی برای معرفی اهلبیت (ع) و بازگو کردن حقایق کربلا بهره میبردند. خطبههای ایشان در شام و مدینه نمونههای بارزی از این رویکرد هستند.
-
نشر ظریف تشیع: امام (ع) با ظرافت خاصی، بدون ورود مستقیم به سیاست، به ترویج تشیع پرداختند. خرید، آموزش و سپس آزاد کردن بردگان و فرستادن آنان به مناطق مختلف برای تبلیغ معارف اسلامی، یکی از روشهای زیرکانه و تاثیرگذار ایشان بود.
-
تربیت مبلغان تأثیرگذار: امام سجاد (ع) نه تنها خود ارشاد مستقیم مردم را بر عهده داشتند، بلکه شاگردانی توانمند پرورش دادند که هر یک به نوبه خود مبلغ دین و حامل پیام اهلبیت (ع) در جامعه شدند.
-
خطبهخوانیهای موثر: مهمترین خطبه امام (ع) در شام، نقطه عطفی بود که جایگاه اهلبیت (ع) و حقانیت قیام کربلا را به روشنی بیان کرد.
-
پاسخگویی به پرسشها: امام (ع) با پاسخ به سوالات مردم و تبیین معانی قرآن، حقیقت امامت و ولایت را به شکلی روشن و قابل فهم برای عموم تبیین میکردند.
-
بهرهگیری از عواطف و احساسات: با لمس عواطف مردم، پیام عاشورا را به عمق جانها منتقل کرده و آن را جهانی ساختند. نشر معارف قرآن و اسلام از طریق دعا و نیایش در صحیفه سجادیه، نمونهای برجسته از این روش است.
-
حضور در تجمعات مردمی: امام سجاد (ع) در اجتماعات حضور یافته و با مردم ارتباط نزدیک برقرار میکردند تا اهداف قیام حسینی را به شکلی ملموس و تاثیرگذار به آنان منتقل نمایند.
پرسش دهم: امام سجاد علیهالسلام در زمان کدام خلفا زندگی میکردند و به دست کدام خلیفه به شهادت رسیدند؟
پاسخ: امام علی بن الحسین علیه السلام در دوران امامت خود با زمامداران یاد شده زیر هم عصر بوده است:
۱- یزید بن معاویه (۶۱ـ ۶۴ق ) (۳-۱).
۲ـ عبد الله بن زبیر(۶۱ـ ۷۳) (۴-۱).
۳ـ معاویه بن یزید(چند ماه از سال ۶۴)
۴ـ مروان بن حکم (نه ماه از سال ۶۵)
۵ـ عبد الملک بن مروان (۶۵ـ ۸۶)
۶ـ ولید بن عبد الملک (۸۶ـ ۹۶)
در نهایت امام سجاد (ع) در دوران حکومت هشام بن عبدالملک، خلیفه اموی، به دلیل فعالیتهای روشنگرانه و تأثیرگذاریهای عمیق در نشر معارف اهلبیت (ع) و قیام فکری علیه ظلم، هدف خصومت قرار گرفتند. طبق گزارشهای تاریخی، هشام بن عبدالملک دستور داد تا امام را با دادن شراب مسموم به قتل برسانند. امام سجاد (ع) پس از مدتی دردناک، در سال ۹۵ هجری قمری در سن ۵۷ سالگی در مدینه به شهادت رسید. این شیوه شهادت.
پینوشت:
۱.بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۳۰۵؛ «إِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ الْحُسَیْنِ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ عَلِیٌّ ابْنُهُ وَ یُلَقَّبُ بِزَیْنِ الْعَابِدِینَ».
۲. شیخ صدوق،کمال الدین و تمام النعمة، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۳۳۵و۳۳۶، ح۷.
۳.کافی ج: ۱ ص: ۳۵۱
۴.مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم ۱۳۶۳ هـ .ش، تهران، ج ۴، ص ۸۴ ـ ۸۶ همراه با پاورقی
۵. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۱۱، ص۴۱، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۳۸۱.
۶. خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص۱۰۹، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ه.
۷.طوسی، آبیجعفر، رجال کشی، ص۱۲۷، مشهد، مرکز تحقیقات و مطالعات.
۸. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج ۱۷، ص۲۲
۹. ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج ۱، ص ۲۳۰.
۱۰.ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، تحقیق از: علی شیری، ص ۲۳۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ص ۳۷۲.
۱۱.تاریخ یعقوبی، ص ۲۵۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق از: سهیل زکار و ریاض زرکلی، ص ۳۶۴.
۱۲. الاغانی، ابو الفرج اصفهانی، دار احیاء التراث العربی، ج ۸، ص ۲۲۵ .
سرپرستیِ امت در عصر غیبت کبری
یکی از مهمترین و اساسیترین موضوعات در عصر غیبت، موضوع ولایت و سرپرستی امور مسلمین است.
روشن است که از آغاز ظهور اسلام، مسئله ولایت و رهبری امّت، مطرح بوده و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و پس از او امامان معصوم علیهمالسلام علاوه بر اینکه دین و شریعت اسلام و معارف آن را بیان کردهاند، امام و ولّی و رهبر امت نیز بودهاند؛ یعنی همه مسلمین، مکلّف به اطاعت از آنها در همه امور فردی و اجتماعی بودهاند و هیچ مسلمان شیعهای در این حقیقت تردیدی ندارد.
سؤال اینجاست که پس از غیبت امام دوازدهم علیهالسلام، رهبری و امامت بر امّت به عهده چه کسی است؟ آیا فرد یا افرادی بر امت ولایت دارند؟ اگر ولایتی هست، محدوده آن چقدر است؟
در پاسخ این سؤال اساسی، از دیرزمان، بحث «ولایت فقیه» مطرح بوده است.
مفهومشناسی ولایت فقیه
«ولایت» از ریشه «ولی» است و در اصل به معنای قرار گرفتن چیزی کنار چیز دیگر ۱ همراه با وجود رابطهای میان آنهاست؛ از اینرو در معانی دوستی، یاری و پیروی به کار رفته است.
از مهمترین معانی آن که موارد کاربردش فراوان است، سرپرستی و تدبیر امور دیگری است. مطابق این معنا «ولی» کسی است که متولّی و عهدهدار کارهای دیگران است و در واقع، آنها را سرپرستی میکند. همین معنا در «ولایت فقیه» مراد و مقصود است.
«فقیه» از ریشه «فقه» و به معنای فهم و دانایی است که بیشتر در مورد علم به دین بکار میرود ۲ و «فقیه» به کسی میگویند که به معارف و احکام اسلامی آگاهی کامل دارد و در آن صاحبنظر است؛ یعنی با توجه به دانش وسیعی که در حوزههای مختلف علوم به دست آورده میتواند حکم خدا را در مسائل فردی و اجتماعی از قرآن و روایات اسلامی استخراج کند.
پیشینه نظریه ولایت فقیه
بعضی تصور میکنند که «ولایت فقیه» پدیده تازهای است که هیچ سابقهای در فقه و فقاهت اسلامی نداشته و از اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) سرچشمه گرفته است؛ در حالی که این، خطایی بزرگ است که به دلیل بیاطلاعی از «فقه» و نیز آثار معصومان علیهمالسلام است.
ولایت فقیه ریشه در کلمات معصومان علیهمالسلام دارد. آن بزرگواران به دلیل ضرورتهای دینی و اجتماعی، ولایت و اختیاراتی را برای فقها بیان کردهاند و پس از ایشان، پیوسته ولایت فقیه در آرای فقیهان بزرگ اسلام مطرح بوده است که نمونههایی را میآوریم:
شیخ مفید (م ۴۱۳ق) از بزرگترین فقهای شیعه میگوید:
هنگامی که سلطانِ عادل (همان امام معصوم علیهالسلام) برای ولایت وجود نداشت، بر فقیهان اهل حقِ عادلِ صاحب رأی و عقل و فضل است که ولایتِ آنچه را بر عهده سلطان عادل است، بر عهده گیرند.۳
شیخ طوسی (م ۴۶۰ق) که به عنوان شیخ الطائفه (بزرگ شیعه) شناخته شده است میگوید:
صدور حکم میان مردم، اقامه حدود و قضاوت میان کسانی که با یکدیگر اختلاف پیدا کردهاند، جایز نیست، مگر برای کسی که از طرف سلطان حق (امام معصوم علیهالسلام)، اجازه داشته باشد. چنین کارهایی، در زمانی که خودشان [امامان] امکان انجام آن را ندارند، بدون تردید به فقیهان شیعه واگذار شده است.۴
محقق ثانی، مشهور به محقق کرکی (م ۹۴۰ ق) میگوید:
فقیهان امامیه اتفاق کردهاند بر اینکه فقیه عادل شیعه که جامع شرایط فتوا باشد، در زمان غیبت، در تمام آنچه که قابلیت نیابت را داشته باشد، نایب امامان هدایت علیهمالسلام است.۵
ملّا احمد نراقی معروف به فاضل نراقی (م ۱۲۴۴ ق) میگوید:
هر آنچه که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و امام علیهالسلام که حاکمان و حافظان اسلام میباشند بر آن ولایت و اختیار دارند، فقیه نیز همان ولایت و اختیار را دارد، مگر جایی که دلیلی بر خلاف آن وجود داشته باشد.۶
آیتالله گلپایگانی (ره) از فقهای بزرگ معاصر میگوید:
محدوده اختیار فقها، محدودهای عام است… محدوده ولایت فقیه جامع شرایط در امور مربوط به ریاست و اداره اجتماع، مانند محدوده اختیارات ائمه علیهمالسلام است، مگر در موردی که دلیل، خارج کند.۷
اینها تنها نمونههایی از کلمات فقهای شیعه در قرون مختلف است. صدها نمونه روشن دیگر نیز وجود دارد که نشان میدهد مسئله ولایت فقیه، همیشه در اندیشه و گفتار علمای شیعه مطرح بوده و مورد قبول عموم آنها قرار گرفته است.
فقیه بزرگ زمان و رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) با زمانشناسی و درایت کمنظیر، این نظریه اسلامی و دینی را آشکارا مطرح نمود و نظام اسلامی را بر اساس آن، پایهگذاری کرد؛ یعنی مسئله ولایت فقیه را در عرصه اجتماعی مسلمین، به اجرا درآورد و به عنوان کاملترین شکل حکومت دینی در زمان غیبت معرفی کرد.
این بحث ادامه دارد...
برگرفته از کتاب «نگین آفرینش»، با اندکی تغییر
-----------------------------------------------------------------------
۱. مفردات راغب، مادّه «ولی».
۲. لسان العرب، ج۱۳، مادّه «فقه».
۳. المقنعه، ص۶۷۵.
۴. النهایةو نکتها، ج۲، ص۱۷.
۵. رسائل، المحقق الکرکی، ج۱، ص۱۴۲.
۶. عوائد الأیّام، ص۱۸۷ و ۱۸۸.
۷. الهدایة الی من له الولایة، ص۷۹.
رهبر انصارالله: آمریکا و رژیم صهیونیستی کل امت اسلامی را تهدید میکنند
به نقل از المسیره، رهبر جنبش انصار الله یمن در سخنرانی به یک مناسبت مذهبی به بررسی تحولات بینالمللی و منطقه بهویژه تداوم تجاوز رژیم صهیونیستی به نوار غزه پرداخت.
سید عبدالملک بدرالدین الحوثی در این سخنرانی گفت که کاهش پایبندی امت اسلامی به قرآن کریم به سطحی بسیار نگرانکننده رسیده، تا جایی که تعلق بسیاری از فرزندان امت به قرآن صرفاً ظاهری شده است.
وی در ادامه افزود: استبداد آمریکایی-اسرائیلی از طریق به بردگی کشاندن ملتها و تحقیر آنها و از طریق گسترش بیعدالتی و ترویج فساد، تهدیدی برای امت است. این استبداد، مقدسات امت را هدف قرار میدهد و قصد دارد ویژگیهای اسلامی آن را محو کند. راه صحیح مقابله با تهدید آمریکا و اسرائیل، اقدام جدی مبتنی بر رهنمودهای قرآن کریم است.
الحوثی خاطرنشان کرد: بزرگی فاجعه و بیعدالتی که مردم فلسطین در نوار غزه متحمل میشوند، خطری برای کل جهان است. آنچه بر سر مردم فلسطین در نوار غزه میآید، تراژدی وحشتناک و بیعدالتی بزرگ است. مردم فلسطین در غزه اکنون در سختترین مرحله گرسنگی قرار دارند و کودکان از گرسنگی میمیرند. دشمن اسرائیلی مسئله تلههای مرگ و کمکهای بشردوستانه را مهندسی کرد تا آنها را به تلههایی برای کشتار و نسلکشی تبدیل کند. بسیاری از مردم غزه در گرسنگی شدید و فاجعهای وحشتناک به سر میبرند، در حالی که صدها میلیون عرب و دو میلیارد مسلمان آنها را احاطه کردهاند که گویی امتی درمانده هستند.
رهبر انصارالله تصریح کرد: تماشای صحنههای غمانگیز مرگ کودکان غزه از گرسنگی، وضعیتی عمیقاً شرمآور برای عرب ها در درجه اول و برای سایر مسلمانان است. میزان وحشتناک بیتفاوتی امت، دشمن اسرائیلی و آمریکاییها را مطمئن کرده است که هیچ اقدامی، هر چه که باشد، علیه آنها انجام نخواهد شد. ظلم به مردم فلسطین، ظلم به تمام امت است و تهدید آمریکایی-اسرائیلی، تهدیدی برای کل امت است.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: مردم یمن در حرکت فراگیر و مداوم خود از آغاز تجاوز به غزه، علیرغم دو دور متوالی تجاوز نظامی، بر موضع خود ثابت قدم ماندهاند. یمن به علت همراهی خود با غزه، با هزاران حمله هوایی، محاصره شدید، کاهش گسترده کمکهای بشردوستانه و جنگ اقتصادی مواجه شده است. یمن در حمایت از غزه، با جنگ تبلیغاتی گسترده روبرو است که هدف آن منحرف کردن توجه مردم و منحرف کردن آنها از مسائل اصلیشان است. به لطف خدا، تمام تلاشهای دشمنان برای منصرف کردن مردم ما از مسیرشان شکست خورده است.
امام سجاد(ع) علاوه بر تربیت اخلاقی،بنیان جامعه صالح را پایه ریزی کردند
امام سجاد علیه السلام، چهارمین پیشوای شیعیان، پس از واقعه جانسوز عاشورا و در دوران خفقان و اختناق اموی، رسالت سنگین احیای اسلام ناب محمدی و تبیین معارف الهی را بر عهده داشتند. سیره فرهنگی و تربیتی ایشان، بهویژه با محوریت «صحیفه سجادیه»، چراغ راهی برای هدایت انسانها در تمامی اعصار است. این سیره، نه تنها به تربیت فردی و اخلاقی میپردازد، بلکه بنیانهای یک جامعه صالح و خداجو را نیز پیریزی میکند.
ترویج فرهنگ دعا و نیایش به مثابه ابزار تربیتی و معرفتی
در دورانی که فضای سیاسی به شدت بسته بود و امکان فعالیتهای اجتماعی و سیاسی گسترده وجود نداشت، امام سجاد (ع) از قالب دعا و نیایش به عنوان یک بستر عمیق برای انتقال معارف الهی، تربیت نفوس و بیان حقایق استفاده کردند. «صحیفه سجادیه» که به «زبور آل محمد» شهرت دارد، گواه آشکاری بر این رویکرد است.
در صحیفه سجادیه، مفاهیم عمیق توحیدی، اسماً و صفات الهی، و رابطه انسان با پروردگار به زیباترین و شیواترین شکل بیان شده است. ادعیهای سرشار از آموزههای ناب خداشناسی که معرفت انسان نسبت به خالق را تعمیق میبخشد.بسیاری از دعاهای صحیفه، در حقیقت دروس عملی اخلاق فردی و اجتماعی هستند. «دعای مکارم الاخلاق» به تنهایی یک دوره کامل تربیت اخلاقی است که فضایلی چون صبر، شکر، حلم، تواضع، انصاف، وفای به عهد، کرامت نفس و دوری از رذائل اخلاقی را آموزش میدهد. این دعاها نه تنها به فضیلتها دعوت میکنند، بلکه راه و رسم تحصیل آنها را نیز میآموزند.
دعای مکارم الاخلاق یکی از دعاهای موجود در صحیفهی سجادیه است و به عنوان دعای بیستم این صحیفه شناخته میشود. به این ترتیب لازم به توضیح نیست که دعای مکارم الاخلاق را به امام سجاد (ع) نسبت دادهاند.در دعای مکارم الاخلاق شاهد وجود ۲۲ بخش مجزا هستیم که تمام آنها با درود بر محمد و آل محمد آغاز میشود. در هر کدام از این ۲۲ بخش به یکی از صفات نیک یا بد اخلاقی اشاره میگردد و به نحوی پیشنهاد میشود که انجام یا عدم انجام آنها مورد توجه افراد مؤمن معتقد قرار گیرد.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِی بِحِلْیةِ الصَّالِحِینَ، وَ أَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ، فِی بَسْطِ الْعَدْلِ، وَ کظْمِ الغَیظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ، وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَینِ، وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ، وَ لِینِ الْعَرِیکةِ، وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ، وَ حُسْنِ السِّیرَةِ، وَ سُکونِ الرِّیحِ، وَ طِیبِ الْمُخَالَقَةِ، وَ السَّبْقِ إِلَی الْفَضِیلَةِ، وَ إِیثَارِ التَّفَضُّلِ، وَ تَرْک التَّعْییرِ، وَ الْإِفْضَالِ عَلَی غَیرِ الْمُسْتَحِقِّ، وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ، وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیرِ وَ إِنْ کثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی، وَ اسْتِکثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی، وَ أَکمِلْ ذَلِک لِی بِدَوَامِ الطَّاعَةِ، وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ، وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ، وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّأْی الْمُخْتَرَعِ.
بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و مرا به زیور شایستگان بیارای، و زینت اهل تقوا را در این امور بر من بپوشان، در گستردن سفره عدل، و فرو خوردن خشم، و خاموش کردن آتش فتنه، و جمع کردن پراکندگان، و اصلاح بین مردم، و آشکار نمودن کارهای خوب، و پوشاندن عیوب، و نرمخویی، و فروتنی، و خوشرفتاری، و وقار، و حسن معاشرت، و سبقت جویی به فضیلت، و اختیار کردن تفضل بر دیگران، و چشمپوشی از سرزنش دیگران، و بخشش رایگان به غیر مستحق، و گفتن سخن حق هر چند سنگین و گران باشد، و ناچیز دانستن نیکی را در گفتار و رفتارم هر چند زیاد باشد، و بسیار شمردن شر را در گفتار و رفتارم هرچند اندک باشد؛ و همه این خصلتها را به وسیله تداوم اطاعت، و همراهی با جماعت مسلمین، و فرو گذاشتن اهل بدعت و عمل کننده به رأی ساختگی در دین، کامل ساز.
در دل برخی دعاها، انتقاد از اوضاع زمانه، ظلم حاکمان و بیعدالتیها نیز نهفته است. امام (ع) با ظرافت خاصی، انحرافات اجتماعی و سیاسی را مطرح کرده و راه برونرفت از آنها را به صورت غیرمستقیم بیان میفرمودند. دعاهای مربوط به اهل ثغور (مرزداران) و درخواست امنیت برای جامعه، نشاندهنده توجه ایشان به ابعاد اجتماعی و سیاسی دعا است. امام سجاد (ع) نگاه عوامانه به دعا را که صرفاً برای رفع حوائج مادی بود، تغییر داده و آن را به یک ابزار برای تعالی روح، کسب معرفت و ارتباط عمیق با خدا تبدیل کردند. دعا در مکتب ایشان، وسیلهای برای خودسازی و رسیدن به کمال انسانی است.
علاوه بر آموزههای نظری در قالب دعا، سیره عملی امام سجاد (ع) نیز سرشار از نکات تربیتی بود: ایشان با وجود جایگاه والایشان، زندگی بسیار سادهای داشتند و از تجملات دنیوی پرهیز میکردند. این سیره، درسی عملی برای دوری از دنیاپرستی و توجه به آخرت بود. امام (ع) به «زین العابدین» و «سید الساجدین» معروف بودند. کثرت و کیفیت عبادات ایشان، نمونهای والا از بندگی خالصانه بود که انسان را به سوی تقرب الهی سوق میداد.
ایشان شبانه و به صورت ناشناس، به یاری فقرا و ایتام میشتافتند و نیازهای آنان را برطرف میکردند. این عمل، درس مهرورزی، مسئولیتپذیری اجتماعی و خدمت به خلق بود.امام سجاد (ع) محفل درس و گفتوگو داشتند و بسیاری از بزرگان و علمای آن زمان از محضر ایشان بهره میبردند. ایشان با تربیت شاگردان، به حفظ و گسترش علوم اهل بیت (ع) کمک شایانی کردند.
ایشان پس از واقعه کربلا و تحمل مصائب عظیم، همواره صبور و بردبار بودند و در برابر آزارها و ناملایمات، حلم و بزرگواری از خود نشان میدادند. این سیره، الگویی برای مواجهه با مشکلات و سختیهای زندگی است.
میتوان به جرأت گفت صحیفه سجادیه، تنها یک کتاب دعا نیست؛ بلکه یک دائرةالمعارف از معارف اسلامی، اخلاق الهی و تربیت انسانی است. این کتاب، الگویی بینظیر برای ارتباط قلبی با خداوند و تقویت روحیه مناجات است.آموزههای صحیفه، معارف دینی را از سطح ظاهری فراتر برده و به لایههای عمیقتری از توحید، نبوت، امامت و معاد میپردازد.با تدبر در دعاهای صحیفه، فرد به سوی کمال اخلاقی هدایت شده و زمینه برای شکلگیری یک جامعه متعالی فراهم میآید.
علاوه بر صحیفه رساله حقوق امام سجاد (ع) که در حقیقت بخشی از سیره تربیتی ایشان است، به تفصیل حقوق اعضا و جوارح، حقوق والدین، فرزندان، همسایه، معلم، شاگرد و… را بیان میکند که منشور کاملی از حقوق و وظایف انسانی است.
سیره فرهنگی و تربیتی امام سجاد (ع)، به ویژه با محوریت صحیفه سجادیه، در دوران خفقان اموی، نقش حیاتی در حفظ و احیای اسلام ناب ایفا کرد. ایشان با استفاده از ابزار دعا، به تربیت نسلی از انسانهای خودساخته، آگاه و خداجو پرداختند که در آینده توانستند بستر را برای گسترش تشیع و مبارزه با ظلم فراهم آورند. صحیفه سجادیه، به عنوان میراث جاودان ایشان، همچنان منبعی غنی برای تربیت نفوس و تعالی فرهنگ اسلامی در میان شیعیان و سایر مسلمانان جهان است. مطالعه و تدبر در این اثر گرانسنگ، راهگشای بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی خواهد بود.































